eitaa logo
فصل فرهنگ | فلاح شیروانی
1.5هزار دنبال‌کننده
310 عکس
22 ویدیو
2 فایل
فضیلت «خوش خیالی» : «تاب بنفشه می‌دهد، طُرّۀ مُشک سای تو. پردۀ غنچه می‌درد، خنده دلگشای تو. شاه‌نشین چشم من، تکیه گه خیال توست، جای دعاست، شاه من! بی تو مباد جای تو!»(حافظ) ☘️ @fallahshirvani
مشاهده در ایتا
دانلود
• تحلیل • 2 ┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄ ▫️تاریخچه ای کوتاه دولت میرحسین موسوی هرچند انقلابی می نمود ولی در راهبردهای مهمی با خط امام زاویه می گرفت و شاید چاره ای هم نزد خود نمی دید؛ زیرا خط امام به خوبی روشن نشده بود(و در واقع طلایه داران این جریان به تحلیل حضرت آقا «تغذیه های عمیقی نکرده بودند»). این جریان باعث دیده نشدن گفتمان امام خمینی و ایجاد تحریفی در آن می شد و اتفاقات کلیدی ای را در زندگی امام و ایران رقم زد از جمله دولتی کردن اقتصاد ایران و دیگری به رکود کشاندن جنگ. در عین حال دولت سازندگی اولین زاویه گرفتن جدی و قاطع و محسوس از خط امام بود. این دولت کاملاً به سمت بینش لیبرالی در عرصه های متعدد فرهنگی، سیاسی، اقتصادی خزیده بود و بدون آن که آشکارا به تبیین آن بپردازد، عملاً این بینش را دنبال می نمود. ظهور این دولت غربگرا به آشفتگی گفتمانی جبهه انقلاب و پریشانی گفتمان ملی دامن زد و به تدریج عناصر زیادی را در آن جابجا نمود. چیزی که رهبری تلاش بسیاری در خنثی نمودن آن داشت و بعدها گزارش مختصری از این دوران سخت داد : «یک واقعیّت این است که در این کشور از بعد از رحلت امام، سعی یک مجموعۀ مصمّمی بر این شد که آرمان‌های انقلاب را به‌کلّ بشویند بگذارند کنار. بعضی‌شان اشتباه کردند و همان اوّل، همین را اعلان هم کردند. در روزنامه مقاله نوشتند، حرف زدند. این‌جا یک خطای راهبردی کردند یا خطای تاکتیکی کردند و مشت خودشان را باز کردند که می‌خواهند آرمان‌ها را به‌کل، کنار بگذارند. ... بی‌وقفه هم کار کردند. فقط هم در داخل کار نکردند؛ • هم در داخل کار کردند، هم در خارج کار کردند، • هم از عنصر فکری استفاده کردند، • هم از عنصر علمی استفاده کردند، • هم از عنصر هنری استفاده کردند، • هم از عنصر سیاسی استفاده کردند، برای این‌که آرمان‌ها را در کشور از بین ببرند، یعنی نسل جدید آرمان‌ها را به‌کلّ فراموش کند.»(20/4/94) دولت اصلاحات بسیار صریحتر از کارگزاران ـ که برخی از ایشان خود را گاهی ولایی هم می پنداشتند ـ از اندیشۀ انقلاب فاصله گرفته بود و صریحاً آن را اعلام می کرد و در حالیکه با آقای هاشمی درگیر بود، ولی همراهترین جریان گفتمانی مقتدر در کشور را با خود، حزب کارگزاران می دید و می دانست. این جریان هشت ساله نیز آشفتگی ذهنی فراوانی برای جامعۀ ایران و حتی جبهۀ انقلاب پدید آورد. بسیاری از نیروهای انقلاب منطق تحلیلی خود را گم کردند و به جریان اصلاحات پیوستند. دولت نهم و دهم هرچند با شعارهای امام شروع کرد و اتفاقات شناختی و شخصیتی مهمی را رقم زد، ولی عملاً با زاویه گرفتن از طرح رهبری و به تدریج مطرح کردن مکتب بهار و مکتب ایرانیان و در باطن عبور از «مکتب امام» و ارائۀ تقریرهایی جدید از همۀ عناصر مهم حیات نوین شیعی، دوباره به آشفتگی گفتمانی کشور دامن زد. وقتی مردم عمق گفتمانی چندانی پیدا نکنند، بلکه عوامل متعدد یک آشفتگی فکری نیز پیش بیاورد، «شخصیت ملّی» ضعیف می شود و با ضعف شخصیت ملی «قدرت ملی» نیز رو به ضعف می رود و در آن صورت مردم این کشور باورهای نیرومندی از خویش نخواهند داشت و مستعد تصمیمهای خطرناکی خواهند شد. دولت یازدهم در چنین شرایطی شکل گرفت. هیچ امر شریف و نیرومندی بالای سر مردم نبود که با تکیه به آن بتوان شخصیّت ملی را تحریک کرد و به تصمیمهای بزرگ فراخواند. انتخاب کلید «کرنش در برابر غرب» که یک بی شخصیتی و رفتار مبتذل انقلابی بود و با سرپوشهای کریمانۀ «نرمش قهرمانانه» نیز قابل توجیه نبود، به این خاطر صورت گرفت. هرچند در دوران سازندگی نیز این رویه در پیش گرفته شده بود ولی تفاوت آن دوران با این مقطع این بود که در آن دوران مردم ایران به زعم خود به یک شاگرد حضرت امام رأی داده بودند و آن شاگرد پس کسب قدرت به تحریف عملی و تدریجی مکتب امام پرداخت و مردم خیلی دیر متوجه ماجرا شدند : «آنچه آن پیر فروهشت جوانان خوردند/گله را گرگ ندزدید شبانان خوردند» حتی جریان دوم خرداد نیز ابتدا «بروز گفتمانی» چندانی نداشت و مردم فریب «تفاوت» را خوردند و پس از حاکم شدن آن طائفه گرفتار حوادثی شدند که به یک نفرت گسترده در انتهای دو دورۀ اصلاحات منتهی شد. (این بحث ادامه دارد ...) ┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄ ✿شاخۀ گل درودهای الهی، هدیه به روح بلند امام خمینی اعلی الله مقامه الشریف ☘️@faslefarhang
• تحلیل • 3 ┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄ ▫️وظیفۀ امروز چیزی که تمام این سالها مهجور و مظلوم بوده کار درست و خوش ساخت فکری و گفتمانی بوده است. امروز هم هیچ یک از فعالان صحنه انتخابات ـ که غالباً نیروهایی عملیاتی یا نهایتاً راهبردی هستند ـ «به صورت واقعی» حواسشان به این نیست که انتخاباتها فرصتهای ترمیم آشفتگی «گفتمان ملی ایران عزیز» و تلاش جهت ارتقای آن است. اگر هم چنین عبارتی را بر سر زبان داشته باشند به اندازۀ یک «خبر داغ» برای آن وزن راهبردی قائل نیستند و خیلی راحت از کنار آن و فرصتهای رسیدگی به آن می گذرند؛ یعنی بزرگ مظلوم حیات انقلابی امروز ما «گفتمان راقی انقلابی» ما است. با اقدام انقلابی «شورای محترم نگهبان» و اعمال ضوابط واقعی دربارۀ کاندیداها امید می رفت فضای سفیهانه و اغواگرانۀ انتخاباتی به سمت یک سوق داده شود و آنقدر فضای بحثهای گفتمانی و بررسیهای عاقلانۀ مسائل کشور داغ شود که مردم با فهمی جدید و امیدی نو و واقعی به سمت صندوقهای رأی کشیده شوند و رشدی بزرگ را رقم بزنند. متأسفانه «فعالان میدانی انتخابات» هم گویا نرم افزار حضور سفیهانۀ کاندیداها در صحنۀ کارزار انتخاباتی را ذلیلانه پذیرفته اند و دلشان برای هیچ «حقیقتی» تنگ نمی شود. ┄┅••؛••┅┄ در مناظرۀ اول هیچ یک از کاندیداها راهنمایی نشده بودند که یک خط گفتمانی را هم در این دقایق حساس و پراثر بالا بیاورند و مردم را متوجه مسائلی عمیقتر از دو سه جملۀ حماسی یا عاقلانه نمایند. گمان طراحان صحنه این است که بحثهای گفتمانی فضای مباحثات را شعاری می کند. این فهم ناشی از عمق نداشتن این بزرگواران است. هنوز هم فرصت باقی است تا با طرح مباحث «گفتمانی» علاوه بر طرح پرشمار و پراطمینان تدابیر «عقلانی» رشد خوبی را برای مردم به ارمغان بیاوریم. ┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄ ✿شاخۀ گل درودهای الهی، هدیه به روح بلند امام خمینی اعلی الله مقامه الشریف ☘️@faslefarhang
• تحلیل • ┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄ ▫️ نیاز ما دربارۀ ریاست جمهوری سخن می گوییم. ریاست جمهوری الآن به معنای رأی آوری است و فردا به معنای کارآمدی. اگر نگاه خود را به هر دو مرحله بدوزیم چنین چیزی می بینیم : ـ جبهه انقلاب نیازمند عزیزی است که بیشترین امکان بسیج نیروها را داشته باشد. ـ مردم نیز نیازمند عزیزی هستند که با یاد او امیدوار شوند و زمینه های شور گرفتن با نام و حضور او را داشته باشند. ـ جامعۀ تخصصی نیازمند عزیزی است که به واسطۀ دیدگاهها و کارنامه ای که از او می بیند، مطمئن باشد به آنها نگاه مثبتی دارد و از آنها کار خواهد خواست و به آرای تخصصی آنها اعتماد خواهد نمود. ـ و همگی نیازمند حضور انسان کم حاشیه ای هستند که روی ضرورتها متمرکز است و به امور جانبی نمی پردازد و بیشترین احتمال «احساس وظیفۀ واقعی» دربارۀ او می رود. ▫️ضرورت از ماهها پیش مهمترین نگرانی ما تنازع جبهۀ انقلاب و حماقت مستقری بود که در میان هوادارن نیمه حرفه ای و ثابت یا فصلی کاندیداهای نامدار دیده می شد. از قضا هر چه آن کاندیدا سابقۀ حضورش در انتخابات بیشتر بود و اعضای ستادی نسبتاً ثابتی داشت این رسوب مسموم نیز در اطراف او بیشتر به چشم می آمد. این نگرانی تا آن پایه جدی بود که برخی تحلیلگران «تنها» به این می اندیشیدند که «باختمان که قطعی است تنها کاری کنیم که دلخوریهای پس از انتخابات جبهه را فلج نکند». امید داشتیم با حضور آیت الله رئیسی این امر قهری ـ زدن همدیگر در جبهۀ انقلاب ـ تعطیل بشود. اتفاقاً با حضور ایشان به لطف الهی فضا به سرعت تغییر کرد؛ برخی نیامدند و ستادهای همیشه کینه توز و همیشه پابه کار تنازع و تفرقه مدتی از این کار دست کشیدند. مع الاسف به بهانه هایی بساط این بحثها دوباره گسترده شد. اما کسانی که سفرۀ این بحثها را دوباره گستردند از قضا این بار نیتهای خالصی داشتند و از نخبگیهایی برخوردار بودند. امیدواریم بدانند که پشیمانی جبران شکست را نمی کند و از دِین ما چیزی نمی کاهد. اکنون مهمترین منازعه میان هواداران آقایان رئیسی و جلیلی است. چیزی که مطلوب بود و هست تبلیغ دکتر جلیلی و به اعلی صوتٍ بیان راهکارهای ایشان برای حل مسائل و مشکلات کشور است. هر نوع بحث دیگر مضر بود که مع الاسف در آن افتاده اند ـ یا کسانی این بحث را در میانشان انداخته اند ـ . اگر شعلۀ این بحثها بالا بکشد این اصلی ترین تبری است که بر پیکر خستۀ جبهۀ انقلاب خواهد خورد و رمق او را خواهد رفت. این زمزمه ها از جنس نجواهایی است که ما را از چشم خدا و مردم می اندازد. اگر اکنون بشود از این زاویه در جبهۀ نیمه منسجم حزب الله رخنه کرد خسارتهای فراوانی به دنبال خواهد آمد. این مباحثه اکنون پژمردگی جبهه و دلسردی جامعه و شورگرفتن جبهه بی تقوای مقابل را به دنبال دارد. عاقلان و عناصر باتقوا باید جلوی این بحثها را بگیرند و تماشاچی نباشند. اگر جناب آقای رئیسی تا آخر بماند، باید از میان چهار نفر کاندیدای حزب اللهی کسی که بیشترین رأی را دارد به بهترین و گویاترین شیوه و پس از آن که مردم را نسبت به وجود راه حل برای مشکلات کشور و وجود وفاق و همدلی پرشور بین نیروهای انقلاب مطمئن نمود، انصراف بدهد. و الا در معرض خطر خواهیم بود. ┄┅••؛••┅┄ قدری از هیجانات بکاهیم و خوب بنگریم؛ نکند که هر فرصتی در اختیارمان قرار گرفت نافرهیختگی و عدم لیاقت خود را به اثبات برسانیم و آنقدر تکرار کنیم تا خداوند متعال نیز سرنوشتمان را تغییر بدهد. این ایام نیازمند دعا نیز هستیم ... نکند خداوند توفیق حراست از ثمرات خون این همه شهید را از ما بگیرد و با چشمان باز در دل باتلاق تباهی فرو برویم! ┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄ ✿شاخۀ گل یاد و درود، هدیه به روح بلند و پرغصۀ امام حسن مجتبی علیه السلام ☘️@faslefarhang
• تحلیل • ┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄ ▫️ به دنبال نیاز سرورانی به صورت حضوری یا کتبی نسبت به یادداشت پیشین ملاحظاتی را ابراز فرمودند. ضمن آرزوی انواع و اصناف مراحم الهی و پیشرفتهای دنیایی و اخروی برای این عزیزان برخی از نکاتی که مطالبه داشته اند را در این یادداشت دنبال می کنم. در مطالعۀ آن یادداشت به چند نکته دقت نشده است : 1ـ مطلب اصلی ای که از آن ابراز نگرانی شده بود آغاز درگیریهای درون جبهه است، ولو به بهانه های موجه. اگر به پستهایی که دارد در فضای مجازی گذاشته می شود و مباحثاتی که در مجموعه ها و محافل خودمان هست دقت شود معلوم می شود که به کدام سو داریم می رویم. عزیزی نوشته بود چرا نسبت هیجان داده ای؟! ، در حالی که مخاطبان این یادداشت همه فرهیخته بوده اند به نظر میرسد که همین متن با هیجان خوانده شده است. الآن را نگاه نکنیم باید این را دید که به تدریج «مشغلۀ اصلی» امت حزب الله طی روزهای آتی تا نزدیک انتخابات چه خواهد شد. شما اگر جای روبه صفتان جبهه مقابل بودید روی چه چیز سرمایه گذاری می کردید؟ اگر چیزی جز بارگذاری درگیری درون جبهه ای حزب اللهی ها که سال 92 را به تباهی حسن روحانی کشاند انتخاب می کردید نمرۀ حیله گری خوبی به شما نمی شد داد. سالهاست از تشتت، این آمادۀ درگیری بودن جبهه انقلاب و گاهی حقدها و کینه ها ناله داریم و این مایه های سوء دارد دمار از روزگار جبهه و مردم در می آورد. کسانی که این نزاعهای جهنمی را که متولیان سفت و سختی دارد و مثل آتش زیر خاکستر است نمی بینند راحتند. تابستان سال 73 با جمعی از طلاب در شهر قزوین بودیم. مردم مطالبه ای تاریخی داشتند که قزوین استان شود و از وابستگی به زنجان نجات پیدا کند. بعد از کشمکشهای زیاد لایحۀ آن در مجلس رد شد. مردم خشمگین شدند و اینجا بود که عده ای مردم را به خیابانها دعوت کردند. ما در مدرسۀ امام صادق ع مستقر بودیم. طلبه های آنجا به خیال خود حسابی با عرق مردم می جوشیدند و می گفتند باید اعتراض کنیم و خود هم مردم را تشویق می کردند به خیابانها بریزند. با هر کدامشان صحبت می شد که عزیز دل معلوم است که نگاه ساده ای به اجتماع مردم خشمگین دارید. این وضع و حالی که مردم دارند اگر جرقۀ انحرافی در میانشان بیافتد ـ ولو توسط یک جمع ده پانزده نفرۀ مزدور ـ دیگر نمی توانید کنترل کنید. باز هم پرشور جوابهای آزاردهنده ای می دادند. طولی نکشید که چند خیابان اصلی شهر به آتش کشیده شد. اعتراض را داشتند به شهرهای دیگر می کشیدند ، مغازه های مردم بیچاره غارت شد، بسیجیها و حتی خود طلاب را کتک زدند و ریختند شیشه های مدرسه امام صادق ع را هم شکستند و می خواستند به داخل مدرسه هجوم بیاورند بسیاری محلات ناامن شده بود. به ناچار سپاهیان و بسیجیان چند شهر از جمله تهران درگیر شد تا موضوع را جمع کند. حال این بزرگواران دیدنی بود آنگاه که از خوف شماتت از جلوی ما می گریختند. خوب ببینیم چه چیزی داریم کشت می کنیم. گمان می کنیم از یک کاندیدای صاحب صلاحیت برتر داریم حمایت می کنیم، ولی توجه نداریم که «نباید» این «نزاع» بالا بیاید. چطورش را فکر کنیم. 2ـ نکتۀ دومی که توجه نشده این است که در نوشته آمده «اگر آقای رئیسی ماند باید فلان بشود»؛ این موضوع به انتخاب عموم فعالان نیست و ذهنها نباید به سمت فشار توده ای برای انصراف هر یک از کاندیدها برود که باز همان منازعه را صورت می دهد. اگر مشورتی داده می شود مسأله ای نیست، ولی باید فضا به گونه ای باشد که خود این دو بزرگوار تأمل و جمع بندی کنند و عموم جبهه به سمت آن کشمکش نروند. 3ـ نکتۀ دیگری که در این یادداشت کوتاه دقت نشده این است که تبلیغ دکتر جلیلی عزیز و بزرگوار تأیید شده بود و در واقع بدون ذره ای مجامله و تردید یک وظیفۀ انقلابی و قابل تشویق و تحسین است. بدون تردید زندگی ایشان تا همین امروز و حتی پیش از پایان عمر با برکتشان شایستۀ تبدیل شدن به یک فیلم سینمایی آموزنده است. از بس نکات درس آموز در زندگی ایشان زیاد است. کلا این سلیقۀ خوبی نیست که ما ستاره هایمان را دیر و ناقص و بعضا نادرست می شناسیم. این معرفی نکردن شاگرد اولهایمان، «شعور انقلابی جامعه» را تضعیف می کند. لذا تلاش عزیزانی که دکتر جلیلی را تبلیغ می فرمودند تماشایی بود و اصل این کار دربارۀ ایشان و سعید محمد و رئیسی و ... پسندیده می نمود(البته از ماهها پیش رویکرد قابل دفاعی نیز اینجا وجود داشت که جبهه انقلاب باید «کارآمدی تفکر انقلابی» را تبلیغ کند و روی شخص خاصی تمرکز نکند تا بوی تفرقه ندهد. اگر آن کار شده بود امروزه تبلیغ هر یک از این عزیزان بسیار سهل و سودمند می شد). ┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄ ✿شاخۀ گل یاد و درود، هدیه به روح بلند و پرغصۀ امام حسن مجتبی علیه السلام ☘️@faslefarhang
• تبریک • ┄┄┅••=✧؛🌸؛✧=••┅┄┄ دام سخت است، مگر یار شود لطف خدا، ورنه آدم نبرد صرفه ز شیطان رجیم. ▫️ هشیار باش ای ایران! فراموش نمی کنیم که نگران بودیم، نادیده نمی گیریم که خوشحالیم. آیا نمی دانیم ... «أَ لَمْ تَعْلَمْ، أَنَّ اَللّٰهَ لَهُ مُلْكُ اَلسَّمٰاوٰاتِ وَ اَلْأَرْضِ وَ مٰا لَكُمْ مِنْ دُونِ اَللّٰهِ مِنْ وَلِيٍّ وَ لاٰ نَصِيرٍ» ﴿البقرة، 107﴾ که خدا یاری کرد؟ پس ... «إِذٰا جٰاءَ نَصْرُ اَللّٰهِ ... فَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ وَ اِسْتَغْفِرْهُ! إِنَّهُ كٰانَ تَوّٰاباً» ﴿النصر، 3﴾ می گوییم خدایا توبودی و جز تو نبود. خدایا هر چه بد کردیم درگذر! چه زود الفت با تو شکل می گیرد! تو زود رو به ما می کنی ... خدایا راه راه تو است و ما بندگان تو هستیم. ما را به حال خود رها نکن! یاری ات را بی وقفه به مددمان گسیل دار! ┄┅••؛••┅┄ شاهد بودیم که چطور متن جامعۀ دینی ملتهب بود، و چه تلاشی می کرد تا اتفاق بدی نیافتد! به ویژه و به ویژه آنها که معمولاً به چشم نمی آیند، ولی برای این دین و این کشور دلی پرسوز دارند. این پیروزی را متواضعانه و صمیمانه به همۀ مردم انقلابی ایران تبریک می گویم! ┄┄┅••=✧؛🌸؛✧=••┅┄┄ ✿شاخۀ گل درودهای الهی، هدیه به روح بلند پیامبر صاحب شریعت حضرت نوح علیه التحیة و الثناء که راه ساخت و راه نمود و بر آن بردباری افسانه ای کرد ☘️@faslefarhang
• تحلیل • ┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄ کاروانی که بود بدرقه اش لطف خدا، به تجمل بنشیند به جلالت برود. اگر حرکت کرده باشی می بینی که نیروها در حرکت، جلوه های مختلفی می کنند و در تیپهای شخصیتی مختلفی ظاهر می شوند. رهبر معظم انقلاب که سالها در یک حرکت بزرگ بوده است حتماً با تنوع بالایی از نیروها مواجه بوده است، به برخی از تیپهای کاری اشاره می کنیم تا بر اساس آن تحلیل کوتاهی ارائه کنیم؛ برای رئیس جمهور عزیزمان. ▫️ تیپهای مختلف کاری ◈ نسیم لطیفند، با محبتند، سپاس می گزارند، همیشه منت دارند و از کار تعریف می کنند و زحمات را ارج می نهند و دل می دهند و قلوه می گیرند و ... می گذرند و می گذرند. ◈ خدوم در فهم مأموریّت خیلی جلو نمی آیند، عالم خود را دارند، ولی کمک می کنند، شواهدی دارند که باید به تو کمک کنند، شاید هیچگاه از آن برنمی گردند، دیر انتقاد می کنند، به راحتی می گذرند، گوشه ای از کار را بلند می کنند، تحسین برمی انگیزند، باعث تنفیس اند و گاهی واقعاً خستگیهای تو را برطرف می کنند. ◈ عمگرا یار می شوند، کار می کنند، می پسندند، اعجاب نشان می دهند، زحمت می کشند و چیزهایی را از آب در می آورند، ادامه می دهند و ادامه می دهند و کنار تو هستند تا وقتی که در کار، تازه ای داشته باشی و به گمان ایشان اثری بگذاری. تا در این موضوع نقصی ببینند یا احساس کنند نیاز به تو کم شده خیلی راحت و «طبیعی» از تو عبور می کنند و یک شب در یک مسافرخانۀ بین راهی تو را در خواب رها می کنند و به حرکت ادامه می دهند و تنها گاهی کلاهی از دور برای تو بلند می کنند. ◈ یک تپه توقع برخی را باید مرتب خرجشان کنی، دائماً در حال ارزیابی تو هستند، پیش خود گمان می کنند که پشت سر هم به تو فرصتی می دهند تا دلشان را به دست بیاوری و شما بسیاری اوقات نمرۀ خوبی نمی آوری، مشغولند با همین خودبینیها، حتی اگر آنها را بغل کنی و از دل آتش بیرون بپری تشکر گذرایی می کنند و به تو یا دیگری می گویند که مثلاً پایم را محکم به دیوار کوبید. هر آن ممکن است شاهدی بر بی لیاقتی خود تولید کنی و کارت زرد از آنها بگیری. سخت پسند نیستند، نپسندند. هیچ موقع یار نمی شوند، توفیقش را نمی یابند و واقع این است که عرضه ای هم ندارند و کاری را از آب در نمی آورند اما ستاره های درخشان توجیه و تنقیصند. ◈ نه من شیرده زود می فهمند، سریع جلو می آیند، با همۀ کنجهای کار آشنا می شوند، واقعاً با کار یکی می شوند، از اصل هم اصلتر می شوند، حسابی فداکاری می کنند، معیار می شوند، به صورت حیرت آوری کار را هل می دهند و برایش فداکاری می کنند، همۀ بخشهای کار را باغبانی می کنند، یادگاریهای فراوانی درست می کنند و محصولات زیادی پدید می آورند. تحسین برمی انگیزند و تأیید پشت تأیید می گیرند. ولی از نکته یا نکاتی می رنجند یا سوءظنی پیدا می کنند یا برایش ایجاد می کنند یا جایی به فکر خود می افتند و می ایستند یا هستند ولی بیگانه می شوند. به تدریج بافته ها را می درند، به گمان خود حسابی صبوری می کنند و بسیار کند به این وادی می خزند ولی «مجبور می شوند» و همه چیز را خراب می کنند و مسیر عوض می کنند. ◈ همسایه همیشه استعداد تأسیس راه مستقل دارند. همراهند، ولی در فکرند که راه مستقلی باید زد، راه چیز دیگری است. اگر فشارشان بدهی نشان می دهند که در فکرند. در یکی از نوسانات، راه مستقلی در پیش می گیرند، آرام یا با سر و صدا. یاریهایشان هیچگاه طراوت ندارد و همیشه مثل غذایی که یکی دو تار مو درونش بیابی کمکهایشان نکته دارد. ◈ عاقل سریع نمی پذیرند ولی واقعاً بررسی می کنند، به تدریج همراه می شوند، خدمات مختصری می رسانند، این خدمات را توسعه می دهند، «نوسانات» را درک می کنند، «اقتضائات» را متوجه می شوند، «محدودیتها» را می پذیرند، انتقاد می کنند ولی تحلیلهایشان تو را آزار نمی دهد حتی اگر به نظر تو درست هم نباشد، سر و صدای زیادی ندارند و نیازی هم به این سر و صداها نمی بینند. ثبات دارند، قابل اعتمادند، گاهی واقعاً سنگ صبور می شوند. کبریت احمرند. دُرّ درخشانند. نایاب یا کمیابند. تنوع نیروها قدری بیشتر از این است و در این نوشته نیز فقط مصادیق مثبت - مواردی که مرض ندارند - بیان شد. ┄┅••؛••┅┄ را نیروی عاقلی شناخته ایم که تحلیل دارد، اندیشیده است و با نگاهی ژرف همراه شده است، حرکتش بر اساس معیار است و همواره مراقب خویش است. خود را معیار نمی کند و بیهوده نیز به دیگران دل نمی دهد. اینها شاید چند صباحی به حسب ارزشها و معیارهای معیوب زمانه شماتت شوند، ولی پس از چندی سخنشان شنیده می شود و تواضع برمی انگیزند و «راه» می سازند و تکیه گاه می شوند. ┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄ ✿شاخۀ گل درودهای الهی، هدیه به روح بلند حضرت نوح علیه التحیة و الثناء که راه ساخت و راه نمود و بر آن بردباری افسانه ای کرد. ☘️@faslefarhang
• اندیشه و تحلیل • 1 ┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄ ▫️کار صواب بازیهایی که جریان منحرف، بی تقوا، بی رحم و بیکار اصلاحات و اعتدال درست می کند را باید رها کنیم. ما کارهای مهمی داریم. اگر کسانی باید جوابشان را بدهند، این کسان باید بخشی کم تعداد، ولی هوشمند، خوش ذوق و پرکار از میان نیروهای جبهه باشند و ما بقی نیروها به انبوهی از بایدها که باید جواب بگیرند بیاندیشند و بپردازند. استراتژی اصلی برای پاسخگویی به جنگ نرم ایشان باید عمدتاً ـ از باب «اسلوب حکیم» ـ ورود فعال به تمام حوزه های حیات امروز ایران اسلامی باشد، حضوری امیدوار، پُر ایده و اندیشه، با افقهای بلند، پر از تبیین و توجیه، با جدی گرفتن مردم و در صحنه نگهداشتن ایشان و ... . در میان جریانها یا جبهه های موسوم به اصلاحات و اعتدال و بهار و ... افراد صادق و دلسوزی هستند که واقعاً عزیز و محترمند و واقعاً نگران پیشرفت ایران و انقلابند. باید به آنها اندیشید. باید آنها را دید. ولی در راه «پیشرفت اسلامی» نباید معطل کسی شد. سهلترین راه نجات این نیروها ارائۀ یک پاسخ درست و نیرومند است. این بزرگواران در تردید و انکار و دلخوری و ... خواهند ماند. توجیه کردن ایشان یک بحث است و فراهم کردن یک فضای فاخر فکر و چاره اندیشی و راهیابی و شورانگیزی و اقدام و بازبینی و ... همراه با ارائۀ ایده های بلند، بحث دیگری است. ما همگی به دومی شدیداً احتیاج داریم. مهمترین خبر این است که «ایران پس از این بسیار عاقل خواهد شد»، عقلی که از سر رو رویش خواهد بارید، و اعتراف و اعجاب جهان را برخواهد انگیخت. البته تلاش خواهند کرد که کشور به آشوب کشیده شود. باید حاکمیّت از همین الآن جدیّت نشان بدهد. تهمتِ نزده به ایران اسلامی نداشته ایم؛ نگران سروصداها نباید بود. مردم تشنۀ قاطعیّتند. حجاریان مفلوک با تلخکامی و به خیال خود استهزا (البته سفیهانه) می گوید رئیس جمهور اگر ذوب در ولایت نباشد کارش در ایران پیش نمی رود. البته که دارند کد اشتباه می دهند ... مشکل این طائفه «ولایت» نیست، به قول حضرت امام مشکل این طائفه اسلام است. غرق در انکار و سفاهتند، ولی «نخوت نخبگی» اجازه نمی دهد که متوجه بشوند؛ این چهره نگاری و رهنمود طلائی قرآن را فراموش نکنیم : «قٰالُوا أَ نُؤْمِنُ كَمٰا آمَنَ اَلسُّفَهٰاءُ؟!!! أَلاٰ، إِنَّهُمْ هُمُ اَلسُّفَهٰاءُ، وَ لٰكِنْ لاٰ يَعْلَمُونَ» ﴿البقرة، 13﴾ مراقب باشیم، مشکل رؤسای جمهوری که با ولایت درافتادند مشکل خلوص است، مشکل حفظ مدار اسلام است نه مقولۀ مدیریت کشور یا ارزشهای انقلاب. کاشکی این مظلومیت را از چهرۀ خستۀ رهبری می زدودیم. بی تردید به اصل ماجرا اعتراف نخواهند کرد. نه به خاطر این که «يَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ يُحْسِنُونَ صُنْعاً» ﴿الكهف‏، 104﴾ بلکه با صد تأسف، از سر تزویر. حتی اگر از نزدیک سخنانشان را شنیده باشی می دانی، آنها که جامعه آنها را به دغدغۀ آرمانهای انقلاب می شناسد نیز باورهایشان نسبت به «مکتب امام» مخدوش شده است و از آن واقعاً عبور کرده اند. عبور از مکتب امام، دستیابی به اسلام موجهی نیست؛ عبور از اسلام است، البته با پزهای روشنفکری. خواهیم دید. آری اگر وقت بگذاریم و تحلیل هم بکنیم قدری از واقعیتها را می بینیم. (این بحث ادامه دارد ...) ┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄ ✿شاخۀ گل درودهای الهی، هدیه به روح بلند حضرت ادریس علیه التحیة و الثنا که حکمت را پاس داشت و به آسمان کشیده شد و همچون چشمه ای از نور همراه امام زمانمان عج به سویمان خواهد آمد ☘️@faslefarhang
• اندیشه و تحلیل • 2 ┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄ ▫️افق اما نکتۀ مهم دیگری نیز اینجا هست. باید خود را آمادۀ پذیرفتن یک واقعیّت، یک عقل و یک ارزش مهم نیز بنماییم؛ دولت رئیسی اگر دولت انقلابی است، دولت اقدام در افق ایران تنها نیست. اساساً محدود کردن این دولت به اقدام در افق ایران به معنای تحریف آن است، به معنای کشیدن آن به سمت سفاهت است. شاید هیچیک از مسائل ایران هویّت ملی نداشته باشد. ایران با کل جهان و جامعۀ بشری تعامل فعال داشته است و اکنون هویّت بسط یافته در ذهن و دل و زندگی مردم دنیا و در حال تعامل فعال با حاکمیّتهای مختلف جامعۀ بشری دارد. ما نیاز به انسانهای رشیدی داریم که به سرعت متوجه این واقعیّت بشوند که ایران انقلابی نمی تواند به واقعیتهای خُرد بپردازد. می دانیم که گرفتاریها زیاد است، می دانیم انتظارات مردم هم زیاد است و باید آنها را امیدوار کرد و دوباره روحیۀ انقلابی را در ایشان تقویت کرد، می دانیم که حسابی با خرابکاریهای دولتهای پیشین مشغول خواهیم شد و با خباثتهای قطعی جریان منحرف لیبرال درگیر خواهیم بود، ولی ما اگر می خواهیم ما باشیم باید خود را به افق انقلاب اسلامی بکشیم. انقلاب اسلامی اکنون یک انتخاب لوکس نیست، یک واقعیّت بزرگ و زنده و نوشونده و پرسخن و پرتعامل است. انقلاب اسلامی یک بلوغ تاریخی است، انکار آن قطعاً سفاهت است. این حقیقت است که کمک می کند از آشفتگی هویّتی خارج شویم، کل پیکرۀ اقدام ما یکپارچه شود و همۀ پاره های وجودمان از هم مدد بگیرد. ▫️چند ضرورت بلکه در یک نگاه کلی تر باید گفت در دولت جدید با چند ضرورت مواجه هستیم : 1ـ خود را به افق «خواهش تمدن اسلامی» برسانیم؛ این خواهش و این هدف(و به تعبیر رهبری جهت گیری درست) در دل تمام هدفگذاریهای ما و تعریف ارزشها حضور خواهد داشت. 2ـ تغذیه از مکتب امام را ـ به عنوان آخرین، نیرومندترین و سودمندترین قرائت شیعی اسلام ـ جدی کنیم؛ کاش قدر باران رحمت اندیشۀ امام را می دانستیم! کاش برای درک آن سخت می کوشیدیم! کاش پرسخنی و تفاوت زایی آن را لمس می کردیم! حالا که دیگر شوخی و اپوزوسیون بازی تمام شد و حالا که باید متفاوت باشیم حالا که باید توفنده و پاسخگو باشیم، در تراز مکتب امام اندیشیدن برایمان یک ضرورت است. 3ـ همان طور که گفته شد به واقعیّت انقلاب اسلامی که اکنون مرز ندارد توجه کنیم؛ لیبرالهای مرتجع اساساً منکر حقیقت توفندۀ «انقلاب» بودند و اگر آن را پدیده ای زنده می دانستند منکر مطلوبیت و ارزشمندی آن بودند. ما که «انقلاب» را خواست تاریخی ایران اسلامی می دانیم و آن را یک حقیقت ارزشمند و افق گشا و پاسخگو و سرمایۀ یک جهش بزرگ تاریخی می دانیم، نمی توانیم از آن غفلت کنیم و به چهارچوبهای مفهومی دیگری تکیه کنیم. ما بدون تردید اگر ایران را بسازیم راه را برای امید و برای درک اسلام راهگشا و برای پشتیبانی حرکتهای انقلابی اسلامی باز کرده ایم، ولی هویّت ایرانی مسلمان را نباید در افق ایران ببندیم. غفلت از این واقعیت یعنی تحریف حیات و هویّت انقلابی که قطعاً کاهنده است و درست نیست. انقلاب اسلامی مرز ندارد، کما این که محدود به یکی دو بعد نیست، کما این که بدون تاریخ و بدون دستآورد نیز نیست. ┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄ ✿شاخۀ گل درودهای الهی، هدیه به روح بلند حضرت ادریس علیه التحیة و الثنا که حکمت را پاس داشت و به آسمان کشیده شد و همچون چشمه ای از نور همراه امام زمانمان عج به سویمان خواهد آمد ☘️@faslefarhang
• تحلیل • ؟ 1 ┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄ در سال تراکم جنگ احزابی مصائب و خیانتها و دلخوریها و تردیدها، مشارکت نزدیک به 50% در انتخابات ریاست جمهوری یک پیروزی مهم برای حرکت مظلوم انقلابی بود. تصویری که تاریخ از جنگ خندق به ما نشان می دهد کاملاً حماسی است، یک قطعۀ واقعاً درست، هرچند که وقتی به جزئیات حادثه نزدیک می شویم آشفتگیها و پژمردگیهای دردآوری در جبهۀ نوپای اسلام مشاهده می کنیم. رأی آوردن آیت الله رئیسی نیز جداگانه یک پیروزی برای جبهۀ حزب الله به شمار می آمد. به امید خدا طی ماههای آتی دولتی انقلابی بر سر کار خواهد آمد. آیا این همان اتفاقی است که باید می افتاد؟ آیا حادثه اصلی ای که در این زمان عطش پیکرۀ پرشور و پرشعور انقلاب اسلامی است همین حادثه است؟ ◈ دربارۀ یادداشت : اکنون که دولت انقلابی می تواند ذهنهای ما را متوجه ضرورتهای برجستۀ امروز کشور نماید، ممکن است توجه ما را از یک حادثۀ بسیار مهم ـ که توسط رهبر معظم انقلاب مهندسی شده است ـ منصرف کند. به همین جهت لازم است این سخن را بشناسیم و به خوبی برآوریم و آن را به یک مطالبۀ نخبگانی تبدیل نماییم. آنچه تحت عنوان «طرح رهبری» مورد اشاره است در واقع کار اصلی دولت انقلابی شمرده می شود، بلکه بالاتر می توان گفت این کار یک «انقلاب اجتماعی» است و باعث تضمین بقای صدسالۀ انقلاب اسلامی و پیشرفت همه جانبه و حقیقی کشور در مدار انقلابی خویش خواهد شد. • تقریر مختصری از آن : ▫️ «اتفاق»ی که نیافتاد «دولت جوان انقلابی» ایده ای است که رهبر انقلاب آن را برای امروز انقلاب بسیار ضروری معرفی نموده اند و برطرف شدن غصه ها را در گرو تشکیل آن دانسته اند. از این پدیده تلقیهای ساده ای وجود دارد و تلقیهایی که قدری ژرف کاوانه تر است. تشکیل دولت انقلابی در گرو اتخاذ رویکرد انقلابی در برنامه ها، انتخاب کارگزاران و اتخاذ بهترین ساختار کاری است که تاکنون به نظرمان رسیده است. در ساده ترین تقریر و ظاهراً سهل ترین صورت، دولت جوان انقلابی یعنی تعدادی از همین جوانهای دانا و باتجربۀ جبهۀ انقلاب مدیریتهای دولت را قبول کنند و با فرهنگ جهادی مشغول امور مسلّمی بشوند که مشکلات مردم را برطرف می کند. این پدیده انشاءالله که با نتیجۀ شیرین این انتخابات در پیش باشد. تقریر سخت تر آن است که دولت جوان انقلابی در صورتی شکل می گیرد که ما آگاهانه خود را به سمت نظریۀ اجتماعی جدید ـ نظریۀ حاکمیتی نوین حضرت امام ـ بکشیم و آرایش اجتماعی متفاوتی پدید بیاوریم و رویکردهای حل مسأله را نیز تغییر دهیم و فرهنگ متفاوتی(ناظر به همین حل مسأله) بر جامعه حاکم کنیم و با این «هیأت دولت نوین»ی که پدید می آوریم مشغول حل مسأله شویم. البته بی تردید در این خیز و قیام جدید، جوانان متعهد حزب اللهی پیشگام خواهند بود. رهبر معظم انقلاب به حکم حکمتی که از رهگذر زیست مجاهدانۀ اسلامی روزی شان شده است، به تحلیل ارزشمندی رسیده اند. تحلیلشان این است، حرکت تحولی و رو به رشد مردم ایران به نقطه ای رسیده که همۀ مردم را دعوت کنیم خودشان برای حل مسائل جامعه قیام کنند. این بی گمان یک رشد اسلامی است و رندانه ترین صورت برای نفی نرم افزارهای غربی و ضدمردمی ادارۀ کشور است، و اسلامی ترین اقدام برای خلق عقلانیت نوین است در حالی که حوزه و دانشگاه سستی یا ناتوانی خود را در خلق دانش تمدنگرای اسلامی مورد نیاز نشان داده اند(این ادعای عجیب جداگانه نیازمند بحث و گفتگو است). این نکته «حکمتی برآمده از ذات انقلاب» و حقیقت گام دوم و مرکز ثقل «بیانیۀ گام دوم» است. حضرت آقا سه ماه پس از صدور بیانیه در تاریخ اول خرداد 98 که در گفتاری با دانشجویان به شرح «بیانیه» پرداختند، به آن اشاره کرده و فرمودند : «چشم انداز باعظمتی برای حرکت مردم ایران ترسیم شده است(تمدن باشکوه اسلامی). برای دست یابی به آن، ما به یک حرکت عمومی به سمت آن چشم‌انداز نیاز داریم. باید یک حرکت عمومی در کشور راه بیفتد.» (98/3/1) در ادامه می فرمایند البته این حرکت عمومی از قبل 57 شروع شده است و مردم ایران ظرفیّت عظیم خود را نشان داده است و تاکنون با قیام خود این انقلاب را دو مرحله به پیش برده است «پیروزی انقلاب اسلامی»، «تشکیل نظام اسلامی» و علاوه بر آن «نظام جمهوری اسلامی» را زیر سخت ترین فشارهای نظام سلطه حفظ کرده است، ولی اکنون به حرکت گسترده تری باید پرداخت. و این حرکت فراگیر نیازمند «انضباط»، «سرعت» و «ثمرات ملموس» است. سپس با تأکید بر «انضباط» می فرمایند ««یک حرکتِ عمومیِ معقول و منضبط و صحیح و منتظم و عقلائی لازم است؛ یعنی حرکت، غوغاسالارانه و بَلبشویی و مانند اینها نباشد. گاهی حرکتهای عمومی با بلبشو و غوغاسالاری و مانند اینها همراه است، آنها ارزشی ندارد» ادامه دارد ... ┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄ ☘️@faslefarhang
• تحلیل • ؟ 2 ┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄ ▫️ «اتفاق»ی که نیافتاد رهبر معظم انقلاب واقعاً در اندیشۀ شکل گیری یک حرکت ملی و عمومی است، آن را برای دست یابی به چشم انداز باعظمت انقلاب اسلامی لازم می بیند، مشغول معماری آن است و از آنجا که حرکت پرشور و فراگیری مد نظرش است آن را منضبط و منتظم می خواهد و برای آن نقشه ای کشیده است. طبعاً همواره در نظر شریفشان هست که ما در مرحلۀ «تشکیل دولت ناب اسلامی» متوقف مانده ایم. بیش از دو دهه است که این «رکود» را تذکر داده اند و از ادامۀ سخنشان معلوم می شود که طرحی عملیاتی برای آن ریخته اند. ایشان برای توفیق این حرکت دو چیز را لازم می بینند : 1. پشتیبانی گفتمانی از آن، که به مدد «ذهنهای فعال و زبانهای گویا» اتفاق خواهد افتاد؛ این بازوی تبلیغی باید جوانان را به این باور برساند که باید برای حل مسأله های کشور قیام کرد و به تعبیر رهبری حتی تحریمهای داخلی را ـ که دستگاههای دولتی ایجاد می کنند ـ دور بزنند و مشکل را برطرف کنند. 2. به راه افتادن «جریانهای حلقه های میانی» که به منظور «هدایت، تمرکز، پیگیری، فعّالیّت پی‌درپی و لحظه‌به‌لحظه» این جوانان قیام کرده تشکیل می شوند و باعث می شوند که متن جامعۀ انقلابی «بتواند این کاروان عظیم جامعه را و مهم‌تر از همه جوانهای جامعه را به پیش ببرد» (98/3/1) تشکیل این حلقه های میانی که پشت «گروههای قیام کرده» می ایستند و وظیفۀ هدایت آنها را دارند و باعث شکل گیری «یک حرکتِ عمومیِ معقول و منضبط و صحیح و منتظم و عقلائی» می شوند، «نه به عهدۀ رهبری است، نه به عهدۀ دولت است، نه به عهدۀ دستگاه‌های دیگر است؛ [بلکه] به عهدۀ مجموعه‌هایی از خود ملّت است که خوشبختانه امروز ما این را کم هم نداریم.» این رسماً یک سازوکار جدید برای شناسایی و حل مسأله است. ویژگی آن این است که کاملاً مردمی است. حضرت آقا می فرمایند : «در هر نقطه‌ای اگر کار دست مردم قرار گرفت و مردم دارای هدف بودند، هرجور کاری؛ سخت‌ترین کارها، کارهای نظامی، کارهای امنیّتی، دست مردم وقتی افتاد، صحنه وقتی در اختیار مردم قرار گرفت، پیش خواهد رفت. ... هرجا صحنه به مردم سپرده شد، انگیزه‌های مردمی، نیروهای متنوّع و متکثّر مردمی، کارها را پیش خواهد برد. ما هم از اوّل انقلاب تا امروز هر وقتی هر کاری را محوّل به مردم کردیم، آن کار پیش رفته است؛ هر کاری را انحصاری در اختیار مسئولان و رؤسا و مانند اینها قرار دادیم، کار متوقّف مانده است»(۱۳۹۳/۱۱/۲۹) ایشان تصمیم گرفته اند این راهبرد عظیم را فعال کنند. این همان است که فیلسوفان سیاست در ترسیم آن دچار مشکل هستند و ما گمان داریم که با تکیه به فرهنگ فطری و مترقی شیعی می توانیم چنین چیزی را رقم بزنیم. ┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄ ✿شاخۀ گل یاد، هدیه به روح بلند عقیلۀ بنی هاشم حضرت زینب سلام الله علیها ☘️@faslefarhang
• تحلیل • ┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄ ▫️ چرا درگیری؟ چرا برخورد قضایی؟ چندی است که با نوشته یکی از یاداشت نویسان جوان که در آن به ساحت پراحترام استاد مصباح ره و شاگردان ایشان اهانتهایی شده بود، موجی از اعتراض و تحلیل در فضاهای ارتباطی جبهۀ انقلاب شکل گرفته است. برخی این اعتراض را بغض فروخفتۀ طیفی از جوانان می شمردند، برخی از تفاوت اسلام خمینی و مصباح سخن راندند، برخی با تفکیک میان استاد و شاگردان به تشکیل باندی پیرامون نام ایشان اشاره کردند که رفتارشان شنیع است، طوایف متعددی نویسنده را شماتت کردند، ظاهراً برخی شاگردان ایشان از طرف مؤسسۀ امام خمینی نویسنده را به نشستی صمیمی دعوت کرده بودند و برخی در این میان سخن از برخورد قضایی با ایشان داشتند. وقتی حوادثی از این قبیل پیش می آید ما تقریباً به سختی می توانیم تحلیلهای خود را پیش ببریم و با صفت جمعی به یک تصمیم خوب نزدیک شویم. این نشان از کاستیهایی دارد که در هویّت جمعی ما است که باید دیده و برطرف شود. استاد مصباح نزد جبهۀ انقلاب عزیز است و با تلاشهایی که در حساسترین سالهای عمر انقلاب در حمایت از اسلام انقلابی، انقلاب اسلامی، نظام مقدس جمهوری اسلامی، ولایت فقیه ـ به ویژه شخص مقام معظم رهبری ـ و فرزندان خمینی و خامنه ای کرده است در کانون حمایتهای پرشوری قرار گرفته است. حادثه نامطلوب بود، ولی بُعد دیگر آن فراهم شدن فرصتی برای رسیدگی به جبهۀ انقلاب است. یکی از پرکارترین عزیزانی که تلاش داشت به جبهۀ انقلاب رسیدگی کند و سطح فرهیختگی و میزان حساسیتهای سیاسی و غیرت و برانگیختگی آن را افزایش دهد همین وجود شریف بود. ادامه دادن راه ایشان که حقاً برای جبهه پدری می کرد به آن است که این رسیدگیهای لازم را معلوم کنیم. این رسیدگیها چیست؟ برای آن که یک اقدام از غنای راهبردی بیشتری برخوردار شود باید به سرعت برای آن یک چارچوب و انضباط راهبردی تعریف شود که شاید در آن اقدام و اقدامهای مشابه بسیاری مشترک باشد، ولی بالاخره اقدام مورد نظر را با حکمتهایی غنی تر می کند. آن چهارچوب می تواند مواردی از این دست باشد : 1ـ باید شأن و مرتبت استاد مصباح و کار و اقدام حرفه ای، نخبگانی و انقلابی پرارج ایشان و مرام ملکوتی شان برای همۀ نسلها بخصوص نسل جوان «شناخته شده تر» گردد؛ این یعنی استفاده از فرصت برای مقاصد و فرائض همیشگیمان. 2ـ «همگرایی» هر چه بیشتری برای جبهه انقلاب پدید بیاید و وحدت و همدلی و چهرۀ «رحماء بینهم»ی فرزندان خمینی و خامنه ای به نمایش گذاشته شود؛ روحیۀ جبهه را در این شرایط حساس که در صدد تصمیمهای سختی است خراب نکنیم و آن را شلخته، آشفته و پراز پرخاش و عصبانیت نشان ندهیم. 3ـ هر میزان که مقدور است چهرۀ «نخبه تر»، باهوشتر و عاقلانه تری از جبهۀ انقلاب به نمایش در بیاید، وجهه ای که بسیار بسیار بیشتر از پیش به آن احتیاج داریم؛ به خوبی معلوم شود که دارد از ظرفیت پیش آمده استفادۀ بهینه می کند و گامی هوشمندانه بر می دارد. 4ـ به هتاکی و بی اخلاقی و دریده گویی و سلیطه فکری میدان اعتنا و اعتبار و ارزش و اهتمام داده نشود و حتی الامکان این رویه ها به کناری زده شود؛ 5ـ میدان برای آزاداندیشی و درد و آه سرایی و بیان نگرانیها و اهتمامها بخصوص برای نسل جوان بازتر از همیشه بشود؛ نسل جوان را به محافظه کاری و لالمانی و بی نشاطی و بی دردی و خماراندیشی تشویق نکنیم و به خاطر آن به وضوح از برخی ضعفهای رفتاری و بیانی و اخلاقی چشم پوشی کنیم. معمولاً چهارچوبهای راهبردی دشواری آفرینند و به سختی از دل آن یک اقدام بیرون می آید، ولی قهراً انضباط بخشند و اقدام را به سمت نتیجه ای مطلوب سوق می دهند. ▫️یک پیشنهاد هم به نظر می رسد : مؤسسۀ فخیم امام خمینی ره محبوب انظار و قلوب بسیاری است و توقعات زیادی از آن می رود حتی از طرف کسانی که در آن مؤسسه رشد نکرده اند. مؤسسه از یک اعتبار ملی برخوردار است و تراز آن تراز رهبری فکری جامعه است. به همین جهت و با شناخت این جایگاه باید اقدام بسیار پخته ای را سامان بدهد و رسماً در پیش بگیرد. اگر بخواهیم چارچوب یادشده را مراعات کنیم و از فرصت پیش آمده استفادۀ بهتری کنیم و جلوی زخمی شدن جبهه انقلاب را بگیریم، بهتر است به سرعت یک محفل نظری با پوشش خبری خوبی ترتیب داده شود و به بهانۀ عطش نظری جوانان جبهۀ انقلاب صاحب نظران نامداری دعوت شوند و به بررسی برخی موضوعات مطرح شده در نامۀ این نویسنده و دیگر کسانی که تحلیلهایی ارائه کردند و ابعادی به موضوع دادند، بپردازند. می توان این محفل را با دعوت از گروههای متنوع جبهۀ انقلاب به محلی فاخر برای بروز نخبگی جبهۀ انقلاب تبدیل کرد و حتی این نشست را در مجالهای دیگری نیز ادامه داد. فقط باید از کارهای فرمالیته و سهل اندیشانه و نتایج سریع و چیپ و غیرنخبگانی پرهیز کرد. ┄┅••✿••┅┄ ☘️@faslefarhang
• تحلیل • ┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄ ▫️ چرا درگیری؟ چرا برخورد قضایی؟ برخی بزرگواران بازخوردشان به نوشتۀ پیشین این بود که پیشنهاد راهبردی از ابهام برخوردار است؛ آیا منظور این است که در برابر این کار بی فکرانه و بی فرهنگی غلیظ و کم سابقه باید فکور بزنیم و میتینگ تشکیل بدهیم و حسابی بیاندیشیم، یا منظور دیگری هم در میان بود؟ پیشنهاد اصلی این بود که اولاً به کل ماجرا فقط به چشم یک پدیدۀ شوم نگاه نشود، در ثانی یک چهارچوبی تعریف و مراعات شود تا اقدامات ما هزینه هایش کمتر شود. چهارچوبی نیز پیشنهاد شد : 1ـ شأن و نقش حرفه ای و مسؤولانه استاد مصباح تحلیل و «تبلیغ» شود؛ 2ـ «همگرایی» بین جبهه حفظ و تعمیق شود؛ 3ـ به وضوح هوشمندانه عمل شود؛ 4ـ هتاکی و دریده گویی به کنج شماتت کشیده شود؛ 5ـ میدان برای آزاداندیشی تنگ نشود؛ اقدامی نیز پیشنهاد شد که خود مؤسسۀ محترم امام خمینی ـ که طبعاً از همۀ مراکز مستعدتر و پرانگیزه تر است ـ پیشقدم شود و ظرف تحقق این درایت و اقدام فعالانه برای دیدن و نمایاندن حرکت عزیز و بلند سرور ملکوتیمان استاد مصباح و تبدیل این حادثه به رشدی برای جبهۀ انقلاب شود. و گفته شد «می توان این محفل را با دعوت از گروههای متنوع جبهۀ انقلاب به محلی فاخر برای بروز نخبگی جبهۀ انقلاب تبدیل کرد و حتی این نشست را در مجالهای دیگری نیز ادامه داد.» خیلی از محکوم کردنها مثل سکوت کردن عملاً منفعلانه و بی خاصیت است، حتی همان محکوم کردن هم باید یک خوراکی از فرهیختگی و روشنگری و رشد درش گنجانده شود. فراموش نکنیم که به یک معلم و هادی و راهبر اهانت شده است؛ یعنی هدایت با ناوک جهل آماج گرفته شده است. پاسخ نیز باید فعالانه و متناسب باشد. ┄┅••✿••┅┄ ☘️@faslefarhang
• اندیشه • 2 ┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄ ایدۀ فرهنگی به عنوان یک ایدۀ راهبردی مادر می تواند از چند مؤلفه تغذیه کند : 1▫️ذائقۀ توحیدی 1. انقلاب اسلامی مهمترین سخنی که برای بشر به عنوان حداقل یک فرهنگ عمومی دارد تفکر توحیدی است. به تعلیم قرآن آن چیزی که شفای بیماریهای انسان است و او را از وهم دور می‌کند و از تاریکیها به سمت نور سوق می دهد اندیشه خدا و شناخت خدا و خواستن خدا است. فلذا مهمترین نقطه مرکزی در ایده فرهنگی ما ایجاد ذائقه توحیدی در جامعه است. 2. رهبر انقلاب در تابستان سال نود و یک در جمع اساتید دانشگاه سخن تاریخی‌ای را مطرح کردند که با نام پیچ تاریخی معروف شد. «وضعیتى که امروز در دنیا هست، وضعیت تحول است. اوضاع جهان در حال تبدیل به یک شکل جدید و هندسۀ جدید است. ... پیداست که به سوى تحولات تازه‌اى داریم پیش می‌رویم» و شواهدی برای آن ذکر کردند و یکی از نکات خیلی خیلی مهمی که گفتند این بود که «ایران در این حادثه بزرگ نظاره‌گر نیست» این بزرگترین توصیف راهبردی است که در برنامه ریزیها می شود در نظر گرفت و برای ما الهامهای زیادی دارد و الزامهای زیادی را هم پدید می آورد که در مقام برنامه ریزیهای کلان می تواند خودش را نشان دهد. 3. درخواست ایشان این بود که نخبگان جامعه خودشان را تا سطح این ادراک و این شعور که استلزامات راهبردی فراوانی دارد بالا بکشند. اینطور نشود که در کشور تنها افراد معدودی باشند که چنین درکی دارند؛ یعنی در سطوح تمدنی متوجه فعل و انفعالات حیات امروز، سوگیریها و سرعت و کندی ها و حوادث مهم و تاریخی می شوند و متناسب با این ادراک طراحی می کنند. «دانشگاه‌هاى کشور و حوزه‌هاى علمیۀ کشور در این شرایط، مسئولیت سنگینى دارند. کار توفیق ملت ایران و کشور ایران در این برهۀ بسیار مهم و حساس تاریخى، در درجۀ اول بر دوش دانشمندان است. ... آیا در یک چنین شرایط به این اهمیت و حساسیت، دانشگاه یا حوزه می‌توانند براى خودشان یک مسئولیتى تعریف نکنند و نقش تماشاچى داشته باشند؟» 4. در این افق مهمترین تذکر ایشان این است که توجه بفرمایید که یک مکتب دارد زمین می خورد. این یک بحث کوتاه برد تاکتیکی یا بلند برد راهبردی نیست، این یک بحث بنیادی است که مکتب مادی دارد زمین می‌خورد، یک جلوۀ آن چند دهه قبل زمین خورد و دیگری نیز در حال احتضار است و این چیزی نیست که کسی بتواند درمانش بکند. 5. هندسه عالم دارد تغییر می‌کند؛ زیرا مکتبی که آن را ویرایش کرده بود دارد زمین می‌خورد. اینجا است که اتخاذ رویکرد توحیدی و دادن ذائقه توحیدی به مردم گذشته از این که درست است شدیداً عطش زمانه است و ما نباید بگذاریم هیچ روزی با غفلت از این مهم بگذرد. 6. به نظر می رسد یکی از اسامی شیطان در این دوران «اندیشه کاربردی» و گرایشهای تند عملیاتی است؛ زیرا به این نام داریم بشر را و حتی جامعه حزب اللهی مسلمان شیعه انقلابی را از توجهات بنیادین و پایه محروم می‌کنیم. این اتفاقی است که به بهانۀ پرهیز از کلیّات ابوالبقا دارد امروز در فضای کارشناسی یا شبه کارشناسی می‌افتد و همه را از رویکردهای عریق محروم می‌کند. 7. ما مهمترین بخش ایده فرهنگی امان که یک انتخاب هست یک مرکز ثقل است و یک سوگیری سعادت بار پر ثمر است همین انتخاب ذائقه توحیدی است. ما باید نخبه‌گیهای جبهه را صرف پاسخ به این سؤال کنیم که اگر بخواهیم به جامعه ذائقه توحیدی بدهیم باید چه کاری بکنیم؟ در این باره زیاد بنویسیم مجموعه هایی که به ما مربوط هستند وادار کنیم که درباره این ذائقه توحیدی بعنوان فرهنگ عمومی بیشتر بنویسند بیشتر تحلیل بکنند زمینه‌یابی بکنند فرصت‌شناسی بکنند و مانع‌یابی بکنند مؤلفه‌ها را روشن بکنند بگویند این فرهنگ عمومی مؤلفه‌هایش چیست؟ همچنین باید برای ذائقه توحیدی ادبیات عمومی خلق کرد. یک طرف ماجرا این است، یک طرف دیگر اینکه واقعا انسانهایی را انتخاب بکنیم که ربط داشته باشند به این ذائقه توحیدی. اگر غفلت کنیم امکان یک همگرایی و ژرفابخشی و گرفتن حالت تهاجمی را از دست داده‌ایم. 8. یکی از ثمرات این رویکرد هماهنگ شدن با رهبر انقلاب است؛ زیرا خود ایشان می‌گویند من از این نقطه شروع می‌شوم و دغدغۀ دائم من این است. ┄┄┅••=✧✿✧=••┅┄┄ ☘️@faslefarhang
• تبریک • ┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄ عید قربان مبارک! در این روز حضرت ابراهیم سلام الله علیه مأمور شد که فرزندش را در راه خدا ذبح کند و چنین کرد اما به لطف الهی چنین نشد و در طول تاریخ موحدان این رفتار توحیدی را جشن می گیرند، به امر الهی. ┄┅••؛••┅┄ ▫️ اهل ظاهر و باطن دین پرمناسکی داریم، و نکته جذاب ماجرا این است که این مناسک پر از معنای عمیق و درست است و جزء معجزات دین است؛ زیرا این طراحی‌ها سرجمع کاری بشری نه، بلکه کاری معجز و آسمانی است. مناسک ریسمان‌های آویخته از آسمان است، چهره کاربردی توحید است، هر یک گلی از بوستان تجلی است، با آن میتوان به شگفتی رسید. می‌توان در سطح ماند - کما این که میمانیم - و نیز می‌توان با آن به بلندای معنا دسترسی پیدا کرد که خواستۀ صاحب شریعت است. ما قرآن هم بخوانیم در سطح میپوییم! ولی قرآن را کنار نباید زد. مشکل از مناسک و ظواهر نیست، مشکل از ظاهرگرایی است. در باب ظاهرگرا نبودن خود یا منتقدان مناسک، خیلی هم خوش بین نباشیم. حضرت امام از چند گرایش اسلامی گلایه می کند؛ یک، معناگرایی که در سنت عرفانی اتفاق افتاده و یکسره توجه دین به ظاهر زندگی دینی را انکار می کند یا مورد بی مهری قرار می دهد، دو، ظاهرگرایی فردی که در همین فقه رایج اتفاق می افتد و گویی میانۀ خوبی با معناگرایی ندارد و همچنین میانۀ درستی با جامعه و رویکردهای حکومتی دین ندارد، سه، جامعه گرایی که اخیراً قشری روشنفکر گرفتار آن شده اند که گویی با فقه فردی و گرایشهای عرفانی و حتی گرایش دینی میانه شان خوب نیست. امام می گوید این هر سه به اسلام ظلم کرده اند و نخواسته اند واقعیت اسلام را ببینند. اسلام دین انسان است و انسان ذو ابعاد است به همین جهت دینی که شکوفایی او را هدف گرفته حتماً ذو ابعاد خواهد بود. اسلام حقیقی هم معناگراست، هم ظاهرگرا، هم توجه به فرد دارد هم توجه به جامعه و حکومت. «اسلام نه دعوتش به خصوصِ معنویات است و نه دعوتش به‏‎ ‎‏خصوصِ مادیات است، هر دو را دارد؛ یعنی اسلام و قرآن کریم آمده است که انسان را‏‎ ‎‏به همۀ ابعادی که انسان دارد بسازند او را، تربیت کنند او را.‏ ... در هر صورت، چون اسلام برای تربیت ماها آمده است، تا تبعیت از آن نکنیم به همۀ‏‎ ‎‏ابعادش تربیت نمی شویم. ... بنابراین، شما این احکام ظاهریه ای که التفات به آن نیست که حالا بفهمد چه می شود‏‎ ‎‏و چه ربطی ما بین روح انسان و این عمل هست، سبُک نگیرید؛ اینها مهم است برای شما؛‏‎ ‎‏برای زندگانی ماورای طبیعت شما مهم است»(6 آبان 1357) ┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄ ✿شاخۀ گل یاد، هدیه به روح بلند حضرت ابراهیم علیه آلاف التحیة و الثنا ☘️@faslefarhang
• تسلیت • ┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄ ▫️ چشمهایی که می دید ناراحتی از رحلت برادر بزرگوار مرحوم محمدحسین فرج نژاد به راحتی رهایمان نخواهد کرد. حوزه و نخبگان زیادی برای ایشان زحمت کشیده بودند تا به این سطح از نخبگی و دانایی و دارایی رسیده بود. خود او کانون تلاش و درد و امید و ایده و حل مسأله بود. گاهی به ذهن می رسد که از وجودش محروم شدیم، باشد، ولی او هم بالاخره آرام شد. قرار نداشت؛ دائماً مشغول تحلیل بود و راه می جست و کار می کرد. خیلی وسیعتر و متنوعتر از معمول نخبگان قبول زحمت می کرد. شاید در شرایطی که تراکم توطئه ها علیه جریان اصیل انقلابی زیاد است و ریزشها هم زیاد شده است، مهمترین ویژگی ایشان این بود که عمیقتر از معمول می دید ولی امید داشت و می کوشید. خداوند این رحلت مظلومانه را مبدأ فوران برکات زندگی این عزیز مجاهد قرار دهد! ما همه از خداییم و به سوی او باز می گردیم! ┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄ ☘️@faslefarhang
• اندیشه • 3 ┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄ گفته شد که ما برای جمع کردن ذهن برنامه‌ریزان و کنشگران نیازمند یک ایدۀ فرهنگی هستیم. این ایده به عنوان یک ایدۀ راهبردی مادر می تواند از چند مؤلفه تغذیه کند که یکی از آنها ذائقۀ توحیدی است : 1▫️ذائقۀ توحیدی 9. جزء مهمترین مخاطراتی که کشور تمدن‌خواه ما با آن مواجه است آشفتگی گفتمانی است. آشفتگی گفتمانی یعنی ذهن به هم ریختۀ ملی. آشفتگی گفتمانی یعنی فعال بودن آبشخورهای مختلف و فقدان یک آبگیر و یک پردازشگر فعال و توحّدآفرین. از آنجا که رویش یک تمدن جدید وامدار شکل‌گیری یک هویّت جدید است، آشفتگی گفتمانی حرکت اصلی ما را کند می‌کند؛ زیرا باعث می شود هویت نوینی در کشور ما شکل نگیرد. به کشوری که از هویت و شخصیتی برخوردار نیست هرچقدر هم زمان بدهید چیزی از جنس تمدن بر پا نمی‌کند. این برخورداری از هویت است که در واقع یک قوم هدف‌دار و برنامه‌دار را مشغول معماری تمدن جدید در دل هر چه هست می نماید. به آشفتگی گفتمانی امور متعددی دامن زده و از آبشخورهای مختلفی این موضوع تغذیه کرده است. 10. هریک از دولتهایی که بر سر کار آمدند زاویه‌ای با مکتب امام داشتند و این نکته هرچند در واقع طبیعی بود، ولی بالاخره فرصت‌ها برای شکل‌گیری یک گفتمان فراگیر از دست می‌رفت. مردم ایران با آموزه‌های مؤثر و سعادت‌ساز حضرت امام انس گرفته بودند و باید به سمت تعلیمات عمیق‌تر حرکت می‌کردند، ولی دولت سازندگی زاویه‌های جدی را با مکتب توحیدی حضرت امام (ره)شروع کرد. دولت اصلاحات با عزم، آگاهی و صراحت بیشتری این را تکمیل کرد. دولت بهار هرچند به تعبیر حضرت آقا با مطرح کردن شعارهای امام قطار انقلاب را به ریل اصلی برگرداند(!)، ولی چون استقرار خوبی روی این گفتمان نداشت ابتدا با خارج شدن از طرح راهبردی رهبری و سپس ویرایش عناصر و آرایش مکتب امام عملا به سمت یک گفتمان جدید حرکت کرد. صدمات این دولت به امور عملی محدود نشد، بلکه زاویه‌ها عمق گرفته بود و این نکته نیز آشفتگی می‌آفرید. دولت اعتدال نیز ادامۀ دولت سازندگی بود با ارتدادهای صریح اصلاحاتی از مکتب امام و برنامه‌های صریح‌تر لیبرال برای بازگرداندن کشور به دامان تمدن غرب. ما اکنون به عنوان یک نهضت تمدن‌سازی مهمترین مصیبتمان این آشفتگی گفتمانی است که باید به مدد مکتب امام درمان شود فلذا این را باید در راس دغدغه های فرهنگی و مهمترین ایده اصلاحی در حوزه فرهنگ بشمار آورد. 11. اصلی ترین ویرایش در این حوزه همان مطرح کردن رویکرد توحیدی و اعطای ذائقه توحیدی به جامعه است، جامعه ایران مستعدترین کشور در دنیا است که می‌تواند پذیرای ذائقۀ بلند و عملیاتی توحیدی باشد و مستعدترین نقطه، در این دنیا است که می تواند در این زمینه خلق محتوا بکند و به کانون بسط ادبیات توحیدی تبدیل شود. 12. ذائقۀ توحیدی اصل است. در آیه 41 سوره حج خداوند متعال می‌فرماید «الَّذِينَ إِنْ مَكَّنَّاهُمْ فِي الْأَرْضِ أَقَامُوا الصَّلَاةَ وَآتَوُا الزَّكَاةَ وَأَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَنَهَوْا عَنِ الْمُنْكَرِ ۗ وَلِلَّهِ عَاقِبَةُ الْأُمُورِ»﴿الحج‏،41﴾ مومنین تا صاحب اقتداری می‌شوند یاد خدا را برپا می‌دارند. این به معنای پراکندن ذائقه و زمزمه(گفتمان) توحید است. یعنی ذهن معطلی ندارند، انتخابشان روشن است؛ با پشتیبانی گفتمان توحیدی زمینه را برای ویرایش زیرساختی اقتصادی فراهم می‌کنند و همۀ مردم را پاسبان فرائض می‌کنند و از آنجا که پایان نیک از آن خدا است، با حفظ ریلها و روندهای توحیدی به سرانجامی نیکو می‌رسند. 13. یکی از رصدگران پراطلاع صحنه می‌گفت کسی حواسش نیست که یکی از ناامیدترین اقشار جامعه همین نیروهای جبهۀ انقلابند. مهمترین عامل این وضع «نخبگی» است، اما نخبگیهای غیراسلامی. همان که جریان‌های اعتدال و اصلاحات و نهایتاً بهار را زمین زده و به کانون سرگردانی تبدیل کرده است. درمان خدا است. «وَ مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِكْرِي فَإِنَّ لَهُ مَعِيشَةً ضَنْكاً»﴿طه‏،124﴾ زندگی به تنگنا می‌افتد وقتی که قبله‌اش خدا نیست. ذکر تنها این نیست که خدایی هست. خدا در دل تمام نوامیس و قوانین این عالم حضور دارد، توحیدی بودن چهرۀ جهان یعنی همین. کسی که قواعد توحیدی عالم را بفهمد و در آن غوطه‌ور باشد، در ذکر خدا است. گفتمان توحید در نافذترین و گیراترین چهرۀ خود این روشن‌بینی را دنبال می‌کند. «سخن نوی» انقلاب اسلامی اساساً همین است. ┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄ ☘️@faslefarhang
• اندیشه • 1.5 ┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄ دو سه یادداشت پیشین، به تأملی دربارۀ «ایدۀ فرهنگی دولت» گذشت و به یکی از مؤلفه‌های آن ایده اشارت رفت. با پوزش به نظر رسید پیش از ادامۀ بحث، تفصیلی به مقدمه داده شود و پس از آن بحث پیشین پی‌گرفته شود. لذا شمارۀ 1.5 خورده است تا قبل از متن بحث در نظر گرفته شود. بخشی از این یادداشت تأکید بر مقدمۀ گذشته است. ▫️مقدمه (1) انقلاب اسلامی و کشور ایران در حوزۀ فرهنگ صاحب سخن و اقتدار و مقاومتهای پیروز به شمار می رود. غیر از این که لطمه‌های زیرساختی یکی دو سده استعمار ایران و جهان اسلام، بلکه جهان سوم دمار از روزگار ما در آورده است و علاوه بر آن هجمه‌های سنجیده و سنگین پس از انقلاب نیز پدیدۀ کم رمق و کم اثری نبوده است، ولی انقلاب اسلامی به لطف الهی توانسته در حوزۀ فرهنگ نیز «یک چلّۀ پُرافتخار را بدون خیانت به آرمان‌هایش پشت سر نهاده و در برابر همۀ وسوسه‌هایی که غیرقابل مقاومت به نظر می‌رسیدند، از کرامت خود و اصالت شعارهایش صیانت کند»(بیانیه گام دوم). ما در برابر نظام سلطه و تمدن پشتیبان آن دوام آورده‌ایم و بسیاری از طرح‌های پرامید دشمن در واقع به نتیجه نرسیده است. حضرت آقا که پس از رحلت امام موضوع تهاجم فرهنگی، بلکه شبیخون و تاراج فرهنگی را مطرح نمودند پس از سالها گفتند که لطمه خوردیم ولی به هدفشان نرسیدند. شواهد این تحلیل رهبری هم کم نیست. مثلاً وقتی جنگ سوریه با وحوش داعشی پیش می‌آید جوانان بسیاری با انگیزه‌های خالص دینی به این جنگ می‌روند و خانواده‌ها و بسیاری از مردم بلکه جو عمومی جامعه نیز در دل تخریبهای مزورانۀ یکی از ذلیل‌ترین و بی‌هویت‌ترین دولتهای این چهاردهه از آنها پشتیبانی می‌کنند. این نشان می‌دهد امور ریشه‌ای بسیاری ـ نه صرفاً از جنس مذهبی بلکه حتی از جنس انقلابی ـ زنده مانده است. ولی بالاخره در این حوزه پرمشکل و پرمسأله هستیم؛ سمت و سوی واحد و متمرکزی نداریم، از مزیت‌های اسلامی، شیعی و انقلابی به خوبی استفاده نمی‌کنیم، الگوهای تحلیل و تدبیر انضباط علمی ندارد و شاید نمی‌تواند داشته باشد و در عین حال از نخبگیهای بالفعل نیز فاصله دارد، بسیاری از نخبگان درجۀ یک در حوزۀ فرهنگ باقی و پایدار نمی‌مانند و اگر هستند با این باور عمیق و عالمانه نیست که اقتدارات فائق و چیرۀ فرهنگ را هرچه بیشتر کشف کنند و نشان بدهند، مراکز و متولیان پیگیر مقاصد فرهنگی همچون مقولات و اجناس عالیه بسیار متنوع، متباین و واگرا است و گویا امکان اتصال زنجیروار به هم ندارند، حتی تک تک مراکز فرهنگی نیز در درون خود گرفتار این واگرایی هستند و قدرت ضبط و همگرا کردن اقدامات خود را ندارند، بدتر این که اکنون دچار نوعی سطحی‌زدگی(عوام‌زدگی)، سیاست‌زدگی و حتی نهایتاً ولنگاری فرهنگی شده‌ایم، لذا می‌توان گفت از ناحیۀ سیاست، از ناحیۀ تربیت، از ناحیۀ اقتصاد، از ناحیۀ امنیت و ... شاید از همۀ نواحی بلا و مصیبت بر سر فرهنگ سرازیر می‌شود و در این میان حملات دشمن شدید و پی‌درپی و با اقتدارات روزافزون صورت می‌گیرد. این مقوله تحلیل عمیق می‌خواهد. آخر چرا؟ وقتی به بهبود می‌اندیشیم می‌توان گفت یکی از اصلی‌ترین ملاحظات در حوزۀ فرهنگ این است که روش حل مسأله در این حوزه درست است یا خیر؟ اکنون الگو و چرخۀ حل مسأله به نظر معیوب می‌رسد. این الگو خود می‌گوید که در واقع «پیش‌روی» هدف گرفته نشده است. داریم روزمرگی می‌کنیم. هرچند اندیشۀ اسلامی یعنی اقتدارهای چند جانبه، ولی شاید همۀ نخبگان انقلابی می‌گویند اقتدارات اصلی انقلاب ما در حوزۀ فرهنگ است. فرهنگ سخن اصلی ما است. انفعالی که اکنون در حوزۀ فرهنگ داریم باید ما را به فکر راه‌حلهای واقعی و اساسی در این حوزه بیاندازد. این انفعال در حالی است که به مکتب نیرومندی تکیه داریم، مردم ما تربیت شده‌اند، ظرفیت‌های فراوان تاریخی و عصری در اختیار خود داریم، اصل پیروزی انقلاب تأثیرات مثبت فرهنگی بسیار داشته است، دست‌آوردهای انقلاب جایگاه منطقه‌ای باشکوتی به ما داده است(با آبروییم) و این را امروزه به خوبی درک می‌کنیم و ... ولی منفعل و آشفته‌کاریم. باید ذهن و دلمان را برای اقدامات جدی در این حوزه آماده کنیم و برای استمرار بخشیدن به کارهای سطحی بهانه نیاوریم. برای این که به معنای واقعی وارد حوزۀ حل مسأله شویم اموری به نظر لازم است : الف. ایدۀ مادر ب. عاقلۀ فرهنگ ج. چرخۀ پیشرفت فرهنگی به توضیح مختصر هر یک خواهیم پرداخت. ┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄ ☘️@faslefarhang
• اندیشه • 1.5 ┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄ در مقدمه نیم‌نگاهی به سه نکته خواهیم داشت : الف. ایدۀ مادر، ب. عاقلۀ فرهنگ و ج. چرخۀ پیشرفت فرهنگی ▫️مقدمه (2) ● الف. ایدۀ مادر پیشتر عرض شد که باید روی دست‌یابی به ایده‌ای مرکزی، مادر، مقتدر و وحدت‌بخش سرمایه‌گذاری کنیم و آن ایده را به همۀ مناطق تحلیل و تدبیر بکشیم و در دل همۀ فرصت‌ها تزریق کنیم تا با این کار همۀ پاره‌های سخن خویش را معنا و رمقی جدید ببخشیم، آنها را متوجه همدیگر نماییم و پیگیری مطلوبیت‌های متعدد فرهنگی را شدنی و پرثمر کنیم. وقتی جامعه‌ای «فرهنگی» می‌شود که پاره‌های مختلف پویش‌های فرهنگی از وضع متشتت خارج شوند، دست به دست هم بدهند و یک زیست‌بوم کامل و رشدپایه را تشکیل بدهند، و الا معمول تلاشها تنها دست و پا زدن است و شاید نهایتاً ما را روی آب نگه‌می‌دارد نه این که با هشیاری ملموسی «به پیش» ببرد. این ایده هرچند برآمده از دانایی است، ولی خود توان تولید علم‌های مُعین و متناسب و مورد نیاز در حوزه‌های فرهنگ را بالا می‌برد و ما را به شدّت خلاق و سخن‌ساز و سخن‌سرا می‌کند و امکان تفاهم میان کنشگران متنوع عرصۀ فرهنگ را افزون‌تر نموده، آهنگ هماهنگی و امید به همگرایی را به‌خوبی می‌نوازد و ظرفیت‌های بی‌پایان ذهنی و عاطفی خلاقیّت‌های مردمی را فعال می‌کند و به آبشخورهای «خلق سخن» و «گسترش گزینه‌های حل مسأله» اضافه می‌کند. دربارۀ این قاعده ـ لزوم ایدۀ مادر ـ باید بیشتر سخن گفت. دریغ است روی نکته‌ای که در خط آخر بند قبلی آمد(خلق مردمی سخن)، تأکید بیشتر صورت نگیرد؛ اصرار بر ایدۀ مادر برخاسته از نقش سرنوشت ساز، حیات‌بخش و رویش‌آفرین «اراده» در حیات فردی و «اجتماعی» بشر نیز هست. انقلاب اسلامی به خاطر نگاه مردم‌سالارانۀ عمیق و کاملاً متمایز و گستردۀ خویش، خلق انواع بصیرت را نیز مردمی و گسترده می‌خواهد و از آنجا که توان تولید قیام مردمی را ویژه‌تر از هر فرهنگی دارد می‌تواند روی این کانون خلاق حساب ویژه‌ای باز کند. به همین جهت ایده‌های مادر که اراده‌های سرگردان را جهت می‌بخشند و محیط همگرا و زیست اجتماعی مترقی‌ای ـ که منبع الهام‌های توفندۀ تودۀ مردم است ـ پدید می‌آورند، عناصر مهمی در چرخۀ خلق بصیرت ملی به شمار می‌روند. ایده‌های مادر زمینۀ مدیریت صحنه را فراهم می‌کنند و صحنه به خلق بصیرت‌های نوین می‌پردازد و همۀ اینها عالم انسانی را دیگر می‌کند و منبع الهام جدیدی شکل می‌گیرد. این یعنی تعالی اجتماعی انسان و این تعالی‌ها یعنی بالارفتن سرمایه‌های اجتماعی تحول. اما ایده‌ها از مبانی نیرومند و تحلیلهای پایدار و پایه تغذیه می‌کنند. این ایدۀ مادر باید از تراث معرفتی شیعه و تمام مبانی فکری مکتب امام تغذیه کرده باشد و با تمام اصول آن هم‌خوانی داشته باشد و حتی در مرحلۀ تکوین با همۀ ظرفیت‌های فرهنگی ارتباط بگیرد و بصیرت‌های صحنه را بنوشد و نهایتاً به سخن واحدی برسد و طبعاً آن را در ادامۀ چرخه در همۀ این ظرفیت‌ها جاری نماید. خلق ایدۀ مادر یک حادثه است، یک پیشرفت است، یک تعالی ارزشمند انسانی است. هر تمدنی از یک عقلانیّت تغذیه می‌کند و عقلانیّت ابتدا ایدۀ مادری است که حتی پشت خلق دانش‌های نوین قرار می‌گیرد. در حوزۀ فرهنگ نیز با وجود این ایدۀ مادر است که گذر زمان به چشم یک سرمایه دیده می‌شود و همۀ متغیرهای حیات بشری را از روح واحدی متأثر نموده پیکرۀ واحدی را به نمایش می‌گذارد. جامعه‌ای که به ایدۀ مادر نمی‌اندیشد ـ ولو جامعۀ نخبگانی ـ از الگوی اصلی تمدن‌سازی بی‌خبر است. (ادامه دارد ...) ┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄ ☘️@faslefarhang
• اندیشه • 1.5 ┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄ تسلیت بابت سالروز عاشورای حسینی و شهادت سیدالشهدا و یاران بااخلاصش. در مقدمه نیم‌نگاهی به سه نکته خواهیم داشت : الف. ایدۀ مادر، ب. عاقلۀ فرهنگ و ج. چرخۀ پیشرفت فرهنگی ▫️مقدمه (3) ● ب. عاقله فرهنگ 1 نکتۀ ضروری دیگری را باید کنار مطلب «الف» نشاند. دربارۀ این نکتۀ دوم هم باید تأمل کرد و بدون مسامحه به جمع‌بندی‌هایی رسید و اتخاذ تصمیم نمود. به نظر خواهد رسید که این عنصر با نگاهی سخت‌گیرانه دیده شده است، ولی واقعیّت گاهی دشواری آفرین است و چاره‌ای نیست جز این که به زبان رانده شود تا عزمی برای تدبیر و حرکت به سمت آن پدید بیاید. این روشن است که ما باید اکنون با توان بالفعل خویش و با بهادادن به همۀ تحلیل‌گران و کنشگران فرهنگی‌مان پویش‌های پر پیمان فرهنگی را برای پیگیری مسلمات فرهنگی دامن بزنیم و شور و نشاط خوبی ایجاد کنیم و اجازه ندهیم این حوزه به مرزهای مهجوریت کشیده شود. در عین حال اگر به سامان اساسی در این حوزه می‌اندیشیم و ایدۀ مادر را لازم می‌بینیم با نگاهی عملیاتی باید گفت برای این که به آن ایده برسیم و پس از آن نیز بتوانیم ایدۀ حاصل آمده را واقعاً در جامعه جاری کنیم باید کسانی از نخبگان توانمند جبهۀ انقلاب «بدون هیچ تعیّن اداری» و تنها با احساس یک مسؤولیت الهی این مأموریت را بپذیرند و تصمیم بگیرند که پای آن بایستند(به تعبیر حضرت آقا کمربستۀ آن ضرورت بشوند). اینها باید رسالت خود را چنین تعریف کنند که «بالاخره هرکاری لازم است بشود تا در این کشور کل ظرفیت‌های علمی و راهبردی و کادرسازی و فرهنگ‌سازی و ... به نظم و توحد برسد و خرج غنی‌ترین مقاصد و مسیرهای فرهنگی بشود». حال و هوای اداری هیچ تناسب درستی با حل واقعی مسأله ندارد. اخلاق اداری در فضای فرهنگ که مهمترین عنصر حیات پرمسؤولیّت شیعۀ انقلابی تمدن‌خواه است واقعاً پاسخ‌گو نیست. این وضعیّت از منظر کلان ـ به ویژه در حوزۀ تحولات تمدنی ـ وضعیّت حل مسأله نیست. به همین جهت نه در سطح ملی و نه حتی در سطوح منطقه‌ای و شهرستانی مسائل فرهنگی به‌واقع حل نمی‌شود. ◈ تعریف عاقلۀ فرهنگ این قوم لحظه‌ها و فرصت‌های تاریخی ما را می بینند، بر سر آنها می‌ایستند و برایش عمیق‌ترین و اصیل‌ترین تدبیرها را می‌کنند. این کار ثمرۀ هشیاری و اشراف است. خلق آن ایده، و صرافت بر هدف و راه و آن انسجام و عزم، کار عقل است؛ یعنی باید این جمع نقش عاقلۀ فرهنگ را بپذیرد و برای آن که تنها اسم و رسمی نباشد، باید با تمام وجود پای آن ایستاده باشد. این جامعه خودِ عقلند، قلک همۀ دانائیهای این عرصه‌اند، با نام تعهد اجتماعی به آسمان وصلند، همدیگر را براساس اصول اسلامی از صمیم دل می‌خواهند و بین‌شان هیچ رقابتی نیست، از همه نوع تبرّج به‌دورند و تمثال فرهیختگی، توکل به خدا، اعتماد به نهاد و باطن تعالی‌خواه بشر و بی‌تعلقی نسبت به تعیّنات امروزی هستند. «عاقلۀ فرهنگ» برای این که واقعاً عاقله باشند و از حکمت تهی نباشند و منظور فرشتگان گردند و از همۀ تأییدات محیطی بهره‌مند شوند، باید از روحیۀ استعلا و کارهای تصنعی و دغدغۀ نان و نام و آبرو و ... به دور باشند. عاقله باید کانون درک و درد انسانی باشد. در حوزۀ فلسفه یا تفسیر کسی چون علامه طباطبایی یا جوادی یا مصباح ظهور می‌کند و آنقدر بی شائبه، بی فتور و معطلی و تعویق یا تنزّل سطح پویشها، به صورت شبانه‌روزی و باتمرکز و حفظ دائمی نخبگی شیعی در این زمینه می‌جوشد که آرایش صحنه را به سمت خود و با مرکزیّت ثقل خود برهم می‌زند و هر چه زمان می‌گذرد هیچ نقطه‌ای در محیط پیرامونی سرعت سیرش به این اساتید نمی‌رسد. این که چنین کسانی و چنین انجمنی اکنون در حوزۀ فرهنگ نداریم معلول درست دیده نشدن آن و رسمیّت نیافتن این رسالت است. نه بخشهای فرهنگی دفتر رهبری کاری کارستان از این قبیل خواهد کرد، نه شورای عالی انقلاب فرهنگی نه مراکز ارزشمند متعدد(!؟) و متداخل و متنافر فرهنگی تعریف شده در این بوم و اقلیم و نه حوزه و دانشگاه عزیز. این یعنی سازکار کلی حل مسأله ایراد دارد و نارسا است. ما بنا داریم تمدنی الهی اسلامی بسازیم اما به واسطۀ سازکارهای حل مسأله در این سالها، آنقدر به محصولات نازل تن داده ایم که به‌شدت تحقیر شده‌ایم و از احساس نخبگی و اشراف بر لحظات و بر تاریخ و بر ظرفیتهای عظیمی که انقلاب برای نسل امروز فراهم می‌آورد، تهی گشته‌ایم. ┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄ ✿شاخۀ گل صلوات، هدیه به روح بلند امام حسین علیه السلام ☘️@faslefarhang
● باغ تعزیت ● ┄┄┅••=✧؛◾️؛✧=••┅┄┄ ▫️ گودال قتلگاه دارد دلم بهانه گودال قتلگاه، داغ دلم نشانهٔ گودال قتلگاه. بی‌بال و پر دوباره به معراج می‌رود، تا عرش بی‌کرانهٔ گودال قتلگاه. دلتنگ حال روضهٔ گودال گشته باز، سر می‌نهد به شانهٔ گودال قتلگاه. گشته به پا، به شور و نوا، مجلس عزا، در بزم عاشقانهٔ گودال قتلگاه. زینب به نوحه خوانی و زهراست سینه زن، با دختری، میانهٔ گودال قتلگاه. می‌خواند او به ناله که: خنجر به دست، شد آن بی‌حیا روانهٔ گودال قتلگاه. آتش به جان عالم و آدم فتاده از غم‌های نازدانهٔ گودال قتلگاه. آورده در خروش همه کائنات را این «روضهٔ زنانه»ی گودال قتلگاه. حالا دگر زمین و زمان گریه می‌کند، در محفل شبانهٔ گودال قتلگاه. شد شعله ور دل و خاکسترش نماند، از سوز مادرانهٔ گودال قتلگاه. ذکر «غریب مادر» زهرا هنوز هست، محزون‌ترین ترانهٔ گودال قتلگاه. رضا فراهانی ┄┅••؛••┅┄ مصائب جانسوز بشری کم نبوده است. مصیبت حسین ابن علی ع را انتخاب کرده ایم، تا بسوزیم و بیراه نرویم. ولی نه، این طور نیست ... این مصیبت ما را انتخاب کرده است. باز هم حسین مهربان بود! قربانت آقا! ┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄ ✿شاخۀ گل صلوات، هدیه به روح عرشی سید الشهداء علیه السلام ◾️@faslefarhang
• اندیشه • 1.5 ┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄ در مقدمه نیم‌نگاهی به سه نکته خواهیم داشت : الف. ایدۀ مادر، ب. عاقلۀ فرهنگ و ج. چرخۀ پیشرفت فرهنگی ▫️مقدمه (4) ● ب. عاقله فرهنگ 2 ◈ نقش عاقلۀ فرهنگ این که این انقلاب با انضباط خوب و در تراز نخبگی بلندی حرکت کرد، هزینۀ کمی آفرید، عمق دست‌آوردها بسیار بود، سرعت پیروزیش برای همه عجیب بود و به خوبی به اهداف خود رسید، دوست را و دشمن را و فرصت‌ها را به‌خوبی شناخت و به ندرت فریب خورد یا منفعل شد و ... به خاطر این بود که هستۀ نخبگانی پیرامون حضرت امام از تراز فرهیختگی خوبی در کل جهان اسلام برخوردار بود، و الا قوم مستضعف و محجوری مثل ایران آن روز نمی‌توانست به تنهایی از پس مشکلات عظیم دوران انقلاب و پس از انقلاب بربیاید. جا دارد به این نکته روشن توجه کنیم که آن هستۀ مبارک نخبگانی، «انقلاب» را نه به عنوان یک پروژه یا اعتبار حوزوی یا حتی مطالبۀ مردمی، بلکه به عنوان یک مسؤولیت الهی انتخاب کرده بودند و پای همۀ دردها و بی‌چارگیها و یأسها و تاریکیهای مسیر ایستادند و به مدد الهی آن را از آب در آوردند، آنچنان که امام خمینی ره آن را از زاویه ای خاص قرائت می نمود : «يكي از مسائل كه بايد براي طلاب جوان ترسيم شود، همين قضيه است كه چگونه در دوران وانفساي نفوذ مقدسين نافهم و ساده‌لوحان بي‌سواد، عده‌اي كمر همت بسته‌اند و براي نجات اسلام و حوزه و روحانيت از جان و آبرو سرمايه گذاشته‌اند. اوضاع مثل امروز نبود، هركس صددرصد معتقد به مبارزه نبود زير فشارها و تهديدهاي مقدس نماها از ميدان به در مي‌رفت. ... واقعاً روحانيت اصيل در تنهايي و اسارت خون مي‌گريست كه چگونه آمريكا و نوكرش پهلوي مي‌خواهند ريشه ديانت و اسلام را بركنند و عده‌اي روحاني مقدس‌نماي ناآگاه يا بازي خورده و عده‌اي وابسته كه چهره‌شان بعد از پيروزي روشن گشت، مسير اين خيانت بزرگ را هموار مي‌نمودند»(منشور روحانیّت) فرهنگ که جوهری‌ترین و انسانی‌ترین عنصر این انقلاب است بدون این حال و بدون حضور آن هستۀ نخبگانی به مرز تعالی نمی‌رسد. ما سهل‌اندیش شده‌ایم و عافیت‌طلبانه امید می‌بندیم با همین سازکارهای اداری پر از نقص حوائج عمیق انقلاب «برآورده خواهد شد(!)» «سامان» جوهره می‌خواهد. «سامان واقعی حوزۀ فرهنگ» به جوهره‌هایی چند و از جمله به شکل‌گیری این عاقله ـ که خود یک پدیدۀ اجتماعی است و بریده از محیط نیست ـ بستگی دارد. در غیر این صورت حوزۀ فرهنگ به انسجام و هم‌آوایی و بهینه‌گی نخواهد رسید و هیچ اتفاق مهمی از جنس تحول در این کشور رخ نخواهد داد. یکی از مشکلات عرصۀ فرهنگ ما این است که خود متولیان عرصۀ فرهنگ اقتدارات فرهنگ را باور ندارند و به فرهنگ به چشم همه چیز نگاه نمی‌کنند. لذا امور سیاست و اقتصاد ذهنشان را طوری مشغول می‌کند که دیگر در اندیشه‌ها و ایده‌هایشان نمی‌توان قوّت پایگاه فرهنگ را رصد کرد. مشغولند، شاید گرم و گاه باتعصب با مسائل فرهنگی برخورد می‌کنند، ولی این طور نیست که ظرفیّت‌های عظیم فرهنگ را برای حل مسائل جامعه به صورت ملموسی بینند(درک درست و عمیق جایگاه فرهنگ). کسانی باید شروع کنندۀ این ادراک و این باور عمیق باشند. باور خالی هم کافی نیست، باید این اقتدارات را به‌صورت ملموسی ببینند. این نوعی نبوغ است. وقتی در یک بازۀ زمانی نسبتاً باز به صحنه می‌نگریم می‌بینیم که الآن بسیاری از ایده‌های تحولی ـ بخصوص گونه‌های درشت و ملی آن ـ قیّم ندارد و کس یا کسانی مثل مادری که نگران فرزندان خود باشد برای طرح‌ها بی‌تابی نمی‌کند. همۀ مواردی که به نتیجه می‌رسد نیز دقیقاً از همین قاعده پیروی می‌کند؛ یعنی کسی پشت آن است و زنده است و روح دارد. طرح‌ها ـ به‌ویژه طرح‌های ملی ـ از صدها اشکال برخوردار است و کسی واقعاً برای آنها دل نمی‌سوزاند، آنچنان که یک شخصیت موفق علمی نوشتۀ خود را مرتباً ارتقا می‌بخشد، اینها را مرتباً ویرایش کند و بهینه کند. اگر یک مدار ریلی را سرهم بندی کنند واگنهای قطار نمی توانند حرکت کنند، یا اگر حرکت کنند چپ می کنند، یا نمی توانند سرعت بگیرند، یا به وضوح ایستگاهها متناسب نخواهند بود، یا ... . عرصۀ فرهنگ نیاز به سناریوهای سر و ته داری دارد که همۀ عناصر دخیل را در آن دیده باشند و این که اگر فلان بشود چه می شود و بعد آن چه خواهد شدها را بارها بررسی نموده باشند و به هر رگۀ اقدام انسجام کافی داده باشند و همۀ اقدامها را به سمت ائتلافی کلان و ملی سوق داده باشند و ... . این بایدهای تلخ و نفس گیر نیاز به قومی عاشق و نخبه دارد. هر نقطه ای نیز که آباد است حداقل کسی از این قبیل را پای خود دارد. انسجام کلی نیز آن عاقله را نیاز دارد. ┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄ ✿شاخۀ گل صلوات، هدیه به روح بلند امام حسین علیه السلام ☘️@faslefarhang