هدایت شده از -بَـچھهاے حآجے✨
#قرار_روزانہ..🖐🏻!
اَلسَّـلامُعَلَۍالْحُسَـیْنِوَعَـلۍعَلِۍبْـنِالْحُسَـیْنِوَعَلۍ
اَوْلادِالْحُسَـیْنِوَعَلۍاَصْحـٰابِالْحُسَیْنِ🍂..!
«🤍👀»
-
-
آغوشتمترےچندارباب؟
بےپناهودلشکستہوآواره
زیادداریم(:
#حسینجآن ♥️
-
-
#بَچـھهای_حـآجقــآسِــݥ
https://eitaa.com/joinchat/23003216Cc379f8b3bd
-بَـچھهاے حآجے✨
-بَـچھهایحآجقاسِـم✨ حرفی ، سخنی ، انتقادی🌹 گوشِجآن؟ (: https://harfeto.timefriend.net/1695
#بهوقتناشناس
سلام امیدوارم حالتون خوب باشه. من یه دختر 15ساله ام والان از تومحرم یه دوستی پیداکردم که واقعا خیلی دختر خوبیه یعنی ماهه 🌒 واینکه اون 18سالشع وطلبه اس واینکه من دوسه باری باهاش تاحوزه رفتم وخیلی دوست دارم منم طلبه بشم و وقتی که این موضوع روباخوانده ام درمیون گزاشتم خیلی به ستم حمله شد وکلا بگم که اصلا خوششون نیامد.واینکه حتی بهم تهمت زدن که توبخاطراینکه همش بری بیرون میخای بری حوزه اینم بگم که خانواده ام اصلامذهبی نیستن ولی من بینشون الحمدالله چادری شدم و این برای خودمم عجیبه وعشق حضرت فاطمه بود که این چادر رو انتخاب کردم. میخواستم بگم که مامانم هم قبل ازین که من باهمین رفیق طلبه ام دوست بشم همش بهم میگف دخترخوبیه و بااینجورادمادوست باش ولی الان میگه که نباید بری حوزه درصورتی که دوستم اونقدرباحیاهس که فکرنکنم رفیق بدی برام باشه و اینو مادروپدرم ازصمیم قلب قبول دارن . فقط اینکه نمیزازن برم حوزه درس بخونم منو ازارمیده دارم واقعا میمیرم از این همه تناقض که یه بار میگن ما ازجامعه اخوندا(واقعا من ازطرفشون عذرخواهم)بدمون میادویه بار میگن برو با این دختره دوست شو خیلی باحیاس.
•
•
•
سلام علیکم
توی اوج نوجوانی حساسیت خانوادهها هم بیشتر میشه..
از جمله این حساسیت هاهم همین انتخاب رشته تحصیلی و رفیق هست....
خب؟!!!
این رشته تحصیلی که نوجوان باید انتخاب کنه بستگی به علاقه شخصی هم داره...
واقعا باعث خوشحالیه که شما به دروس حوزوی علاقه دارید ولی....
چون خانواده مخالف هستند
شما میتونید درستون رو بخونید و تا جایی که در توان دارید برای هدفتون ایستادگی و مقاومت کنید
ان شاءالله میتونید بعد از رفتن به دانشگاه اگر هنوز اون علاقه به طلبه شدن در وجودتان بود قدم بذارید به حوزه🍃
-بَـچھهاے حآجے✨
#بهوقتناشناس سلام امیدوارم حالتون خوب باشه. من یه دختر 15ساله ام والان از تومحرم یه دوستی پیداکرد
اینا همه امتحانات الهی هست...
و شما برای این امتحان انتخاب شدید
ان شاءالله که ثابت قدم و استوار و با موفقیت از این امتحان بیرون بیاید😎
زمان هم همه چیز رو حل میکنه...
بسپارید به خدا✨
-بَـچھهاے حآجے✨
-بَـچھهایحآجقاسِـم✨ حرفی ، سخنی ، انتقادی🌹 گوشِجآن؟ (: https://harfeto.timefriend.net/1695
#بهوقتناشناس
سلام ممنونم از راهنماییت ولی خو تو مدرسه ی من فقط من. باحجابم بنابراین مورد تایید خانواده نیستن......
•
•
•
سلام علیکم
میتونید رفیقاتون رو با خانواده آشنا کنید
برای مثال میتونید درمورد دوستاتون با مادرتون زیاد صحبت کنید
یجورایی آشنایی باشه
اعتماد مادر و پدرتون رو به خودتون و دوستاتون جلب کنید
بهشون اطمینان خاطر بدید که رفتارشون در شما اثر نداره
ولی میتونید رفیقایی داشته باشید که مورد اعتماد خانواده باشن و راحت بشه رفت و آمد کرد ...
-بَـچھهاے حآجے✨
-بَـچھهایحآجقاسِـم✨ حرفی ، سخنی ، انتقادی🌹 گوشِجآن؟ (: https://harfeto.timefriend.net/1695
#بهوقتناشناس
نیشه چند تا راه بگی اعتماد خانواده ام رو به دست بیارم 🥲 من دلم میخواد با دوستام برم بیرون و اینستا داشته باشم من واقعا عقلم میزسه جای بدی نمیرم با هر کسی دوست نیستم ولی بازم مامان بابام یترسن دراز و گنده شدم ولی ... واقعا دیگه دارم عقده ای میشم 🥲😐
•
•
•
سلام علیکم
انتخاب رفیق خودش خیلی مهمه
اگر شما با کسایی رفاقت کنید که از نوع اعتقادی ، رفتاری ، اخلاقی و .... مورد تایید خانواده باشن دیگه کمکم اون اعتماد هم بوجود میاد...
یچیز دیگه هم که خیلی مهمه
«آشناکردنرفیقباخانوادههست»
وقتی پدرومادر ببینن فرزندشون به جایی رسیده که میتونه افرادی رو انتخاب کنه باعث پیشرفت شما بشه نه پسرفت....
اون اعتماد به وجود میاد
کمکم سختگیری ها کمتر میشه....
و البته
حواستون به رفیقایی که انتخاب میکنید خیلی خیلی زیاد باشه...
چون اخلاق و رفتار کسی که انتخاب میکنید در شما هم تاثیر میذاره
پس مواظب انتخاب رفیق باشید✋🏻
-بَـچھهاے حآجے✨
#بهوقتناشناس نیشه چند تا راه بگی اعتماد خانواده ام رو به دست بیارم 🥲 من دلم میخواد با دوستام برم
ولی یه دو سه تا رفیق خوب همیشه داشته باشید ک حواسش باشه اگه خواستی پاتُ کج بزاری پس گردنی بزنت ...
_خیلی مشتیوارِ این حرکت😐😂
-بَـچھهاے حآجے✨
ولی یه دو سه تا رفیق خوب همیشه داشته باشید ک حواسش باشه اگه خواستی پاتُ کج بزاری پس گردنی بزنت ...
خدا سایه اینجور رفیقا رو کم نکنه🤣
بلند بگو
آمییییییییین😂
-بَـچھهاے حآجے✨
-بَـچھهایحآجقاسِـم✨ حرفی ، سخنی ، انتقادی🌹 گوشِجآن؟ (: https://harfeto.timefriend.net/1695
#بهوقتناشناس
اقااا سرجآخه ندیدی؟ عجب چیزی بود. کیان شده بود نفوذی ایرانیااا✊✊✊✊ و همه کاراشون توسط کیان زیر نظر ایران بودددد
•
•
•
نه متاسفانه کامل ندیدمش😅
پس بلاخره کیان یه تکونی به ایران داد😂آفرین کیان خان✋🏻😁
ولی خداوکیلی این اسرائیل چیه خداااا😣
جامعه اونقدر خراب شده که عادی ترین افراد زندگیمونم بی ایمان شدن ..!🚶🏻♂🥀
•🦋• #ریحانه_خدا
«🍃💚»
-
-
چٰآدُرَشدَستِنَـوآزِشبِہسَـردَشتڪِشِید؛
دَشتهَـمازنَفَـسِچـٰآدُرِاوگُـلمِیچیـدシ••
-
-
#بَچـھهای_حـآجقــآسِــݥ
https://eitaa.com/joinchat/23003216Cc379f8b3bd
[• #راوی_حماسه_ها•]
ما در جبهه به مکانی رفتیم که خدایی بود، دوستانی یافتیم که خدایی بودند و کار خدایی انجام میداند و سرانجام هم به مرگی خدایی یعنی شهادت رسیدند بنابراین زیباترین سبک زندگی را رزمندگان جبهه داشتند.
#حاج_حسین_یکتا
#بَچـھهای_حـآجقــآسِــݥ
https://eitaa.com/joinchat/23003216Cc379f8b3bd
🦋🕸🕷🦋🕸🕷🦋🕸🕷
#پروانهایدردامعنکبوت
#پارت139
تا در باز شد ,محکم در راکوبیدم به طرف واونی که پشت در بود با صدای بلندی به بیرون از اتاق افتاد.
سریع رفتم بیرون,
هوا تاریک بود ,توتاریکی یه چی شکل شبح میدیدم که بهم اشاره میکرد.
رفتم طرفش که گفت:خواهر مبارز خداقوت,حرفاتون را شنیدیم الان مثلا من رابزن لت وپارکن وماشین رابردار وببر,امیدوارم این پیرمرد جنایتکار دوباره فریب بخورد...برو ما هوات را داریم ,خدا هم حواسش بهت هست.
باحالتی که وانمود میکردم نفس نفس میزنم خودم رابه انور رساندم ,این سوسک له شده مثل کرمی به دیوار چسپیده بود.
کتش را گرفتم وبلندش کردم:زود باش استاد...یک نفر بود باچاقو حسابش را رسیدم,الان بیهوشه,تا به هوش نیامده یا کسی دیگه نرسیده باید فرارکنیم.
اسحاق انور باحالتی که انگار باورش نمیشد نگاهم کرد وگفت:تو اعجوبه ای هانیه....دنیا رابه پات میریزم,بریم ,بنیامین منتظر ماست.
ولخ لخ کنان درحالی که انگار یک پایش اسیب دیده بود ولنگ میزد ,حرکت کرد وباهم رفتیم طرف ماشین.
نشستم پشتش,طبق گفته ی اون مبارز باید از,سمت راست میرفتیم,همه جا تاریک تاریک بود وهیچ نوری به چشم نمیامدبه نظرمیرسید دربرهوتی گیرافتادیم.
بالاخره بعداز تلاش بسیار رسیدیم اورشلیم واز انجا یک راست حرکت کردیم طرف تل اویو....
نیمه شب بود که به تل اویو رسیدیم.
جلوی خانه انور ایستادم وگفتم:خوب استاد ,میخوایین ببرمتان بیمارستان ,اخه وضع ظاهریتون خوب نیست به نظرمیاد به شدت اسیب دیدین.
انور:نه نه بریم خانه,توخودت پزشکی ,زخم هام راببند,درضمن سر خودت هم شکسته....
آه تازه یاد زخم سرم افتادم,زخمی که یادگار روز ذبح پدر ومادرم بود,زخمی که التیام نیافته ودوباره دهن باز کرده بود.
مصلحت ندیدم باحرفش مخالفت کنم,باهم پیاده شدیم من:استاد,کلید نداریم.
انور نگاهی بهم کرد ودست خونینش رانشانم داد وگفت:کلید خانه همیشه همراهم است,اثر انگشتم....
از ترس به خودم لرزیدم...نکنه,برم داخل خطرناک باشه؟
بازم توکل کردم ووارد خانه شدیم.من باید کارهای بزرگتری انجام بدهم...
ادامه دارد...
🕷🦋🕸🕷🦋🕸🕷🦋🕸🕷🦋
#بَچـھهای_حـآجقــآسِــݥ
https://eitaa.com/joinchat/23003216Cc379f8b3bd
🦋🕸🕷🦋🕸🕷🦋🕸🕷
#پروانهایدردامعنکبوت
#پارت140
وارد خانه شدیم,انور همینجور که لنگ لنگان قدم برمیداشت کتش را دراورد وپرت کرد رومبل وبدو خودش را به اتاق بنیامین رساند.
ناگهان فریاد داد وبیدادش هوا رفت,به سرعت خودم رابه اتاق رساندم,بنیامین باصورتی که ازخفگی کبود شده بود بی رمق نگاهمان میکرد.
انور دست به کار شد وتنظیمات دستگاه های تنفس را بررسی کرد وتغییر داد ,کم کم تنفس بنیامین بهتر شد,انور بنیامین را بغلش گرفت وبوسید ,انگارکه صدسال ازاوجدا بوده,باخودم فکرمیکردم,این کثافت پسری را که از زیر دستگاه به عمل اورده اینجور دوست دارد وحاضراست جانش را برایش بدهد اما بقیه ی ادمها را راحت از فرزندانشان جدا میکند, مثل عماد وهیچ احساس عذاب وجدان هم ندارد یعنی اصلا بهش فکرنمیکند که عذاب وجدان بگیرد.
انور یک چیزی,شیبه شیرخشک اما بارنگ سبزپسته ای را در اب حل کرد و بوسیله ی شیشه ی شیر به خورد بنیامین داد.
دوباره بوسه ای ازش گرفت وروبه من کردوگفت:فردا پدر این فلسطینیها رادرمیاورم,به شرفم قسم عمادرابادستان بسته اینجا سلاخی میکنم وبنیامینم رانجات میدهم.
از لحنش احساس لرزشی وجودم راگرفت وباخود گفتم مگر شما وامثالتان شرفی دارید که به ان قسم بخورید.
من:استاد حالا بیاید دست ورویتان را بشورید تازخمهایتان را پانسمان کنم.
بعداز نیم ساعتی کل سروصورت ودستهای انور باندپیچی شد وبااشاره به قفسه ای که حاوی بطریهای مشروب بود,درخواست نوشیدنی کرد ودرهمین حین گفت:درست است که یهود راه ورسم درست زیستن وسلامتی راازتعالیم اسلام دراورده وعمل میکند اما یک یهودی محال است مشروب را کناربگذارد....تمام خستگی ودرد وکوفتگی بدنم را بانوشیدن همین ,فراموش میکنم.
واقعا احساس ترس وجودم رافراگرفت ,باخودم میگفتم نکند مشروب بخورد واز حال خودخارج شود وفکر کند من مادرشم وکلکم رابکند ,درهمین هنگام صدای دستگاه تنفس از اتاق بنیامین که اژیر میکشید بلند شد.
سریع خودمان رابه اتاق رساندیم,بنیامین بیچاره این مخلوق اسحاق انور مانند مارمولکی سیاه وخشک شده بود....باخود گفتم اینهم پایان معجزه ات اسحاق انورررر...
انور با دیدن بنیامین باان حال از خودبیخود شده بودبه زمین وزمان فحش میداد,من از ترسم عقب عقب اومدم توهال اونم اومد دنبالم وهرچی که سرراهش به دستش میرسید میشکست وحرف رکیک میزد.
به هال رسیدیم به سمت قفسه مشروبها رفت ویه شیشه برداشت ,رفت رومبل نشست,دستش رابرد زیر صندلی ودکمه ای را فشار داد دید که من خشکم زده ونگاهش میکنم,شیشه مشروب دستش راپرتاب کرد طرفم و...
ادامه دارد.....
🦋🕸🕷🦋🕸🕷🦋🕸🕷
#بَچـھهای_حـآجقــآسِــݥ
https://eitaa.com/joinchat/23003216Cc379f8b3bd
🦋🕸🕷🦋🕸🕷🦋🕸🕷
#پروانهایدردامعنکبوت
#پارت141
انور با صدای بلند فریاد زد:چرا مثل بز من رانگاه میکنه,در رابازکردم تا بهت اسیبی نرساندم فلنگ راببند.
بااین حرف انور از خدا خواسته به سمت در یورش بردم،خودم را به خیابان رساندم ودررابستم ونفس عمیقی کشیدم.
سریع به طرف پایین خانه حرکت کردم تا ازاین خانه ی شیطان دور شوم,خیابان خلوت بود,سرعتم راتندتر کردم.
صدمتری که رفتم,احساس کردم کسی دنبالم است برگشتم پشت سرم رانگاه کنم...
آه این که علی ست.....
اینقد شوکه بودم که خودم را انداختم در اغوشش وزار زدم.
علی همینطور که دستانش را دور کمرم حلقه کرده بود داخل کوچه ای شد که ماشینمان را درانجا دیدم.
سوار ماشین شدیم.
دست علی راچسپیدم,انگار این تنها مأمن امن دنیاست ,هرچه زبان را دردهانم میچرخاندم قدرت حرف زدن نداشتم.
علی یک بطری اب باز کرد وبه دهانم گذاشت وگفت :بخور عزیزم نمیخواد چیزی بگی...همه چی راشنیدم,از وقتی رسیدین تل اویو اینجا ,پشت درخانه منتظر بودم,میترسیدم اسیبی بهت بزنه...
رسیدم خانه...یه دوش گرفتم وبااحساس وجود علی درکنارم به خوابی ارام رفتم..
ادامه دارد...
🦋🕸🕷🦋🕸🕷🦋
#بَچـھهای_حـآجقــآسِــݥ
https://eitaa.com/joinchat/23003216Cc379f8b3bd
🦋🕸🕷🦋🕸🕷🦋🕸🕷
#پروانهایدردامعنکبوت
#پارت142
فرداش نتونستم دانشگاه برم اما علی, دانشگاه شیعه شناسیش را رفت واینبار خبرهای دیگه ای میاورد.
نهار را آماده بود که صدای در هاکی از امدن مردخانه ام بود, ,بلندشد.
من:سلام اقااا
علی:سلام بربانوی زیبای خانه ام،ان شاالله رفع کسالت وخستگی شده باشد...به به عجب عطر غذایی پیچیده....مرا از خودبیخود نمودی بانوووو
باشوخی وخنده نهار راخوردیم ,اما ذهنم درگیربود.
من :علی معلوم تودانشگاه چه خبر بوده,انور ایا رفته سرکلاس؟ به من زنگ نزد منم جراتم نمیشه بهش زنگ بزنم،علی ذهنم خیلی مشغوله,نمیدونم اخر وعاقبتمان چی میشه,کاش همون دیروز مبارزین فلسطینی کلک انور را کنده بودند وراحت شده بودیم والان, انور بامعجزه اش,بنیامین توحیاط خلوت جهنم داشتند چای جهنمی میخوردند....
علی:ذهنت را درگیر نکن،تمام تلاش ما این بوده که توبه انور نزدیک بشی وسراز کار وجنایاتش دربیاری,اگه میکشتنش کلا کارها واهدافمان به هم میریخت وشاید دیگه کسی از مسلمانهای نفوذی نمیتوانست به عمق خانه عنکبوت نزدیک بشه واونا را رسوا کنه,تا حالاش هم خیلی اطلاعات ازش کشیدی,بیرون ,سلماجووونم,حالا برای اینکه یه کم از,فکر انور در بیای ,برات میگم تودانشگاه ما چه خبربود.
من:چه خبر؟؟حتما دوباره روایات ایمه مارا شخم زدن وچیز جدیدی دراوردن؟
علی:این که کار همیشگیشان است اما امروز,متوجه شدم,اسراییل از تمام شیعیان دنیا که میترسه هیچ ,ایران یه رتبه خاص داره براش,مثل سگگگ از ایران وحشت داره ومعتقد هست اونچه که درکتابشون وتعلیمات تلمود اومده، درباره ی دشمن یهود که بدستش یهود به هلاکت میرسه واز بین میره ,همه شان معتقدند اون دشمن فقط ایرانه ومیخوان دست پیش بگیرن تا پس نیوفتند ,یعنی قبل ازاینکه ایران وایرانیا اونا رانابود کنن,این جنایتکاران میخوان ایران رانابود کنند ورفتن کنکاش کردند که ایران را بعداز جنگ وتهاجم فرهنگی وتحریمهای فراوان که به گرده اش وارد اوردند وهیچ تزلزلی دراین کشور عزیز ایجادنشده،چند چیز,سرپانگهداشته،یکیش اعتقادات مردمش وروحیه ی شهادت طلبی شان هست وعلی الخصوص تحکیم این روحیه باعزاداریهای محرم وامام حسین ع است,یکی اعتقاد به مهدویت وحکومت جهانی الله وازهمه مهم تر اعتقاد به ولایت فقیه وداشتن رهبری باهوش که تمام حیله های دشمن را سریع شناسایی میکند وبه مردمش میگه وحیله ونقشه های اینا را درنطفه خفه میکنه.
علی یک لیوان اب خورد وادامه داد:سلما,باورت نمیشه چه نقشه هایی کشیدن برای ایران,از همه طرف بهش حمله میکنن,جوانانشون را درگیر فضاهای مجازی ومخرب میکنند که هزینه ی این فضاها مستقیم به جیب همین یهودیای صهیونیست میریزه,ازطرفی از هرحیله ای استفاده میکنند تا ابهت رهبرشان رابین مردم خوردکنند وهر حرف دروغ وجنایتی را به رهبر ایران میچسپانند تابه خیال خودشون مردم ایران را خام کنند وبه دست مردم ,رهبرشان را ازبین ببرند,راستی سلما...حاج قاسم که یادت هست,این یهودیهای صهیونیست خیلی خیلی,ازش میترسند وهرکدومشان باشنیدن نام این سردار ,بی شک از ترس خودشون راخیس میکنند,تاحالا چندین بار قصد جان این مردخدا راکردند که ناکام موندن,میگن اگه سردار را بکشیم یکی از بازوهای رهبرایران را قطع کردیم ,اخه سردار درخط ولایت است وولایت عاشق سردار...اما سلما اینا بااینهمه کلاس ودرسی که برای شیعه شناسی راه انداختند هنوز شیعیان را خوب نشناختند.
نمیدونن که اگه سردار راشهید کنن ,هزاران سردار از خون پاکش پامیگیرند واونموقع کلک اسراییل کنده است.
ادامه دارد...
🦋🕸🕷🦋🕸🕷🦋🕸
#بَچـھهای_حـآجقــآسِــݥ
https://eitaa.com/joinchat/23003216Cc379f8b3bd
هدایت شده از -بَـچھهاے حآجے✨
اَلسَّلامُعَلَیْکَیااَباعَبْدِاللَّھْوَعَلَۍالاَْرْواحِالَّتۍ
حَلَّتْبِفِنائِکَعَلَیْکَمِنّۍسَلامُاللَّھِاَبَداًمابَقیتُ
وَبَقِۍَاللَّیْلُوَالنَّہارُوَلاجَعَلَھُاللَّھِ
آخِرَالْعَهْدِمِنّۍلِزِیارَتِکُمْ
اَلسَّلامُعَلَۍالْحُسَیْنِوَعَلۍعَلِۍِّبْنِالْحُسَیْنِ
وَعَلۍٰاَوْلادِالْحُسَیْنِوَعَلۍٰاَصْحابِالْحُسَیْنِ
#شبـتونحُسِیـنۍ…✋🏼-!
#التمـٰاسدعـٰا-!
#بَچـھهای_حـآجقــآسِــݥ
https://eitaa.com/joinchat/23003216Cc379f8b3bd
هدایت شده از -بَـچھهاے حآجے✨
#قرار_روزانہ..🖐🏻!
اَلسَّـلامُعَلَۍالْحُسَـیْنِوَعَـلۍعَلِۍبْـنِالْحُسَـیْنِوَعَلۍ
اَوْلادِالْحُسَـیْنِوَعَلۍاَصْحـٰابِالْحُسَیْنِ🍂..!
|⛄️| #پروفایل
#پسرونهـ🖇
«🖤🎧»
-
-
نحنأحیاءلنبڪیمنأجلڪ
ماباگریهبرـآ؎توزندھـایم..!
#ازبچگےشادیفروختمغمخریدمシ
#بَچـھهای_حـآجقــآسِــݥ
https://eitaa.com/joinchat/23003216Cc379f8b3bd
•°~📚🖇
دههاسالقبلازتولدحضرتمعصومہ
سلاماللہعلیہا "♥️
امامصادقعلیہسلامفرمودنکہ🍃
«دخترۍازفرزندانمندرقمدفنخواهدشد
کہبہشفاعتشهمہۍشیعیـانواردِبہشت
میشوند»
#شفیعممیشوۍبانو!؟💔
#بَچـھهای_حـآجقــآسِــݥ
https://eitaa.com/joinchat/23003216Cc379f8b3bd