eitaa logo
فصل فرهنگ | فلاح شیروانی
1.4هزار دنبال‌کننده
238 عکس
10 ویدیو
2 فایل
فضیلت «خوش خیالی» : «تاب بنفشه می‌دهد، طُرّۀ مُشک سای تو. پردۀ غنچه می‌درد، خنده دلگشای تو. شاه‌نشین چشم من، تکیه گه خیال توست، جای دعاست، شاه من! بی تو مباد جای تو!»(حافظ) ☘️ @fallahshirvani
مشاهده در ایتا
دانلود
• اندیشه • 1.5 ┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄ در مقدمه نیم‌نگاهی به سه نکته خواهیم داشت : الف. ایدۀ مادر، ب. عاقلۀ فرهنگ و ج. چرخۀ پیشرفت فرهنگی ▫️مقدمه (10) ● ب. عاقله فرهنگ 8 ◈ ظرف پدیدآیی عاقلۀ فرهنگ به نظر می‌رسد حضرت آقا که سالها است چنین خلأی را احساس کرده‌اند، طی دهۀ اخیر آن را در قالب هیأت‌های اندیشه‌ورز دنبال می‌کنند. ایشان هیأت اندیشه‌ورز را عقلی برای ادراک و تصمیم و مطالبه و پیگیری می‌خواهند و آن را در خود یا حتی همین نخبگان منحصر نکرده، بلکه کشیده تا متن گستردۀ جامعه و یک پیوستار نورانی و قابل تکیه و اعتماد می‌خواهند. ما در صورتی روی سعادت خواهیم دید و از انفعال موجود خارج خواهیم شد که این چهار قشر دست به دست هم بدهند : مردم، نخبگان، رهبری و امام زمان عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف . چیزی که جالب است و روشن است وضعیت متفاوت هر یک از این نقاط است. امام زمان عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف هرچند که منتظر ارادۀ ما است و به حسب نگاه دینی ارادۀ ما اصل محسوب می‌شود، ولی از نظر همۀ ما فهم اصیل و ارادۀ پاک و پیگیری بی‌فتور به ایشان تعلق دارد و ما از نظر ارزشی همگی طفیلی به شمار می‌رویم. به لطف الهی رهبر انقلاب نیز به عنوان نائب الامام در میان ما شبیه‌ترین موقف را به ایشان پیدا کرده‌اند و واقعاً نگاهشان به حوائج امام زمان عج است. ایشان هم چون امامشان ارادۀ مردم را اصل قرار داده و آن را هدف گرفته و از هر کاری که بتواند برای اثارۀ دفائن عقول امت خویش دریغ نمی‌کند. مردم نیز ارادۀ نسبی انقلابی را دارند و این اراده تا آن پایه هست که این انقلاب را زیر همۀ فشارهای بی‌سابقۀ تاریخی تاکنون حفظ کرده است. مقاطع مختلف نیز نشان داده که هشیاری مردم ایران بد نیست و اگر خطایی می‌کنند موقتی است و زودگذر است. «دفاع از انقلاب و تشخيص مصلحت آن، كارى است كه هم آسان و هم مشكل (سهل و ممتنع) مى‏باشد. آسان است؛ چون فطرتهاى‏ پاك‏ عامۀ مردم آن را تشخيص مى‏دهد. اگر شما به جمعيت عظيم مردم ايران نگاه كنيد، خواهيد ديد كه در همه‏ى مسايل از اول انقلاب تا امروز، تقريباً عامۀ مردم درست فكر كرده‏اند، درست تشخيص داده‏اند و راه را خوب شناخته‏اند و اصولًا شبهه و وسوسه و خدشه‏يى در راه مستقيم آن‏ها به وجود نيامده و يا زودگذر بوده است. ... اما از طرف ديگر، به نظر مى‏رسد تشخيص مصلحت انقلاب و دفاع از آن مشكل است؛ چون بعضى از خواص و بعضى از كسانى كه ادعا مى‏كنند مسايل كشور يا مسايل سياسى را مى‏شناسند، گاهى اشتباه مى‏كنند و غلط مى‏فهمند و كج تشخيص مى‏دهند و بد عمل مى‏كنند. ... در طول اين چند سال، يك عده به اصطلاح عقلا و مصلحت‏انديشها، هميشه مصلحت‏انديشانه و به اصطلاح عاقلانه، مردم و مسئولان نظام و رهبر عظيم‏الشّأن فقيدمان را نصيحت مى‏كردند كه شما چرا بى‏خود با امريكا- كه در دنيا قدرتى است- رزم‏آورى و مبارزه مى‏كنيد؟! چرا خود را با غول وحشتناكى به جنگ مى‏اندازيد؟! اين هم از همان جاهايى است كه مردم ماهيت آن را فهميده‏اند؛ اما بعضى از خواص نفهميدند!»( 21/ 04/ 1368) چیزی که ما را معطل کرده وضعیّت قشر نخبگان جامعه حتی نخبگان انقلابی است. به خاطر سرگردانی ایشان و نبودن در نقطه‌های نیاز و نپرداختن به وظیفۀ کلی «رصد انقلاب» و «یافتن رطب و یابس» و «یافتن راه‌حل‌ها» و «ایستادن پای آنها» سرمایه‌های عظیم تاریخی ما دچار سرگردانی و آزار نسبی است و فرصت‌های زیادی دارد از دست می‌رود. در میان ایشان افرادی چون کبریت احمر یافت می‌شوند که به خوبی با انقلاب و این مردم و رهبر عزیزمان ارتباط می‌گیرند و همۀ توقعات رهبری را برمی‌آورند. باید از ایشان نهاد عاقله تشکیل شود. با بحثهایی که گذشت معلوم می‌شود این محصول چندان هم سهل‌یاب نیست که با تعریف یک اتاق یا یک گروه یا چیزهایی از این قبیل بتوان آن را پدید آورد. ┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄ ✿شاخۀ گل صلوات، هدیه به روح بلند امام حسین علیه السلام ☘️@faslefarhang
• اندیشه • 1.5 ┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄ در مقدمه نیم‌نگاهی به سه نکته خواهیم داشت : الف. ایدۀ مادر، ب. عاقلۀ فرهنگ و ج. چرخۀ پیشرفت فرهنگی ▫️مقدمه (11) ● ب. عاقله فرهنگ 9 ◈ ظرف پدیدآیی عاقلۀ فرهنگ به نظر می‌رسد حضرت آقا هیأت اندیشه‌ورز را با گستره‌ای وسیع یک «نهاد مردمی عاقلۀ فرهنگ» می‌خواهند که ببیند و بخواهد و پای تصمیم بایستد. این در صورتی محقق خواهد شد که برای این ادراک و احساس و تدبیر چهار قشر دست به دست هم بدهند : مردم، نخبگان، رهبری و امام زمان عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف . حال چه باید کرد؟ پیشتر نیز گفته شده بود که «عاقلۀ فرهنگ» را نمی‌توان هر جایی نشا کرد. این جمع مسؤول و هستۀ سخت «انتخاب تمدنی» ما در حوزۀ فرهنگ، تنها در نقطه‌ای خواهد روئید که نقطۀ التقاء چند ضلع نیرومند باشد؛ 1ـ برخورداری‌های اندیشه‌ای و علمی اصیل ما، 2ـ دردهای تمدنی و فشار مسؤولیتهای حاکمیتی ناظر به پیشبرد فرهنگ، 3ـ اشراف اطلاعاتی نسبت به وضع گذشته و امروز فرهنگ و برنامه‌های کلان فرهنگی و پویشهای اصلی تأثیرگذار بر فرهنگ ایران(از جمله طرح‌های راهبردی و تهدیدهای دشمن). حضرت آقا در طرح راهبردی خود موسوم به «بیانیۀ گام دوم انقلاب» که در آن جوانان را به «قیام برای ساختن ایران» دعوت فرموده‌اند، با (1) اصل این دعوت و علاوه بر آن با (2) تعریف سازکاری ویژه برای ایجاد «انضباط» در این قیام عمومی و دور کردن آن از «بلبشو و غوغاسالاری»، پیشنهاد تشکیل «حلقه‌های میانی» را داده‌اند. مطمئناً حضرتشان با آگاهی کامل نسبت به سازکار و سازه‌ای که پدید می‌آورند، بدین وسیله به سمت الگوی نوینی برای حل مسأله‌های کشور (بلکه حکمرانی مطلوب) حرکت کرده‌اند و آن را پیش پای «همۀ مردم ایران» قرار داده‌اند؛ یعنی الگویی برای آن که مردم صحنه را به دست بگیرند. «این تمرکز، این ایجاد برنامۀ کار، پیدا کردن راهکار، ارائه‌ی راهکار، برنامه‌ریزی، به عهده‌ی چه کسی است؟ این به عهدۀ «جریانهای حلقه‌های میانی» است. این، نه به عهده‌ی رهبری است، نه به عهده‌ی دولت است، نه به عهده‌ی دستگاه‌های دیگر است؛ به عهدۀ مجموعه‌هایی از خود ملّت است که خوشبختانه امروز ما این را کم هم نداریم. ... اینها می‌توانند بنشینند برنامه‌ریزی کنند و هدایت کنند»(1/ 3/ 98) حلقه‌های میانی از متن مردمند، به این جوانان نزدیکند و موظفند برای درست و پایدار شدن «قیام جوانان» بکوشند. هم رصد درست نیازها، هم تشویق جوانان به قیام برای حل مسائل کشور، هدایت جوانان برای تشکیل گروه‌های حل مسأله، ایجاد تمرکز، دیدن اقدامات موفق، داشتن و معرفی الگوهای درست حل مسأله و کمک در برنامه‌ریزی گروه‌های حل مسأله و تشویق به پیگیری و ضربه‌های پی درپی تا حل مسأله، جزء کارهای ایشان است. اینها همان نقش عاقله است. البته توجه کنیم که این الگو با «فرهنگ پرارزش و واقعاً نیرومند جهاد» بسته شده است. اما تعبیر عجیب حضرت آقا دربارۀ قوۀ هادیۀ این حرکت عمومی، «جریان‌های حلقه‌های میانی» است؛ یعنی نه صرفاً گروه‌های حل مسأله را بسیار بسیار متکثر می‌خواهند، بلکه این حلقه‌های میانی که وظیفۀ هدایت این قیام را دارند نیز در چهرۀ جریانی می‌خواهند. باز هم یعنی صحبت یکی دو تا نیست، باید به سرعت این حلقه‌های میانی تشکیل شوند و یک عرصه و یک رگۀ فعالیت را به سامان بکشند. این یعنی فوران هشیاری و انبان نمودن دانائیهای حاصل آمده و ... . البته همان طور که رهبری در خطاب به بسیج می‌گویند فراتر از این عاقله‌های خرد و نزدیک به صحنه، یک هیأت اندیشه ورز که از جنس مردم است و توان دیدن کل این صحنه و ایستادن بالای همۀ این پویشها و درک همۀ این دردها را داشته باشد، بالای کل این تشکیلات هشیار و متعهد لازم است. ❖ یک جمع‌بندی تا اینجا : ـ عاقله برای همۀ صحنه‌ها و برای کل پیکره لازم است؛ ـ عاقلۀ مرکزی متشکل از نخبگان برتر جبهۀ انقلاب است؛ ـ عاقله در ظرف‌های اداری محقق نمی‌شود و سازۀ حلقه‌های میانی را نیز رهبری از دولت و دستگاه‌های حاکمیتی جدا نموده‌اند؛ ـ در عین حال عاقله در ظرفی که مشتمل بر سه ضلع نیرومند 1.«دانایی» دسترسی به همۀ عقلانیّت تاریخی‌مان، 2.«دید» اشراف نسبت به صحنه و 3.«درد» دغدغه‌ها و التهاب‌های حاکمیتی و تمدنی، امکان پدیدآیی دارد. ┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄ ✿شاخۀ گل صلوات، هدیه به روح بلند امام حسین علیه السلام ☘️@faslefarhang
• اندیشه • 1.5 ┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄ ▫️مقدمه (12) ● ب. عاقله فرهنگ 10 ◈ ظرف پدیدآیی عاقلۀ فرهنگ نتیجه بررسیهای پیشین همه این خواهد شد که تنها در دو صورت می‌توان به این عاقله رسید : الف. الگوی کُند و زمان‌بَر : با تشویق صحنه به «قیام برای حل مسأله»(جهاد) و تشکیل «جریان‌های حلقه‌های میانی» برای به انضباط و عقلانیّت و سطوح خوبی از نخبگی رساندن این قیام و باز هم تشکیل حلقه‌های برتری که به هدایت همین حلقه‌ها بپردازد. با تشکیل حلقه‌های میانی فرهنگی و به انضباط بیشتر کشیده شدن پویشهای متکثر فرهنگی مؤمنین و به تدریج به میدان آمدن نخبگان درجۀ یک جبهۀ انقلاب می‌توان کارهای این حلقه‌های میانی را ارتقا داد و به سمت یک قشر فرهیختۀ اجتماعی موسوم به عاقلۀ فرهنگ جبهۀ انقلاب حرکت کرد. هرچه نخبگان انقلابی سریعتر به این پویش بزرگ و تاریخی بپیوندند سریعتر به «عاقلۀ پیشرفت» خواهیم رسید. این عاقله به همۀ آنچه گفته شد با خون دل خواهد رسید و از این رهگذر الگوی نوینی در حکمرانی فرهنگی شکل خواهد گرفت. البته باز هم باید به سکوهای اشراف حاکمیتی دست پیدا بکنند، و الا دیده‌بانیها از غنای کافی برخوردار نخواهد بود. ب. الگوی سریعتر راه سریعتر این است که نقطه‌های حاکمیتی مثل شورای عالی انقلاب فرهنگی یا نهاد ریاست جمهوری خود «طرح راهبردی رهبری» را بفهمد و خطورت شأن آن را در یابد و به پشتیبانی از این پویش بزرگ بپردازد و به این روند طبیعی شتاب بدهد. این ورود البته حساس است ولی سرعت کار را بسیار بالا می‌برد. الگوی «الف» را با همّت مؤمنین مجاهد می‌توان برپا کرد و اکنون نیز کسانی این ندای دعوت رهبری را شنیده‌اند و به دنبال تحقق آن به صورت شیرین و کیفی هستند. اما الگوی «ب» نیازمند یک طرح است تا خود این ورود باعث خراب کردن صحنه و درست کردن یک زائدۀ وزرآفرین دیگر نشود. ┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄ ✿شاخۀ گل صلوات، هدیه به روح بلند امام حسین علیه السلام ☘️@faslefarhang
• اندیشه • 1.5 ┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄ در مقدمه نیم‌نگاهی به سه نکته خواهیم داشت : الف. ایدۀ مادر، ب. عاقلۀ فرهنگ و ج. چرخۀ پیشرفت فرهنگی ▫️مقدمه (13) ● ب. چرخۀ پیشرفت فرهنگی 1 حضرت آقا می‌فرمایند : «ساختار فرهنگی کشور نیاز به یک بازسازی انقلابی دارد»(6/ 6/ 1400)، ولی ما بدون این که در باب «پیشرفت فرهنگی» و «الگوی پیشرفت فرهنگی» و از جمله «چرخۀ پیشرفت فرهنگی» نظری داشته باشیم نمی‌توانیم در عرصۀ «بازسازی انقلابی ساختار فرهنگ» وارد شویم. می‌خواهیم باز بسازیم که نهایتاً چه از آب در بیاید؟ چرا آن محصول بهتر است؟ «نظریّۀ پیشرفت فرهنگی» را بحثهایی از جنس همان «ایدۀ مادر فرهنگ» معلوم می‌کند. پیشرفت در افق تمدن و روی زمین معنا می‌شود. در عین حال به نظر می‌رسد اساساً باید «نظریۀ پیشرفت» از دو لایۀ نظری تشکیل شود : الف) یک لایۀ بنیادین که «پیشرفت» را معنی و ترسیم می‌کند(معنای پیشرفته). این لایۀ بنیادین به نظریه‌های پایه‌ای چون نظریۀ انسان و نظریّۀ جامعه و نظریۀ سعادت تکیه خواهد داشت. و ب) لایۀ دیگری که «روند پایۀ پیشرفت» را بیان می‌کند. این بستۀ نظری(شامل پیشرفت و روند پیشرفت) با «الگوی پیشرفت» تفاوت دارد و پشتیبان آن است و «الگوی پیشرفت» قدری عینی‌تر از این لایۀ بحث است و با تکیه بر این نظریه طراحی می‌شود. این جمله که «ارادۀ ملی جانمایۀ پیشرفت همه جانبه و حقیقی است»(بیانیۀ گام دوم) ابتدائاً در حوزۀ دوم(روند پایۀ پیشرفت) قرائت می‌شود. «جان‌مایه» یعنی روح. روح پیشرفت ارادۀ ملی است. این یک اندیشۀ پایه است. یعنی برای پیشرفت باید «ارادۀ ملی» محقق شود؛ یعنی باید از راه ارادۀ ملی به پیشرفت رسید و یعنی بدون ارادۀ ملی به پیشرفت واقعی و همه جانبه نمی‌رسیم(!). این ایده به شدت روی الگوها و طرح‌های اصلاحی تأثیر تعیین کننده می‌گذارد. جالب‌تر خواهد شد اگر بگوییم «ارادۀ ملی» خود پیشرفت است(یعنی بحثی در حوزۀ «الف : حقیقت پیشرفت»). این ایده واقعاً جسورانه و ژرف‌اندیشانه است. شاید از منظر اسلامی این سخن نیز درست باشد. «نظریۀ پیشرفت» ریشه‌ای در حوزۀ «اندیشۀ اجتماعی محض» دارد، ولی وقتی «نظریۀ پیشرفت اسلامی ـ ایرانی» خواهد شد که ناظر به زمانه و زمینه‌ای باشد که پیشرفت آن مورد نظر است؛ مثلاً پیشرفت ایرانی. به همین جهت می‌توان گفت نظریۀ پیشرفت بحثی در حوزۀ «اندیشۀ راهبردی» است. با این تعریف نظریۀ پیشرفت وقتی نظریۀ پیشرفت ایرانی است که در بخشی از بافت نظری خود ناظر به ظرفیّت‌های اصلی و چاکراها(کانون‌های انرژی)ی کشور ایران ارائه شده باشد. طبعاً این چاکراها ناظر به نظریۀ سعادت ارزش‌گذاری می‌شود. این بحث لایه‌های بسیار عمیقی دارد و از قبیل برنامه‌ریزیهای کلان نیست. درک و بخصوص باور این چاکراها گاهی بسیار سخت و نخبگانی است و با ذهن‌های صرفاً مدیریتی به سامان نمی‌رسد. نظریۀ پیشرفت باید معلوم کند که این چاکراها چگونه باید به هم دست بدهند تا کشور ایران با تکیه بر واقعی‌ترین و پرپیمان‌ترین و اصیل‌ترین سرمایه‌های خود «ببالد» و خود را از رکودهای دهری نجات بدهد و به پیش برود. مثل بافتن یک طناب که الیافی را از چند بعد می‌گیریم و به هم می‌رسانیم و در یک نقطه با دقت و کاملاً سنجیده می‌تابیم تا به یک پدیدۀ رشیدی به نام طناب برسیم. مبتنی بر نظریۀ پیشرفت فرهنگی می‌توان دربارۀ چرخۀ پیشرفت فرهنگی نظر داد. مشکل ما در طراحیهای فرهنگی این است که اولاً، نمی‌توانیم همۀ این ظرفیت‌ها را روی نقطه‌ای متمرکز کنیم و ثانیاً، نمی‌توانیم فرایندی بین اینها برقرار کنیم که مثل یک مته حرکت دورانی رو به پیشی را در پیش بگیرند و به واسطۀ این آرایش و سازکار درست، از زمان برای فربه و بالنده نمودن فرهنگ جامعۀ به‌پاخاستۀ ایرانی و «به پیش بردن» آن استفاده نمایند. این چرخه چه عناصری دارد و چه سازکار منطقی‌ای بین این عناصر می‌توان قائل شد؟ ┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄ ✿شاخۀ گل صلوات، هدیه به روح بلند امام حسین علیه السلام ☘️@faslefarhang
• تسلیت • «اَلَّذِينَ إِذٰا أَصٰابَتْهُمْ مُصِيبَةٌ، قٰالُوا إِنّٰا لِلّٰهِ وَ إِنّٰا إِلَيْهِ رٰاجِعُونَ»﴿البقرة، 156﴾ ┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄ ▫️ دریای عشق حقیقت را یافته بود، عمری به آسمان نظر داشت، بی شک آسمانی بود. اهل آخرت اهل خردند، اهل آخرت خدا را زیبا و مهربان و دوست داشتنی یافته اند. علامۀ ذو فنون استاد حسن زادۀ آملی رحمت الله علیه بندۀ خدا بود و همواره در آغوش مهر او روزگار سپری می کرد. به دانش بها داد، به عشق آویخته بود، به جهاد احترام می گذاشت، همواره پشتیبان اهل خدا بود. یاد او ما را گرم می کرد. چه خوشحال بودیم که در این برهه از زمانیم و با او نفس می کشیم و چقدر افسوس می خوریم که او محفل بندگان خدا را ترک کرده است. قطعاً سبب خیرات بی حساب الهی برای مردم ما بود. امید که پس از او به خدا اندیشیدن و او را خواندن دشوارتر از پیش نگردد. خدا این وجود شریف را در دریای عشق خود غوطه ور بگرداند! خدا خود این ثلمه و خسارت را جبران کند! ┄┅••؛••┅┄ رحلت این وجود نازنین و مرد آرام الهی را به بقیة الله الاعظم عج، رهبر معظم انقلاب، بیت مکرم، جامعۀ انقلابی ایران، همۀ دوستداران حقیقت و شاگردان و فرزندان حوزوی ایشان تسلیت می گوییم. ┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄ ✿شاخۀ گل فاتحه و صلوات، هدیه به روح بلند استاد علامه حسن زادۀ آملی رضوان الله تعالی علیه ◾️@faslefarhang
• اندیشه • 1.5 ┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄ در مقدمه نیم‌نگاهی به سه نکته خواهیم داشت : الف. ایدۀ مادر، ب. عاقلۀ فرهنگ و ج. چرخۀ پیشرفت فرهنگی ▫️مقدمه (14) حضرت آقا می‌فرمایند : «ساختار فرهنگی کشور نیاز به یک بازسازی انقلابی دارد»(6/ 6/ 1400)، و این بدون دیدگاهی در باب «پیشرفت فرهنگی» و «الگوی پیشرفت فرهنگی» و از جمله «چرخۀ پیشرفت فرهنگی» میسر نیست. این چرخه چه عناصری دارد و چه سازکار منطقی‌ای بین این عناصر می‌توان قائل شد؟ ● ب. چرخۀ پیشرفت فرهنگی 2 «چرخۀ پیشرفت فرهنگی»؛ یعنی یک پیوند، تعامل و تعاضد واقعی بین چند عنصر کلیدی فرهنگی ـ اجتماعی که یک عنصر از ثمرات عنصر دیگر تغذیه می‌کند و خود را به افق بالاتری می‌کشد و زمینه را برای نقش‌آفرینی مؤثر عنصر دیگر فراهم می‌نماید. البته این که آیا رابطۀ این عناصر کلیدی از الگوی دورانی تبعیّت می‌کند یا شکل پیچیده‌تری دارد، خود محل بررسی است. اکنون برای تسهیل بحث رابطۀ گردونه‌ای را پیش‌فرض می‌گیریم(ضمن گرایشی که به این الگو هست). سؤال از «چرخۀ پیشرفت فرهنگی» در زمرۀ سؤالهای خوب است؛ زیرا اگر چنین پیوند و تعاملی بین آن عناصر کلیدی فرهنگی ـ اجتماعی وجود داشته باشد، دریافتن آن کمک بزرگی به تعریف یک «جریان منطقی و بالندۀ پویش فرهنگی» می‌نماید. همان طور که گفته شد این بحث از نظریّه‌های پیشرفت و الگوی پیشرفت تغذیه می‌کند، ولی با تکیه بر ایده‌ای اولیه در حوزۀ فرهنگ و پیشرفت فرهنگی (در آینده تبیین خواهد شد) چرخه‌ای مشتمل بر چند عنصر زیر تصویر می‌شود (طبعاً آنچه تقدیم می‌شود تنها طرح اولیه‌ای است برای تأمل و مشارکتهای دلسوزان عرصۀ فرهنگ کشورمان) : ❖ عناصر این چرخه : • هدایت رهبری انقلاب • عاقلۀ نخبگانی فرهنگ • ایدۀ مادر فرهنگی • گفتمان پایه • طراحیهای راهبردی/الگو پیشرفت فرهنگی • گفتمان قیام فرهنگی • قیام : نخبگان، متولیان و متدینان • حلقه‌های میانی راهبر فرهنگ • کار فرهنگی / حل مسأله : پیشرفت • خلق علوم فرهنگی • روایت پیشرفت ✺ به تشریح برخی قسمتها و پیوندهای میان آنها می‌پردازیم : 1• هدایت رهبری انقلاب هدایت‌های ولیّ به حق جامعه، معنای ساده‌ای ندارد و به نظر می‌رسد گاهی با آن برخورد شعاری یا عاطفی صورت می‌گیرد. فکر و فرهنگ شیعه الگوی جذاب و نسبتاً پیچیده‌ای برای حکمرانی و ادارۀ جامعه ارائه می‌کند؛ الف. از یک طرف امکان مردم‌سالاری کامل و مشارکت حداکثری مردم را تأیید می‌کند و طرح متین و گسترده‌ای برای آن ارائه می‌کند و این مشارکت و ولایت را نه تنها یک حق بلکه بالاتر از آن یک کمال، یک رشد و یک تکلیف می‌داند، واقعی‌تر، صادقانه‌تر و ژرفتر از هر نگاهی به ولایت مردم گرایش نشان می‌دهد و «نقش مردم را نقش معیار» می‌خواند. الگویی برای «امامت امت»(پیام 12 فروردین امام خمینی) ارائه می‌نماید و معماری یک زندگی ایده‌آل را وظیفۀ آنها می‌داند و به مردم جامعه خود می‌گوید «باید مقدرات خود را به دست بگیرید و مجال به فرصت طلبان ندهید و با قدرت الهی که مظهر آن جماعت است، قدمهای بعدی را بردارید»(پیام 12 فروردین امام خمینی) مردمی که درباره‌شان معتقد است : «دفاع از انقلاب و تشخيص مصلحت آن، كارى است كه هم آسان و هم مشكل (سهل و ممتنع) مى‏باشد. آسان است؛ چون فطرتهاى‏ پاك‏ عامۀ مردم آن را تشخيص مى‏دهد. اگر شما به جمعيت عظيم مردم ايران نگاه كنيد، خواهيد ديد كه در همۀ مسايل از اول انقلاب تا امروز، تقريباً عامۀ مردم درست فكر كرده‏اند، درست تشخيص داده‏اند و راه را خوب شناخته‏اند و اصولًا شبهه و وسوسه و خدشه‏يى در راه مستقيم آن‏ها به وجود نيامده و يا زودگذر بوده است»( 21/ 04/ 1368) و می‌گوید : «بی‌تردید رمز بقای انقلاب اسلامی همان رمز پیروزی است؛ و رمزپیروزی را ملت می‌داند و نسلهای آینده در تاریخ خواهند خواند كه دو ركن اصلی آن : انگیزه الهی و مقصد عالی حكومت اسلامی؛ و اجتماع ملت درسراسر كشور با وحدت كلمه برای همان انگیزه و مقصد [است]»(وصیتنامۀ حضرت امام) ب. در عین حال از طرف دیگر با تعریفی درست و فطری از نخبه (با تکیه بر تعریف درست انسان و سعادت)، نخبه‌گرایی را تئوریزه می‌کند و نخبه را کاملاً مردمی و نه تنها مزاحم مردم‌سالاری نه، بلکه عنصری ضروری و شتاب‌دهنده برای آن می‌بیند. «فتح‌الفتوح انقلاب و پیشرفت واقعی اين است كه نخبگان براى كشور آينده‌اى تصوير کرده و براى رسيدن به آن، تلاش می‌کنند.»( 12/ 7/ 91) و می‌گوید : «يك جامعه بدون دارا بودن استخوان‌بنديهاى ذهنىِ قوى، در حركت جهانى نخواهد توانست از سربالايي‌هاى دشوار و پيچهاى سخت عبور كند. بنابراين، جامعه همچنان كه به بدنۀ فكرى نياز دارد، به نقطۀ ممتاز فكرى هم نياز دارد ... بنابراين، منهاى اين‌كه ما بخواهيم غيرنخبه را مورد تغافل قرار دهيم، بايد براى نخبگان، حسابى باز كرد.»( 3/ 7/ 81) ┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄ ☘️@faslefarhang
• اندیشه • 1.5 ┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄ در مقدمه نیم‌نگاهی به سه نکته خواهیم داشت : الف. ایدۀ مادر، ب. عاقلۀ فرهنگ و ج. چرخۀ پیشرفت فرهنگی ▫️مقدمه (15) حضرت آقا می‌فرمایند : «ساختار فرهنگی کشور نیاز به یک بازسازی انقلابی دارد»(6/ 6/ 1400)، بدین منظور باید حداقل دیدگاهی در باب «چرخۀ پیشرفت فرهنگی» داشته باشیم. این چرخه چه عناصری دارد و چه سازکار منطقی‌ای بین این عناصر می‌توان قائل شد؟ ● ب. چرخۀ پیشرفت فرهنگی 3 ❖ عناصر این چرخه : 1• هدایت رهبری انقلاب یکی از این عناصر «هدایتهای رهبری» است که ممکن است از آن برداشت ساده‌ای صورت بگیرد. بدین منظور نگاهی به الگوی حکمرانی شیعی می‌اندازیم تا ترسیمی از وزن راهبردی هدایت‌های رهبری در دل آن صورت بگیرد. گفته شد که شیعه (الف). از یک طرف نگاه صادقانه و عمیقی به «مردم‌سالاری» دارد، «شاخص دوم(مکتب سیاسی حضرت امام)، اعتقاد راسخ و صادقانه به نقش مردم است؛ هم کرامت انسان، هم تعیین‏کننده بودن ارادۀ انسان. «در مکتب سیاسی امام، هویت انسانی، هم ارزشمند و دارای کرامت است، هم قدرتمند و کارساز است. نتیجۀ ارزشمندی و کرامت داشتن، این است که در ادارۀ سرنوشت بشر و یک جامعه، آراء مردم باید نقش اساسی ایفا کند، لذا مردم‏سالاری در مکتب سیاسی امام بزرگوار ما ـ که از متن اسلام گرفته شده است ـ مردم‏سالاریِ حقیقی است»(14/ 3/ 83) این غیر از آن است که بگوییم حرف درست را نخبگان می‌فهمند و چون در اجرا به همراهی مردم نیاز دارند پس «مردم‌سالاری». و (ب). در عین حال از طرف دیگر نخبه‌گرایی را تئوریزه می‌کند و آن را عنصری ضروری و شتاب‌دهنده برای مردم‌سالاری می‌بیند. و (ج). جذاب‌تر این که در وسط حیات اجتماعی بشر شخصیتی را به نام امام معصوم با نقش‌هایی بزرگ و افسانه‌ای تعریف می‌کند. با نگاهی واقع‌گرایانه و راهبردی به این موضوع نگاه کنیم : امام معصوم یکی از اوصیای نبی مکرم اسلام صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم است که علم را به وراثت از او گرفته است و به برکت او در مرتبت تکوینی استثنایی آن حضرت مستقر است، به لحاظ تکوینی واسطۀ فیض الهی است؛ «الَّذِي بِبَقَائِهِ بَقِيَتِ الدُّنْيَا وَ بِيُمْنِهِ‏ رُزِقَ‏ الْوَرَى‏ وَ بِوُجُودِهِ ثَبَتَتِ الْأَرْضُ وَ السَّمَاءُ»(دعای عدیله) ، به لحاظ تشریعی نیز عهده‌دار اصلی هدایت انسان‌ها و ساختن زندگی ایده‌آل بشری بر روی زمین است؛ «وَ بِهِ يَمْلَأُ اللَّهُ الْأَرْضَ قِسْطاً وَ عَدْلًا بَعْدَ مَا مُلِئَتْ ظُلْماً وَ جَوْراً»(دعای عدیله) ، او این تعالی و ترقی را بنا است چون نبی مکرم اسلام در هیأت یک زعیم اجتماعی دنبال کند ـ چون طبیعت حیات بشری و ساخت قوانین اسلام چنین اقتضایی دارد، «الإسلام‏ هو الحکومة بشؤونها» (امام خمینی، کتاب البیع، ج2، ص633) ـ ، هرچند امروزه به مصلحت رشد بشر در جامعۀ بشری نه تنها زعیم نیست، بلکه آشکارا در جمع مردم حاضر هم نیست(غیبت). وضع فعلی بشری یک حالت منتظره واقعی است. شیعه «هیچ خسارتی» به بزرگی غیبت امام معصوم ع برای بشریّت قائل نیست. باعث اصلی این غیبت نیز آماده نبودن بشر برای استفاده از امام معصوم است. امام معصوم نیز با تمام دلسوزیها و آمادگیها اکنون گرفتار غیبت است. در عین حال شیعه برای او در دل محدودیت‌هایی که غیبت برای او پدیدآورده، یک طرح بزرگ و فعال اصلاحی قائل است و او را پردغدغه‌ترین و پرکارترین مؤمن معاصر می‌داند که بر اساس طرح خود ـ که طرحی الهی است ـ با مداخلات کلیدی جامعۀ بشری را به سوی نقطه‌های تحول رهنمون می‌سازد و شیعیان آگاه در دل و اندیشۀ خود روزانه آرزوی نصرت او و حمایت از او و دویدن برای برآوردن حوائج او را می‌پرورانند. این بحث مهم است و از آنجا که از منظر راهبردی کمی مورد غفلت است بسط مختصری به آن داده خواهد شد. ┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄ ✿شاخۀ گل صلوات، هدیه به روح بلند امام حسین علیه السلام ☘️@faslefarhang
• اندیشه • 1.5 ┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄ در مقدمه نیم‌نگاهی به سه نکته خواهیم داشت : الف. ایدۀ مادر، ب. عاقلۀ فرهنگ و ج. چرخۀ پیشرفت فرهنگی ▫️مقدمه (16) ● ب. چرخۀ پیشرفت فرهنگی 4 ❖ عناصر این چرخه : 1• هدایت رهبری انقلاب به عنوان مقدمه نگاهی به الگوی حکمرانی شیعی انداختیم و گفته شد که شیعه (الف). قائل به مردم‌سالاری است، (ب). نخبه‌گرایی را نیز قبول دارد، و (ج). امام معصوم را ولیّ حقیقی الهی جامعه می‌خواند. اکنون امام معصوم غائب است و بسته به تلاش شیعیان دیر یا زود ظهور خواهد کرد. ◈ ما چه تفسیری از ظهور داریم و انتظار؟ ظهور در نظر ما این است که امام معصوم به جمع ما بازگردند و چون نبی اکرم ص در هیأت یک رهبر اجتماعی به هدایت همۀ ظرفیت‌های حیات بشری بپردازند. طبعاً ظهور زمانی اتفاق می‌افتد که ما ظرفیّت عملی پیروی از ایشان را کسب کرده باشیم. تلاش برای رسیدن به آستان ظهور نامش انتظار است. انتظار آماده شدن برای قیام امام مهدی ع ، یعنی تحولی در درون ما و طبعاً تحولاتی در محیط بیرون از ما که باید سنجیده و پرشور توسط ما دنبال شود. به نظر می‌رسد یکی از خطاهای ما این است که به عنوان «آرزوی ظهور» منتظر یک حادثه در یک روز ویژه هستیم. شاید همه این طوریم. تعلیمات و تبلیغات شیعی، ما را تشویق نکرده که این حادثه را یک پدیدۀ وسیع و دامنه‌دار ببینیم؛ یعنی کاملاً این حسّ را بگیریم که اگر ظهور یعنی امام معصوم سررشتۀ زندگی اجتماعی ما را به دستان مبارک خود بگیرند، لازم است چنین چیزی از مدتها پیش پی‌ریزی بشود؛ یعنی ما به تدریج ایشان را وارد چرخۀ فعالیتهای راهبردیمان کنیم تا به مرحله‌ای برسند که باید بیایند. گاهی به چنین کاری تمهید مقدمات ظهور گفته می‌شود. این تعبیر درست است، ولی باید تأکید کنیم که مقدمات ظهور از جنس ظهور و از جنس حاکم کردن ارادۀ امام معصوم است. با این رویکرد چند نکتۀ جالب می‌توان گفت؛ ◌ یک، این که در میان دو مکتب امانیستی سوسیالیزم و لیبرالیزم ـ که بر جهان بشری حاکم بودند و نفَس و رمق همۀ مکاتب را گرفته بودند ـ ، به واسطۀ انقلاب اسلامی، سخنان اسلام ناب به دست گرفته شود و آنچه ارادۀ اهل‌بیت علیهم‌السلام است به میدان مهندسی و مدیریت حیات بشری بیاید، خود بخشی از ظهور است. غیبت امام یعنی غیبت دین، غیبت دین از زمان رحلت رسول مکرم اسلام ص شروع شد. به قول استاد مطهری جدایی عملی دین و سیاست با کنار زدن کارشناس واقعی و ممتاز و لایق دین از زعامت جامعه اتفاق افتاد. آنچه جوهرۀ این حادثه بود، آنچنان که در خطبۀ فدکیّه منعکس شده سستی مردم در اخذ دین ناب بود. با انقلاب اسلامی این انحراف تاریخی در دور اصلاح افتاد : «جوهر اصلى در مكتب امام بزرگوار ما، رابطۀ دین و دنیاست؛ یعنى همان چیزى كه از آن به مسألۀ دین و سیاست و دین و زندگى هم تعبیر مى‏كنند. امام در بیان ارتباط دین و دنیا، نظر اسلام و سخن اسلام را به عنوان مبنا و روح و اساس كار خود قرار داده‏ بود»(14/ 3/ 84) شاهد آن عکس العمل دست‌های فاسد مقتدری است که مقدرات امروز بشر را به دست خود گرفته‌اند(نظام سلطه). حضرت آقا در کتاب روح توحید می‌گویند یکی از علامت‌های توحید ناب آن است که با فساد و پلشتی و جریان استکباری ضدبشر در جامعۀ بشری درگیر شود و این عفونت‌های طاغوتی را بربیانگیزد. «همواره عكس‌العمل‌هاى خصومت‌آميز در برابر يك فكر و يك نهضت، مفسر گويائى است براى جهت‌گيرى‌هاى اجتماعى آن و ضريب عمق و تأثير اين جهت‌گيرى‌ها. از راه مطالعه در چهرۀ دشمنان اين نهضت و وابستگى‌هاى طبقاتى آنان، مي‌توان جهت‌گيرى طبقاتى و اجتماعى آن نهضت را دانست و از مطالعه در شدت و جديّت دشمنى‌هايشان مي‌توان عمق و تأثير آن را اندازه‌گيرى كرد. و بدين سبب است كه براى درست شناختن دعوت‌هاى الهى، يكى از راههاى قابل اطمينان، مطالعه در جبهۀ طرفداران و جبهۀ دشمنان اين نهضت‌هاست»(روح توحید، مقدمه) در جای دیگری نیز می‌گویند اگر حرکت توحیدی درست باشد و ادامه پیدا کند تمام این عفونت‌ها را در قالب یک جنگ احزاب و در یک جبهۀ خارق العاده و بی‌نظیر علیه خود بسیج می‌کند. این چیزی است که الآن اتفاق افتاده است. در آن صورت اگر این جریان حق چهار ایمان را در خود حفظ کند ـ ایمان به خدا، ایمان به هدف، ایمان به راه و ایمان به مردم ـ و مقاومت کند، ارادۀ نظام طاغوت متلاشی می‌شود و بعد از آن تنها همین یک ارادۀ توحیدی در جامعۀ جهانی سیطره خواهد یافت. این یک سنت الهی و اندیشۀ قرآنی است. این گوشه‌ای از طرح ایشان در مسیر «آمادگی برای طلوع خورشید ولایت عظمی ـ ارواحنا فداه ـ»(بیانیۀ گام دوم) است. بخش تکمیلی در یادداشت بعدی بیان می‌شود. ┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄ ✿شاخۀ گل صلوات، هدیه به روح بلند امام حسین علیه السلام ☘️@faslefarhang
• اندیشه • 1.5 ┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄ ▫️مقدمه (17) ● ب. چرخۀ پیشرفت فرهنگی 5 ❖ عناصر این چرخه : 1• هدایت رهبری انقلاب گفته شد که شیعه در الگوی حکمرانی خویش به «مردم‌سالاری» و «نخبه‌گرایی» و «ارادۀ امام معصوم» قائل است. اکنون امام معصوم غائب است و بسته به تلاش شیعیان دیر یا زود ظهور خواهد کرد. ◈ ما چه تفسیری از ظهور داریم و انتظار؟(ادامه از قبل) اگر مقدمات ظهور از جنس ظهور و از جنس حاکم کردن ارادۀ امام معصوم بدانیم می‌توان به چند نتیجۀ مهم رسید : ◌ یک، این که انقلاب اسلامی برخلاف سقیفه که ارادۀ امام معصوم را از ادارۀ جامعه دور کرد در واقع مقدمۀ ظهور و خود بخشی از ظهور است. شاهد آن درگیری خبیث‌ترین موجودات عالم با انقلاب اسلامی است که یک جنگ احزاب بی‌نظیری را در برابر این انقلاب و این نظام بر پا کرده‌اند. تفکر قرآنی می‌گوید در برابر آنها باید مقاومت کرد. تکمله : از نظر رهبری امروزه عالی‌ترین چهرۀ مقاومت در برابر جبهۀ طاغوت «پیشرفت اسلامی ایران» است. این پیشرفت یعنی حاکم کردن اندیشه و ارادۀ اهل بیت ع بر جامعۀ بشری؛ یعنی دقیقاً عکس کاری که با کنار زدن امام علی ع در روز سقیفه اتفاق افتاد؛ جدایی عملی دین از سیاست(کنارزدن کارشناس دین). این «پیشرفت» دشمنی کور دشمنان خدا را برخواهد انگیخت و «به هیچ وجه» از نفس نخواهند افتاد تا جایی که دیگر مأیوس شوند. «راهى كه ملت ایران در پیش دارد، راه آباد كردن دنیاست. علم را، دانایى را، اقتصاد را، سیاست را، زندگى فردى را، روابط اجتماعى را، برنامه‏هاى كلان جامعه را- كه اجزاء گوناگون دنیاست- باید آباد كرد، پیش برد، رونق داد و آن‏ها را به شكوفایى رساند؛ و همۀ این‏ها در سایۀ دین تحقق پیدا خواهد كرد. امام این را به ما آموخت؛ و همین عاملِ دشمنىِ آشتى‏ناپذیر و خصومت كورِ ابرقدرت‏ها با نظام جمهورى اسلامى بود، و امروز هم هست. امروز هم یكى از آماج‏هاى تهاجم دشمنان ما در سطح تبلیغات جهانى، همین یگانگى دین و دنیاست؛ مى‏گویند چرا دین را پیشوا و مهندس دنیا مى‏دانید» (14/ 3/ 85) ◌ دو، مبتنی بر آموزه‌های شیعی ـ که انقلاب متکی بر آن است ـ ما باید روی یک عنصر و پدیده کار ویژه‌تری انجام دهیم و آن این که «به تدریج به صورت واضح‌تری امام معصوم را وارد چرخۀ فعالیتهای راهبردیمان کنیم». به نظر می‌رسد تمهید ظهور به بیش از این که فقه جعفری ع را بر جامعه حاکم کنیم، احتیاج دارد. باید امام معصوم که ناظر و نگران و دعاگوی ما است به واقعیّت ملموس‌تری تبدیل شود و به واسطۀ درک بهتری که نسبت به او داریم و پیوندهای قلبی بهتری که با او برقرار می‌کنیم و تلاش بیشتری که برای درک انتخاب‌های او می‌کنیم، به وضوح احساس کنیم که در جامعه حاضر است و فرمان را در دستان مبارک خویش گرفته است. طبعاً مهمترین جلوۀ این موضوع جایگاه مناسب دادن به نائب او در زندگی اجتماعی بالندۀ خودمان است. این سرفصل اساساً برای همین موضوع است. در عین حال به واسطۀ جایگاه خاصی که امام معصوم دارد و نسبت خاصی که همۀ ما با ایشان داریم باید کل جامعه در این تلاش و سوگیری باشند. به همین جهت لازم بود «ارادۀ امام معصوم» را نیز به عنوان یکی از عناصر «چرخۀ پیشرفت فرهنگی» مطرح می‌کردیم، ولی فعلاً به همین تذکر بسنده می‌کنیم تا در مراحل تکمیلی و پس از زمزمه شدن همین میزان از ذهنیّت‌های راهبردی‌مان نسبت به حضور آن حضرت و ملموس شدن موضوع، بتوانیم جایگاه مناسبی به آن در دل این چرخه بدهیم. به نظر می‌رسد بدون این آمادگی‌ها، صرفاً بیان این عبارتها حالت شعاری و شکلی غفلت‌زا به آن می‌دهد. اما پس از سه عنصر پیشین در الگوی حکمرانی شیعی؛ مردم، نخبگان و امام معصوم باید به عنصر دیگری نیز اشاره کنیم. (د). تفکر شیعی در نقطۀ تلاقی نخبه‌گرایی و آیین امامت معصومین جایگاهی به نام «ولایت فقیه» را به عنوان نائب امام زمان عج تعریف می‌کند. شیعه معتقد است در زمان حضور امام معصوم نیز نائب الامام در هر نقطۀ دنیا معنا خواهد داشت و مورد نیاز خواهد بود، ولی در زمان غیبت این نیابت معنای ویژه‌تر و اهمیّت بیشتری پیدا کرده است. اگر خوب تأمل کنیم، این طرح به ظاهر پیچیده تصویری از اقتدار و ظرفیت‌های اختصاصی مکتب سیاسی شیعه ارائه می‌کند. دربارۀ ولی فقیه و هدایت‌های او کمی تأمل می‌کنیم ... ┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄ ✿شاخۀ گل صلوات، هدیه به روح بلند امام حسین علیه السلام ☘️@faslefarhang
• اندیشه • 1.5 ┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄ ▫️مقدمه (18) ● ب. چرخۀ پیشرفت فرهنگی 6 ❖ عناصر این چرخه : 1• هدایت رهبری انقلاب گفته شد که شیعه در الگوی حکمرانی خویش به «مردم‌سالاری»، «نخبه‌گرایی» و «ارادۀ امام معصوم» و «ولایت فقیه» قائل است. اگر خوب تأمل کنیم، این طرح به ظاهر پیچیده تصویری از اقتدار و ظرفیت‌های اختصاصی مکتب سیاسی شیعه ارائه می‌کند. جالب‌تر، درست است که این نظام سیاسی و الگوی حکمرانی، مردمی و عقل‌گرا، واقع‌بین، زمینی و تجربه‌گرا است، ولی مکتب سیاسی شیعه با شاکلۀ اعتقادی خود تقریباً به طور کامل آن را از فضای سیاسی محض و دغدغۀ قدرت کوچ داده و در اتمسفری معنوی و ربانی مستقر نموده است. «انقلاب ما متكى به معنویات و خداست و آنهایى كه با ما موافقند كسانى هستند كه با خط توحیدى موافقند. ما باید خط معنویتى را كه براى آن انقلاب كردیم فراموش نكنیم؛ همان خط معنویتى كه با تمام بى‏عرضگى‏هایى كه در تبلیغ نمودیم، باز مردم دنیا متوجه انقلابمان شدند. و این خط معنویت است كه زورگویان با آن مخالفند» (صحیفه امام، ج‏15، ص308) اساساً «ولایت» نزد شیعه جزء غنی‌ترین مفاهیم اسلامی است. تعریف او از ولایت از غنای کلامی و هوشمندی‌های جهان‌شناختی، انسان‌شناختی، جامعه‌شناختی و زندگی‌شناختی برخوردار است. علاوه بر آن غنای اخلاقی دارد و از راقی‌ترین ارزشهای فرهنگ اسلامی نیز تغذیه کرده است و افزون بر اینها از غنای فقهی و اتصال به انضباط قدسی شریعت و استمداد از کل پیکرۀ فقه بهره‌مند است. ولی فقیه خود را تنها رهبر جامعه نمی‌بیند، تا بتوان با مباحث و ملاحظات «رهبری» به تفسیر آن پرداخت، بلکه اگر دانا و باتقوا باشد (که باید باشد) به تدریج متوجه می‌شود در بستر یک فرایند گسترده‌تری به نام ولایت الهی قرار گرفته است و اتفاقات عظیم‌تری را در پیرامون خود احساس می‌کند. می‌فهمد که با همۀ اقتدارات خیلی جاها باید ساکت باشد تا تصمیم‌ها و تقدیرهای الهی جاری شود، می‌فهمد که خیلی جاها مجرای ساری شدن سنّت استدراج الهی نسبت به دسته‌ای انسان‌های مدعی شده است. می‌فهمد که باید به اخلاق اسلامی بیاویزد و مسائل فراوانی را مراعات کند تا این آهنگ گوش‌نواز تکوین آهسته آهسته صدایش شنیده شود. می‌فهمد و می‌فهمد و ... ولی‌فقیه می‌فهمد که در برابر ارادۀ امام زمان عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف پرکاهی بیش نیست. بدون هدایت او بند از بند حرکت مؤمنانه ای که این همه به آن امید بسته شده، گسسته می‌شود و بیچارگی و بی‌هدفی و حتی سرنوشت منافقان که قرآن آن را بیان کرده سراغ جامعه و حاکمان می‌آید. «مَثَلُهُمْ كَمَثَلِ اَلَّذِي اِسْتَوْقَدَ ناراً فَلَمّا أَضاءَتْ ما حَوْلَهُ ذَهَبَ اَللّهُ بِنُورِهِمْ وَ تَرَكَهُمْ فِي ظُلُماتٍ لايُبْصِرُونَ» ﴿البقرة، 17﴾ ولی فقیه به تدریج متوجه می‌شود که باید با مردم خویش بفهمد. اگر بی‌غرض باشد متوجه خواهد شد که «فهم مردم» پایگاه قابل اعتنایی در فرایند فهم دین و فهم صلاح و فساد دارد، نه این که این فهم جای فهم‌های معتبر متخصصان را بگیرد، ولی کسی که به این منبع فیاض و بی‌تکبّر ـ «کما آمن الناس» ـ وصل می‌شود دارای حکمت می‌شود. این مائده پدیده‌ای نیست که حاکمان مغرور و مستکبر یا برخوردار از «نخوت نخبگی» بتوانند متوجه آن بشوند. ولایت فقیه ذلّت نفس می‌خواهد و ذلّت نفس معجزه‌هایی به دنبال دارد و انسان را در مدارهای استثنایی خلقت وارد می کند. ولی فقیه از حکمت تغذیه می‌کند و حکمت دانایی نیست، حکمت هوشمندی نیست، حکمت اندیشه نیز نیست، حکمت هم «حکم» است و هم یک «محکمی» خاص دارد، حکمت یک موضع‌گیری عینی و تکوینی با همۀ وجود و دارائیهای شخص است که نماد و نمایش معرفتی آن یک اندیشه است. حکمت از نوع زندگی برمی‌خیزد، نوع زندگی است. «يا أَيُّهَا اَلَّذِينَ آمَنُوا إِنْ تَنْصُرُوا اَللّهَ يَنْصُرْكُمْ وَ يُثَبِّتْ أَقْدامَكُمْ» ﴿محمد، 7﴾؛ یعنی حکمت. و ولی فقیه جایگاهی دارد که حکمت او از کل امّت و سوگیری مؤمنان و حیات نوینی که در آن واقع شده‌اند تغذیه می‌کند. حکمت ولی فقیه از «انقلاب اسلامی» تغذیه می‌کند. «انقلاب اسلامی» یک منبع معرفت است. ادامه ...
... ادامه، «وقتى به حادثۀ هفتم تير نگاه مى‏كنيم، معناى بزرگى در اين واقعۀ تلخ وجود دارد، كه با همۀ تلخى، آن معنا شيرين است؛ و آن عبارت است از زنده‏ بودن، پويا بودن، بالنده بودن انقلاب‏ اسلامى و نظام جمهورى اسلامى. درست مصداق اين آيۀ شريفه: «أَ لَمْ تَرَ كَيْفَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا كَلِمَةً طَيِّبَةً كَشَجَرَةٍ طَيِّبَةٍ أَصْلُها ثابِتٌ وَ فَرْعُها فِي السَّماءِ تُؤْتِي أُكُلَها كُلَّ حِينٍ بِإِذْنِ رَبِّها» اين يك مثال قرآنىِ الهى است كه مصداق آن در زمان ما، انقلاب، نظام اسلامى و رهبرى است و تجسمِ آن، امام بزرگوار ماست كه اين‏ها زنده‏اند؛ درخت بالنده‏اى هستند كه ريشه‏هاى آن سالم است، در معرض امتحانهاى گوناگون قرار مى‏گيرد، دچار مشكلات متعدد و گوناگونى مى‏شود؛ اما بعد از برگ‏ريزان و بعد از يك خزان، باز طراوت بهارانۀ ديگرى به سراغش مى‏آيد و ميوه مى‏دهد و برگ و بار نشان مى‏دهد و زنده بودن خودش را به همه ثابت مى‏كند» (7/ 4/ 1384) این به معنای توصیه یا گرایش یا حتی مطلوب شمردن تعطیلی اندیشه در برابر ولی فقیه نیست. اگر این طور فکر کنیم که ولی فقیه نیز از امت خود تغذیه می کند در آن صورت امّت فرهیخته و آزاداندیش و ... به حکمت بالاتری دست پیدا می کند. از قضا چنین امتی مشتریان بهتری برای حکمتهای ولایی خواهند بود. دربارۀ «هدایت رهبری» انصافاً باید خوب و مفصل سخن گفت. این پدیده آشنای غریب است، کمی برای فرهنگ ما جدید است، ولی تنها در این فرهنگ به خوبی شناخته می‌شود. هدایت‌های رهبری در حوزۀ فرهنگ باید جدی گرفته شود. اگر این هدایت‌ها جدی گرفته شود آنچنان خواهد شکفت که شگفتی می‌آفریند. هرچند الحمدلله اعتنای خوبی به ولایت فقیه پیدا کرده ایم، ولی متأسفانه فعلاً توفیق خلق حادثه‌هایی در این تراز را نداشته‌ایم. ┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄ ✿شاخۀ گل صلوات، هدیه به روح بلند امام حسین علیه السلام ☘️@faslefarhang