eitaa logo
جبهه فرهنگی، چهارمحال و بختیاری
4.8هزار دنبال‌کننده
3.4هزار عکس
550 ویدیو
435 فایل
🌷ستاد مردمی جبهه فرهنگی اجتماعی انقلاب اسلامی استان چهارمحال و بختیاری 🌹«محتوای #عملیات_فرهنگی و #اطلاع_رسانی» ⭕️ارتباط با ادمین @Admin_chb
مشاهده در ایتا
دانلود
🔹هر روز تا اربعین مهمان نکته ای از سیدالشهدا (شماره ۷ ) 🔰 بکاءالعیون و خشیه القلوب رحمه من الله. 🔘 گریستن چشم ها و ترسیدن قلب ها، رحمتی از جانب خداست 💠 اجتماع فعالان فرهنگی و اجتماعی استان چهارمحال و بختیاری https://eitaa.com/farhangchb
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ثبتنام کاروان پیاده روی اربعین ویژه فعالان فرهنگی و اجتماعی 🔹حرکت از شهرکرد۲شنبه ۲۹ مرداد 🔸برگشت از کربلا ۲شنبه ۵ شهریور نام نویسی از طریق مجامع تخصصی و شهرستانی جبهه فرهنگی انقلاب || | | 💠 اجتماع فعالان فرهنگی و اجتماعی استان چهارمحال و بختیاری https://eitaa.com/farhangchb
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔹هر روز تا اربعین مهمان نکته ای از سیدالشهدا (شماره ۷ ) 🔰 «و الله البلاء و الفقر و القتل اسرع الي من احبنا من ركض البراذين، و من السيل الي صمره، قلت و ما الصمر؟ قال: منتهاه و لولا أن تكونوا كذلك لرأينا أنكم لستم منا 🔘 به خدا سوگند، بلا و فقر و قتل به سوي دوستان ما از حركت اسبان تيزپا و جريان سيل در صمرش سريع تر است. عرض كردم صمر چيست؟ فرمودند: منتها اليه سيل (قرارگاه سيل) اگر چنين نبود هر آينه ما شما را از خود نمي دانستي 💠 اجتماع فعالان فرهنگی و اجتماعی استان چهارمحال و بختیاری https://eitaa.com/farhangchb
↙️صیاد، سردار فاتح مرصاد 🔻به مناسبت سالروز عملیات 💠 اجتماع فعالان فرهنگی و اجتماعی استان چهارمحال و بختیاری https://eitaa.com/farhangchb
🔴اینفوگرافی/ عملیات مرصاد در یک نگاه مرصاد تنها ۶ روز بلد از پذیرش قطعنامه ۵۹۸ 💠 اجتماع فعالان فرهنگی و اجتماعی استان چهارمحال و بختیاری https://eitaa.com/farhangchb
🔴روایت کم‌تر دیده‌شده از شهید صیاد شیرازی؛ فرمانده عملیات مرصاد از روز عملیات/ به‌مناسبت پنجم مرداد؛ سال‌روز عملیات مرصاد ♦️منافقین می‌خواستند به طرف کرمانشاه بیایند اما مردم از اسلام‌آباد تا کرمانشاه با هر وسیله‌ای که داشتند -از تراکتور و ماشین- آمده بودند در جاده و راه را بند آورده بودند. اولین کسی که جلوی این‌ها را گرفت، خود مردم بودند. ♦️ساعت ۵ صبح رفتیم. همه‌ی خلبان‌ها در پناه‌گاه آماده بودند. توجیه‌شان کردم که اوضاع در چه مرحله‌ای هست. دو تا هلی‌کوپتر کبری و یک هلی‌کوپتر ۲۱۴ آماده شدند که با من برای شناسایی برویم و بعد بقیه بیایند. این دو تا کبری را داشتیم؛ خودمان توی هلی‌کوپتر ۲۱۴ جلو نشستیم. گفتم: همین‌جور سرپائین برو جلو ببینیم، این منافقین کجایند. همین‌طور از روی جاده می‌رفتیم، نگاه می‌کردیم، مردم سرگردان را می‌دیدیم. ۲۵ کیلومتر که گذشتیم، رسیدیم به گردنه‌ی «چهار زبر» که الان، اسمش را گذاشته‌اند «گردنه‌ی مرصاد». ♦️یک‌دفعه نگاه کردم، مقابل آن‌ور خاک‌ریز، پشت سر هم تانک، خودرو و نفربر همین‌جور چسبیده و همه معلوم بود مربوط به منافقین است و فشار می‌آورند تا از این خاک‌ریز رد بشوند. به خلبان‌ها گفتم: دور بزنید وگرنه ما را می‌زنند. به این‌ها گفتم: بروید از توی دشت. یعنی از بغل برویم؛ رفتیم از توی دشت از بغل، معلوم شد که حدود ۳ تا ۴ کیلومتر طول این ستون است. من کلاه گوشی داشتم. می‌توانستم صحبت کنم: به خلبان گفتم: این‌ها را می‌بینید؟ این‌ها دشمنند بروید شروع کنید به زدن تا بقیه هم برسند. خلبان‌های دو تا کبری‌ها رفتند به طرف ستون، دیدم هر دوی‌شان برگشتند. من یک‌دفعه دادوبی‌دادم بلند شد، گفتم: چرا برگشتید؟ گفت: بابا! ما رفتیم جلو، دیدیم این‌ها هم خودی‌اند. چی‌چی بزنیم این‌ها رو؟! ♦️خوب این‌ها ایرانی بودند، دیگر مشخص بود که ظاهراً مثل خودی‌ها بودند و من هرچه سعی داشتم به آن‌ها بفهمانم که بابا! این‌ها منافقند. گفتند: نه بابا! خودی را بزنیم! برای ما مسئله دارد؛ فردا دادگاه انقلاب، فلان. آخر عصبانی شدم، گفتم بنشین زمین. او هم نشست زمین. دیدیم حدوداً ۵۰۰ متری ستون زرهی نشسته‌ایم و ما هم پیاده شدیم و من هم به‌خاطر این‌که درجه‌هایم مشخص نشود، از این بادگیرها پوشیده بودم، کلاهم را هم انداخته بودم توی هلی‌کوپتر. عصبانی بودم، ناراحت که چه‌جوری به این‌ها بفهمانم که این دشمن است؟! گفتم: بابا! من با این درجه‌ام مسئولم. آمدم که تو راحت بزنی؛ مسئولیت با منه. گفت: به خدا من می‌ترسم؛ من اگر بزنم، این‌ها خودی‌اند، ما را می‌برند دادگاه انقلاب. ♦️حالا کار خدا را ببینید! منافقین مثل این‌که متوجه بودند که ما داریم بحث می‌کنیم راجع به این‌که می‌خواهیم بزنیم آن‌ها را، منافقین سر لوله‌ی توپ را به طرف ما نشانه گرفتند. این‌ها مثل این‌که وارد هم نبودند، زدند. گلوله، ۵۰ متری ما که به زمین خورد، من خوشحال شدم، چون دلیلی آمد که این‌ها خودی نیستند. گفتم: دیدی خودی‌ها را؟ این‌ها بچه‌ی کرمانشاه بودند، با لهجه‌ی کرمانشاهی گفتند: به علی قسم الان حسابش را می‌رسیم. سوار هلی‌کوپتر شدند و رفتند. ♦️اولین راکتی که زد، کار خدا بود، اولین راکت خورد به ماشین مهمات‌شان، خود ماشین منفجر شد. بعد هم این گلوله‌ها که داخل بود، مثل آتش‌فشان می‌رفت بالا. بعد هم این‌ها را هرچه می‌زدند، از این طرف، جای‌شان سبز می‌شدند، باز می‌آمدند. بعد از ۲۴ ساعت با لطف خداوند، اینان چه عذابی دیدند. ♦️بعضی از آن‌ها فراری می‌شدند توی این شیارهای ارتفاعات، که شیارها بسته بود، راه نداشت، هرچه انتظار می‌کشیدیم، نمی‌آمدند. می‌رفتیم دنبال آن‌ها، می‌دیدیم مرده‌اند. این‌ها همه سیانور خوردند، خودشان را کشتند. توی این‌ها، دخترها مثلاً فرماندهی می‌کردند. از بی‌سیم‌ها شنیده می‌شد: زری، زری! من به‌گوشم. التماس، درخواست، چه بکنند؟ اوضاع برای آن‌ها خراب بود. ♦️به‌هرحال خداوند متعال در آخر این روز جنگ یا عملیات «مرصاد» به آن آیه‌ی شریفه، عمل کرد که خداوند در آیه‌ی شریفه می‌فرماید: «با این‌ها بجنگید، من این‌ها را به دست شما عذاب می‌کنم و دل‌های مؤمن را شفا می‌دهم و به شما پیروزی می‌دهم.» و نقطه‌ی آخر جنگ با پیروزی تمام شد که کثیف‌ترین و خبیث‌ترین دشمنان ما (منافقین) در این‌جا به درک واصل شدند و پیروزی نهایی ما، یک پیروزی عظیمی بود.» 📚رمز عبور، ۱، صفحه‌ی ۱۱۳ 💠 اجتماع فعالان فرهنگی و اجتماعی استان چهارمحال و بختیاری https://eitaa.com/farhangchb
مخالفت دشمن با عقیده مهدویت.mp3
734.6K
●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ ㅤ❚❚ ㅤ▷ㅤ ↻ |⇦• مخالفت دشمن با عقیده مهدویت 👤 مقام معظّم رهبری 💠 اجتماع فعالان فرهنگی و اجتماعی استان چهارمحال و بختیاری https://eitaa.com/farhangchb
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔹هر روز تا اربعین مهمان نکته ای از سیدالشهدا (شماره ۸ ) 🔰 ان شیعتنا من سلمت قلوبهم من کل غِشَو غَل و دغل. 🔘 شیعه ما کسی است که دلش از هر گونه خیانت و نیرنگ و مکری پاک است. 💠 اجتماع فعالان فرهنگی و اجتماعی استان چهارمحال و بختیاری https://eitaa.com/farhangchb