.
سلااااام👋
من فاطمه نظری ام
فارغ التحصیل مهندسی برق💡
دانشگاه دولتی بین المللی امام خمینی قزوین درس📚 خوندم.
ساکن تهرانم
تو قبولی های کنکور اون موقع رتبه دوم ریاضیای مدرسه شدم😁
همونطور که تو تجربه های فانونی گفتم
از همون ترم ۱ دنبال پیدا کردن راهی
واس آشنایی بیشتر با رشته ام و
کارای پژوهشی بودم😎
ترم ۲ گروه خودروالکتریک🚘 دانشگاه رو دوباره راه انداختم.
.
در کنارش رفته بودم پارک علم و فناوری
قزوین و یه ایده داشتم و میخواستم
اونجا هسته رشد داشته باشم.
پس باید از ایده ام جلوی داورا دفاع میکردم
خداروشکر قبول شدم😍 و
کوچکترین عضو پارک علم و فناوری
قزوین بودم😁
تابستونِ بین ترم ۲ و ۳ بخاطر
گروه خودروالکتریکی🚘 که گفتم
قرار گذاشتیم ۵ شنبه جمعه ها بریم دانشگاه
همه برگشته بودن و خوابگاه ها
هم که خالیِ خالی بود
یادمه یه شب من چادرمو پهن کردم زمین
کوله مم گذاشتم زیر سرم خوابیدم
تا فرداش بالاخره بهمون لحاف و تشک
دادن که اینطوری با چرخ دستی حملش کردیم😂
.
.
ترم ۳ هست...
کنفرانس های مختلف رو داخل دانشگاه
شرکت میکردم تا علاقه ام دستم بیاد...😉
باز هم پیش میومد ۵شنبه جمعه هایی که
خونه بودم ساعت ۶ صبح پا میشدم
یه مسیر طولانی با تاکسی🚖 و مترو
تا تو کنفرانس های مختلف شرکت کنم و
سر در بیارم چی به چیه....
در کنار همه اینها
کلاس ها و آزمایشگاه های دانشگاه هم
پابرجا بود (عکس سمت چپ)
ترم ۴ دستمون بیشتر راه افتاده بود و
داشتیم تجربه فنی میکردیم...
وسایل الکتریکی خریده بودیم و
تست میکردیم🔌 (عکس بالا سمت راست)
.
عکس بالا همون عکس خودروالکتریکِ
دستیازیه که خود دانشجو ها ساخته بودن😁
تو اون تابستون تو کارگاه
مشغول یادگرفتن مهارت های رشته مون
و کسب تجربه بودیم...
تو کارگاه فقط من و دوستم چادری🧕 بودیم...
حتی با قطعات الکترونیکی یه
پاور بانک رو خودم ساخته بودم
و واقعا هم کار میکرد و
گوشیمو باهاش شارژ میکردم🔋😂
از چیزی که خودم ساختم
استفاده کاربردی میکردم
انقدررررر شیرین بود که نگو😍
.
.
ترم ۵ به اصرار و علاقه مندی من
تو یه رویداد استارتاپی با همسرم شرکت کردیم😍
همسرم سرکار بود و من بیشتر کارا رو
انجام دادم😁
فقط به ارائه روز آخر رسید و
اونجا رتبه دوم🥈 رو کسب کردیم.
بی نهااااایت از این تجربه خوشحال بودم 😍
عکس سمت چپ هم تقدیرنامه شه😌
.
ترم ۶ بود و درسها سختتر و
اساتید سختگیر تر...😖
ترم ۶ کمی فعالیت های غیر درسیمو
کمتر کردم و
بیشتر به خوندن درسها
و البته خانواده و دوران عقد رسیدم😍
.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
.
ترم ۷ مصادف بود با ۲۰ واحد تخصصی و عروسی ای که نزدیک امتحاناتت در پیش بود😶🌫
تو همون مشغولیت های زیاااااد عروسی
نونمون نبود آبمون نبود
تو یه مسابقه علمی خارج دانشگاه هم
شرکت کرده بودیم🤦♀😐
تازه یکی از درسای خودمونم پروژه داشت...
بعد عروسی ۱۰ روز مونده بودم خوابگاه فقط بخاطر امتحانات
یکی دو روزی برگشتم باز رفتم بقیه امتحانا رو بدم و بعدم فقط من و دوستم و چندتا برقی بیچاره دیگه😂 مونده بودن واس تحویل پروژه ها🥴
ولی خداروشکررررر موفقیت آمیز بود
و بالاخره برگشتیم خونه واس تعطیلات...
.
ترم ۸ ما ترمی بود که کرونا شروع شد و همه چی تعطیل شد😁
همچنین دیگه باید پروژه کارشناسی مونم تحویل میدادیم.
تعطیلات کرونا باعث شده بود وقتم باز تر بشه و تو همین حین فکر کنم اردیبهشت بود تو یه مسابقه علمی شرکت کردم و جزو ۱۰ نفر برتر شدم😍
(تاریخ تقدیرنامه برای مرداده چون چندماه بعد فرستادن)
یعنی تو اوج کرونا و اینکه همسرم هم شغلش تو بیمارستان بود و استرس زیادی داشتیم بابت مبتلا شدنش
بازم نمیتونستم آروم بشینم😂
از اونجا دیدم چقدر به برنامه نویسی👩💻
نرم افزار بیشتر از برق علاقه دارم
.
.
بنابراین همونجایی که کارآموزی میرفتم
بعنوان برنامه نویس💻 استخدام شدم و بخاطر کرونا دورکار بودیم
واقعا کارمو خیلی دوست دارم
و تلاش و تلاش و تلاش...✌️
برنامه نویسی تو یه استارتاپ
و نفس کشیدن تو این فضا خیلی
برام جذاب بود.
و البته تغییر حوزه کاری از برق به نرم افزار
یه مقدار کارو برام سخت کرد بود
.
الانم که در کنار برنامه نویسی در خدمت
شما فانونی های عزیزم هستم😍
پ.ن: سعی کردم خیلیییی مختصر
فقط در حد آشنایی بهتون بگم
وگرنه فعالیتا خیلییی بیشتر از این حرفاس😁
.
سلام
من سارا هستم!🧕
از نوع جعفری اول شون!
من رو به سین جیم الف هم میشناسند!😉
ورودی ۹۶ بودم و روانشناسی دانشگاه دولتی بیرجند خوندم
و الانم ساکن مشهدم
از بدو ورودم به دانشگاه، با هدف مشخص و برای یک مسیر مشخص تلاش کردم و دنبال رسالت زندگیم✨ بودم و همچنان بعد از فارغ التحصیلی هم هستم؛
و از همون اول دنبال راه های ورود حرفه ای به رشته ام بودم🧐
.
.
تو دوران دانشجویی خیلی فعال بودم از کانون همیاران سلامت گرفته تا انجمن علمی😁
اون موقع همراه بچه های تشکیلات
از 150 دانشجو نیازسنجی کردیم📝
بر اساس نیازهای دانشجوهای دختر🧕 کارهای مختلفی انجام دادیم.
در همین راستا تو رویداد استارتاپی سلامت روانی اجتماعی دانشگاه فردوسی شرکت کردیم و جزء گروه های برگزیده شدیم😍
(عکس بالا تقدیرنامه اون رویداده)
ترم 3 به بعد بود
و با جمعی از رفقای خوبم
ری را هسته زنان و خانواده بسیج دانشجویی دانشگاهمون شکل گرفت!
و ما بنیانگذاران این هسته بودیم
ریرا یعنی بانوی هُشیـار و آگاهِ این سـرزمین🌸🍃 درتلاشبرایتعالی
ناگفته نماند که مخالفت های خیلی زیادی هم در مقابل شکل گیری این هسته وجود داشت...! ولی ما کارمونو انجام دادیم💪
.
.
کارهای عملی و تجربی برای ما دانشجوهای رشته های علوم انسانی از جذابیت های وصف ناشدنی و متمایز دوران دانشگاهه!🤤😍
منم واحدهای عملی رو فرصت خوبی برای این شروع این تجربه ها میدونستم و روی هوا میقاپیدمشون و به جدی ترین حالت ممکن اونها رو طی میکردم!😁
آزمایشگاه روانشناسی تجربی و وسایل هاش و شرایط کنترل شده اش و حساسیت های ثبت موقعیت و زمان و...!❤️
آزمون های شخصیت...🥺❤️
و پیدا کردن آزمودنی...
و تفسیر کردن ها...
و خرده مقیاس ها..
و بعدها دانشجوی فعالِ
دوره صلاحیت حرفه ای روانشناسیِ
دانشگاه تربیت مدرس هم شدم
.