هدایت شده از جهاد تبیین جمعیت
#کتاب_شعر "آغاز راه تو بودم" سروده "وحیده احمدی"، شامل ۴۲ غزل بارداری است. این کتاب به نُه ماه انتظار آمدنِ فرزند، می پردازد. از لحظه ای که مادری متوجه می شود باردار است، لحظه شنیدن صدای قلب جنین، گفتگوهای شاعرانه با جنین، بیان احساسات مادر در این دوران، تا آمادگی برای زایمان.
📍تهیه نسخه چاپی: میدان انقلاب کارگر جنوبی ک مهدی زاده پ۴ و۱۰ تلفن: ۰۲۱۶۶۹۰۹۸۴۷
https://b2n.ir/n43613
📍دریافت نسخه صوتی:
https://b2n.ir/w16174
🔲جهت دریافت اطلاعات، اخبار و محتواهای جمعیتی به کانال جهاد تبیین #جمعیت بپیوندید:
http://eitaa.com/jamiyat
هدایت شده از جهاد تبیین جمعیت
دبیرخانه جایزه ملی جوانی جمعیت با همکاری کانون فرهنگی تبلیغی نورالهدی برگزار می کند.
به مناسبت #روز_ملی_جمعیت
•🔖 ۶۵ مین اجرای #تئاتر_جابر ۲ "صاحبه"
📆 چهارشنبه ۲۷ اردیبهشت ماه ۱۴۰۲
⏰ورود مخاطب راس ساعت: ۰۹:۰۰
• قم،خ کلهری، ک ۲۳، دانشگاه علمی کاربردی، فرهنگ و هنر، سالن همایش
• ویژه بانوان ( ۱۲ سال به بالا)
#سهم_من_از_جوانی_ایران
• ثبت نام الزامی ست :👇🏽
" 09915192702 "
🔸#مجموعه_فرهنگی_نورالهدی
@noorolhodaa_ir
🔲جهت دریافت اطلاعات، اخبار و محتواهای جمعیتی به کانال جهاد تبیین #جمعیت بپیوندید:
http://eitaa.com/jamiyat
🔰#پرونده | ماجرای تحصن بیمارستان امام رضا (علیه السلام) مشهد از زبان حضرت آیتالله خامنهای - ۲
«از دور دیدیم که سربازها راه را سد کردند. یعنى یک صف کامل و تفنگها هم دستشان ایستادند و ممکن نیست از اینها عبور کنیم. من دیدم که #جمعیت یک مقدارى احساس اضطراب کردند و آهسته به برادرهاى اهل علمى که بودند گفتم که ما باید در همین #صف_مقدم با متانت و بدون هیچگونه تغییرى در وضعمان پیش برویم تا مردم پشت سرمان بیایند و همین کار را کردیم. سرها را انداختیم پایین، بدون اینکه به رو بیاوریم که اصلاً سربازى و مسلحى کسى وجود دارد در مقابل ما، رفتیم نزدیک. به مجرد اینکه به مثلاً یک مترى این #سربازها رسیدیم من ناگهان دیدم که مثل اینکه بىاختیار این سربازها از جلو پسرفتند و یک راهى به قدر عبور سه چهار نفر باز شد و ما رفتیم. فکر آنها این بود که ما برویم بعد راه را ببندند اما نتوانستند این کار را بکنند. به مجرد اینکه ما از این خط عبور کردیم جمعیت ریختند و اینها نتوانستند کنترل بکنند، شاید در حدود مثلاً چند صد نفر آدم با ما تا دم در #بیمارستان آمدند. بعد هم گفتیم که در را باز کنند، دیدیم بله طفلکها بچههاى دانشجو و پرستار و طبیب و اینها که توى بیمارستان بودند با دیدن ما جان گرفتند، گفتیم در بیمارستان را باز کردند و وارد شدیم.» ۱۳۶۳/۱۱/۱۱
#خمینی_مشهد
@rahbari_plus