eitaa logo
فانوس
227 دنبال‌کننده
3.1هزار عکس
4.5هزار ویدیو
14 فایل
📌به کانال #فانوس بپیوندید👇 🆔https://eitaa.com/joinchat/1798635846C05440867fe
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
•🇮🇷🔥• ♥️ رهبر انقلاب: چند سال پیش میگفتند که تجهیزات موشکی و پهپادی ایران فتوشاپ است! 🇮🇷 👊
20.51M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
رفیقم: شهید محمد بروجردی ▪️بهار خرم بستان کجایی؟ امید دشت و کوهستان کجایی؟ طنین انداخته فریاد «شاهو» مسیح ارض کردستان کجایی؟
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
باور کنید فقط اینقد مونده بود تا هریس رای بیاره!
مهم نیست که تو دومین ماه فصل پاییز (از فردا) قراره برق به صورت منظم تو کشور قطع بشه مهم اینه که رئیس جمهورمون بعد فوت همسرش ازدواج نکرده و باسوادترین رییس جمهور تاریخ ایرانه، تازه ریجستر آیفونم حل کرده
ترامپ: آماده گفت‌و‌گو با ایران برای یک توافق جدید هستم. ایران: نه مرسی! خودمون وعده صادق داریم.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
عمو این بار دومه سگ زرد رئیس جمهور میشه اگر می‌تونست همون بار اول تاریخ ساز می‌شد.
مردم عزیز یادتان هست در ۸ سال دولت روحانی در فصل تابستان برق نداشتید؟ با پزشکیان در زمستان هم برق نخواهید داشت!😐😏
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
⁉حواستون به پیام های جعلی با محتوای متناسب سازی حقوق بازنشستگان باشه!!! ✅ مراقب پیامک‌های جعلی باشید! اخیراً پیامک‌هایی با مضمون متناسب‌سازی حقوق برای شما ارسال می‌شود که هدف آن کلاهبرداری است. ✅ برای حفظ امنیت اطلاعات شخصی و مالی خود، تنها به منابع و سایت‌های رسمی مراجعه کنید. 📌 هرگز اطلاعات بانکی خود را در پاسخ به این پیامک‌ها ارائه ندهید!
45.49M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌷فیلم کامل بیانات صبح امروز رهبر انقلاب در دیدار اعضای مجلس خبرگان رهبری. ۱۴۰۳/۸/۱۷ 🖼 | صوت کامل | متن بیانات
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♨️توضیحات حجةالاسلام حیدری کاشانی در مورد سخنان بی‌سابقه رهبری در جمع اعضای مجلس خبرگان ✍در جلسه اخیر، کدهایی داده شد مبنی بر هوشیاری خبرگان برای انجام درست ماموریت تعیین رهبر بعدی😭 🖋
🍂 🔻پسرهای ننه عبدالله/ ۱۰ خاطرات محمدعلی نورانی نوشته: سعید علامیان ┄┅═✧❁﷽❁✧═┅┄ 🔸 آن شب جروبحث‌مان با آن گروه تا ساعت دوازده شب طول کشید. قرار بود آنها در در محور جاده اهواز خرمشهر مستقر شوند. آن محور با رفتن آنها خالی ماند. نگران تا پاسی از نیمه شب روی جاده تنها قدم می‌زدم. حدود ساعت سه نیمه شب، یکی از بچه ها آمد و گفت: «همه بچه های محور پشت خانه های پیش ساخته خواب‌اند، هرچی صدایشان می‌کنم بیدار نمی‌شوند. بچه هایی هم که با آنها بودند، بلند شدند و در حال تیراندازی به سمت عراقیها دویدند. ما هم به شور آمدیم و همگی به طرف عراقی‌ها هجوم بردیم. عراقی ها که دیدند عده ای فریاد می‌زنند و به طرفشان حمله می‌کنند پا به فرار گذاشتند. در این حین سه کامیون عراقی می‌آمد برای نیروهایشان آذوقه و مهمات بیاورد. بچه ها آنها را به رگبار بستند. یکی از راننده ها تیر خورد و کامیون ایستاد. راننده های دیگر هاج و واج مانده بودند. بچه ها کامیونها را گرفتند و آنها را اسیر کردند. اینها اولین اسرای عراقی در جبهه بود. بچه ها با شوق و ذوق و بوق و شیپور آنها را به مسجد جامع بردند که اسیر عراقی گرفتیم و عراقی ها فرار کردند! مردم خوشحال شدند. در پایان آن روز، با خودم فکر کردم خداوند چطور مرا هدایت کرد، بچه ها را از پشت خانه های پیش ساخته عقب ببرم تا به دست عراقی‌ها قتل عام نشوند. خدا را شکر کردم. پس از حرکت شجاعانه ای که احمد شوش در محوطه خانه های پیش ساخته انجام داد دیگر او را ندیدم. فردای آن روز، روز هشتم مهر، در خانه های پیش ساخته روبه روی عراقی ها بودیم، دیدم بچه های گروه احمد شوش از راه رسیدند اما مضطرب‌اند. رفتم جلو، چشمم به احمد شوش افتاد. او را توی خودرو گذاشته بودند. ترکش به سرش خورده و با سروصورت خونی شهید شده بود. پس از درگیری در خانه های پیش ساخته احمد با چند نفر از دوستانش به طرف دشمن می رود تا موقعیت آنها را شناسایی کند که ترکش خمپاره ای روی سرش می نشیند. روز هفتم مهر پس از فرار نیروهای پیاده و تکاور دشمن از پشت خانه های پیش ساخته، نیروهای زرهی شان از کنار جاده اهواز خرمشهر پیشروی کردند. آن روز بچه های سپاه، ارتشی‌ها، تکاوران دریایی و مردم عادی، همه روی جاده خرمشهر اهواز، پشت انبارهای عمومی تجمع کرده بودند. هر کس با هر سلاحی که دستش بود تیراندازی می‌کرد و در مقابل دشمن ایستاده بود. نبرد سختی در گرفت. چند تانک دشمن به آتش کشیده شد. تعدادی از مدافعین شهید شدند. به هر سختی جلوی ورود عراقی‌ها را گرفتیم. توی دشت باز می‌جنگیدیم. در این روز آن قدر آرپی جی زدم که لوله اش سرخ می شد؛ نمی‌شد به آن دست زد. ارتشی‌ها می‌گفتند اگر بیشتر شلیک کنی یا گلوله داخلش منفجر می شود، یا لوله اش می‌پیچد و خرج داخلش منفجر می‌شود و آسیب می‌بینی. دو قبضه آرپیجی داشتم یکی از بچه ها یکی را با گونی خیس خنک می کرد، با آرپی جی دیگر شلیک می‌کردم، کمی خنک می شد، آن یکی را بر می داشتم. آن روز شاید پنجاه گلوله آرپی جی زدم. در همان روزها، جهان آرا توانست بیست قبضه آرپیجی از اهواز تهیه کند. ظهر تانکها آرام گرفتند ولی توپخانه شان ما را زیر آتش داشت. بعد از ظهر، آتش عراقی‌ها کم شد. دیگر برای آمدن تلاش نمی کردند. پس از یک نبرد تمام عیار و سخت زیر آفتاب داغ، در حالی که از تشنگی له له می‌زدیم دهانمان خشک شده و لب‌هایمان قاچ خورده بود. کمی از مواضعمان عقب تر رفتیم و پشت دیوارهای بتنی انبارهای عمومی پناه گرفتیم. دو مخزن بزرگ هوایی که آب انبارهای عمومی را تأمین می‌کرد توی محوطه بود. لنگان لنگان خودمان را زیر سایه مخزنها رساندیم تا چند لحظه استراحت کنیم و خنک شویم. در این حین، یک گلوله توپ آمد نزدیک مخزن منفجر شد و مخزن را سوراخ کرد ناگهان آبشاری از آب خنک روی سر ما ریخت! چه لذتی داشت! •┈••✾○✾••┈• ادامه دارد
🍂 🔻پسرهای ننه عبدالله/ ۱۱ خاطرات محمدعلی نورانی نوشته: سعید علامیان ┄┅═✧❁﷽❁✧═┅┄ 🔸 در این حین، یک گلوله توپ آمد نزدیک مخزن منفجر شد و مخزن را سوراخ کرد. ناگهان آبشاری از آب خنک روی سر ما ریخت! چه لذتی داشت! زیر آب خنک نشستیم. هم آب خوردیم هم دوش گرفتیم و خنک شدیم. بچه ها آن قدر ذوق کردند که جنگ فراموششان شد. برای ما از مسجد جامع توی حلبهای مخصوص روغن آب می‌آوردند که وقتی به آنجا می رسید، زیر آفتاب تبدیل به آب جوش می شد؛ اما آب آن مخزن و گوارا بود. پس از آن استراحت دلنشین به محور خودمان در پلیس راه رفتیم و در خانه های پیش ساخته مستقر شدیم. محمد جهان آرا ما را به سه گروه تقسیم کرده بود؛ رضا دشتی مسئول محور صددستگاه و دوربند، گروه علی هاشمیان هم مسئول محور بندر بود. صبح هشتم مهرماه با روشن شدن هوا سروکله هواپیماهای عراقی پیدا شد. همراه با بمباران هوایی توپخانه شان هم آتش سنگینی روی مواضع ما ریخت. پس از آن نوبت تانکها بود که پیشروی کنند. این وضعیت هم زمان برای گروه رضا دشتی و گروه علی هاشمیان جریان داشت. ساعت حدود ۹ صبح بود که تانکها در میان فضای انباشته از غبار و دود انفجار به حرکت درآمدند. شدت بمباران و آتش توپخانه دشمن به حدی بود که بچه ها پراکنده شده و هر کدام در گوشه ای پناه گرفته بودند تا از باران ترکشها در امان باشند. تانکها بدون مانعی به طرف شهر می آمدند. هیچ کاری نمی شد کرد. روی جاده ایستاده بودم و با بی سیمی که روی دوشم بود، مرتب با جهان آرا در تماس بودم. ایاد حلمی زاده داد زد از جاده بیا پایین، الآن می زنندت! بغض راه گلویم را بسته بود گفتم: «می بینی؟ تانکها دارند می آیند.» گفت: «خب حالا تو دراز بکش روی جاده راه نرو» روی جاده ایستاده بودم که خدایا چه کار کنم؟ دیدم یک جیپ از سمت شهر به طرفم می.آید تعجب کردم نزدیک شد و جلوی پایم ترمز کرد. دو تکاور بلندقامت و رشید توی جیب بودند. یکیشان با لهجه ترکی گفت داداش چه خبر؟ گفتم: بیا پایین خودت ببین. پیاده شد با دوربین نگاهی کرد گفت: اِ مادر... انگار دارند خانه خاله شان مهمانی می آیند چقدر هم زیاد هستند! رفیقش را هم صدا کرد و گفت: «بیا ببین چه خبره اینجا! حالا، عراقی‌ها با تانک و توپ و تیر مستقیم آتش می‌ریزند گفت: بی سیم داری؟ بیسیم را نشانش دادم رفت طرف اتاقک نگهبانی خیلی فرز مثل گربه پرید بالای اتاقک، دستش را دراز کرد و بیسیم را از من گرفت. پس از او رفیقش؛ من هم پشت سرشان رفتیم بالای اتاقک. نقشه ای را باز کرد مختصات را دید و فرکانس بیسیم را تغییر داد. دو قبضه کاتیوشا آن طرف پل خرمشهر با او هماهنگ بودند. آنها دیده بانی کاتیوشاها را انجام می‌دادند. پشت بیسیم مختصات را داد و فریاد زد: «همین مختصات را بزن. حروم زاده‌ها دارند وارد شهر می‌شوند بزن بزن... یک باره رگباری از گلوله های کاتیوشا آتش سنگینی جلوی تانکهای دشمن به پا کرد. عراقی ها متوقف شدند. گفت: «خوبه... خوبه...» درجه را کمی تغییر داد مختصات جدید را اعلام کرد و گفت «حالا بزن... بزن... این بار گلوله‌های کاتیوشا درست روی هدف آمد. چند تانک عراقی یکی پس از دیگری منفجر شدند و آتش و دود و صدای انفجار دشت را پر کرد. ناگهان ورق برگشت. با شوق و ذوق و هیجان، بالای اتاقک فریاد کشیدم: «الله اکبر... الله اکبر...» یک باره ارتشی‌ها و بچه های رزمنده و مردمی که در گوشه و کنار ساختمانهای پیش ساخته پناه گرفته بودند هجوم آوردند. فتح الله افشاری و رسول بحر العلوم با دو جیپ مجهز به توپ ۱۰۶ از پشت ساختمانهای اطراف پیدایشان شد. ستوانی به نام زارع از گردان دژ خرمشهر هم با یک توپ ۱۰۶ آمد؛ روحیه خوبی داشت. با شجاعت جابه جا می‌شد و شلیک می‌کرد. نبرد جانانه ای در آن لحظات اتفاق افتاد بچه ها ام یک و ژسه به دست به طرف تانکها حمله ور شدند. عده ای از مردم عادی روستاها و شهر را می‌دیدم که با چوب و چماق آنجا هستند. عراقی ها یا به فرار گذاشتند. ما هم توی بیابان به دنبالشان. •┈••✾○✾••┈• ادامه دارد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌼 🌼 🌼عمری اسیـر هجر 💫و غم بی قراری ام 🌼بارانی ام که بر 💫سر راه تو جاری ام 🌼عمـرم به سر رسیـد 💫بیا عشق فاطمـه (س) 🌼از حد گذشتـه 💫 مدت چشم انتظاری ام 🌼الّلهُـمَّ عَجِّـلْ لِوَلِیِّکَـــ الْفَــرَج🌼 ٠مهدوی
62.3M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بسم الله الرحمن الرحیم به نام خداى بخشنده مهربان اَللّهُمَّ اِنّا نَشْکوُ اِلَیْکَ فَقْدَ نَبِیِّنا صَلَواتُکَ عَلَیْهِ وَالِهِ خدایا ما به تو شکایت کنیم از نبودن پیامبرمان که درودهاى تو بر او و آلش باد وَغَیْبَهَ وَلِیِّنا وَکَثْرَهَ عَدُوِّنا وَقِلَّهَ عَدَدِنا وَشِدّهَ الْفِتَنِ بِنا وَتَظاهُرَ و از غیبت مولایمان و از بسیارى دشمنان و کمى افرادمان و از سختى آشوبها و از کمک دادن اوضاع الزَّمانِ عَلَیْنا فَصَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَالِهِ وَاَعِنّا عَلى ذلِکَ بِفَتْحٍ مِنْکَ زمانه به زیان ما پس درود فرست بر محمد و آلش و کمک ده ما را بر این اوضاع به گشایش تُعَجِّلُهُ وَبِضُرٍّ تَکْشِفُهُ وَنَصْرٍ تُعِزُّهُ وَسُلْطانِ حَقٍّ تُظْهِرُهُ وَرَحْمَهٍ فورى از طرف خود و برطرف کردن رنج وناراحتى و یارى با عزت و ظاهر ساختن سلطنت حقه و رحمتى مِنْکَ تَجَلِّلُناها وَعافِیَهٍ مِنْکَ تُلْبِسُناها بِرَحْمَتِکَ یا اَرْحَمَ الرّاحِمینَ از جانب تو که ما را فراگیرد و تندرستى از طرف تو که ما را بپوشاند به رحمتت اى مهربانترین مهربانان