eitaa logo
آرشیو واجب درحال احیا
14 دنبال‌کننده
397 عکس
285 ویدیو
37 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
با عجله سوار تاکسی شدم اصلا حواسم نبود که ماسکم رو نزدم ماشین که حرکت کرد دیدم یه صدایی آمد آقا لطفا ماسکتون رو بزنید برگشتم صندلی عقب رو نگاه کردم یه خانوم بدحجاب که دو تا ماسک زده دیدم😷 🙈 گفتم ببخشید اصلا حواسم نبود ماسکم رو از جیبم در آوردم و زدم. گفتم خانوم میشه منم از شما خواهش کنم حجابتون رو درست کنید؟ 📌 با لحن تندی گفت چه ربطی داره آقا!!! گفتم خانوم محترم همان طور که احتمال داره با ماسک نزدن من به شما ویروسی منتقل بشه با این تیپ شما و امثال شما هم، ویروس گناه در جامعه پخش میشه و اونقدر آثار سوء داره که از هم پاشیده شدن خانواده های زیادی و چشم چران شدن مردان جامعه فقط بخش کمی از مضراتشه !! و این کار شما نه تنها جسم ما بلکه روح ماروهم آزار میده! گفت من اختیارخودم رودارم و به کسی ربطی نداره وشما چشماتون رو ببندید😳 منم ماسکم رو برداشتم و گفتم پس شما هم لطفا چشماتو به روی من، ببند😉 💢 اینجا بود که راننده تاکسی هم سکوتش رو شکست و گفت خانوم اختیار شما توی خونه خودتون هست!!! وقتی به جامعه وارد شدید باید قوانین جامعه رو رعایت کنید و بیرون از خونه، قانون اینه!! 🔹 هنوز منم خودم رو آماده کرده بودم چیزی بگم که ... گفت آقا نگهدار میخوام همین جا پیاده بشم آقای راننده هم سریع نگه داشت اونم پیاده شد و درو کوبید و رفت. ماسکم رو زدم و گفتم آقای راننده ببخشید مشتری تون رو هم پَروندم کرایه ای هم به شما نداد. اون بنده خدا هم یه لبخندی زد و گفت فدای سرت. ✍ همین طور که داشتیم میرفتیم با خودم کلنجار می رفتم چطور میشه در عرض چند ماه دولت و مردم دست به دست هم میدهند و ماسک زدن رو بین اکثر مردم جا میندازن اما همین عمل رو برای حجاب انجام نمیدن و میترسن که با یک کلمه و توصیه مؤدبانه با این عمل پر از خطر مقابله کنن؟؟ تا جایی که ما حرفش رو میزنیم اینطوری عکس العمل نشون میدن! 🔰 چطور میشه برای کرونا به هر مکان عمومی که میخوای وارد بشی اول نوشته بدون ماسک وارد نشوید!! و اگه بدون ماسک وارد بشی اولا همه چپ چپ نگاهت می کنن بعد هم بعضی جاها خدمات رسانی نمی کنن! 👈 چرا در قضیه ماسک همینقدر میفهمیم که جامعه مانند کشتی است که ماسک نزدن یعنی سوراخ کردن کشتی و ضرر زدن به همه ولی ....در قضیه حجاب ،اینو نمی فهمیم ؟ یا نمی‌خواهیم بفهمیم ؟؟!!!!🙄🙄🙄 👈 کاش برای حمایت و حفظ هم به اندازه ای که بخاطر ماسک تذکر میدیم، تذکر می دادیم.🤔 🌸🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📸 مسجدی که اتاق عقد و سالن عروسی🎊👰👨‍💼🎊 رایگان، در اختیار جوانان قرار می دهد👏👏👏👏 ، یکی از مساجد مبله و بسیار مجلّل با معماری هنرمندانه و زیبا و خیره کننده ی ایرانی، اسلامی است که در تهران در خیابان شهید عراقی بالاتر از میدان شهید عراقی واقع گردیده است و دارای محیطی مناسب جهت برگزاری مراسم ترحیم است. ❤️این مسجد با فراهم کردن اتاق عقد و یک سالن عروسی، زمینه برگزاری مراسم عقد و عروسی را به صورت رایگان و ساده برای زوجین جوان فراهم کرده است.😍👌 سالن اجتماعات مسجد، امکان برگزاری جشن ولیمه ی ازدواج را دارد و واقع در منطقه ی پاسداران تهران میباشد. 💙خیلی خوبه که این‌ کارها بشه و مساجدمون فقط برای مراسم ترحیم نباشه🤦‍♂ آدرس مسجد : تهران/ خیابان شریعتی/بالاتر از پل سیّدخندان/ انتهای خیابان خواجه عبدالله/خیابان شهید عراقی ☎️ شماره تلفن مسجد الزهرا(س) خیابان شهید عراقی ۰۲۱-۲۲۳۰۴۰۴۷ ۰۲۱-۲۲۳۰۴۰۴۶ ۰۲۱-۲۲۵۰۵۹۵۶ 💫جهت رزرو و اطّلاعات بیشتر👇 https://www.rajeoon.com/مسجد-الزهرا-س/
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🏴 *در روز اول محرم، یاد کنیم از سردار دلها که می گفت ما ملت شهادتیم، ما ملت امام حسینیم* 🌹و در راه دفاع از حرم اهلبیت سرانجام اربا اربا شد. یا فاطمه زهرا سلام الله علیها✨ ❁❅❁❅❁❅❁❅❁
حضور استاد تقوی در سیمای خانواده ساعت ۱۱:۳۰ چهارشنبه ۲۰ مرداد
🏴 *همگام با کاروان حسینی* 🔸 *روز اول محرم* 🔹 *سال ۶۱هجری قمری در چنین روزی* *روز اول محرم* ▪️نام منزل:  *قصر بنی‌مقاتل( قصر مقاتل)* ▪️وجه تسمیه: در این محل قصری متعلق به مقاتل‌بن‌حسّان‌بن‌ثعلبه بود که به همین سبب قصر بنی‌مقاتل نامیده شده بود. ▪️زمان ورود:  *چهارشنبه اوّل محرّم* *سال ۶۱ هجری معادل یازدهم مهرماه ۵۹ شمسی.* ▪️مدت توقف: حدود نیم‌روزی در این منزل درنگ بوده است. ▪️فاصله: میان عین‌التمر و قُطقُطانیه بوده و تا کربلا فاصله‌ی اندکی داشته است. ▪️مقصد بعد: نینوا( نزدیک کربلا) ▪️ویژگی‌ها و امکانات قصری که هنوز بقایای آن دیده می‌شده است. مسجد نسبتاً بزرگ چند بنا و خانه‌ی ساده‌ی گلی و سنگی چند حلقه چاه 🔴 *رویدادها* دیدار با عبیدالله‌بن‌حُر‌جعفی. عبیدالله شجاع و شاعر و سخنور بود از کوفه بیرون آمده بود تا نه در سپاه عبیدالله باشد نه در سپاه اباعبدالله. امام، حجاج‌بن‌مسروق، هم قبیله‌ی او را فرستاد تا به همراهی دعوتش کند. حجاج به خیمه‌ی شکوهمند و اشرافی او در آمد و او را دعوت کرد. عبیدالله گفت: «اهل کوفه دنیای فانی را برگزیده‌اند و با عبیدالله همراه شده‌اند من از کوفه بیرون آمدم تا نه با موافقان باشم نه با مخالفان». حجاج موضوع را با امام باز گفت. امام خود به دیدن و دعوت آمد و گناهان گذشته‌اش را به یاد آورد و فرمود با من همراه باش تا پاک شوی. عبیدالله‌بن‌حُر پیشنهاد اسب خود مَلجَمه (ملحقه) و شمشیر و غلام کرد که امام نپذیرفت و فرمود: «خیری در تو و شمشیر و اسبت نیست». *عبیدالله بن حُـر بعدها پشیمان شد و بر مزار اباعبدالله سوگواری کرد!* نوشته‌اند در این منزلگاه انس‌بن‌حارث به امام رسید و با او همراه شد. خواب دیدن امام و گفت‌گو با علی اکبر را در این منزل نیز نوشته‌اند. حُر همچنان همراه امام بود. امام از این منزل اندکی به سمت راست رفت و به کربلا رسید.[۱] [۱] . مقتل الحسین بحرالعلوم: صص۴۱۰-۴۱۱،جمل من انساب الاشراف: ج۳، ص۳۸۴، الامام الحسین و اصحابه: ج۱، صص۱۸۵-۱۸۶، مقتل الحسین مقرّم: ص۲۲۶، الفتوح: ج۵، ص۱۲۲ 📚 منبع: *آیینه داران آقتاب* ✍🏼 *دکترمحمد رضا سنگری* 🔰🔰🔰
🏴 *همگام با کاروان حسینی* 🔹 *سال ۶۱هجری در چنین روزی* *روز دوم محرم* 🔸 *ورود به کربلا* ▪️نام منزل: *کربلا(نینوا)* وجه تسمیه: برخی آن را عربی، آرامی، سریانی، عربی و فارسی داشته‌اند. کربلا رابه معنی نرمی و سستی (خاک نرم)، وسیله‌ی پوشاندن سر، کور بابل (صحرای گرم) حمامن (ترشک)، مزرعه خدا (کرت+ لا) و قرب الا له و کربل(نوعی خار) دانسته‌اند. تا شانزده نام برای این سرزمین برشمرده‌اند. امام حسین(ع) قبلاً در جنگ صفین همراه پدرش از کربلا گذشته بود. 🔹زمان ورود: *پنج شنبه دوّم محرّم معادل ۱۲ مهر ماه ۵۹ شمسی و ۹ اکتبر سال ۶۸۰ میلادی* ▪️مدت توقف: از دوّم محرّم تا عاشورا (روز شهادت). ▪️فاصله: در ۶۰ مایلی بغداد، در غرب فرات، در پنج فرسنگی منطقه نینوا. ▪️مقصد بعد: اسارت به کوفه و شام ▪️ویژگی‌ها و امکانات زمین خارزار، خاک آن نرم و تا فرات فاصله بسیار کمی داشته است. خالی از سکنه و در فاصله‌ی چند کیلو متری آن بنی‌اسد مستقر بودند. زمین دارای پستی و بلندی‌ها و گودال‌هایی بوده است. 🔴 *رویدادها* امام در لحظه‌ی ورود خاک را بویید و فرمود همان است قتلگاه و خوابگاه‌ ماست. هفت اسب عوض کرد و با هفتمین اسب وارد شد. امام با لباس پیامبر وارد زمین کربلا شد. در هنگام ورود امام، سپاه حُر نیز با وی وارد کربلا شدند در همین موقع سواری کمان بر دوش رسید و نامه‌ی عبیدالله‌زیاد را به حُر داد. در نامه نوشته بود همین که نامه‌ام رسید برحسین سخت بگیر و او را در زمینی بی‌آب و خشک و پناهگاه فرود آور. این پیک نیز مراقب است که همراه تو باشد و جدا نشود تا دستورم را کاملاً انجام دهی. حُر نامه را به امام نشان داد و گفت: چاره‌ای جز این ندارم در همین جا فرود آی. امام فرمود: «بگذار در دهکده‌ی غاضریه فرود آیم یا در شفیّه که حُر نگذاشت و گفت: این مأمور مراقب من است! امام با ورود به کربلا نامش را پرسید چندین نام گفتند و با شنیدن نام کربلا فرمود: *اللهم انی اعوذ بک من الکرب و البلاء.* امام شهادت خود و حمل سر بر نیزه را برای زهیربن‌القین بازگو کرد. حوادث فراوان دیگر که ناشی از عکس‌العمل یاران و خانواده‌ی امام است نیز ذکر شده است.[۱] [۱] . اخبارالطّوال: ص۲۵۰، تاریخ طبری: ج۵، صص۴۰۸-۴۰۹، معجم البلدان: ج۴، ص۵۰، الحسین فی‌الفکر المسیحی: ص۲۱۳، کربلا و حرم‌های مطّهر: ص۲۶، آشنایی با عتبات مقدّسه و زندگانی چهارده معصوم: ص۷۰٫ 📚 منبع: آیینه داران آفتاب ✍🏼 *دکتر محمدرضا سنگری*
🏴 *همگام با کاروان حسینی* ✨ *سال ۶۱ هجری قمری در چنین روزی* *روز سوم محرم* در روز سوم ماه محرم نامه‌ای از سوی عبیدالله بن زیاد برای امام حسین علیه السلام فرستاده شد. همچنین عمر سعد در ظهر همین روز با وعده دریافت ملک ری، به کربلا فرستاده شد. 🔹 *اشاره امام حسین علیه السلام به نحوه شهادت خود:* حضرت اباعبدالله علیه السلام در سومین روز ماه محرم اشاره‌ای به نحوه شهادت خود و شباهت آن با ماجرای شهادت حضرت یحیی علیه السلام داشتند. البته در برخی از منابع نوشته شده که امام زین‌العابدین علیه السلام فرمودند: *«در هیچ منزلی فرود نیامدیم مگر اینکه پدرم شهادت حضرت یحیی علیه السلام را یادآور شدند.»* 🔹 *نامه ابن‌زیاد به امام حسین علیه السلام* در این روز همچنین عبیدالله بن زیاد نامه‌ای را برای حضرت سیدالشهدا علیه السلام فرستاد. او در این نامه نوشته بود: «ای حسین! خبر ورود تو و همراهانت به سرزمین کربلا را دریافت کردم. امیرالمؤمنین یزید به من دستور داده است که سر بر بالین آرامش نگذارم و لقمه‌ای از غذا سیر نخورم، مگر اینکه تو را بکشم یا به فرمان و بیعت من و یزید درآیی.» پیک ابن‌زیاد پس از ارائه نامه به امام حسین علیه السلام، جواب آن را خواست. *امام فرمودند: «پاسخ ندارد؛ پاسخ او عذاب است.»* پیک برگشت و جواب امام را به ابن‌زیاد رساند. 🔹 *فرستادن عمر سعد به کربلا* عبیدالله بن زیاد، حکم حکومت عمر سعد بر ری و گرگان تا حدود همدان امروزی را برای عمر سعد نوشت. در این روز عمر سعد آماده رفتن به ری می‌شد که ابن‌زیاد او را به حضور خواست و گفت: «باید قبل از رفتن به ری، به جنگ با حسین علیه السلام بروی.» عمر سعد خوش نداشت به این جنگ برود، به همین دلیل تعلل کرد و جواب را بعد موکول کرد. اما ابن زیاد گفت: «فرمان حکومت ری را برگردان که آن در گرو جنگ تو با حسین علیه السلام است.» عمر سعد تسلیم شد و سفر به کربلا را قبول کرد. در تاریخ نوشته شده که او با همان لشکر چهار هزار نفری که با خودش به ری می‌رفت، به کربلا رفت. چون تصور می‌کرد کار به جنگ نمی‌کشد. در غیر این صورت، نیروهای بیشتری با خودش به کربلا می‌برد. تعداد همراهان عمر سعد با هزار نفر نیروهای حر بن یزید بالغ بر پنج هزار نفر شد. در این سفر، عمر سعد که پسرش حَفص را هم به همراه خود داشت، با پیش قراولی خالد بن عَرفطه و پرچم‌داری حبیب بن جماز (حمار) در حدود ظهر روزسوم ماه محرم سال 61 هجری وارد کربلا شد. 🔹 *پیک عمر سعد* عمر سعد به محض ورود به کربلا نماینده‌ای را فرستاد تا از امام حسین علیه السلام درباره علت ورود ایشان به این سرزمین سؤال کند. عمر سعد که خودش قبلا به امام نامه‌ای نوشته بود، از دیدار با آن حضرت ترس داشت. در این میان کثیر بن عبدالله شعبی که سوارکاری اهل جنگ بود گفت: *«من می‌روم و اگر بتوانم حسین علیه السلام را خواهم کشت.»* عمر به او گفت: *«نمی‌خواهم او را بکشی. اما از او سؤال کن که چرا به کربلا آمده است.»* کثیر در حالی که شمشیرش را به همراه داشت به سمت اردوگاه امام حسین علیه السلام نزدیک شد. ابوثمامه صائدی با دیدن او به امام حسین علیه السلام خبر داد که: «خداوند تو را همواره قرین صلاح کند. خونریزترین و جسورترین فرد روی زمین به سوی تو آمده است.» سپس به کثیر که نزدیک شده بود گفت: «شمشیرت را زمین بگذار تا اجازه بدهم با امام حسین علیه السلام صحبت کنی.» کثیر گفت: «من مأمورم. اگر می‌خواهید پیام عمر سعد را می‌رسانم وگرنه برمی‌گردم.» و راضی نشد شمشیر را از خودش جدا کند. ابوثمامه جواب داد: «دسته شمشیرت را می‌گیرم تا با امام صحبت کنی.» او قبول نکرد. گفت: «پیامت را به من بگو تا به امام برسانم. اما بدان که اجاز نمی‌دهم به امام نزدیک شوی.» کثیر در حالی که دست خالی و پرخاشگر بود به سمت لشکر عمر سعد برگشت. این بار عمر سعد، قره بن قیس حنظلی را به سوی امام حسین علیه السلام فرستاد. امام از یاران خود سؤال کردند که چه کسی او را می‌شناسد. جناب حبیب بن مظاهر جواب داد: «او از قبیله تمیم و طایفه حنظله است. او را می‌شناسم. مردی خوش‌نیت و درست‌اندیش است و تصور نمی‌کردم در لشکر عمر سعد باشد.» قره جلوآمد و به امام حسین علیه السلام سلام کرد و پیام عمر سعد را گفت. امام فرمودند: *«مردم دیارتان نامه نوشتند و من را دعوت کردند. اگر خوش ندارید، برمی‌گردم.»* قره که می‌خواست برگردد، جناب حبیب بن مظاهر به او گفت: «وای بر تو، به سمت ستمگران برمی‌گردی؟ اینجا باش و مردی را یاری کن که خداوند همه عزت و اعتبار ما را به شکرانه و به پاس وجود او به ما بخشیده است.» قره جواب داد: «می‌روم، پیام را می‌گذار. اما برمی‌گردم و تصمیم می‌گیرم.» سپس به سمت عمر سعد برگشت و جواب امام حسین علیه السلام را به او رساند. عمر سعد با شنیدن سخن امام گفت: *«امیدوارم خداوند من را از جنگ با او نگاه دارد.»* بعد از آن نامه‌ای برای عبیدالله بن زیاد نوشت: «من همین
که به کربلا رسیدم، پیکی را فرستادم تا با حسین علیه السلام مذاکره کرده و از او بپرسد که برای چه به کربلا آمده است. پاسخ او این بود که مردم کوفه نامه نوشته و از من درخواست آمدن کرده‌اند و من به آن‌ها پاسخ داده‌ام. حال اگر تغییر نظر داده‌اند و موافق نظر قبلی خود نیستند، برمی‌گردم.» ------------------- 📚 منابع: نفس المهموم اعیان الشیعه الامام حسین علیه السلام و صحابه مقتل الحسین علیه السلام؛ خوارزمی انساب الاشراف
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 «باید حر بشیم» 👤 استاد ⭕️ اینکه امام زمان نمیان، تقصیر ماست که راهشون رو بستیم. وقتشه بشیم... ◾️ اگه دیدی هرسال مُحرمت مثل سال قبله، یعنی اوضاعت خرابه... 🔘 ویژهٔ
سر می نهد تمام فلک زیر پای او  دل میبرد ز اهل حرم جلوه های او  عبدالله است و ایل و تباری کریم داشت  با این حساب عالم و آدم گدای او  انگار قاب کوچکی از عکس مجتبی  هر لحظه می تپد دل زینب برای او  او حس نمی کند که یتیم است و خون جگر  تا با حسین می گذرد لحظه های او  بالاتر از تمامی افلاک می نشست  وقتی که بود شانه ی عباس جای او  نیمش حسن و نیمه دیگر حسین بود  بوی مدینه می رسد از کربلای او  مثل رقیه روح و روان حسین بود  او همچو عمه دل نگران حسین بود  : 💔 کم سو شده چشمانِ من از گریه یِ بسیار من مانده ام و یادِ تو و حسرت دیدار صلي الله عليڪ يا سيدناالمظلوم ياابا عبدالله الحسين سلام عليكم و رحمة الله،صبحتون بخير، روزتون معطر بنام طرح: اثر روح الامین @AMMERIN
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔊 | سبک 📝 گفتا قاسم به فغان، ای شه تشنه‌لبان 👤 کربلایی‌محمدحسین ویژه @AMMERIN
‏عکس از بلوارچهارم کوی۱۰پلاک۱۰
🚨 توجـــــــــه ، توجـــــــــه 🚨 💠 تشکـــر و تقدیــر از «برنامه معروفی نـــو» جهت دعوت استاد تقوی 💠 🔊 این مطالبه را حمایت کرده و منتشر نمایید تا ان شاءﷲ شاهد پایان برنامه های رفع شبهات در صداوسیمـــا نباشیم 💬 https://www.farsnews.ir/my/c/87769 منتظــــــــــر حمایــــــت های پرشــــور از طــــرف شمـــا هستیــــم 🌷