eitaa logo
🌷سیما و سیره فرزانگان🌷
131 دنبال‌کننده
95 عکس
44 ویدیو
5 فایل
✨ا ﷽ ا✨ ✅ داستانهایی از زندگی بزرگان ✅ آشنائی با سیما و سیره اولیاء خدا ✅ انتخاب بهترین الگوهای زندگی کانال حدیث https://eitaa.com/hadis_eitaa
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷🦋🌷 ✅شهادت همسر شهید: شب قبل از شهادت مشهد بود؛ مادرش مریض بود؛ شب را تا صبح در بیمارستان کنار مادر مانده بود. روز بعد که آمد تهران خیلی خسته بود با این حال مقداری به درس ریاضی بچه‌ها رسیدگی کرد. ساعت 6 ونیم صبح خداحافظی کرد و رفت. هنوز دقایقی از رفتنش نگذشته بود که صدای شلیک گلوله آمد سراسیمه از خانه بیرون پریدم، علی غرق خون، پشت فرمان ماشین به همان حالت نشسته، چشم‌هایش بسته بود، مثل وقت‌هایی که از فرط خستگی، روی صندلی خوابش می برد. خواب دیده بود یکی از دوستان شهیدش آمده و او را با خود برده است. از شبی که این خواب را دید تا آن صبح که آرام و راحت روی صندلی ماشین خوابیده بود، کمتر از یک ماه نگذشت که به آرزویش رسید. 📚 https://irdc.ir/fa/news/7663/ 🎁داستانهایی از زندگی اولیاء خدا 👇👇👇 🌷@farzanegan313🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌺🦋🌸 ✅کیفر شراب خواری در ماه رمضان 🌱نجاشی شاعر در روز ماه رمضان شراب نوشید. او را نزد امیرالمؤمنین آوردند؛ حضرت 80 تازیانه به او زدند؛ او را به زندان بردند؛ صبح روز بعد او را آوردند و 20 تازیانه ی دیگر نیز به او زدند. 🌱نجاشی گفت: یا امیرالمؤمنین! 80 تازیانه دیروز کیفر شراب نوشیدنم بود؛ 20 تازیانه امروز برای چه بود؟ 🌱حضرت فرمود: برای بی احترامی به ماه مبارک رمضان. 📚 قضاوتهای حضرت علی؛ آیت الله شوشتری فصل9 داستان2 ص104 🎁داستانهایی از زندگی اولیاء خدا 👇👇👇 🌷@farzanegan313🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌸🦋🌺 ✅یاعلی یاعلی نوه آیت الله مصباح یزدی (قدس سره): 🌱نزدیک اذان مغرب و عشا به منزل ایشان رفتم سری بزنم؛ داشتند پاهایشان را چرب می‌کردند. سال‌ها بود زانودرد و پادرد بودند؛ احوال‌پرسی همیشگی و خوش‌و ‌بشی کردیم؛ از من خواستند چیزی برایشان بیاورم. می‌خواستند بگویند متکا را بیاور که کلمه‌اش یادشان نیامد! چند ثانیه کشید. مقداری که گذشت متوجه شدم و متکا را برایشان آوردم. 🌱سرشان را انداخته بودند پایین. غرق فکر شدند. چند دقیقه‌ای سکوت شد. رو کردند به من و بغض‌آلود و با صدای لرزان گفتند: «آدم گاهی اوقات کلمه به این سادگی که شاید هزاران بار در طول زندگی با آن سروکار داشته، یادش می‌رود، اگر روزی به ما گفتند که خدایت کیست امامت کیست کتابت چیست و یادمان رفت! آن موقع چه خاکی بر سر کنیم؟» 🌱آن بغض سنگین اشک شد و کم‌کم از چشمانشان سرازیر شد؛ این سؤال را تکرار کردند. گفتند: «چه کار کنیم؟» فکر می‌کردم این پرسش مقدمه توضیحی است، اما دیدم ادامه دارد. باز هم مرتب از من پرسیدند.«به نتیجه ای رسیدی؟ فکر کردی؟» همزمان خودشان هم حال معنوی دیگری پیدا کرده بودند که لحظه‌به‌لحظه تشدید می‌شد. 🌱اذان شد؛ از وضو که برگشتند دوباره با بغض و اشک پرسیدند: «خب! به نتیجه ای رسیدی چه کار کنیم؟» صدای اذانشان در خانه پیچید. وقتی نزدیک سجاده شدند، بغض صدایشان ترکید. به پهنای صورت اشک می‌ریختند. گفتند: «شما که جوابی به این سؤال ندادی! اما فکر می‌کنم این «علی علی» گفتن‌های ما در طول زندگی که هر جا توانستیم و از دستمان برآمد، مدام گفتیم «علی علی» این «علی علی» گفتن‌ها ما را رها نمی‌کند. ما را ول نمی‌کنند. امیرالمؤمنین به جایش می‌آیند و جواب این «علی علی» گفتن‌ها را می‌دهند. اگر هم یادمان برود به ما یادآوری می‌کنند.» 🌱بعد بلافاصله گفتند: «اگر در این دنیا ایمان‌مان را امانت بدهیم دست امیرالمؤمنین به شرطی که ایمان را خراب نکرده باشیم، بگوییم این امانت خدمت شما آن لحظه و جایی که من احتیاج دارم، این را به من برگردانید؛ بعید می‌دانم امیرالمؤمنین کسی باشد که بخواهد از امانت نگهداری نکند و حتماً آدم امینی است. مهم این است که ما ایمان‌مان را امانت دهیم. این علی علی گفتن‌ها آنجا کار خودش را می‌کند.» 🌱مشغول نماز مغرب شدیم. نماز عجیبی شد؛ کمتر چنین نمازی از ایشان دیده بودم؛ با حال و پر اشک؛ بین هر آیه سوره حمدشان گریه می‌کردند. 🌱بین دو نماز بحث را ادامه دادند و تأکید کردند روی اینکه آدم ایمانش را بسپارد به دست آن‌ها، آن‌ها شب اول قبر بر‌گردانند. 📚https://eitaa.com/rasanewsagency/58847 🎁داستانهایی از زندگی اولیاء خدا 👇👇👇 🌷@farzanegan313🌷
🌸🦋🌺 ✅ تجمع علما و فقهای بزرگ عراق در حمایت از مسأله ی فلسطین 🌱نجف اشرف 🌱صحن حرم مطهر حضرت امیر المؤمنین (علیه‌السلام) 🌱سال ۱۹۷۳ میلادی 🌱به ترتیب از سمت چپ به راست: 1️⃣حجة‌الاسلام سید جمال الدین خوئی 2️⃣آیت‌الله سید ابوالقاسم خوئی 3️⃣عبد الرزاق الحبوبی استاندار کربلا 4️⃣شهید سید نصرالله المستنبط 5️⃣شهید سید محمد باقر صدر 6️⃣آیت‌الله سید علی سیستانی 7️⃣شهید شیخ محمد تقی جواهری 🌷@farzanegan313🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌺🦋🌸 ✅جدیت در عبادت آیت الله سید محمد بجنوردی: 🌱در گرمای نجف در ماه رمضان وقتی حضرت امام برای نماز جماعت ظهر و عصر تشریف می آوردند هم نماز ظهر هم نماز عصر را با 8 رکعت نافله، اذان و اقامه ی نسبتا طولانی و تعقیبات می خواندند. 🌱این کار در آن هوای گرم در حال روزه حتی برای جوانها نیز کار آسانی نبود؛ اما ایشان هر روز این کار را با جدیت تمام انجام می دادند. 📚 درسهایی از امام (عبادت و خودسازی)؛ رسول سعادتمند ص313 🎁داستانهایی از زندگی اولیاء خدا 👇👇👇 🌷@farzanegan313🌷
🌸🦋🌺 ✅قرآن امام خمینی رحمة الله علیه: 🌱قرآن شریف سفره‌اى است که پهن شده است براى اینکه همه قشرها از آن استفاده کنند. در آن اکثراً آیات شریفه‌اى است که اکثر مردم از آن استفاده مى‌کنند. آیاتى است که فقهاى عظام از آن استفاده مى‌کنند. آیاتى است که فلاسفه از آن استفاده مى‌کنند. آیاتى است که عرفا از آن استفاده کنند. آیاتى است که خاصه اولیا از آن استفاده مى‌کنند. آیاتى است که رسول اکرم صلى الله علیه و آله و سلم به او رسیده است و به وسیله او به کسانى که لایق هستند رسیده است. آیاتى که اهل معرفت از آن استفاده مى‌کنند زیاد است مثل *الله نور السموات و الارض، هو الاول و الاخر و الظاهر و الباطن هو معکم اینما کنتم* "الله نور السموات و الارض" وقتى دست بشر عادى رسیده "منور السموات و الارض" معنا کردند، لکن مساله این نیست. 📚صحیفه نور جلد18 صفحه104 🌷@farzanegan313🌷
🌸🦋🌺 ✅ ادعیه امام خمینی رحمة الله علیه: 🌱ادعیه‌اى که از ائمه اطهار وارد شده است سفره‌اى است که پهن شده است براى اینکه همه از آن استفاده کنند، هر کس به مقدار فهمش و اکثراً چیزهایى است که عامه مردم از آن استفاده مى‌کنند. فقراتى در ادعیه هست که فلاسفه از آن استفاده مى‌کنند. فقراتى هست که عرفا از آن استفاده کنند. فقراتى هست که خاصه اولیاء باید از آن استفاده کنند. لکن در بین آن یک چیزهاى دیگرى هست که استفاده از او مشکل است حتى براى عرفاى بزرگ مانند "أ یکون لغیرک الظهور ما لیس لک" یعنى ظهور همه از توست، ظهور توست؛ "متى غبت حتى تحتاج الى دلیل" چه وقت غائب بودى؟ 📚صحیفه نور جلد18 صفحه105 🌷@farzanegan313🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌸🦋🌺 ✅خاک بهشت 🌱در زمان شاه عباس صفوی، پادشاه فرانسه یک رمّال مسیحی را به ایران فرستاد و به شاه عباس نوشت که شما به علمای مذهب خود بگویید با این شخص درباره ی دین و مذهب مناظره کنند اگر او را مغلوب ساختند ما مسلمان می شویم و اگر او ایشان را مغلوب کرد شما مسیحی شوید. آن رمّال کارش این بود که هرکس چیزی در دستش مخفی می کرد، اوصاف آن چیز را بیان می کرد. 🌱شاه عباس علما را جمع کرد و سرآمد اهل آن مجلس، آخوند ملا محسن فیض بود؛ ملامحسن به آن رمّال مسیحی فرمود سلطان شما مگر عالمی نداشت بفرستد که تو را فرستاد با علمای ما مناظره کند. رمّال گفت: شما از عهده ی من نمی توانید برآیید اکنون چیزی در دست بگیرید تا من بگویم. 🌱ملا محسن تسبیحی از تربت حضرت سیدالشهداء علیه السلام را مخفیانه به دست گرفت. آن رمال در فکر فرو رفت و بسیار تأمل کرد. مرحوم فیض گفت چرا عاجز ماندی؟ 🌱رمال گفت عاجز نماندم؛ قواعد من خطا نمی کند؛ در دست تو قطعه ای از خاک بهشت است و فکر من در آن است که خاک بهشت چگونه به دست تو آمده است. 🌱ملا محسن گفت: راست گفتی! در دست من قطعه ای از خاک بهشت است و آن تسبیحی است که از قبر مطهر نوه ی پیغمبر ماست که امام است و پیغمبر ما فرموده مدفن او (کربلا) قطعه ای از بهشت است. تو صدق سخن پیغمبر ما را در ادعای نبوت قبول کردی؛ زیرا گفتی قواعد من خطا نمی کند؛ این امر را غیر از خدا کسی نمی داند و جز پیغمبر او کسی به خلق نمی رساند؛ به علاوه پسر پیغمبر ما در آن مدفون است؛ اگر پیغمبر ما بحق نبود از نسل او در خاک بهشت مدفون نمی گردید. 🌱آن رمال مسیحی چون این واقعه را دید و این سخن قاطع را شنید مسلمان شد. 📚 داستانهای شگفت انگیز؛ شهید آیت الله دستغیب داستان67 ص106 🎁داستانهایی از زندگی اولیاء خدا 👇👇👇 🌷@farzanegan313🌷