👈 داستان کوتاه
✍️ راننده تاكسي گفت: «ميدوني بهترين شغل دنيا چيه؟»
👈 گفتم: «چيه؟»
✍️ گفت: «راننده تاكسي.»
👈 خنديدم.
✍️ راننده گفت: «چون تو ، هر وقت بخواي مياي سركار، هر وقت نخواي نمياي، هر مسيري خودت بخواي ميري، هر وقت دلت خواست
يه گوشه ميزني بغل استراحت ميكني ، هي آدم جديد ميبيني،
آدمهاي مختلف، حرفهاي مختلف،
داستانهاي مختلف ، موقع كار ميتوني راديو گوش بدي، ميتوني گوش ندي، ميتوني روز بخوابي شب بري سر كار، هر كيو دوست داري ميتوني سوار كني، هر كيو دوست نداري سوار نميكني، آزادي، راحتي.»
✍️ ديدم راست مي گه . گفتم: «خوش به حالتون.»
👈 راننده گفت: «حالا اگه گفتي بدترين شغل دنيا چيه؟»
✍️ گفتم: «چي؟»
👈 راننده گفت: «راننده تاكسي.»
✍️ بعد دوباره گفت: هر روز بايد بري سر كار، دو روز كار نكني
ديگه هيچي تو دست و بالت نيست،
از صبح هي كلاچ ، هي ترمز. پادرد، زانودرد، كمردرد، با اين لوازم يدكي گرون، يه تصادفم بكني كه ديگه واويلا ميشه، هر مسيري مسافر بگه
بايد همون رو بري، هرچي آدم عجيب و غريب هست سوار ماشينت ميشه، همه هم ازت طلبكارن، حرف بزني يه جور، حرف نزني يه جور،
راديو روشن كني يه جور، راديو روشن نكني يه جور، دعوا سر كرايه، دعوا سر مسير، دعوا سر پول خرد، تابستونها از گرما ميپزي، زمستونها از سرما كبود ميشي. هرچي ميدويي آخرش هم لنگي.»
👈 به راننده نگاه كردم.
✍️ راننده خنديد و گفت:
«زندگي همه چيش همينجوره.
هم ميشه بهش خوب نگاه كرد،
هم ميشه بد نگاه كرد»
•┈┈••✾🍃💞🍃✾••┈┈•
🆔@farhang_khanevadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#پندانه
اولین باره که داره خواهرشو بغل میکنه😍
حالا شما هی این لذت خواهر و برادری رو از بچه هاتون بگیرین 😁
•┈┈••✾🍃💞🍃✾••┈┈•
🆔@farhang_khanevadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🚨واقعاً انکار کنندگان الله
با چه استدلالی میگویند:
خدا وجود ندارد .
•┈┈••✾🍃💞🍃✾••┈┈•
🆔@farhang_khanevadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یارب قسمت همه آرزومندان بکن🙏
الهی آمین🤲
•┈┈••✾🍃💞🍃✾••┈┈•
🆔@farhang_khanevadeh
ابوعلی سینا در سفر بود. در هنگام عبور از شهری،جلوی قهوه خانه ای اسبش را بر درختی بست و مقداری کاه و یونجه جلوی اسبش ریخت و خودش هم بر روی تخت جلوی قهوه خانه نشست تا غذایی بخورد. خر سواری هم به آنجا رسید،از خرش فرود آمد و خر خود را در پهلوی اسب ابوعلی سینا بست تا در خوردن کاه شریک او شود و خودش هم آمد در کنار ابوعلی سینا نشست.
شیخ گفت: خر را پهلوی اسب من نبند، چرا که خر تو از کاه و یونجه او میخورد و اسب هم به خرت لگد میزند و پایش را میشکند.
خر سوار آن سخن نشنیده گرفت به روی خودش نیاورد و مشغول خوردن شد. ناگاه اسب لگدی زد و پای خر را لنگ کرد.
خر سوار گفت: اسب تو خر مرا لنگ کرد و باید خسارت دهی.
شیخ ساکت شد و خود را به لال بودن زد و جواب نداد.
صاحب خر، ابوعلی سینا را نزد قاضی برد و شکایت کرد.
قاضی سوال کرد که چه شده؟ اما ابوعلی سینا که خود را به لال بودن زده بود ،هیچ چیز نگفت.
قاضی به صاحب خر گفت: این مرد لال است ؟
روستایی گفت: این لال نیست بلکه خود را به لال بودن زده تا اینکه تاوان خر مرا ندهد، قبل از این اتفاق با من حرف میزد.
قاضی پرسید: با تو سخن گفت؟چه گفت؟
صاحب خر گفت: او به من گفت خر را پهلوی اسب من نبند که لگد میزند و پای خرت را میشکند. قاضی خندید و بر دانش ابو علی سینا آفرین گفت.
قاضی به ابوعلی سینا گفت حکمت حرف نزدنت پس چنین بود؟!
ابوعلی سینا جوابی داد که از آن به بعد در زبان پارسی به مثل تبدیل شد:
"جواب ابلهان خاموشی ست"
✍
۰
۰
•┈┈••✾🍃💞🍃✾••┈┈•
🆔@farhang_khanevadeh
♦️سلام امام زمانم
السَّلامُ عَلَیکَ أیُّها الإمامُ الهادِمُ لِبُنیانِ الشِّرکِ وَالنِّفاقِ...
آمدنت نزدیک است...
و صدای قدم هایت لرزه بر جان طاغوت ها انداخته!
سلام بر تو و بر روزی که بُت های روزگار یکی یکی به دستان ابراهیمی تو سقوط کنند!
صحیفه مهدیه،زیارت حضرت صاحب الامر در سرداب مقدس.
•┈┈••✾🍃💞🍃✾••┈┈•
🆔@farhang_khanevadeh
1_8251506544.mp3
8.21M
#دعای_عهد
قرار صبحگاهی منتظران ثابت قدم ظهور
سرعت مناسب برای قرائت روزانه
📝 دعایم کن آقای من...
اللهم عجل لولیک الفرج 💔
•┈┈••✾🍃💞🍃✾••┈┈•
🆔@farhang_khanevadeh