eitaa logo
کتاب فاتحان نُبُل و الزهرا
65 دنبال‌کننده
211 عکس
62 ویدیو
3 فایل
نظرات ¦ تولیدات ¦ عکس ها ¦ مرتبط با کتاب فاتحان نبل و الزهرا فروش: @jamandehazsoada
مشاهده در ایتا
دانلود
مصادیق زنده بودن شهدا همرزم شهید سید مهدی موسوی، اولین شهید مدافع حرم خوزستان ، نقل می کند که ما در منطقه ی کمپلو اهواز زندگی می کردیم. طبقه پایین منزل رستوران بود و ما طبقه بالای آن با پدر و مادر بودیم. دوست داشتیم اگر شرایطش محقق شد حسینیه ای بسازیم و در همان مکان نیز خودمان زندگی کنیم. یک شب در عالم رویا شهید سید مهدی به خوایم آمد و گفت منزل خود را بفروشید و آدرس منزلی را داد و گفت آن را بخرید و پایین آن را حسینیه و دو طبقه منزل برای خودت و پدر و مادر بسازید. گفتم از کجا معلوم آدرسی که دادی درست است؟! گفت: نشانی اش این است که عکس من که در اتاقت نصب کردی الان کج شده است. همرزم شهید گفت به محض اینکه بیدار شدم به سراغ عکس رفتم و دیدم همانطور که شهید فرمود عکس روی دیوار کج شده بود. به همین خاطر بنا به دستور شهید به آن نشانی که داده بود رفتم و آن خانه را تهیه و حسینه و خانه را ساختم. به زودی کتابی با محتوای مصادیق زنده بودن شهدا چاپ خواهد شد ان شاء الله شما نیز می توانید مطالب خود را در این خصوص برای ما ارسال کنید @jamandehazsoada ➕ دعــــوت شـــــهــــدا هستیـــــد 👇 [🇮🇷] [ @rahiankhuz ] [🇮🇷]
عزیزی اگر هست که هزینه کتاب فاتحان را پرداخت کرده و احیانا هنوز کتاب به دست ایشان نرسیده لطفا به بنده اطلاع دهد @jamandehazsoada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شهید بسم الله جعفری از شهدای فاطمیون در عالم رویا به دخترش که با خدا قهر کرده بود و بی حجاب شد! : ته این بی حجابی ها هیچ چیز نیست و جمله امام حسین علیه السلام به دختر شهید و الله شهدا زنده اند ➕ دعــــوت شـــــهــــدا هستیـــــد 👇 [🇮🇷] [ @rahiankhuz ] [🇮🇷]
مصادیق زنده بودن شهدا داستان تحول یک دختر امروزی با عنایت شهید هادی ذوالفقاری قضیه از این قرار بود که من آدمی بودم که زیاد مذهبی نبودم ، با شهدا هم آشنایت خاصی نداشتم شاید در همین حد که خیلی سال ها پیش کسانی بودن رفتند جنگ و شهید شدند . تا اینکه یک شب از شب های همیشگی ام با دوستانم می رفتم بیرون با همون پوششی که جالب نبود و شوخی هایی می کردیم و حرف هایی می زدیم که مناسب نبود و به خانه بر می گشتیم. قضیه از اینجا شروع شد که شب خوابیدم و خواب دیدم پسری حدوداً ۲۳ ساله یا شاید کمی بالاتر اما خب جوان و رشید و خوش سیما رو به رویم ایستاده بود و با لبخند نگاهم می کرد نمی دونستم کیه و اصلاً با من چه کار داره اما از حضورش احساس خوبی داشتم و دوست نداشتم که برود. یک آن دیدم حرکت کرد و من نا خواسته دنبالش می رفتم. من را وسط تعداد زیادی مرد برد که به من نگاه می کردند، بعضی ها دور ما حلقه زده بودند و بعضی ها از کنار من رد می‌شدند. انگار اون پسر جوان می دانست که چی تو مغز من میگذرد. با همان لبخندی که داشت گفت می خواهی که همیشه پیش شما بیایم؟! من که کلی خوشحال شدم گفتم: آره! گفت: پس باید به من سه تا قول بدهی! دستش را کشید به سمت جمعیت و به من گفت: این مرد ها رو می بینی؟ گفتم: آره گفت: قول می دهی توی چشم شان نگاه نکنی؟! قبول کردم.گفت: شرط دوم اینکه برای من یک کاری انجام بدهی. گفتم: چه کاری؟! گفت: خودت می فهمی! وقت برای آشنایی زیاده است! و حرکت کرد. منتظر شرط سوم بودم که از خواب پریدم وقتی بلند شدم خیلی برام عجیب بود. قیافه ی آن پسر جوان به طور خیلی واضحی توی ذهنم باقی مانده بود اما خب نمی دانستم که او کیست. باعث شده بود درگیر فکری پیدا کنم و دوست داشتم بفهمم او کیست؟ تا اینکه بعد ظهر دیدم برادرم یک سری عکس های شهدا را چاپ کرد و دارد به دیوار اتاقش می چسباند. یکی یکی نگاه به عکس های روی دیوار انداختم، تا اینکه چشمم به عکس همان پسری که تو خوابم بود خورد . شک شدم. یک باره انگار یک لرزه سریع و کوتاه خوردم و به برادرم گفتم: این کیه؟! این همان آدمی است که توی خوابم بود! گفت: این شهید محمد هادی ذوالفقاری که از شهدای مدافع حرم است. گفتم: مدافع حرم؟ مدافع حرم یعنی چی؟ خیلی کوتاه برایم توضیح داد. رفتم کلی جست و جو کردم و درباره ی ایشان مطالب خواندم و فهمیدم ایشان روی نگاه به نامحرم تاکید داشتند و یاد چیزی که در خواب گفتند افتادم. سعی می کردم که به گفته او عمل کنم اما خب نمی دانستم کاری که گفت برای من انجام‌ بده چه بود؟ بعدها با کانالی به اسم کانال راهیان نور خوزستان و آنجا با شهدا خیلی آشنا شدم. گاهی برای مدیر کانال مطالب شهدایی ارسال می کردم چند وقت بعد، خودم مدیر همان کانال شدم! آن جا بود که تصمیم گرفتم اسم کاربری ام، اسم شهید ذوالفقاری باشد و گمنام فعالیت کنم و ثوابش را به شهید هدیه کنم. من شرط دوم را در این دیدم اما اگر چیز دیگری بود، الله اعلم... کتاب پسرک فلافل فروش (‌در رابطه با شهید محمد هادی ذوالفقاری) رو خواندم و کم کم به شهدا نزدیک شدم و کتاب های شهدایی بیشتری خواندم. تا این که یک روز در جوار شهدای گمنام شهرمان تصمیم گرفتم ارثیه ی حضرت زهرا(س) را سر کنم. اون لحظه گفتم چادرم را برای حضرت زهرا(س) و شهدا به سر می کنم، شماها هم نگه دارم باشید و با توسل به شهید ذوالفقاری و شهدای گمنام به سر کردم و تا به امروز الحمدالله توفیقش را داشتم و سعی کردم نگه دارش باشم. هرچند باید در رفتار و اخلاق هم خودمان را شبیه به آنها کنیم ان شاءالله ➕ دعــــوت شـــــهــــدا هستیـــــد 👇 [🇮🇷] [ @rahiankhuz ] [🇮🇷]
کتاب فاتحان نُبُل و الزهرا برش 1⃣3⃣ 🔺شهید محمد کیهانی تنها کسی که فکر می کرد شهید شود ❁در آن جمع وقتی بین رفقا و رزمندگان می رفتم هیچ چهره ای برایم تداعی شهادت نمی کرد، یقینا اشکال از گیرنده بود وگرنه بعد ها که فکر کردم دیدم چقدر کور بودم و متوجه این همه پالس های آنها نشدم! ولی از بین همه فقط شهید کیهانی توجه ام را جلب کرد. رفتم سمت گروهان ویژه، به نظرم آمد که این بشر شهید می شود ولی ناگهان چشمم به اسلحه ی زیبایش افتاد. یک کلاشنیکف سیاه و دوربین دار بود. ازش گرفتم و براندازش کردم، از بین همه ی رزمندگان تنها کسی که به دلم الهام شد که شهید می شود ایشان بود ولی آن زمان و در ان ماموریت شهید نشدند و چند سال بعد در دفاع از حرم حضرت زینب(س) به شهادت رسیدند. ●نامه ی من و ماموریت محمد ❁تنها همرزمی که توانستم تا آن زمان به تشیع پیکر پاکش برسم شهید کیهانی بود. هم بوسه بر کفنش زدم هم در قبرش خوابیدم، هم نمازش را خواندم و هم یک دل سیر برایش گریه کردم، اما مهم تر از آن ها این بود که وقتی در قبرش رفتم و برگشتم تصمیم گرفتم برای امام حسین علیه السلام نامه بنویسم و به شهید بدهم تا به ایشان برساند، با اشک و زاری نوشتم. کنارم جمشیریان هم بود. بعد دوباره با گریه وارد قبر شدم و در محل سر محمد، نامه را زیر خاک گذاشتم و بیرون آمدم،امید دارم نامه ام را به آقا رسانده باشند هنوز منتظر پاسخ نامه هستم اما هنوز.... ادامه دارد... {شرح دلاورمردی شهدای مدافع حرم خوزستان در عملیات آزادسازی شهرک های شیعه نشین و سوریه و شهیدان حاج قاسم سلیمانی، حججی، نوید صفری و... } برای خرید و دریافت کتاب به آیدی زیر مراجعه کنید @jamandehazsoada یا با شماره زیر در ایتا / روبیکا پیام دهید 09362765887 ➕ فاتحان نبل و الزهرا 👇 [🇮🇷] [ @fatehan94 ] [🇮🇷]
امسال هم ان شاء الله بنا داریم که حداقل به تعداد شهدای مدافع حرم خوزستان کمک هزینه ۵۰۰ هزار تومانی جهت زائران اربعین حسینی با اولویت زائر اولی ها پرداخت کنیم از اکنون می خواهیم با همت شما مومنین و به یاد شهدا، نسبت به جمع آوری هدایای شما اقدام کنیم https://eitaa.com/joinchat/1167851911C8b91e90652 لینک گروه جهت دعوت خیرین به گروه اربعین است ➕ دعــــوت شـــــهــــدا هستیـــــد 👇 [🇮🇷] [ @rahiankhuz ] [🇮🇷]
کتاب فاتحان نُبُل و الزهرا برش 2⃣3⃣ ●خرمشهر ها در پیش است! ❁چند روزی در خط پدافندی باشکوی بودیم. چند نفر که داشتند عربی صحبت می کردند در سنگر ما آمدند، سنگر که چه عرض کنم؟ خانه های مخروبه ای که بین آنها را با خاک پر کرده بودند. خانه هایی که حتی به سیم های برق داخلش هم رحم نکرده بودند با عربی دست و پا شکسته متوجه شدم شیعیان نبل و الزهرا هستند. سر صحبت باز شد. یکی از آنها عکس کودکی را در گوشیش به من نشان داد و گفت این برادرم است و از وقتی که به دنیا آمده تا الان که چهار ساله است اورا ندیدم. چون این عزیزان بیرون شهرک های خود بودند و داعش وطنشان را محاصره کرد و دیگر نتوانستند برگردند و تنها راه ارتباطی آنها از طریق فضای مجازی بود. ❁چه بسیاری از آن عزیزان که در راه دفاع از حرم و باز پس گیری و رفع حصر مناطق شیعه نشین، دیگر خانواده خود را زیارت نکردند و چه بسیار جوانان و خانواده هایی که در بمب باران های داعش و استکبار به فیض شهادت نائل آمدند و آرزوی دیدن عزیزانشان را با خود به بهشت بردند. گویا خدا به ذهنم آورد و بر زبانم جاری کرد_ جالب است بدانید اکنون که این مطلب را می نویسم ۲ خرداد ۱۴۰۰ است یعنی یک روز مانده به روز خرمشهر عزیز_ به او گفتم: ما یک خرمشهر داریم که در زمان دفاع مقدس بیش از یک سال دست بعثی بود و خدا آن را آزاد کرد. ان شاءالله به زودی شهرهای شما آزاد خواهد شد(ستحریر ان شاءالله) ادامه دارد... {شرح دلاورمردی شهدای مدافع حرم خوزستان در عملیات آزادسازی شهرک های شیعه نشین و سوریه و شهیدان حاج قاسم سلیمانی، حججی، نوید صفری و... } برای خرید و دریافت کتاب به آیدی زیر مراجعه کنید @jamandehazsoada یا با شماره زیر در ایتا / روبیکا پیام دهید 09362765887 ➕ فاتحان نبل و الزهرا 👇 [🇮🇷] [ @fatehan94 ] [🇮🇷]
مشارکت در ارائه خدمات به زائران حسینیامام صادق علیه السلام: خدایا... من و برادران و زائرین قبر پدرم حسین علیه السّلام را بیامرز، آنان که اموالشان را انفاق کرده و بدن‌هایشان را به سختی انداخته، به خاطر اشتیاق در نیکى به ما و امید به پاداش‌‌هایى که در دوستى و پیوند با ما نزد توست. 🏴 موکب محبان اهل بیت علیهم السلام 5892-1014-5383-3457 عبدالرحمان یزدان زاده
کتاب فاتحان نُبُل و الزهرا برش 3⃣3⃣ ❁به من که توفیق نرسید و قبل از آزادسازی با آن کیفیت که عرض شد برگشتم، ولی در بیمارستان شاهد حضور بچه های گردان فاتحین خوزستان در نبل والزهرا بودم که اوج خوشحالی من تا آن روز بود، بعدها از شهید کیهانی فیلمی دیدم که در نبل می دوید و با صدای گرفته داد می زد: «همان طور که امام خمینی(ره) فرمود: خرمشهر را خدا آزاد کرد، نبل والزهرا را هم خدا آزاد کرد» ❁این جمله را از عمق وجود می گفت. وقتی از زبان برادر جانبازم زاهد عزیز شنیدم که ما ذکر می گفتیم و بدون هیچ در گیری خاصی مناطق یکی پس از دیگری فتح می شد به این جمله شهید کیهانی بیشتر ایمان می آوردم. هرچند می دانستم که «وما رمیت اذ رمیت ولکن الله رمی» ادامه دارد... {شرح دلاورمردی شهدای مدافع حرم خوزستان در عملیات آزادسازی شهرک های شیعه نشین و سوریه و شهیدان حاج قاسم سلیمانی، حججی، نوید صفری و... } برای خرید و دریافت کتاب به آیدی زیر مراجعه کنید @jamandehazsoada یا با شماره زیر در ایتا / روبیکا پیام دهید 09362765887 ➕ فاتحان نبل و الزهرا 👇 [🇮🇷] [ @fatehan94 ] [🇮🇷]
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خدایا...! شهدا قبل عملیات به کجا میرسیدن؟! ما را همانجا برسان... 🎥شهدای مدافع حرم ➕ دعــــوت شـــــهــــدا هستیـــــد 👇 [🌹] [ @rahiankhuz ] [🌹]
کتاب فاتحان نُبُل و الزهرا برش 4⃣3⃣ ●شهید عباس کردانی •نوشابه ❁مدتی بود در سوریه بودیم. وضعیت غذا چندان خوب نبود و معمولا غذای سرد و بدون مخلفات ! میرسید، بعد از سیفات به الحاضر رفتیم. دلم نوشابه می خواست. داشتیم با عباس صحبت می کردیم شنیدم قرار است بازار برود، به او گفتم می توانید نوشابه بیاوردید؟! گفت سعی می کنم، رفتند و آمدند گفت نشد! گفتم طوری نیست. چند وقت بعد دیدم یکی از بچه ها با یک نوشابه خانواده که کمی در آن باقی بود آمد و گفت این را عباس برای شما فرستاده است، یعنی برای محقق کردن خواسته من، همه ی تلاشش را کرد و فراموش نکرد. ●اورکت محمود ❁همان طور که در بخش شهید اسکندری خواهم گفت. محمود یک اورکت غنیمتی داشت که قبل از شهادتش به برادر زاهد داد،‌ بعد از شهادت محمود، عباس که می دانست جریان آن اورکت چیست از زاهد آن را مطالبه می کند و زاهد هم آن را به عباس می دهد، جالب است بدانید عباس در تل طاموره با همان اورکت شهید محمود مراد اسکندری به شهادت رسید و زاهد هم در همان مکان به شرف جانبازی نائل آمد. آن هم با جانبازی که تا دیدن تونل نورانی که تجربه گران نزدیک به مرگ آن را گزارش کرده بودند پیش رفت و برگشت. ادامه دارد... {شرح دلاورمردی شهدای مدافع حرم خوزستان در عملیات آزادسازی شهرک های شیعه نشین و سوریه و شهیدان حاج قاسم سلیمانی، حججی، نوید صفری و... } برای خرید و دریافت کتاب به آیدی زیر مراجعه کنید @jamandehazsoada یا با شماره زیر در ایتا / روبیکا پیام دهید 09362765887 ➕ فاتحان نبل و الزهرا 👇 [🇮🇷] [ @fatehan94 ] [🇮🇷]
کتاب خاطرات راوی از بیش از ۲۴ شهید مدافع حرم راوی از حاج قاسم سلیمانی خاطرات راوی از شهید محسن حججی راوی از دفاع از حرم خاطرات ناب از دیدار با خانواده شهدا و... در نمایشگاه کتاب تهران سالن انتشارات عمومی راهرو ۹ غرفه ی ۱۸ انتشارات راه ماندگار ➕ دعــــوت شـــــهــــدا هستیـــــد 👇 [🇮🇷] [ @rahiankhuz ] [🇮🇷]
کتاب فاتحان نُبُل و الزهرا برش 5⃣3⃣ ●بالاترین ذکر، یازهرا{س} ❁عباس آدم عجیبی بود. این را می شد در نگاه اول هم فهمید. اما این که او عارف بود را بعدها من در کتاب برادرم عباس و در مصاحبه ای که از ایشان گرفته بودند دیدم.بچه ها بعد از شهادت۹ رزمنده خوزستانی و راضی کردن سپهبد پاسدار شهید حاج قاسم سلیمانی برای حضور در عملیات بعد آن هم به عنوان پیش قراول و خط شکن، آماده ی انجام عملیات بعدی شدند، زاهد و چند نفر دیگر قرار گذاشتند ذکر بگویند تا بدون درگیری مناطق را فتح کنند! این کار را کردند و واقعا بدون در گیری خاصی و بدون تلفات مناطق را یکی پس از دیگری فتح می کردند ❁خبر به گوش عباس رسید. پیش آنها آمد و گفت شنیدم که ذکر گرفتید و در عملیات ها بدون درگیری انجام می شود؟! گفتند بله همین طوراست. گفت؛ چه ذکری می گویید؟! گفتند چه ذکری به نظرت می آید؟ عباس گفت: بالاترین اذکار(یا زهرا{س} ) است. انها گفتند نه! این ذکر را نگفتیم و به ایشان آن ذکر را نگفتند!شهید عباس هم گفت؛ لطفا در این عملیات دیگر ذکر نگویید ، بگذارید عملیات انجام دهیم! بچه ها به خواست عباس برای تامین امنیت نبل و الزهرا در ارتفاعات طاموره، ذکر نگفتند و شد آن چه شد اما آنچه مهم بود این است که شهید عارفی مثل عباس بالاترین اذکار را یا زهرا (س) می دانست ادامه دارد...🌿 {شرح دلاورمردی شهدای مدافع حرم خوزستان در عملیات آزادسازی شهرک های شیعه نشین و سوریه و شهیدان حاج قاسم سلیمانی، حججی، نوید صفری و... } برای خرید و دریافت کتاب به آیدی زیر مراجعه کنید @jamandehazsoada یا با شماره زیر در ایتا / روبیکا پیام دهید 09362765887 ➕ فاتحان نبل و الزهرا 👇 [🇮🇷] [ @fatehan94 ] [🇮🇷]
معرفی کتاب ها و محصولات فرهنگی سپاه ولی عصر (عج) خوزستان در نمایشگاه کتاب تهران مسئول حفظ و نشر آثار سپاه ولی عصر (عج) خوزستان گفت: انتشارات راه ماندگاروابسته به مرکزحفظ و‌نشر آثارسپاه ولی عصر (عج) خوزستان درنمایشگاه بین الملی کتاب تهران محصولات خود را در راهرو شماره ۹ عرضه می کند. لینک خبر 🌐https://basijnews.ir/fa/news/9512808 ✅ کتاب فاتحان نبل و الزهرا ➕ دعــــوت شـــــهــــدا هستیـــــد 👇 [🇮🇷] [ @rahiankhuz ] [🇮🇷]