وصیت_نامه_شهید_حاج_قاسم_سلیمانی_5_13.mp3
9.83M
📻برنامه رادیویی مکتب حاج قاسم
🎙قسمت چهارمِ وصیت نامه
دنیای اسلام و امت اسلامی فراز و نشیب های زیادی پیدا کرده است ...🍂🍃
#وصیت_نامه_حاج_قاسم🎧
______________
🔆مدرسه تربیت تشکیلاتی نوجوان مضمار
🇮🇷 https://eitaa.com/joinchat/566296620Cb6b44ca14e
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔊 #خبر_ویژه
در این مسابقه سوال هفته ، همه ی همراهان میتونند شرکت کنند 🌺
♻️ #نشر_حداکثری ♻️
✴️ بههمراه هدیه ویژه هر هفته برای شرکت کنندگان
_________________________
🔆 مدرسه تربیت تشکیلاتی نوجوان مضمار
🇮🇷 https://eitaa.com/joinchat/566296620Cb6b44ca14e
_________________________
🔆 #سوال_هفته
مهم ترین قدم های صعود به قله چیه؟
🔹 #هفت_قدم_تا_صعود
⬅️ارسال پاسخ تا پایان امشب
@mezmar_nojavan_1
@mezmar_nojavan2
_____________________
🔆 مدرسه تربیت تشکیلاتی نوجوان مضمار
🇮🇷 https://eitaa.com/joinchat/566296620Cb6b44ca14e
_____________________
🏴 #فاطمیه_سلیمانی_ها_را_ساخت 🇮🇷
یه آدم تشکیلاتی ، سعی می کنه با رفتارهاش یه الگو خوب برای بقیه باشه ، مثل حاج قاسم که با الگوگیری از اهل بیت ، معروف به شجاعت و تدبیر بودن و...
___
🔆مدرسه تربیت تشکیلاتی نوجوان مضمار
🇮🇷 https://eitaa.com/joinchat/566296620Cb6b44ca14e
💉🌡 #جهاد_علمی
میدونین امروز سالروز کدوم شهیدعلمِ؟
شهید کاظمی آشتیانی رو چقدر میشناسی؟
با ماهمراه باشید👌
________________
🔆مدرسه تربیت تشکیلاتی نوجوان مضمار
🇮🇷 https://eitaa.com/joinchat/566296620Cb6b44ca14e
🌡📚 بریم بیشتر با شهید آشتیانی آشنا بشیم...
یه الگوی مطلوب✌️💯
🔸 #چلچراغ
____________
🔆مدرسه تربیت تشکیلاتی نوجوان مضمار
🇮🇷 https://eitaa.com/joinchat/566296620Cb6b44ca14e
مرکز اردویی تربیتی فصل نو نسل نو
وقتی ایام امتحاناته و دلت هم شور درسا😢📚 رو داره و هم ذوق و دغدغه یه کار خوب برای سالروز شهادت حاج قا
🔰#داستان_جالب_چالشها...
امتحانات🤓
دهه فاطمیه🏴🥀
شهادت سردار...🇮🇷💔
شما چه فکری دارین؟
🔻 قسمت دوم
حانیه
تقه ایی به در زدم و وارد اتاق شدم. حامد رو تختش نشسته بود و اشاره زد سمتش نروم. ظاهرا مشغول ویدیو کال با دوستانش بود. به نشانه ی تایید سر تکان دادم و روی تخت خودم دراز کشیدم. خواستم کتاب بخوانم که صحبت هایشان توجهم را جلب کرد.
رادین :《 آقا من میگم فاطمیه هم نزدیکه. همون پارچه مشکیا رو بزنیم تو محله و هیئت کافیه.》
حامد:《غذای نذری چی؟!》
رضا:《تو کرونا که نمیشه. میگم بسته ی مواد غذایی چی بهش میگن، چیز از اینا... 》
حامد:《کمک معیشتی؟》
رضا:《آره همون. اون بهتره. فقط باید پول جمع کنیم براش. دیگه چی به ذهن تون می رسه؟!》
حسین:《من میگم با وجود این گرونی ، ما همه ی انرژی مونو بزاریم رو این بسته های کمک معیشتی کافیه. کار دیگه ایی به ذهنم نمی رسه.》
رادین:《آقایون داداشا ! پاشین برین فکر کنین. هر وقت یه چیز خوب به ذهن تون رسید بگین تو گروه. الان هم شب بخیر من باید برم. داد همه در اومده!》
رضا:《کجا؟》
حامد:《راست میگه ، کله سحر امتحان ریاضی داریم. بعدش فکر میکنیم. خواب سینوس و کسینوس ببینین. شب بخیر》
کمی بعد روی تختش لم داد و گوشی را روی میز گذاشت. در حالی که به سقف خیره شده بود پرسید.
حامد:《ابجی میگم هیچی به ذهنت نمیرسه؟!》
حانیه:《باید فکر کنم. با دوستام هم مشورت میکنم. راستی! چرا نگفتی بهم که منم یه کاری بکنم؟!》
حامد:《 نگفتم که فکرت درگیر نشه. بهش فکر نکن درستو بخون. 》
حانیه:《درسمو که میخونم. تو خودت گفتی پایه نهم راحته. پس الان چرا میگی نه؟!》
حامد:《 باشه. تو و دوستات هم فکر کنین ولی نمره هاتون نباید کم بشه.》
حانیه:《باشه حتما. رو کمک ما حساب کنین.》
انگشتم را روی ضبط صدا گذاشتم و به دوستانم پیام دادم. وقتی ساجده شروع به تایپ کرده نا خودآگاه لبخند زدم. کمی بعد ساجده پیام داد.
ساجده:《قبل از داداشت و دوستاش به فکر این موضوع بودم. یه استراتیجی دارم که محله رو میترکونه. 》
حانیه:《مگه جنگه؟!》
ساجده:《الان همه بخوابیم بهتره. فردا بعد از امتحان بهتون میگم فکرم چیه. یه ایده دارم که محشره!》
فاطمه:《 جی جی جی جینگ ! ساجده وارد میشود.》
این داستان ادامه دارد...
🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊
___________________
🔆مدرسه تربیت تشکیلاتی نوجوان مضمار
🇮🇷 https://eitaa.com/joinchat/566296620Cb6b44ca14e
پارت دوم_1.mp3
2.75M
وقتی با دوستاتون همفکری میکنین تا یه ایده رو اولویت بذارین و انتخاب کنین اما ....؟ ‼️
این سری داستان رو اصلا از دست نده که حسابی از رفقات جامیمونی
🎧 #یه_داستان_شنیدنی_جذاب 😍
قسمت دوم : بچه ها ایده شماها چیه؟ 🧐🤯
__________
🔆مدرسه تربیت تشکیلاتی نوجوان مضمار
🇮🇷 https://eitaa.com/joinchat/566296620Cb6b44ca14e
هدایت شده از بسیـ⚘ـج دانش اموزی مازندران
پیام مسئول سازمان بسیج دانش آموزی استان مازندران
در پی درگذشت جناب آقای دیانی
ریاست اداره آموزش و پرورش
ناحیه 1 شهرستان ساری
🆔️ کانال بسیج دانش آموزی مازندران ⬇️
@bdmazand
26.42M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
۸۶ سال پیش چنین روزی چه اتفاقی افتاد؟
⬅️اگر جوانهای ما در سرتاسر کشور این حوادث را ندانند، تحلیل نکنند، عمقیابی نکنند، در شناخت کشورشان و در شناخت آینده دچار اشتباه خواهند شد.» ۹۴/۶/۱۸
#هفدهم_دی_سالروز_کشف_حجاب
#موشن
_____________
🔆مدرسه تربیت تشکیلاتی نوجوان مضمار
🇮🇷 https://eitaa.com/joinchat/566296620Cb6b44ca14e
⚜ برنده سوال هفته⚜
⬅️ سرکارخانم سحرحاصل طلب ➡️
〽️ #هرهفته_یک_سوال_یک_برنده 〽️
_____
🔆مدرسه تربیت تشکیلاتی نوجوان مضمار
🇮🇷 https://eitaa.com/joinchat/566296620Cb6b44ca14e
🔰 #داستان
هوای خواب ندارد دلی که کرده هوایت
-------------------🕊
حانیه
به محض اینکه وارد خانه ی فاطمه شدم ، توجهم به چهره های عصبی ساجده و فاطمه جلب شد.
-:《سلام علیکم》
فاطمه سر شوخی را با لحن دلخورش باز کرد:《 علیکم السلام. ساجده یه بز ور دار بیار بزنم زمین. اولیاحضرت بالاخره اومد! نمیخواستی بیای؟!》
-:《حامد نمیذاشت . هی میگفت از درس عقب میمونی و اینا. از دیشب تا حالا دارم زور میزنم راضی شه.》
ساجده:《یعنی چه؟ مادر و پدرت که راضی هستن. نقش برادرت چیه دقیقا؟》
-:《میره به مامانم میگه این درس نمیخونه و از این حرفا.》
ساجده:《 ادم قبل از انجام کاری فکر میکنه که درسته یا غلط. تو که برنامه ریزی کردی و میدونی که هم به درست میرسی و هم به این کار ، پس نباید برات مهم باشه برادرت چی میگه. برادرت هم اگه اینو میگه یا واقعا نمیشناستت یا ، اوم... نمیدونم!》
وارد اتاق شدیم. طبق معمول روی تخت کنار هم لم دادیم. به ترتیب صندلی هایمان در مدرسه نشستیم. از سمت راست ساجده ، بعد من و بعد فاطمه.
-:《برنامت چیه حالا؟》
چشمان ساجده درخشید. انگار منتظر همین سوال بود. اشتیاق و هیجان چشم هایش در لحنش هم پیدا بود.
ساجده:《 آها! هی...! آره! آره! خودشه.》
فاطمه:《زیرلفظی بدم؟!》
ساجده:《هی افکارم درگیر بود که اول از کدوم شروع کنیم، اما الان انگار میدونم. از تو شروع میکنیم حانی!》
-:《چیو میخوای از من شروع کنی؟》
فاطمه:《لابد جنگو! باید عادتت بدم به دیدن ژانرای دیگه. اینقدر جنگی دیدی که میترسم ازت!》
ساجده :《الان منو بیخیال. از چند روز قبل دارم تحقیق میکنم.》
بلند شد و به طرف میز رفت. همانطور که کاغذ لول شده ایی را باز میکرد به حرف هایش ادامه داد.
ساجده:《ببینین نقشه مو. حساب شده و دقیق. تصمیم گرفتم از خود حاج قاسم بپرسم که چجوری تو محل به بقیه معرفی کنیمش و اونم راهو نشونم داد.》
نگاه های گنگ من و فاطمه گواه این بود که هیچی نفهمیدیم.
ساجده:《تصمیم گرفتم از حاج قاسم شروع کنم تا به خودش برسم. ویژگی هاشونو نوشتم و دسته بندی کردم. بعد گفتم خب چطوری باید اینا رو به بقیه انتقال بدم تا هم خودم و هم بقیه اون ویژگی ها رو در خودشون به وجود بیارن و بهش برسن.》
فاطمه:《بزن دست قشنگه رو!》
ساجده را تشویق کردیم و او هم تعظیم کرد. بعد صدایش را مثل مجری های رادیو تغییر داد و گفت.
ساجده:《الان فقط باید یه کار کنیم و اون اینه که اجرا کنیم. قدم به قدم میریم جلو و هر روز یه حرکت تازه میزنیم!》
-:《خب ارتباط اینا به من چیه؟ گفته بودی از من شروع میکنی. من جوونم! آرزو دارم!》
ساجده:《یکی از ویژگی های حاج قاسم بصیرت بوده. یعنی میدونسته چی درسته و بهش عمل میکرده. نمیزاشته کسی نظرشو عوض کنه. یادته بهت گفتم تو وقتی میدونی یه کاری درسته و خانوادت هم میگت درسته، دیگه نباید به حرف برادرت توجه کنی؟ خب اینم همینه! رهبری تو یکی از خطبه ها... بزار ببینم... اها ! مورخ ۹۸/۸/۸ گفتن که آدم بی بصیرت مثل آدم نابیناست. نمیخوام بگم برادرت دشمنته. نه اصلا! اما نباید نظرتو عوض کنی. بهش نشون بده که میتونی. 》
-:《اوهوم.... . جمله خیلی سنگین بود. سه روز سکوت!》
فاطمه:《 خب الان باید چیکار کنیم؟》
ساجده:《ماموریت ها اینطوریه که :
اول از همه باید درمورد نقش شهید سلیمانی در منطقه بحث کنیم.
دوم باید درمورد سلیمانی های گام دوم و بیانیه ی ۹ دی صحبت و تحقیق کنیم و نشر بدیم به طریقه های ممکن.
سوم هم اینکه وصیت نامه ی حاج قاسم رو گروهی بخونیم و در مورد ولایت فقیه و استکبار ستیزی و دشمن شناسی هم اطلاعات جمع و جور کنیم. 》
-:《داداشم و دوستاش هم باید کمک کنن. به اونا هم میگم. فکر از ما اما عمل شریکی.》
فاطمه:《 اره. خدایی این همه کار از ما بر نمیاد.》
این داستان ادامه دارد...
🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊
____________________
🔆مدرسه تربیت تشکیلاتی نوجوان مضمار
🇮🇷 https://eitaa.com/joinchat/566296620Cb6b44ca14e