eitaa logo
پایداری
326 دنبال‌کننده
6هزار عکس
5.8هزار ویدیو
234 فایل
اهداف: ⚪️ نگاهی به رویدادها و ارزشهای انقلاب - پایداری و جبهه مقاومت ▫️حوادث جریان سازِ گذشته، حال و ده های پیش رو 🔴 شناخت دشمن و جریانات مرموز فتنه - تهاجم فرهنگی، سبک زندگی و تغییر بینش جامعه. . . جز کوی تو دل را نَبوَد منزل دیگر، یاالله
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
در طول تاریخ شبیه هم هستن؛ حبیب ابن مظاهر، در آخرین نفس های اومد بالا سرش و پرسید جانِ حبیب؛ سفارشی داری؟ مسلم آروم دم گوش حبیب گفت: «اوصیک بهذا الغریب» در وصیت نامه‌ش نوشت: « عزیز را، عزیز جان خود بدانید....» چقدر شهدا در طول تاریخ به هم شباهت دارند... 🆔 @shahid_qasem_soleimani ✅ کانال "شهید حاج قاسم سلیمانی"
🔰نام کتاب: گردان ۴٠٩ نویسنده: عبدالرضا مزاری ناشر: مطیع تعداد صفحات: ١۴۴ صفحه 🔶«گردان ۴٠٩»؛ روایتی از حال و هوای ١٧٧ رزمنده‌ی دفاع مقدس قبل از عملیات والفجر ١٠ می‌باشد و یکی از کتاب‌هایی است که سردار شهید حاج قاسم سلیمانی بر آن یادداشت نوشته است. شرح حالی که توسط «عبدالله مزاری» گردآوری شده است. جوانانی که مشق عشق‌شان را با خون نوشتند و جام شهادت نوشیدند. بخشی از آن‌ها جراحت برداشتند و بخشی دیگر به اسارت درآمدند. این کتاب توسط اداره‌ی کل حفظ آثار دفاع مقدس سیستان و بلوچستان در سال ١٣٩٧ به چاپ رسیده است. 🔻بخشی از یادداشت سردار شهید سلیمانی برای کتاب:«گردان ۴٠٩» و بنیان‌گذار بسیار پرافتخار و ارزشمند آن، شخصیتی دایم قابل افتخار هم‌چون شهید مخلص «میرحسینی» عزیز که خود به تنهایی تداعی‌کننده‌ی یک لشکر بود، یل بزرگ سیستانی که همه‌ی جوانان کرمانی، سیستان و بلوچستانی و هرمزگانی را در مدرسه‌ی خود مشق عشق و ایثار داد و همه به او تأسّی می‌کردند و در سختی‌ها به او پناه می‌بردند.
21.05M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎞 روایتی از حاج قاسم 🆔 @shahid_qasem_soleimani ✅ کانال "شهید حاج قاسم سلیمانی"
چه شود گر نگهی بر منِ درمانده کنی!💔
🌼نماز شبش هیچ وقت ترک نمی‌شد ✍️هیچ وقت ندیدم نماز شب شهید سلیمانی قطع شود. آنهم نه نماز شبی عادی، نماز شب‌های او همیشه با ناله و اشک و اندوه به درگاه خدا بود. من با شهید سلیمانی رفت و آمد داشتم حتی بارها در منزل‌شان خوابیدم، اتاق مهمانان با اتاق حاج قاسم فاصله داشت اما من با اشک‌ها و صدای ناله‌های او برای نماز بیدار می‌شدم. 🎙راوی سردار معروفی
📝روایتی از آخرین روز زندگی حاج قاسم 🔺پنج‌شنبه(۹۸/۱۰/۱۲) - دمشق ✍️ساعت ۷ صبح با خودرویی که دنبالم آمده عازم جلسه می‌شوم، هوا ابری است و نسیم سردی می‌وزد. ساعت ۷:۴۵ صبح به مکان جلسه رسیدم. مثل همه جلسات تمامی مسئولین گروه‌های مقاومت در سوریه حاضرند. ساعت ۸ صبح همه با هم صحبت می‌کنند... درب باز می‌شود و فرمانده بزرگ جبهه مقاومت وارد می‌شود. با همان لبخند همیشگی با یکایک افراد احوالپرسی می‌کند دقایقی به گفتگوی خودمانی سپری می‌شود تا اینکه حاج‌قاسم جلسه را رسما آغاز می‌کند... هنوز در مقدمات بحث است که می‌گوید؛ همه بنویسن، هرچی می‌گم رو بنویسین! همیشه نکات را می‌نوشتیم ولی اینبار حاجی تاکید بر نوشتن کل مطالب داشت. گفت و گفت... از منشور پنج‌سال آینده... از برنامه تک‌تک گروه‌های مقاومت در پنج‌سال بعد... از شیوه تعامل با یکدیگر... از... کاغذها پر می‌شد و کاغذ بعدی... سابقه نداشت این حجم مطالب برای یک‌جلسه . آنهایی که با حاجی کار کردند می‌دانند که در وقت کار و جلسات بسیار جدی است و اجازه قطع‌کردن صحبت‌هایش را نمی‌دهد، اما پنجشنبه اینگونه نبود... بارها صحبتش قطع شد ولی با آرامش گفت؛ عجله نکنید، بگذارید حرف من تموم بشه... ساعت ۱۱:۴۰ ظهر زمان اذان ظهر رسید با دستور حاجی نماز و ناهار سریع انجام شد و دوباره جلسه ادامه پیدا کرد! ساعت ۳ عصر حدود هفت ساعت! حاجی هرآنچه در دل داشت را گفت و نوشتیم. پایان جلسه... مثل همه جلسات دورش را گرفتیم و صحبت‌کنان تا درب خروج همراهیش کردیم. خودرویی بیرون منتظر حاجی بود حاج‌قاسم عازم بیروت شد تا سیدحسن‌نصرالله را ببیند... ساعت حدود ۹ شب حاجی از بیروت به دمشق برگشته شخص همراه‌ش می‌گفت که حاجی فقط ساعتی با سیدحسن دیدار کرد و خداحافظی کردند. حاجی اعلام کرد امشب عازم عراق است و هماهنگی کنند. سکوت شد... یکی گفت؛ حاجی اوضاع عراق خوب نیست، فعلا نرین! حاج‌قاسم با لبخند گفت؛ می‌ترسید بشم! باب صحبت باز شد و هرکسی حرفی زد _ که افتخاره، رفتن شما برای ما فاجعه‌ست! _ حاجی هنوز با شما خیلی کار داریم حاجی رو به ما کرد و دوباره سکوت شد، خیلی آرام و شمرده‌شمرده گفت: میوه وقتی می‌رسه باغبان باید بچیندش، میوه رسیده اگر روی درخت بمونه پوسیده می‌شه و خودش میفته! بعد نگاهش رو بین افراد چرخاند و با انگشت به بعضی‌ها اشاره کرد؛ اینم رسیده‌ست، اینم رسیده‌ست... ساعت ۱۲ شب هواپیما پرواز کرد ساعت ۲ صبح جمعه خبر شهادت حاجی رسید به اتاق استراحتش در دمشق رفتیم کاغذی نوشته بود و جلوی آینه گذاشته بود. 📚راوی؛ ستاد لشکر فاطمیون
آن کس ڪه بگیرد به دِلَــم جــاۍ تو را کیست؟ چون تنــگ برایت شده دل، جای کسی نیســت...
🔺 دانایی فر سفیر سابق ایران در عراق: ✍️«حاج قاسم» یک هفته قبل از شهادتش، من و یک نفر دیگر را از ترور نجات داد. او در روزهای آخر حیاتش فقط سه ساعت در روز استراحت می‌کرد. نخست وزیر عراق به بوش گفته بود سردار سلیمانی برعکس فرماندهان شما در خط مقدم با تروریسم می‌جنگد
رقص‌ جولان‌ بر سر میدان‌ کنند رقص‌ اندر خون‌ خود‌ مردان‌ کنند چون‌ جهند‌ از‌ دست‌ خود‌ دستی‌ زنند‌ چون‌‌ رهند‌ از‌ نفس‌ خود‌ رقصی‌ کنند‌
تو همان داغی هستی که تا زنده ایم در دلمان باقیست...
ڪلام_شهید هیچ چیز گلوی تشنه مرا سیراب نمی سازد جز شهادت ، شهادت ... شهیدی که به پاس مشاوره وی در آزادسازیِ شهر دجیل لقب "سبع الدجیل" شیرمرد دجیل را به خود اختصاص داد . ولادت : ۱۳٤٦ حمیدیه ، خوزستان شهادت ‌: ۱۳۹٤ سامرا ، عراق جانباز_دفاع_مقدس سـردار_مدافـع_حـــرم شهید_‌سیدجاسم_نوری ســالروز_شهــادت
پایداری
ڪلام_شهید هیچ چیز گلوی تشنه مرا سیراب نمی سازد جز شهادت ، شهادت ... شهیدی که به پاس مشاوره وی در
💢مدافع حرم شهید سردار سید جاسم نوری شهید سید جاسم نوری اهل خوزستان بود. یکی از فرمانده های دوران دفاع مقدس که دشمن بعثی در به در به دنبال او بود. در یک عملیات به محض اطلاع از حضور این شهید بزرگوار در عملیات عراق با لشکری مجهز جهت اسارت ایشان وارد عمل شد. اما پس از آنکه ایشان خود را در محاصر دیدند خود را به جهت کمک گرفتن به آب انداختند اما متاسفانه توسط دشمن بعثی به اسارت در آمد. در طول اسارت دشمن به هر وسیله ای دامن زد تا بتواند بفهمد که ایشان خود سیدجاسم نوری هست، نتوانست کلام و یا عکس العملی را از وی استخراج کند. پس از آزاد شدن اسرا و ورود ایشان به ایران در یک مصاحبه تلویزیونی خود و خاطراتش را تعریف کرد. قسمتش بود در کنار اربابش حسین ع و آقایش ابالفضل به خیل شهدا بپیوندد. یادش گرامی و راحش پر رهرو باد. خوشا به سعادتش، ان شاالله روی ما کند و توفیق شهادت را پیدا کنیم .