eitaa logo
معاونت فرهنگی مدرسه علمیه کریمه اهل بیت س قم
299 دنبال‌کننده
7هزار عکس
477 ویدیو
229 فایل
ارتباط با ادمین: @farhang_k کانال ما در پیام رسان سروش: @farhangi_k
مشاهده در ایتا
دانلود
زندگي نامه شهید مدافع حرم محمد حسین محمد خانی .. قصه دلبری به روایت:مرجان دُرعلی همسر شهید به قلم:محمد علی جعفری 🆔@farhangi_k
❤️قصّه دلبری ❤️۲۴ قرآن جیبی داشت و بعضی وقت ها که فرصتی پیش می‌آمد، میخواند:مطب دکتر،در تاکسی.گاهی اوقات هم از داخل موبایلش قرآن میخواند.با موبایل بازی میکرد.انگری بردز،هندوانه ای بود که با انگشت قاچ قاچ میکرد،اسمش را نمی‌دانم و یک بازی قورباغه. بعضی مرحله هایش را کمکش میکردم.اگر من هم در مرحله ای می‌ماندم، برایم رد میکرد.میگفتم:(نمیشه وقتی بازی میکنی،صدای مداحی هم پخش بشه؟).تنظیم کرده بود که بازی می‌کردم و به جای آهنگش، مداحی گوش می‌دادیم.اهل سینما نبود،ولی اخراجی ها را باهم رفتیم دیدیم. بعداز فیلم نشستیم به نقد و تحلیل.کلی از حاجی گیرینف های جامعه را فهرست کردیم،چقدر خندیدیم.!طرف مقابلش را با چند برخورد شناسایی میکرد و سلیقه اش را می‌شناخت. از همان روزهای اول،متوجه شد که جانم برای لواشک در می‌رود. هفته ای یک بار را حتما گل میخرید،همه جوره میخرید. گاهی یک شاخه ساده، گاهی دسته تزیین شده.یک بسته لواشک ،پاستیل یا قره قوروت هم می‌گذاشت کنارش. اویل چند دفعه بو بردم از سر چهارراه می‌خرد.بهش گفتم:(واقعا برای من خریدی یا دلت برای اون بچه گل فروش سوخت؟)از آن به بعد فقط میرفت گل فروشی..دل رحمی هایش را دیده بودم،مقید بود پیاده های کنار خیابان را سوار کند،به خصوص خانواده ها را یک بار در صندوق عقب ماشین عکس رادیولوژی دیدم،ازش پرسیدم،(این مال کیه؟)گفت:راستش مادر و پسری رو سوار کردم که شهرستانی بودن و اومده بودن برای دوا درمون.پول کم آورده بودن و داشتن برمی‌گشتند شهرشون.به مقدار نیاز، پول برایشان کارت به کارت کرده بودم و دویست هزار تومان هم دستی به آن ها داده بود.بعد برگشته بود و آن ها را رسانده بود بیمارستان.میگفت:از بس اون زن خوشحال شده بود،یادش رفته عکسش رو برداره. رفته بود بیمارستان که صاحب عکس را پیدا کند یا نشانی ازشان بگیرد و بفرستد برایشان. گاهی به بهزیستی سر میزد و کمک مالی میکرد. وقتی پول نداشت ،نصف روز میرفت با بچه ها بازی میکرد.یک جا نمیرفت،هردفعه مکان جدیدی.برای من که جای خود داشت،بهانه پیدا میکرد برای هدیه دادن.اگر در مناسبتی دستش تنگ بود،می‌دیدی چند وقت با کادو آمد و می‌گفت:این به مناسبت فلان روز که برات هدیه نخریدم.یا مناسبت بعدی،عیدی میداد در حد دوتا عیدی.سنگ تمام می‌گذاشت. اگر بخواهم مثال بزنم،مثلا روز ازدواج حضرت فاطمه س و حضرت علی ع رفته بود عراق برای ماموریت. بعد که آمد،یک عطر و تکه ای از سنگ حرم امام حسین ع برایم آورده بود،گفت (این سنگ هم سوغاتی ت.عطر هم قضای روز ازدواج حضرت فاطمه س و حضرت علی ع در همان ماموریت خوشحال بود که همه عتبات عراق را دل سیر زیارت کرده است.در کاظمین،محل اسکانش به قدری نزدیک حرم بوده که وقتی پنجره را باز میکرد،گنبد را به راحتی میدید.😭شب جمعه ها که می‌رفتند کربلا ،بهش میگفتم:خوش به حالت، داری حال میکنی از این زیارت به اون زیارت. در ماموریت ها دست به نقد تبریک میگفت:زیر سنگ هم بود،گلی پیدا می‌کرد و ازش عکس می‌گرفت و برایم میفرستاد.گاهی هم عکس سلفی اش را میفرستاد یا عکسی که قبلا باهم گرفته بودیم.همه را نگه داشته ام،به خصوص هدایای جلسه خواستگاری را:کفن و پلاک و تسبیح شهید.در کل چیزهایی را که از تفحص آورده بود،یادگاری نگه داشته ام برای بچه ام. تفحص را خیلی دوست داشت.بعدازازدواج دیگر پیش نیامد برود.زیاد هم از آن دوران برایم تعریف می‌کرد.میگفت:با روضه کار رو شروع میکردیم،با روضه هم تموم 😔از حالشان موقعی که شهید پیدا می‌کردند میگفت:جزئیاتش را یادم نیشت.ولی رفتن تفحص را عنایت می‌دانست.کلی ذوق داشت که بارها کنار تابوت شهدا خوابیده است.😭 🆔@farhangi_k
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💠 السَّلامُ عَلَیْکِ یَا بِنْتَ رَسُولِ الله السَّلامُ عَلَیْکِ یَا بِنْتَ فَاطِمَةَ وَ خَدِیجَة السَّلامُ عَلَیْکِ یَا بِنْتَ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِین السَّلامُ عَلَیْکِ یَا بِنْتَ الْحَسَنِ وَ الْحُسَیْن السَّلامُ عَلَیْکِ یَا بِنْتَ وَلِیِّ الله السَّلامُ عَلَیْکِ یَا أُخْتَ وَلِیِّ الله السَّلامُ عَلَیْکِ یَا عَمَّةَ وَلِیِّ الله السَّلامُ عَلَیْکِ یَا بِنْتَ مُوسَى بْنِ جَعْفَر یَا فَاطِمَةُ اشْفَعِی لِی فِی الْجَنَّة فَإِنَّ لَكِ عِنْدَ الله شَأْناً مِنَ الشَّأْنِ موسسه عالی کریمه اهل بیت علیها السلام-قم 🆔@farhangi_k
پیامبر خدا صلی الله علیه و آله: أَلشِّتـاءُ رَبيـعُ الْمُـؤمِنِ يَطُولُ فيهِ لَيْلُهُ فَيَسْتَعينُ بِهِ عَلى قِيامِهِ وَ يَقْصُرُ فيهِ نَهارُهُ فَيَسْتَعينُ بِهِ عَلى صِيامِهِ؛ ◇ زمستان بهار مؤمن است، از شب های طولانی اش برای شب زنده داری، و از روزهای کوتاهش برای روزه داری بهره می گیرد. 📚مسائل الشیعه، ج، ص302 🆔@farhangi_k
◾️فرهنگی مدرسه علمیه تخصصی کریمه اهل‌بیت علیهاالسلام_قم بمناسبت هفتمین روز شهدای کرمان درحادثه تروریستی در سالروز شهادت شهید حاج قاسم سلیمانی برای شادی روح این شهدای عزیزمراسم ختم قرآن برگزارنمود . 🆔@farhangi_k
بيمه شده گرامي جهت بارگذاري اسناد درماني و دريافت خسارت بصورت غيرحضوري (مجازي) ميتوانيد به آدرس ذيل مراجعه نماييد. https://Go2l.ir/bime نام کاربري: کد ملي رمز: شماره موبايل مرکزخدمات حوزه هاي علميه
زندگي نامه شهید مدافع حرم محمد حسین محمد خانی .. قصه دلبری به روایت:مرجان دُرعلی همسر شهید به قلم:محمد علی جعفری 🆔@farhangi_k
❤️قصّه دلبری ❤️۲۵ اولین دفعه که رفتیم مشهد، نمیدانستیم باید شناسنامه همراهمان باشد.رفتیم هتل،گفتند باید از اماکن نامه بیاورید. نمی‌دانستم اماکن کجاست.وقتی دیدم پاسگاه نیروی انتظامی است،هول برم داشت.جدا جدا رفتیم در اتاق برای پرس و جو.بعضی جاها خنده ام میگرفت.طرف پرسید(مدل یخچال خونتون چیه؟چه رنگیه؟شماره موبایل پدر مادرت؟)نامه که گرفتیم و آمدیم بیرون تازه فهمیدم همین سوال ها را از محمد حسین هم پرسیده بودند.اولین زیارت مشترکمان را از باب الجواد ع شروع کردیم. این شعر را خواند: )صحنتان را میزنم برهم جوابم را بده این گدا گاهی اگر دیوانه باشد بهتر است جان من آقا مرا سرگرم کاشی ها نکن میهمان مشغول صاحب خانه باشد بهتر است گنبدت مال همه،باب الجوادت مال من جای من پشت در میخانه باشد بهتر است. اذن دخول خواندیم.ورودی صحن کفشش را کند و سجده شکر به جا آورد،نگاهی به من انداخت و بعد هم سمت حرم(ای مهربون،این همونیه که به خاطرش ی ماه اومده بودم پابوستون.ممنون که خیرش کردید،بقیه شم دست خودتون.تا آخر آخرش.)عادتش بود.سرمایه گذاری میکرد:چه مکه،چه کربلا،چه مشهد،زندگی را واگذار میکرد که (دست خودتون) جلوی ورودی صحن قدس هم شعر دیگری خواند؛ ( دیدم همه جا بر در و دیوار حریمت جایی ننوشته است گنهکار نیاید)😭 گاهی ناگهان تصمیم میگرفت،انگار میزد به سرش،اگر از طرف محل کار مانعی نداشت، بی هوا میرفتیم مشهد.به خصوص اگر از همین بلیت های چارتر باز می‌شد.یادم هست ایام تعطیلی بود،با رو بنه بسته بودم برویم یزد.آن زمان هنوز خانواده ام نیامده بودند تهران.خانه خواهرش بودم،زنگ زد:(الان بلیت گرفتم بریم مشهد ).من هم از خدا خواسته:(کجا بهتر از مشهد).ولی راستش تا قبل از ازدواج هیچ وقت مشهد این شکلی نرفته بودم.ناگهانی ،بدون رزرو هتل ،ولی وقتی خوشم آمد.انگار همه چیز دست خود امام ع بود،خودش همه چیز را خیلی بهتر از ما مدیریت میکرد. داخل صحن کفش هایش را درمی‌آورد. توجیهش این بود که (وقتی حضرت موسی ع به وادی طور نزدیک میشد، خدا بهش گفت:(فَاخلَع نَعلَیکَ).صحن امام رضا ع را وادی طور می‌پنداشت.وارد صحن که میشد،بعد از سلام و اذن دخول گوشه ای می‌ایستاد با امام رضا ع حرف می‌زد.جلوتر که میرفت،وصل روضه و مداحی میشد.محفل روضه ای بود در گوشه ای از حرم،بین صحن گوهرشاد و جمهوری.به گمانم داخل بست شیخ بهایی،معروف بود به (اتاق اشک).آن اتاق شاید به زور با دو سه قالی سه در چهار فرش شده بود .غلغله میشد.نمیدانم چطور این همه آدم آن داخل جا می‌شدند. فقط آقایان را راه می‌دادند و می‌گفت روضه خواص است.عده ای محدود،آن هم بچه هیئتی ها خبر داشتند که ظهرها اینجا روضه برپاست.اگر می‌خواستند به روضه برسند ،باید نماز شکسته ظهر و عصرشان را با نماز ظهر حرم میخواندند،این طوری شاید جا می‌شدند. از وقتی در باز میشد تا حاج محمود،خادم آنجا ،در را می‌بست، شاید سه چهار دقیقه بیشتر طول نمی‌کشید.خیلی ها پشت در می‌ماندند، کیپ کیپ میشد و بنده خدا به زور در را می‌بست.چند دفعه کمی دورتر،اشتیاق این جماعت را نظاره میکردم که چطور دوان دوان خودشان را می رساندند، بهش گفتم:(چرا فقط مردا رو راه میدن؟منم میخوام بیام.) ظاهرا با حاج محمود سر و سّری داشت.رفت و با او صحبت کرد.نمیدانم چطور راضی اش کرده بود.میگفتند تا آن موقع پای هیچ زنی به آنجا باز نشده.قرار شد زودتر از آقایان تا کسی متوجه نشده بروم داخل.فردا ظهر طبق قرار رفتیم و وارد شدم.اتاق روح داشت ،میخواستی همان وسط بنشینی و زار زار گریه کنی،برای چه،نمی‌دانم!معنویت موج میزد .می‌گفتند چندین سال ،ظهر تا ظهر در چوبی این اتاق باز می‌شود،تعدادی می‌آیند روضه می‌خوانند و اشکی می‌ریزند و می‌روند. در قفل میشد تا فردا.حتی حاج محمود، مستمعان را زود بیرون میکرد که فرصتی برای شوخی و شاید غیبت و تهمت و گناه پیش نیاید. 🆔@farhangi_k
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💠 السَّلامُ عَلَیْکِ یَا بِنْتَ رَسُولِ الله السَّلامُ عَلَیْکِ یَا بِنْتَ فَاطِمَةَ وَ خَدِیجَة السَّلامُ عَلَیْکِ یَا بِنْتَ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِین السَّلامُ عَلَیْکِ یَا بِنْتَ الْحَسَنِ وَ الْحُسَیْن السَّلامُ عَلَیْکِ یَا بِنْتَ وَلِیِّ الله السَّلامُ عَلَیْکِ یَا أُخْتَ وَلِیِّ الله السَّلامُ عَلَیْکِ یَا عَمَّةَ وَلِیِّ الله السَّلامُ عَلَیْکِ یَا بِنْتَ مُوسَى بْنِ جَعْفَر یَا فَاطِمَةُ اشْفَعِی لِی فِی الْجَنَّة فَإِنَّ لَكِ عِنْدَ الله شَأْناً مِنَ الشَّأْنِ مدرسه کریمه اهل بیت علیها السلام-قم 🆔@farhangi_k
💎نماز شب 💠 امام صادق علیه السلام فرمودند: 🔸«اگر انسان دروغ بگوید، از نماز شب خواندن محروم می شود، وقتی هم که از نماز شب محروم شد درهای روزی به روی او بسته می شود و از رزق و روزی هم محروم می گردد». 📚علل الشرایع 🆔@farhangi_k
🔻مدیر کل سنجش و پذیرش جامعةالزهرا سلام‌الله‌علیها اعلام کرد: 🔔 مهلت ثبت نام آزمون ورودی داوطلبان سال تحصیلی ۱۴۰۴-۱۴۰۳ جامعة الزهرا سلام‌الله‌علیها در سطوح دو، سه، چهار و بازپذیری تا ۱۲ بهمن ۱۴۰۲ تمدید شد. تحصیل به سه شیوه حضوری، مجازی (آنلاین) و غیرحضوری ارائه می‌شود. علاقه مندان می‌توانند برای کسب آگاهی بیشتر به سامانه سنجش و پذیرش به نشانی https://paziresh.jz.ac.ir مراجعه کنند. 🕌 کانال اخبار مراکز حوزوی @akhbarmhowzeh
✅ مرکز آموزش‌های کاربردی دفتر تبلیغات اسلامی برگزار می‌کند: 💢 دوره مجازی تربیت مبلّغ نقد باستان‌گرایی 🔻 با تدریس: ▪️ حجةالاسلام مصلح ▫️ حجةالاسلام جنتی ▪️ حجةالاسلام نصیری ▫️ حجةالاسلام کاویانی ▪️ حجةالاسلام هنرجو ▫️ حجةالاسلام رستمی 🔸 همراه با صدور گواهی پایان دوره مشترک با اداره آموزش‌های آزاد دانشگاه باقرالعلوم ✳️ خواهر و برادر 🔹 مهلت ثبت‌نام تا ۳۰ بهمن ۱۴۰۲ ✍️ ثبت‌نام و آشنایی بیشتر با سرفصل‌ها و اساتید در سایت مرکز آموزش‌های کاربردی: 🌐 https://el.balagh.ir/doreh/7006 🕌 کانال اخبار مراکز حوزوی @akhbarmhowzeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فرشته های‌نازنین ثبت نام جهت شرکت در جشن تکلیف با شکوه حضوری حرم حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها شروع شد. با اجرای برنامه های متنوع اهدای هدایای متبرک و... ظرفیت محدود 🔸️علاقه مندان جهت ثبت نام در جشن حضوری به سایت آستان مهر 👇 https://astanehmehr.amfm.ir مراجعه نمایید. زمان ثبت نام: ۲۳ و ۲۴ دی ماه ۱۴۰۲ 🌸@shodeam9saleh🌸
💠فرهنگی مدرسه علمیه تخصصی کریمه اهل‌بیت علیهاالسلام_قم به مناسبت ولادت باسعادت حضرت امام محمد باقر علیه السلام مراسم جشن برگزار می‌ کند. 🔹سخنران: خانم پرهیزکار 🔹مداح: خانم حبیبی 🔹زمان:شنبه ۲۳دی ماه ساعت ۱۰:۳۰ 🔹مکان: حسینیه مدرسه 🆔@farhangi_k
زندگي نامه شهید مدافع حرم محمد حسین محمد خانی .. قصه دلبری به روایت:مرجان دُرعلی همسر شهید به قلم:محمد علی جعفری 🆔@farhangi_k
❤️قصّه دلبری ❤️۲۶ انتهای اتاق دری باز می‌شد که آنجا را آشپزخانه کرده بود.به زور دونفر می ایستادند پای سماور بعد از روضه چایی می‌دادند. به نظرم همه کاره آنجا همان حاج محمود بود.از من قول گرفت به هیچکس نگویم که آمده ام اینجا.در آن آشپزخانه پله هایی آهنی بود که میرفت روی سقف اتاق. شرط دیگری هم گذاشت:نباید صدات بیرون بیاد.خواستی گریه کنی،یه چیزی بگیر جلوی دهنت. بعد از روضه باید صبر میکردم همه بروند و خوب که آب ها از آسیاب افتاد،بیایم پایین.اول تا آخر روضه آنجا نشستم و طبق قولی که داده بودم،چادرم را گرفتم جلوی دهانم تا صدای گریه ام بیرون نرود.آن پایین غوغا بود،یک نفر روضه را شروع کرد.باء بسم الله را که گفت،صدای ناله بلند شد. همین طور این روضه دست به دست میچرخید.یکی گوشه ای از روضه قبلی را می‌گرفت و ادامه می‌داد.گاهی روضه در روضه میشد.تا آن موقع مجلسی به این شکل ندیده بودم.حتی حاج محمود در آشپزخانه همان طور که چای می‌ریخت، با جمع هم ناله بود.نمیدانم به خاطر نفس روضه خوان هایش بود یا روح آن اتاق،هیچ کجا چنین حالی را تجربه نکرده بودم.توصیف نشدنی بود،فقط میدانم صدای گریه آقایان تا آخر قطع نشد،گریه ای شبیه مادر جوان از دست داده.چند دقیقه یک بار روضه به اوج خود می‌رسید و صدای سیلی هایی که به صورتشان می‌زدند، به گوشم می‌خورد. پایین که آمدم به حاج محمود گفتم:حالا که این قدر ساکت بودم، اجازه بدین فردام بیام.بنده خدا سرش پایین بود،مکثی کرد و گفت:من هنوز خانم خودم رو نیاوردم اینجا،ولی چه کنم، باورم نمی‌شد قبول کند.نمیرفت از خدام تقاضای تبرکی کند.میگفت:آقا خودشون زوار رو میبینن.اگه لازم باشه خدام رو وسیله قرار میدن.معتقد بود؛همون آب سقاخانه و نفسی که توی حرم میکشیم،همه مال خود اقاست‌.روزی قبل از روضه داخل رواق،هوس چای کردم.گفتم :الان اگه چایی بود ،چقدر می‌ چسبید .هنوز صدای روضه می‌آمد که یکی از خدام دو تا چایی برایمان آورد.خیلی مزه داد. برنامه ریزی میکرد تا نمازها را در حرم باشیم.تا حال زیارت داشت در حرم می‌ماند، خسته که می‌شد یا می‌فهمید من دیگر کشش ندارم،میگفت:نشستن بیخودیه. خیلی اصرار نداشت دستش را به ضریح برساند.مراسم صحن گردی داشت.راه می‌افتاد در صحن ها دور حرم میچرخید.درست شبیه طواف‌.از صحن جامع رضوی راه میافتادیم، میرفتیم صحن کوثر و بعد انقلاب و آزادی و جمهوری تا میرسیدیم باز به صحن رضوی .گاهی هم در صحن قدس یا روبه روی پنجره فولاد داخل غرفه ها می‌نشست و دعا میخواند و مناجات میکرد. 🆔@farhangi_k
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💠 السَّلامُ عَلَیْکِ یَا بِنْتَ رَسُولِ الله السَّلامُ عَلَیْکِ یَا بِنْتَ فَاطِمَةَ وَ خَدِیجَة السَّلامُ عَلَیْکِ یَا بِنْتَ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِین السَّلامُ عَلَیْکِ یَا بِنْتَ الْحَسَنِ وَ الْحُسَیْن السَّلامُ عَلَیْکِ یَا بِنْتَ وَلِیِّ الله السَّلامُ عَلَیْکِ یَا أُخْتَ وَلِیِّ الله السَّلامُ عَلَیْکِ یَا عَمَّةَ وَلِیِّ الله السَّلامُ عَلَیْکِ یَا بِنْتَ مُوسَى بْنِ جَعْفَر یَا فَاطِمَةُ اشْفَعِی لِی فِی الْجَنَّة فَإِنَّ لَكِ عِنْدَ الله شَأْناً مِنَ الشَّأْنِ موسسه عالی کریمه اهل بیت علیها السلام-قم 🆔@farhangi_k
حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف)»: اَکثِروا الدُّعاءَ بِتَعجِیل الفَرَجِ فَاِنَّ ذلِکَ فَرَجُکُم. برای تعجیل در ظهور من زیاد دعا کنید که خود فَرَج و نجات شما است. 📚کمال‌الدین، ج ٢، ص ٤٨٥ 🆔@farhangi_k
پایگاه مصلای قدس خواهران با همکاری اداره کل تبلیغات اسلامی استان قم در راستای طرح زیست عفیفانه برگزار می‌کند: ✍کلاس رفع اشکال دختران ، درس زیست شناسی دوره متوسطه دوم 🌺توسط استاد دانشگاه ، دانش‌آموخته کارشناسی ارشد زیست شناسی از دانشگاه تهران ، مدرس زیست دبیرستان های استان قم 🕌مکان قم ، مصلی قدس، واحد خواهران ⏰زمان جمعه، بیست و دوم دی ماه، ۱۱ تا ۱۲ صبح 🌺دوره رایگان صلوات تقدیم به تمام شهدای دانش آموز دختر از کرمان تا غزه 🌺به امید بهترین ها و به امید جمعه ظهور 💝 @mosallgodse
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 نشانه های یک منتظر 🔹 تنظیم زندگی با امام زمان علیه السلام چگونه ممکن است. 🎤 حجت‌الاسلام والمسلمین عالی امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف 🆔@farhangi_k