#خداےمنـ
_اللَّهُ مَوْلاکُمْ وَ هُوَ خَیْرُ النَّاصِرینَ(۱۵۰-آل عمران)
خدا سرپرست شماست
و او بهترین یاری دهندگان است😇🍃
#بَچـھهای_حـآجقــآسِــݥ
https://eitaa.com/joinchat/23003216Cc379f8b3bd
•😂• #خنده_حلال
این یخچالها چرا صدا میدن؟؟؟😐
خب بذار بخورم بعد میبندم دررو دیگه چرا اینقدر صدا میدییی🙄😁😆😂
#بَچـھهای_حـآجقــآسِــݥ
https://eitaa.com/joinchat/23003216Cc379f8b3bd
#تلنگرانه
#تبآهیـآت
⸀📻 . .
-
-
روایتهستڪهمیگہ↓
اوندنیاحضرتعلۍ•ع•بہبهشتیهااجازه
میدهازآبِرودڪوثربخورن
ولیوقتیمذهبینماهاقصدخوردنآب
میڪننبهشوناجازهنمیدنچوناونا
نشوندادنڪہمذهبیهستندواینطور
نبودنوگاهیباعثشدنڪهدینبدجلوهبده !
#مذهبینمانباشیم🚶🏿♂⚔
#بَچـھهای_حـآجقــآسِــݥ
https://eitaa.com/joinchat/23003216Cc379f8b3bd
🦋🕸🕷🦋🕸🕷🦋🕸🕷
#پروانهایدردامعنکبوت
#پارت137
انور:ببین هانیه الکمال ,من برای بوجود امدن بنیامین وساخت دستگاهی که بشود انسان را پرورش دهد سالها زحمت کشیدم والان که موقع به ثمر نشستن زحماتم است ,اینطوری گرفتار شدم,من میدونم که این فلسطینیهای گرسنه وعقب مانده من را شناختند وبه حساب خودشان جنایتکار ترین فرد روی زمین راگرفته اند ومحال است که من از دست اینها جان سالم بدر ببرم,اما تو فرق میکنی,بگو تازه بامن اشنا شدی واز هیچ چیز خبرنداری,هرطور شده خودت را به بنیامین برسان,دستگاه های تنفس هر شش ساعت یکبار باید تنظیم شوند,تمام چیزهایی را که راجب بنیامین باید بدانی دریک دفترچه نوشتم ودر زیر زمین خانه مخفی کردم,از استعدادت استفاده کن وراهی برای نجات بنیامین پیدا کن واشک از چشمانش سرازیرشد وادامه داد:اگر زنده ماند برایش مادری کن ویک لشکر بنیامین بساز.
ما باید ومیتوانیم روی دست خدا بلند شویم وتمام دنیا را مسخر خودمان کنیم...
با خودم فکر کردم الان هم که بوی مرگ را حس کرده بازهم از اعتقادات کفرانه اش دست برنمیدارد,از طرفی وقتی به طرز بزرگ شدن وتربیتش فکر میکردم بهش حق میدادم که بالذاته شیطان پرست باشد.
نزدیک تر بهش شدم وگفتم:نگران نباش ,اگر من نتوانم خودمان را نجات دهم,هانیه نیستم.
برقی داخل چشمهاش درخشید,باورش نمیشد پس گفت :چه طوری?
من:اینا ,جیبهای تورا خالی کردند ,از من راکه خالی نکردند,من همیشه عادت دارم یک سلاح سرد کوچلو همرام داشته باشم,الانم یک چاقو کوچک اما فوق العاده تیز داخل جیبم است ،درضمن هنرهای رزمی هم بلدم اگر بتونیم دستهامون را باز کنیم ,وازغفلتشون استفاده کنیم من از پسشون برمیام.
انور بادستهای بسته اش جلوی مانتوم راچسپیدو گفت:ممنون...ممنون...اگه بتونی کاری کنی من همه ی دنیا رابه پات میریزم,نقشه ای را که کشیده بودم برای انور گفتم وطوری گفتم تا صدایم داخل میکروفن واضح باشد وبچه های مبارز ,همراه نقشه ام پیش بروند.
انور درحالی که از فرط خستگی وکتکهایی که خورده بود, نقش زمین میشد گفت:خوبه مامان ,خیلی خوبه...اگه مثل دفعه ی قبل که من را ازت جدا کردند وتوکاری نکردی,اینبار نجاتم بدهی ,نقشه ام را عوض میکنم,دیگه نمیکشمت...میبخشمت.....هرچی بخوای برات میگیرم وباتکرار این حرفها چشماش اومد روی هم....
باشنیدن حرفاش که بیشتر شبیهه هذیان بودند,خشکم زد....یعنی این شیطان خبیث,این مرتیکه ی عقده ای که من رابه جای مادرش میبینه قصد داشت انتقام مادرش راازمن بگیرد ومن رابکشه؟!! یعنی مادرش رابکشد؟؟؟.....
ادامه دارد.....
🕷🦋🕸🕷🦋🕸🕷🦋🕸🕷🦋
#بَچـھهای_حـآجقــآسِــݥ
https://eitaa.com/joinchat/23003216Cc379f8b3bd
🦋🕸🕷🦋🕸🕷🦋🕸🕷🦋
#پروانهایدردامعنکبوت
#پارت138
انور روی زمین افتاد انگاری توخواب وبیداری بود,سعی کردم جلوش,چاقو را از جیبم دربیارم وبااحتیاط,شروع به بریدن بندهای دستم کردم.
وقتی دستم ازاد شد ,دستهای
انور هم باز کردم,انور باچشمای نیمه باز تمام حرکاتم را زیر نظر داشت.
حالا که هردومون دستهامون ازاد شده بود,کنارش نشستم وگفتم:حالا باید منتظر بشینیم ,تا بیان سراغمون،فقط حیف که نمیدونم کجای شهر هستیم وچند نفر مراقبمان هستند .
انور به زحمت سعی کرد بشینه وبه دیوار تکیه بدهد,خودش راکشید بالا ومثل یک بچه ی کوچک ناخن شصتش را شروع به مکیدن کرد وگفت:مامان دیگه تنهام نزار...
میدونستم که انور حال طبیعی نداره,معلومه که خیلی کمبود محبت داره وبااین حالش شاید بعد ازاینکه بهتر بشه یادش بیاد ,پس باید فیلم بازی میکردم،اما نمیدونستم به حال خودم گریه کنم یاخنده...تواوج جوانی ،این پیرمرد زشت وجانی من رابه چشم مادرش میبینه.....شاید این هم از الطاف خداست برای جاکردن من دردل این ابلیسان و رسوا کردن این یهودیان صهیونیست.
زمان خیلی دیرمیگذشت,از روزنه ی در که بیرون را نگاه میکردم به نظر میامد خارج شهر ویک جایی متروک زندانی شدیم,هیچ تحرکی اطراف اتاق دیده نمیشد .
همینطور که هر چند ساعتی یک بار بیرون را نگاهی میانداختم ,متوجه شدم افتاب درحال غروب است که صدای ماشینی از بیرون امد.
سریع به سمت انور رفتم وکتش را گرفتم وتکان دادم:استاد...استاد...بیدارشین,هوشیار شین...
انور چشماش راباز کرد وسریع یه نگاه به,اطراف کرد وگفت:هاااا چی شده؟من کجام؟
من:استاد....اسیر فلسطینیا شدیم ...یادته؟؟....پاشو الان شب شده یکیشون اومد ,من میرم پشت در ,تا در راباز کرد بهش حمله میکنم وتو سعی کن حواسش را پرت کنی تا متوجه من نشه وغافلگیرش کنم.
پشت در کمین گرفتم تا صدای,قیژ در امد....
ادامه دارد....
🕷🦋🕸🕷🦋🕸🕷🦋🕸🕷🦋
#بَچـھهای_حـآجقــآسِــݥ
https://eitaa.com/joinchat/23003216Cc379f8b3bd
↺پست های امࢪوز تقدیم بھ↶
_#شھید_مهدی_زینالدین
_شبتون فاطمے°•_
_عشقتون حیـــ♥️ـــدࢪۍ_
_مھࢪتون حسنے🌱•°_
_آࢪزوتون هم حࢪم اࢪباب ان شاءالله💫°`_
_یا زینب مدد..._
نمازشب، وضو و نماز اول وقت یادتون نࢪه🤞🏻••
#التماسدعا♡➣
#بَچـھهای_حـآجقــآسِــݥ
https://eitaa.com/joinchat/23003216Cc379f8b3bd
هدایت شده از -بَـچھهاے حآجے✨
#قرار_روزانہ..🖐🏻!
اَلسَّـلامُعَلَۍالْحُسَـیْنِوَعَـلۍعَلِۍبْـنِالْحُسَـیْنِوَعَلۍ
اَوْلادِالْحُسَـیْنِوَعَلۍاَصْحـٰابِالْحُسَیْنِ🍂..!
کههرچهمیکشداسلامازجهالتماست...
علیبصیرتعماروارمیخواهد:)🥀
#بَچـھهای_حـآجقــآسِــݥ
https://eitaa.com/joinchat/23003216Cc379f8b3bd
#کلام_اهل_نور
«💛🍯»
-
-
إِنَّاللَّهَيَعْلَمُغَيْبَالسَّمَاوَاتِوَالْأَرْضِوَاللَّهُبَصِيرٌبِمَاتَعْمَلُونَ
خداستكهنهفتهآسمانهاوزمينرامیداندوخداستكهبهآنچهمیكنيدبيناست
-سورهمبارکهالحجرات
-آیه۱۸
-
-
#بَچـھهای_حـآجقــآسِــݥ
https://eitaa.com/joinchat/23003216Cc379f8b3bd
⸀📽 . .
•
.
|-‹جدیداًتویهکآنـٰآلیهپستبهچشممخورد
|-‹میگفتکهمآفقطبهشُھدآمدیونیم🌿..!-
|-‹مِدادُالْعُلَماءِافْضَلُمِنْدِماءِالشُّهَداء
|-‹اگهعآلمآنبودنوشُھدآروترغیببهشھآدت
|-‹نمیکردندشَھیدۍوجودندآشت🖐🏻..!-
•
آرهبـزرگوآر🚶!
#بَچـھهای_حـآجقــآسِــݥ
https://eitaa.com/joinchat/23003216Cc379f8b3bd
-بَـچھهاے حآجے✨
-بَـچھهایحآجقاسِـم✨ حرفی ، سخنی ، انتقادی🌹 گوشِجآن؟ (: https://harfeto.timefriend.net/1695
#بهوقتناشناس
سلام علیکم
شما میتونید خودتون به خانوادتون ثابت کنید که اخلاق و رفتار دوستانتون نمیتونه تاثیری روی شما بذاره
البته میتونید با دوستایی باشید که مورد تأیید خانوادتون هم باشند و از اینکه شما با اونا برید بیرون نه تنها سختگیری انجام بشه بلکه خودشون هم مشتاق به اینجور رفاقت ها باشند✨
سلام علیکم
شرمنده امشب رمان بارگذاری نمیشه🚶🏻♂
ان شاءالله فردا جبرانی گذاشته میشه
چرا احساس میکنم این مرد یهودی (اسرائیلی)توی فیلم
حالا اسمش یادم نیست😶
خیلی به انور توی رمان شبیه هست🤣
↺پست های امࢪوز تقدیم بھ↶
_#شھید_محمد_بلباسی
_شبتون فاطمے°•_
_عشقتون حیـــ♥️ـــدࢪۍ_
_مھࢪتون حسنے🌱•°_
_آࢪزوتون هم حࢪم اࢪباب ان شاءالله💫°`_
_یا زینب مدد..._
نمازشب، وضو و نماز اول وقت یادتون نࢪه🤞🏻••
#التماسدعا♡➣
#بَچـھهای_حـآجقــآسِــݥ
https://eitaa.com/joinchat/23003216Cc379f8b3bd
هدایت شده از -بَـچھهاے حآجے✨
#قرار_روزانہ..🖐🏻!
اَلسَّـلامُعَلَۍالْحُسَـیْنِوَعَـلۍعَلِۍبْـنِالْحُسَـیْنِوَعَلۍ
اَوْلادِالْحُسَـیْنِوَعَلۍاَصْحـٰابِالْحُسَیْنِ🍂..!
«🤍👀»
-
-
آغوشتمترےچندارباب؟
بےپناهودلشکستہوآواره
زیادداریم(:
#حسینجآن ♥️
-
-
#بَچـھهای_حـآجقــآسِــݥ
https://eitaa.com/joinchat/23003216Cc379f8b3bd
-بَـچھهاے حآجے✨
-بَـچھهایحآجقاسِـم✨ حرفی ، سخنی ، انتقادی🌹 گوشِجآن؟ (: https://harfeto.timefriend.net/1695
#بهوقتناشناس
سلام امیدوارم حالتون خوب باشه. من یه دختر 15ساله ام والان از تومحرم یه دوستی پیداکردم که واقعا خیلی دختر خوبیه یعنی ماهه 🌒 واینکه اون 18سالشع وطلبه اس واینکه من دوسه باری باهاش تاحوزه رفتم وخیلی دوست دارم منم طلبه بشم و وقتی که این موضوع روباخوانده ام درمیون گزاشتم خیلی به ستم حمله شد وکلا بگم که اصلا خوششون نیامد.واینکه حتی بهم تهمت زدن که توبخاطراینکه همش بری بیرون میخای بری حوزه اینم بگم که خانواده ام اصلامذهبی نیستن ولی من بینشون الحمدالله چادری شدم و این برای خودمم عجیبه وعشق حضرت فاطمه بود که این چادر رو انتخاب کردم. میخواستم بگم که مامانم هم قبل ازین که من باهمین رفیق طلبه ام دوست بشم همش بهم میگف دخترخوبیه و بااینجورادمادوست باش ولی الان میگه که نباید بری حوزه درصورتی که دوستم اونقدرباحیاهس که فکرنکنم رفیق بدی برام باشه و اینو مادروپدرم ازصمیم قلب قبول دارن . فقط اینکه نمیزازن برم حوزه درس بخونم منو ازارمیده دارم واقعا میمیرم از این همه تناقض که یه بار میگن ما ازجامعه اخوندا(واقعا من ازطرفشون عذرخواهم)بدمون میادویه بار میگن برو با این دختره دوست شو خیلی باحیاس.
•
•
•
سلام علیکم
توی اوج نوجوانی حساسیت خانوادهها هم بیشتر میشه..
از جمله این حساسیت هاهم همین انتخاب رشته تحصیلی و رفیق هست....
خب؟!!!
این رشته تحصیلی که نوجوان باید انتخاب کنه بستگی به علاقه شخصی هم داره...
واقعا باعث خوشحالیه که شما به دروس حوزوی علاقه دارید ولی....
چون خانواده مخالف هستند
شما میتونید درستون رو بخونید و تا جایی که در توان دارید برای هدفتون ایستادگی و مقاومت کنید
ان شاءالله میتونید بعد از رفتن به دانشگاه اگر هنوز اون علاقه به طلبه شدن در وجودتان بود قدم بذارید به حوزه🍃
-بَـچھهاے حآجے✨
#بهوقتناشناس سلام امیدوارم حالتون خوب باشه. من یه دختر 15ساله ام والان از تومحرم یه دوستی پیداکرد
اینا همه امتحانات الهی هست...
و شما برای این امتحان انتخاب شدید
ان شاءالله که ثابت قدم و استوار و با موفقیت از این امتحان بیرون بیاید😎
زمان هم همه چیز رو حل میکنه...
بسپارید به خدا✨
-بَـچھهاے حآجے✨
-بَـچھهایحآجقاسِـم✨ حرفی ، سخنی ، انتقادی🌹 گوشِجآن؟ (: https://harfeto.timefriend.net/1695
#بهوقتناشناس
سلام ممنونم از راهنماییت ولی خو تو مدرسه ی من فقط من. باحجابم بنابراین مورد تایید خانواده نیستن......
•
•
•
سلام علیکم
میتونید رفیقاتون رو با خانواده آشنا کنید
برای مثال میتونید درمورد دوستاتون با مادرتون زیاد صحبت کنید
یجورایی آشنایی باشه
اعتماد مادر و پدرتون رو به خودتون و دوستاتون جلب کنید
بهشون اطمینان خاطر بدید که رفتارشون در شما اثر نداره
ولی میتونید رفیقایی داشته باشید که مورد اعتماد خانواده باشن و راحت بشه رفت و آمد کرد ...