eitaa logo
منبرک فاطمی
6.8هزار دنبال‌کننده
1.2هزار عکس
998 ویدیو
1.4هزار فایل
✔️ مباحث قرآنی، اخلاقی،داستان ✔️اهلبیت ومناسبتهامذهبی ✔️احکام کاربردی،پاسخگو ✔️مرثیه و مداحی ✔️عفاف وحجاب ✔️جهادتبیین ✔️فرزندآوری ✔️مهدویت ✔️شهدا ✔️نماز ✔️ هدیه به مادرم @a_f_133 🔺فهرست و... https://eitaa.com/fatemi222/6618
مشاهده در ایتا
دانلود
کیست این خسرو مظلوم؟ که خونین بدن است وز دم نیزه و شمشیر، دو صد پاره تن است کیست این مظهر جان‌بازی و ایثار و وفا؟ که به آزادگی و عدل و شرف، ممتحن است او بُوَد چشم و چراغ دل زهرای بتول روشنی‌بخش جهان، نور رخ «ذو‌المنن» است گبر و ترسا و یهودش، چو مسلمان خواهد یار و محبوب ملل، شمع همه انجمن است چه غم ار حسرت دیدار وطن داشت به دل؟ وطنش در دل یاران، شه دور از وطن است او شهید است و نیازش نبُوَد گر چه به غسل آب غسلش همه از خون گلو و بدن است «کفنی داشت ز خاک و کفنی داشت ز خون تا نگویند کسان، جسم حسین بی‌کفن است» (1) «استخوانی اگر از سینۀ او باقی ماند آن هم از ضرب سمّ اسب، شکن در شکن است»(2) دفن کرده چو پدر را پسر بیمارش آن‌ که یعقوب‌صفت، شهرۀ «بیت ‌الحزن» است با سر‌انگشتِ مبارک بنوشته بر خاک این همان قبر شهیدی است که عطشان دهن است این مکان قبلۀ عشّاق جهان خواهد شد «خوشدل»! این تربتِ معشوقِ زمین و زمن است (1) و (2):«جودی خراسانی» شاعر: مرحوم
هروقت بوده است غم ما زیادتر دست کرامتت شده پیدا زیادتر چشم امید ما به عطا و محبتت قبلا زیاد بوده و حالا زیادتر ای خوش‌به‌حال و روز گدایی که در طلب دستش به سمتت آمده بالا زیادتر وقت اجابت است دل شب، به این دلیل دارد اثر دعای سحر ها زیادتر عاشق حسین بود که در امتحان عشق گفتی: بس است؟ گفت: خدایا زیادتر... روز حساب گریه‌ی بسیار می‌کند چشمی که نیست در غم آقا زیاد، تر این دائم‌البکایی ما بی‌سبب نبود مادر نوشت روزی ما را زیادتر بیهوده نیست شوق دل ما به کربلا دیوانه مایل است به صحرا زیادتر در این حرم مگر چه خبر شد که کعبه هم خواهان نداشته‌ست از اینجا زیادتر از اهل‌بیت قول شفاعت گرفته‌ایم اما امید ماست به زهرا زیادتر شاعر:
🔻میم مثل مُدرِّس؛ نماینده واقعی مردم در مجلس این ویژگی ها را دارد ◽️ مدرس به دستگاه‌های قدرت و ثروت او را به چنین جایگاهی رساند. مدرس خود می‌گوید: «من ده رییس‌الوزرا و چهل، پنجاه وزیر را دیدم و رد کردم، اگر هر کدام از این‌ها در مجلس مدعی شد که مدرس یک توقعاتی از من کرده است، آن شخص خیلی مرد است. یک کاغذ در هیچ کابینه‌ ندارم. هیچ تقاضایی از کسی نکرده‌ام». ◽️ یک روز وقتی که مدرّس از مجلس به خانه بازگشت، عدّه‌ای از مردم به منزل مدرّس ریخته با سر و صدای زیاد گفتند: «آقا! این چه لایحه‌ای بود که امروز تصویب شد؟ خلاف مصلحت است». مدرّس پاسخ داد: «اگر بیست رأس اسب و الاغ و یک آدم را در مجلسی جمع کنند و از آن‌ها بپرسند که ناهار چه می‌خورید، جواب چه می‌دهند؟ همه گفتند: «جو» مدرّس گفت: «آن یک نفر هم ناچار است سکوت کند. این وکلایی که شما انتخاب کرده‌اید، شعورشان همین است. بروید انتخاب کنید». ◽️ او در پیامی که درباره "مخالفت خود با طرح تغییر سلطنت از قاجار به پهلوی" توسط رحیم‌زاده صفوی برای احمدشاه در فرانسه می‌فرستد، به او یادآور می‌شود که این موضع در جهت حمایت از شاه قاجار نیست بلکه و تمامیت ارضی کشور را در خطر می‌بیند و عنوان می‌دارد: «اگر هدف فقط تغییر شاه بود من هم به مبارزه نمی‌پرداختم». ◽️ سید عبدالباقی مدرس: در دومین روز اقامت خود در خواف به آقا گفتم: «نمی‌شد کاری کنید که از این زندان بیغوله رهایی یابید؟» آقا فرمودند: «چرا خیلی هم آسان است. همین یک ماه پیش رضاخان به وسیله مأموران پیغام داده بود که من دخالت در سیاست نکنم و به عتبات بروم و آنجا ساکن شوم. گفتم: به رضاخان بگویید مدرس گفت من وظیفه خود را دخالت در سیاست می‌دانم. اینجا هم جای خوبی است و به من خوش می‌گذرد. تو را هم روزی انگلیسی‌ها کنارت گذاشته و به جایی پرتاب می‌کنند. اگر قدرت داشتی و توانستی، بیا همین جا (خواف). هرچه باشد بهتر از تبعیدگاه‌ها و زندان‌های خارج از ایران است. ولی من می‌دانم که من در وطنم به قتل می‌رسم و تو در ، در سرزمین بیگانه خواهی مرد». ــــــــــــــــ (داستانک‌ونکات‌ناب) @fatemi222
شراب خواری در مدرسه عباسقلی خان در مشهد بازار معروفی دارد. مسجد- مدرسه- آب انبار- پل و دارلایتام و اقدامات خیریه دیگری هم از این دست داشته است. واقف بر خیر، و واقف در خیر. به او خبر داده بودند در حوزه علمیه ای كه با پول او ساخته شده، طلبه ای شراب می خورد !!! ناگهان همهمه ای در مدرسه پیچید. طلاب صدا می زدند حاج عباسقلی است. 🌛در این وقت روز چه کار دارد؟ از بازار به مدرسه آمده است. عباسقلی خان یكسره به حجره ی من آمد و بقیه دنبالش. داخل حجره همه نشستند. ناگهان عباسقلی خان به تنهایی از جایش بلند شد و کتابخانه کوچک من را نشانه رفت. رو به من كرد و گفت :لطفا بفرمایید نام این کتاب قطور چیست؟ گفتم: شاهنامه فردوسی. - دلم در سینه بدجوری می زد. سنگی سنگین گویی به تار مویی آویخته شده است. بدنم می لرزید. اگر پشت آن کتاب را نگاه کند، چه خاکی باید بر سرم بریزم؟ عباسقلی خان دستش را آرام به سوی کتاب های دیگر دراز کرد... 👈🏼- ببخشید، نام این کتاب چیست؟ - بحارالانوار. عجب...! این یکی چطور؟ گلستان سعدی. چه خوب...! این یکی چیست؟ حلیه المتقین و این یکی؟! ... لحظاتی بعد، آن چه نباید بشود، به وقوع پیوست. عباسقلی خان، آن چه را که نباید ببیند، با چشمان خودش دید. کتاب حجیمی را نشان داد و با دستش آن را لمس کرد. سپس با چشمانی از حدقه درآمده به پشت کتاب اشاره کرد و با لحنی خاص گفت: - این چه نوع کتابی است، اسمش چیست؟ معلوم بود. عباسقلی خان پی برده بود و آن شیشه لعنتی پنهان شده در پشت همان کتاب را هدف قرار داده بود. برای چند لحظه تمام خانه به دور سرم چرخید، چشم هایم سیاهی رفت، زانوهایم سست شد، آبرو و حیثیتم در معرض گردباد قرار گرفته بود. چرا این کار را کردم؟! چرا توی مدرسه؟! خدایا! کمکم کن، نفهمیدم، اشتباه کردم... خوشبختانه همراهان عباسقلی خان هنوز روی زمین نشسته بودند و نمی دیدند، اما با خود او که آن را در اینجا دیده بود چه باید کرد؟ - بالاخره نگفتی اسم این کتاب چیست؟ - چرا آقا ; الان می گم. داشتم آب می شدم. خدایا! دستم به دامنت. 🤲در همین حال ناگهان فکری به مغزم خطور کرد و ناخودآگاه برزبان راندم: یا ستار العیوب، و گفتم:نام این کتاب، «ستارالعیوب» است آقا! فاصله سوال آمرانه عباسقلی خان و جواب التماس آمیز من چند لحظه بیشتر نبود. شاید اصلا انتظار این پاسخ را نداشت. دلم بدجوری شکسته بود و خدای شکسته دلان و متنبه شدگان این پاسخ را بر زبانم نهاده بود. حالا دیگر نوبت عباسقلی خان بود. احساس کردم در یک لحظه لرزید و خشک شد. طوری که انگار برق گرفته باشدش. شاید انتظار این پاسخ را نداشت. چشم هایش را بر هم نهاد. چند قطره اشک از لابلای پلک هایش چکید. ایستاد و سکوت کرد. ساکت و صامت و یکباره کتاب ستار العیوب (!) را سرجایش گذاشت و از حجره بیرون رفت. همراهانش نیز در پی او بیرون رفتند، حتی آنها هم از این موضوع سر درنیاوردند، و هیچ گاه به روی خودش هم نیاورد که چه دیده است. .. *** 🌺... اما محصل آن مدرسه، هماندم عادت را به عبادت مبدل کرد. سر بر خاک نهاد و اشک ریخت. سالیانی چند از آن داستان شگفت گذشت، محصل آن روز ، بعدها معلم و مدرس شد و روزی در زمره بزرگان علم، قصه زندگی اش را برای شاگردانش تعریف کرد. ☀️«زندگی من معجزه ستارالعیوب است» ستار العیوب یکی از نام های  احیاگر و معجزه آفرین خدا است و من آزاد شده و تربیت یافته همان یک لحظه رازپوشی و جوانمردی عباسقلی خانم که باعث تغییر و تحول سازنده ام شد.   📍برگرفته از: «اخلاق پیامبر و اخلاق ما» ؛ نوشته‌ی استاد جلال رفیع ــــــــــــــــ (داستانک‌ونکات‌ناب) @fatemi222
با نام و یاد خدای پوشاننده عیبها و با عرض سلام به محضر خوبان💞 و مهمتر : سلام بر خوب خوب عالم ( السلام علیک یا صاحب الزمان) افشای زشتی‌های دیگران از نظر خداوند ممنوع و حرام است . انسان می بایست خوبیهای دیگران را منتشر نماید👇 البته به جز یک استثناء ! ( افشاء بدی ستمدیده از ستمگر) لاٰ یُحِبُّ اللّٰهُ الْجَهْرَ بِالسُّوءِ مِنَ الْقَوْلِ إِلاّٰ مَنْ ظُلِمَ وَ کٰانَ اللّٰهُ سَمِیعاً عَلِیماً«۱۴۸» خداوند، آشکار کردن گفتار بد را دوست نمی دارد، مگر از کسی که به او ستم شده باشد و خداوند، شنوای داناست. افشای زشتی‌ها را بارها قرآن منع کرده واز گناهان کبیره شمرده و وعده عذاب داده است. از جمله آیه ۱۹ سوره نور: که علاقه به افشای زشتی‌های مؤمنان را گناه می‌داند: «إِنَّ الَّذِینَ یُحِبُّونَ أَنْ تَشِیعَ الْفٰاحِشَةُ فِی الَّذِینَ آمَنُوا لَهُمْ عَذٰابٌ أَلِیمٌ فِی الدُّنْیٰا وَ الْآخِرَةِ» همانا کسانیکه، دوست میدارند اینکه اشاعه( همه گیر) کنند زشتیهای آشکار و رسوا کننده را راجع به خداباوران، برایشان شکنجه ای دردناک در این جهان ( عذاب وجدان و مشکلات روحی و روانی، مجازات و...) و عذاب دردناک در جهان دیگر خواهد بود از گفتن عیوب به خود افراد، نه به دیگران، کوتاهی نکنیم آنچه حرام است، افشای عیوب مردم در برابر دیگران است، نه بازگویی عیوب افراد به خود آنان. چون پیامبر خدا فرموده است: مؤمن، آیینه ی مؤمن است. المومن مرآت المومن بحارالانوار ج ۷۴ ص ۲۳۳ امام صادق علیه السلام درباره ی این آیه فرمودند: کسی که افرادی را مهمان کند، ولی از آنان به صورت ناشایست پذیرائی کند، از کسانی است که ستم کرده بر مهمان. باکی نیست که درباره ی او چیزی  بگویند. وسائل الشیعه، ج۱۲، ص ۲۸۹. گلستان، شایسته تماشاست! زباله دان، ارزش دیدن ندارد @fatemi222
راز سقوط جامعه نبوی.pdf
789.2K
🌀راز سقوط جامعه نبوی 🗓 مناسبت: پیام: رهبری: «دعوا بر سر مسئله‌ی با حجاب و بدحجاب نیست، دعوا بر سر از دنیا رفتن یک دختر جوان نیست. دعوا اینها نیست. ... بحث سر اصل و و و ایران اسلامی است.»(۱۴۰۱/۰۷/۱۱) ✍️ سیر بحث: 🔻همان طور که یک فرد، سقوط و رفعتی دارد، جامعه نیز سقوط و رفعتی دارد، بررسی علل سقوط جامعه نبوی از آن جهت اهمیت دارد، که اشکالاتی که در ساختار جامعه دینی مدینه وجود داد، امروز هم به شکل دیگری خودنمایی می کند اما مسائل جوامع دینی در بسیاری از جهات مشترک هستند. 🔻 برای جامعه سازی برای زمینه سازی برای ظهور جامعه مهدوی، باید جامعه ما، از این عوامل سقوط جامعه نجات پیدا کند. 🔻در این سلسله جلسات به بررسی برخی از عوامل اصلی سقوط جامعه مدینه در بیان حضرت زهرا(س) خواهیم پرداخت که عبارتند از: 1️⃣. مستقل نبودن و منفعل بودن 2️⃣. ترس و راحت طلبی 3️⃣. عدم درک سیاسی و سیاسی نبودن مردم مدینه 4️⃣. بی تفاوتی @fatemi222
تا فکر و ذکر من همه دیدار دلبر است من در میان جمع و دلم جای دیگر است من در میان جمع و دلم سمت سامراست آنجا که اشک زائرش از آب کوثر است دیری است رفته است و دگر و برنگشته است دیری است آسمان دلم بی‌کبوتر است او پیش رو نشسته و من کورم از گناه او می‌زند صدایم و ما گوش‌مان کر است آواره‌ایم در هیئات و شنیده‌ایم در روضه احتمال حضورش قوی‌تر است شاید صدای گریه‌ی آقا بلند شد چون روضه‌های مادر او گریه‌آور است در فاطمیه پهلوی او تیر می‌کشد او نیز زخمی غم دیوار و آن در است آقا سری بزن به مدینه نگاه کن کوچه بدون تو صحرای محشر است آقا بگو چگونه تحمل بیاورم؟ یک زن که در مقابل یک فوج لشکر است انگار در گلوی شما بغض می‌شود آن ریسمان که بسته به دستان حیدر است اینجا برادران همه در فکر خنجرند شکر خدا که یوسف ما بی‌برادر است گرچه پر از گناه ولی در رکاب‌تان آخر شهید می‌شوم، این حرف آخر است شاعر: @fatemi222
🔹 سعادت امت در ولایتمداری و تبعیت از ولی خداست! 🔹 یقینا اگر ملتی با تعصب باطل، رای و نظرشان را بر ولایت تحمیل کنند، خودشان ضرر و زیان می‌بینند 👈 و همانند زمان حضرت علی علیه السلام، تا همیشه گرفتار فتنه و اختلاف میشوند. 🌴 سوره حجرات 🌴 🕋 وَ اعْلَمُوا أَنَّ فِيكُمْ رَسُولَ اللَّهِ لَوْ يُطِيعُكُمْ فِي كَثِيرٍ مِنَ الْأَمْرِ لَعَنِتُّمْ «7» ⚡️ترجمه: و بدانيد كه در ميان شما رسول‌ خداست كه اگر او در بسيارى از امور پيرو شما باشد، قطعاً به سختى و مشقّت خواهيد افتاد.
✨راه‌های رسیدن به حضور قلب✨ ۱. همیشه از خدای مهربان و دوست‌داشتنی بخواهید لذت مناجات😌 با خودش را به شما بچشاند. ۲. قبل‌از ورود به نماز ، با خودتان بگویید این آخرین نماز عمر من است، از خطاها و احیاناً گناهان گذشته خود اظهار پشیمانی کنید😢 و با دلی شکسته وارد نماز شوید. ۳. چیزهایی که باعث می‌شود حواستان در نماز پرت شود را از خود دور کنید مثلاً: 🔅 خواندن نماز در محلی که رفت‌وآمد در آن نباشد. 🔅خاموش بودن تلویزیون،🖥 موبایل📱 و ... 🔅احتیاج به رفتن به دست‌شویی.🚽 ۴. ایجاد آمادگی قبل‌از نماز با: 🔅صحبت نکردن هنگام وضو🤫 و گفتن ذکرهای هنگام وضو 🔅خواندن چند آیه قبل از نماز و توجه به معانی آن. 🔅گفتن اذان و اقامه. 🔅همیشه اول وقت نماز خواندن. 🔅 تا می‌توانید نماز را به جماعت و در مسجد بخوانید ۵. خدا را حاضر و ناظر ببینید 👁 که در مقابلش ایستاده‌اید و مستقیم می‌خواهید با خودش حرف بزنید اگر هم نمی‌توانید خدا را ببینید بدانید خدا شما را می‌بیند.👀 ۶. اگر در بین نماز متوجه شدید حواستان پرت شده‌است،😱 آن حواس‌پرتی را ادامه ندهید. برای تمرین روی سجاده بایستید و اول نماز به خود بگویید؛ حواس من نباید😮 از محدوده سجاده بیرون برود و اگر بیرون رفت، سریع حواس خود را برگردانید. چند روز که این کار را با استقامت و پشتکار انجام دادید به مقصود خود می رسید.☺️ پر پرواز ص۷۲
🌹امام صادق عليه السلام فرمودند: لا يَسْتَغْنى أَهْلُ كُلِّ بَلَدٍ عَنْ ثَلاثَةٍ يُفْزَعُ اِلَيْهِمْ فى أَمْرِ دُنْياهُمْ وَ آخِرَتِهِمْفَاِنْ عَدِموا ذلِكَ كانوا هَمَجا: فَقيهٌ عالِمٌ وَرِعٌ وَ اَميرٌ خَيِّرٌ مُطاعٌ وَ طَبيبٌ بَصيرٌ ثِقَةٌ؛ ♦️مردم هر شهرى به سه چيز نيازمندند كه در امور دنيا و آخرت خود به آنها رجوع كنند و اگر آن سه را نداشته باشند گرفتار سرگردانى مى شوند: 🔻 دين شناسِ داناى پرهيزكار ، 🔻حاكم نيكوكارى كه مردم از او اطاعت كنند 🔻و پزشك داناى مورد اعتماد.  📚[تحف العقول، ص ۳۲۱] @fatemi222