eitaa logo
فاطمه‌ی سلطانی:)
24هزار دنبال‌کننده
2.3هزار عکس
145 ویدیو
262 فایل
🌱 مادرِ کارآفرین؛ دبیر‌جامعه‌شناسی بنیان‌گذار مدرسه رسانه‌‌ای فرهنگی عکاس‌بانو و گروه جهادی‌‌ سَیَلان لینک ناشناس👇 https://gkite.ir/es/10366055 ___________________________ هرسوالی داشتی ازم بپرس؛ @adm_fatemeyesoltaniii
مشاهده در ایتا
دانلود
و بهترین تعریف از زن خانه‌دار رو آقا فرمودن: از نظر اسلام اصلی‌ترین نقش زن، خانه‌داری است / خانه‌داری، به معنای خانه‌نشینی نیست 🔺اصلی‌ترین نقش یک زن، از نظر اسلام همین نقش خانه‌داری است منتها مهم این است که خانه‌داری به معنای خانه‌نشینی نیست. بعضی اینها را باهم اشتباه میکنند وقتی میگوییم خانه‌داری، خیال میکنند میگوییم در خانه بنشینید هیچ کار نکنید، هیچ وظیفه‌ای انجام ندهید، تدریس نکنید، مجاهدت نکنید، کار اجتماعی نکنید، فعالیتهای سیاسی نکنید، معنای خانه‌داری این نیست. 🔺خانه‌داری یعنی خانه را داشته باشید در کنار داشتن خانه هر کار دیگری که از عهده‌ی شما برمی‌آید و میل به آن و شوق به آن را دارید میتوانید انجام بدهید؛ منتها همه در ذیل خانه‌داری است.‌‌ 🔺کارهای اجتماعی در یک مواردی‌ فریضه است، وظیفه است، باید انجام بدهید.
و درباره موضع در مسئله‌ی زن گفتن: موضع ما در قبال مدعیان ریاکار غربی موضع مطالبه است / غرب متجدد نسبت مسئله‌ی زن گناهکار و مقصرند و جنایت کردند / با طرح مطالبه و مسائل مربوط به زن، امید این هست که بتوانید روی افکار عمومی غربی‌ها هم اثر بگذارید واقعاً چون واقعاً آنها زنهایشان در رنجند 🔺در مسئله‌ی زن موضع ما در قبال مدعیان ریاکار غربی موضع مطالبه است، موضع دفاع نیست. یک وقتی سالها پیش در دانشگاه دانشجوها از من پرسیدند شما در فلان قضیه چه دفاعی از خودتان دارید؟ گفتم من دفاعی ندارم، من هجومی دارم. در قضیه‌ی زن این‌جوری است، دنیا مقصر است، دنیا که میگویم یعنی همین دنیای غرب و فلسفه‌ی غربی و فرهنگ غربی موجود البته غرب متجدد به قول خودشان مدرنیته غرب تاریخی را من کاری ندارم آن بحث دیگری است، غرب متجدد یعنی همینی که از حدود دویست سال پیش به این طرف در همه‌ی شئون زندگی حرفی ابراز کرده، ما در قبال اینها مطالبه کننده‌ایم اینها نسبت مسئله‌ی زن گناهکارند، مقصرند، جداً، ضربه زدند، جنایت کردند. 🔺بنابراین صحبتهایی که ما میکنیم جنبه‌ی دفاع ندارد، جنبه‌ی بیان نظر و عقیده‌ی اسلامی است، موضع اسلامی است. حتی من امیدوارم که اگر این مطالبی که درباره‌ی مسئله‌ی زن، موضوع زن مطرح میکنیم و شماها بحمدالله می‌بینم که مسلطید به این مسائل یا خانمهایی که صحبت کردند و کاملاً مسلطند، امثال شماها اینها را تکرار بکنید، بیان کنید، امید این هست که بتوانید روی افکار عمومی غربی‌ها هم اثر بگذارید واقعاً چون واقعاً آنها زنهایشان در رنجند. جامعه‌ی زن غربی امروز در یک رنج ناخودآگاه در مواردی و آگاه در یک موارد دیگری است، روی آنها هم ممکن است اثر بگذارد.‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
20.38M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
سلام دوباره به بانوی محبوبم... دلتنگتان بودیم خانوم جان؛
پناه می‌برم به آن کوچه‌ای که انتهایش به شما برسد...
من هربار که میام اینجا تا سفر بعدم خیلی‌ها پیام میدن که به حاجتشون رسیدن... ففط مهم اینه که دلت وصل باشه؛ من وسیله‌ام شماهم دلتون رو راهی کنید ان شاء الله که حاجت روا باشید
تا پایم را از هواپیما روی زمین دمشق نگذاشتم باورم نشد که دعوت شدم؛ آخر این سفر‌ها قلق خاصی دارند، خیلی‌ها شده دوساعت درون هواپیما منتظرپرواز بودند و بهشان خبردادند سفر کنسل شده و برگردید خانه‌تان... البته بنظر من این سفر‌ از آن‌هاییست که نیاز به اجازه صاحب‌خانه دارد؛ اذن باید بدهد... نمی‌دانم با چه برکتی به من روسیاه نگاه‌کردند که اذن زیارتم دادند؟ بگذریم...
46.05M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
السلام علیک یا زینب کبری(س)
فاطمه‌ی سلطانی:)
السلام علیک یا زینب کبری(س)
فیلمش، زاویه‌اش، موسیقیش... همه‌اش برای من زندگیه
ضریح جدیدتون مبارک بانوجانم؛
پروازمان همزمان با پرواز دبی_دمشق نشست؛ همین موضوع باعث شد روند دریافت چمدان و خروج از فرودگاه یک ساعتی طول بکشد. چمدان‌های بزرگ و متعددی که همراه مسافرهای پرواز دبی بود مایه شگفتی من و دوستم شده‌بود، بطور میانگین هر مسافر ۴ چمدان بزرگ همراه خود داشت، انگار همه‌شان سفر خوبی را با خرید‌های دلخواه خودشان تجربه کرده بودند:) بالاخره از صف طولانی بازرسی خلاص و با ماشینی که دنبالمان آمده‌بود به سمت اسکان راهی شدیم، درست است من برای سومین بار به این شهر می‌آیم اما انگار همه‌ی دفعات قبل در ذهنم پاک شده‌بودند! حس آشنایی داشتم انگار سالهاست اینجارا می‌شناسم اما در عین حال شبیه سفر اولی‌ها همه چیز را می‌بلعیدم مبادا از دست رود، جاده‌ی منتهی به ریف دمشق را، راه خاکی بدون چراغ را، ایست بازرسی اول در ورودی ریف را... پیچ منتهی به خیابان حرم را... اولین روشنایی گنبد را... بنظرم این سِحر سوریه است! هربار که می‌آیی انگار سفر اولی هستی؛ حتی اگر بار چندهزارمت باشد! جادوی جالبیست، هیچوقت نمی‌گذارد این شهر برایت دچار تکرار شود و تو همیشه‌ تشنه‌ی آنی... اما جدی‌جدی دوستم اولین بارش است، از برق چشمانش می‌توانم بفهمم چه در دلش می‌گذرد، از احساسش زیاد حرفی نمی‌زند اما وقتی میرسیم به محل اسکان و می‌فهمد که پنجره اتاقمان درست روبروی حرم‌است و قاب پنجره‌مان گنبد حضرت زینب(س)، باصدای بلند می‌گوید خدای من اینجارو.... واااااای فاطمههههه این دیگه خیلی خوش‌شانسیه... بعد از تجدید وضو روانه حرم می‌شویم، جای بقیه‌ی بچه‌های گروه عکاس‌بانو حسابی خالی است. اتاقمان تا حرم کمتر از ۵ دقیقه فاصله دارد، دراین پنج دقیقه بیش از صدبار اسم بچه‌هارا آوردیم و جایشان را خالی کردیم... بالاخره وارد حیاط حرم می‌شویم؛ ما دیگر وجود نداریم، هرچه هست اشک است و شوق و قلبی‌که به تپش افتاده... آرامش حرم با صدای پس‌زمینه بازی‌بچه‌ها و ماه کاملی که کنار گنبد به امید تبرک نشسته روحم را می‌نوازد؛خوشبختی همین‌جاست، زندگی همین‌جاست،ترجیح می‌دهم در لحظه زندگی کنم فعلا هیچ آرزویی برای آینده ندارم، الان تمام وجودم زندگی در همین لحظه را از من طلب می‌کند، من‌هم سخاوتمندانه به درخواستش پاسخ مثبت می‌دهم؛ السلام علیک یا زینب کبری(س)....