🌹شهید #سیدمحمدرضا_دستواره:
با دسیسه و حقهبازی، باعث شدند تا #حاج_احمد [متوسلیان] به دست اسرائیلیها اسیر شود و این بزرگترین ضربه روحی بود که من در زندگیام تجربه کردم...
https://eitaa.com/farhangisamedun
#نماز_شب
♨️برکت فراوان از دو عمل...
💠حاج شیخ محمد تقی بهلول:
🔸من در تمام عمرم یک عمل را ترک کرده ام و اصلاً انجام نداده ام و یک عمل را اصلاً ترک نکرده ام و تحت هر شرایطی بجا آورده ام و از این دو کار، #برکتزیادی دیده ام، و آن را به همه شما سفارش می کنم؛
🔸آنچه ترک کرده ام، #دروغ است، و آنچه ترک نکرده ام #نمازشب است.
📚عطر ملکوت، حسن قدوسی زاده،دفتر چهارم،صفحه19
#نماز_شب_را_به_نیت_ظهور_میخوانیم
حی علی الصلاة
گاهی قنوت نشسته در سنگر کارها بکند و فتح ها ببار آرد که در قنوت ایستاده به دست ناید که دراین قنوت مویی با شهادت فاصله است و درآن قنوت گاه کوهی از غفلت همراه.
اذان صبح به افق تهران
التماس دعای فرج و شهادت
#کانال_کمیل
🌹شهید سیدمرتضی آوینی:
قرنهاست زمین انتظار مردانی اینچنین را میکِشد..
تا بیایند و کربلای ایران را عاشقانه بسازند..
و زمینهساز ظهور باشند..
آن مردان آمدند و رفتند..
فقط من و تو ماندیم
و از جریان چیزی نفهمیدیم...
#شهید_حاج_قاسم_سلیمانی
#صبحتون_شهدایی
#مدیون_شهدا_هستیم
🌹 تنهایی به راه افتادم. به رغم درد کمر و پادرد، تا پشت خاکریزهـا را دویدم و یک جعبه نارنجک برداشته به راه افتادم.
🌷 در راه یک بار دیگر به پیکـر پاک فـروزانفر برخوردم. جعبه را گذاشتم زمین و لحظاتی را در کنارش، فـارغ از خـود و زمـان و مکـان، نشستم. صمـیمی تـرین لحــظه بـرای درک شهــادت.
فروزانفر از هنگام حیاتش هم مهربان تر شده بود. اندکی احساس آرامش کردم. دستمالی که به گردنش بسته بود به رسم تبـرک و یادبود از گردنش باز کردم و پیش خود نگـه داشتم.
🌹 بعد از گذشت سـالها
هنوز بوی شلـمـچـه را میدهد....
📚 زنده باد کمیل / محسن مطلق
#مدیون_شهدا_هستیم
16.22M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
اصفهان در دفاع مقدس
#مدیون_شهدا_هستیم
○از موج #تخریبها و تهمـتها
نهراسید و غم بہ دل راه ندهید.
بدانید هر ڪس ڪه خـط دارد،
حتمـاً #دشمــن دارد.
شهید مظلوم آیت الله بهشتی
#مدیون_شهدا_هستیم
📌 شهید زین الدین خطاب به خودش: مهدی؛ تو هیچی نیستی!
🔷️ چشمشان که به مهدی افتاد؛ از خوشحالی بال در آوردند دورهاش کردند و شروع کردن به شعار دادن: فرماندهی آزاده ، آمادهایم آماده ! »
◇ هرکسی هم که دستش به مهدی میرسید امان نمیداد، شروع میکرد به بوسیدن... مخمصهای بود برای خودش!
◇ خلاصه به هر سختیای که بود از چنگ بچههای بسیجی خلاص شد اما به جای اینکه از این همه ابراز محبت خوشحال باشد با چشمانی پر از اشک در گوشه ای به خودش نهیب میزد: « مهدی! خیال نکنی کسی شدی که اینا اینقدر بهت اهمیت میدن، تو هیچی نیستی، تو خاک پای این بسیجیهایی...!»
#شهید_مهدی_زینالدین
#فرمانده_لشکر۱۷علیبنابیطالب
#مدیون_شهدا_هستیم