42.1M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📽 #فیلم_کوتاه
فیلمی بسیار زیبا و دیدنی از توان نظامی و قدرت پهپادی و موشکی جبهه مقاومت ( ایران اسلامی ، حزبالله لبنان ، انصارالله یمن ، حزبالله عراق ، مبارزان فلسطینی ) با نوحه ای بسیار حماسی و شورآفرین از مداح باصفای جبهه ها #حاج_صادق_آهنگران
🌷ما همسایه شهید رجائی بودیم و او نخست وزیر شده بود. اتفاقاً همان روزها ما کمی کار تعمیرات ساختمانی داشتیم. صبح روزی که مواد زائد بنایی را با شوهرم به کوچه می بردیم او از نانوایی محل نان خریده بود و به منزل می رفت.
🌷....ما را دید و طبق معمول سلام کرد و گفت: کمک نمی خواهید؟ شوهرم تشکر کرد و اظهار داشت: کار مهمی نیست. اما او خیلی سریع نان را به منزل رساند و پیش ما برگشت و جدی آستین را بالا زد و با خلوص خاصش به کمک ما شتافت.
🌷هر چه اصرار کردیم و خواستیم او را از این کار پر زحمت باز داریم نپذیرفت و به کمکش ادامه داد و در همان حال تلاش گفت: همسایه بودن یعنی همین. او با این بزرگواری ما را در نهایت بهت و حیرت شرمنده ساخت.
💥 هزینه تعویض موکت فرسوده کف اتاقش در نخست وزیری را نپذیرفت گفت:من چگونه نخست وزیری باشم که روی موکت باکفش راه بروم اماباشند مردمی محروم که چیزی نداشته باشند روی آن بخوابند.
💥دوری از تشریفات: هر کس رجائی را دوست دارد، برود. همه از این حرف تعجب کرده اند.
گفت: من مهمان دانشگاهم کار خوبی نکردید. که برای استقبال به فرودگاه آمدید الان کار مردم زمین مانده و ناراحت می شوند اگر بشنوند به خاطر من اینجا آمده اید؛
آن وقت فحشش می ماند برای من و شما.
💥 ضعف مرا به حساب انقلاب و مکتب من نگذارید...اين جمله با همه اعتقادش می زد...نصب كرده بود پشت ميزش... خيلي مواظب بود خلاف زير دستانش را كسي به نام انقلاب نگذارد.از انقلاب براي خودش مايه نمي گذاشت. "هيچ وقت"... بررشی اززندگی شهید رجائی
💥 آقای رجایی شما حزب اللهی هستید؟
خبرنگار این را پرسید:
زيركي كرده بود, مي خواست جواب نخست وزیر را بسنجد. گفت: اگر حزب اللهی باشم از نوع لاجوردیهاست...
💥 شهید_رجایی: مردم ما از کمبودها و کسریها گله ندارند، آنچه مردم را می آزارد و صدای را در می آورد وجود تبعیضات ناروا و سوء استفاده از بیت المال است و بس.
💥 حاج احمد آقا داشت حڪم ریاست جمهوریاش را در محضر امام میخواند📜 اون لحظه چهره شهید رجایی خیلی برام قابل توجه بود ، چهرهای گرفته😞و متفڪر ... شب ازش پرسیدم : وقتی داشتن حڪم ریاست جمهوریت را میخوندند ، خیلی توی خودت بودی ، جریان چی بود⁉️
💢بهم گفت : خوب فهمیدی . اون موقع داشتم به خودم میگفتم فڪر نڪنی حالا ڪسی شدی ،تو همان رجایی سابقی☝️ . از خدا خواستم ڪمڪم ڪنه تا خودم رو گم نڪنم ... ازش خواستم قدرتی بهم بده تا بتونم به این مردم خدمت ڪنم .🌹
#کتاب_زندگی_به_سبک_شهدا
#ناصر_کاوه
ویژه_نامه_طوفان_الاقصی_و_شهادت_یحیی_سنوار_compressed_1.pdf
2.67M
📄 #ویژه_نامه
#طوفان_الأقصی و شهادت #یحیی_سنوار
#شهیدمحموداستادنظری👇
☀️شهدا، همه تعلقات را از خود بریدند و خود را مسافر آسمان کردند، تا گذرگاه بودن دنیا را اثبات کرده باشند و راز آزادی را بریدن از خویش ثبت نموده باشند... «یک جوری این نوجوان ۱۶ ساله, حرف می زد که انگار نه انگار تازه پشت لبش سبز شده و می خواهد استخوان بترکاند. یکهو بزرگ شده بود و به نظر می رسید از نوجوانی و ویژگی هایش زودتر از آن چه که باید عبور کرده باشد. خیلی دوست داشت فرصت خدمت به دیگران را پیدا کند. توی تبلیغات و گردان تا گمش میکردی، می دیدی👈مشغول شستن ظرف و لباس بچه ها میشد، در حالی که به خاطر شرایط خوب مالی در زندگی شخصیش هیچ وقت، اجازه و شرایط کار کردن را نداشت. تو ناز و نعمت و روی پر قو بزرگ شده بود. تمام دنیای پر زرق و برق را رها کرده بود و آمده بود جبهه... برای خودسازی و نگهداشتن این روح بزرگ در کالبد کوچکش، کارش سخت به نظر می رسید.
☀️او و برادرش که دو برادر دو قلو بودند، در خانوادهای ثروتمند به دنیا آمده بودند، پدرشان میخواست که آنها را در زمان جنگ به سوئد بفرستد ولی آنها از دست پدر خود فرار کردند و به جبهه آمدند. این شهید برای خودش عارفی به تمام معنا بود، از همانهایی که حضرت امام (ره) فرمودند ره صد ساله را یک شبه پیمودهاند. یکی از این دو برادر(احمد) در یکی از عملیاتها زخمی شد و محمودرضا هم، در گردان حمزه لشکر ۲۷ محمد رسول الله (ص) بود که شهید شد.
☀️این بچه ۱۶ ساله در وصیتنامه خود نوشته بود: «خدایا شیطون با آدم نقد معامله میکنه میگه تو گناه کن و من همین الآن مزش رو بهت میچشونم ولی تو نسیه معامله می کنی،میگی الآن گناه نکن و پاداشش رو بعداً بهت میدم، خدایا بیا و این دفعه با من نقد معامله کن»که البته این اتفاق هم افتاد و در عملیات بعدی که عملیات والفجر۸ بود در فاو شهید شد...
☀️مناجات شهید محمود رضا استاد نظری
☀️آقا؛ دوست دارم گوشه ای بنشینم و زیر لب صدایت کنم. چشمانم را به نقطه ای خیره کنم، تو هم مقابلم بنشینی و متوجه ات شوم. هی نگاهت کنم. آنقدر که از هوش بروم. بعد به هوش بیایم و ببینم سرم روی دامن شماست. حس کنم بوی خوش از نسیم تنت به مشامم می خورد. آن وقت با اشتیاق در آغوشت بگیرم و بعد ... تو با دست های خودت، اشک های مرا پاک کنی ...
☀️مولای من؛ سرم را به سینه ات قرار دهی، موهایم را شانه کنی. آن وقت احساس کنم وصال حقیقی عاشق و معشوق روی داده. بعد به من وعده شهادت بدهی. آن وقت با خیال راحت در آتش عشق مثل شمع بسوزم و آب شوم، روی دامانت بریزم و هلاک شوم و جان دهم ...
☀️دوست دارم وقتی نگاهم می کنند و باهام گرم می گیرند و میل با هم بودن را دارند، احساس غرور و خودپسندی و بزرگی و خوب بودن و برتری نکنم. در عوض بترسم و شرم کنم از آن روزی که پیش همین دوستان پرده را بالا زنی و مرا پیش چشم پاکشان افشا کنی. آن وقت من از خجالت بگویم: یا لیتنی کنتُ ترابا ... ای کاش من خاک بودم ...
🌷خدایا؛ به من لیاقت خوب بودن دادی و این طور بین دوستان نشانم دادی، پس لیاقت حقیر شمردن خود در مقابل آن بزرگان را هم بده تا گمراه نشوم ...
🌷خدایا؛ من از روشنی روز فرار کردم و به سیاهی شب پناه آورده، به این امید که در پناه تو باشم و با تو درد دل کنم ... مرا از تاریکی شب چه باک و ترس که سیاهی را در درون سینه ام دارم و در تاریکی شب می نشینم که در تاریکی، سیاهی قلبم را پاک کنی.
🌷خدایا؛ تو با بندگانت نسیه معامله می کنی و گفتی: ای بنده، تو عبادت کن، پاداشش نزد من است در قیامت. اما شیطان همیشه نقد معامله کرده با بندگانت و می گوید: گناه کن و درعین حال مزه اش را به تو می چشانم ... پس خدا؛ برای خلاصی از این هوسها، تو مزه عبادتت را به من بچشان که بالاترین و شیرین ترین مزه هاست....
☀️بعد از شهادتش باتفاق دوستان به منزلشان رفتیم، پدر و مادرش را دیدیم و از بچه هایش صحبت می کرد و مثل ابر بهار گریه می کردند... پدرش که ساکت شد گفت👈 همه کارها را برای مهاجرت به سوئد کرده بودم، که این دو تا دوقلو، احمد و محمود نیامدند، احمد شبها می رفت بسیج می خوابید و محمود هم رفته بود حوزه آقا مجتهدی، طلبه شده بود. بعضی اوقات که منزل میامدند، سر سفره من ، نمی آمدند کنار سفره!؟ فرش را کنار میزدند و یه چفیه می انداختند روی زمین و برای من نون و ماست می خوردند ... آخرش هم پول و ماشین و خانه و اروپا را گذاشتند و رفتند👈 جبهه... احمد زخمی شد و محمود هم شهید شد... کتاب زندگی به سبک شهدا ، ناصر کاوه
✅مذاکرات (من و خُدا)
✍️ #ناصرکاوه
خُـدایا ! من لذّتـ گُناه را ترکـ میکنم ؛ در مقابل تو تحریم لذّتـ مناجات را از من بردار ... خدایـا ! 👈من کسانـی که تو دوست شان نـداری را ترک میڪنم ؛ و درمقابـل تو لذّتـ با خود بودن را به مـن بده... خدایـا ! مـن پناهگاه شیطـان را ترک می کنم ؛ و تو در مقابل پناهـگاه امـن خودتـ را به من بده... خـدایا ...برای شفاف سازی گام اول را من برمیدارم و سانتـری فیـوژهای گناه را کہ شیطان در وجـودم برپا ڪرده ؛ یکی یکی و با کمک تو از کار مـی اندازم . هستـه ی درونی ام را خودت غنی سـازی کن
#شهیدمحموداستادنظری👇
☀️شهدا، همه تعلقات را از خود بریدند و خود را مسافر آسمان کردند، تا گذرگاه بودن دنیا را اثبات کرده باشند و راز آزادی را بریدن از خویش ثبت نموده باشند... «یک جوری این نوجوان ۱۶ ساله, حرف می زد که انگار نه انگار تازه پشت لبش سبز شده و می خواهد استخوان بترکاند. یکهو بزرگ شده بود و به نظر می رسید از نوجوانی و ویژگی هایش زودتر از آن چه که باید عبور کرده باشد. خیلی دوست داشت فرصت خدمت به دیگران را پیدا کند. توی تبلیغات و گردان تا گمش میکردی، می دیدی👈مشغول شستن ظرف و لباس بچه ها میشد، در حالی که به خاطر شرایط خوب مالی در زندگی شخصیش هیچ وقت، اجازه و شرایط کار کردن را نداشت. تو ناز و نعمت و روی پر قو بزرگ شده بود. تمام دنیای پر زرق و برق را رها کرده بود و آمده بود جبهه... برای خودسازی و نگهداشتن این روح بزرگ در کالبد کوچکش، کارش سخت به نظر می رسید.
☀️او و برادرش که دو برادر دو قلو بودند، در خانوادهای ثروتمند به دنیا آمده بودند، پدرشان میخواست که آنها را در زمان جنگ به سوئد بفرستد ولی آنها از دست پدر خود فرار کردند و به جبهه آمدند. این شهید برای خودش عارفی به تمام معنا بود، از همانهایی که حضرت امام (ره) فرمودند ره صد ساله را یک شبه پیمودهاند. یکی از این دو برادر(احمد) در یکی از عملیاتها زخمی شد و محمودرضا هم، در گردان حمزه لشکر ۲۷ محمد رسول الله (ص) بود که شهید شد.
☀️این بچه ۱۶ ساله در وصیتنامه خود نوشته بود: «خدایا شیطون با آدم نقد معامله میکنه میگه تو گناه کن و من همین الآن مزش رو بهت میچشونم ولی تو نسیه معامله می کنی،میگی الآن گناه نکن و پاداشش رو بعداً بهت میدم، خدایا بیا و این دفعه با من نقد معامله کن»که البته این اتفاق هم افتاد و در عملیات بعدی که عملیات والفجر۸ بود در فاو شهید شد...
☀️مناجات شهید محمود رضا استاد نظری
☀️آقا؛ دوست دارم گوشه ای بنشینم و زیر لب صدایت کنم. چشمانم را به نقطه ای خیره کنم، تو هم مقابلم بنشینی و متوجه ات شوم. هی نگاهت کنم. آنقدر که از هوش بروم. بعد به هوش بیایم و ببینم سرم روی دامن شماست. حس کنم بوی خوش از نسیم تنت به مشامم می خورد. آن وقت با اشتیاق در آغوشت بگیرم و بعد ... تو با دست های خودت، اشک های مرا پاک کنی ...
☀️مولای من؛ سرم را به سینه ات قرار دهی، موهایم را شانه کنی. آن وقت احساس کنم وصال حقیقی عاشق و معشوق روی داده. بعد به من وعده شهادت بدهی. آن وقت با خیال راحت در آتش عشق مثل شمع بسوزم و آب شوم، روی دامانت بریزم و هلاک شوم و جان دهم ...
☀️دوست دارم وقتی نگاهم می کنند و باهام گرم می گیرند و میل با هم بودن را دارند، احساس غرور و خودپسندی و بزرگی و خوب بودن و برتری نکنم. در عوض بترسم و شرم کنم از آن روزی که پیش همین دوستان پرده را بالا زنی و مرا پیش چشم پاکشان افشا کنی. آن وقت من از خجالت بگویم: یا لیتنی کنتُ ترابا ... ای کاش من خاک بودم ...
🌷خدایا؛ به من لیاقت خوب بودن دادی و این طور بین دوستان نشانم دادی، پس لیاقت حقیر شمردن خود در مقابل آن بزرگان را هم بده تا گمراه نشوم ...
🌷خدایا؛ من از روشنی روز فرار کردم و به سیاهی شب پناه آورده، به این امید که در پناه تو باشم و با تو درد دل کنم ... مرا از تاریکی شب چه باک و ترس که سیاهی را در درون سینه ام دارم و در تاریکی شب می نشینم که در تاریکی، سیاهی قلبم را پاک کنی.
☀️بعد از شهادتش باتفاق دوستان به منزلشان رفتیم، پدر و مادرش را دیدیم و از بچه هایش صحبت می کرد و مثل ابر بهار گریه می کردند... پدرش که ساکت شد گفت👈 همه کارها را برای مهاجرت به سوئد کرده بودم، که این دو تا دوقلو، احمد و محمود نیامدند، احمد شبها می رفت بسیج می خوابید و محمود هم رفته بود حوزه آقا مجتهدی، طلبه شده بود.
#کتاب_زندگی_به_سبک_شهدا
#ناصرکاوه
خبر شهادت پسر اولم را که دادند؛ سریع وضو گرفتم و دو رکعت نماز شکر خواندم. هیچ وقت حال و هوای آن نماز از یادم نمی رود. اگر دو رکعت نماز، در سراسر عمرم قبول افتاده باشد، همان دو رکعت بوده است. مدتی بعد خبر دو فرزندم را با هم آوردند... به انبوه جمعیت نگاه کردم. هیچ محرمی برایم نمانده بود. هیچ محرمی نمانده بود. چگونه از میان این خیل جمعیت بگذرم و بر سر خاک شهیدانم بروم؟... به یاد حضرت زینب افتادم که عصر عاشورا دیگر محرمی نداشت. آه زینب مظلوم، چه کشیده ای... یکبار دیگر چشم انداختم، دایی پیرم را دیدم... نه، هیچکس به بی کسی زینب کبری نبود. از دائیم خواستم دستانش را دو سویم بگیرد و او با دو دست لرزان و داغدیده بدرقه ام کرد. لحظاتی بعد بر سر مزار بچه هایم بودم..." بین دو پسر شهیدم نشستم، خم شد، گاه صورتم را به صورت علیرضا می سائیدم و گاه سر رسولش را می بوییدم"... #شهیدان
کتاب مرواریدهای بی نشان، ناصرکاوه
https://eitaa.com/nasserkaveh
آدرس #کانال_مکتب_شهدا #ناصرکاوه در☝️#ایتا
#کانال_کتاب ، #ناصرکاوه در #تلگرام👇
https://t.me/nasserkaveh44
#صفحه_اصلی_حفظ_و_نشر
#آثار_و_کتب، استاد
#ناصرکاوه👇
https://naserkaveh.ir/
♻️ عکسی جالب از دوران نوجوانی شهیدان اسماعیل هنیه و یحیی سنوار
این دو شهید جبهه مقاومت، دوره کودکی خود را در اردوگاههای رژیم صهیونیستی گذارندند و بزرگ شدند. رفاقتشان از دوره نوجوانی تا آخرین لحظات حیات نباتیشان ادامه پیدا کرد. رژیم صهیونیستی هر چقدر کودک هم بکشد، تردید نکند که هنیهها و سنوارها همچنان رشد خواهند کرد...
🌺🌺🌺🌺🌺
https://eitaa.com/farhange_paydari
1_14311414653.pdf
4.12M
📗 کتاب ( رمان )
#خار_و_میخک
✍مولف: شـــــــــــــهید یحیی سنوار
🌹خاطرات شهید یحیی سنوار از اسارت و زندان های صهیونیست ها
و مقاومت و جنگ با کودک کش های اسراییل و صهیونیست ها
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔘 با همه روسیاهیم
با همه آلودگیم
هر دفعه گفتم حسین
نفس گرفت زندگیم
حاج مهدی رسولی
┄═❁๑🍃๑🌺๑🍃๑❁═┄
رسانه #پایداری
https://eitaa.com/farhange_paydari
نماهنگ بسیار زیبای « به سمت گودال از خیمه دویدم من » - محمود کریمی
سَیعلَمُ الّذینَ ظَلَموا أَی مُنقَلَبٍ ینقَلِبونَ
پیکر پاک و مطهر فرزند فاطمه (س) و مرد میدان جهاد و شهادت حضرت حجت الاسلام سید هاشم صفیالدین پس از سه هفته در میان آوار بمبارانهای دشمن صهیونیستی در جنوب لبنان پیدا شد.
درود خداوند بر روح بلند و پاک این سلاله حضرت رسول (ص) که برای آزادی انسانیت و مبارزه با ظلم و توحش مردانه در میدان به شهادت رسید.
پیکر #شهیدسید_هاشم_صفی_الدین کشف شد+زندگینامه رئیس شورای اجرایی حزب الله لبنان - تابناک | TABNAK
https://www.tabnak.ir/fa/news/1267311/%D9%BE%DB%8C%DA%A9%D8%B1-%D8%B4%D9%87%DB%8C%D8%AF-%D8%B3%DB%8C%D8%AF-%D9%87%D8%A7%D8%B4%D9%85-%D8%B5%D9%81%DB%8C-%D8%A7%D9%84%D8%AF%DB%8C%D9%86-%DA%A9%D8%B4%D9%81-%D8%B4%D8%AF-%D8%B2%D9%86%D8%AF%DA%AF%DB%8C%D9%86%D8%A7%D9%85%D9%87-%D8%B1%D8%A6%DB%8C%D8%B3-%D8%B4%D9%88%D8%B1%D8%A7%DB%8C-%D8%A7%D8%AC%D8%B1%D8%A7%DB%8C%DB%8C-%D8%AD%D8%B2%D8%A8-%D8%A7%D9%84%D9%84%D9%87-%D9%84%D8%A8%D9%86%D8%A7%D9%86
💠 بیا باهم گناه کنیم‼️
#بخوانید 👇👇
▫️خیلی دوست داری شهید بشی؟
خیلی علاقه داری به شهدا بپیوندی؟
خیلی مشتاقی مثل شهدا زندگی کنی؟
خیلی منتظری با شهادت از دنیا بری؟
خب کاری نداره که
چرا این قدر خودت رو عذاب میدی؟
می خوای سه سوته مثل شهدا بشی؟
فقط یک شرط داره
اونم اینه که هیچی نگی
فقط گوش کنی
فکر کنی
و عمل کنی.
وگرنه اصلا از این جا به بعد رو نخون
راضی نیستم.
خب حالا برای اینکه شهبد بشیم
باید ...
یک کار خیلی بد بکنیم
گناه
بله درست خوندی
گناه
برای اینکه شهید بشی
باید گناه بکنی
ولی نه مثل گناهان امروز من و ما
گناهی همرنگ گناه شهدا
درست مثل خودشون
هر گناهی که اونا می کردن.
بگرد ببین شهدا چه گناهانی داشتند
و امروز من و تو چه گناهانی، روزمرگی زندگیمون شده.
خب حالا آماده ای برات بگم؟
شهدا چه گناهی می کردند؟
طرف هنوز ۱۵ سالش تموم نشده بود
یعنی مکلّف نبود و اگر فرض بر محال نماز یومیهاش را نمی خوند، کسی نمیتونست بهش بگه چرا؟!
نصفه شب، توی اردوگاه کارون خرمشهر، می رفت توی قبری که کنده بود، نمازشب می خوند و های های گریه می کرد
نه، شب احیاء نبود
برای اونا، هر شب خدا احیاء بود و در محضر دوست.
گفتم که دقیقا باید مثل اونا عمل کنی وگرنه ...
خب حالا تا اینجاش رو اومدی، سکوت کن و بقیهاش رو با دقت بخون:
توی نمازشبش گریه می کرد، زار می زد که:
خدایا گناهان منو ببخش!
گناه؟
تو بچه ۱۵--۱۴ساله؟
اونم توی جبهه؟
اختلاس کردی؟
مال حروم خوردی؟
نامحرم؟
حلال و حروم؟
آخه تو چیکار کردی که داری برای بخشش اون، این طوری زار میزنی که نخلستان های کارون مثل نخلستان های کوفه زار زار می گریند؟
"دیشب می خواستم نمازشب بخونم، خواب موندم."
ای وای ...
"دیروز نماز ظهرم رو اول وقت نخوندم ..."
یاالله
این گناهان توست بچه؟
پس ما چی بگیم؟
هیچی نگو
به تو چه بقیه چه گناهانی می کنند!
بجای اینکه این قدر با ذره بین به این اون نگاه کنی و گناهانشون رو کشف کنی و هوار هوار راه بندازی
یک بار بدون نیاز به ذره بین و عینک، با چشم دل، یک نگاه بنداز به درون خودت
غیبت
تهمت
دروغ
تمسخر
اهانت
و ...
من که خیلی از اینها توی کوله ام دارم
پس چیکار کنیم تا نوع و وزن گناهانمون با گناهان اون بچه ۱۴ ساله برابری کنه؟!
اللهم اجعل عواقب امورنا خیرا
حمید داودآبادی
↶【به ما بپیوندید 】↷
┄┅☫🇮🇷کانال دفاع مقدس🇮🇷☫┅┄
▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️
📷 عکس، تزئینی است:
🌷بسیحی شهید محمودرضا استادنظری
متولد ۱۳۴۸
شهادت ۲۴بهمن۱۳۶۴
عملیات والفجر۸ // فاو
مزار: بهشت زهرا(س) قطعۀ۲۷ردیف۳شمارۀ۱۱
👇👇👇👇ادامه
هدایت شده از دفاع مقدس
🌴مناجات عارفان
✍️نوشته رزمنده بسیجی، شهید استادنظری:
آقا
دوست دارم گوشه ای بنشینم و زیر لب صدایت کنم. چشمانم را به نقطه ای خیره کنم،تو هم مقابلم بنشینی و متوجه ات شوم. هی نگاهت کنم. آنقدر که از هوش بروم. بعد به هوش بیایم و ببینم سرم روی دامن شماست.حس کنم بوی خوش از نسیم تنت به مشامم می خورد. آنوقت با اشتیاق در آغوشت بگیرم و بعد... تو با دست های خودت، اشک های مرا پاک کنی
مولای من
سرم را به سینه ات قرار دهی،موهایم را شانه کنی. آن وقت احساس کنم وصال حقیقی عاشق و معشوق روی داده. بعد به من وعده شهادت بدهی. آنوقت با خیال راحت در آتش عشق مثل شمع بسوزم و آب شوم، روی دامانت بریزم و هلاک شوم و جان دهم
▫️🌱▫️🌱▫️🌱▫️
خدایا
بمن لیاقت خوب بودن دادی و این طور بین دوستان نشانم دادی، پس لیاقت حقیر شمردن خود در مقابل آنان را هم بده تا گمراه نشوم
دوست دارم وقتی نگاهم می کنند و باهام گرم می گیرند و میل با هم بودن را دارند، احساس غرور و خودپسندی و بزرگی و خوب بودن و برتری نکنم...
خدایا
من از روشنی روز فرار کرده و به سیاهی شب پناه میآورم، به این امید که در پناه تو باشم و با تو درد دل کنم، مرا از تاریکی شب چه باک و ترس که سیاهی را در درون سینه ام دارم و در تاریکی شب می نشینم که در تاریکی، سیاهی قلبم را پاک کنی
خدایا
تو با بندگانت نسیه معامله می کنی و گفتی ای بنده، تو عبادت کن، پاداشش نزد من است در قیامت
اما شیطان همیشه نقد معامله کرده با بندگانت و می گوید: گناه کن و درعین حال مزه اش را به تو می چشانم!
پس خدا برای خلاصی از این هوسها، تو مزه عبادتت را به من بچشان که بالاترین و شیرین ترین مزه هاست
1_1789437107 (1).pdf
6.9M
📘 کتاب بسیار زیبا و خواندنی
#خاطرات_مبارزان_انقلابی_ارتش
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📌شهید سید هاشم صفی الدین: تجربه ما نشان می دهد که اسرائیل دائما در موضعی است که وقتی شما را ضعیف میبیند، حاضر نیست به شما رحم کند و هنگامی که شما را قوی میبیند، حاضر است هر امتیازی بدهد...
رسانه #پایداری
https://eitaa.com/farhange_paydari
بمناسبت فرارسیدن #چهارم_آبان سالگرد شهادت #آرمان_علی_وردی
🌷امام خامنه ای: در دیدار با دانشآموزان در روز ۱۱ آبانماه۱۴۰۱، به شهادت آرمان علیوردی اشاره کرده فرمودند: آن طلبه جوان و متدین و حزباللهی، آرمان عزیز که در تهران زیر شکنجه به شهادت رسید و پیکر او را در خیابان رها کردند، چه گناهی کرده بود؟ افرادی که این جنایتها را انجام میدهند چهکسانی هستند و از کجا دستور میگیرند؟ البته اینها قطعاً بچهها و جوانهای ما نیستند، باید عاملان این جنایتها شناسایی شوند و هر کسی که ثابت شود در این جنایتها همکاری داشته است، بدون تردید مجازات خواهد شد...
#آرمان_عزیز_شهادت_مبارک
☀️چگونه وحوش اغتشاشگر در پایتخت جمهوری اسلامی، آرمان علی وردی را پس از شکنجه، به شهادت می رساند👇
🔹 #شهید_آرمان_علیوردی👈
#بدون_هیچ_سلاح_و_تجهیزاتی تنها با کوله پشتی مربوط به کتابهای حوزوی خودش به شهرک اکباتان رفت، برای دفاع از امنیت و ناموس مردم، چون او نمیتوانست نسبت به این مسئله بی تفاوت باشد. در این حین با گروهی برخورد کردند که گویی او را از قبل شناسایی کرده بودند؛ آرمان قصد داشت از کنار آنها عبور کند ولی آنها او را به همین جرم که تیپ و ظاهر بسیجی داشت میگیرند او را به باد کتک!؟. وقتی کوله او را باز میکنند و می فهمند طلبه است، کتکها شدیدتر میشود و او را روی زمین میکشند. از او خواستند به رهبر معظم انقلاب توهین کند👈 مثل داعشیها👌 ولی او قبول نکرد. این چه آزادی بیانی است که نمیتوانند عقیده مخالف را تحمل کنند؟ باور کردنی نیست که شهید آرمان علی وردی تنها به جرم ریش داشتن توسط یک مشت حرامی این طور دوره شود و با شکنجه های دردناک به شهادت رسید. 👈 کشتن آرمان، کاملا حساب شده بود!؟ اول با چاقو به سفید رانش میزنند تا نتواند راه برود، بعد در حین شکنجه کردنش، سر فرصت با بلوکهای سیمانی به سرش می کوبند و او برای دفاع، دستش را روی سر می گذارد😰 اما از شدت ضربات انگشترش هم می شکند. بعد موهایش را می کشند و با چاقو روی صورتش می کشند تا بیشتر زجر بکشد. همزمان همه جور اهانت به مادرش می کنند اما باز هم آرام نمی گیرند سرانحام، با پنجه بوکس گوشت پشت تنش را تکه تکه می کنند 👈 یکی از قاتلان شهید آرمان علی وردی؛ برای اینکه از دیگران عقب نیفتد با ناخنگیر ذره ذره گوشت بدن آرمان را در آن حالت شکنجه و از بین رفتن قوای حسمانی، شروع به کندن می کند. آخر سر هم پیکر نیمه جانش را گوشه ای از خیابان رها کرده و رویش پتو می اندازند تا کسی نتواند پیدایش کند.وقتی بچه های بسیجی او را به بیمارستان میرسانند روح ملکوتی آرمان به سوی حق پرواز می کند و دعوت حق را لبیک گفته و مظلومانه و با بدن پار پاره به شهادت میرسد...
#کتاب_شهدای_امنیت
#ناصرکاوه
#جواد_تاجیک مدیرعامل بهشت زهرای تهران👈آرمان علیوردی یکماه قبل از شهادتش به مزارش سر زده بود و گفته بود من به زودی به اینجا میآیم #مزار_شهید_آرمان یکی از شلوغترین مزارهای شهدای بهشت زهراست
🌟کسانیکه با پز روشنفکری برای بانیان و رضایت دهندگان به این کارها رگ غیرت شآن باد می کند و خونشان به جوش میاد، اگر خودشان هم راضی باشند به این اعمال باشند و با سکوت هم کردند و... در اعمال این قاتلان شریک هستند، شما یک پیام یا یک کلیپ بیاورید که این هایی در این مسائل مربوطه دخالت داشتند به هر طریق و محکوم هم شدند و الان در راس امور قرار گرفتند👈 اظهار ندامت کردند و یا توبه کردند ، خودتان را گول نزنید و در گناه با آنها شریک نشوید
#فراموش_نمی_کنیم ...
فراموش نخواهیم کرد که به بهانه و اسم مفهوم مقدسی چون آزادی، اغتشاشگران، زن، زندگی، آزادی و حامیان داخلی و خارجی شان چه جنایت هایی که نکردید ...
شهید روح الله عجمیان ...
شهید آرمان علی وردی ...
😎دواعش داخلی 👈 ۷۰ نفره به شهید آرمان علی وردی در اکباتان تهران، حمله کردند و او را به عنوان، طلبه بسیجی و پیرو امام خامنه ای، قطعه قطعه کردند.
۱۵ حیوان انسان نما، شهید روح الله عجمیان را در کرج تکه تکه کردند، بدنش را روی آسفالت خیابان کشیدند، لشگر منافقین داخلی، دیگر شهدای امنیت را نیز یا با ماشین زدند، یا با گلوله و یا با شمشیر و قمه زدند و یا از روی پل هوایی به پایین پرت کردند و ...
#اثر_مال_حرام آن قدر زیاد است که؛ حتی به _نوه_ها هم میرسد.
آیةالله جوادی آملی
🇮🇷حالا معلوم میشه چرا یک عده ای مسلمون داخل جمهوری اسلامی در اغتشاشات زن زندگی آزادی، مدافعان امنیت را مثل آرمان علی وردی و روح الله عجمیان، شکنجه کردند و سپس آنها را تکه تکه کردن و الان هم در قبال کشتار وحشیانه رژیم کودک کش اسرائیل👈 یا ساکت هستند و یا خفه خون گرفته اند، بله پول حرام، لقمه های حرام و قدرت رسانه و فضای مجازی در بستر شبکه های اجتماعی در تحریف و اقعیت ها اثر لقمه حرام و پیروی نکردن از اوامر ولی فقیه است #ناصرکاوه
#شهیددکتر_رضاعواضه
#شهیده_معصومه_کرباسی
دکتر رضا عواضه به همراه همسرش (مادر نخبه ايرانی) معصومه کرباسی در حمله پهپادی تروریستهای صهیونیست در لبنان به شهادت رسیدند. ( این دو شهید صاحب ۵ فرزند بود )
#مرگ_برآمریکا_انگلیس_اسرائیل
#مرگ_بررژیم_اشغالگر_کودک_کش