eitaa logo
منبرک فاطمی
6.7هزار دنبال‌کننده
1.1هزار عکس
990 ویدیو
1.4هزار فایل
✔️ مباحث قرآنی، اخلاقی،داستان ✔️اهلبیت ومناسبتهامذهبی ✔️احکام کاربردی،پاسخگو ✔️مرثیه و مداحی ✔️عفاف وحجاب ✔️جهادتبیین ✔️فرزندآوری ✔️مهدویت ✔️شهدا ✔️نماز ✔️ هدیه به مادرم @a_f_133 🔺فهرست و... https://eitaa.com/fatemi222/6618
مشاهده در ایتا
دانلود
👆
1️⃣1️⃣سیره معصومان در کسب ثروت و تجارت ➖اهل بیت ع به دنبال تجارت و ثروت بودند نقل شده که روایی می گوید امام علیه السلام و هفتصد دینار به پدرم داد و فرمود: ➖با این پول برای من تجارت کن! سپس افزود: آگاه باش که من به # سود آن رغبتی ندارم- هرچند سود نیز چیز دوست داشتنی است- بلکه من دوست دارم خداوند مرا در معرض فایده ه ایش مشاهده کند. ➖پدرم گفت: صد دینار سود بردم، آنگاه با امام علیه السلام دیدار کردم و گفتم: صد دینار برای تو سود بردم. امام علیه السلام از این خبر بسیار خوشحال شد و فرمود: « آن را بر سرمایه ام اضافه کن ➖محمد میگوید: پدرم و پول امام صادق علیه السلام در دستش باقی بود. پس امام علیه السلام طی نامه ای به من نوشت: خداوند ما و تو را عافیت دهد! من نزد ابومحمد هزار و هشتصد دینار دارم. ➖این پول را به وی دادم تا با آن تجارت کند. آن را به بن یزید تحویل بده! محمد میگوید: وقتی در نوشته های پدرم نگاه کردم، مشاهده کردم در آن نوشته است هزار هفتصد دینار از ابوموسی نزد من است که برای وی یکصد دینار تجارت شده و سود داشته است. عبدالله بن سنان و عمر بن یزید او را میشناسند . 📌• ➕بنابراین رفع ثروت و معنویت در نگرش و نگاه مومنین گام آغازین هر تحول اقتصادی در کشور ما هست. کسی با انگیزه کار کند صد برابر دیگران کار می کند. ➕خداوند متعال، عبادت و معنویت را در زندگی تعبیه کرده است. اینگونه نیست که برای اینکه انسان کند، کار و زندگی خودش را رها کند و مسجدی بنشیند. نه اسلام زندگی را مسجد و محل عبادت کرده است. ➕وفرموده: الْعِبَادَةُ عَشََ ةُ أَجْزَاءٍ تِسْعَةُ أَجْزَاءٍ فِي طَلَبِ الحَْلالِ ؛ عبادت ده بخش است؛ نُه بخش آن، جُستن شما چقدر به این حرف باور دارید؟ یعنی اگر شما پیش خودتان » روزی حلال است عبادت را ده قسمت کنید حاضرید پیش خودتان بگویید نه قسمت عبادت، کاری بود که من کردم.
🌹
2️⃣1️⃣آیا واقعا ما به زندگی چنین نگاهی داریم؟ یعنی هرکسی صبح رفت سرکار و ظهر یا شب به منزل برگشت کند عبادت کرده است. ⬅️ مثل اینکه نماز خوانده روزه گرفته حج رفته؟ چنین در انسان پیدا میشود یا خیر؟ اگر این حس پیدا شد یعنی من درستی به دین و زندگی ندارم. •➕ ✍️زندگی و دو جدای از هم نیستند. جدا دیدن این دو از هم هم به زندگی میزند و هم به بندگی، چقدر این روایت را کردیم که امام صادق ع فرمود: الْکَاد عَلَى عِیَالِهِ کَالمُْجَاهِدِ فِي سَبیلِ اللَّه؛ آنکه خانواده خویش را از حلال روزی « ➖به نظر میرسد این باور در بین ما نیست. شاید اگر در فرهنگ کاری ما مسلمانان و کار، عبادت و بود. ➖ من عبادتگاه من است. میزان ساعات کار 😔در کشور ما اینقدر پایین نبود. •☑️ ما به کسانی که به خدا و پیغمبر کار ندارند، کار نداریم؛ اما الان در عمومی یک میشناسند » عبادت کار « نفر بچه بسیجی و حزباللهی را بخواهند معرفی کنند ما را به ما را با پرکاری میشناسند؟ میگویند چقدر اینها کار میکنند؟ و اگر بپرسند چرا اینها پرکارند جواب ما این است که کارگاه من من است. کارخانه من عبادتگاه است. •➖ 🔷بین مؤمنین مسابقه برای عظیم کار و پرکاری دیده میشود؟ اگر نمیشود معلوم است که ما باید را نسبت به عبادت و نگاهمان را نسبت به عوض کنیم
3️⃣1️⃣گام دوم: 👈تحول در سبک زندگی مردم ➕اما گام دوم، تحول اقتصادی، تحول در سبک اقتصادی مردم هست؛ یعنی مردم بگیرند با هم اقتصادی کنند؛ مثلا با هم کنند. بعد شما خواهید دید که اگر مردم با هم خرید کنند چقدر قدرت اقتصادی پیدا می کنند. ➕توسعه فرهنگ تعاون ➖دنیا با یک تعاونی بزرگی از تاجران یهودی اداره میشود ➖صهیونیسمها از بچگی در مدارس و مهدکودکها، کار گروهی اقتصادی و تعاونی را میدهند.) ➖دنیا با یک تعاونی بزرگی از تاجران یهودی اداره میشود. بعد ما حاضر نیستند با هم متشکل شوند و کار اقتصادی انجام دهند و تعاونی راه بیندازند. •❌ بزرگ شدن دولت به جای فراگیر شدن مردمی، آسیب های فراوانی دارد. وقتی دولت بزرگ شود، بر سر تصاحب آن، و کشمکشهای شدیدی به وجود میآید. وقتی دولت بزرگ شود، اداره و دولت هم خواهد شد، کمکا ری، بدکاری و نیز افزایش مییابد.
🌹
شرکت تعاونی منحصر به فرد سید مجتبی هاشمی سید در کنار فعالیت علیه رژیم منحوس پهلوی، به وضعیت معیشت نا به سامان محرومان هم توجه ویژه ای داشت. یک تعاونی تشکیل داده بودیم و اجناس را زیر قیمت به مردم عرضه می کردیم. اگر تخم مرغ را دو تومان می گرفتیم، یک تومان می فروختیمش. اگر بقیه کاسب ها آخر شب مقدار پول به جیب آمده را شمارش می کردند، ما پول های از جیب رفته را حساب می کردیم. خیّرهایی هم پیدا می شدند و کار زمین نمی ماند.
4️⃣1️⃣✅پیاده روی اربعین، تجربۀ سپردن کارها به مردم • ما در پیاده روی اربعین، تجربۀ سپردن کارها به مردم را داریم که میلیاردها پول توسط مردم برای مردم خرج میشود. با کمترین حضور و دخالت قوۀ مجریه و قوه قضائیه. • ✖️ اساسا نباید اینهمه کار به دولت سپرده شود. همانطور در حوزه فردی، اگر همۀ کارهای را، پدر و مادر انجام دهند، ضعیف میشود. در حوزه اجتماعی، اگر دولت همۀ کارهای مردم را در دست ، مردم ضعیف میشوند. ➕بهترین دولت، دولتی نیست که جای مردم تصمیم بگیرد ➖بهترین دولت، دولتی است که کوچک باشد و اجازه دهد مردم قدرت پیدا کنند و مستقل شوند. ➖ ما به این تحول ساختاری در کشور، یعنی واگذاری کارها به تشکلهای مردمی توسط دولت، نیاز مبرم داریم. اگر این تحول محقق شود، خواهید دید چقدر نارضایتیها کاهش پیدا میکند. ✅شاخص آمادگی برای نصرت امام ➕ « امام باقر )ع( کسی را به محضر پذیرفتند. او از امام باقر )ع( تقاضا کرد شما قیام کنید، حضرت فرمود: 🔻شما نفر شیعه دارید شما با هم اینطور هستید که راحت دست در جیب هم کنید؟ یعنی مرز بین شما نباشد و از امکانات یکدیگر با طیب استفاده کنید بدون اینکه کسی ناراحت شود؟ او گفت: نه! ما دست به اموال نمیزنیم! حضرت فرمود: پس موقع قیام و ظهور نشده است! ) (إِنَّ أَصْحَابَنَا بِالْکُوفَةِ لَجَمَاعَةٌ کَثِیرَةٌ فَلَوْ أَمَرْتَهُمْ لَأَطَاعُوکَ وَ اتَّبَعُوکَ قَالَ: یَجِی‏ءُ أَحَدُکُمْ إِلَى کِیسِ أَخِیهِ فَیَأْخُذُ مِنْهُ حَاجَتَهُ؟ فَقَالَ: لَا. فَقَالَ: هُمْ بِدِمَائِهِمْ أَبْخَلُ. ثُمَّ قَالَ... إِذَا قَامَ الْقَائِمُ جَاءَتِ الْمُزَامَلَةُ وَ أَتَى الرَّجُلُ إِلَى کِیسِ أَخِیهِ فَیَأْخُذُ حَاجَتَهُ فَلَا یَمْنَعُهُ‏؛ اختصاص مفید/ص24) بعد حضرت فرمود: یاران آخرین امام اینطوری هستند که بینشان نیست. گفت: نه آقا ما اینطوری نیستم! فرمود: پس اینقدر صدا نزن که آقا قیام کنید! ➕من وقتی به این حدیث- و فقط هم به همین حدیث- می‌رسم، یعنی به موضوع "اوج برادری و ایثار قبل از ظهور" می‌رسم، تنها نقطه‌ای است که می‌گویم نکند فرج به این زودی‌ها نشود، این تنها نقطه‌ است! می‌گوید: "حسین جان! ای کاش من کربلا بودم و جانم را برایت می‌دادم!" می‌فرماید: حالا نمی‌خواهد جانت را بدهی، یک ذره آبرویت را برای برادرت بده، برای رفیقت.
🌹
5️⃣1️⃣✅مواسات، چیزی از جنس مقدمه سازی برای ظهور • ♦️ما در ماجرای مواسات، کمی بوی ظهور را استشمام کردیم؛ و چیزی از جنس مقدمه برای ظهور بود. ابان بن تغلب میگوید: با امام صادق )ع( طواف میکردم: مردی از اصحاب بمن برخورد و درخواست کرد همراه او بروم که دارد، او بمن اشاره کرد و من داشتم امام صادق )ع( را رها کنم و با او بروم، باز در میان طواف بمن اشاره کرد و امام صادق )ع( او را دید، بمن فرمود: ای ابان این تو را ؟ عرضکردم: ➕ آری. فرمود: او کیست؟ گفتم: مردی از اصحاب ماست، فرمود: او مذهب و عقیده تو را دارد؟ عرضکردم: آری. نزدش برو، عرضکردم: را بشکنم؟ فرمود: آری. گفتم: 😳 اگر چه طواف واجب باشد؟ فرمود: آری، ابان گوید: همراه او رفتم و سپس خدمت حضرت رسیدم و پرسیدم مؤمن را بر مؤمن بمن خبر ده، فرمود: ای ابان این موضوع را کنار گذار و طلب مکن، عرضکردم: 😐چرا، قربانت گردم، سپس همواره کردم و باو اصرار نمودم تا فرمود: ای ابان نیم مالت را باو میدهی، سپس بمن نگریست و چون دید که چه حالی بمن دست داد فرمود: ای ابان، مگر نمیدانی که عز و جل کسانی را که دیگران را بر خود ترجیح دادهاند یاد فرموده از کسانی که دیگران را بر خود مقدم دارند، عرضکردم: چرا قربانت. فرمود: آگاه باش که چون تو از مالت را باو دهی او را بر خود ترجیح نداده ائی، بلکه تو و او برابر شده اید، ترجیح بر تو زمانی است که از نصف دیگر باو دهی. ⭕️اقتصاد مقاومتی چیست؟ شعور داشته باشی هر را نخری. این تسبیح چیزی است؟ تسبیح چینی چرا میخری؟ •⏪ اصلا شبکۀ خرید تو کجاست؟ نه ما همینجوری خرید میکنیم. خب الان شما نوعا تسبیح دارید، سود تسبیح شما توی جیب کی میرود؟ شما چرا اجازه میدهید هر کسی این سود را ببرد؟
🌹
اهل زمین مورد رحمت هستند، مادامی که خوف و ترس – از گناه و معصیت داشته باشند -، ادای امانت نمایند و حقّ را دریابند و مورد عمل قرار دهند. إنَّ أهْلَ الاْرْضِ مَرْحُومُونَ ما یَخافُونَ، وَ أدُّوا الاْمانَهَ، وَ عَمِلُوا بِالْحَقِّ. تهذیب الأحکام، جلد ۶، صفحه ۳۵۰، حدیث ۹۹۱
حضرت رسول‌الله صلی‌الله علیه و آله برای کسی که ملتزم به شش عمل باشد بهشت را ضمانت کرده‌اند: اضْمَنُوا لِی سِتّاً مِنْ أَنْفُسِکمْ أَضْمَنْ لَکمُ الْجَنَّهَ اصْدُقُوا إِذَا حَدَّثْتُمْ وَ أَوْفُوا إِذَا وَعَدْتُمْ وَ أَدُّوا إِذَا اؤْتُمِنْتُمْ وَ احْفَظُوا فُرُوجَکمْ وَ غُضُّوا أَبْصَارَکمْ وَ کفُّوا أَیدِیکمْ. «عمل کردن به شش چیز را برای من تضمین کنید تا من هم بهشت را برای شما ضمانت کنم، راستی در گفتار، وفای به عهد، برگرداندن امانت، پاک‌دامنی، چشم‌پوشی از نگاه حرام و نگه‌داشتن دست (از غیر حلال).»[۱] همان‌طور که ملاحظه می‌شود یکی از موارد فوق مربوط به گناهان زبان است (راستی در گفتار)، یکی مربوط به گناهان اجتماعی (وفای به عهد)، دو تا مربوط به حق‌الناس است (امانت و نگه‌داشتن دست از حرام) و دوتای دیگر مربوط است به عفت و پاک‌دامنی (خودداری از چشم‌چرانی و خودداری از گناهان جنسی مثل زنا، لواط و استمناء)
موسی بن عمیر از پدرش نقل می‌کند که امام حسین علیه‌السلام فرمود: میان همه یارانم اعلام کن که هر کس بدهی دارد با من کشته نشود؛ زیرا من از رسول خدا صلی‌الله علیه و آله و سلم شنیدم که فرمود: هر کس از دنیا برود و دینی بر گردن داشته باشد در قیامت از حسنات وی برداشته می‌شود. «نادِ أَنْ لا یقْتَلَ مَعی رَجُلٌ عَلَیهِ دَینٌ وَ نَادِ بِها فِی الْمَوالی فَإِنّی سَمِعْتُ رَسُولَ اللّهِ (صلی الله علیه و آله) یقُولُ: مَنْ ماتَ وَ عَلَیهِ دَینٌ أُخِذَ مِنْ حَسَناتِهِ یوْمَ الْقِیامَهِ» در نقل دیگری آمده است که عمیر انصاری گفت: امام (علیه‌السلام) به من فرمود: «نادِ فِی النّاسِ أَنْ لا یقاتِلَنَّ مَعی رَجُلٌ عَلَیهِ دَینٌ، فَإِنَّهُ لَیسَ مِنْ رَجُل یمُوتُ وَ عَلَیهِ دَینٌ لا یدَعُ لَهُ وَفاءً إِلاّ دَخَلَ النّارَ»؛ (میان مردم اعلام کن هر کس بدهکار است در رکاب من پیکار نکند، زیرا هر کس از دنیا برود در حالی که دینی بر عهده‌اش باشد که چاره‌ای برای آن نکرده باشد گرفتار دوزخ می‌شود). مردی برخاست و گفت: همسرم پذیرفت که از طرف من بپردازد. امام (علیه‌السلام) پاسخ داد: «وَ ما کفالَهُ امْرَأَه، وَ هَلْ تَقْضی إِمْرَأَهٌ»؛ (کفالت آن زن چه فایده‌ای دارد؟ آیا او قدرت دارد چنین کند؟!) راستی عجیب است که انسانی در بحرانی‌ترین شرایط، حتّی به بدهکاری‌های اصحاب و یاران خود به مردم توجّه داشته باشد و راضی نشود بدهکاران همراه او پیکار کنند و شهید شوند؛ مبادا حقوق مردم از دست برود. اگر دوست داریم حسینی زندگی کنیم چگونه است که به فکر حقوق سایرین نیستیم و از آن غافلیم. این برنامه را با کار کسانی مقایسه کنید که سراسر زندگی آن‌ها انباشته از حرام و حقوق مردم بوده و کمترین اهمیتی برای آن قائل نبودند، اصلاً چیزی را به نام «حقّ الناس» باور نداشتند!
ساده زیستی در سیره خانوادگی شهید عباس بابایی بعد از ماه عسل مستقیم رفتیم دزفول. مجتمع مسکونی نیروهای هوایی. خانه ای بود بسیار شیک و مجلل. وسایل و جهیزیه من هم متناسب با آن. پرده های رنگارنگ، مبل و صندلی شیک و ظروف چینی و کریستال. بعد از چند ماه زندگی در دزفول، حرف هایی در گوشم می خواند. مگر نمی شود در ظرف غیر کریستال آب خورد. چه اشکالی دارد که روی زمین بنشینیم. مگر حتما باید روی مبل باشد. با اینکه وسایل زندگی ام را دوست داشتم، زندگی با عباس دوست داشتنی تر بود. گفتم: مهم این است که ما هر دو یکدیگر ا دوست داریم. حالا این عشق می خواهد در روستا باشد یا شهر. برایم فرقی نمی کند. این طرف و آن طرف که می رفتیم، وسایل مان را کادو می بردیم. عباس از مادرم اجازه گرفته بود. مادرم گفته بود: من وظیفه ام تهیه این ها بوده، هر کاری که خواستید انجام دهید. اگر دل تان خواست آتشش بزنید. از آن جهیزیه اعیانی دیگر چیزی نمانده بود. هر مدرسه ای که می رفتم، پرده ای هم همراه خودم می بردم و به کلاس ها می زدم. فقط مبل و صندلی اش مانده بود که آن را هم دادیم به جهاد سازندگی.
حسین بن مسلم می‌گوید: به امام باقر(ع) گفتم جانم فدایت آنها [اهل سنت] می‌گویند: خواب بعد از فجر مکروه است، چرا که روزی‌ها در این وقت تقسیم می‌شود. فقال: الارزاق موظوفة مقسومة، والله فصل یقسمه من طلوع الفجر الی طلوع الشمس، وذلک قوله: «وَاسْأَلُوا اللَّهَ مِن فَضْلِهِ» ثم قال: وذکرالله بعد طلوع الفجر ابلغ فی طلب الرزق من الضرب فی الارض؛ روزی‌ها معین و تقسیم شده است، و خدای را فضل و زیادتی است که آن را از طلوع فجر تا طلوع خورشید تقسیم می‌کند و این فرموده اوست که: «از خدا فضل او را بخواهید» امام سپس فرمود: ذکر خدا بعد از طلوع فجر در تحصیل روزی مؤثرتر است از سفر کردن و کوشیدن.
دو نمونه از ثروتمندان در قرآن در قرآن دو نمونه از صاحبان ثروت و مکنت مطرح شده؛ یکى حضرت سلیمان علیه السلام و دیگرى قارون که یکى سرمایه و ثروت را از آنِ خدا مى‏دانست و آن را وسیله وصول به رضوان خدا قرار داد و دیگرى سرمایه را از آنِ خود مى‏دانست و آن را وسیله عیاشى و زرق و برق دنیا قرار داد. بینش حضرت سلیمان علیه السلام در مورد سرمایه و مکنت این است: « هَذَا مِن فَضْلِ رَبِّی لِیَبْلُوَنِی أَأَشْكُرُ أَمْ أَكْفُرُ »3 ؛ «این از فضل پروردگار من است، تا مرا آزمایش کند که آیا شکر او را بجا مى‏آورم یا کفران مى‏کنم.» 4 قرآن حضرت سلیمان هر چه دارد آن را به خدا نسبت مى‏دهد و خود را فقیر درگاه او مى‏داند. ولى سرمایه‏دار دیگر بنام قارون که ثروت‏هاى زیادى انباشته وقتى حضرت موسى علیه السلام طبق فرمان خدا از او مطالبه زکات اموالش را مى‏کند، او با کمال غرور مى‏گوید: « إِنَّمَا أُوتِیتُهُ عَلَى عِلْمٍ »5 ؛ «این ثروت را در سایه دانشى که دارم بدست آورده‏ام.» یعنى مدیریت من باعث شده، بنابراین سرمایه از خود من است و هیچکس حقى در آن ندارد. خداوند بر او غضب کرد و فرمود: « فَخَسَفْنَا بِهِ وَبِدَارِهِ الْأَرْضَ فَمَا كَانَ لَهُ مِن فِئَةٍ یَنصُرُونَهُ مِن دُونِ اللَّهِ وَمَا كَانَ مِنَ المُنتَصِرِینَ»6 ؛ پس ما او و خانه‏اش را در زمین فرو بردیم و او گروهى نداشت تا او را در برابر عذاب الهى یارى کنند، و خود نیز نمى‏توانست خویشتن را یارى دهد. مترف در قرآن در قرآن کلمه «مترف» در شکل‏هاى مختلف آن هشت بار آمده است. مترف از ماده‏ى ترفه (بر وزن لقمه) به معنى فزونى نعمت است که صاحبش را غافل و مغرور و مست کند، به گونه‏اى که طغیان نماید. به عنوان مثال در آیه 34 سبأ مى‏خوانیم: « وَمَا أَرْسَلْنَا فِی قَرْیَةٍ مِّن نَّذِیرٍ إِلَّا قَالَ مُتْرَفُوهَا إِنَّا بِمَا أُرْسِلْتُم بِهِ كَافِرُونَ » ؛ ما در هیچ شهر و دیارى پیامبر انذار کننده‏اى نفرستادیم مگر اینکه مترفین (مست‏شدگان از ناز و نعمت) گفتند: ما به آنچه شما فرستاده شده‏اید کافر هستیم . در قرآن این گونه ثروت که موجب مستى و غرور شود و زمینه‏ساز گناهان گردد زشت شمرده شده و صاحبان این‏گونه سرمایه‏ها شدیداً مورد هشدار و اخطار خداوند قرار گرفته‏اند چنانکه مى‏خوانیم: « وَكَم مِّن قَرْیَةٍ أَهْلَكْنَاهَا فَجَاءهَا بَأْسُنَا بَیَاتًا أَوْ هُمْ قَآئِلُونَ » 7 «و چه بسیار از (مردم) شهرها و آبادى‏هایى را به هلاکت رساندیم که زندگى را با سرمستى و غرور گذرانده بودند، این خانه‏هاى آنها است که (ویران شده) و بعد از آنها جز اندکى کسى در آن سکونت نکرد.» و در آیه نخست سوره‏ى تکاثر مى‏خوانیم: «الهاکم التّکاثُر» ؛ «تفاخر و فزون‏طلبى شما را سرگرم و غافل ساخت.» رسول اکرم صلى الله علیه وآله فرمودند: «التکاثر فى الاموال جمعها من غیر حقها و منعها من حقها و شدها فى الاوعیة»8 ؛ تکاثر در اموال انباشتن ثروت‏هاى نامشروع و خوددارى از اداى حق آن و اندوختن در خزانه‏ها و صندوق‏ها است
میزان مورد نیاز لباس برای هر فرد در سیره شهید حمید باکری وقتی رفتیم خانه خودمان، همراه کارتن کتاب هایم، یک چمدان لباس هم آوردم. حمید که لباس ها را دید گفت همه اینها مال توست؟ گفتم بله زیاد است؟ گفت: نمی‌دانم! به نظر من هر آدمی باید دو دست لباس داشته باشد؛ یک دست را بپوشد، یک دست رابشوید. طوری به من فهماند لباس ها را ردشان کنم بروند. بردمش مسجد. اتفاقی مثل زلزله یا سیل افتاده بود و برای آن مناطق کمک جمع می کردند. دادم ببرند برای آنها. معون لشکر 31 عاشورا
پیامبراکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) در سفارش خود به صحابی گرانقدرش، ابوذر غفاری، به این مطلب اشاره کرده و می فرماید: یا اباذر انَّ الرَّجُلَ لَیحرُمَ رزقَه بالذنب یصِیبُه؛ ای ابوذر، به درستی که انسان گاهی به دلیل انجام گناه، از روزی خود محروم می شود. در روایات دیگری، چنین می خوانیم: فی سِعَةِ الاخلاقِ کنُوزُ الارزاق؛ گنج های رزق در اخلاق خوب نهفته است. حُسنُ الخُلقِ یزیدُ فی الرِّزق؛ اخلاق نیکو، موجب زیادت در روزی می شود.
داشتن ایمان و تقوا یکی از عوامل مهم برکت زا در زندگی، داشتن ایمان و کسب تقوا می باشد. خداوند در قرآن کریم می فرماید: «وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَى آمَنُواْ وَاتَّقَواْ لَفَتَحْنَا عَلَیْهِم بَرَكَاتٍ مِّنَ السَّمَاء وَالأَرْضِ ؛ اگر مردم قریه ها ایمان آورده و پرهیزکاری پیشه کرده بودند، برکت های آسمان و زمین را به رویشان می گشودیم» (سوره اعراف، 96)
امام صادق (ع) می‌فرماید: خواب بامداد نامبارک است، روزی را پس می‌زند، رنگ انسان را زرد می‌کند، رنگ صورت را تغییر داده و زشت می‌کند؛ این، خواب هر فرد بدبخت است، زیرا خدا روزی انسان‌ها را در بین طلوعین (فجر و طلوع آفتاب) تقسیم می‌کند. مبادا، در آن وقت بخوابید. امام رضا (ع) در ذیل آیه «فَالْمُقَسِّمَاتِ أَمْراً» فرمود: فرشتگان روزی آدمیان را بین طلوع فجر و طلوع آفتاب تقسیم می‌کنند، هر کس در این وقت بخوابد از روزی خود غفلت کرده است. علامه حسن‌زاده آملی در ذیل این سخن رسول اکرم (ص) که می‌فرماید: «الصبحة تمنع الرزق» می‌گوید: معنی ظاهر آن ظاهر است و باطن آن، این که بامداد هنگام شکار مردم کار است.
داستان آیت الله شفتی و سگ گرسنه نمی دانم نام آیت الله شفتی را شنیده اید یا خیر؟ اما داستان جالب و آموزنده ای است. یکی ازعلمای ربانی قرن دوازدهم مرحوم سید محمد باقر شفتی رشتی معروف به حجه الاسلام شفتی است که ازمجتهدین برازنده و پرهیزکار بود، او بسال 1175 ه-ق درجرزه طارم گیلان دیده به جهان گشود و بسال 1260درسن 85سالگی دراصفهان از دنیا رفت و مرقد شریفش درکنار مسجد سید اصفهان، معروف ومزار علاقمندان است. وی درمورد نتیجه ترحم، و فراز و نشیب زندگی خود، حکایتی شیرین دارد که دراینجا می آوریم: حجه السلام شفتی درایام تحصیل خود در نجف و اصفهان به قدری فقیر بود که غالبا لباس او از زیادی وصله به رنگهای مختلف جلوه می کرد، گاهی ازشدت گرسنگی و ضعف غش می کرد، ولی فقر خود را کتمان می نمود و به کسی نمی گفت. روزی درمدرسه علمیه اصفهان، پول نماز وحشتی بین طلاب تقسیم می کردند، وجه مختصری از این ناحیه به اورسید، چون مدتی بود گوشت نخورده بود، به بازار رفت و با آن پول جگر گوسفندی را خرید و به مدرسه بازگشت، درمسیر راه ناگاه درکنار کوچه ای چشمش به سگی افتاد که بچه های او به روی سینه او افتاده وشیر می خوردند، ولی از سگ بیش ازمشتی استخوان باقی نمانده بود و از ضعف، قدرت حرکت نداشت. حجه الاسلام به خود خطاب کرده وگفت: اگر از روی انصاف داوری کنی، این سگ برای خوردن جگر از تو سزاوارتر است، زیرا هم خودش و هم بچه هایش گرسنه اند، از این رو جگر را قطعه قطعه کرد و جلو آن سگ انداخت. خود حجه السلام شفتی نقل می کند: وقتی که پاره های جگر را نزد سگ انداختم گویی اورا طوری یافتم که سربه آسمان بلند کرد و صدائی نمود، من دریافتم که او درحق من دعا می کند. ازاین جریان چندان نگذشت که یکی از بزرگان، از زادگاه خودم شفت مبلغ دویست تومان برای من فرستاد وپیام داد که من راضی نیستم از عین این پول مصرف کنی، بلکه آن را نزد تاجری بگذار تا با آن تجارت کند و از سود تجارت، از او بگیر و مصرف کن. من به همین سفارش عمل کردم، به قدری وضع مالی من خوب شد که ازسود تجارتی آن پول، مبلغ هنگفتی بدستم آمد و با آن حدود هزاردکان وکاروانسرا خریدم و یک روستا را در اطراف محلمان بنام گروند به طور دربست خریداری نمودم، که اجاره کشاورزی آن هرسال نهصد خروار برنج می شد، دارای اهل و فرزندان شدم و قریب صد نفر از در خانه من نان می خوردند، تمام این ثروت و مکنت بر اثر ترحمی بودکه من به آن سگ گرسنه نمودم، واو را برخودم ترجیح دادم.
همیشه اجر و پاداش خداوند به انجام عبادت تعلق نمی‌گیرد بلکه در انجام ندادن گناه اجر و پاداش بالاتری از انجام عبادات دارد یا اینکه می‌توان گفت عبادت همیشه انجام طاعت نیست بکه ترک گناه هم عبادت است. حضرت محمد (صلی الله علیه و آله): رها کردن لقمه‌ای حرام، پیش خدا محبوبتر است از دو هزار رکعت نماز مستحبی. و در روایت دیگری فرمودند: رد کردن یک دانگ از حرام (یک ششم دینار یا درهم) پیش خدا معادل هفتادهزار حج قبول شده است.
✅خرید زمین کربلا توسط اباعبدالله • امام حسین ع، زمانی که در وارد شدند، زمین کربلا را خریدند. قسمتی از زمین کربلا را که قبر مطهرش در آن واقع شده است از اهل نینوا و غاضریه به شصت هزار درهم خرید و با آنها شرط کرد که مردم را برای زیارت قبرش راهنمایی نموده و زوار او را تا سه روز میهمانی نمایند. • ⬅️امام حسین علیهالسلام وقتی به کربلا رسید زمین نینوا و غاضریه را از بنیاسد به شصت هزار درهم خرید و با آنها شرط کرد که زوارش را به قبرش راهنمایی کنند و آنها را مهمان کنند و در قبالاین شرط زمین را دوباره پس از آنکه پولش را پرداخت به آنها واگذاشت. 🔷 از این خبر معلوم می شود که با امام علیهالسلام چقدر کالا و پول همراه بود که مازاد آن بالغ یر شصت هزار درهم میشد. ✅مهمانی آب در اربعین • الان شما اربعین که به کربلا می روید اینقدر شرمنده می شوید، اینقدر از شما پذیرایی می کنند، اینقدر آب خنک و گوارا با اصرار دست شما می دهند. تمام روضه ها جلوی چشم شما می آید. روضه که امام حسین ع با سربریده خواند چه بود؟ •✅ با گلوی حسین دو بیت روضه خوانده، عالم را آتش زده. 👇👇👇 شیعتی مَهْما شَرِبْتُم ماءِ عَذْبٍ فاذکرونی (شیعیان من! هنگامی که آب گوارا نوشیدید، مرا یاد کنید) اَوْ سَمِعْتُم بِغَـــــریبٍ اَوْ شَهیدٍ فَانْدُبُونی (ویاهنگامی که ازغریبی یا شهیدی خبری شنیدید، برمن ندبه کنید) فـَاَنا السِّبْطُ الَّذی مِنْ غَیْرِ جُــرْمٍ قَتِلُونی (من، نواده [پیامبر] هستم که مرا بی گناه کشتند) وَ بِجَرد الخَیْـلِ بَعْد القَتْلِ عَمْداً سَحِقُونی (و پس از آن از روی عمد، مرا پایمال سم اسبان کردند) لَیْتَکُم فی یَوْمِ عاشــورا جمیـعاَ تَنْظُرونی (ای کاش، همگی در روز عاشورا بودید و می‌دیدید) کَیْفَ اِسْتَسْقی لِطِفْـلی فَاَبوا اَن یّرْحَمُونی (که چگونه برای کودک خردسالم،آب خواستم و آنان رحم نکردند) وسقوه سهم بغــــی عوض الماء المعین (و به جای آب، با تیر جفا او را سیراب کردند) یا لرزئ مصاب هدّ ارکان الحجون (وه! چه فاجعه غم انگیز و دردناک که براثر آن کوه‌های بلند مکه به لرزه درآمد.) ویلهم قد جرحوا قلب، لرسول الثقلین (وای بر آنها که با این کار خود، قلب مبارک رسول را جریحه دار کردند) فالعنواهم ماستطعتم شیعتی فی­کل حین (ای شیعیان من هرچه توان دارید درهر زمان آنها را لعنت کنید)
پدری خَم شده تا دردِ کمر را بِکِشَد مادری مانده که تا نازِ پسر را بکشد چشمِ او خورد به لب‌های تَرک خورده و گفت: کاش می‌شُد به لبش دیده‌ی‌تر را بکشد بُردنِ این تَنِ بی وزن برایش سخت است نیست عباس که این قُرصِ قمر را بِکِشَد؟ از دو سو تیر به بیرون زده باید چه کند از کدامین طرف این تیرِ سه سر را بِکِشَد خواست از سمتِ سه‌شعبه بکشد سر چرخید بهتر این دید که او قسمتِ پَر را بِکِشَد تیر از بچه که رَد شد جگرش تیر کشید نَکُند با سرِ این تیر جگر را بِکِشَد هرچه می‌خواست بیاید به حرم باز نشد یک نفر کاش که تا خیمه پدر را بِکِشَد باید او قبر کَنَد خاک کُنَد شرح دهد آه این سینه غَمِ چند نفر را بِکِشَد زیرِ لب گفت: فقط آه رباب آه رباب وای اگر پیشِ سنان بارِ سفر را بِکِشَد حرمله گفت: پسر را زد و بابا را کُشت باید او در کمرش کیسه‌ی زَر را بِکِشَد هم سبک هم که گران است سرش پس دعواست قسمتِ کیست در این قائله سَر را بِکِشَد کاش می‌شُد که نمی‌دید رُباب این دفعه نیزه‌ای رد شده از خاک پسر را بِکِشَد «حسن لطفی»