eitaa logo
سوال بارداری،،بانوی بهشتی
16.9هزار دنبال‌کننده
4.8هزار عکس
3.2هزار ویدیو
66 فایل
مدیر @Yaasnabi تبادل نداریم اگر کانالو دوست دارید یه فاتحه برای مادر 🖤بنده بفرستید تا اطلاع ثانوی تبلیغ شخصی نداریم به آیدی بالا پیام ندید لطفا
مشاهده در ایتا
دانلود
۱۰۰۵ متولد مهر ۶۴ هستم. توی یه خانواده ۶ نفره بزرگ‌ شدم. یه خواهر بزرگ‌تر از خودم دارم (که میتونم بگم بزرگترین نعمت زندگیمه) و دوتا برادر کوچیکتر از خودم. پدرم کارمند بودن و مادرم خانه دار. از وقتی وارد دانشگاه شدم سر و کله ی خواستگارا پیدا شد تا اینکه سال ۸۵ به شوهرجان جواب مثبت دادم. نحوه ی آشنایی مون از طریق خواهرشوهرم بود. من رشته ی مامایی خوندم و در بیمارستان در حال گذراندن طرح بودم که خواهر شوهرم که پرستار بود، واسطه ی ازدواج ماشد. اون زمان شوهرم دانشجو بود نه شغل ثابتی داشتن نه خونه، نه ماشین، نه حتی پس اندازی. اما مهمترین ملاک من که ایمان و اخلاق و نجابت بود را داشتن و خدا را همیشه از این بابت شکر میکنم و اگر باز به عقب برگردم بازم انتخابم ایشونه. سال ۸۶ به عقد هم در اومدیم و زندگی پر از فراز و نشیبی داشتیم. توی اون یک سالی که عقد بودیم من در استان دیگه ای در مقطع کارشناسی درس میخوندم و فقط دو ماهی یکبار همو می‌دیدیم. بعد از عروسی مون هم که من فارغ تحصیل شدم و برگشتم شهرمون، شوهرم برای ادامه تحصیل به شهر دیگه ای رفت و ما باز از هم دور شدیم😢و من توی یکی از اتاقهای مادرشوهرم زندگی می‌کردم. یکسال بعد از ازدواج مون توی تیر ۸۹ خدا پسرم محمدرضا را توی روز عید مبعث بهمون هدیه داد. از برکت تولد پسرم نگم براتون😍 از یه طرف شوهرم استخدام کار دولتی شد و از طرفی منم استخدام بیمارستان شدم اما بازم من در شهر دیگه ای که ۱۰۰ کیلومتر با شهر خودمون فاصله داشت و باز هم از هم دور شدیم😒 چون تو اون شهری که استخدام شدم کسی را نداشتم، پدر و مادرم اسباب کشی کردن و راهی محل استخدام من شدن ( و من تا آخرین لحظه ی عمرم مدیونشون هستم) پسرم را می‌ذاشتم پیش مادرم و میرفتم بیمارستان حتی شیفت شب هم میرفتم پسرم هم که فوق العاده بدقلق بود مثلاً شبا بیدار می‌شد و تا چند ساعت نمیخوابید و بهونه می‌گرفت. بنده خدا مادرم😢 شوهرم فقط آخر هفته ها میومد یه سر می‌زد و برمی‌گشت. گذشت و شهریور ۹۳ خدا محمدپارسا را بهمون هدیه داد اونم با خودش برکت آورد. تونستیم ماشین بخریم. یه آپارتمان بخریم. شوهرم ارشد قبول شد. خدایا شکرت. گذشت و بعد از ۶سالی که تو اون بیمارستان کار کردم به لطف خدا بهم انتقالی دادن و اومدم شهر خودمون😍بعداز کلی دوری از شوهرم بالاخره معنی زندگی کنار هم را تازه فهمیدم. ماشین مون رو عوض کردیم، یه خونه ی بزرگتر خریدیم. یه سفر کربلا ۴ نفره هم رفتیم که خیییلی خوب بود. ان شاء الله دوباره قسمتمون بشه🙏 خیلی دوست داشتم خدا دختر هم بهم بده برای سومی اقدام کردیم بماند که چقدر اطرافیان و بعضی از همکارام کنایه و طعنه بهم میزدن که شما که تحصیل کرده هستید، دیگه سه تا بچه برا چی می‌خواین؟ ناراحت میشدم اما در جوابشون میگفتم به عشق رهبرم و افزایش نسل شیعه چهارتا میارم. برای سومین بار باردار شدم اما این بار دوقلو😳اما متاسفانه تو دوماهگی سقط شدن کورتاژ شدم، ناامید نشدم و چون عاشق دختر بودم مجدد اقدام کردم حتی یکی از متخصص های بخش مون بهم گفت بیا ivf کنم برات که صدرصد دختر بشه اما شوهرم قبول نکرد و گفتن این کار دخالت تو کار خداست، هر چی خودش داد شکر... گذشت و وقتی محمدرضا کلاس پنجم بود و محمدپارسا کلاس اول بود بازم خدا تو روز عید مبعث محمدصدرا را بهمون هدیه داد. اینم بگم که من عاشق اسم محمدم و اگه خدا بازم پسر بهم می‌داد، اسمشو محمد می ذاشتم. جالب اینجاست که داداشم هم عید مبعث به دنیا اومد و اسمش محمد. بگذریم سرتونا درد نمیارم همه چیز داشت خوب پیش می‌رفت که بدترین اتفاق زندگیم رخ داد. یه مهمون ناخونده وارد زندگیمون شد و ۸ ماه هست که من درگیر سرطان شدم😭😭 و فقط خدا می‌دونه و خودم که چه روزای سختی را پشت سر گذاشتم چه سختی هایی که تو این مدت نکشدیم😢 و سخترین قسمتش اونجا بود که موهام جلوی بچه هام ریخت و تو روحیه شون تاثیر گذاشت😔 اما توی این مدت در کنار این بیماری، اینقدر لطف و معجزه ی خدا را می‌دیدم که تونستم با صبر و توکل بر خودش این بیماری را بپذیرم. از همه ی شما دوستان عزیزی که دارید تجربه ی منو می‌خونید خصوصا اونایی که امسال قسمت شون کربلاست عاجزانه التماس دعا دارم که به اضطرار دل حضرت زینب سلام الله علیه همه ی مریضا خصوصا بیماران صعب العلاج شفای عاجل پیدا کنن🤲🤲 همیشه وقتی تجارب کانال دوتا کافی نیست را میخوندم میگفتم من حتما چهارمی را که آوردم، بعد تجربه مو به اشتراک می ذارم اما خواست خدا چیز دیگه ای بود و منم راضی ام به رضای خدا "دوتا کافی نیست"| عضو شوید👇 http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
۱۰۰۴ من متولد ۵۵ هستم. سال ۷۳ در سن ۱۸ سالگی ازدواج کردم. با شوهرم عهد بسته بودیم که بچه دار نشیم و اگر روزی پشیمان شدیم بعد از ده سال فقط یک بچه😞 مرداد ۷۴ فقط ۱۱ ماه از ازدواجمون گذشته بود که فهمیدم باردارم. بسیار گریه میکردم و ناراحت بودم. تصمیم گرفتیم سقطش کنیم که پدرم فهمید و پیغام دادن کدوم آدم عاقلی بچه اولش رو نمی‌خواد، اگه سقطش کنی عاقت میکنم. بلاخره از ترس عاق والدین، تصمیم گرفتیم نگهش داریم و همین دیگه اولین و آخرین باشه. از خدا می‌خواستم که دختر باشه و کلی لباس دخترونه بافتم ولی خدا چیز دیگه میخواست، تو ۷ ماهگی سونو دادم و گفتن پسره. ۱۲ اردیبهشت ۷۵ خداوند پسری به ما عنایت کرد و اسمش رو علیرضا گذاشتیم و همه دنیای ما شد. من تمام راههای پیشگیری رو امتحان کردم ولی هیچ کدوم با طبع من سازگار نبود و به مشکل میخوردم تا اینکه مرداد ۷۸ دوباره مشکوک به بارداری شدم، آزمایش دادم منفی بود بعد از چند روز دوباره آزمایش دادم منفی بود. از ترس به دکتر اصرار کردم که کاری بکنن، نکنه باردار باشم و زمان از دست بره و نتونم سقطش کنم دکتر سونوگرافی نوشتن و من به یکی از معروفترین مرکز سونو رفتم و گفتن باردار نیستی. دست به دامان دکتر شدم. گفتم اگه نیستم پس چرا ماهانه من اینقدر عقب افتاده، گفتن شاید عفونت شدید باشه بعد از چند روز دوباره پیش دکتر رفتم. آزمایش خون نوشتن، دادم و گفتن بارداری، پسرم ۳ ساله بود و بهترین فاصله سنی ولی ما ناشکر بودیم و تصمیم گرفتیم سقطش کنیم با هزار بدبختی آدرس یه دکتر گیر آوردیم که کارش فقط سقط جنین بودم. پیشش رفتم و بدون بیهوشی با یه بی حسی که تو پام زد با درد شدید بچم رو کورتاژ کردم😔 بعد از چند سالی پشیمون شدم و توبه کردم و با خدا عهد بستم که اگه چنین اتفاقی افتاد دیگه چنین گناهی مرتکب نشم. بعد از این ماجرا ۶ سال تا سال ۸۴ پیشگیری داشتیم و دیگه به بچه فکر نمی‌کردیم ولی پسرم که حالا ۹ساله بود مدام بهانه میگرفت و گریه میکرد که من آبجی می‌خوام و تمام فامیل رو واسطه کرد تا اینکه ما کوتاه اومدیم. خودم هم بدم نمیومد دختردار بشم. تصمیم به بارداری گرفتیم و من باردار شدم و از دکترم خواستم همزمان با سزارین عمل توبکتومی رو هم برام انجام بده و موافقت کرد ولی انقدر اطرافیان سرزنشم کردند که به دکتر گفتم منصرف شدم اسفند ۸۵ خداوند بهار دخترم رو به ما بخشید و من خیلی خوشحال بودم. تا اینکه تو ۱۷ ماهگی دخترم فهمیدم خدا خواسته باردارم. دنیا روی سرما خراب شد. اونقدر گریه کردم که تپش قلب گرفتم. شوهرم من رو تحت فشار قرار داد که باید سقطش کنی ولی من توبه کرده بودم و با خدا عهد بسته بودم. شاید این امتحان خدا بود که من توبه ام واقعی بوده یا نه. پیش دکتر قلب رفتم گفت قلبت مثل ساعت کار میکنه، مشکلت چیه که رو قلبت اثر گذاشته جریان رو براش تعریف کردم. کلی نصیحتم کرد و گفت آیا تو چندین میلیارد آدم فقط بچه تو گشنه میمونه؟ برو خدا رو شکر کن که سالمی و بدون دردسر بچه میاری. حرفای دکتر من رو مصممتر کرد و قاطع به شوهرم گفتم اگه منو مجبور کنی بچم رو سقط کنم، طلاق میگیرم. من بچم رو میخوام و حرفای دکتر قلب رو براش بازگو کردم،کم کم راضیش کردم و بچه رو نگه داشتم. ۶ خرداد ۸۸ خداوند امیرمحمد رو به ما داد پسری خوش‌مزه و آرام و دوست داشتنی، الان میره کلاس دهم، این تجربه ها رو گفتم که بگم همه چی دست ما نیست، تا خدا چی مقدر کرده باشه. کسی رو که خدا خواسته باشه متولد بشه چرا ما باید با تصمیم خدا مقابله کنیم؟ الان حضور امیرمحمد چه ضرری به ما رسونده؟ آیا روزیش نرسید؟ ای کاش فضای مجازی و این کانال تو دهه هفتاد بود که امثال ما میفهمیدیم بچه زیاد ننگ نیست، نعمته، رحمته. الان که تو این کانال تجارب رو میخونم، چقدر پشیمونم و از خدا عذرخواهی میکنم بابت نعمتهایی که به موقع میداد و من ناشکر بودم ای کاش زمان فقط برا ده سال به عقب برمیگشت تا من با فرزندآوری ناشکری خودم رو جبران میکردم شما رو به خدا از تجربه ی ما استفاده کنید و به کمتر از چهار بچه رضایت ندید. در حق بچه هاتون ظلم نکنید و اونها رو از داشتن خواهریا برادر محروم نکنید من خودم رو برا محروم کردن دخترم از خواهر هرگز نمیبخشم. من هیچ وقت تمام اونایی که تفکر بچه کمتر زندگی بهتر و بچه زیاد رو بی فرهنگی ترویج کردن نمیبخشم و اونا هم تو گناه من شریکن و باید قیامت جواب امثال من رو پس بدن که با حرفاشون چه لطمه ای به دنیا و آخرت ماها زدن. خداوند ازشون نگذره. از همه ی شما عزیزان می‌خوام با نفس پاکتون برام دعا کنید که خداوند من به خاطر این گناه بزرگ ببخشه و توبه ام رو بپذیره منم تا میتونم دوتا کافی نیست رو به جوونا معرفی میکنم و اونا رو تشویق به فرزندآوری میکنم "دوتا کافی نیست"| عضو شوید👇 http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مامان بزرگم از ۱۵ سال پیش به تک تک نوه هاش میگه من امروز فردا رفتنی ام، تنها آرزوم دیدن عروسیته با این ترفند همه رو فرستاده خونه بخت ‏حالا هی پول بدید پا تبلیغات ازدواج آسان و تشویق به فرزندآوری... "دوتا کافی نیست"| عضو شوید👇 http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
😳☝️ ایشون رو میشناسی؟ مُخترع ابردوا آقای اصغری هستن همون ابردوا که هزاران بیمار رو درمان کرده 😳 از کشورای دیگه برا خریدش میان ایران ✈️ صدا و سیما ازشون مستند تهیه کرده 🎥 با این وجود شما کانالشو هنوز نداری؟ 😒 رو لینک بزنی عضو کانال آقای اصغری میشی👇 http://eitaa.com/joinchat/2048327879Cdada88b6a5 برای مشاوره رایگان کلیک کنید ☝️ ✔️ 👆
هدایت شده از 
⭕️ کدوم یک از مشکلات زیر رو داری؟ قند بالا فشار خون بالا زانو درد آرتروز مشکلات گوارشی سینوزیت سر درد احساس خستگی سنگ کلیه با این دستور العمل مشکل خودت رو حل کن 🤫 👇 http://eitaa.com/joinchat/2048327879Cdada88b6a5 میتونی برای درمان هر بیماری که بخوای ازشون مشاوره رایگان بگیری😍😍واقعا باید قدر بدونیم
1_10131527453.mp3
1.6M
نحوه مواجهه با بچه ای که تکالیف مدرسه اش رو انجام نمیده؟! کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
مایوس نشو... پیغمبرها همین که می‌دیدند بچه‌دار نیستند، دعا می‌کردند … «رَبِّ لا تَذَرْنِي‏ فَرْدا» (انبیاء، ٨٩) خدایا من نمی‌خواهم مجرد باشم، مجردی بد است. ... قرآن به پیرها گفت: «إِنَّا نُبَشِّرُكَ‏ بِغُلامٍ عَلِيمٍ» (حجر/۵٣) به صد ساله گفت، پیغمبر صد ساله بود، حضرت ابراهیم بود یا زکریا، گفت با اینکه پیر شدی، حدود صد سال داری «إِنَّا نُبَشِّرُكَ‏ بِغُلامٍ عَلِيمٍ» یعنی نگویید دیگر از ما گذشته است. هیچوقت از هیچکس نگذشته است. زن‌های نازا، آنها هم مأیوس نباشند. زن حضرت زکریا جوانی‌هایش هم نازا بود. وقتی فرشته گفت: خدا می‌خواهد بچه بدهد. گفت: من، «وَ امْرَأَتِي عاقِرٌ» (آل‌عمران/۴٠) یعنی زن هم جوانی‌هایش هم بچه‌دار نشد حالا در سن نود سالگی بچه‌دار شود. گفت: مأیوس نشو. 🌐 درس‌هایی از قرآن – ۹۹/۱۰/۲۵ "دوتا کافی نیست"| عضو شوید👇 http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
هدایت شده از 
بانی لبخند کودکان بی بضاعت باش☺️ 🔴مشارکت در تهیه و توزیع ملزومات تحصیلی دانش آموزان مناطق محروم سیستان و بلوچستان🎒 شماره کارت(کلیک کنید کپی میشه)👇
6063731181316234
6104338800569556
شماره شبا:
IR710600460971015932937001
به نام هیئت حضرت رقیه(س)
🔻 درخواست فوری مشارکت در تأمین پک لوازم تحریر دانش آموزان مناطق محروم 🔵دوستان این مجموعه مورد تایید ما است و میتونید کمک های خودتون رو به شماره کارت بالا واریز کنید و رسید واریزی تون رو به آیدی زیر ارسال کنید. @Mehdi_Sadeghi_ir
👌یه دهه هشتادی که هم ازدواج کرده، هم دوتا بچه داره و هم دانشجوی کارشناسی ارشد هست... من متولد ۱۳۸۰ هستم یه دهه هشتادی😊تو خانواده تقریبا پرجمعیتی زندگی میکنم. البته که فرزند اول هستم، ما ۵ تا خواهیم. وقتی ۱۴ سالم بود، آقای همسر که متولد دهه ۷۰ هستند منو می‌بینند و عاشق میشن. ۱۵ سالگی اومدن خواستگاری و من که اصلا تو فاز ازدواج نبودم نمی دونم چیشد که قبول کردم. وقتی ۱۶ سالم بود نامزد کردیم،۱۷ سالگی هم که تو فاز درس و کنکور بودم و میخواستم مثل بقیه دوستام درس بخونم عقد کردیم 😐😁 از این بابت خوشحالم و پشیمان نیستم. بعد از کنکور رفتیم سر خونه زندگیمون و من رفتم دانشگاه چند ماه بعد به لطف خدا باردار شدم و پسرم در سن ۱۹ سالگی الحمدالله طبیعی به دنیا اومد و زندگیمون رو قشنگ تر کرد🤩 . همچنان به درسم ادامه دادم چون کرونا هم بود درسم مجازی شد و راحت تر. پسرم دوسال و نیمه بود که به لطف خدا دوباره باردار شدم و پسرم اسفند ۱۴۰۲ طبیعی به دنیا اومد 🥰😍 البته این بار دردهامو تو خونه تحمل کردم و وقتی کیسه آبم پاره شد رفتم بیمارستان و یک ساعت بعد پسرم به دنیا آمد الحمدالله 😍🥰 چون سر زایمان پسر اولم خرده درد داشتم ورفتم بیمارستان خیلی اذیت شدم این بار دردهام رو توخونه تحمل کردم. الان پسر اولم ۳ سال ۹ ماهه و پسر دومم ۶ ماهشه و من هم ترم سه کارشناسی ارشد هستم (درسم رو ادامه دادم 😊) خواهرام با این که کوچیک هستن ولی خیلی بهم کمک می‌کنند. خواهر کوچیکم ۴ سالشه، همزمان که مادرم باردار شدن ۵ ماه بعدش من باردار شدم... الان خواهرم و پسرم همبازی هستن( بهش میگن خاله ریزه 😁) این رو بگم که مشکلات در زندگی داشتیم و تجربه ام هم خیلی کم بود ولی الحمدالله به خدا توکل کردم و خدا هم برام قشنگ رقم زد. یا وجود بچه ها هم زندگیمون زیبا تر شد🤩 هم رزق و روزیمون زیاد تر 🤲🏻 از امام رضا علیه السلام هم حاجت گرفتم. ان شاءالله خدا به همه فرزند سالم و صالح بده، به ما هم مجدد بده. برای من هم دعا کنید تا بتونم سرباز امام زمان عج تربیت کنم و ان شاءالله رو سفید بشم. التماس دعای فرج❤️ "دوتا کافی نیست"| عضو شوید👇 http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
🛑🛑خیاطی با راحت ترین روش بدون محاسبات 😍 ما اولین بار درفضای مجازی با روشهای بدون فرمول بهترین روش الگوکشی رو یادتون میدیم.💃💃💃 گروه رفع اشکالم داریم 😍 به راحتی و رایگان تو خونه خیاط خودت باش کانال رایگانم داریم که هر روز یه مدل آموزش میدیم حتما عضو باش👇👇 https://eitaa.com/joinchat/1459552283C012b557734
هدایت شده از 
تنها کانالی که به راحتی میتونی باهاش مدرک خیاطیتو بگیری همین کاناله هم کانال رایگان دارن و هم گروه رفع اشکال دیگه هیچوقت لباس نمیخری حتی لباس زیر👇👇 https://eitaa.com/joinchat/1755644319C531d863db2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اگه ضعیف و کمخونی یا بچهٔ بد غذا داری این بمب انرژی برای شماست❗
هدایت شده از 
🔴 اعتیاد همه زندگیتو ازت میگیره 😥☝️ ⚫️ از درد ترک اعتیاد می‌ترسی؟🚬 ⚫️ بعد ترک دوباره سراغش میری؟🚬 اینجا با روش های علمی هم وسوسه های بعد و حین ترکتو کم کردن هم ترک اعتیاد برات اسونتر شده👇😍 https://app.epoll.pro/e/فرم-مشاوره-آنلاین-/MTAwMDI2 https://eitaa.com/joinchat/1381434040Cd609c620b7 تنها شانس ترکتو از دست نده! همین الان برو باهاشون آشنا شو☝️ @moshaver_afshin 📱09130215712
🟣 آموزش خوشمزه ترین ساندویچ مدرسه ویژه دانش آموزان😳 چند نوع مدل ساندویچ از اینجا یادگرفتم هر موقع پسرم میخواد بره مدرسه یکی از اینا براش درست میکنم 👇😍 https://eitaa.com/joinchat/611909760Ca2fd5017ae به جای نون و پنیر بهترین ساندویچ های سه سوته رو برای بچه هات درست کن😉👆
هدایت شده از 
آموزش لقمه های نــــــــونی مدرسه ای برای بچه های هله هوله خور🌯🌮 ۲۰ مدل نون پفکیِ مغزدار🥙🥯 ۲۰ مدل سوته بدونِ فر🍩 ۲۰ مدل تورکی و لقمه سرپایی🫔 ۲۰ مدل ساندویچِ خشک و سرد🌯 https://eitaa.com/joinchat/611909760Ca2fd5017ae آموزشها سرپایی و تو ماهیتابس بیا👌
ما وقتی ازدواج کردیم همسرم تازه رفته بودن سر کار، یعنی پس انداز صفر، با اینکه خواستگارانی داشتم که خونه و ماشین داشتن اما معیار های من و پدرم مادی نبود، (البته راستش معلوم بود همسرم آینده دار هستن) دین و ایمان، تقوا، تحصیلات و شغل خوبی داشتن با اینکه توی رفاه بزرگ شده بودم اما خیلی راحت گرفتیم و ساده شروع کردیم، راستش برام سخت بود چون سختی کشیده نبودم اما اصلا نشون نمی دادم، همون اول زندگی فهمیدم رفت و آمد با بعضی از فامیلهام رو باید کم کنم، چون خونه زندگی قشنگی داشتن و وقتی می رفتیم خونه شون متوجه شدم که همسرم تا چند روز توی فکر بود و تصور می کرد لابد من فکر می کنم چرا من همچین امکاناتی ندارم. ۱۰ ماه بعد ازدواج باردار شدم و همیشه به رحمت خداوند از ته دلم ایمان داشتم، چند سال اول زندگی واقعا قناعت کردیم، شاید مدتها بیرون غذا نمی خوردیم، حتی توی مصرف برق و گاز صرفه جویی کردیم، اکثر لباس‌های بچه هامو توی حراج ها بخصوص حراج های آخر فصل بعضی برندها خرید می کردم که هم کیفیت عالی بود و هم نصف قیمت می خریدم. لباس بچه های بزرگتر رو که براشون کوچیک می شد به کوچکتر ها می پوشوندم، لباس ها رو تعمیر و دوباره استفاده می کردم، همیشه مقید به پرداخت خمس بودیم، در حد توانمون کمک به فقرا رو حتما داشتیم، با کمی سلیقه به خرج دادن حالا خیاطی، بافندگی، کار چرم، یا هر هنری که بلدین، می تونین کمک خرج خوبی برای زندگی باشین، حداقل کار خودتون و بچه هاتون رو انجام میدین، من حتی خیلی از هدیه هایی که به دیگران می دادم بخصوص کادوی تولدشون هنر دست خودم بود. اوائل، هفته ای دو سه روز خونه ی پدر مادرها می رفتیم، طبیعتا هزینه ی خوراک هم کم می شد اما سعی می کردیم سر بار کسی نباشیم تا جایی که خودشون دوست داشتن می رفتیم خونه شون، خانواده ها حواسشون به ما بود و همیشه با دست پر از خونه شون می رفتیم خونه، ( خیلی خوبه خانواده ها هوای جوونها رو داشته باشن) همسرم خیلی سخت کوش و پر تلاش بودن حتی روزهای تعطیل کار می کردن هیچ وقت تنبلی ندیدم ازشون تا جایی که می گفتم کمی استراحت کن. ادب همسرم به پدر مادرش برای خودم تحسین برانگیز بود هر بار پدرشون وارد اتاق می شدن همسرم تمام قد به احترام پدرشون می ایستادن، همیشه هر دوی ما سعی کردیم بچه ی خوبی برای پدر مادر خودمون و همسرمون باشیم و حقیقتا خیلی وقتا ادب کردیم توی لحظه هایی که خیلیا تحمل سکوت کردن ندارن، اگه خیر دنیا و آخرت رو میخواین از هر راهی می تونین رضایت قلبی والدین رو جدی بگیرین، می شناسم آدم هایی که هرچی می دوون به جایی نمی رسن چون نارضايتي والدین رو دارن. حالا الان بعد از چند سال، ۳ تا فرزند داریم و خونه و ماشینی که روزهای اول زندگی فکرشم نمی کردم، هر چی داریم از برکت وجود بچه هاست، حالا همه ی اونایی که عروسی و خونه ی اول زندگی ما رو قبول نداشتن احترام دیگه ای برامون قائل هستن. جاری من رو حساب با سلیقه بودن خیلی هزینه می کرد برای یه تولد چند میلیون خرج می کرد اما من همیشه همه چیز رو ساده می گرفتم متوجه بودم که همه فکر می کنن اون خوش سلیقه تره اما من کاری که به نظرم درست بود انجام دادم الان مادر شوهرم میگه اگه اون یکی عروسم هم مثل این یکی کمتر خرج می کرد مثل این همچین خونه زندگی ای داشت. خلاصه که این زندگی نتیجه ی صبر و قناعته، خیلیا فقط امروزم رو می بینن اما هیچ کدوم خبر از روزهای سختی که بر من گذشت ندارن چون نذاشتم کسی بفهمه، حتی همون اوائل بر بعضی خصوصیات رفتاری همسرم صبری کردم که خودم می دونم و خدای خودم که الحمدلله الان واقعا هزار بار بهتر شدن، خدا هیچ وقت بندگان خودش رو رها نمی کنه ولی باید حسن ظن داشته باشین به خدا که همه چیز در ید قدرت اوست. ان شاءالله خدا فرزندان چهارم و پنجم هم قسمت ما کنه و هر کس فرزند می خواد خدا فرزند سالم و صالح نصیبش کنه به برکت صلوات بر محمد و آل محمد 🌹 "دوتا کافی نیست"| عضو شوید👇 http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هفته وحدت بر همه مسلمین مبارک 😂 کانال شادی و نکات مومنانه ┄┅┅❅🇵🇸 ✌️🇵🇸✌️ 🇵🇸 ❅┅┅┄                        @khandehpak
😳☝️ ایشون رو میشناسی؟ مُخترع ابردوا آقای اصغری هستن همون ابردوا که هزاران بیمار رو درمان کرده 😳 از کشورای دیگه برا خریدش میان ایران ✈️ صدا و سیما ازشون مستند تهیه کرده 🎥 با این وجود شما کانالشو هنوز نداری؟ 😒 رو لینک بزنی عضو کانال آقای اصغری میشی👇 https://eitaa.com/joinchat/2690974064C9bfb349624 میتونی برای درمان هر بیماری که بخوای ازشون مشاوره رایگان بگیری😍واقعا باید قدر بدونیم
هدایت شده از 
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
۱۰۲۷ من ۲۶ سالمه، ازدواج ما سنتی بود و سال ۹۸ رفتیم زیر یه سقف و شکرخدا عروسی ساده و وسایل ساده تر و ارزون گرفتیم اما بجاش خونه خریدیم و واقعااا خداروشاکرم بابت این موضوع... همسرم واریکوسل داشتن تو مجردی و عمل کرده بودن و خیلی ناامید بودن از پدر شدن اما ۳ماه بعد ازدواج، هر شب با شوهرم نماز حاجت میخوندیم و دعا برای فرزند صالح و سالم داشتن و ذکر استغفار که به نظرم بشدددت تاثیرگذار بود و در کمال ناباوری؛ باردار شدم خیلی زود😍 بشدددددت خوشحال شدیم. اما خوشحالیمون دووم نیاورد و بارداری سخت من شروع شد😤 ویار شدید تا ۵ماه که نمیتونستم حتی آب بخورم، وزن کم کردم به جای اضافه کردن استراحت مطلق و شیاف و آمپول و انقباض های زیاد و دفع پروتیین +۴ 😤😳 افسردگی و تغییر شدید خلق و خو مسمومیت بارداری و .... همسرم هم اصلا همراهم نبود. همش دعوا و بحث داشتیم. خیلی دوران سختی رو گذردندم و ۳۷ هفته ضربان قلب بچه پایین اومد و سزارین شدم. دخترم که دنیا اومد، همچنان ما اختلاف داشتیم، بخاطر بی سیاستی های من، عدم مدیریت زندگی از جانب من و همسرم و دخالت های مادرهمسرم... اما به لطف خدا و وجود پربرکت دختر نازم 😍 اون دوران گذشت. دخترم حساسیت به پروتیین گاوی داشت. و بابت موضوعات مختلف چندباری بیمارستان بستری شد و ما علاوه بر بارداری؛ از بچه داری هم خسته شده بودیم و می‌گفتیم دیگه بچه نمی‌خواهیم. چون فکر بارداری و بچه داری دوباره، بشدت اذیتم می‌کرد. تا اینکه با کانال شما آشنا شدم. مطالب رو خوندم. درباره تک فرزندی و ... تحقیق کردم. یواش یواش دخترم بزرگتر شد و می‌دیدم که همبازی نداره و خودش میگفت که دلم میخواد یه نی نی داشته باشیم.😍 و من یواش یواش نظرم تغییر کرد! شروع کردم با همسرم صحبت کردن، اصلاااااا اصلااااا زیر بار نمی‌رفت. می‌گفت خسته م از بارداریت، از بچه داری و از فشار اقتصادی. دیگه نمیتونم پوشک و شیرخشک بخرم. راستم می‌گفت واقعا وضعیت مالی مون خوب نبود. می‌گفتم اشکال نداره تو روزی رو بسپار به خدا، خدا نمیتونه (نعوذ بالله) یعنی روزی بچه مارو بده؟! هرچقدر بهش می‌گفتم، اصلا قبول نمی‌کرد، می‌گفت حقوقم کمه. پول ندارم.خدا عقلم بهمون داده، چرا باید خودمون شرایطو سختتر کنیم؟ هی دودوتا چهارتا می‌کرد، میگفت نه نمیشه پول نداریم. گذشت تا من با امام رضا درد و دل می‌کردم و ازش خواستم خودش دل شوهرمو نرم کنه تا راضی بشه گفتم برامون یه بچه سالم و صالح بخواین. دلم میخواست یه قدمی بردارم برای امام زمان. برای جوانی ایران و ... رفتم گلزار شهدا و از شهید محمد حسین محمدخانی خواستم که اولا همسرم راضی بشه و دوما از خدا برامون بچه سالم و صالح بخوان! تا اینکه شوهرم خودش خواست اقدام کنیم برای فرزند دوم 😳😍😁 رفتم مشهد😍 پابوس آقاجانم و ازشون طلب فرزند سالم و صالح کردم و بعد از دوماه متوجه شدم باردارم😍 خدا دوباره به ما لطف کرد و یه گل دختر هدیه داد 😍 بشددت خوشحال بودیم.کلی ذوق زده بودیم، این‌بار سه تایی؛ من و همسرم و دختر ۳سال و ۸ماهه م 😊 بارداریم خیییلی بهتر از بارداری اولم بود البته بی دغدغه هم نبود😅 اوایل که هماتوم داشتم و بعد بیرون زدگی رحم😟 بله ! هفته ۱۴ بارداری متوجه شدم که رحمم بشدددت اومده پایین و بیردن زده، خییلی درد داشتم. خیبی اذیت شدم که فقط خدا می دونه. چقدر کنار دردهایی داشتم، استرس کشیدم و میترسیدم که جنیتم رو از دست بدم زبونم لال. بشددت بهش دل بسته بودم 😢💔 ادامه👇 "دوتا کافی نیست"| عضو شوید👇 http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075