eitaa logo
فرزندان روح الله
1هزار دنبال‌کننده
1.2هزار عکس
256 ویدیو
177 فایل
🏠 اطلاع رسانی فرزندان روح الله (ره)؛ شبکه کانونهای مردمی نخبه پرور 🔸 بنیاد نهضت انقلاب اسلامی 📲 مدیر تلگرام، بله، ایتا: 🆔 @poshtiban_farzandan 🔗صفحۀ اینستاگرام https://instagram.com/farzandanerouhollah?igshid=1gzorn1ml
مشاهده در ایتا
دانلود
🔰| راه روشن دوره تربیت مدرس و راهبر تشکیلات تربیتی گزارش‌ تصویری📸 🔻 کلاس ماهیت و مؤلفه‌های تشکل تربیتی با تدریس حجت‌الاسلام‌رجبی 🔻کلاس اهمیت و روش استخراج مسائل کانون‌ها با تدریس حجت‌الاسلام‌فدایی 🔻 کلاس سِیر رشد هویتی و نظام اهداف مقاطع رشد در تشکیلات توحیدی-ولایی با تدریس حجت‌الاسلام‌رجبی 🔻مصاحبه با شرکت‌کنندگان دوره 🆔@farzandanerouhollah
ویدیوها و لحظات دیده نشدهٔ دوره تربیت مدرس و راهبر تشکیلاتی «راه روشن» را می‌توانید از صفحهٔ اینستاگرام فرزندان روح‌الله به آدرس ذیل دنبال کنید. Https://instagram.com/farzandanerouhollah
🔰| راه روشن دوره تربیت مدرس و راهبر تشکیلات تربیتی گزارش‌ تصویری📸 🔻 کلاس اصول و راهبردهای تعامل افزایندۀ راهبر با مجموعه با تدریس حجت‌‌الاسلام وافی‎ 🔻کلاس سیر رشد هویتی و نظام اهداف مقاطع رشد در تشکیلات توحیدی-ولایی با تدریس جناب آقای عرب‌سلمانی 🆔 @farzandanerouhollah
🔰| راه روشن دوره تربیت مدرس و راهبر تشکیلات تربیتی گزارش‌ تصویری📸 ‎🔺جلسه توجیهی شرکت‌کنندگان راه روشن با حضور حجت‌الاسلام رجبی ‎🔺حاشیه‌نگاری روز پایانی دورهٔ اول 🆔 @farzandanerouhollah
🔰| راه روشن دوره تربیت مدرس و راهبر تشکیلات تربیتی گزارش‌ تصویری📸 ‎🔺جلسه توجیهی شرکت‌کنندگان راه روشن با حضور حجت‌الاسلام رجبی ‎🔺حاشیه‌نگاری روز پایانی دورهٔ اول 🆔 @farzandanerouhollah
حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥♨️ ببینید | تربیت نهاد پایه نکات بسیار شنیدنی و تامّل بَرانگیز از نوعِ خاصی از تربیت 🎤 🎞 تولید شده در مرکز نفحات 🆔 @farzandanerouhollah
🔰 ماجرای دست ها برای آدم خیلی اوقات پیش می آید که به همه یِ نتایج یک کار، اشراف ندارد یا آنقدرها برایش ملموس نیست. شاید حرفش را بزند ولی از نزدیک حِسّش نکرده! اینجور موقع ها وقتی وسط موقعیّت ها قرار میگیری آثار و نتایجی که خیلی تو حساب و کتاب ها نبوده برایت نمایان میشه! اسلام نابِ دانش آموزی که گذشت از این جنس بود. برای خودِ کسایی هم که دست اندرکار بودند بعضی ثمرات اونقدرها ضریب نمی گرفت. شاید اول اردو لیستی از اهداف خوبِ اردو تو ذهنِ همه رژه میرفت ولی حین اردو یه برآیندِ جدید، از متن نفرات حاضر، سَر بُلند کرد. یه چیزی از دلِ اردو، که چشم همه رو به خودش جلب کرد. چیزی که اومد و به فضایِ کُل اردو سایه انداخت.اون چی بود؟ دست دادنِ ما با همدیگه! همه ی ثمراتِ اینجور اردویی که حتما شما بهتر از من میدونید یه طرف، دست دادنِ ما با همدیگه یک طرف. این را جوانِ بوشهری میگفت، شبِ آخرِ اردو و شُد جانمایه ی این نوشته‌....میگفت ما تو گردهمایی رُحماء خیلی روحیه گرفتیم. غریب بودیم. فکر نمی کردیم این همه شبیه خودمون تو کشور باشه! این اجتماع از آدم ها تو مسیرِ خودمون رو دیدیم جان گرفتیم. فهمیدیم تنها نیستیم، کم نیستیم، یه پا گردان و ایشالا لشکریم. دَمِ اردو گرم که ما را نه فقط در یک نقطه، نه فقط در یک مکان بلکه در متن یه حرکتِ آرمانی کرد. ما با دست دادن همدیگه رو شناختیم. حالا احساس میکنیم نه تنها یک کانون کوچیک تو یه یه شهرستان نیستیم بلکه یه قسمت مهم از یه جریانیم، پُشت به پُشت هم! قُدرتمند شدیم و مقیاس هامون خیلی بزرگ شُد.
ادامه از پست قبل... حالا چند روزی از اردو گذشته! از بالا که نگاه می کنیم مفهوم شیرین مردمی بودن حرکت رو ملموس تر میفهمم. چقدر شیرین است این مردمی بودن. بچه ها خودشان هستند، خودِ خودشان. با تنوع لهجه ها و گویش ها از بابُل تا بوشهر، از شیراز تا البرز، از لرستان تا اصفهان.... حالا حرف ها به واقعیتِ خودش نزدیک شده قیام جمعیِ مردمی، برای پرورش و تعالی مستعدین. برای نخبه های کشوری که امید مستضعفان جهان است. چقدر حال خوب کن است این اجتماعِ زنده. بی خیال خوبی های دیگه ی اردو. بنظرِ من این حسّ از بقیه ی نتایج جلوتر زده... حِسّ خوب شناختنِ هم، یه پارچه شدن قلوب، حِسّ یه حرکت منسجم تو مقیاس ملّی، یه پتانسیل متراکم از تک تک استانها. یه پیوند ایمانی و قلبی، یه تیکه اجتماع انسانی که حالا انگار سالهاست همدیگه رو میشناسن و الان دور هم جمع شدن، تازه همو پیدا کردن و چه شروعِ خوبی ... اگه تا الان اردوها فقط برا کادر بوده تو این اردو لایه های دانش آموزی هم کنار هَم اومدن و احتمالا کلی ماجرا که این پیوند همگانی مبارک در آینده قراره رَقَم بزنه. ماجرایی که از دست ها متراکم شروع شده و حالا یدالهیِ خدا هم همراهِ جماعتشان شده. ما با هم دست دادیم و یک هویّتِ جدید را رقم زدیم، هویتی یکپارچه از جای جایِ ایران اسلامی عزیز....و این بنظرِ من بزرگترین ثمره ی این اردو بود! 🆔 @farzandanerouhollah
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎧 بشنوید| لِمَ تَقُولُونَ مَا لَا تَفْعَلُونَ برشی از تفسیر سوره "صف" 🔸 انسانی که بودنش تضاد بین قول و فعلش است، این انسان از انسانیت بیرون است. زندگی اصیل این است که عمل انسان ادامه سخنش باشد و سخنش در عملش ظهور کند. 🎤ارائه توسط: 🆔 @farzandanerouhollah
🔰 دَلقَکِ فرعون 🔻داستانی شنیدنی از زبان علامه مصباح(ر.ه) وقتى حضرت موسى با برادرشان هارون براى دعوت فرعون آمده بود، يك لباس شبانى پوشيده بودند و يك چوبدستى دستشان بود، آمده بودند به دربار فرعون. خدمه دربار پرسيدند: شما كه هستيد و اين‌جا چكار داريد؟ موسي گفت: من پيغمبر خدا هستم و آمده‏ام فرعون را دعوت كنم. خدمه دربار به آنها خنديدند و گفتند: از اينجا برويد. فردا حضرت موسى با هارون باز به دربار فرعون آمدند و همين جريان تكرار شد. در روايت نقل شده كه آنها چهل روز به دربار فرعون مى‏آمدند اما كسى راهشان نمى‏داد. فرعون دلقكى داشت كه وقتى خسته مي‌شد، برايش بازى در مى‏آورد و او را مى‏خنداند. اين دلقك چند بار در راه رفتن به دربار ‏ديده بود كه چوپانى ايستاده و چوبي در دستش است و مى‏گويد: من پيغمبر خدا هستم و آمده‌ام فرعون را دعوت كنم.
ادامه از پست قبل... يك روز اين دلقك لباس چوپانى پوشيد و چوبي به دست گرفت و به كاخ فرعون رفت و جلوى فرعون ايستاد. فرعون پرسيد: اين چه لباسى است كه پوشيده‌اى؟ دلقك گفت: من پيغمبرم؛ آمده‌ام تو را دعوت كنم. فرعون و اطرافيانش به خنده افتادند و اين يكى از سوژه‏هاى خنديدن فرعون شد و هر روز اين لباس را مى‏پوشيد و مى‏آمد به دربار و مي‌گفت: من پيغمبرم و آمده‌ام تو را دعوت كنم؛ يا قبول كن، يا عذاب نازل مى‏شود. درباريان هم مى‏خنديدند. بالاخره يك روز فرعون گفت: اين حرف را از كجا ياد گرفته‌اى؟ دلقك گفت: كسى هست كه مى‏آمد مقابل دربار و اين حرف‌ها را مي‌گفت. فرعون گفت: بگوييد خودش بيايد تا او را ببينيم. اين جريان زمينه‏اى شد كه موسى را به كاخ فرعون راه دادند. فرعون به موسي و هارون اجازه داد تا آنها را ببينند و بخندند. وقتى عذاب بر فرعونيان نازل شد و همه آنها غرق شدند، خطاب رسيد كه اين دلقك را نجات دهيد. فرشته‏ها گفتند: اين هم از اصحاب فرعون و كافر است. خطاب آمد كه اين لباس دوست ما را مى‏پوشيد و اداى دوست ما را در مى‏آورد. جاي ديگري خداوند به حضرت عیسی هم مى‏فرمايد: «تبصبص الىّ تبصبص الكلب» مثل سگي كه مى‏آيد جلوى ارباب و پوزه‌اش را به خاك مى‏مالد، اين حالتى است كه خدا ازمثل حضرت عيسى توقع دارد. ما كه چنين توفيقاتى پيدا نمى‏كنيم؛ اما بگوييم: خدايا! به من اين توفيق را بده كه ما هم اداى اینها را در بياوريم؛ ما را مثل دلقك فرعون ببخش؛ آخر ما هم لباس دوست تو را مى‏پوشيم؛ ما هم دم از امام حسين مى‏زنيم.....   🆔 @farzandanerouhollah