#حدیث_روز👆
🌹امام حسن عسکری_ع
🌱 أعْرَفُ النّاسِ بحُقوقِ إخْوانِهِ وأشَدُّهُم قَضاءً لَها أعْظَمُهُم عِند اللّه شَأنا
🌸آن كه به حقوق برادران خود آشناتر باشد ودر رعايت كردن آنها كوشاتر ، نزد خداوند ارجمندتر است .
📚بحارالانوار ج 41 ص 55
➿〰️➿〰️➿〰️
🌹امام حسن عسکری(ع) می فرمایند:
🌱 از جمله تواضع و فروتنى،
🌸 سلام کردن بر هر کسى است که بر او مى گذرى،
🍃 و نشستن در پایین مجلس است.
🦋【 الّلهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــــ الْفَــرَج 】🦋
♡■♡■♡■♡♡■♡■♡■♡■♡■♡■
🦋✑چه زیباست زندگی کردن با امید... نه امید به
خود؛ که غرور است ! نه امید به دیگران؛ که تباهی✨🖤
است ! بلکه امید به خدا؛ که خوشبختی است🦋✑
♡■♡■♡■♡♡■♡■♡■♡■♡■♡■
❤️ #دلت_آرام_میشود...
✔️دعا خواندن براى فرج #امام_زمان (عج)، فرج ما است:
إِنْتِظارُ الْفَرَجِ مِنَ الْفَرَجِ.
منتظر فرج امام زمان (عج) بودن، فرجها و گشایشهایى را براى انسانها به ارمغان مىآورد؛ ایمانشان محفوظ مىماند؛ دلشان آرام مىشود؛ وجود مقدّس امام زمان (عج) را حس مىکنند؛ با حضرت ارتباطى برقرار مىکنند، و به تدریج یقین مىیابند روزى فرا خواهد رسید که حکومت عدل در جهان برقرار مىشود.
👈دعا کردن براى فرج حضرت، براى این است که خودمان از او بهره بگیریم؛ امّا هیچگاه به بهانه این که حضرت به دعا و صدقه ما نیازى ندارد، نباید آن گرامى را فراموش کنیم.
📚 آفتاب ولایت، ص٤٥
چرا مساله رنج رو باید حل کرد
🌷...چون اگه کسی مسئله
"رنج کشیدن در دنیا" رو برای خودش حل نکرده باشه
و مسیر خودش رو با "موضوع رنج" شروع نکنه
و با اون همراه نباشه
حتی اگه آدم خوبی هم بشه
احتمالاً "خوبی هاش ظاهری" بوده
و حتی ممکن هست آدم خطرناکی بشه.
بعضی ها هستند که در دینداری و مذهبی گری رنج میکشند
ولی اصل رنج رو نپذیرفته اند...
✖️و منتظر هستند که "به واسطه دینداری" هم که شده
یک زمانی به آسایش برسند.
🔹به نظر شما چرا خوارج در مقابلِ حضرت علی علیه السلام ایستادند؟
اون ها که عمری رو در رنجِ زهد و عبادت به سر برده بودند
امّا وقتی یه ذرّه رنج به رنج هایشان از طرف حضرت علی علیه السلام
اضافه شد بُریدند
و به روی حضرت علی شمشیر کشیدند.
اگه کسی تکلیفِ خودش رو با "رنج" مشخص نکرده باشه
در مراحل نهایی رنج ، کم میاره....
🔸در زندگی حضرت ابراهیم علیه السلام هم داستان " رنج " مشخص هست:
🌺 حضرت ابراهیم علیه السلام رنج های زیادی کشیدند تا به پیغمبری رسیدند
و در مسیر پیغمبری هم رنج کشیده اند .
بعد هم رنج کشیده تا خدا به او فرزندی عنایت کرده
🌹و در مسیر بزرگ شدن پسرش و بنا کردن خانه کعبه با پسرش هم رنج کشیده
حالا که حضرت ابراهیم علیه السلام همه این رنج ها رو پذیرفته
خداوند به او میفرماید
باید پسرت رو هم قربانی کنی.... 💕
واقعاً چقدر میشه رنج ها رو پذیرفت.....
کسی که اصلِ
" رنج کشیدن در دنیا" رو برای خودش حل نکرده باشد
در مراحل نهایی می بُرد
و نمیتواند دوام بیاورد
🔹چرا این قدر به عاقبت بخیری توجه داده شده است؟
چون هرکسی برای دین و عبادت زحمت بیشتری بکشه
⬅️بیشتر در معرض سقوط هست؛
?
کسی که یک عمر خود داری کرده ،اگه مساله رنج رو حل نکرده باشه
بیشتر در خطر هست
و مدعی یا طلبکار میشه
و اگه خدا یه رنج دیگه اضافه کنه، دیگه نمیتونه تحمل کنه و خواهد بُرید....
و خیلی ها بودن که بریدن......
🌹خداوند در قرآن کریم میفرماید:
✨از میان مومنین برخی مردان هستند که صادقانه پای عهدشان تا آخر
می ایستند و بعضی از ایشان شهید شده اند و برخی منتظر شهادتند.✨
* {مِنَ المومِنینَ رِجالُ صَدَقوا ما عاهَدوا اللهَ علیه فَمِنهُم مَن قَضی نَحبَه وَ مِنهُم مَن یَنتَظِر وَ ما بَدَّلوا تَبدیلا }*
یعنی منتظرانِ شهادت هم سطح شهداء هستند،
چرا؟؟
چون تا آخر ایستاده اند.
✅چیزی که مهم هست "تا آخر ایستادن" هست.
ارزشی که خدا در این آیه به گروهی از مومنین میده مربوط به شهید بودنشان نیست
مربوط به تا آخر ایستادن هست
♥️بعضی هاشون شهید شدند
و برخی "منتظر مانده اند"
برخی انسان ها از یه زمانی به بعد، از رنج کشیدن برای خدا خسته میشن؛
برای همین👆 یکی از علت های لزومِ توجه به رنج این هست که:
اگه رنج تو ادامه پیدا کنه از یه جایی به بعد ممکن هست دوام نیاوری
مگر اینکه بدانی که
"این رنج ادامه پیدا خواهد کرد"
"و اصل استمرار رنج در دنیا رو پذیرفته باشی"
چرا خدا گروهی از مومنین رو جدا
می کنه؟؟!
❇️ چون همه مومنین اهل تا آخر ایستادن نیستند
در واقع نمی کِشند.....
اکثرِ رزمندگان صدر اسلام بعد از اون همه جهاد در رکابِ رسول خدا
کم آوردند و نابود شدند....
آدم از یه زمانی به بعد خسته میشه از رنج کشیدن در راه خدا
کم کم از خدا طلبکار هم میشه!!
-- میگه چقدر رنج بکشیم؟!
-- بد کردیم تقوا پیشه کردیم؟!
-- بد کردیم دیندار شدیم؟!
-- بد کردیم جهاد کردیم؟!
-- حالا باز هم باید رنج بکشیم!!!!
همین که انسان به یک رنج "عادت" کرد
باید رنج رو "در سطح بالاتری" تجربه کنه
💕
🌱کمی شبیه فیزیوتراپی هست
📌فیزیوتراپی، در ابتدا درد چندانی نداره
دردهاش بیشتر توی قسمتهای آخرش هست؛
در دینداری هم همینطور هست
معمولا در ابتدای راه انسان زیاد زجر نمیکشه.
خدای اسلام وقتی میخواد ببینه کسی تسلیم هست
نگاه نمیکنه ببینه چه کسی تسلیم شده
بلکه👇
🔹 مدام "امتحان میگیره" ببینه
آیا الان هم تسلیم هست؟؟
🔸 مدام "سختی میده" ببینه
آیا واقعاً تسلیم هست؟؟
🌹 به حدی که امام حسین علیه السلام در مناجات خود در گودی قتلگاه میفرمایند:
خدایا من هنوز تسلیم هستم.....💞
💎 بعد شما ببینید آیا رنجی بوده که خدا به امام حسین علیه السلام نداده باشه.....
🔆 #پندانه
🔴 «گذشته، آینهی آینده»
🔻گویند پادشاهی غلامی داشت که در آغاز چوپان بود و با گذشت زمان، در دربار پادشاه صاحب منصب شد.
🔸 او اتاقی داشت که هر روز صبح به آن سر می زد و وقت خروج بر در اتاق قفلی محکم میبست.
🔹 گذشت تا این که درباری ها گمان کردند غلام گنجی در اتاق پنهان کرده است و موضوع را از سر حسادت به گوش شاه رساندند.
🔸پادشاه دستور داد وقتی غلام در اتاقش نیست در را باز کنند و گنج نهان را به محضر شاه بیاورند.
🔹به این ترتیب ۳۰ نفر از بدخواهان به اتاق غلام ریختند و قفل را شکستند و هرچه گشتند چیزی نیافتند جز یک چارق کهنه و یک دست لباس مندرس که به دیوار آویخته شده بود.
🔹به این ترتیب دست خالی پیش شاه برگشتند و آنوقت سلطان به خنده افتاد که « غلام مردی درستکار است. آن لباس های مندرس مربوط به دوره چوپانی اوست و آنها در اتاقش آویخته است تا روزگار فقر و سختی اش را به یاد داشته باشد و به رفاه امروزش غَرِّه نشود.
✨﷽✨
#حکایت
🌴میگویند که دو برادر بودند پس از مرگ پدر یکی جای پدر به زرگری نشسته دیگری تا از #وسوسه_نفس_شیطانی به دور ماند از مردم کناره گرفته و غار نشین گردید.
📍 روزی قافلهای از جلو غار گذشته و چون به شهر برادر میرفتند، برادر غارنشین غربالی پر از آب کرده به قافله سالار میدهد تا در شهر به برادرش برساند.
منظورش این بود که از ریاضت و دوری از خلایق به این مقام رسیده که غربال سوراخ سوراخ را پر از آب میتواند کرد بی آنکه بریزد.
🐪چون قافله سالار به شهر و بازار محل کسب برادر میرسد و امانتی را میدهد، برادر آن را نخ بسته و از سقف دکان آویزان میکند و در عوض گلوله آتشی از کوره در آورده میان پنبه گذاشته و به قافله سالار میدهد تا آن را در جواب به برادرش بدهد.
📍چون برادر غارنشین برادر کاسب خود را کمتر از خود نمیبیند عزم دیدارش کرده و به شهر و دکان وی میرود. در گوشه دکان چشم به برادر داشت و دید که برادر زرگرش دستبندی از طلا را روی دست زنی امتحان میکند، دیدن این منظره همان و دگرگون شدن حالت نفسانی همان و در همین لحظه آبی که در غربال بود از سوراخ غربال رد شده و از سقف دکان به زمین میریزد.
✨چون زرگر این را میبیند میگوید:
💥«ای برادر اگر به دکان نشستی و هنگام کسب و کار و دیدن زنان آب از غربالت نریخت زاهد میباشی، وگرنه دور از اجتماع و عدم دسترس همه زاهد هستند!»