هر سال این موقع ها، بابا دستمونو می گرفت می برد بازار.
قربون دستای سردش برم، یه جوری با ذوق و شوق دستمو می گرفت و می برد از این مغازه به اون مغازه که انگار یکی بهش گفته بود فقط امروز وقت داری هرچی دلت می خواد بخری مهمون من. بابام همیشه کش دور پولاشو آروم در می آورد، پولشو می شمرد جدا می کرد، کشو آروم مینداخت سر جاش. حالا گاهی وقتا یکی دو دور بیشتر دور پولاش می گردوند. اما عیدای نوروز که نزدیک می شد، وقتی می رفتیم بازار، بابا کش دور پولاشو همون مغازه اول پاره می کرد می نداخت دور. مرد باشی می فهمی همون اول، پاره کردن کش یه دسته پول یعنی چه.
کارگر بود بنده خدا. مگه چقد بهش می دادن؟ ولی بابا مرد بود. حتی یه پول تو جیبی به خودش نمی داد! یاد ندارم یه بار یه چیزی برا خودش خریده باشه. چرا! گاهی یه انگشتر می خرید، گاهی عوض می کرد. هرچی داشت می ذاشت سر سفره.
آخ که بوی بازارای دم عید نوروز داره دیوونه م می کنه. که توی هر بازار و پاساژی بو می کشم اون بو را نمیده. شایدم فقط برای من این طوره.
بابا دستاش سرد بود خب. سردم می شد. ترجیح می دادم دستشو نگیرم. یا از سر کار که میاد منو نبوسه. عیدای نوروز، واسه خرید عید که می رفتیم بازار،لمس سردی دستای بابام لذت بخش ترین حس دنیا بود.
لباسایی که خریده بودم را از ده دوازده ساعت قبل سال تحویل می پوشیدمشون. کفش، جوراب... هرچی خریده بودیمو می پوشیدم. تااااااا لحظه ی تحویل سال. بعدش طوری که کمترین غبار به کفشام بشینه پامو از در خونه می ذاشتم بیرون و منتظر می شدم تا بقیه بیان بیرون و بریم دیدن آقاجون و خانم جون.
خواهرام میومدن بیرون. یکی یکی. سر تا پا نو. بعد مامان میومد بیرون. با چادر نو، روسری نو، کفش مجلسی پارسالش. بعد بابا میومد بیرون. پشتشو به ما می کرد. کلیدشو مینداخت توی قفل و سه چهار باری می چرخوند. یه ذکری هم زیر لب می گفت. بعد رو به ما می کرد. کمر شلوارشو که یه کم مثل هر سال گشادتر شده بود یه کم می کشید بالا و میگفت بریم بابا. مامان هم میومد جلو یقه ی کت بابا را صاف می کرد و می گفت: دوباره این کتتو پوشیدی؟ بابا هم می گفت تو این راحت ترم. بعد همه با هم پیاده راه می افتادیم به سمت خونه خانم جون و من دیگه فهمیده بودم تو این راحت ترم یعنی چی.
سلامتی باباهایی که هنوز نفس می کشند.
بهشت گوارای باباهایی که رفتند ولی خیلی چیزا از خودشون برامون گذاشتند.
محمدحسین ملکیان
@faraz_malekian
همراهان عزیز
در صورتی که شعر امشب را پسندیدید نام محمدحسین ملکیان را به شماره ۳۰۰۰۰۴۳ پیامک بفرمایید.
متن شعر اجرا شده در دور اول برنامه تلوزیونی سرزمین شعر:
جنگ یک جدول تناسب بود، تا جوابش همیشه این باشد
پدرم ضربدر چهل درصد، حاصلش بخش بر زمین باشد
عدهای را ضریب منفی داد، عدهای را به هیچ قسمت کرد
تا هر آن کس که سوء نیت داشت، تا ابد زیر ذرهبین باشد
یک نفر فکر آب و خاک که نه، در پی نان و آب بود از جنگ
خطر جبهه را خرید به جان، تا پس از جنگ خوشنشین باشد
یک نفر پشت خاکریز خودی، لشکرش را که در محاصره دید
سر خود را گذاشت روی زمین، تا دعاگوی سرزمین باشد
یک نفر فارغ از معادلهها، بیخیال تمام مشغلهها
روی میدان مین قدم زد تا، ته این سطر نقطهچین باشد
در جواب کسی که میگوید، پدر از جنگ دست پر برگشت
هر دو تا آستین او خالیست، تا جوابش در آستین باشد
همقطار پدر که عکاس است، گفت در هشت سال جبهه و جنگ
حسرتش ماند بر دلم یک بار، پدرت رو به دوربین باشد
محمدحسین ملکیان
@faraz_malekian
18.81M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
عشق آمد، عقل را ناچار بردم در مصافش...
شعر انتخابی محمدحسین ملکیان در مرحله نهایی سرزمین شعر
@faraz_malekian
Ehsan Yasin - Az Sar Gozasht (128).mp3
2.6M
از سر گذشت
تیتراژ پایانی برنامه "از سر گذشت"
با صدای احسان یاسین
شاعر: محمدحسین ملکیان
@faraz_malekian
21.16M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
علی اکبر
شاعر و راوی: محمدحسین ملکیان
آهنگساز: فرهاد کیانی
@faraz_malekian
Ehsan Yasin - Az Sar Gozasht (128).mp3
2.6M
از سر گذشت
تیتراژ پایانی برنامه "از سر گذشت"
با صدای احسان یاسین
شاعر: محمدحسین ملکیان
@faraz_malekian
هدایت شده از محفل ولایی انگور
هیأت شاعران اهل بیت
مراسم تشییع پیکر مطهر شاعر با اخلاص اهل بیت ، استاد محمد حسن زاده ( راضی )
صبح جمعه ، بعد از دعای ندبه ، خیابان هاتف ، از محل هیأت علوی اصفهان
وعده رفقای شاعر : ساعت ۷:۳۰ صبح جمعه
ابتدای خیابان هاتف روبروی آتشنشانی
روحش شاد
یادش گرامی
هدایت شده از مرکز موسیقی ماوا
32.75M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥قطعه| بچه های خلیج فارس منتشر شد
🎙با اجرای:گروه سرود صدای انقلاب برازجان بوشهر
📝شاعر: محمدحسین ملکیان
🎬تهیه کننده و کارگردان: اسماعیل معنوی
👤سرپرست گروه سرود:علیرضا نبوی
🎼تهیه کننده صوت:احمد غدیریان
🎯مجری طرح:موسسه هنری آب و آیینه
🔰تهیه شده در شهر سرود ماوا
🔰شهر سرود ماوا را دنبال کنید🔰
تلگرام | بله | ایتا | روبیکا | اینستاگرام
هدایت شده از کانال مهدی نظارتی زاده
نذر کرده ام
هر بار به تهران می آیم
روی دیوار سفارت انگلیس
یک شعر بنویسم:
شن های بیابان سربازهای ما
و پرنده هایی که هر صبح پشت پنجره می بینید
نامشان ابابیل است
ما می آییم
ما سوزیم که از لای پنجره می آییم
سنگ های ما حافظه دارند
ما
نام تک تک شما را
روی سجیل ها نوشته ایم
با تک تک حروف زیارت عاشورا
با تک تک حروف شهادتین به شما حمله می کنیم
فاصحاب المیمنت
حمله می کنند به اصحاب شمال
و سلاما سلاما غزه
ای شهر شهید!
روی دیوار بعدی یک جوان آفریقایی ام
که پوستر زانو زدن سربازان انگلیسی
توی خلیج فارس را
زده ام به دیوار اتاقم
نگاه می کنم به رنگ پوستم
پوستم
این جلد رمان دوازده سال بردگی
نگاه میکنم به کاخ سفید
که نامش یک تبعیض نژادی ست
نگاه می کنم به خلیج فارس
و از پرواز مسافربری ایرباس
دوازده تیر ۶۷
سوال می پرسم
من احمدم
در بوسنی
مرا اعدام کردند
چون نام من احمد بود
احمد مطر
یک دیوار اعدام می کشم
احمد را می کشم
که دارد سعی می کند شهادتین بگوید
یک جوان افغانی ام
زمستان امسال خواهرم آمنه مرد
در هوای منفی دوازده درجه
که حتی ویروس فلج اطفال می میرد
با دغال
گرم نوشتن شعار روی دیوارم
تابوت شهید می کشم
که در کوچه های لندن دارد تشییع می شود
تکبیر می کشم
با لهجه ای فرانسوی
#مهدی_نظارتی_زاده
#پلاکاردها
https://eitaa.com/mehdinezarati
میهمان داشتم شبی که گذشت
نمک سفره مان محبت بود
تا سحر بحث و گفتگو کردیم
بحث درباره ی ولایت بود
وارد خطبه ی غدیر شدیم
بحث بالا گرفت روی "ولی"
من به معنای پیشوا دیدم
او به معنای دوستی علی
گفتم: اصلاً بیا مرور کنیم!
همه را جمع کرد پیغمبر
بعد هم آن همه جهاز شتر
روی هم ریختند و شد منبر
با علی رفت روی منبر و گفت:
"این علی است و من پیمبر دین
پس اگر دوستدار من هستید
با علی دوستی کنید!" همین؟!
■
خسته بودیم هر دو، از طرفی
آن همه بحث هم نتیجه نداد
میهمانم که راه دوری داشت
صبح، بعد از نماز، راه افتاد
صبر کردم، دوساعتی که گذشت
خواستم از میانه ی جاده
بازگردد به سمت من، گفتم:
اتفاق مهمی افتاده
هرچه اصرار کرد من گفتم
با تو یک صحبت مهم دارم
تا که برگشت گفت: جریان چیست؟
گفتم این است: "دوستت دارم"!
گفت با خشم: " از میانه ی راه
بازگرداندی ام برای همین؟!
نکند واقعا زده به سرت؟!"
گفتم: آرام! لحظه ای بنشین
خواستم این قرار بیهوده
به تو ثابت کند رسول الله
حاجیان را برای گفتن این
برنگرداند از میانه ی راه!
تازه گیرم که گفته پیغمبر
با علی دوستی کنید، ولی
برو تاریخ را بخوان و ببین
چه گذشته ست بعد او به علی!
این که بعدش چه شد نپرس از من
ماجرا جانگداز خواهد شد
سفره ی دل اگر که باز کنم
سفره ی روضه باز خواهد شد
حال دیگر برو برادرجان
راه دور است و جاده ناهموار
باز اگر آمدی علی آباد
قدمی هم به چشم ما بگذار
برو دست خدا به همراهت
راستی! قبر حضرت زهرا
بعد عمری هنوز هم مخفی ست
از بزرگان تان بپرس چرا ؟!
محمدحسین ملکیان
@faraz_malekian
زدند و کشتند و خم به ابروی سازمان ملل نیامد
صدا زدیم و به یاری ما کسی به غیر از اجل نیامد
زدند و کشتند و فکر کردند قهرمان نبرد هستند
پناهگاه است خانه هاشان! خیال کردند مرد هستند
سکوت کردیم تا صدای سکوت را بشنوند الان
که بعد کر می شوند از آواز فوج سجیل های ایران
سکوت کردیم تا ببینیم مرد میدان به غیر ما کیست
سکوت کردیم تا ببینند مرد در خانه هایشان نیست
سکوت کردیم و فکر کردند علتش ترس بوده شاید
سکوت کردیم تا صدای کسی ببینیم در میاید؟
سکوت طعم عقب نشینی نمی دهد! کارشان تمام است
سکوت دیوانه می کند این سکوت بخشی از انتقام است
به جنگ با شیعه باز آل یهود آورده لشگرش را
مگر که از یاد برده باشند قصه ی خیبر و درش را
علی به میدان بیاید این بار کارشان را تمام کرده
علی اگر یاعلی بگوید تمام عالم قیام کرده
علی نه اهل فرار بوده نه در نبردی شکست خورده
اسد...یدالله...این لقب ها به نام او از الست خورده
علی اگر از غلاف بیرون بیاورد ذوالفقار خود را
به قبرکن ها بگو ببندند در تلاویو بار خود را
■
علم زمین خورده! خیمه گاه حسین برپاست ای برادر
شهید شد موج، پشت این موج ها به دریاست ای برادر
نترس! سوگند خورده قرآن که نصرت از آنِ مومنان است
یهود پشتش به هر که گرم است پشت ما صاحب الزمان است
به لرز دست نتانیاهو نگاه کن جان به تن ندارد
به ته رسیده یهود با پرچمی که دیگر وطن ندارد
■
ولی به سید حسن خلایق چقدر تهمت زدند! دیدی؟
چقدر گفتند رفته تهران! فرار کرده! تو هم شنیدی؟
میان میدان جنگ باشی و با ترور، بی کفن بمیری
مقاومت معنی اش پس این شد: حسین باشی، حسن بمیری!
نصرمن الله و فتح قریب
محمدحسینملکیان
@faraz_malekian
مردم دنیا مسخ شده اند! تاثیر سم رسانه است یا عوارض واکسن، میکروچیپ یا تاثیر حرکت اجرام آسمانی، تغییر مدار گردش زمین یا تغییر مزاج مردم زمین، یا هزار و یک توهم یا واقعیت دیگر، کسی نمی داند. هرچه هست چشم ها را بسته و زبان ها را لال کرده و گوش ها را کر!
حالِ انسانِ بی پناه، از به قتل رسیدن، به نسل کش شدن به بدترین و وحشیانه ترین شکل ممکن رسید و هیچ کس نمی بیند. ریش لاشخور را کوتاه کردند و کاپشن تنش کردند و لبخند را بر صورتش جراحی کردند و تروریست را ناگهان در لباس منجی خلعِ دیکتاتور، قالب کردند و هیچ کس نه تنها نپرسید چه شد که گرگ چوپان شد، بلکه به پیشواز او گوسفند هم سر بریدند و شیرینی پخش کردند! غافل از اتفاقات تلخ نه چندان دور پیش رو!
هیچ کس از خودش نپرسید این چه انقلابی ست که قرار است استقلال و هویت و منافع و اراضی ما را حفظ کند در حالی که انقلابیونش شورشیان آموزش دیده در ترکیه هستند و از هزار فرقه و با هزار اندیشه. این چه قیام سرافرازانه ای می تواند باشد وقتی به محض پیشروی انقلابیونش، اسرائیل پشت سرشان خندق حفر می کند و با جنگنده ها خاکش را شخم می زند و اموال و دارایی های مردمش را به آتش می کشد و با نیروی زمینی اش تا عمق خاکش نفوذ می کند، به بهانه ی از بین بردن همان چیزی که خودش خلق کرده است! تروریست! این چه آزادی از بندی ست که اسرائیل از یک طرف و ترکیه از طرفی دیگر، روسیه از یک سمت و هزار دسته شورشی از جانب دیگر در خاکت باشند و سهم خواهی کنند؟! یکی نیست بگوید مردم حسابی! مردم فلک زده! این گله ی رمیده که گرگ ها به جانش افتاده اند را چه کسی قرار است جمع کند؟ خودتان؟! خودتان اگر عرضه داشتید که از پس داعش بر می آمدید! خودتان اگر عرضه داشتید که نیروهای نیابتی برایتان بشارتان را سرنگون نمی کردند!
کار آن قدر از حماقت و سکوت گذشت که تروریست متحول شده ی قهرمان ملی! اسرائیل را کشور دوستِ همسایه خواند! و جالب اینکه این کشور دوست همسایه تنها کشوری ست که دارد در روز روشن به خاک سوریه تجاوز نظامی میکند و تا عمق سوریه پیشروی کرده است و نه تنها جولانی اعتراضی نمی کند بلکه مردم سوریه هم گویا اعتراضی ندارند! اینکه چه بر سر این ملت آمده که چیزی برای شان مهم نیست و حکومت مخلوع حواسش کجا بود آن زمان که داشت مردمش را از دست می داد، به جای خود جای بحث دارد و بماند.
مسئله اینجاست که نقش یزید(داعش) جواب نداد نقش معاویه(جولانی) روی صحنه ظاهر شد و به خوبی جواب داد. البته که تا داعش گله را نمی راند گله به آغوش باز جولانی پناه نمی برد! و می توان گفت همه چیز برنامه ریزی شده اتفاق افتاده است.
ترکیه سلفی ها را سازماندهی می کند. رسانه به فریبکاری در دنیای مجازی می پردازد.اما صحنه همان صحنه ی تکراری تاریخی ست. معاویه هم بر منبر می رود. در یک سکانس تاریخی. این بار هم با دستان پلید یهود. اما این بار خیلی چیزها فرق می کند:
کینه ی یهود آن قدر از شیعه زیاد است که حتی نقش معاویه هم عاجز از پنهان کردن آن است. طوری که در اوایل شورش، شورشیان در رجزخوانی های شان به طور مستقیم ایران و شیعه و حتی کعبه و حتی تر! قدس را هم مقصد لشگرکشی های شان معرفی می کند. این آخری را شاید خود یهود به لیستی که خودش تدارک دیده اضافه می کند. که حالا بهانه ای برای پیشروی به بهانه ی پیش بینی و پیشگیری داشته باشد و بعد بهانه ای برای کشت و کشتاری عظیم تر.
در این بین آمریکا هنوز از نقش کارگردان بیرون نیامده. او بازیگر هم هست! بزودی به صحنه خواهد آمد. ترامپ را بی خودی به پشت صحنه نیاورده اند. او هم به وقتش پا به صحنه خواهد گذاشت. آن جاست که حتی شاید مافیا خودزنی هم بکند! بالاخره آن همه کشت و کشتار آن طرف، باید با چیزی شده شود. شاید با نتانیاهو! البته اگر درست روی خریت مردم دنیا حساب کرده باشند. وگرنه اگر جا داشته باشد همان را هم حفظ می کنند. مگر نشد دادگاه را برای نتیانیاهو به خانه اش بیاورند؟! شد! تبرئه کردنش هم دور از تصور نیست! کما اینکه کم کم دارد نجوای نتانیاهو یک قهرمان است بلند می شود!
مردم سوریه بزودی خواهند فهمید تجربه نشان داده آن انقلابی که به دست خود مردم رقم می خورد هم اغلب نمی تواند ایده آل باشد، چه برسد به انقلابی که خارجی ها برایش وقت می گذارند و برنامه ریزی اش می کنند و به دست شورشیان آن را به اجرا در می آوردند! برای رضای خدا!!
مردم سوریه بزودی به دنیا نشان خواهند داد عزت در مقاومت است نه تسلیم شدن. استقلال در خودساختگی ست نه آن چه انتظار داری بیگانه برایت بسازد. انگار اسرائیل و ترکیه ایستگاه صلواتی زده اند این همه هزینه کنند! یا نیروهای شان را برای عرص تبریک به مردم آزادیخواه سوریه به خاک سوریه آورده اند!
ادامه...
خیر! این جمهوری اسلامی بود که ایستگاه صلواتی زده بود و از شکم مردمش می زد و هزارجور تحریم و نارضایتی داخلی و خارجی را به جان خریده بود. البته که نه بخاطر شما! بخاطر حفظ منطقه به نفع خودش. ولی این وسط به قول مخالفانش، لااقل اجاره اش را می داد. ترکیه و اسراییل و غیره و ذلک چه؟ قرار است اجاره بدهند یا مهمان افتخاری اند؟
ایران حداقل جنگ را از مرزهای سوریه بیرون برد. و اسراییل هم به محض آزادی سوریه!به اذعان خودش، بزرگترین عملیات نظامی تاریخش را انجام داد و تمامی پایگاه ها و تسلیحات نظامی سوریه را نابود کرد.
لکن این مقدار کافی نیست. انتخاب هزینه دارد!
ان شاالله که این اتفاقات به سود مردم سوریه و منطقه تمام شود. که اگر نشود، به بدترین شکل شربت و شیرینی سقوط بشار را از دماغ شان در خواهد آورد! نه تنها مردم سوریه. بلکه از دماغ همه کسانی که مصداق یوم فرحت به آل زیاد و آل مروان شدند.
اما آنان که صبور باشند و به مشیت الهی اعتقاد و اعتماد داشته باشند سربلند و پیروز نهایی خواهند بود.
طلوع، در نهایتِ تاریکی شب اتفاق می افتد.
صبور باشید و اعتماد کنید.
حیدر هنوز دست به تیغش نبرده است
تاریخ شاهد است که خیبر شکستنی ست
یاعلی