حاج حسین می گفت:
ما آمده ایم از اسلام دفاع کنیم؛ اگر چه همه ما
شهید شویم، نیامدیم پیروز شویم، ما آمده ایم
به تکلیف عمل کنیم، ما همین امروز آماده ایم...
#شهید_حاج_حسین_خرازی
حاج حسین می گفت:
ما آمده ایم از اسلام دفاع کنیم؛ اگر چه همه ما
شهید شویم، نیامدیم پیروز شویم، ما آمده ایم
به تکلیف عمل کنیم، ما همین امروز آماده ایم...
#شهید_حاج_حسین_خرازی
ابوالجواد
خمپاره چندمتری من بزمین خورد
وموج انفجارمنو پرت کرد داخل کانال بچه ها دنبالم میگشتن تااینکه کمی بخودم امدم متوجه شدم پای چپم دیگه حرکت نمیکنه
وترکش درست قسمت تحتانی ستون فقرات اثابت کرد
به کمک بچه هابه سنگربهداری رفتم امدادگرمنو پانسمان کرد
خط هم انچنان زیراتش دشمن بودکه نظیرش رادرهیج عملیاتی ندیدم حتی بعدها ازفرماندهان هم راجع به اتش تهیه انشب همین جمله راشنیدم
کمی استراحت کردم مصطفی امددنبالم
گفتم نمیتونم راه برم
گفت میخوای اینجابشینی بیاتوسنگرتیربار
بلندم کرد باکلی مشکلات منوبردداخل کانال سنگرتیربار
کلی مهمات و موشک ارپیجی گذاشت کنارم و بایه کلاش باچندتا خشاب
رفت ودیگه ندیدمش
قایقهای عراق دیوانه واربه خط میزدن
وبچه هاهم ازشون پذیرایی میکردن
خیلی هم ازشون تلفات گرفتیم
اما بخاطراتیش سنگین دشمن تحرک بچه هاکم شده بود واین به نفع مانبود
دوتابسیجی کمکی هم کنارم بودن
ونوارپرمیکردن
از فوج اول قایقها حسابی پذیرایی کردیم و نتونستن به خط برسن
اونشب موشک و گلوله های توپ دشمن که بخاطرتاریکی شب مشخص بود بصورت یک حلال ازخط دشمن تا خط ما نمایان بود وتمامی نداشت
وادوات سنگین ما تونست فقط دوتا 107شلیک کنه ومورداثابت قرارگرفت
وتااین لحظه سلاح سنگین ما ارپیجی بود
کلی هم شهیدومجروح دادیم ساعت حدودا شش صبح دستورعقب نشینی امد
اما ماهمچنان درگیربودیم
تاحدودا ساعت 10صبح
وفرمانده گردان رو دیدم که یکی یکی به سنگرهامیامدومیگفت بکشیدعقب
ولی دیگه نه نیرویی داشتیم ونه توان حرکت
دلم میخواست همونجا بمونم چون خون زیادی ازم رفته بود
دوتابسیجی که کمکم بودن هردوشهیدشدن بعدهافهمیدم پسرخاله بودن وازلحاظ قیافه هم خیلی شبیه بهم
ازدژبه کمک بچه هاپایین امدیم وبچه هایی که سالم تربودن محروحارو حمل میکردن
بعضی ازبچه ها دوتا مجروح رو کمک میکردن
صحنه دلخراش و سختی بود
خیلی ازدوستام موندن و من بایدبرم
سخت ترین لحظات جنگ همین چیزهاست
کناریه خاکریز نشستم حدودا صدمتری مت دیدم بچه ها رواسیرکردن و دارن میبرن سمت قایق
پیش خودم گفتم دیگه اینجااخره چون خط شکسته شده بود و عراقیها درحال پاکسازی خط مابودن این یعنی تمام
دیگه اوت اتیش سنگین خبری نبودوکمی خط اروم شده بود وفقط صدای کلاش وسلاح سبک میامد
رسیدیم به سراهی عراقیها مارودیدن باتان مارو میزدن نمیشد عبورکرد زمینگیرشدیم
تکتیراندازهاهم مارودیدن ونمیذاشتن ردشیم
تااینکه یکی ازرزمنده ها بنام شهیدمومنی ازبچه های گلستان برگشت سمت دژ روی دژیه پدافندچهارده ونیم بود نشست پشتش برای اینکه ماروتامین کنه تاعبورکنیم
به محض اینکه ردشدیم صدای انفجارشدیدی توجه مارو بخودش جلب کرد
باتانک مستقیم شهیدمومنی روزدن
ودیگه هیج ازجنازه شهیدباقی نماند
کمی جلوتر فرمانده گردان مجروح شدوبچه ها همدیگه روکمک میکردن تازودترعبورکنیم
چون داشتن خط روپاکسازی میکردن وهرلحظه امکان رودر رویی داشتیم
جلوترکه امدم امدادگری که کلی از بچه هارو پانسمان کرد خودش باچندتا ترکش کنارجاده نیمخیزافتاده بود ودرحال گفتن شهادتین
دستش روبطرفم بلندکرد وداشت یه چیزی میگفت
اما اصلامتوجه جملاتش نشدم
خیلی ازبچه ها کنارو گوشه افتاده بودن
خیلی سخت بود
بعدازاینهمه سال همچنان صحنه سخت و طاقت فرسای عقب نشینی و جاگذاشتن همرزمان منو عذاب میده
کناریه راه باریکه به پست چندتا عراقی خوردیم ودرگیرشدیم
وچندتاازدوستان مجروح شدن ازجمله من که یه گلوله به پایم خورد
خوشبختانه عراقیها به عقب برگشتن و راه باز شد به عقبه خط ماکه رسیدیم به فکرپدرم افتادم دیدم که کامیونی که پدرم راننده اش بود اتیش گرفته
اطراف رو باکمک دوستان گشتیم و کسی نبود
بعدهاراجع به اونشب ازپدرم پرسیدم گفت اوایل درگیری به ماگفتن بریدعقب وزودترعقب نشینی کرده بودن
کمی عقبترکه امدیم باپیکرشهدای خودما برخوردکردیم وباعث تعجب ماشدکه این نیروها دوکیلومترعقبترازخط چطوربشهادت رسیدن
یادامام و شهدا هدیه کنیم صلوات برمحمدوال محمد
ان شاءالله ادامه درشبهای بعد
بسم الرب شهدا
این بخش روایت شهدای بهداری (امدادگر) که حدودا17نفردریک سنگربشهادت رسیدن
بنام خدای شهیدان
بنام خدای شیرمردانی که درهورارامیده اند انانکه درشلمچه و فاو هویزه درخون خودغلطیدن وانان که از نوعروسانشان گذشتن و برای دفاع ازدین وناموس وطن وجهاد درراه خدا هجرت کردن
زمستان سال 1365هفت تپه میعادگاه رزمندگان ل25کربلا درحال اموزش ادوات بودیم وعملیات کربلا4تازه تمام شده بودوازحجم اموزش بنظرمیرسیدعملیاتی درپیش روداریم ( یعنی عولیات کربلای پنج درمنطقه حساس ودشوارازلحاظ موانع وحتی موانع طبیعی)
بعدازاموزش دسته بندی وگروهانهامشخص شدومن و چندتاازهمشهریهام مثل شهیدسیدحسن حسنی درگروهان ویژه تقسیم بندی شدیم (گروهان ویژه متشکل از سلاح اس پی جی خمپاره60وقناسه بود
وگروهان مامعروف بودبه گروهان یک بارمصرف
بدین منظوریک بارمصرف میگفتن که برای شکارتانک وسنگرونفرات میبایست درنزدیکترین نقطه به دشمن مسقرمیشدیم
سنگرما درست بیست متری بسمت جزایربوارین بود
وحدودا سنگربهداری هم چندمتری ازسنگرمافاصله داشت
سنگربهداری طوری ساخته شده بودکه اگریه مجروح روبه بهداری میبردن حتی جراحیهای اولیه جهت جلوگیری ازخونریزی واحیاانجام میشدواینطورنبودکه متاسفانه بعضی ازعزیزان میگن برای جان بسیجی ارزش قائل میشدن حتی پزشک جراح درخط مقدم مشغول کارمیشد
چندروزی ازعملیات گذشته بود یادم میاد دریه تک سنگین عراق که معروف به تک 48ساعته بود
عراق قصدداشت ازکانال ماهی وازسمت جزایرتا دریاچه روپس بگیره اما بادفاع جانانه رزمنده ها به عقب برگشتن
سلاح ما فقط ارپی جی واس پی جی وتفنگ 106بود اما درمقابل صفی طولانی ازدیواراهنین یعنی تانکهای پیش رفته که استادگی درمقابل چنین هجومی محال بود
لطف خدا شجاعت واستادگی رزمتده هاباعث میشدکه هربارباکلی تلفات وازدست دادن کلی تانک به عقب برگردن
صبح اول وقت یه تویوتا وانت برامون مهمات اوردن چون احتمال تک دشمن بودچون روزهای اول عملیات کربلای پنج بود
مهمات کنارسنگرما دپوبود
ساعت حدودا 8صبح درگیری شروع شد
انروز مهمات رو حدودا تا ساعت یک بعداز ظهر شلیک کردیم باسه قبضه خمپاره60 ویک قبضه اس پی جی
دیگه نه گوش شنواداشتیم نه نای حرکت کردن
داخل سنگر استراحت کردیم سنگرما به عرض 60 الی 70 سانت و طول 2مترکه 4نفربا مشکلات سرمیکردیم چون فرصت وامکانات ساخت سنگرنبوذ
فردای صبح کمی خط اروم شده بودوما سه چهرروزی بودکه تومنطقه بودیم
البته منطقه عملیاتی هر48ساعت نیرو رو تعویض میکردن اما برای مااین اتفاق نیفتاد وماهم بدمون نمیامد وحرفشونمیزدیم
برای بازدیازسنگررفتم تقریبا روی خاکریزکه متوجه شدم خاک ازروی سنگرماکناررفته و بابرخورداولین گلوله سنگرروی مااوارمیشه
تصمیم گرفتیم که چنتاالوارفعلاروی سنگربذاریم تاسرفرصت لودراگرامدروسنگرماهم خاک بریزه
الوارهاهم نزدیک سه راه مرگ بود
واون نقطه خاکریزی کوتاه داشت اززانوبه بالای مادرتیررس ودیدبود وبسیارخطرناک تصمیم گرفتیم بااحتیاط دونفردونفربرای اوردن الواراقدام کنیم شهیدان حسن کندوری ازگرگان وسیدحسن حسنی ازبهشهرابتدارفتن به محض رسیدن به الوارها متاسفانه خمپاره 81درست درفاصله یک متری شون به زمین خوردومنکه پشت سرشون بودم براثرموج انفجارپرت شدم
چندلحظه ای که بخودم امدم متوجه شهادت شون شدم
وسریع به بهداری که درنزدیکی مابودرفتم
بچه های امدادگروبهداری سریع امدن وپانسمان شون کردن وباامبولانس به عقبه بردن
یعنی شهادت دوستانم وتنهایی ودلتنگی
ویکی دیگرازهمسنگرانم هم ازپیشم رفت ومن تنهای تنهاشدم
ودراین حین متوجه یکی از همشهریهام شدم که پزشکیارهست ودرسنگربهداری هست
جوان خوش سیما ونترسی بودپدرش ازفرمانده هان وهمنین برادربزرگوارش
ایشان سیدحسین بنی کاظمی بود
فردای انروز توسنگرنشسته بودم ومنتظر دستوراتش
خط کمی ارام بود تقریبا نزدیکیهای ظهر
پیک یکی ازگردانهای پیاداصفهان درست جلوی سنگرما مجروح شد وموتورسیکلتش هم اسیب دید
مجروح روبردن وموتورموند
تااینکه سیدحسین به اتفاق یکی ازهمسنگریهاومن مشغول روشن کردن موتورشدیم سوراخ باکش رو باجیره جنگی که شبیه شکلات بود بستیم وخواستیم روشنش کنیم که خمپاره60پشت سرسیدحسین بزمین خوردهیج کدومشون طوری نشدن وازلای پایشون یه ترکش به ران پای راستم خورد وبه زمین افتادم
اه و ناله ام به هوارفت اولین دفعه بودکه ترکش خورده بودم
وقتی ارامش وخونسردی رودرچهره سیدحسین دیدم خودموجمع وجورکردم
پایم رو پانسمان کردوخوشبختانه ترکش ازپام عبورکردونیازبه جراحی نبود
موتور رو رشن کردوکنارسنگرم کذاشت که بعدازچندروز ازلشکراصفهان امدن بردن
اما سیدحسین وقتی خواست ازپیشم بره بسمت سنگرخودش
بهم گفت خوبی اگه میخوای بفرستمت عقب
ازخونسردی نترس بودنش حیاکردم گفتم خوبه نیازی نیست وموندم
بایرخوردی که باهاش داشتم مجذوبش شدم
وتالینکه شدفردای ان روز که حادثه سخت و دلخراشی اتفاق افتاد
ان شاالله ادامه درقسمت وشبهای بعد
التماس دعا
@ خانواده شهدا بالاترین مجاهدان بیرون از میدان هستند
# رهبرمعظم انقلاب اسلامی صبح امروز در جمع خانوادههای معظم شهدا:
اسم جهاد که میآید آنچه که اول در مقابل چشم انسان ظاهر میشود آن جوان رزمندهای است که در میدان دارد میجنگد. خب بله، او مجاهد فی سبیلاللّه است. اما فقط او نیست؛ مجاهدینی هستند بیرون از میدان.
🔹 آن بانویی که خانهی خودش را محل پختن نان برای رزمندگان قرار میدهد، او هم مجاهد است.
🔹 آن خانوادهای که همهی زندگی خودشان را صرف پشتیبانیِ تغذیه و امکانات زندگی برای رزمندگان قرار میدهند آنها هم مجاهدند، جهادند.
🔹 در بین مجاهدین بیرون میدان چه کسی رتبهاش و منزلهاش میرسد به اندازهی پدر شهید یا مادر شهید یا همسر شهید؟
اینها مجاهدین فیسبیلاللّهاند. «فَضَّلَ اللَّهُ الْمُجاهِدِينَ عَلَى الْقاعِدِين» شامل اینها هم میشود، اینها مجاهد فیسبیلاللّهاند. ۱۴۰۲/۴/۴
هدایت شده از 🕊️شهدای خان طومان ؛🕊️
دیدار سردار حاجیزاده با سردار حاج علی فردوس فرمانده بابلی خود در لشکر ٢۵ کربلا پس از ۴۰ سال
️🔹️فرمانده نیروی هوافضای سپاه بعداز ۴۰ سال فرمانده گردان زمان جنگ خود ( سردار حاج علی فردوس ) در لشگر ۲۵ کربلا را در حاشیه مراسم بزرگداشت شهید دکتر مصطفی چمران در دانشگاه مازندران ملاقات کرد.
🔹️سردار حاجیزاده در این دیدار گفت عمق شناخت من از مردم شجاع و ولایت مدار خطه شمال، مازندران، گیلان و گلستان در زیر آتش سنگین دشمن و جنگهای تن به تن بود. در شرایطی که دشمن در دژها و سنگرهای مستحکم در نقاط مرتفع مستقر بودند و رگبار تیربارها و مسلسلها لحظهای قطع نمیشد رزمندگان شجاع و دلاور مازندرانی سینههای خود را سپر گلوله کرده و سنگرهای دشمن بعثی (صدام ) را یکی پس از دیگری تصرف میکردند.
🔹️درود و سلام و رحمت بر پدر و مادرانی که چنین جوانان شجاع و ولایت مداری در دامان خود پرورش دادند .
پنجشنبه، ١ تیر ۱۴۰۲.
. #ماشالله، به مردان و زنان جهادی و ولابی، انقلابی مازندران قهرمان.
هدایت شده از عهد یاران ساری
🇮🇷
📝 سرنخ مشروبات تقلبی!
🍃🌹🍃
🔻اگر روزی بشنوید مسمومیت ناگهانی و سریالی در چند شهر بخاطر مصرف #مشروبات_الکلی_تقلبی، عمدی و حاصل کار مشترک واردکنندگان گردن کلفت مشروبات و یک جریان سیاسی_فرهنگی وابسته به غرب بوده چقدر متعجب خواهید شد؟!
🔸گویا هدف دو گروه فاسد، عادی سازی توزیع و مصرف مشروبات است اما یکی در طمع #سود نجومی فروش است و دیگری فاز جدیدی از #دینزدایی را بعد از تهاجم به حجاب دنبال می کند.
🔺نکته مشترک این است که بانیان فساد و #بی_حجابی هم در فازهای آخر دنبال کشته سازی بودند.
✅ راهکار فقط مبارزه هوشمند و محکم با مفسدین است.
✍حمیدرضا ابراهیمی
#ایران_قوی
هدایت شده از بیسیمچی مدیا 🎬
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥دکتر حسین نصر ، رییس دفتر فرح پهلوی: هیچ تحول بزرگی بدون یک رهبر مقتدر ، امکانپذیر نیست و این ویژگی در آیت الله خمینی بود.
🔻داریوش همایون وزیر اطلاعات و جهانگردی رژیم پهلوی : در سال ۵۷ مثل همیشه ضعیف ترین پادشاه در مقابل قوی ترین رهبر قرار گرفت ، خمینی مرد بسیار با اراده و مصمم بود و واقعیت قدرت را از تمام رجال و شخصیت های سیاسی آن دوران بهتر میشناخت درحالیکه محمد رضا شاه اصولاً آدم ضعیف و متزلزلی بود و همیشه آماده فرار بود و در ۳۷ سال دوران پادشاهی اش پنج بار میخواست از کشور فرار کند.
@BisimchiMedia
هدایت شده از عصر تاریخ
مقام معظم رهبری ( سالهایی که رییس جمهور بودند) در میدان جنگ تحمیلی
خرمشهر دهه ۶۰
@AsrTarikh
هدایت شده از 💠▫️بصیرت سلیمانی ▫️💠
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥شوخی حجتالاسلام قرائتی با آیتالله صدیقی امام جمعه تهران
🔅بفرستید برای دوستان
🌹جهاد تبیین با " بصیرت سلیمانی "
@basiratesoleymanei
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 در آخرین اعزام شهید محمد تقی سالخورده ، با ذوق وسایل سفرش را جمع میکرد. اصلاً ندیدم زینب، تنها دخترمان را بغل کند و ببوسد و خداحافظی کند. مأموریتهای قبلی اینطوری نبود. حتی اگر زینب خواب هم بود، میرفت بغلش میکرد و میبوسیدش.
بعداً متوجه شدم که این کارش برای این بود که نکند لحظه آخری زینب زمین گیرش کند. نکند یک وقت دلش بلرزد و از قافله جا بماند.💔
شهید مدافع حرم🕊🌹
#محمدتقی_سالخورده
🔴@sarbazanzeynab🔴