شاه عربپرست
بخش3از4
خواب دیدنهای شاه آنقدر مضحک شده بودکه وقتی شاه بعداز ترورش در دانشگاه تهران گفت:
"من شب قبل خواب دیدم که داشتم دریک درّه بزرگ سقوط میکردم،حضرت عباس رادیدم که از روی اسب دولا شد و با دستهایش مراگرفت و نجات داد."
یکی ازنشریات فکاهی آنزمان نوشت:
"قابل توجه،حضرت عباس(ع)دست نداشت!"
که منجر به تعطیلی آن نشریه شد.
شاه،بیشتر ازاینکه به ارتباط با سرزمینهای کهن امپراطوری ایران باستان علاقه داشته باشد،به کشورهای عربی بخصوص عربستان سعودی علاقهمند بود.بدان حدکه باافتخار،بخشهایی ازخاک ایران ازجمله بحرین را به عربستان هبه کرد و به عراق نیز امتیازات مهمی داد.
شاه که افتخار رانندگی برای پادشاه عربستان سعودی را داشت،درمرگ وی شدیدامتاثر واندوهگین شد.اوضمن به عزانشاندن اجباری مردم در اوج شادی و تعطیلات عید نوروز،اعلام کرد:
"بمناسبت ضایعه تاسف انگیز درگذشت اعلیحضرت ملک فیصل پادشاه عربستان سعودی که موجب تاثر عمیق خاطر خطیرهمایونی گردیده است بفرمان مطاع مبارک اعلیحضرت همایون شاهنشاه آریامهر،دربارشاهنشاهی بمدت هفت روز ازتاریخ پنجم تا ساعت18روز یازدهم فروردین ماه عزادار و درفش شاهنشاهی و پرچم های دولتی نیمه افراشته خواهد بود."
شاه،عاشق این بودکه مردم جلویش برزمین بیفتند و برپایش بوسه زنند.وزرا و کارگزاران نیز باید تعظیم کرده و بر دست شاه و شهبانو و حتی فرزندان آنها که شاهزادگان بودند،بوسه زنند.شاه در این مواقع در اوج غرور،سرش را بالا میگرفت و خودرا تنها نمایندۀ خدا برزمین میپنداشت.و کوروش چنان ادعایی نداشت!
شاه دستور داد"خدا،شاه،میهن"شعار رسمی کشور شود.یعنی اول خدا،سپس شاه و درآخر میهن بایدبرای مردم اهمیت داشته باشد.
سال57و درپاسخ به انقلاب اسلامی و مردمی،شاه که از ایرانیّت و ناسیونالیست بازی خیری ندیده بود،کاملامتوسل به دین گردید و این شعار تبدیل شد به"خدا،قرآن،محمد"و البته منظور از محمد،نه پیامبر اسلام،که محمدرضا پهلوی بود!
بعد از اینکه شاه26دی1357ازترس انقلاب اسلامی مردم ایران ازکشور فرار کرد،اربابانش آمریکا و انگلیس که او را برحکومت گماشته بودند وحتی دوستانش آلمان و فرانسه،او را نپذیرفتند و پناه ندادند.
"محمد انور سادات"پادشاه مصر،همان ایام اعلام کرد "اعلیحضرت محمدرضا پهلوی علاقۀ خاصی به مصر دارد و حتی آرزو دارد در صورتی که فوت کرد،پیکرش در مصر دفن شود!"
ادامه دارد
شاه عربپرست
بخش 4 پایانی
جالب است که به ادعای سادات،شاه پارسی ایران،حتی سالها قبل از انقلاب 57،اصلا علاقه نداشت در ایران کشورش بهخاک سپرده شود بلکه آرزویش این بود در یک کشور آفریقایی عربی یعنی مصر دفن شود!
و سرانجام آرزوی دیرین شاه محقق شد.وقتی شاه که از همۀ دوستان غربی اش رانده و برید،در مصر فوت کرد،انور سادات برای او تشییع جنازۀ مفصلی گرفت و کیلومترها راه به احترامش پشت جنازۀ او پیاده رفت.
هنگام دفن شاه،امام جماعت مسجد بر او نماز میت را بهعربی–و نه پارسی-خواند و جسدش را تلقین داد و داخل قبر گذاشت.
و شاه،نه در کاخ و تخت جمشید،که در مسجد الرفاعی مصر دفن شد و همواره بالای سر او قرآنی عربی قرار دارد!
شهبانو فرح پهلوی که مثلا خیلی پارسی و عجم و ضد عربپرستی است،هرگاه برای زیارت قبر شاه به مصر میرود،اول بر قبر سادات تعظیم کرده و بوسه میزند،سپس به مسجد میرود و قبر شاه را میبوسد و برایش فاتحه میخواند نه شاهنامه!
پس چرا مردم مسلمان ایران،علیه پهلوی که اینقدر ادعای دین و مذهب عربی اسلام داشت،انقلاب کرده و او را سرنگون کردند؟!
این که چرا شاه با این همه مسلمان نمایی و عرب دوستی،توسط انقلاب اسلامی مردم ایران سرنگون شد،برمیگردد به ریاکاری و بازیگریهای او.
شاه که مردم ایران را بسیار ساده میپنداشت،هیچوقت با خود نیندیشید مردمی که زیارت رفتن و حج او را در تلویزیون میبینند و خوابهای ائمه را از زبان او میشنوند،مجالس عیاشی،مشروبخواری و فساد علنی آنها را هم میبینند!
برای آنکه بیشتر از مفاسد وحشتناک شاه و خاندانش آگاه شوید،لازم نیست کتاب هایی که بعد از انقلاب در جمهوری اسلامی ایران منتشر شده بخوانید،چون اکثر آنها دچار سانسور مسائل اخلاقی شدهاند! کافی است خاطرات خاندان پهلوی از جمله مادر شاه،مادر فرح،فامیل و نزدیکانشان را که در خارج چاپ شده،بخوانید تا متوجه شوید ریاکاری و مذهبی بازی آنها،برای حکومت راحت تر بر مردم تنها کشور شیعۀ دنیا بوده است.
حمید داودآبادی
اردیبهشت 1400
🗓 ۷ مرداد ۱۳۶۰ - سالروز فرار بنی صدر رییس جمهور مخلوع ایران و رجوی سردسته منافقان به فرانسه
بنی صدر که پس از شورش مسلحانه منافقین دستش برای نظام رو شده بود به صورت رسمی در مقابل حکومت قرار گرفت و یک روز پس از برگزاری انتخابات ریاستجمهوری و پیروزی شهید رجایی مخفیانه از کشور گریخت
بنی صدر با لباس مبدل زنانه و به وسیله یک فروند هواپیمای بوئینگ ۷۰۷ نیروی هوایی و به خلبانی سرهنگ بهزاد معزی (خلبانی که شاه و خاندانش را از ایران فراری داده بود) به همراه مسعود رجوی سرکرده تروریستها، کشور را بمقصد فرانسه ترک کرد،
و تا زمان مرگ در آن کشور ماند.
بنیصدر برای اینکه خوش خدمتی به مسعود کرده باشه، دخترش فیروزه را به عقدش درآورد. که بعدا متارکه کردند..
البته رابطه رجوی و بنیصدر فقط یک سال بیشتر دوام نیاورد و با نزدیک شدن رجوی به رژیم بعث و قرار و مدار منافقین برای حضور در عراق و جنگیدن در کنار ارتش صدام، این رابطه تمام شد.
🔴 فـــــرار بـــــزرگ!
1️⃣ قسمت اول
🔺 چگونگی فرار بنیصدر و رجوی
🗓 ۷ مرداد ۱۳۶۰ - سالروز فرار بنی صدر رییس جمهور مخلوع ایران و رجوی سردسته منافقان به فرانسه
⚪️ بعد از کودتای نقاب و دسیسه در پایگاه سوم، فرار بنیصدر و رجوی، توطئه بزرگی بود که از سوی برخی خائنین در نیروی هوایی شکل گرفت.
سرهنگ خلبان، بهزاد معزی (خلبانی که شاه و خاندانش را از ایران فراری داده بود) به همراه عده ای دیگر، عامل این خیانت بود.
به اعتراف بسیاری از افسران نیروی هوایی، خلبان معزی، در انجام پرواز بسیار متبحر و کارکشته بود و به مین دلیل گفته می شود او را فرستاده بودند تا در زمان معین و مشخص ماموریتش را به انجام رساند.
▫️بطور دقیق هیچ کس نمیداند ارتباط سرهنگ بهزاد معزی با سازمان تروریستی مجاهدین از چه زمان و چکونه شکل گرفت، البته شاید برای نهادهای امنیتی کشور مشخص بوده.
سؤال اساسی این است که چگونه او با شاخه نظامی سازمان ارتباط برقرار کرد؟
اگر از زاویه گرایشات سیاسی به قضیه نگاه کنیم او فردی سلطنت طلب بوده که متحول گشته و جزء افراد خاص نظام قرار گرفته بود و ارتباط با اینگونه افراد که به عنوان فرمانده بزرگترین و حساس ترین گردان پروازی خدمت می نمود به راحتی میسر نبوده است.
🔹آیا او از قبل از انقلاب مخالف خاندان سلطنتی بوده است؟
و یا وقتی به کشور برگشت مخالف نظام جمهوری اسلامی شد.
به نظر می رسد معزی پیش از اینها با سازمانهای اطلاعاتی غرب در تماس بوده است.
حضور خواهرش در سیاسیترین نهاد امریکایی در ایالت تگزاس بهترین رابط میتواند تلقی شود.
به عبارت صحیحتر این سازمانهای اطلاعات غربی بودند که به او دستور بازگشت را دادند.
🔹به احتمال زیاد نقشه ورود بنیصدر و رجوی به داخل پایگاه با اطلاعاتی که توسط معزی و همدستانش ارائه گردیده بود برنامهریزی میگردد
و نقشه پرواز و جزئیات فرار در آسمان تا مقصد که فرانسه باشد به عهده معزی بود.
عملیات فرار بنیصدر و رجوی که یکی از پیچیدهترین و گستردهترین نقشههای فرار محسوب میشود با همکاری طیفی از نیروهای سازمان مجاهدین و عوامل نظامی آن در نیروی هوایی ارتش انجام گرفت.
بدین صورت که یک عده، وظیفه اغفال و فریب عوامل دژبانی و حراست ورودی پایگاه را به عهده میگیرند.
آنان از چند روز قبل از عملیات با یک دستگاه خودروی کاماروی زرد رنگ مرتب به پایگاه تردد می کنند تا روز عملیات، چهره این اتومبیل عادی تلقی شود.
عدهای هم با ماشین آتشنشانی در اطراف پایگاه مستقر میشوند تا برای فراری دادن سوژه در صورت لو رفتن، وارد عملیات شوند.
عدهای هم از شاخه نظامیگروه مجاهدین با سلاحهای سنگین مسؤولیت عبور سوژهها را به داخل پایگاه به عهده میگیرند.
یک گروه دیگر از افراد نظامی فریب خورده ایستگاههای رادار بطور همزمان مسیر را مختل مینمایند.
به این صورت که با قرار دادن جعبههایی در ایستگاه، خود در لحظه آغاز عملیات، تلفن زده و اعلام میکنند بمبگذاری شده است.
🔹عدهای دیگر هم با از کار انداختن هشت فروند هواپیمای شکاری اف۴ عملا از رهگیری و تعقیب آنها جلوگیری میکنند.
یکی دیگر از عوامل توطئه منزل سازمانی خویش را در اختیار آنها قرار میدهد
و به این ترتیب همهچیز از قبل طراحی و آماده میشود.
برنامه به این صورت بود که با یکی از پروازهای شبانه آموزش سوختگیری این عملیات آغاز شود.
قرار بود فرار چند روز دیرتر انجام شود، اما به دلیل اعلام حکم انتقال سرهنگ معزی به شیراز مجبور میشوند در شب شش مرداد این کار صورت پذیرد.
🔹طبق نقشه از پیش طراحی شده، سوژهها در داخل مینیبوسی که از منازل سازمانی کروی پروازی را به رمپ پرواز میبرد، پنهان شوند.
یک مانع بزرگ در سر راه خود داشتند و آن عبور از دژبانی پایگاه بود که متاسفانه دژبان و پلیس هوایی که معمولا داخل خودروها را بازدید میکنند و بعد از مشاهده کارت شناسایی افراد اجازه ورود میدهند، به خاطر احترامیکه به قهرمان انقلاب قائل بودند، با دیدن سرهنگ معزی، بدون بازدید، اجازه داخل شدن را می دهند!!!
🔹ساعت ۱۹:۳۵ دقیقه سوژهها در حالی که لباس پرواز بر تن داشتند و در تاریکی شب تشخیص قیافهها ناممکن بود وارد رمپ پرواز می شوند.
در همین حال از پست فرماندهی اعلام میکنند که پرواز یک ساعت جلو افتاده است و به جای ساعت ۱۰:۳۰ شب، یک ساعت زودتر پرواز نمایند.
سوژهها همراه محافظهای خود در محوطه اتاقک سوختگیری پنهان میشوند.
وقتی سایر خدمه از قبیل کروچیف و بوم اپراتور، مسؤول سوختگیری برای بازدید قبل از پرواز سعی دارند محوطه را چک کنند با در بسته مواجه میشوند.
🔴🔴🔴
سرهنگ معزی به مسؤول مربوطه میگوید چکار میکنی؟
و سعی میکند او را منصرف نماید.
ولی او مصرانه کار خود را انجام می دهد و با تبری که در هواپیما برای مواقع اضطراری تعبیه شده، سعی در شکستن در می کند.
ادامه👇👇
⚪️ ادامه از پست قبل
2️⃣ قسمت دوم
در همین هنگام گارد ویژه در را باز کرده و با گذاشتن لوله اسلحه بر پیشانی همافر مربوطه از او میخواهد بی سر و صدا وارد شود.
نفر بعدی با مشاهده غیبت همکارش کنجکاو شده و تا میخواهد وارد محفظه شود، او هم به همین ترتیب غافلگیر میشود.
در این هنگام هواپیما موتورهای خود را روشن میکند
🔹سروان حسین اسکندری در صندلی چپِ خلبان اصلی نشسته و سرهنگ معزی در صندلی سمت راست مینشیند.
همافر مهندس، پرواز بیژن وکیلی هم در بین آن دو مینشیند
طبق برنامهریزی قبلی، که سرهنگ معزی مشخصات مسیر را به آنها داده بود، یکی از محافظان با اسلحه وارد کابین شده و با تهدید از آنها میخواهد که مختصات را به دستگاه I.N.S)) که نوعی دستگاه ناوبری کامپیوتری است وارد کنند
معزی بعد از دور شدن از تهران به برج مراقبت اعلام میکند که یکی از موتورهای من آتش گرفته و برای همین به سمت ورامین برمیگردد
🔹بر روی ایستگاه ورامین معزی بار دیگر به برج مراقبت تهران میگوید که یک موتور دیگر هواپیما هم آتش گرفته است و متعاقب آن برای پنهان ماندن از دید رادار اعلام میکند که به سمت شمال، یعنی کوههای البرز میرود
مسؤولان برج با ناراحتی فریاد میزنند که مواظب باش به کوه میخوری.
لطفا به آن سمت نرو و این دقیقا همان چیزی بود که معزی میخواست برج تصور کند به کوه خورده است
و در پاسخ برج که ارتفاع را میپرسد به دروغ ارتفاع ۱۲ هزار پا را اعلام میکند.
در حالی که برج مرتب فریاد میزند به کوه میخوری برگرد، هواپیما در ارتفاع ۱۸۰۰۰ پایی به مسیرش ادامه میدهد.
معزی میدانست که در این مسیر ایستگاههای رادار کرج، بابلسر و تبریز قرار دارند.
ولی خیالش از هر سو آسوده بود که قبلا توسط عوامل سازمان از کار افتادهاند همچنین میدانست هیچ فانتومی او را تعقیب نخواهد کرد و برای این که عوامل برج فکر کنند که به کوه خورده است دیگر پاسخ برج را هم نداد.
🔹در همین هنگام مسؤولان رادار به پست فرماندهی نیروی هوایی اطلاع میدهند که هواپیما به سمت البرز رفته و احتمالا به کوه برخورد کرده است.
سرهنگ خلبان جواد وارسته که زمانی شاگرد معزی بود با خنده به مسؤول رادار میگوید معزی به کوه نمیخورد، او فرار کرده است
معزی برای گفتوگوهای احتمالی ترتیبی میدهد که هواپیماربا گوشیهای اسکندری و وکیلی را بگیرد تا شاهد مکالمه او نشوند.
او برای این که هر چه زودتر از خاک ایران خارج شود و به گیر شکاریهای اف ۱۴ نیفتد، با حداکثر سرعت به هواپیما فشار میآورد.
این را هم بگم که حداکثر سرعت مجاز بوئینگ ۷۰۷ چیزی نزدیک ۸ تا ۹ دهم سرعت صوت است و در این شرایط در داخل کابین بوقی مرتب به صدا در میآید
در همین موقعیت بود که رجوی و بنیصدر به کابین هواپیما میآیند.
در این زمان ستاد نیروی هوایی به یک فروند شکاری اف ۱۴ خود که در حال گشتزنی است ماموریت میدهد که به سوی شمال پرواز نماید.
در این شرایط بالاخره رادار تبریز موفق شد هواپیما را شناسایی کند
معزی برای گمراه کردن رادار تبریز میگوید ما تقصیری نداریم چند نفر از پرسنل نیروی هوایی ما را به گروگان گرفتهاند
در همین هنگام شهید رجایی که نخستوزیر بود به اتفاق شهید فکوری فرمانده نیروی هوایی در پست فرماندهی از قول حضرت امام به آنها تامین میدهد، اما خدمه برای کش دادن زمان، بهانه میآورند که شخص آقای رجایی صحبت نماید ولی صحبتهای هیچ یک از مسؤولان کار ساز نیست.
هواپیمای اف ۱۴ به معزی اخطار میدهد برگرد وگرنه شلیک میکنم
سرهنگ معزی که خوب خلبان شکاری را میشناخته و روزگاری از شاگردانش بود خطاب به خلبان میگوید:
«هواپیما ربوده شده است. لطفا شما بیا نزدیک ما تا اینها شما را ببینند و بترسند.»
و در این اثنا تمام چراغهای داخل و بیرون هواپیما را خاموش میکند و از بچهها میخواهد از قسمت سوختگیری بیرون را نگاه کنند تا ببینند شکاری دیده میشود یا نه؟
🔹در اینجا بنیصدر خطاب به معزی میگوید به خلبان شکاری اعلام کن که من داخل هواپیما هستم. آنگاه او ما را نخواهد زد
معزی که از این طرز فکر آقای رییسجمهور خندهاش گرفته بود، میگوید:
«قربان خلبان شکاری اگر بداند که چه کسانی داخل هواپیما است، یا شلیک میکند یا اگر برگردد حتما اعدامش میکنند.»
معزی برای پرهیز از گزند موشکهای هاگ، ایستگاه تبریز، به سوی مرز شوروی(روسیه فعلی) حرکت میکند
در همین حال هم دو فروند میگ روسها لب مرز به پرواز در میآیند تا به محض ورود به خاک آنها شلیک نمایند
🔹معزی با اطمینان از این موضوع که هواپیماهای اف۵ مستقر در تبریز قادر به رهگیری در شب نیستند، از مرز شوروی به صورت نیمدایره از کنار تبریز میگذرد تا گیر موشکهای هاگ نیفتد.
هواپیمای تامکت همچنان تعقیب بوئینگ ۷۰۷ را ادامه داد.
معزی با رفتن به خاک ترکیه، اعلام کرد که قصد نشستن در آنکارا را دارد
ادامه 👇👇👇👇
⚪️ ادامه از پست قبل
3️⃣ قسمت سوم (پایانی)
مسؤولان ترکیه به او اجازه نمیدهند و با خاموش کردن چراغهای باند از آنها میخواهند خاک ترکیه را ترک کنند.
اف ۱۴ پشت سر بوئینگ وارد خاک ترکیه میشود.
معزی به برج ترکیه میگوید یک شکاری دنبال من است به ایران بگویید برگردد و آنها چنین میکنند و بدین ترتیب شر شکاری از سر آنها کم میشود.
🔹بنیصدر بار دیگر نطقش باز شده خطاب به معزی میگوید: «بگو من داخل هواپیما هستم. چراغهای باند آنکارا را روشن میکنند.»
معزی پاسخ میدهد: «قربان من که قصد نشستن به ترکیه را ندارم.»
سرهنگ میدانست موشکهای سوریه حتما او را خواهند زد به همین دلیل سعی میکند به سمت قبرس و یونان برود.
در همین حال رادار سوریه از طریق یو اچ اف میپرسد کجا هستید؟
سرهنگ معزی به خوبی میدانست پاسخ دادن از طریق یو اچ اف، صرفا برای شناسایی موقعیت هواپیما است.
تا با اعزام جنگندهها آنها را بر گردانند.
به همین دلیل هیچ پاسخی به رادار سوریه نمیدهد.
▫️عاقبت با رفتن به سمت یونان و قبرس سر از آسمان پاریس در میآورد.
پایداری
☠️ مرگ بهزاد معزی، #خلبان نفوذی 💀🔥🔥
☠️ مرگ بهزاد معزی، #خلبان نفوذی 💀🔥🔥
✈️ خلبان شاه و رئیس جمهور، بنی صدر ‼️
"بهزاد معزی" کاپیتان خلبان، روز 26 دی 1357 با هواپیمای شاهین، محمدرضا پهلوی شاه خائن را از چنگ مردم ایران ایران فراری داد. سپس به دستور اربابانش، در حرکتی مزورانه، هواپیما را به ایران بازگرداند و مدعی شد به زور مجبور به این کار خائنانه شده است.
از آن به بعد طبق ماموریتی که برایش تعریف کردند، به جمع خلبانان انقلابی و مومن پیوست تا هرچه بیشتر خود را جهت اجرای برنامه های آینده مهیا کند.
وی به محض بازگشت به ایران، مستقیما به دفتر منافقین در تهران مراجعه کرد و برای انجام هرگونه خدمت به منافقین، اعلام آمادگی نمود.
ماموریت جدید معزی این بود:
فراری دادن "مسعود رجوی" رهبر گروهک تروریستی منافقین (مجاهدین خلق) که دستش به خون مردم آلوده بود و "ابوالحسن بنی صدر" که از مقام ریاست جمهوری اسلامی ایران خلع شده بود.
سرانجام روز 6 مرداد 1360، در اوج اعتراضات مردم ایران علیه خائنین، معزی همان هواپیمای شاهین که با آن شاه را از ایران فراری داد، مجددا ربود. این بار مسافرین او نه شاه و چمدان های پر از طلا و جواهرات و اموال ملت، که تعدادی از رهبران و فرماندهان جنایتکار و تروریست منافق بود.
در گوشه ای از هواپیما، فردی ظاهرا مهماندار، با آرایش و لباس زنانه پنهان شده بود که همچنان خود را رئیس جمهور ایران می دانست: ابوالحسن بنی صدر!
پس از ورود به خاک فرانسه، آرایش خود را پاک کرد و لباس مردانه پوشید؛ ولی لپ های گل انداخته و سیبیل معروفش که حالا دیده نمی شد، نشانی از رئیس جمهور کشور انقلابی ایران نداشت!
بعدا معزی همراه رجوی و تمام منافقین به عراق گریخت و به دریوزگی و نوکری برای صدام حسین بعثی پرداخت و همچون نیروهای مجاهدین به توطئه و طراحی عملیات علیه وطن خود و خدمت به صدام ادامه داد.
افتخار معزی، فریب تعدادی خلبان بود تا در اوج جنگ، با هواپیمای خود از ایران گریخته و به عراق پناهنده شوند.
🔴 سرانجام روز 21 دی 1399 پرونده خیانت های معزی بسته شد و در سن 83 بر اثر سرطان خون در بیمارستانی در پاریس مُرد و به آنان که عمر خویش را به پایشان گذاشت، یعنی: محمدرضا پهلوی، صدام حسین و مسعود رجوی پیوست🔥🔥🔥
أَفَمَنِ اتَّبَعَ رِضْوَانَ اللَّهِ كَمَنْ بَاءَ بِسَخَطٍ مِنَ اللَّهِ وَمَأْوَاهُ جَهَنَّمُ ۚ وَبِئْسَ الْمَصِيرُ
آیا کسی که (به ایمان) در راه رضای خدا قدم بردارد مانند کسی است که (به کفر) راه غضب خدا پیماید؟ که منزلگاه او جهنم است و بسیار بد جایگاهی است.
هدایت شده از مکتب شهدا_ناصرکاوه
🌷 سال نمای زندگی شهید علی ماهانی
۱۳۳۶؛ (مهر) ولادت در کرمان
۱۳۵۵؛ اخذ مدرک دیپلم در رشته برق
۱۳۵۶؛ اعزام برای خدمت در ارتش برای مبارزه با رژیم از درون ارتش
۱۳۵۷؛ دستگیری در پادگان کازرون به جرم پخش اعلامیه های امام.
۱۳۵۷؛ (بهمن) آزادی از زندان با تسخیر پادگان توسط نیروهای انقلابی
۱۳۵۹؛ اعزام به کردستان برای مبارزه با کردهای جدائی طلب
۱۳۵۹؛ (۲۸ آبان) مجروحیت از ناحیه فک پائین و بستری شدن در بیمارستان شهید مصطفی خمینی
۱۳۶۱؛ (مهر) مجروحیت از ناحیه دست چپ و پای راست در عملیات بیت المقدس که منجر به قطع عصب دست چپ وی شد.
۱۳۶۱؛ بعد از عملیات رمضان مسئول مخابرات لشکر ۴۱ ثار الله کرمان شد.
۱۳۶۲؛ (۸ مرداد) شهادت؛ مهران، در عملیات والفجر ۳
۱۳۷۶؛ بازگشت بقایای پیکر به کرمان
مزار: گلزار شهدای کرمان
#یک_مورد_کنار_کارون....
🌷علی از چهرههایی بود که حجاب از جلوی او برداشته شده بود و من این را حس میکردم. یعنی ارتباط معنوی او با خدا اینقدر نزدیک بود که خیلی از حجابهای مادی که آنطرفتر را نمیتواند ببیند از جلویش برداشته شده بود و چند مورد را دیدم و بچهها که همراه او بودند تعریف میکردند: یک مورد کنار کارون بود، بچهها....
🌷بچهها مشغول شستن پتو بودند، علی آقا لب کارون نشسته بود و بچهها پتوهای مخابرات را میشستند و علی حاجبی هم کنارش نشسته بود. علی آقا همین که بچهها مشغول بودند و هوا هم گرم بود گفت اگر هندوانه خنکی بود خیلی میچسبید به خدا قسم به اندازه یک نگاه برداشتن از علی، یک هندوانه بزرگ را آب میآورد و شاید به خنکی و شیرینی آن هندوانه هیچکس نخورده بود.
📌 *درس زندگی از رزمنده مجروحی که در معبر ، آب را به دیگران داد و با لب تشنه شهید شد*|👇
🔹️ معرفی *شهید علی ماهانی* از فرماندهان لشکر ۴۱ ثارالله توسط *شهید حاج قاسم سلیمانی*
🔹️ ماجرای شهیدی است که هموار دست و پای زخمی و مجروح خودش را پنهان می کرد.
◇ وقتی در معبر مین گیر افتاد، آب آوردند و *شهید ماهانی* گفت به فلانی بدهید، برگشتند بازهم گفت فلانی هم هست و در آخر که برگشتند، آب بود ولی *علی شهید شده بود*
#کلام_شهید
راهراکهانتخابکردی
دیگرمالخودتنیستی!
اگرقراراستدردبکشی،بکش!ولی
آهونالهنکناگرآهونالهکردی؛
متعلقبهدردی،نهبهراه...
رختها رو جمع کردم توی حیاط تا وقتی برگشتم بشورم .
وقتی برگشتم ، دیدم علی از جبهه برگشته و گوشه حیات نشسته و رختها هم روی طناب پهن شده !
رفتم پیشش و گفتم :
الهی بمیرم برات مادر !
تو با یه دست چطوری این همه لباس رو شستی ؟!
گفت : مادر جون ،
اگه دو تا دست هم نداشتم ،
باز وجدانم قبول نمیکرد من خونه باشم و تو زحمت بکشی .
🌷کتاب کشکول خاطرات دفاع مقدس🌷ناصرکاوه
🌹خاطره ای به یاد سردار شهید علی ماهانی برادر شهید محمود ماهانی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌺 حرکت زوار اربعین امام حسین علیهالسلام از کشمیر، کوههای پاکستان، افغانستان و اقصی نقاط جهان...
🍃زیارت حسین(ع) معادل با 100 حج و عمره مقبول
امام صادق(ع):
«زِیَارَةُ الْحُسَیْنِ ع تَعْدِلُ مِائَةَ حِجَّةٍ مَبْرُورَةٍ وَ مِائَةَ عُمْرَةٍ مُتَقَبَّلَةٍ.»
(الإرشاد، ج2 ص 134 )
زیارت حسین(ع) معادل صد حج پاکیزه (از گناهان) و صد عمره مقبول است.
التماس دعا
#ناصرکاوه