• تحلیل •
#تجلیل
#تفاوت_نیروها
┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄
کاروانی که بود بدرقه اش لطف خدا،
به تجمل بنشیند به جلالت برود.
اگر حرکت کرده باشی می بینی که نیروها در حرکت، جلوه های مختلفی می کنند و در تیپهای شخصیتی مختلفی ظاهر می شوند.
رهبر معظم انقلاب که سالها در یک حرکت بزرگ بوده است حتماً با تنوع بالایی از نیروها مواجه بوده است، به برخی از تیپهای کاری اشاره می کنیم تا بر اساس آن تحلیل کوتاهی ارائه کنیم؛
برای رئیس جمهور عزیزمان.
▫️ تیپهای مختلف کاری
◈ نسیم
لطیفند، با محبتند، سپاس می گزارند، همیشه منت دارند و از کار تعریف می کنند و زحمات را ارج می نهند و دل می دهند و قلوه می گیرند و ... می گذرند و می گذرند.
◈ خدوم
در فهم مأموریّت خیلی جلو نمی آیند، عالم خود را دارند، ولی کمک می کنند، شواهدی دارند که باید به تو کمک کنند، شاید هیچگاه از آن برنمی گردند، دیر انتقاد می کنند، به راحتی می گذرند، گوشه ای از کار را بلند می کنند، تحسین برمی انگیزند، باعث تنفیس اند و گاهی واقعاً خستگیهای تو را برطرف می کنند.
◈ عمگرا
یار می شوند، کار می کنند، می پسندند، اعجاب نشان می دهند، زحمت می کشند و چیزهایی را از آب در می آورند، ادامه می دهند و ادامه می دهند و کنار تو هستند تا وقتی که در کار، تازه ای داشته باشی و به گمان ایشان اثری بگذاری. تا در این موضوع نقصی ببینند یا احساس کنند نیاز به تو کم شده خیلی راحت و «طبیعی» از تو عبور می کنند و یک شب در یک مسافرخانۀ بین راهی تو را در خواب رها می کنند و به حرکت ادامه می دهند و تنها گاهی کلاهی از دور برای تو بلند می کنند.
◈ یک تپه توقع
برخی را باید مرتب خرجشان کنی، دائماً در حال ارزیابی تو هستند، پیش خود گمان می کنند که پشت سر هم به تو فرصتی می دهند تا دلشان را به دست بیاوری و شما بسیاری اوقات نمرۀ خوبی نمی آوری، مشغولند با همین خودبینیها، حتی اگر آنها را بغل کنی و از دل آتش بیرون بپری تشکر گذرایی می کنند و به تو یا دیگری می گویند که مثلاً پایم را محکم به دیوار کوبید. هر آن ممکن است شاهدی بر بی لیاقتی خود تولید کنی و کارت زرد از آنها بگیری.
سخت پسند نیستند، نپسندند. هیچ موقع یار نمی شوند، توفیقش را نمی یابند و واقع این است که عرضه ای هم ندارند و کاری را از آب در نمی آورند اما ستاره های درخشان توجیه و تنقیصند.
◈ نه من شیرده
زود می فهمند، سریع جلو می آیند، با همۀ کنجهای کار آشنا می شوند، واقعاً با کار یکی می شوند، از اصل هم اصلتر می شوند، حسابی فداکاری می کنند، معیار می شوند، به صورت حیرت آوری کار را هل می دهند و برایش فداکاری می کنند، همۀ بخشهای کار را باغبانی می کنند، یادگاریهای فراوانی درست می کنند و محصولات زیادی پدید می آورند. تحسین برمی انگیزند و تأیید پشت تأیید می گیرند.
ولی از نکته یا نکاتی می رنجند یا سوءظنی پیدا می کنند یا برایش ایجاد می کنند یا جایی به فکر خود می افتند و می ایستند یا هستند ولی بیگانه می شوند.
به تدریج بافته ها را می درند، به گمان خود حسابی صبوری می کنند و بسیار کند به این وادی می خزند ولی «مجبور می شوند» و همه چیز را خراب می کنند و مسیر عوض می کنند.
◈ همسایه
همیشه استعداد تأسیس راه مستقل دارند. همراهند، ولی در فکرند که راه مستقلی باید زد، راه چیز دیگری است. اگر فشارشان بدهی نشان می دهند که در فکرند.
در یکی از نوسانات، راه مستقلی در پیش می گیرند، آرام یا با سر و صدا. یاریهایشان هیچگاه طراوت ندارد و همیشه مثل غذایی که یکی دو تار مو درونش بیابی کمکهایشان نکته دارد.
◈ عاقل
سریع نمی پذیرند ولی واقعاً بررسی می کنند، به تدریج همراه می شوند، خدمات مختصری می رسانند، این خدمات را توسعه می دهند، «نوسانات» را درک می کنند، «اقتضائات» را متوجه می شوند، «محدودیتها» را می پذیرند، انتقاد می کنند ولی تحلیلهایشان تو را آزار نمی دهد حتی اگر به نظر تو درست هم نباشد، سر و صدای زیادی ندارند و نیازی هم به این سر و صداها نمی بینند.
ثبات دارند، قابل اعتمادند، گاهی واقعاً سنگ صبور می شوند.
کبریت احمرند. دُرّ درخشانند. نایاب یا کمیابند.
تنوع نیروها قدری بیشتر از این است و در این نوشته نیز فقط مصادیق مثبت - مواردی که مرض ندارند - بیان شد.
┄┅••؛••┅┄
#سعید_جلیلی را نیروی عاقلی شناخته ایم که تحلیل دارد، اندیشیده است و با نگاهی ژرف همراه شده است، حرکتش بر اساس معیار است و همواره مراقب خویش است. خود را معیار نمی کند و بیهوده نیز به دیگران دل نمی دهد.
اینها شاید چند صباحی به حسب ارزشها و معیارهای معیوب زمانه شماتت شوند، ولی پس از چندی سخنشان شنیده می شود و تواضع برمی انگیزند و «راه» می سازند و تکیه گاه می شوند.
┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄
✿شاخۀ گل درودهای الهی، هدیه به روح بلند حضرت نوح علیه التحیة و الثناء که راه ساخت و راه نمود و بر آن بردباری افسانه ای کرد.
☘️@faslefarhang
• اندیشه و تحلیل •
#افق_اقدام 1
┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄
▫️کار صواب
بازیهایی که جریان منحرف، بی تقوا، بی رحم و بیکار اصلاحات و اعتدال درست می کند را باید رها کنیم.
ما کارهای مهمی داریم.
اگر کسانی باید جوابشان را بدهند، این کسان باید بخشی کم تعداد، ولی هوشمند، خوش ذوق و پرکار از میان نیروهای جبهه باشند و ما بقی نیروها به انبوهی از بایدها که باید جواب بگیرند بیاندیشند و بپردازند.
استراتژی اصلی برای پاسخگویی به جنگ نرم ایشان باید عمدتاً ـ از باب «اسلوب حکیم» ـ ورود فعال به تمام حوزه های حیات امروز ایران اسلامی باشد،
حضوری امیدوار، پُر ایده و اندیشه، با افقهای بلند، پر از تبیین و توجیه،
با جدی گرفتن مردم و در صحنه نگهداشتن ایشان و ... .
در میان جریانها یا جبهه های موسوم به اصلاحات و اعتدال و بهار و ... افراد صادق و دلسوزی هستند که واقعاً عزیز و محترمند و واقعاً نگران پیشرفت ایران و انقلابند.
باید به آنها اندیشید. باید آنها را دید.
ولی در راه «پیشرفت اسلامی» نباید معطل کسی شد.
سهلترین راه نجات این نیروها ارائۀ یک پاسخ درست و نیرومند است.
این بزرگواران در تردید و انکار و دلخوری و ... خواهند ماند.
توجیه کردن ایشان یک بحث است و فراهم کردن یک فضای فاخر فکر و چاره اندیشی و راهیابی و شورانگیزی و اقدام و بازبینی و ... همراه با ارائۀ ایده های بلند، بحث دیگری است.
ما همگی به دومی شدیداً احتیاج داریم.
مهمترین خبر این است که «ایران پس از این بسیار عاقل خواهد شد»،
عقلی که از سر رو رویش خواهد بارید،
و اعتراف و اعجاب جهان را برخواهد انگیخت.
البته تلاش خواهند کرد که کشور به آشوب کشیده شود.
باید حاکمیّت از همین الآن جدیّت نشان بدهد.
تهمتِ نزده به ایران اسلامی نداشته ایم؛ نگران سروصداها نباید بود. مردم تشنۀ قاطعیّتند.
حجاریان مفلوک با تلخکامی و به خیال خود استهزا (البته سفیهانه) می گوید رئیس جمهور اگر ذوب در ولایت نباشد کارش در ایران پیش نمی رود.
البته که دارند کد اشتباه می دهند ...
مشکل این طائفه «ولایت» نیست، به قول حضرت امام مشکل این طائفه اسلام است.
غرق در انکار و سفاهتند، ولی «نخوت نخبگی» اجازه نمی دهد که متوجه بشوند؛
این چهره نگاری و رهنمود طلائی قرآن را فراموش نکنیم :
«قٰالُوا أَ نُؤْمِنُ كَمٰا آمَنَ اَلسُّفَهٰاءُ؟!!!
أَلاٰ،
إِنَّهُمْ هُمُ اَلسُّفَهٰاءُ،
وَ لٰكِنْ لاٰ يَعْلَمُونَ» ﴿البقرة، 13﴾
مراقب باشیم،
مشکل رؤسای جمهوری که با ولایت درافتادند مشکل خلوص است، مشکل حفظ مدار اسلام است نه مقولۀ مدیریت کشور یا ارزشهای انقلاب.
کاشکی این مظلومیت را از چهرۀ خستۀ رهبری می زدودیم.
بی تردید به اصل ماجرا اعتراف نخواهند کرد.
نه به خاطر این که «يَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ يُحْسِنُونَ صُنْعاً» ﴿الكهف، 104﴾
بلکه با صد تأسف، از سر تزویر.
حتی اگر از نزدیک سخنانشان را شنیده باشی می دانی، آنها که جامعه آنها را به دغدغۀ آرمانهای انقلاب می شناسد نیز باورهایشان نسبت به «مکتب امام» مخدوش شده است و از آن واقعاً عبور کرده اند.
عبور از مکتب امام، دستیابی به اسلام موجهی نیست؛ عبور از اسلام است، البته با پزهای روشنفکری.
خواهیم دید.
آری اگر وقت بگذاریم و تحلیل هم بکنیم قدری از واقعیتها را می بینیم.
(این بحث ادامه دارد ...)
┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄
✿شاخۀ گل درودهای الهی، هدیه به روح بلند حضرت ادریس علیه التحیة و الثنا که حکمت را پاس داشت و به آسمان کشیده شد و همچون چشمه ای از نور همراه امام زمانمان عج به سویمان خواهد آمد
☘️@faslefarhang
• اندیشه و تحلیل •
#افق_اقدام 2
┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄
▫️افق
اما نکتۀ مهم دیگری نیز اینجا هست. باید خود را آمادۀ پذیرفتن یک واقعیّت، یک عقل و یک ارزش مهم نیز بنماییم؛
دولت رئیسی اگر دولت انقلابی است، دولت اقدام در افق ایران تنها نیست.
اساساً محدود کردن این دولت به اقدام در افق ایران به معنای تحریف آن است، به معنای کشیدن آن به سمت سفاهت است.
شاید هیچیک از مسائل ایران هویّت ملی نداشته باشد. ایران با کل جهان و جامعۀ بشری تعامل فعال داشته است و اکنون هویّت بسط یافته در ذهن و دل و زندگی مردم دنیا و در حال تعامل فعال با حاکمیّتهای مختلف جامعۀ بشری دارد.
ما نیاز به انسانهای رشیدی داریم که به سرعت متوجه این واقعیّت بشوند که ایران انقلابی نمی تواند به واقعیتهای خُرد بپردازد.
می دانیم که گرفتاریها زیاد است، می دانیم انتظارات مردم هم زیاد است و باید آنها را امیدوار کرد و دوباره روحیۀ انقلابی را در ایشان تقویت کرد، می دانیم که حسابی با خرابکاریهای دولتهای پیشین مشغول خواهیم شد و با خباثتهای قطعی جریان منحرف لیبرال درگیر خواهیم بود،
ولی ما اگر می خواهیم ما باشیم باید خود را به افق انقلاب اسلامی بکشیم. انقلاب اسلامی اکنون یک انتخاب لوکس نیست، یک واقعیّت بزرگ و زنده و نوشونده و پرسخن و پرتعامل است. انقلاب اسلامی یک بلوغ تاریخی است، انکار آن قطعاً سفاهت است.
این حقیقت است که کمک می کند از آشفتگی هویّتی خارج شویم، کل پیکرۀ اقدام ما یکپارچه شود و همۀ پاره های وجودمان از هم مدد بگیرد.
▫️چند ضرورت
بلکه در یک نگاه کلی تر باید گفت در دولت جدید با چند ضرورت مواجه هستیم :
1ـ خود را به افق «خواهش تمدن اسلامی» برسانیم؛
این خواهش و این هدف(و به تعبیر رهبری جهت گیری درست) در دل تمام هدفگذاریهای ما و تعریف ارزشها حضور خواهد داشت.
2ـ تغذیه از مکتب امام را ـ به عنوان آخرین، نیرومندترین و سودمندترین قرائت شیعی اسلام ـ جدی کنیم؛
کاش قدر باران رحمت اندیشۀ امام را می دانستیم! کاش برای درک آن سخت می کوشیدیم! کاش پرسخنی و تفاوت زایی آن را لمس می کردیم!
حالا که دیگر شوخی و اپوزوسیون بازی تمام شد و حالا که باید متفاوت باشیم حالا که باید توفنده و پاسخگو باشیم، در تراز مکتب امام اندیشیدن برایمان یک ضرورت است.
3ـ همان طور که گفته شد به واقعیّت انقلاب اسلامی که اکنون مرز ندارد توجه کنیم؛
لیبرالهای مرتجع اساساً منکر حقیقت توفندۀ «انقلاب» بودند و اگر آن را پدیده ای زنده می دانستند منکر مطلوبیت و ارزشمندی آن بودند.
ما که «انقلاب» را خواست تاریخی ایران اسلامی می دانیم و آن را یک حقیقت ارزشمند و افق گشا و پاسخگو و سرمایۀ یک جهش بزرگ تاریخی می دانیم، نمی توانیم از آن غفلت کنیم و به چهارچوبهای مفهومی دیگری تکیه کنیم.
ما بدون تردید اگر ایران را بسازیم راه را برای امید و برای درک اسلام راهگشا و برای پشتیبانی حرکتهای انقلابی اسلامی باز کرده ایم،
ولی هویّت ایرانی مسلمان را نباید در افق ایران ببندیم.
غفلت از این واقعیت یعنی تحریف حیات و هویّت انقلابی که قطعاً کاهنده است و درست نیست.
انقلاب اسلامی مرز ندارد،
کما این که محدود به یکی دو بعد نیست،
کما این که بدون تاریخ و بدون دستآورد نیز نیست.
┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄
✿شاخۀ گل درودهای الهی، هدیه به روح بلند حضرت ادریس علیه التحیة و الثنا که حکمت را پاس داشت و به آسمان کشیده شد و همچون چشمه ای از نور همراه امام زمانمان عج به سویمان خواهد آمد
☘️@faslefarhang
• تحلیل •
#اندیشه_اصلاحی
#کار_ما_چیست؟ 1
┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄
در سال تراکم جنگ احزابی مصائب و خیانتها و دلخوریها و تردیدها، مشارکت نزدیک به 50% در انتخابات ریاست جمهوری یک پیروزی مهم برای حرکت مظلوم انقلابی بود. تصویری که تاریخ از جنگ خندق به ما نشان می دهد کاملاً حماسی است، یک قطعۀ واقعاً درست، هرچند که وقتی به جزئیات حادثه نزدیک می شویم آشفتگیها و پژمردگیهای دردآوری در جبهۀ نوپای اسلام مشاهده می کنیم.
رأی آوردن آیت الله رئیسی نیز جداگانه یک پیروزی برای جبهۀ حزب الله به شمار می آمد.
به امید خدا طی ماههای آتی دولتی انقلابی بر سر کار خواهد آمد.
آیا این همان اتفاقی است که باید می افتاد؟
آیا حادثه اصلی ای که در این زمان عطش پیکرۀ پرشور و پرشعور انقلاب اسلامی است همین حادثه است؟
◈ دربارۀ یادداشت :
اکنون که دولت انقلابی می تواند ذهنهای ما را متوجه ضرورتهای برجستۀ امروز کشور نماید، ممکن است توجه ما را از یک حادثۀ بسیار مهم ـ که توسط رهبر معظم انقلاب مهندسی شده است ـ منصرف کند. به همین جهت لازم است این سخن را بشناسیم و به خوبی برآوریم و آن را به یک مطالبۀ نخبگانی تبدیل نماییم.
آنچه تحت عنوان «طرح رهبری» مورد اشاره است در واقع کار اصلی دولت انقلابی شمرده می شود،
بلکه بالاتر می توان گفت این کار یک «انقلاب اجتماعی» است و باعث تضمین بقای صدسالۀ انقلاب اسلامی و پیشرفت همه جانبه و حقیقی کشور در مدار انقلابی خویش خواهد شد.
• تقریر مختصری از آن :
▫️ «اتفاق»ی که نیافتاد
«دولت جوان انقلابی» ایده ای است که رهبر انقلاب آن را برای امروز انقلاب بسیار ضروری معرفی نموده اند و برطرف شدن غصه ها را در گرو تشکیل آن دانسته اند. از این پدیده تلقیهای ساده ای وجود دارد و تلقیهایی که قدری ژرف کاوانه تر است.
تشکیل دولت انقلابی در گرو اتخاذ رویکرد انقلابی در برنامه ها، انتخاب کارگزاران و اتخاذ بهترین ساختار کاری است که تاکنون به نظرمان رسیده است.
در ساده ترین تقریر و ظاهراً سهل ترین صورت، دولت جوان انقلابی یعنی تعدادی از همین جوانهای دانا و باتجربۀ جبهۀ انقلاب مدیریتهای دولت را قبول کنند و با فرهنگ جهادی مشغول امور مسلّمی بشوند که مشکلات مردم را برطرف می کند.
این پدیده انشاءالله که با نتیجۀ شیرین این انتخابات در پیش باشد.
تقریر سخت تر آن است که دولت جوان انقلابی در صورتی شکل می گیرد که ما آگاهانه خود را به سمت نظریۀ اجتماعی جدید ـ نظریۀ حاکمیتی نوین حضرت امام ـ بکشیم و آرایش اجتماعی متفاوتی پدید بیاوریم و رویکردهای حل مسأله را نیز تغییر دهیم و فرهنگ متفاوتی(ناظر به همین حل مسأله) بر جامعه حاکم کنیم و با این «هیأت دولت نوین»ی که پدید می آوریم مشغول حل مسأله شویم. البته بی تردید در این خیز و قیام جدید، جوانان متعهد حزب اللهی پیشگام خواهند بود.
رهبر معظم انقلاب به حکم حکمتی که از رهگذر زیست مجاهدانۀ اسلامی روزی شان شده است، به تحلیل ارزشمندی رسیده اند. تحلیلشان این است، حرکت تحولی و رو به رشد مردم ایران به نقطه ای رسیده که همۀ مردم را دعوت کنیم خودشان برای حل مسائل جامعه قیام کنند.
این بی گمان یک رشد اسلامی است و رندانه ترین صورت برای نفی نرم افزارهای غربی و ضدمردمی ادارۀ کشور است، و اسلامی ترین اقدام برای خلق عقلانیت نوین است در حالی که حوزه و دانشگاه سستی یا ناتوانی خود را در خلق دانش تمدنگرای اسلامی مورد نیاز نشان داده اند(این ادعای عجیب جداگانه نیازمند بحث و گفتگو است).
این نکته «حکمتی برآمده از ذات انقلاب» و حقیقت گام دوم و مرکز ثقل «بیانیۀ گام دوم» است. حضرت آقا سه ماه پس از صدور بیانیه در تاریخ اول خرداد 98 که در گفتاری با دانشجویان به شرح «بیانیه» پرداختند، به آن اشاره کرده و فرمودند :
«چشم انداز باعظمتی برای حرکت مردم ایران ترسیم شده است(تمدن باشکوه اسلامی).
برای دست یابی به آن،
ما به یک حرکت عمومی به سمت آن چشمانداز نیاز داریم.
باید یک حرکت عمومی در کشور راه بیفتد.» (98/3/1)
در ادامه می فرمایند البته این حرکت عمومی از قبل 57 شروع شده است و مردم ایران ظرفیّت عظیم خود را نشان داده است و تاکنون با قیام خود این انقلاب را دو مرحله به پیش برده است «پیروزی انقلاب اسلامی»، «تشکیل نظام اسلامی» و علاوه بر آن «نظام جمهوری اسلامی» را زیر سخت ترین فشارهای نظام سلطه حفظ کرده است،
ولی اکنون به حرکت گسترده تری باید پرداخت.
و این حرکت فراگیر نیازمند «انضباط»، «سرعت» و «ثمرات ملموس» است.
سپس با تأکید بر «انضباط» می فرمایند ««یک حرکتِ عمومیِ معقول و منضبط و صحیح و منتظم و عقلائی لازم است؛ یعنی حرکت، غوغاسالارانه و بَلبشویی و مانند اینها نباشد.
گاهی حرکتهای عمومی با بلبشو و غوغاسالاری و مانند اینها همراه است، آنها ارزشی ندارد»
ادامه دارد ...
┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄
☘️@faslefarhang
• تحلیل •
#اندیشه_اصلاحی
#کار_ما_چیست؟ 2
┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄
▫️ «اتفاق»ی که نیافتاد
رهبر معظم انقلاب واقعاً در اندیشۀ شکل گیری یک حرکت ملی و عمومی است، آن را برای دست یابی به چشم انداز باعظمت انقلاب اسلامی لازم می بیند، مشغول معماری آن است و از آنجا که حرکت پرشور و فراگیری مد نظرش است آن را منضبط و منتظم می خواهد و برای آن نقشه ای کشیده است.
طبعاً همواره در نظر شریفشان هست که ما در مرحلۀ «تشکیل دولت ناب اسلامی» متوقف مانده ایم.
بیش از دو دهه است که این «رکود» را تذکر داده اند و از ادامۀ سخنشان معلوم می شود که طرحی عملیاتی برای آن ریخته اند.
ایشان برای توفیق این حرکت دو چیز را لازم می بینند :
1. پشتیبانی گفتمانی از آن، که به مدد «ذهنهای فعال و زبانهای گویا» اتفاق خواهد افتاد؛
این بازوی تبلیغی باید جوانان را به این باور برساند که باید برای حل مسأله های کشور قیام کرد و به تعبیر رهبری حتی تحریمهای داخلی را ـ که دستگاههای دولتی ایجاد می کنند ـ دور بزنند و مشکل را برطرف کنند.
2. به راه افتادن «جریانهای حلقه های میانی» که به منظور «هدایت، تمرکز، پیگیری، فعّالیّت پیدرپی و لحظهبهلحظه» این جوانان قیام کرده تشکیل می شوند و باعث می شوند که متن جامعۀ انقلابی «بتواند این کاروان عظیم جامعه را و مهمتر از همه جوانهای جامعه را به پیش ببرد» (98/3/1)
تشکیل این حلقه های میانی که پشت «گروههای قیام کرده» می ایستند و وظیفۀ هدایت آنها را دارند و باعث شکل گیری «یک حرکتِ عمومیِ معقول و منضبط و صحیح و منتظم و عقلائی» می شوند،
«نه به عهدۀ رهبری است،
نه به عهدۀ دولت است،
نه به عهدۀ دستگاههای دیگر است؛
[بلکه] به عهدۀ مجموعههایی از خود ملّت است که خوشبختانه امروز ما این را کم هم نداریم.»
این رسماً یک سازوکار جدید برای شناسایی و حل مسأله است.
ویژگی آن این است که کاملاً مردمی است.
حضرت آقا می فرمایند :
«در هر نقطهای اگر کار دست مردم قرار گرفت و مردم دارای هدف بودند، هرجور کاری؛ سختترین کارها، کارهای نظامی، کارهای امنیّتی، دست مردم وقتی افتاد، صحنه وقتی در اختیار مردم قرار گرفت، پیش خواهد رفت.
... هرجا صحنه به مردم سپرده شد، انگیزههای مردمی، نیروهای متنوّع و متکثّر مردمی، کارها را پیش خواهد برد.
ما هم از اوّل انقلاب تا امروز هر وقتی هر کاری را محوّل به مردم کردیم، آن کار پیش رفته است؛
هر کاری را انحصاری در اختیار مسئولان و رؤسا و مانند اینها قرار دادیم، کار متوقّف مانده است»(۱۳۹۳/۱۱/۲۹)
ایشان تصمیم گرفته اند این راهبرد عظیم را فعال کنند.
این همان است که فیلسوفان سیاست در ترسیم آن دچار مشکل هستند و ما گمان داریم که با تکیه به فرهنگ فطری و مترقی شیعی می توانیم چنین چیزی را رقم بزنیم.
┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄
✿شاخۀ گل یاد، هدیه به روح بلند عقیلۀ بنی هاشم حضرت زینب سلام الله علیها
☘️@faslefarhang
• تحلیل •
#گذر_فرصتها
┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄
▫️ چرا درگیری؟ چرا برخورد قضایی؟
چندی است که با نوشته یکی از یاداشت نویسان جوان که در آن به ساحت پراحترام استاد مصباح ره و شاگردان ایشان اهانتهایی شده بود، موجی از اعتراض و تحلیل در فضاهای ارتباطی جبهۀ انقلاب شکل گرفته است.
برخی این اعتراض را بغض فروخفتۀ طیفی از جوانان می شمردند، برخی از تفاوت اسلام خمینی و مصباح سخن راندند، برخی با تفکیک میان استاد و شاگردان به تشکیل باندی پیرامون نام ایشان اشاره کردند که رفتارشان شنیع است، طوایف متعددی نویسنده را شماتت کردند، ظاهراً برخی شاگردان ایشان از طرف مؤسسۀ امام خمینی نویسنده را به نشستی صمیمی دعوت کرده بودند و برخی در این میان سخن از برخورد قضایی با ایشان داشتند.
وقتی حوادثی از این قبیل پیش می آید ما تقریباً به سختی می توانیم تحلیلهای خود را پیش ببریم و با صفت جمعی به یک تصمیم خوب نزدیک شویم. این نشان از کاستیهایی دارد که در هویّت جمعی ما است که باید دیده و برطرف شود.
استاد مصباح نزد جبهۀ انقلاب عزیز است و با تلاشهایی که در حساسترین سالهای عمر انقلاب در حمایت از اسلام انقلابی، انقلاب اسلامی، نظام مقدس جمهوری اسلامی، ولایت فقیه ـ به ویژه شخص مقام معظم رهبری ـ و فرزندان خمینی و خامنه ای کرده است در کانون حمایتهای پرشوری قرار گرفته است.
حادثه نامطلوب بود، ولی بُعد دیگر آن فراهم شدن فرصتی برای رسیدگی به جبهۀ انقلاب است. یکی از پرکارترین عزیزانی که تلاش داشت به جبهۀ انقلاب رسیدگی کند و سطح فرهیختگی و میزان حساسیتهای سیاسی و غیرت و برانگیختگی آن را افزایش دهد همین وجود شریف بود. ادامه دادن راه ایشان که حقاً برای جبهه پدری می کرد به آن است که این رسیدگیهای لازم را معلوم کنیم. این رسیدگیها چیست؟
برای آن که یک اقدام از غنای راهبردی بیشتری برخوردار شود باید به سرعت برای آن یک چارچوب و انضباط راهبردی تعریف شود که شاید در آن اقدام و اقدامهای مشابه بسیاری مشترک باشد، ولی بالاخره اقدام مورد نظر را با حکمتهایی غنی تر می کند.
آن چهارچوب می تواند مواردی از این دست باشد :
1ـ باید شأن و مرتبت استاد مصباح و کار و اقدام حرفه ای، نخبگانی و انقلابی پرارج ایشان و مرام ملکوتی شان برای همۀ نسلها بخصوص نسل جوان «شناخته شده تر» گردد؛
این یعنی استفاده از فرصت برای مقاصد و فرائض همیشگیمان.
2ـ «همگرایی» هر چه بیشتری برای جبهه انقلاب پدید بیاید و وحدت و همدلی و چهرۀ «رحماء بینهم»ی فرزندان خمینی و خامنه ای به نمایش گذاشته شود؛
روحیۀ جبهه را در این شرایط حساس که در صدد تصمیمهای سختی است خراب نکنیم و آن را شلخته، آشفته و پراز پرخاش و عصبانیت نشان ندهیم.
3ـ هر میزان که مقدور است چهرۀ «نخبه تر»، باهوشتر و عاقلانه تری از جبهۀ انقلاب به نمایش در بیاید، وجهه ای که بسیار بسیار بیشتر از پیش به آن احتیاج داریم؛
به خوبی معلوم شود که دارد از ظرفیت پیش آمده استفادۀ بهینه می کند و گامی هوشمندانه بر می دارد.
4ـ به هتاکی و بی اخلاقی و دریده گویی و سلیطه فکری میدان اعتنا و اعتبار و ارزش و اهتمام داده نشود و حتی الامکان این رویه ها به کناری زده شود؛
5ـ میدان برای آزاداندیشی و درد و آه سرایی و بیان نگرانیها و اهتمامها بخصوص برای نسل جوان بازتر از همیشه بشود؛
نسل جوان را به محافظه کاری و لالمانی و بی نشاطی و بی دردی و خماراندیشی تشویق نکنیم و به خاطر آن به وضوح از برخی ضعفهای رفتاری و بیانی و اخلاقی چشم پوشی کنیم.
معمولاً چهارچوبهای راهبردی دشواری آفرینند و به سختی از دل آن یک اقدام بیرون می آید، ولی قهراً انضباط بخشند و اقدام را به سمت نتیجه ای مطلوب سوق می دهند.
▫️یک پیشنهاد هم به نظر می رسد :
مؤسسۀ فخیم امام خمینی ره محبوب انظار و قلوب بسیاری است و توقعات زیادی از آن می رود حتی از طرف کسانی که در آن مؤسسه رشد نکرده اند. مؤسسه از یک اعتبار ملی برخوردار است و تراز آن تراز رهبری فکری جامعه است.
به همین جهت و با شناخت این جایگاه باید اقدام بسیار پخته ای را سامان بدهد و رسماً در پیش بگیرد.
اگر بخواهیم چارچوب یادشده را مراعات کنیم و از فرصت پیش آمده استفادۀ بهتری کنیم و جلوی زخمی شدن جبهه انقلاب را بگیریم، بهتر است به سرعت یک محفل نظری با پوشش خبری خوبی ترتیب داده شود و به بهانۀ عطش نظری جوانان جبهۀ انقلاب صاحب نظران نامداری دعوت شوند و به بررسی برخی موضوعات مطرح شده در نامۀ این نویسنده و دیگر کسانی که تحلیلهایی ارائه کردند و ابعادی به موضوع دادند، بپردازند.
می توان این محفل را با دعوت از گروههای متنوع جبهۀ انقلاب به محلی فاخر برای بروز نخبگی جبهۀ انقلاب تبدیل کرد و حتی این نشست را در مجالهای دیگری نیز ادامه داد.
فقط باید از کارهای فرمالیته و سهل اندیشانه و نتایج سریع و چیپ و غیرنخبگانی پرهیز کرد.
┄┅••✿••┅┄
☘️@faslefarhang
• تحلیل •
#گذر_فرصتها
#توضیح
┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄
▫️ چرا درگیری؟ چرا برخورد قضایی؟
برخی بزرگواران بازخوردشان به نوشتۀ پیشین این بود که پیشنهاد راهبردی از ابهام برخوردار است؛ آیا منظور این است که در برابر این کار بی فکرانه و بی فرهنگی غلیظ و کم سابقه باید فکور بزنیم و میتینگ تشکیل بدهیم و حسابی بیاندیشیم، یا منظور دیگری هم در میان بود؟
پیشنهاد اصلی این بود که اولاً به کل ماجرا فقط به چشم یک پدیدۀ شوم نگاه نشود، در ثانی یک چهارچوبی تعریف و مراعات شود تا اقدامات ما هزینه هایش کمتر شود.
چهارچوبی نیز پیشنهاد شد :
1ـ شأن و نقش حرفه ای و مسؤولانه استاد مصباح تحلیل و «تبلیغ» شود؛
2ـ «همگرایی» بین جبهه حفظ و تعمیق شود؛
3ـ به وضوح هوشمندانه عمل شود؛
4ـ هتاکی و دریده گویی به کنج شماتت کشیده شود؛
5ـ میدان برای آزاداندیشی تنگ نشود؛
اقدامی نیز پیشنهاد شد که خود مؤسسۀ محترم امام خمینی ـ که طبعاً از همۀ مراکز مستعدتر و پرانگیزه تر است ـ پیشقدم شود و ظرف تحقق این درایت و اقدام فعالانه برای دیدن و نمایاندن حرکت عزیز و بلند سرور ملکوتیمان استاد مصباح و تبدیل این حادثه به رشدی برای جبهۀ انقلاب شود.
و گفته شد «می توان این محفل را با دعوت از گروههای متنوع جبهۀ انقلاب به محلی فاخر برای بروز نخبگی جبهۀ انقلاب تبدیل کرد و حتی این نشست را در مجالهای دیگری نیز ادامه داد.»
خیلی از محکوم کردنها مثل سکوت کردن عملاً منفعلانه و بی خاصیت است، حتی همان محکوم کردن هم باید یک خوراکی از فرهیختگی و روشنگری و رشد درش گنجانده شود.
فراموش نکنیم که به یک معلم و هادی و راهبر اهانت شده است؛ یعنی هدایت با ناوک جهل آماج گرفته شده است. پاسخ نیز باید فعالانه و متناسب باشد.
┄┅••✿••┅┄
☘️@faslefarhang
• اندیشه •
#ایده_فرهنگی 2
#دولت_انقلابی
┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄
ایدۀ فرهنگی به عنوان یک ایدۀ راهبردی مادر می تواند از چند مؤلفه تغذیه کند :
1▫️ذائقۀ توحیدی
1. انقلاب اسلامی مهمترین سخنی که برای بشر به عنوان حداقل یک فرهنگ عمومی دارد تفکر توحیدی است. به تعلیم قرآن آن چیزی که شفای بیماریهای انسان است و او را از وهم دور میکند و از تاریکیها به سمت نور سوق می دهد اندیشه خدا و شناخت خدا و خواستن خدا است. فلذا مهمترین نقطه مرکزی در ایده فرهنگی ما ایجاد ذائقه توحیدی در جامعه است.
2. رهبر انقلاب در تابستان سال نود و یک در جمع اساتید دانشگاه سخن تاریخیای را مطرح کردند که با نام پیچ تاریخی معروف شد.
«وضعیتى که امروز در دنیا هست، وضعیت تحول است. اوضاع جهان در حال تبدیل به یک شکل جدید و هندسۀ جدید است. ... پیداست که به سوى تحولات تازهاى داریم پیش میرویم» و شواهدی برای آن ذکر کردند و یکی از نکات خیلی خیلی مهمی که گفتند این بود که «ایران در این حادثه بزرگ نظارهگر نیست»
این بزرگترین توصیف راهبردی است که در برنامه ریزیها می شود در نظر گرفت و برای ما الهامهای زیادی دارد و الزامهای زیادی را هم پدید می آورد که در مقام برنامه ریزیهای کلان می تواند خودش را نشان دهد.
3. درخواست ایشان این بود که نخبگان جامعه خودشان را تا سطح این ادراک و این شعور که استلزامات راهبردی فراوانی دارد بالا بکشند.
اینطور نشود که در کشور تنها افراد معدودی باشند که چنین درکی دارند؛ یعنی در سطوح تمدنی متوجه فعل و انفعالات حیات امروز، سوگیریها و سرعت و کندی ها و حوادث مهم و تاریخی می شوند و متناسب با این ادراک طراحی می کنند.
«دانشگاههاى کشور و حوزههاى علمیۀ کشور در این شرایط، مسئولیت سنگینى دارند. کار توفیق ملت ایران و کشور ایران در این برهۀ بسیار مهم و حساس تاریخى، در درجۀ اول بر دوش دانشمندان است.
... آیا در یک چنین شرایط به این اهمیت و حساسیت، دانشگاه یا حوزه میتوانند براى خودشان یک مسئولیتى تعریف نکنند و نقش تماشاچى داشته باشند؟»
4. در این افق مهمترین تذکر ایشان این است که توجه بفرمایید که یک مکتب دارد زمین می خورد. این یک بحث کوتاه برد تاکتیکی یا بلند برد راهبردی نیست، این یک بحث بنیادی است که مکتب مادی دارد زمین میخورد، یک جلوۀ آن چند دهه قبل زمین خورد و دیگری نیز در حال احتضار است و این چیزی نیست که کسی بتواند درمانش بکند.
5. هندسه عالم دارد تغییر میکند؛ زیرا مکتبی که آن را ویرایش کرده بود دارد زمین میخورد. اینجا است که اتخاذ رویکرد توحیدی و دادن ذائقه توحیدی به مردم گذشته از این که درست است شدیداً عطش زمانه است و ما نباید بگذاریم هیچ روزی با غفلت از این مهم بگذرد.
6. به نظر می رسد یکی از اسامی شیطان در این دوران «اندیشه کاربردی» و گرایشهای تند عملیاتی است؛ زیرا به این نام داریم بشر را و حتی جامعه حزب اللهی مسلمان شیعه انقلابی را از توجهات بنیادین و پایه محروم میکنیم. این اتفاقی است که به بهانۀ پرهیز از کلیّات ابوالبقا دارد امروز در فضای کارشناسی یا شبه کارشناسی میافتد و همه را از رویکردهای عریق محروم میکند.
7. ما مهمترین بخش ایده فرهنگی امان که یک انتخاب هست یک مرکز ثقل است و یک سوگیری سعادت بار پر ثمر است همین انتخاب ذائقه توحیدی است. ما باید نخبهگیهای جبهه را صرف پاسخ به این سؤال کنیم که اگر بخواهیم به جامعه ذائقه توحیدی بدهیم باید چه کاری بکنیم؟
در این باره زیاد بنویسیم مجموعه هایی که به ما مربوط هستند وادار کنیم که درباره این ذائقه توحیدی بعنوان فرهنگ عمومی بیشتر بنویسند بیشتر تحلیل بکنند زمینهیابی بکنند فرصتشناسی بکنند و مانعیابی بکنند مؤلفهها را روشن بکنند بگویند این فرهنگ عمومی مؤلفههایش چیست؟ همچنین باید برای ذائقه توحیدی ادبیات عمومی خلق کرد.
یک طرف ماجرا این است، یک طرف دیگر اینکه واقعا انسانهایی را انتخاب بکنیم که ربط داشته باشند به این ذائقه توحیدی. اگر غفلت کنیم امکان یک همگرایی و ژرفابخشی و گرفتن حالت تهاجمی را از دست دادهایم.
8. یکی از ثمرات این رویکرد هماهنگ شدن با رهبر انقلاب است؛ زیرا خود ایشان میگویند من از این نقطه شروع میشوم و دغدغۀ دائم من این است.
┄┄┅••=✧✿✧=••┅┄┄
☘️@faslefarhang
• تبریک •
#عیدها
┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄
عید قربان مبارک!
در این روز حضرت ابراهیم سلام الله علیه مأمور شد که فرزندش را در راه خدا ذبح کند و چنین کرد اما به لطف الهی چنین نشد و در طول تاریخ موحدان این رفتار توحیدی را جشن می گیرند،
به امر الهی.
┄┅••؛••┅┄
▫️ اهل ظاهر و باطن
دین پرمناسکی داریم،
و نکته جذاب ماجرا این است که این مناسک پر از معنای عمیق و درست است و جزء معجزات دین است؛ زیرا این طراحیها سرجمع کاری بشری نه، بلکه کاری معجز و آسمانی است.
مناسک ریسمانهای آویخته از آسمان است، چهره کاربردی توحید است، هر یک گلی از بوستان تجلی است، با آن میتوان به شگفتی رسید.
میتوان در سطح ماند - کما این که میمانیم - و نیز میتوان با آن به بلندای معنا دسترسی پیدا کرد که خواستۀ صاحب شریعت است.
ما قرآن هم بخوانیم در سطح میپوییم! ولی قرآن را کنار نباید زد. مشکل از مناسک و ظواهر نیست، مشکل از ظاهرگرایی است.
در باب ظاهرگرا نبودن خود یا منتقدان مناسک، خیلی هم خوش بین نباشیم.
حضرت امام از چند گرایش اسلامی گلایه می کند؛ یک، معناگرایی که در سنت عرفانی اتفاق افتاده و یکسره توجه دین به ظاهر زندگی دینی را انکار می کند یا مورد بی مهری قرار می دهد، دو، ظاهرگرایی فردی که در همین فقه رایج اتفاق می افتد و گویی میانۀ خوبی با معناگرایی ندارد و همچنین میانۀ درستی با جامعه و رویکردهای حکومتی دین ندارد، سه، جامعه گرایی که اخیراً قشری روشنفکر گرفتار آن شده اند که گویی با فقه فردی و گرایشهای عرفانی و حتی گرایش دینی میانه شان خوب نیست.
امام می گوید این هر سه به اسلام ظلم کرده اند و نخواسته اند واقعیت اسلام را ببینند.
اسلام دین انسان است و انسان ذو ابعاد است به همین جهت دینی که شکوفایی او را هدف گرفته حتماً ذو ابعاد خواهد بود.
اسلام حقیقی هم معناگراست، هم ظاهرگرا، هم توجه به فرد دارد هم توجه به جامعه و حکومت.
«اسلام نه دعوتش به خصوصِ معنویات است و نه دعوتش به خصوصِ مادیات است، هر دو را دارد؛ یعنی اسلام و قرآن کریم آمده است که انسان را به همۀ ابعادی که انسان دارد بسازند او را، تربیت کنند او را.
... در هر صورت، چون اسلام برای تربیت ماها آمده است، تا تبعیت از آن نکنیم به همۀ ابعادش تربیت نمی شویم.
... بنابراین، شما این احکام ظاهریه ای که التفات به آن نیست که حالا بفهمد چه می شود و چه ربطی ما بین روح انسان و این عمل هست، سبُک نگیرید؛ اینها مهم است برای شما؛ برای زندگانی ماورای طبیعت شما مهم است»(6 آبان 1357)
┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄
✿شاخۀ گل یاد، هدیه به روح بلند حضرت ابراهیم علیه آلاف التحیة و الثنا
☘️@faslefarhang
• تسلیت •
#سوگ_یک_فرمانده_یک_سرباز
┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄
▫️ چشمهایی که می دید
ناراحتی از رحلت برادر بزرگوار مرحوم محمدحسین فرج نژاد به راحتی رهایمان نخواهد کرد. حوزه و نخبگان زیادی برای ایشان زحمت کشیده بودند تا به این سطح از نخبگی و دانایی و دارایی رسیده بود. خود او کانون تلاش و درد و امید و ایده و حل مسأله بود.
گاهی به ذهن می رسد که از وجودش محروم شدیم، باشد، ولی او هم بالاخره آرام شد. قرار نداشت؛ دائماً مشغول تحلیل بود و راه می جست و کار می کرد. خیلی وسیعتر و متنوعتر از معمول نخبگان قبول زحمت می کرد.
شاید در شرایطی که تراکم توطئه ها علیه جریان اصیل انقلابی زیاد است و ریزشها هم زیاد شده است، مهمترین ویژگی ایشان این بود که عمیقتر از معمول می دید ولی امید داشت و می کوشید.
خداوند این رحلت مظلومانه را مبدأ فوران برکات زندگی این عزیز مجاهد قرار دهد!
ما همه از خداییم و به سوی او باز می گردیم!
┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄
☘️@faslefarhang
• اندیشه •
#ایده_فرهنگی 3
#دولت_انقلابی
┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄
گفته شد که ما برای جمع کردن ذهن برنامهریزان و کنشگران نیازمند یک ایدۀ فرهنگی هستیم. این ایده به عنوان یک ایدۀ راهبردی مادر می تواند از چند مؤلفه تغذیه کند که یکی از آنها ذائقۀ توحیدی است :
1▫️ذائقۀ توحیدی
9. جزء مهمترین مخاطراتی که کشور تمدنخواه ما با آن مواجه است آشفتگی گفتمانی است. آشفتگی گفتمانی یعنی ذهن به هم ریختۀ ملی. آشفتگی گفتمانی یعنی فعال بودن آبشخورهای مختلف و فقدان یک آبگیر و یک پردازشگر فعال و توحّدآفرین.
از آنجا که رویش یک تمدن جدید وامدار شکلگیری یک هویّت جدید است، آشفتگی گفتمانی حرکت اصلی ما را کند میکند؛ زیرا باعث می شود هویت نوینی در کشور ما شکل نگیرد. به کشوری که از هویت و شخصیتی برخوردار نیست هرچقدر هم زمان بدهید چیزی از جنس تمدن بر پا نمیکند. این برخورداری از هویت است که در واقع یک قوم هدفدار و برنامهدار را مشغول معماری تمدن جدید در دل هر چه هست می نماید. به آشفتگی گفتمانی امور متعددی دامن زده و از آبشخورهای مختلفی این موضوع تغذیه کرده است.
10. هریک از دولتهایی که بر سر کار آمدند زاویهای با مکتب امام داشتند و این نکته هرچند در واقع طبیعی بود، ولی بالاخره فرصتها برای شکلگیری یک گفتمان فراگیر از دست میرفت.
مردم ایران با آموزههای مؤثر و سعادتساز حضرت امام انس گرفته بودند و باید به سمت تعلیمات عمیقتر حرکت میکردند، ولی دولت سازندگی زاویههای جدی را با مکتب توحیدی حضرت امام (ره)شروع کرد. دولت اصلاحات با عزم، آگاهی و صراحت بیشتری این را تکمیل کرد.
دولت بهار هرچند به تعبیر حضرت آقا با مطرح کردن شعارهای امام قطار انقلاب را به ریل اصلی برگرداند(!)، ولی چون استقرار خوبی روی این گفتمان نداشت ابتدا با خارج شدن از طرح راهبردی رهبری و سپس ویرایش عناصر و آرایش مکتب امام عملا به سمت یک گفتمان جدید حرکت کرد. صدمات این دولت به امور عملی محدود نشد، بلکه زاویهها عمق گرفته بود و این نکته نیز آشفتگی میآفرید. دولت اعتدال نیز ادامۀ دولت سازندگی بود با ارتدادهای صریح اصلاحاتی از مکتب امام و برنامههای صریحتر لیبرال برای بازگرداندن کشور به دامان تمدن غرب.
ما اکنون به عنوان یک نهضت تمدنسازی مهمترین مصیبتمان این آشفتگی گفتمانی است که باید به مدد مکتب امام درمان شود فلذا این را باید در راس دغدغه های فرهنگی و مهمترین ایده اصلاحی در حوزه فرهنگ بشمار آورد.
11. اصلی ترین ویرایش در این حوزه همان مطرح کردن رویکرد توحیدی و اعطای ذائقه توحیدی به جامعه است، جامعه ایران مستعدترین کشور در دنیا است که میتواند پذیرای ذائقۀ بلند و عملیاتی توحیدی باشد و مستعدترین نقطه، در این دنیا است که می تواند در این زمینه خلق محتوا بکند و به کانون بسط ادبیات توحیدی تبدیل شود.
12. ذائقۀ توحیدی اصل است.
در آیه 41 سوره حج خداوند متعال میفرماید «الَّذِينَ إِنْ مَكَّنَّاهُمْ فِي الْأَرْضِ أَقَامُوا الصَّلَاةَ وَآتَوُا الزَّكَاةَ وَأَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَنَهَوْا عَنِ الْمُنْكَرِ ۗ وَلِلَّهِ عَاقِبَةُ الْأُمُورِ»﴿الحج،41﴾
مومنین تا صاحب اقتداری میشوند یاد خدا را برپا میدارند.
این به معنای پراکندن ذائقه و زمزمه(گفتمان) توحید است.
یعنی ذهن معطلی ندارند، انتخابشان روشن است؛ با پشتیبانی گفتمان توحیدی زمینه را برای ویرایش زیرساختی اقتصادی فراهم میکنند و همۀ مردم را پاسبان فرائض میکنند و از آنجا که پایان نیک از آن خدا است، با حفظ ریلها و روندهای توحیدی به سرانجامی نیکو میرسند.
13. یکی از رصدگران پراطلاع صحنه میگفت کسی حواسش نیست که یکی از ناامیدترین اقشار جامعه همین نیروهای جبهۀ انقلابند. مهمترین عامل این وضع «نخبگی» است، اما نخبگیهای غیراسلامی. همان که جریانهای اعتدال و اصلاحات و نهایتاً بهار را زمین زده و به کانون سرگردانی تبدیل کرده است.
درمان خدا است.
«وَ مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِكْرِي فَإِنَّ لَهُ مَعِيشَةً ضَنْكاً»﴿طه،124﴾
زندگی به تنگنا میافتد وقتی که قبلهاش خدا نیست.
ذکر تنها این نیست که خدایی هست. خدا در دل تمام نوامیس و قوانین این عالم حضور دارد، توحیدی بودن چهرۀ جهان یعنی همین.
کسی که قواعد توحیدی عالم را بفهمد و در آن غوطهور باشد، در ذکر خدا است.
گفتمان توحید در نافذترین و گیراترین چهرۀ خود این روشنبینی را دنبال میکند.
«سخن نوی» انقلاب اسلامی اساساً همین است.
┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄
☘️@faslefarhang
• اندیشه •
#ایده_فرهنگی 1.5
#دولت_انقلابی
┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄
دو سه یادداشت پیشین، به تأملی دربارۀ «ایدۀ فرهنگی دولت» گذشت و به یکی از مؤلفههای آن ایده اشارت رفت. با پوزش به نظر رسید پیش از ادامۀ بحث، تفصیلی به مقدمه داده شود و پس از آن بحث پیشین پیگرفته شود. لذا شمارۀ 1.5 خورده است تا قبل از متن بحث در نظر گرفته شود. بخشی از این یادداشت تأکید بر مقدمۀ گذشته است.
▫️مقدمه (1)
انقلاب اسلامی و کشور ایران در حوزۀ فرهنگ صاحب سخن و اقتدار و مقاومتهای پیروز به شمار می رود. غیر از این که لطمههای زیرساختی یکی دو سده استعمار ایران و جهان اسلام، بلکه جهان سوم دمار از روزگار ما در آورده است و علاوه بر آن هجمههای سنجیده و سنگین پس از انقلاب نیز پدیدۀ کم رمق و کم اثری نبوده است، ولی انقلاب اسلامی به لطف الهی توانسته در حوزۀ فرهنگ نیز «یک چلّۀ پُرافتخار را بدون خیانت به آرمانهایش پشت سر نهاده و در برابر همۀ وسوسههایی که غیرقابل مقاومت به نظر میرسیدند، از کرامت خود و اصالت شعارهایش صیانت کند»(بیانیه گام دوم). ما در برابر نظام سلطه و تمدن پشتیبان آن دوام آوردهایم و بسیاری از طرحهای پرامید دشمن در واقع به نتیجه نرسیده است.
حضرت آقا که پس از رحلت امام موضوع تهاجم فرهنگی، بلکه شبیخون و تاراج فرهنگی را مطرح نمودند پس از سالها گفتند که لطمه خوردیم ولی به هدفشان نرسیدند. شواهد این تحلیل رهبری هم کم نیست. مثلاً وقتی جنگ سوریه با وحوش داعشی پیش میآید جوانان بسیاری با انگیزههای خالص دینی به این جنگ میروند و خانوادهها و بسیاری از مردم بلکه جو عمومی جامعه نیز در دل تخریبهای مزورانۀ یکی از ذلیلترین و بیهویتترین دولتهای این چهاردهه از آنها پشتیبانی میکنند. این نشان میدهد امور ریشهای بسیاری ـ نه صرفاً از جنس مذهبی بلکه حتی از جنس انقلابی ـ زنده مانده است.
ولی بالاخره در این حوزه پرمشکل و پرمسأله هستیم؛ سمت و سوی واحد و متمرکزی نداریم، از مزیتهای اسلامی، شیعی و انقلابی به خوبی استفاده نمیکنیم، الگوهای تحلیل و تدبیر انضباط علمی ندارد و شاید نمیتواند داشته باشد و در عین حال از نخبگیهای بالفعل نیز فاصله دارد، بسیاری از نخبگان درجۀ یک در حوزۀ فرهنگ باقی و پایدار نمیمانند و اگر هستند با این باور عمیق و عالمانه نیست که اقتدارات فائق و چیرۀ فرهنگ را هرچه بیشتر کشف کنند و نشان بدهند، مراکز و متولیان پیگیر مقاصد فرهنگی همچون مقولات و اجناس عالیه بسیار متنوع، متباین و واگرا است و گویا امکان اتصال زنجیروار به هم ندارند، حتی تک تک مراکز فرهنگی نیز در درون خود گرفتار این واگرایی هستند و قدرت ضبط و همگرا کردن اقدامات خود را ندارند، بدتر این که اکنون دچار نوعی سطحیزدگی(عوامزدگی)، سیاستزدگی و حتی نهایتاً ولنگاری فرهنگی شدهایم، لذا میتوان گفت از ناحیۀ سیاست، از ناحیۀ تربیت، از ناحیۀ اقتصاد، از ناحیۀ امنیت و ... شاید از همۀ نواحی بلا و مصیبت بر سر فرهنگ سرازیر میشود و در این میان حملات دشمن شدید و پیدرپی و با اقتدارات روزافزون صورت میگیرد. این مقوله تحلیل عمیق میخواهد. آخر چرا؟
وقتی به بهبود میاندیشیم میتوان گفت یکی از اصلیترین ملاحظات در حوزۀ فرهنگ این است که روش حل مسأله در این حوزه درست است یا خیر؟ اکنون الگو و چرخۀ حل مسأله به نظر معیوب میرسد. این الگو خود میگوید که در واقع «پیشروی» هدف گرفته نشده است. داریم روزمرگی میکنیم.
هرچند اندیشۀ اسلامی یعنی اقتدارهای چند جانبه، ولی شاید همۀ نخبگان انقلابی میگویند اقتدارات اصلی انقلاب ما در حوزۀ فرهنگ است. فرهنگ سخن اصلی ما است. انفعالی که اکنون در حوزۀ فرهنگ داریم باید ما را به فکر راهحلهای واقعی و اساسی در این حوزه بیاندازد. این انفعال در حالی است که به مکتب نیرومندی تکیه داریم، مردم ما تربیت شدهاند، ظرفیتهای فراوان تاریخی و عصری در اختیار خود داریم، اصل پیروزی انقلاب تأثیرات مثبت فرهنگی بسیار داشته است، دستآوردهای انقلاب جایگاه منطقهای باشکوتی به ما داده است(با آبروییم) و این را امروزه به خوبی درک میکنیم و ... ولی منفعل و آشفتهکاریم. باید ذهن و دلمان را برای اقدامات جدی در این حوزه آماده کنیم و برای استمرار بخشیدن به کارهای سطحی بهانه نیاوریم.
برای این که به معنای واقعی وارد حوزۀ حل مسأله شویم اموری به نظر لازم است :
الف. ایدۀ مادر
ب. عاقلۀ فرهنگ
ج. چرخۀ پیشرفت فرهنگی
به توضیح مختصر هر یک خواهیم پرداخت.
┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄
☘️@faslefarhang
• اندیشه •
#ایده_فرهنگی 1.5
#دولت_انقلابی
┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄
در مقدمه نیمنگاهی به سه نکته خواهیم داشت : الف. ایدۀ مادر، ب. عاقلۀ فرهنگ و ج. چرخۀ پیشرفت فرهنگی
▫️مقدمه (2)
● الف. ایدۀ مادر
پیشتر عرض شد که باید روی دستیابی به ایدهای مرکزی، مادر، مقتدر و وحدتبخش سرمایهگذاری کنیم و آن ایده را به همۀ مناطق تحلیل و تدبیر بکشیم و در دل همۀ فرصتها تزریق کنیم تا با این کار همۀ پارههای سخن خویش را معنا و رمقی جدید ببخشیم، آنها را متوجه همدیگر نماییم و پیگیری مطلوبیتهای متعدد فرهنگی را شدنی و پرثمر کنیم. وقتی جامعهای «فرهنگی» میشود که پارههای مختلف پویشهای فرهنگی از وضع متشتت خارج شوند، دست به دست هم بدهند و یک زیستبوم کامل و رشدپایه را تشکیل بدهند، و الا معمول تلاشها تنها دست و پا زدن است و شاید نهایتاً ما را روی آب نگهمیدارد نه این که با هشیاری ملموسی «به پیش» ببرد.
این ایده هرچند برآمده از دانایی است، ولی خود توان تولید علمهای مُعین و متناسب و مورد نیاز در حوزههای فرهنگ را بالا میبرد و ما را به شدّت خلاق و سخنساز و سخنسرا میکند و امکان تفاهم میان کنشگران متنوع عرصۀ فرهنگ را افزونتر نموده، آهنگ هماهنگی و امید به همگرایی را بهخوبی مینوازد و ظرفیتهای بیپایان ذهنی و عاطفی خلاقیّتهای مردمی را فعال میکند و به آبشخورهای «خلق سخن» و «گسترش گزینههای حل مسأله» اضافه میکند.
دربارۀ این قاعده ـ لزوم ایدۀ مادر ـ باید بیشتر سخن گفت. دریغ است روی نکتهای که در خط آخر بند قبلی آمد(خلق مردمی سخن)، تأکید بیشتر صورت نگیرد؛
اصرار بر ایدۀ مادر برخاسته از نقش سرنوشت ساز، حیاتبخش و رویشآفرین «اراده» در حیات فردی و «اجتماعی» بشر نیز هست.
انقلاب اسلامی به خاطر نگاه مردمسالارانۀ عمیق و کاملاً متمایز و گستردۀ خویش، خلق انواع بصیرت را نیز مردمی و گسترده میخواهد و از آنجا که توان تولید قیام مردمی را ویژهتر از هر فرهنگی دارد میتواند روی این کانون خلاق حساب ویژهای باز کند. به همین جهت ایدههای مادر که ارادههای سرگردان را جهت میبخشند و محیط همگرا و زیست اجتماعی مترقیای ـ که منبع الهامهای توفندۀ تودۀ مردم است ـ پدید میآورند، عناصر مهمی در چرخۀ خلق بصیرت ملی به شمار میروند.
ایدههای مادر زمینۀ مدیریت صحنه را فراهم میکنند و صحنه به خلق بصیرتهای نوین میپردازد و همۀ اینها عالم انسانی را دیگر میکند و منبع الهام جدیدی شکل میگیرد. این یعنی تعالی اجتماعی انسان و این تعالیها یعنی بالارفتن سرمایههای اجتماعی تحول.
اما ایدهها از مبانی نیرومند و تحلیلهای پایدار و پایه تغذیه میکنند. این ایدۀ مادر باید از تراث معرفتی شیعه و تمام مبانی فکری مکتب امام تغذیه کرده باشد و با تمام اصول آن همخوانی داشته باشد و حتی در مرحلۀ تکوین با همۀ ظرفیتهای فرهنگی ارتباط بگیرد و بصیرتهای صحنه را بنوشد و نهایتاً به سخن واحدی برسد و طبعاً آن را در ادامۀ چرخه در همۀ این ظرفیتها جاری نماید.
خلق ایدۀ مادر یک حادثه است، یک پیشرفت است، یک تعالی ارزشمند انسانی است. هر تمدنی از یک عقلانیّت تغذیه میکند و عقلانیّت ابتدا ایدۀ مادری است که حتی پشت خلق دانشهای نوین قرار میگیرد.
در حوزۀ فرهنگ نیز با وجود این ایدۀ مادر است که گذر زمان به چشم یک سرمایه دیده میشود و همۀ متغیرهای حیات بشری را از روح واحدی متأثر نموده پیکرۀ واحدی را به نمایش میگذارد.
جامعهای که به ایدۀ مادر نمیاندیشد ـ ولو جامعۀ نخبگانی ـ از الگوی اصلی تمدنسازی بیخبر است.
(ادامه دارد ...)
┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄
☘️@faslefarhang
• اندیشه •
#ایده_فرهنگی 1.5
#دولت_انقلابی
┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄
تسلیت بابت سالروز عاشورای حسینی و شهادت سیدالشهدا و یاران بااخلاصش.
در مقدمه نیمنگاهی به سه نکته خواهیم داشت : الف. ایدۀ مادر، ب. عاقلۀ فرهنگ و ج. چرخۀ پیشرفت فرهنگی
▫️مقدمه (3)
● ب. عاقله فرهنگ
1
نکتۀ ضروری دیگری را باید کنار مطلب «الف» نشاند. دربارۀ این نکتۀ دوم هم باید تأمل کرد و بدون مسامحه به جمعبندیهایی رسید و اتخاذ تصمیم نمود. به نظر خواهد رسید که این عنصر با نگاهی سختگیرانه دیده شده است، ولی واقعیّت گاهی دشواری آفرین است و چارهای نیست جز این که به زبان رانده شود تا عزمی برای تدبیر و حرکت به سمت آن پدید بیاید.
این روشن است که ما باید اکنون با توان بالفعل خویش و با بهادادن به همۀ تحلیلگران و کنشگران فرهنگیمان پویشهای پر پیمان فرهنگی را برای پیگیری مسلمات فرهنگی دامن بزنیم و شور و نشاط خوبی ایجاد کنیم و اجازه ندهیم این حوزه به مرزهای مهجوریت کشیده شود.
در عین حال اگر به سامان اساسی در این حوزه میاندیشیم و ایدۀ مادر را لازم میبینیم با نگاهی عملیاتی باید گفت برای این که به آن ایده برسیم و پس از آن نیز بتوانیم ایدۀ حاصل آمده را واقعاً در جامعه جاری کنیم باید کسانی از نخبگان توانمند جبهۀ انقلاب «بدون هیچ تعیّن اداری» و تنها با احساس یک مسؤولیت الهی این مأموریت را بپذیرند و تصمیم بگیرند که پای آن بایستند(به تعبیر حضرت آقا کمربستۀ آن ضرورت بشوند). اینها باید رسالت خود را چنین تعریف کنند که «بالاخره هرکاری لازم است بشود تا در این کشور کل ظرفیتهای علمی و راهبردی و کادرسازی و فرهنگسازی و ... به نظم و توحد برسد و خرج غنیترین مقاصد و مسیرهای فرهنگی بشود».
حال و هوای اداری هیچ تناسب درستی با حل واقعی مسأله ندارد. اخلاق اداری در فضای فرهنگ که مهمترین عنصر حیات پرمسؤولیّت شیعۀ انقلابی تمدنخواه است واقعاً پاسخگو نیست. این وضعیّت از منظر کلان ـ به ویژه در حوزۀ تحولات تمدنی ـ وضعیّت حل مسأله نیست. به همین جهت نه در سطح ملی و نه حتی در سطوح منطقهای و شهرستانی مسائل فرهنگی بهواقع حل نمیشود.
◈ تعریف عاقلۀ فرهنگ
این قوم لحظهها و فرصتهای تاریخی ما را می بینند، بر سر آنها میایستند و برایش عمیقترین و اصیلترین تدبیرها را میکنند. این کار ثمرۀ هشیاری و اشراف است. خلق آن ایده، و صرافت بر هدف و راه و آن انسجام و عزم، کار عقل است؛ یعنی باید این جمع نقش عاقلۀ فرهنگ را بپذیرد و برای آن که تنها اسم و رسمی نباشد، باید با تمام وجود پای آن ایستاده باشد.
این جامعه خودِ عقلند، قلک همۀ دانائیهای این عرصهاند، با نام تعهد اجتماعی به آسمان وصلند، همدیگر را براساس اصول اسلامی از صمیم دل میخواهند و بینشان هیچ رقابتی نیست، از همه نوع تبرّج بهدورند و تمثال فرهیختگی، توکل به خدا، اعتماد به نهاد و باطن تعالیخواه بشر و بیتعلقی نسبت به تعیّنات امروزی هستند.
«عاقلۀ فرهنگ» برای این که واقعاً عاقله باشند و از حکمت تهی نباشند و منظور فرشتگان گردند و از همۀ تأییدات محیطی بهرهمند شوند، باید از روحیۀ استعلا و کارهای تصنعی و دغدغۀ نان و نام و آبرو و ... به دور باشند. عاقله باید کانون درک و درد انسانی باشد.
در حوزۀ فلسفه یا تفسیر کسی چون علامه طباطبایی یا جوادی یا مصباح ظهور میکند و آنقدر بی شائبه، بی فتور و معطلی و تعویق یا تنزّل سطح پویشها، به صورت شبانهروزی و باتمرکز و حفظ دائمی نخبگی شیعی در این زمینه میجوشد که آرایش صحنه را به سمت خود و با مرکزیّت ثقل خود برهم میزند و هر چه زمان میگذرد هیچ نقطهای در محیط پیرامونی سرعت سیرش به این اساتید نمیرسد.
این که چنین کسانی و چنین انجمنی اکنون در حوزۀ فرهنگ نداریم معلول درست دیده نشدن آن و رسمیّت نیافتن این رسالت است. نه بخشهای فرهنگی دفتر رهبری کاری کارستان از این قبیل خواهد کرد، نه شورای عالی انقلاب فرهنگی نه مراکز ارزشمند متعدد(!؟) و متداخل و متنافر فرهنگی تعریف شده در این بوم و اقلیم و نه حوزه و دانشگاه عزیز.
این یعنی سازکار کلی حل مسأله ایراد دارد و نارسا است. ما بنا داریم تمدنی الهی اسلامی بسازیم اما به واسطۀ سازکارهای حل مسأله در این سالها، آنقدر به محصولات نازل تن داده ایم که بهشدت تحقیر شدهایم و از احساس نخبگی و اشراف بر لحظات و بر تاریخ و بر ظرفیتهای عظیمی که انقلاب برای نسل امروز فراهم میآورد، تهی گشتهایم.
┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄
✿شاخۀ گل صلوات، هدیه به روح بلند امام حسین علیه السلام
☘️@faslefarhang
● باغ تعزیت ●
#اوجها_و_حضیض
┄┄┅••=✧؛◾️؛✧=••┅┄┄
▫️ گودال قتلگاه
دارد دلم بهانه گودال قتلگاه،
داغ دلم نشانهٔ گودال قتلگاه.
بیبال و پر دوباره به معراج میرود،
تا عرش بیکرانهٔ گودال قتلگاه.
دلتنگ حال روضهٔ گودال گشته باز،
سر مینهد به شانهٔ گودال قتلگاه.
گشته به پا، به شور و نوا، مجلس عزا،
در بزم عاشقانهٔ گودال قتلگاه.
زینب به نوحه خوانی و زهراست سینه زن،
با دختری، میانهٔ گودال قتلگاه.
میخواند او به ناله که: خنجر به دست، شد
آن بیحیا روانهٔ گودال قتلگاه.
آتش به جان عالم و آدم فتاده از
غمهای نازدانهٔ گودال قتلگاه.
آورده در خروش همه کائنات را
این «روضهٔ زنانه»ی گودال قتلگاه.
حالا دگر زمین و زمان گریه میکند،
در محفل شبانهٔ گودال قتلگاه.
شد شعله ور دل و خاکسترش نماند،
از سوز مادرانهٔ گودال قتلگاه.
ذکر «غریب مادر» زهرا هنوز هست،
محزونترین ترانهٔ گودال قتلگاه.
رضا فراهانی
┄┅••؛••┅┄
مصائب جانسوز بشری کم نبوده است.
مصیبت حسین ابن علی ع را انتخاب کرده ایم، تا بسوزیم و بیراه نرویم.
ولی نه،
این طور نیست ...
این مصیبت ما را انتخاب کرده است.
باز هم حسین مهربان بود!
قربانت آقا!
┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄
✿شاخۀ گل صلوات، هدیه به روح عرشی سید الشهداء علیه السلام
◾️@faslefarhang
• اندیشه •
#ایده_فرهنگی 1.5
#دولت_انقلابی
┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄
در مقدمه نیمنگاهی به سه نکته خواهیم داشت : الف. ایدۀ مادر، ب. عاقلۀ فرهنگ و ج. چرخۀ پیشرفت فرهنگی
▫️مقدمه (4)
● ب. عاقله فرهنگ
2
◈ نقش عاقلۀ فرهنگ
این که این انقلاب با انضباط خوب و در تراز نخبگی بلندی حرکت کرد، هزینۀ کمی آفرید، عمق دستآوردها بسیار بود، سرعت پیروزیش برای همه عجیب بود و به خوبی به اهداف خود رسید، دوست را و دشمن را و فرصتها را بهخوبی شناخت و به ندرت فریب خورد یا منفعل شد و ... به خاطر این بود که هستۀ نخبگانی پیرامون حضرت امام از تراز فرهیختگی خوبی در کل جهان اسلام برخوردار بود، و الا قوم مستضعف و محجوری مثل ایران آن روز نمیتوانست به تنهایی از پس مشکلات عظیم دوران انقلاب و پس از انقلاب بربیاید.
جا دارد به این نکته روشن توجه کنیم که آن هستۀ مبارک نخبگانی، «انقلاب» را نه به عنوان یک پروژه یا اعتبار حوزوی یا حتی مطالبۀ مردمی، بلکه به عنوان یک مسؤولیت الهی انتخاب کرده بودند و پای همۀ دردها و بیچارگیها و یأسها و تاریکیهای مسیر ایستادند و به مدد الهی آن را از آب در آوردند، آنچنان که امام خمینی ره آن را از زاویه ای خاص قرائت می نمود :
«يكي از مسائل كه بايد براي طلاب جوان ترسيم شود، همين قضيه است كه چگونه در دوران وانفساي نفوذ مقدسين نافهم و سادهلوحان بيسواد، عدهاي كمر همت بستهاند و براي نجات اسلام و حوزه و روحانيت از جان و آبرو سرمايه گذاشتهاند. اوضاع مثل امروز نبود، هركس صددرصد معتقد به مبارزه نبود زير فشارها و تهديدهاي مقدس نماها از ميدان به در ميرفت.
... واقعاً روحانيت اصيل در تنهايي و اسارت خون ميگريست كه چگونه آمريكا و نوكرش پهلوي ميخواهند ريشه ديانت و اسلام را بركنند و عدهاي روحاني مقدسنماي ناآگاه يا بازي خورده و عدهاي وابسته كه چهرهشان بعد از پيروزي روشن گشت، مسير اين خيانت بزرگ را هموار مينمودند»(منشور روحانیّت)
فرهنگ که جوهریترین و انسانیترین عنصر این انقلاب است بدون این حال و بدون حضور آن هستۀ نخبگانی به مرز تعالی نمیرسد. ما سهلاندیش شدهایم و عافیتطلبانه امید میبندیم با همین سازکارهای اداری پر از نقص حوائج عمیق انقلاب «برآورده خواهد شد(!)»
«سامان» جوهره میخواهد. «سامان واقعی حوزۀ فرهنگ» به جوهرههایی چند و از جمله به شکلگیری این عاقله ـ که خود یک پدیدۀ اجتماعی است و بریده از محیط نیست ـ بستگی دارد. در غیر این صورت حوزۀ فرهنگ به انسجام و همآوایی و بهینهگی نخواهد رسید و هیچ اتفاق مهمی از جنس تحول در این کشور رخ نخواهد داد.
یکی از مشکلات عرصۀ فرهنگ ما این است که خود متولیان عرصۀ فرهنگ اقتدارات فرهنگ را باور ندارند و به فرهنگ به چشم همه چیز نگاه نمیکنند. لذا امور سیاست و اقتصاد ذهنشان را طوری مشغول میکند که دیگر در اندیشهها و ایدههایشان نمیتوان قوّت پایگاه فرهنگ را رصد کرد. مشغولند، شاید گرم و گاه باتعصب با مسائل فرهنگی برخورد میکنند، ولی این طور نیست که ظرفیّتهای عظیم فرهنگ را برای حل مسائل جامعه به صورت ملموسی بینند(درک درست و عمیق جایگاه فرهنگ). کسانی باید شروع کنندۀ این ادراک و این باور عمیق باشند. باور خالی هم کافی نیست، باید این اقتدارات را بهصورت ملموسی ببینند. این نوعی نبوغ است.
وقتی در یک بازۀ زمانی نسبتاً باز به صحنه مینگریم میبینیم که الآن بسیاری از ایدههای تحولی ـ بخصوص گونههای درشت و ملی آن ـ قیّم ندارد و کس یا کسانی مثل مادری که نگران فرزندان خود باشد برای طرحها بیتابی نمیکند. همۀ مواردی که به نتیجه میرسد نیز دقیقاً از همین قاعده پیروی میکند؛ یعنی کسی پشت آن است و زنده است و روح دارد.
طرحها ـ بهویژه طرحهای ملی ـ از صدها اشکال برخوردار است و کسی واقعاً برای آنها دل نمیسوزاند، آنچنان که یک شخصیت موفق علمی نوشتۀ خود را مرتباً ارتقا میبخشد، اینها را مرتباً ویرایش کند و بهینه کند.
اگر یک مدار ریلی را سرهم بندی کنند واگنهای قطار نمی توانند حرکت کنند، یا اگر حرکت کنند چپ می کنند، یا نمی توانند سرعت بگیرند، یا به وضوح ایستگاهها متناسب نخواهند بود، یا ... . عرصۀ فرهنگ نیاز به سناریوهای سر و ته داری دارد که همۀ عناصر دخیل را در آن دیده باشند و این که اگر فلان بشود چه می شود و بعد آن چه خواهد شدها را بارها بررسی نموده باشند و به هر رگۀ اقدام انسجام کافی داده باشند و همۀ اقدامها را به سمت ائتلافی کلان و ملی سوق داده باشند و ... . این بایدهای تلخ و نفس گیر نیاز به قومی عاشق و نخبه دارد. هر نقطه ای نیز که آباد است حداقل کسی از این قبیل را پای خود دارد. انسجام کلی نیز آن عاقله را نیاز دارد.
┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄
✿شاخۀ گل صلوات، هدیه به روح بلند امام حسین علیه السلام
☘️@faslefarhang
• اندیشه •
#ایده_فرهنگی 1.5
#دولت_انقلابی
┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄
در مقدمه نیمنگاهی به سه نکته خواهیم داشت : الف. ایدۀ مادر، ب. عاقلۀ فرهنگ و ج. چرخۀ پیشرفت فرهنگی
▫️مقدمه (5)
● ب. عاقله فرهنگ
3
◈ ظرف پدیدآیی عاقلۀ فرهنگ
این که گمان کنیم در جامعۀ فرهیختۀ ما اگر ضرورتی به نام «عاقلۀ فرهنگ» وجود دارد حتماً انسانهای غیوری به آن پرداختهاند و این میدان را خالی نگذاشتهاند، قدری خوشبینانه است.
«عاقلۀ فرهنگ» را نمیتوان هر جایی نشا کرد. این جمع مسؤول و هستۀ سخت «انتخاب تمدنی» ما در حوزۀ فرهنگ، تنها در نقطهای خواهد روئید که نقطۀ التقاء چند ضلع نیرومند باشد؛ یک، برخورداریهای اندیشهای و علمی اصیل ما، دو، دردهای تمدنی و فشار مسؤولیتهای حاکمیتی ناظر به پیشبرد فرهنگ، و سه، اشراف اطلاعاتی نسبت به وضع گذشته و امروز فرهنگ و برنامههای کلان فرهنگی و پویشهای اصلی تأثیرگذار بر فرهنگ ایران(از جمله طرحهای راهبردی و تهدیدهای دشمن).
اگر همه گمان میبریم که میتوان فرهنگ را با سیستمهای اداری به سامان و تعالی اساسی رساند، مشغول از دست دادن زمان هستیم. نیاز به جوشش هست؛ چیزی از جنس حیات دائمی. باید نبوغ و فرهیختگی ایرانی مسلمان در عرصۀ فرهنگ بجوشد تا اتفاقی شایسته در این عرصه بیافتد، ولی سازه و سازکار آن فضاهای اداری نیست. حداقل احتیاط در آن است که فعلاً به این کانونها دل نبندیم.
به این نکته حتماً باید توجه شود که این سامان و آن کانون نخبگی بخصوص چون در حوزۀ فرهنگ دیده میشود، متنیتر و جوهریتر از آن است که عادتزدگان و استعلاپیشهگان بتوانند به آن دست پیدا کنند.
این جمع را حال و هواهای حوزوی یا دانشگاهی امروز نیز نمیتواند شکل بدهد و بر انرژی سکون و ایستایی موجود غلبه نماید. شکلگیری این جمع نیاز به دردی جاندارتر و پروردهتر از دردهای موجود در حوزههای عزیز و عریق ما دارد. حوزه از نگاههای عمیق و متینی برخوردار است و قطعاً غیور است، ولی حتی بیش از دانشگاه از صحنههای عینی حیات اجتماعی مردم دور است و نسبت به مقولۀ تمدنی فرهنگ سهلاندیشتر و عافیتطلبتر از آن است که این درد و این عزم در آن شکل بگیرد و چنین افرادی بزاید. اساساً مهمترین هدیۀ انقلاب اسلامی به این مقطع از حیات شیعۀ معاصر، شکلگیری همین عزمها و صاحبان عزم است و حوزه اکنون به خاطر تعویق و فاصلهای که نسبت به دردها و مسألههای تمدنی دارد، کانون این عزمها نیست.
دردهای تمدنی و ارادههای تمدنی(دردهای عینی و نه نظری) اکنون الگو و فرهنگ و ظرف پشتیبان ندارد. بدون رحِم است. الگوهای حیات حرفهای ما چنین نیست که ما را در وسط مسألههای پیشرفت جامعه بکارد و نظام ارزشی و فرهنگ حرفهای ما نیز از صرف هزینۀ عمر و نخبگی برای سردرآوردن از دردها را به اندازۀ کافی ارزشمند اعلام نمیکند که بتواند از این رویهها پشتیبانی کند. جاهایی هم تعریف نشده که محلهای دائمی این بررسیها و تبادل رهیافتها و داناییها و ... باشد.
همۀ نخبگانی که در صحنهاند با بدبختی و اضطراب و منازعههای فراوان و تلخیها و زخم و زیلشدنهای بیشمار چیزی را در جایی به صورت موقتی میکارند و معمولاً پس از چندی با صد آه و افسوس با آن خداحافظی میکنند و با صد اتهام رخت خود را به جای دیگری میکشند و بدبختی جدیدی را در آنجا دنبال میکنند، لذا با سرعتی متناسب بزرگ نمیشوند. هیچگاه به صورت مستمر و بدون تعویق در افق فهم تمدنی فرهنگ نمیایستند و به چنین ترازی نمیرسند.
شاید البته بخشی از ماجرای تعویق رشد نیز امور معیشتی باشد. هرچند اصل ماجرا همان افق درد است که انسانها را به سرعت بزرگ میکند و دستیافتن به آن هدیۀ بزرگی برای یک نخبۀ مستعد بیتعلق است. نظام معیشتی نیز موضوعات دیگری را پشتیبانی میکند. مکرر دیدهایم که بسیاری از نخبگان جوششهای خودشان را بیرون از محیط ارتزاق خود مییابند با این که به هدایت عقل معاش برای دستیابی به جایگاه رسمی هیأت علمی شدن تلاشهای زیادی هم میکنند و به انفعالهای متعددی تن میدهند، ولی وقتی به آن موقف میرسند میبینند که نخبگیهایشان با موقفی که در آن ایستادهاند همخوان نیست و در آن الگو و آن تعیّنها نخبگی خاصی احساس نمیکنند.
خلاصه این که نیاز داریم ظرفی را طراحی کنیم که بتواند این جمع فرهیخته را با این مسؤولیّت بزرگ و عمیق و تاریخی در دل خود بپذیرد و چون یک وسیلۀ مناسب همۀ اسباب برانگیختگی و اشراف و نفوذ نگاه و ... را در اختیارشان بگذارد و طبعاً عرصۀ فرهنگ را از ثمرات حضورشان بهرهمند بنماید.
┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄
✿شاخۀ گل صلوات، هدیه به روح بلند امام حسین علیه السلام
☘️@faslefarhang
• اندیشه •
#ایده_فرهنگی 1.5
#دولت_انقلابی
┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄
▫️مقدمه (6)
● ب. عاقله فرهنگ
4
صحنۀ فرهنگ نیازمند عاقلهای است که با سرمایههای فرهنگی و افقهای تعالی و ظرفیتها و مسائل عینی انسی چارهاندیشانه(در سطح کلان) داشته باشد و به کل صحنه سمت و سو بدهد و به سهم خود باورهایی درخشان و امیدهایی فراوان بیافریند. صحنه بدون این سرمایۀ اجتماعی انسجام کافی ندارد(واگرا است)، سطح پویشهایش پایین است، دانائیها و تجربیات با سرعت مناسبی به اشتراک گذاشته نمیشود، از آنها درک عمیق و عالمانهای صورت نمی گیرد و ... .
ایران اسلامی امروز ظرفیّت و کفایت خلق «عاقلۀ مبارک فرهنگ» را دارد، و این خود یک رویش بزرگ است، مثل رویش عقلی دوران بلوغ که خود سررشتهدار تراز متفاوتی از حضورها و حتی رویشهای انسانی میشود، ولی طبیعتاً این متاع متعالی اجتماعی در هر ظرفی حاصل نخواهد شد.
به نظر میرسد تاکنون با «تقریرهایی سهلاندیشانه و گذرا» از این ضرورت، مدلها و الگوهایی پیشنهاد شده، ولی باید اینک به خوبی بررسی شود که ثمرات هر کدام چه بوده و چه نبوده است.
◈ ظرف پدیدآیی عاقلۀ فرهنگ
ظرفهای مورد توقع کجا است؟ یا حوزه و دانشگاه است یا بیت رهبری است یا شورای عالی انقلاب فرهنگی است یا هیأتهای امنای مراکز فرهنگی یا اندیشکدههای فرهنگی یا هیأتهای اندیشهورز که راهکار و دغدغه اخیر حضرت آقا است.
دربارۀ حوزه و دانشگاه این قضاوت بود که هرچند ریشهدار و پرظرفیتند و قدرت پروازشان خوب است، ولی از صحنه دورند و «جانشان» معطوف به مسأله و موقعیّت بهویژه در تراز تمدنی آن نیست. هر چه زمان نیز به این دو مرکز داده شود، اتفاقی نمیافتد. شورای عالی انقلاب فرهنگی با همۀ امیدهایی که رهبری به آن بسته بود و روی آن تأکید نیز میکرد تا کنون نتوانسته چنین نقشی ایفا کند. طبعاً جای بررسی دارد که مشکل از کجاست؛ آیا مشکل در ساختار آن است یا در افراد یا در جایگاه یا در سازکار بررسی مسائل در آن؟ با توجه به تحلیل پیشین پاسخ این است که اساساً اینجا ظرف تحقق چنین پدیدۀ انسانی ـ اجتماعی فاخر و ریشهای و ماندگاری نیست.
لجنۀ فرهنگی دفتر رهبری نیز نتوانسته نقش جدیای در این راستا ایفا کند و ظاهراً نخواهد توانست. سالها حضرت آقا برای مراکز فرهنگی مهم کشور هیأتهای امنایی تعریف میکردند و مسؤولیتهای مهمی بردوش ایشان میگذاشتند. ولی آنها هم به چنین جایگاهی نرسیدند. بیشتر هیأت امناها فقط اسماند و فعال نیستند، مواردی نیز که متعهدند گاهی به هیأت مدیره شباهت پیدا میکنند و سطح ورودهایشان مثل مدیران این مراکز خرد میشود.
اندیشکدهها که از آنها به عنوان «جذابترين نوآوريِ فكري دوران معاصر» یاد میشود، واقعاً یک پدیدۀ مدرن و تاریخی و یک رشد در حوزۀ چارهاندیشی و حکمرانی و به تعبیر حضرت آقا «صنعت تفکر» است، برای سازماندهی ویژه به فرآيند سياستگذاري و تصميمگيري در سطوح مختلف طراحی شده است.
تحولات سريع جهاني و ابعاد روزافزون توسعه از عواملي هستند که ضرورت تدوين سريع سياستها و الگوهاي تصميمگيري را بويژه در کشورهاي در حال توسعه لازم میآورند؛ امري که بدون استفاده وسيع از ايدههاي نو و مستندسازي و جمعبندي تجارب و نظرات خبرگان و افراد خلاق ميسر نيست.
از آنجا که پژوهشکدهها در افق دانش و با نظم و سختگیری و کُندی علمی با موضوعات مواجه میشوند که درست نیز هست، نمیتوانستند به این نیاز پاسخ بدهند. در نتیجه جامعۀ بشری به سمت ایدۀ اندیشکده کشید. انديشکده، نوعي سازمان ويژه براي تفکر و پژوهش در زمينة سياستسازي و تصميمسازي است که بر اصل جمعانديشي يا ايدهپردازي جمعي استوار است. انديشکدهها با انجام مطالعات بينرشتهاي و با بهکارگيري کارشناسان متعدد، خوراک فکري لازم را در حوزههاي مختلف براي مديران و سياستگذاران جامعه تأمين ميکنند؛ البته وظايف متنوع ديگري همچون بوميسازي سياستها، آيندهپژوهي، آمادهسازي افکار عمومي، ايجاد اجماع بين مجريان، تربيت نيروهاي صاحبنظر و ... نيز به فراخور میزان تعهد اعضای اندیشکده برای آن قائل میشوند.
مسلماً ایجاد اندیشکدههای متنوع فرهنگی باعث رشد فرهنگ و کارفرهنگی خواهد شد، ولی اندیشکدههای فرهنگی نیز ظرف پدیدۀ تمدنی و متعالی و رشدآفرین مورد نظر ما، عاقلۀ فرهنگ، نیستند. هرچند که تا اطلاع ثانوی پیشتازند و مرجعیّت پیدا میکنند و واقعاً صاحب کمالاتند و نعمتهای عزیزی هستند.
اندیشکدهها نسبتاً وضعی گذرا و حال و هوای پروژهای دارند، به طور کاملی به مسأله وصل نیستند، خیلی در افق حلمسأله هستند و از یک چهارچوب نظری و هویّت عمیق معرفتی گسسته و بیبهرهاند، زیادی نخبگانی هستند و از مردم منفصلند(در ادامه طرحی را از حضرت آقا به تصویر میکشیم که به این نارسایی توجه کردهاند)، تخصصیاند و نگاه بخشی دارند و ... .
┄┄┅••=✧❁✧=••┅┄┄
☘️@faslefarhang
• اندیشه •
#ایده_فرهنگی 1.5
#دولت_انقلابی
┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄
در مقدمه نیمنگاهی به سه نکته خواهیم داشت : الف. ایدۀ مادر، ب. عاقلۀ فرهنگ و ج. چرخۀ پیشرفت فرهنگی
▫️مقدمه (7)
● ب. عاقله فرهنگ
5
◈ ظرف پدیدآیی عاقلۀ فرهنگ
به نظر میرسد حضرت آقا که سالها است چنین خلأی را احساس کردهاند، طی دهۀ اخیر آن را در قالب هیأتهای اندیشهورز دنبال میکنند.
مثلاً سال 95 به بسیج میگویند ما در معرض جنگ نرم هستیم که خطرناکتر است و بسیج باید وارد صحنه شود، لذا بسیج «هیأت اندیشهورز» احتیاج دارد تا کار با هوشیاری انجام بگیرد. منظور ایشان تمام پارههای بسیج است؛ یعنی در همۀ سطوح بسیج باید با صفت اندیشمندی به صحنه بزنند :
«جنگ نرم عرصۀ بسیار وسیعی است و روز به روز هم با گسترش این فضای مجازی دارد گستردهتر میشود و خیلی هم خطرناکتر از جنگ سخت است، لذا ... هیأت اندیشهورز لازم دارد تا ... کار با هوشیاری انجام بگیرد.»
ولی کلیت بسیج هم هیأت اندیشهورز میخواهد تا خطنگاری کنند. البته میگویند که این هیأت باید کارشان فقط این فعالیت که از مهمترین کارها است باشد و روی آن متمرکز شوند :
«علاوه بر این هیأت اندیشهورز در بالاترین سطوح بسیج که برای کل مجموعۀ بسیج بنشینند خطنگاری کند، راهبردنگاری کنند. ما راهبرداندیشانی را لازم داریم که بنشینند و کارشان فقط این باشد؛ این از مهمترین کارها است. مثل راهبرداندیشان نظامی که در همهجای دنیا هم معمول است»(3/ 9/ 1395)
ثمرۀ کار هم این است که :
«... وقتی ما اینها را انجام دادیم، آن وقت شما در هر نقطهای از مجموعۀ عظیم بسیج که مشغول کار هستید ـ در حلقۀ صالحین باشد، در راهیان نور باشد، در دبیرستان باشد، در دانشگاه باشد، در محیط کارگری باشد، در مسجد باشد ـ هر جا که شما در زمینۀ بسیج مشغول کار هستید، میدانید که یک عضو فعال هستید از یک مجموعۀ خردمند و هدفددار که دارد حرکت میکند و پیش میرود»(3/ 9/ 1395)
مثال دیگری از تلاش حضرت آقا برای معماری عاقله بر سر مجموعههای فرهنگی، پیشنهاد تأسیس «هیأت اندیشهورزی» بالای سر «قرارگاه فرهنگی اجتماعی قرب بقیة الله» است. حضرت آقا دربارۀ این مجموعۀ فرهنگی که پیشتر تشکلی متعلق به سپاه به شمار میرفت و از بدو تأسیس با هماهنگی حضرت آقا شکل گرفته بود، نگران پیوندشان به جامعۀ نخبگان انقلابی بود.
در توضیحاتشان معلوم میشود که از هیأت اندیشهوریزی توقع دارند پایههای فکری و فرهنگی مجموعه را با تکیه بر اندیشهای مورد اطمینان بریزند و کاملاً معطوف به اجرا و عمل باشند. هم توقع پشتوانۀ نظری دارند، هم توقع چارهاندیشیهای هوشمندانه :
«چنین کار بزرگ و گستردهای، پشتوانۀ نظری و فکری بسیار محکمی لازم دارد. ... یک کار به شدت قوی و عمیق نظری و نرمافزاری حتماً احتیاج دارید. ... وزن این کار عمیق و وسیعی را که شما شروع کردید خیلی وزن سنگینی میبینم که این به نظر من میرسد که این پشتوانۀ فکری و فرهنگی بایستی خیلی مورد اطمینان باشد. اگر نشد دچار سطحینگری میشوید، دچار انحراف میشوید. ... تشکیلاتتان آفت انحراف پیدا خواهد کرد، آفت سطحینگری پیدا خواهد کرد، آفت تکرار پیدا خواهد کرد، احیاناً آفت تحجرهای خطرناک پیدا خواهد کرد»(2/ 2/ 1392)
و در سال 95 میفرمایند :
«این جمع اندیشهورزان دینی که تازه تشکیل شده، بایستی چهار، پنج سال پیش تشکیل میشد و پیشمیرفت. نقش این مجموعۀ اندیشهورز باید در رابطۀ اجرا و عمل و و خروجیها مشخص بشود و معلوم بشود. [مشورت نیست] مشورت فرق میکند با هیأت اندیشهورز. معنای اندیشهورزی این است که پایههای فکری میگذارد.»(19/ 8/ 1395)
در همین سخنرانی آنگاه که دربارۀ بایستگی یک «تحول هوشمندانه» در فضای مجازی سخن میگویند این عنصر هیأتهای اندیشهورز را لازم میشمارند :
«بایستی یک تحول هوشمندانهای در فضای مجازی صورت بگیرد. اینجا است که من عرض کردم واقعاً احتیاج دارید به تشکیل هیأتهای اندیشهورز قوی و پیدا کردن راهکار»(19/ 8/ 1395)
ایشان با چند گزاره مختصات آن چیزی که میخواهند را بیان میکنند :
ـ باید پایههای فکری را بگذارند؛
ـ باید مورد اطمینان باشند؛
ـ باید تمام وقت مشغول همین کار باشند؛
ـ جایگاه حاکمی داشته باشند و اندیشهشان اجرا شود نه این که تنها مشورت بدهند؛
ـ هم پشتوانۀ فکری را درست کنند هم تراز راهبردی به صحنه بدهند؛
ـ نوعی مغز مرکزی باشند، ولی تنها مغز پیکره و یک عنصر انحصاری نباشند؛
ـ مراقب سمت و سو و سلامت تشکیلات باشند؛
باید اندیشید که چنین عنصری را با چه سازکاری میتوان پدید آورد.
┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄
✿شاخۀ گل صلوات، هدیه به روح بلند امام حسین علیه السلام
☘️@faslefarhang
• اندیشه •
#ایده_فرهنگی 1.5
#دولت_انقلابی
┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄
در مقدمه نیمنگاهی به سه نکته خواهیم داشت : الف. ایدۀ مادر، ب. عاقلۀ فرهنگ و ج. چرخۀ پیشرفت فرهنگی
▫️مقدمه (8)
● ب. عاقله فرهنگ
6
◈ ظرف پدیدآیی عاقلۀ فرهنگ
به نظر میرسد حضرت آقا که سالها است چنین خلأی را احساس کردهاند، طی دهۀ اخیر آن را در قالب هیأتهای اندیشهورز دنبال میکنند.
گفته شد که ایشان با چند گزاره مختصات آن چیزی که میخواهند را بیان میکنند :
1ـ باید پایههای فکری را بگذارند؛ یعنی مجموعۀ پرتلاش و گستردهکاری مثل قرب دارای هویّت عمیق معرفتی باشد، از آن نقطه بجوشد؛
2ـ باید مورد اطمینان باشند؛ یعنی اندیشمندانی پای کار باشند که مثلاً حوزه روی آنها حسابی کار کرده باشد، بلکه بالاتر و علاوه بر آن، این نهاد به گونهای معماری شود که به باطن نیرومند و مقدس حوزه وصل شود؛
3ـ باید تمام وقت مشغول همین کار باشند؛ یعنی مثل وقتگذاشتهای فعلی نخبگان انقلابی نباشد که به صورت گذرا در جلسه یا جلساتی حاضر میشوند و هیچگاه چنین کاری جنبۀ کار اصلیشان را پیدا نمیکند؛
4ـ جایگاه حاکمی داشته باشند و اندیشهشان اجرا شود نه این که تنها مشورت بدهند؛
عاقله تعبیر خوبی است. عقل هر انسانی به پیکرۀ آن وصل است، هر میزان عقل میفهمد آن پیکره نیز میفهمد. ولی عقل قوۀ عامله نیست و تأمین کننده جهان ادراکی و هشیاری انسان است.
5ـ هم پشتوانۀ فکری را درست کنند هم تراز راهبردی به صحنه بدهند؛ یعنی عاقلۀ نظری و راهبردی.
با توجه به سطوح مختلف تفکر راهبردی میتوان انتظار داشت که این عاقله یا هیأت اندیشهورز که تأمین کنندۀ پایههای فکری مجموعه است در چارچوب اصلی راهبردی مجموعه وارد شود و سمت و سو و مسیری را تعریف نماید.
معلوم است که تنها کسانی میتوانند با حضور در چنین جایگاهی باعث پژمردگی مجموعه نگردند که هم به حوزۀ نظر و هم به حوزۀ عینیت تعلق داشته باشند و از توان تدبیر برخوردار باشند.
6ـ مراقب سمت و سو و سلامت تشکیلات باشند؛
7ـ نوعی مغز مرکزی باشند، ولی تنها مغز پیکره و یک عنصر انحصاری نباشند؛
این را بیشتر توضیح میدهیم. این نکته مطلب فوقالعاده کلیدی و افتخارآمیزی در ترسیم این عاقله است و آن را در قالب یک گونه پویش تشکیلاتی و یک نهاد گستردۀ سازمانی در میآورد. این پیشنهاد جزء افتخارات جبهۀ انقلاب و جریان انقلابی به شمار میرود.
ایشان پس از بیان ضرورت اندیشهورزی و وظائف آن میفرمایند منظورشان این نیست که پارههای مختلف بسیج مثل اعضای یک پیکر خودشان را از وظیفه تحلیل و تدبیر آسوده بینند و همه را به یک مغز مرکزی بسپرند. این الگو هرچند شاید برخی انسجامها و چالاکیها را از تشکیلات بسیج بگیرد، ولی از منظر شیعی و مکتب امام امتیازهای بالایی به آن میبخشد و بسیج را به یک پدیدۀ تاریخساز تبدیل میکند :
« ... نمیگویم مثل یک عضو از بدن، نه، چون اعضای بدن درست است که حرکت میکنند، اما همه اسیر مغزند؛ مغز میگوید ببین، مغز میگوید بشنو، مغز میگوید بگو یا حرکت کن؛ مغز فعال است. در بسیج این طوری نیست که فقط از مرکز بگویند بگو؛ نه، مثل این است که هر عضوی خودش یک مغزی داشته باشد که با آن مغز اصلی که در سر است هماهنگ باشد ـ که این هماهنگی البته راههایی دارد ـ یک چنین حالتی به وجود خواهد آمد.»(3/ 9/ 1395)
یعنی با نکتۀ اخیر در معماری حضرت آقا این عاقله به یک رگۀ صددرصدی در کل پیکرۀ بسیج تبدیل میشود که یک عاقلۀ مرکزی دارد، ولی عاقلههای خرد همگی متعهدانه مشغول تحلیل و تدبیر و خلاقیّت و چارهاندیشیهای منطقهای و اختصاصی میشوند. البته این عقول بومی و خُرد با عقل مرکزی پیوند دارند، همخون هستند، همدرد و همزباناند و در یک حیات صمیمی و مسؤولانه گرم و پرتب و تاب با هم تعامل میکنند و همه چیز را به پیش میبرند.
در باب مزایای این الگو صفحات بسیاری میتوان نوشت و البته در توصیف آن نیز باید اهتمام خوبی نشان داد.
این انتخاب، این گرایش حکیمانه و مردمسالارانه و این معماری مهم و راهبردی طی سالهای اخیر با ویرایشهای جدیدتری نیز همراه شده است و به نقطۀ جالبی رسیده است.
┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄
✿شاخۀ گل صلوات، هدیه به روح بلند امام حسین علیه السلام
☘️@faslefarhang
• اندیشه •
#ایده_فرهنگی 1.5
#دولت_انقلابی
┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄
در مقدمه نیمنگاهی به سه نکته خواهیم داشت : الف. ایدۀ مادر، ب. عاقلۀ فرهنگ و ج. چرخۀ پیشرفت فرهنگی
▫️مقدمه (9)
● ب. عاقله فرهنگ
7
◈ ظرف پدیدآیی عاقلۀ فرهنگ
به نظر میرسد حضرت آقا که سالها است چنین خلأی را احساس کردهاند، طی دهۀ اخیر آن را در قالب هیأتهای اندیشهورز دنبال میکنند.
در مصداق دیگری نیز ایشان از مجلس خبرگان مطالبه دارند که یک «هیأت اندیشهورزی برای انقلاب» پدید بیاورند و میگویند چنین چیزی از شؤون رهبری انقلاب است و اکنون در ساختارهای جمهوری اسلامی نیست، ولی لازم است.
«این مجلس حقیقتاً یک مجلس استثنائی و بینظیری است از لحاظ ترکیب، از لحاظ وظایف، از لحاظ کارکرد در این سالهای گذشته تا امروز؛ و به نظر بنده میتوان به این مجلس امید بست برای یک کار مهمّ دیگر در کنار این کارهایی که تاکنون انجام داده است و میدهد، و آن عبارت است از نگاهِ کلان و راهبردی به انقلاب و مسیر انقلاب. ما این را در دستگاههایمان نداریم؛ دستگاهی برای این کار نداریم»
یعنی این ضرورت بزرگ همواره بوده است، ولی ظرفیّت پیگیری آن را در مجالس قبلی مشاهده نمیفرمودهاند.
«البتّه جزو وظایف رهبری است و تا حدّ ممکن ـ حالا با نقصهایی که وجود دارد در این حقیر ـ تلاش شده که این کار انجام بگیرد، لکن دستگاهی برای این کار نداریم.
قوای سهگانه مأمور ادارۀ کشورند و کشور را باید اداره کنند؛ هرکدام در یک بخشی و به یک نحوی. البتّه ادارۀ انقلابی باید بکنند، شکّی نیست، امّا نگاهشان بهطور طبیعی به همین راهی است که دارند میروند، به همین مسیری که دارند میروند؛
و نگاه کلان و راهبردی به مجموعۀ انقلاب در طول این ۳۹ سال گذشته و در طول دَهها سال آینده قاعدتاً نیست؛ یک مرکزی لازم است که این نگاه را داشته باشد»
این مرکز که کار به این لازمی را باید انجام بدهد تنها در صورت نخبگی و ظرفیّت فکری بالای افراد آن میتواند از آب در بیاورد :
«وظیفۀ این هیئت اندیشهورز این باشد که یک نگاه کلانی بکند به مسیر انقلاب از اوّل تا امروز. خب، این انقلاب یک اهدافی داشته است، یک حرکتی شروع شده است به سمت اهداف؛ نگاه کنند تا ببینیم که به این اهداف چقدر نزدیک شدهایم، به کدامش نزدیک شدهایم، در مورد کدام هدف توقّف داشتهایم، در مورد کدام هدف پسرفت داشتهایم ...
و اگر چنانچه در مواردی یکچنین چیزهایی را مشاهده کردیم، این مجلس مطالبات خودش را بر اساس آن تنظیم کند. ... مجلس خبرگان بایستی مطالباتی داشته باشد از دستگاههای مختلف؛ این مطالبات میتواند بر اساس این مطالعه تنظیم بشود»(۱۳۹۶/۰۶/۳۰)
از توضیحات و مجموع توضیحات قبلی چنین برمیآید که ایشان از تعریف «هیأتهای اندیشهورز» گذشته از تأکید بر پدیدآیی مراکزی خاص، به دنبال ایجاد یک نهاد گستردۀ هشیاری و فهمهای عمیق و ارادههای ریشهدار و اتصال به پاکیها و قداستها و باطن نیرومند جامعۀ شیعی ـ که یک مصداق مهم آن حوزههای علمیه است ـ هستند.
ایشان هیأت اندیشهورز را عقلی برای ادراک و تصمیم و مطالبه و پیگیری میخواهند و آن را در خود یا حتی همین نخبگان منحصر نکرده، بلکه کشیده تا متن گستردۀ جامعه و یک پیوستار نورانی و قابل تکیه و اعتماد میخواهند.
اگر بخواهیم ترسیم خوب و کاملی از این نهاد ارائه کنیم باید بگوییم یک سر این پیوستار (الف) مردم مسؤول و متعهد و برخاسته هستند و در رتبۀ دیگر (ب) نخبگان درجۀ یک انقلابی که دانایی و تجربه و اعتبار و دردهای عمیق در وجودشان جمع شده و مردم را درک میکنند و رهبری را نیز.
اما در رتبۀ بالاتر (ج) مقام معظم رهبری حفظهاللهتعالی که همواره در سطح دانایی اسلامی بسیار خوب و تعهدهای انقلابی دیرین و حضور در نقطههای حساس و تعیین کنندۀ این انقلاب و ارتباط با همۀ اقشار جامعه و نگاه کلان به همۀ امور مهم این کشور و انقلاب عزیزمان به ترسیم اهداف و راهیابی و تعریف ضوابط و معالم الطریق و معدات و مانعات و ... مشغول بودهاند قرار دارند،
و حتماً باید گفت که در رتبۀ بالاتر (د) بقیة الله الاعظم ارواحنا فداه که کانون اصلی خرد قدسی و منبع دانایی کل و معدن درد و دلسوزی و ملتهبترین نقطۀ عزم و ارادۀ بشری و پایکارترین مخلوق الهی هستند، قرار می گیرند.
شیعه این فهم بالنده را دارد که
«ما همه گَردیم و تکسوار او است»
┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄
✿شاخۀ گل صلوات، هدیه به روح بلند امام حسین علیه السلام
☘️@faslefarhang
• اندیشه •
#ایده_فرهنگی 1.5
#دولت_انقلابی
┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄
در مقدمه نیمنگاهی به سه نکته خواهیم داشت : الف. ایدۀ مادر، ب. عاقلۀ فرهنگ و ج. چرخۀ پیشرفت فرهنگی
▫️مقدمه (10)
● ب. عاقله فرهنگ
8
◈ ظرف پدیدآیی عاقلۀ فرهنگ
به نظر میرسد حضرت آقا که سالها است چنین خلأی را احساس کردهاند، طی دهۀ اخیر آن را در قالب هیأتهای اندیشهورز دنبال میکنند. ایشان هیأت اندیشهورز را عقلی برای ادراک و تصمیم و مطالبه و پیگیری میخواهند و آن را در خود یا حتی همین نخبگان منحصر نکرده، بلکه کشیده تا متن گستردۀ جامعه و یک پیوستار نورانی و قابل تکیه و اعتماد میخواهند.
ما در صورتی روی سعادت خواهیم دید و از انفعال موجود خارج خواهیم شد که این چهار قشر دست به دست هم بدهند : مردم، نخبگان، رهبری و امام زمان عجلاللهتعالیفرجهالشریف .
چیزی که جالب است و روشن است وضعیت متفاوت هر یک از این نقاط است. امام زمان عجلاللهتعالیفرجهالشریف هرچند که منتظر ارادۀ ما است و به حسب نگاه دینی ارادۀ ما اصل محسوب میشود، ولی از نظر همۀ ما فهم اصیل و ارادۀ پاک و پیگیری بیفتور به ایشان تعلق دارد و ما از نظر ارزشی همگی طفیلی به شمار میرویم.
به لطف الهی رهبر انقلاب نیز به عنوان نائب الامام در میان ما شبیهترین موقف را به ایشان پیدا کردهاند و واقعاً نگاهشان به حوائج امام زمان عج است. ایشان هم چون امامشان ارادۀ مردم را اصل قرار داده و آن را هدف گرفته و از هر کاری که بتواند برای اثارۀ دفائن عقول امت خویش دریغ نمیکند.
مردم نیز ارادۀ نسبی انقلابی را دارند و این اراده تا آن پایه هست که این انقلاب را زیر همۀ فشارهای بیسابقۀ تاریخی تاکنون حفظ کرده است. مقاطع مختلف نیز نشان داده که هشیاری مردم ایران بد نیست و اگر خطایی میکنند موقتی است و زودگذر است.
«دفاع از انقلاب و تشخيص مصلحت آن، كارى است كه هم آسان و هم مشكل (سهل و ممتنع) مىباشد. آسان است؛ چون فطرتهاى پاك عامۀ مردم آن را تشخيص مىدهد. اگر شما به جمعيت عظيم مردم ايران نگاه كنيد، خواهيد ديد كه در همهى مسايل از اول انقلاب تا امروز، تقريباً عامۀ مردم درست فكر كردهاند، درست تشخيص دادهاند و راه را خوب شناختهاند و اصولًا شبهه و وسوسه و خدشهيى در راه مستقيم آنها به وجود نيامده و يا زودگذر بوده است.
... اما از طرف ديگر، به نظر مىرسد تشخيص مصلحت انقلاب و دفاع از آن مشكل است؛ چون بعضى از خواص و بعضى از كسانى كه ادعا مىكنند مسايل كشور يا مسايل سياسى را مىشناسند، گاهى اشتباه مىكنند و غلط مىفهمند و كج تشخيص مىدهند و بد عمل مىكنند.
... در طول اين چند سال، يك عده به اصطلاح عقلا و مصلحتانديشها، هميشه مصلحتانديشانه و به اصطلاح عاقلانه، مردم و مسئولان نظام و رهبر عظيمالشّأن فقيدمان را نصيحت مىكردند كه شما چرا بىخود با امريكا- كه در دنيا قدرتى است- رزمآورى و مبارزه مىكنيد؟! چرا خود را با غول وحشتناكى به جنگ مىاندازيد؟! اين هم از همان جاهايى است كه مردم ماهيت آن را فهميدهاند؛ اما بعضى از خواص نفهميدند!»( 21/ 04/ 1368)
چیزی که ما را معطل کرده وضعیّت قشر نخبگان جامعه حتی نخبگان انقلابی است. به خاطر سرگردانی ایشان و نبودن در نقطههای نیاز و نپرداختن به وظیفۀ کلی «رصد انقلاب» و «یافتن رطب و یابس» و «یافتن راهحلها» و «ایستادن پای آنها» سرمایههای عظیم تاریخی ما دچار سرگردانی و آزار نسبی است و فرصتهای زیادی دارد از دست میرود.
در میان ایشان افرادی چون کبریت احمر یافت میشوند که به خوبی با انقلاب و این مردم و رهبر عزیزمان ارتباط میگیرند و همۀ توقعات رهبری را برمیآورند. باید از ایشان نهاد عاقله تشکیل شود. با بحثهایی که گذشت معلوم میشود این محصول چندان هم سهلیاب نیست که با تعریف یک اتاق یا یک گروه یا چیزهایی از این قبیل بتوان آن را پدید آورد.
┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄
✿شاخۀ گل صلوات، هدیه به روح بلند امام حسین علیه السلام
☘️@faslefarhang
• اندیشه •
#ایده_فرهنگی 1.5
#دولت_انقلابی
┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄
در مقدمه نیمنگاهی به سه نکته خواهیم داشت : الف. ایدۀ مادر، ب. عاقلۀ فرهنگ و ج. چرخۀ پیشرفت فرهنگی
▫️مقدمه (11)
● ب. عاقله فرهنگ
9
◈ ظرف پدیدآیی عاقلۀ فرهنگ
به نظر میرسد حضرت آقا هیأت اندیشهورز را با گسترهای وسیع یک «نهاد مردمی عاقلۀ فرهنگ» میخواهند که ببیند و بخواهد و پای تصمیم بایستد. این در صورتی محقق خواهد شد که برای این ادراک و احساس و تدبیر چهار قشر دست به دست هم بدهند : مردم، نخبگان، رهبری و امام زمان عجلاللهتعالیفرجهالشریف .
حال چه باید کرد؟
پیشتر نیز گفته شده بود که «عاقلۀ فرهنگ» را نمیتوان هر جایی نشا کرد. این جمع مسؤول و هستۀ سخت «انتخاب تمدنی» ما در حوزۀ فرهنگ، تنها در نقطهای خواهد روئید که نقطۀ التقاء چند ضلع نیرومند باشد؛
1ـ برخورداریهای اندیشهای و علمی اصیل ما،
2ـ دردهای تمدنی و فشار مسؤولیتهای حاکمیتی ناظر به پیشبرد فرهنگ،
3ـ اشراف اطلاعاتی نسبت به وضع گذشته و امروز فرهنگ و برنامههای کلان فرهنگی و پویشهای اصلی تأثیرگذار بر فرهنگ ایران(از جمله طرحهای راهبردی و تهدیدهای دشمن).
حضرت آقا در طرح راهبردی خود موسوم به «بیانیۀ گام دوم انقلاب» که در آن جوانان را به «قیام برای ساختن ایران» دعوت فرمودهاند، با (1) اصل این دعوت و علاوه بر آن با (2) تعریف سازکاری ویژه برای ایجاد «انضباط» در این قیام عمومی و دور کردن آن از «بلبشو و غوغاسالاری»، پیشنهاد تشکیل «حلقههای میانی» را دادهاند.
مطمئناً حضرتشان با آگاهی کامل نسبت به سازکار و سازهای که پدید میآورند، بدین وسیله به سمت الگوی نوینی برای حل مسألههای کشور (بلکه حکمرانی مطلوب) حرکت کردهاند و آن را پیش پای «همۀ مردم ایران» قرار دادهاند؛ یعنی الگویی برای آن که مردم صحنه را به دست بگیرند.
«این تمرکز، این ایجاد برنامۀ کار، پیدا کردن راهکار، ارائهی راهکار، برنامهریزی، به عهدهی چه کسی است؟
این به عهدۀ «جریانهای حلقههای میانی» است.
این، نه به عهدهی رهبری است، نه به عهدهی دولت است، نه به عهدهی دستگاههای دیگر است؛
به عهدۀ مجموعههایی از خود ملّت است که خوشبختانه امروز ما این را کم هم نداریم.
... اینها میتوانند بنشینند برنامهریزی کنند و هدایت کنند»(1/ 3/ 98)
حلقههای میانی از متن مردمند، به این جوانان نزدیکند و موظفند برای درست و پایدار شدن «قیام جوانان» بکوشند. هم رصد درست نیازها، هم تشویق جوانان به قیام برای حل مسائل کشور، هدایت جوانان برای تشکیل گروههای حل مسأله، ایجاد تمرکز، دیدن اقدامات موفق، داشتن و معرفی الگوهای درست حل مسأله و کمک در برنامهریزی گروههای حل مسأله و تشویق به پیگیری و ضربههای پی درپی تا حل مسأله، جزء کارهای ایشان است. اینها همان نقش عاقله است. البته توجه کنیم که این الگو با «فرهنگ پرارزش و واقعاً نیرومند جهاد» بسته شده است.
اما تعبیر عجیب حضرت آقا دربارۀ قوۀ هادیۀ این حرکت عمومی، «جریانهای حلقههای میانی» است؛ یعنی نه صرفاً گروههای حل مسأله را بسیار بسیار متکثر میخواهند، بلکه این حلقههای میانی که وظیفۀ هدایت این قیام را دارند نیز در چهرۀ جریانی میخواهند. باز هم یعنی صحبت یکی دو تا نیست، باید به سرعت این حلقههای میانی تشکیل شوند و یک عرصه و یک رگۀ فعالیت را به سامان بکشند. این یعنی فوران هشیاری و انبان نمودن دانائیهای حاصل آمده و ... .
البته همان طور که رهبری در خطاب به بسیج میگویند فراتر از این عاقلههای خرد و نزدیک به صحنه، یک هیأت اندیشه ورز که از جنس مردم است و توان دیدن کل این صحنه و ایستادن بالای همۀ این پویشها و درک همۀ این دردها را داشته باشد، بالای کل این تشکیلات هشیار و متعهد لازم است.
❖ یک جمعبندی تا اینجا :
ـ عاقله برای همۀ صحنهها و برای کل پیکره لازم است؛
ـ عاقلۀ مرکزی متشکل از نخبگان برتر جبهۀ انقلاب است؛
ـ عاقله در ظرفهای اداری محقق نمیشود و سازۀ حلقههای میانی را نیز رهبری از دولت و دستگاههای حاکمیتی جدا نمودهاند؛
ـ در عین حال عاقله در ظرفی که مشتمل بر سه ضلع نیرومند 1.«دانایی» دسترسی به همۀ عقلانیّت تاریخیمان، 2.«دید» اشراف نسبت به صحنه و 3.«درد» دغدغهها و التهابهای حاکمیتی و تمدنی، امکان پدیدآیی دارد.
┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄
✿شاخۀ گل صلوات، هدیه به روح بلند امام حسین علیه السلام
☘️@faslefarhang
• اندیشه •
#ایده_فرهنگی 1.5
#دولت_انقلابی
┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄
▫️مقدمه (12)
● ب. عاقله فرهنگ
10
◈ ظرف پدیدآیی عاقلۀ فرهنگ
نتیجه بررسیهای پیشین همه این خواهد شد که تنها در دو صورت میتوان به این عاقله رسید :
الف. الگوی کُند و زمانبَر :
با تشویق صحنه به «قیام برای حل مسأله»(جهاد) و تشکیل «جریانهای حلقههای میانی» برای به انضباط و عقلانیّت و سطوح خوبی از نخبگی رساندن این قیام و باز هم تشکیل حلقههای برتری که به هدایت همین حلقهها بپردازد.
با تشکیل حلقههای میانی فرهنگی و به انضباط بیشتر کشیده شدن پویشهای متکثر فرهنگی مؤمنین و به تدریج به میدان آمدن نخبگان درجۀ یک جبهۀ انقلاب میتوان کارهای این حلقههای میانی را ارتقا داد و به سمت یک قشر فرهیختۀ اجتماعی موسوم به عاقلۀ فرهنگ جبهۀ انقلاب حرکت کرد.
هرچه نخبگان انقلابی سریعتر به این پویش بزرگ و تاریخی بپیوندند سریعتر به «عاقلۀ پیشرفت» خواهیم رسید. این عاقله به همۀ آنچه گفته شد با خون دل خواهد رسید و از این رهگذر الگوی نوینی در حکمرانی فرهنگی شکل خواهد گرفت.
البته باز هم باید به سکوهای اشراف حاکمیتی دست پیدا بکنند، و الا دیدهبانیها از غنای کافی برخوردار نخواهد بود.
ب. الگوی سریعتر
راه سریعتر این است که نقطههای حاکمیتی مثل شورای عالی انقلاب فرهنگی یا نهاد ریاست جمهوری خود «طرح راهبردی رهبری» را بفهمد و خطورت شأن آن را در یابد و به پشتیبانی از این پویش بزرگ بپردازد و به این روند طبیعی شتاب بدهد.
این ورود البته حساس است ولی سرعت کار را بسیار بالا میبرد.
الگوی «الف» را با همّت مؤمنین مجاهد میتوان برپا کرد و اکنون نیز کسانی این ندای دعوت رهبری را شنیدهاند و به دنبال تحقق آن به صورت شیرین و کیفی هستند. اما الگوی «ب» نیازمند یک طرح است تا خود این ورود باعث خراب کردن صحنه و درست کردن یک زائدۀ وزرآفرین دیگر نشود.
┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄
✿شاخۀ گل صلوات، هدیه به روح بلند امام حسین علیه السلام
☘️@faslefarhang