3️⃣1️⃣✅جهاد نامی برای مدیریت رنج
✔️یک پیشنهاد دیگر، یک کمی دینی تر» جهاد «
• نامی است برای مدیریت کردن رنج؛ ؛
❇️میروی به استقبال رنج، جهادگرانه، آنوقت بسیاری از رنجهای نابه جا را کاهش میدهی.
⭕️بعد با لاخره رنج که هست عزیز من، حالا بنا بوده در #تصادف دستت بشکند، در راه دفاع از خدا دستت شکسته. بارک الله! بارک الله! رنجت را مفید قرار بده.
⭕️هر کسی باید یک وقتی #بمیرد دیگر. یا در تصادف یا بیماری یا در راه خدا به #شهادت میرسد.
✅➕راحت طلبان و عافیت طلبان در قرآن
• در قرآن کریم راحت طلبان و #عافیت طلبان را به نام اهل #قعود معرفی کرده است. اهل نشستن. با #ادبیات قرآن آشنا بیشتر بشویم. #قاعدین چه کسانی هستند؟
↪️➕قاعدین همانها هستند که #کمر انبیاء شکستند. موسی که پیامبر #انقلابی بود چقدر #اذیت کشید از دست
قومش.
بعد از نجات دادن از دست #فرعون وقتیکه حضرت موسی به قومش فرمود علیه ظلم قیام کنید میدانید چه گفتند؟
❇️برو خودت و #خدایت بجنگند و ما اینجا نشستیم
قالُوا یا مُوسى إِنَّا لَنْ نَدْخُلَها أَبَد ا ما دامُوا فیها فَاذْهَبْ أَنْتَ وَ رَبكَ فَقاتِلا إِنَّا هاهُنا قاعِدُونَ ؛
گفتند: ای موسی! تا آنان در آنجایند، ما هرگز وارد آنجا نخواهیم شد، پس تو و پروردگارت بروید ]با آنان[ بجنگید که ما ]تا پایان کار[ در همینجا نشسته ایم
مائدة، . 24 )
https://eitaa.com/fatemi5/1393
🔰در مـیان روزهـایی که #بررسی اعمال آنها انجام شد،
🔺یـکی از روزهـا بـرای من خاطره ساز شد. چون در آن وضــعیت، مــا بــه #بـاطن اعـمال آگـاه مـیشدیم
.
یــعنی #مــاهیت اتــفاقات و عـلت بـرخی وقـایع را
مـیفهمیدیم.
چـیزی کـه امـروزه به اسم #شانس بیان
مـیشود، اصـلاً آنـجا مـورد تـأیید نـبود، بـلکه تمام
اتـفاقات زنـدگی به واسطه برخی #علتها رخ میداد.
روزی در دوران #جــوانی بـا اعـضای سـپاه بـه اردوی
#آمـوزشی رفـتیم. کـلاسهای روزانه تمام شد و برنامه اردو بـه شـب رسـید، نـمیدانید کـه چقدر بچههای
هـم دوره را #اذیـت کـردم. بیشتر نیروها #خسته بودند
و داخـل #چـادرها خـوابیده بودند، من و یکی از رفقا
مـیرفتیم و بـا #اذیـت کـردن ، آنها را از خواب بیدار میکردیم!
برای همین یک #چادر کوچک، به من و رفیقم دادند و
ما را از #بقیه جدا کردند.
➕شـب دوم اردو بـود کـه بـاز هـم بقیه را #اذیت کردیم
و سـریع بـرگشتیم #چـادر خـودمان که بخوابیم. البته
➖بـگذریم از ایـنکه هرچه #ثواب و اعمال خیر داشتم، به خــــــاطر ایـــــن کـــــارها از #دســـــت دادم!
وقـتی در اواخر شب به چادر خودمان برگشتیم، دیدم
یــــک نــــفر ســــر #جــــای مـــن خـــوابیده!
مـن یک #بالش مخصوص برای خودم آورده بودم و با
دو عدد پتو، برای #خودمیک رختخواب قشنگ درست کرده بودم.
🔻چادر ما #چراغ نداشت و متوجه نشدم چه کسی جای
مـن خوابیده، فکر کردمیکی از بچهها میخواهد من
را #اذیـت کـند، لـذا همینطور که #پوتین پایم بود، جلو
آمـــدم و یـــک #لــگد بــه شــخص خــواب زدم!
یـکباره دیـدم #حاج آقا... که امام جماعت اردوگاه بود
از جا پرید و #قلبش را گرفته و داد میزد: کی بود؟ چی شد؟
➖وحـشت کـردم. سـریع از چـادر آمـدم بیرون. بعدها
فهمیدم که حاج آقا جای خواب نداشته و بچهها برای ایـنکه مـرا اذیت کنند، به #حاج آقا گفتند که این جای
🔻حــــــاضر و آمــــــاده بــــــرای شـــــماست!
امـا لـگد خیلی بدی زده بودم.
بنده خدا یک دستش بــه قــلبش بــود و یــک دســتش بــه پـشتش!
🔺حـاج آقا آمد از چادر بیرون و با#عصبانیت گفت: الهی #پـات بـشکنه، مـگه من چیکار کردم که اینجوری لگد زدی؟
جـلو رفـتم و گفتم: حاج آقا #غلط کردم. ببخشید. من
بـا کسی دیگه شما را #اشتباه گرفتم. اصلاً حواسم نبود
که پوتین پایم کردم و ممکن است #ضربه شدید شود.
خـلاصه اون شـب خـیلی #معذرت خواهی کردم. بعد
بـه حـاج آقـا گفتم: شرمنده، شما بروید بخوابید، من
تـو مـاشین مـیخوابم، فقط با اجازه #بالش خودم رو
برمیدارم.
چـراغ بـرداشتم و رفتم توی چادر، همین که بالش رو
بـرداشتم، دیـدم یـک #عـقرب به بزرگی کف دست زیر بالش من قرار دارد!
حـاج آقـا هـم داخـل شـد و هر طوری بود عقرب رو
کـشتیم.
🔻حـاجی نـگاهی به من کرد و #گفت: جان مرا
نـجات دادی، امـا #بد لگدی زدی، هنوز درد دارم. من
هـم رفـتم داخـل ماشین خوابیدم. روز بعد اردو تمام
شد و برگشتیم.
🔺روز بـعد، مـن در حـین #تـمرین در باشگاه ورزشهای
رزمـی، پـایم شـکست. اما نکته جالب توجه این بود
کـه مـاجرای آن روز در نامه عمل من، کامل و با شرح
#جزئیات نوشته شده بود.
🔺جوان پشت میز به من گفت: آن عقرب #مأمور بود که
تـو را بکشد، اما #صدقهای که آن روز دادی، #مرگ تو را به عقب انداخت!
🔺هـمان لـحظه فـیلم مربوط به آن صدقه را دیدم. یام
افتاد عصر همان روز، #خانم من زنگ زد و گفت: فلانی کـه هـمسایه ماست، خیلی مشکل مالی دارد. هیچی بـرای خـوردن نـدارند. اجازه دارم از پولهایی که کنار
🔺گذاشتی مبلغی به آنها بدهم؟ گفتم: آخه این پولها
بـرای خـرید #مـوتور اسـت. امـا عیب نداره. هر چقدر
مـیخواهی بـه آنهـا بـده. جوان گفت:
➖صدقه #مرگ تـو را عـقب انـداخت. امـا آن روحانی که لگد خورد؛
ایـشان در آن روز کاری کرده بود که باید این ضربه را
مـیخورد.
🔺ولی به نفرین ایشان، پای تو هم شکست.
بـعد به اهمیت صدقه دادن و خیرخواهی برای مردم
اشاره کرد.(۱)
الـبته ایـن نکته را باید ذکر کنم: «به من گفته شد که
صـدقات، #صـلهرحم، نـماز جماعت و #زیارت اهل بیت
عـلیه الـسلام و حـضور در جـلسات دینی و هر کاری
کـه #خـالصانه بـرای رضای خدا انجام دهی جزو مدت
عـمرت حـساب نـشده و بـاعث طـولانی شـدن #عمر
میگردد.»
۱. آیـه ۲۹ سـوره فـاطر مـیفرماید:
🔺«کسانی که کتاب الـهی را تـلاوت مـیکنند و نـماز را بر پا میدارند و از
آنـچه بـه آنهـا روزی دادهایـم پنهان و آشکار انفاق
مـیکنند، تجارت(پرسودی) را امید دارند که نابودی و
کساد در آن نیست.»
یـا حدیثی که امام باقر علیه السلام فرمودهاند: صدقه
دادن، #هفتاد بلا از بلاهای دنیا را دفع میکند و صدقه
دهــــنده از مــــرگ بــــد رهــــایی مـــییابد
•┈••✾🍃💞🍃✾••┈•
#منبرک_فاطمی
@fatemi222
•┈••✾🍃💞🍃✾••┈•
🔰در مـیان روزهـایی که #بررسی اعمال آنها انجام شد،
🔺یـکی از روزهـا بـرای من خاطره ساز شد. چون در آن وضــعیت، مــا بــه #بـاطن اعـمال آگـاه مـیشدیم
.
یــعنی #مــاهیت اتــفاقات و عـلت بـرخی وقـایع را مـیفهمیدیم.
چـیزی کـه امـروزه به اسم #شانس بیان
مـیشود، اصـلاً آنـجا مـورد تـأیید نـبود، بـلکه تمام اتـفاقات زنـدگی به واسطه برخی #علتها رخ میداد.
⭕️روزی در دوران #جــوانی بـا اعـضای سـپاه بـه اردوی #آمـوزشی رفـتیم.
کـلاسهای روزانه تمام شد و برنامه اردو بـه شـب رسـید، نـمیدانید کـه چقدر بچههایهـم دوره را #اذیـت کـردم. بیشتر نیروها #خسته بودند
و داخـل #چـادرها خـوابیده بودند، من و یکی از رفقا مـیرفتیم و بـا #اذیـت کـردن ، آنها را از خواب بیدار میکردیم!
🔹برای همین یک #چادر کوچک، به من و رفیقم دادند و ما را از #بقیه جدا کردند.
➕شـب دوم اردو بـود کـه بـاز هـم بقیه را #اذیت کردیم و سـریع بـرگشتیم #چـادر خـودمان که بخوابیم.
🔹 البته بـگذریم از ایـنکه هرچه #ثواب و اعمال خیر داشتم، به خــــــاطر ایـــــن کـــــارها از #دســـــت دادم!
🔹وقـتی در اواخر شب به چادر خودمان برگشتیم، دیدم یــــک نــــفر ســــر #جــــای مـــن خـــوابیده!
مـن یک #بالش مخصوص برای خودم آورده بودم و با دو عدد پتو، برای #خودمیک رختخواب قشنگ درست کرده بودم.
🔻چادر ما #چراغ نداشت و متوجه نشدم چه کسی جای مـن خوابیده، فکر کردم یکی از بچهها میخواهد من
را #اذیـت کـند، لـذا همینطور که #پوتین پایم بود، جلو آمـــدم و یـــک #لــگد بــه شــخص خــواب زدم!
👈یـکباره دیـدم #حاج آقا... که امام جماعت اردوگاه بود از جا پرید و #قلبش را گرفته و داد میزد: کی بود؟ چی شد؟
➖وحـشت کـردم. سـریع از چـادر آمـدم بیرون. بعدها فهمیدم که حاج آقا جای خواب نداشته و بچهها برای ایـنکه مـرا اذیت کنند، به #حاج آقا گفتند که این جایحــــــاضر و آمــــــاده بــــــرای شـــــماست!
👈امـا لـگد خیلی بدی زده بودم.
بنده خدا یک دستش بــه قــلبش بــود و یــک دســتش بــه پـشتش!
🔺حـاج آقا آمد از چادر بیرون و با#عصبانیت گفت: الهی #پـات بـشکنه، مـگه من چیکار کردم که اینجوری لگد زدی؟
جـلو رفـتم و گفتم: حاج آقا #غلط کردم. ببخشید. من بـا کسی دیگه شما را #اشتباه گرفتم.
اصلاً حواسم نبود که پوتین پایم کردم و ممکن است #ضربه شدید شود.
خـلاصه اون شـب خـیلی #معذرت خواهی کردم. بعد بـه حـاج آقـا گفتم: شرمنده، شما بروید بخوابید، من
تـو مـاشین مـیخوابم، فقط با اجازه #بالش خودم رو برمیدارم.
چـراغ بـرداشتم و رفتم توی چادر، همین که بالش رو بـرداشتم، دیـدم یـک #عـقرب به بزرگی کف دست زیر بالش من قرار دارد!
حـاج آقـا هـم داخـل شـد و هر طوری بود عقرب رو کـشتیم.
🔻حـاجی نـگاهی به من کرد و #گفت: جان مرا نـجات دادی، امـا #بد لگدی زدی، هنوز درد دارم.
من هـم رفـتم داخـل ماشین خوابیدم. روز بعد اردو تمام شد و برگشتیم.
🔺روز بـعد، مـن در حـین #تـمرین در باشگاه ورزشهایرزمـی، پـایم شـکست. اما نکته جالب توجه این بود
کـه مـاجرای آن روز در نامه عمل من، کامل و با شرح #جزئیات نوشته شده بود.
🔺جوان پشت میز به من گفت: آن عقرب #مأمور بود که تـو را بکشد، اما #صدقهای که آن روز دادی، #مرگ تو را به عقب انداخت!
🔺هـمان لـحظه فـیلم مربوط به آن صدقه را دیدم. یام افتاد عصر همان روز، #خانم من زنگ زد و گفت: فلانی کـه هـمسایه ماست، خیلی مشکل مالی دارد. هیچی بـرای خـوردن نـدارند. اجازه دارم از پولهایی که کنار گذاشتی مبلغی به آنها بدهم؟
🔺 گفتم: آخه این پولها بـرای خـرید #مـوتور اسـت.
امـا عیب نداره. هر چقدر مـیخواهی بـه آنهـا بـده. جوان گفت:
➖صدقه #مرگ تـو را عـقب انـداخت. امـا آن روحانی که لگد خورد؛
ایـشان در آن روز کاری کرده بود که باید این ضربه را مـیخورد.
🔺ولی به نفرین ایشان، پای تو هم شکست.بـعد به اهمیت صدقه دادن و خیرخواهی برای مردم اشاره کرد.(۱
الـبته ایـن نکته را باید ذکر کنم: «به من گفته شد که صـدقات، #صـلهرحم، نـماز جماعت و #زیارت اهل بیت
عـلیه الـسلام و حـضور در جـلسات دینی و هر کاریکـه #خـالصانه بـرای رضای خدا انجام دهی جزو مدت
عـمرت حـساب نـشده و بـاعث طـولانی شـدن #عمرمیگردد.»
۱. آیـه ۲۹ سـوره فـاطر مـیفرماید:
🔺«کسانی که کتاب الـهی را تـلاوت مـیکنند و نـماز را بر پا میدارند و از
آنـچه بـه آنهـا روزی دادهایـم پنهان و آشکار انفاق
مـیکنند، تجارت(پرسودی) را امید دارند که نابودی وکساد در آن نیست.»
یـا حدیثی که امام باقر علیه السلام فرمودهاند: صدقه دادن، #هفتاد بلا از بلاهای دنیا را دفع میکند و صدقه
دهــــنده از مــــرگ بــــد رهــــایی مـــییابد.
#منبرک_فاطمی
@fatemi222
•┈••✾🍃💞🍃✾••┈•
🔰در مـیان روزهـایی که #بررسی اعمال آنها انجام شد،
🔺یـکی از روزهـا بـرای من خاطره ساز شد. چون در آن وضــعیت، مــا بــه #بـاطن اعـمال آگـاه مـیشدیم
.
یــعنی #مــاهیت اتــفاقات و عـلت بـرخی وقـایع را
مـیفهمیدیم.
چـیزی کـه امـروزه به اسم #شانس بیان
مـیشود، اصـلاً آنـجا مـورد تـأیید نـبود، بـلکه تمام
اتـفاقات زنـدگی به واسطه برخی #علتها رخ میداد.
روزی در دوران #جــوانی بـا اعـضای سـپاه بـه اردوی
#آمـوزشی رفـتیم. کـلاسهای روزانه تمام شد و برنامه اردو بـه شـب رسـید، نـمیدانید کـه چقدر بچههای
هـم دوره را #اذیـت کـردم. بیشتر نیروها #خسته بودند
و داخـل #چـادرها خـوابیده بودند، من و یکی از رفقا
مـیرفتیم و بـا #اذیـت کـردن ، آنها را از خواب بیدار میکردیم!
برای همین یک #چادر کوچک، به من و رفیقم دادند و
ما را از #بقیه جدا کردند.
➕شـب دوم اردو بـود کـه بـاز هـم بقیه را #اذیت کردیم
و سـریع بـرگشتیم #چـادر خـودمان که بخوابیم. البته
➖بـگذریم از ایـنکه هرچه #ثواب و اعمال خیر داشتم، به خــــــاطر ایـــــن کـــــارها از #دســـــت دادم!
وقـتی در اواخر شب به چادر خودمان برگشتیم، دیدم
یــــک نــــفر ســــر #جــــای مـــن خـــوابیده!
مـن یک #بالش مخصوص برای خودم آورده بودم و با
دو عدد پتو، برای #خودمیک رختخواب قشنگ درست کرده بودم.
🔻چادر ما #چراغ نداشت و متوجه نشدم چه کسی جای
مـن خوابیده، فکر کردمیکی از بچهها میخواهد من
را #اذیـت کـند، لـذا همینطور که #پوتین پایم بود، جلو
آمـــدم و یـــک #لــگد بــه شــخص خــواب زدم!
یـکباره دیـدم #حاج آقا... که امام جماعت اردوگاه بود
از جا پرید و #قلبش را گرفته و داد میزد: کی بود؟ چی شد؟
➖وحـشت کـردم. سـریع از چـادر آمـدم بیرون. بعدها
فهمیدم که حاج آقا جای خواب نداشته و بچهها برای ایـنکه مـرا اذیت کنند، به #حاج آقا گفتند که این جای
🔻حــــــاضر و آمــــــاده بــــــرای شـــــماست!
امـا لـگد خیلی بدی زده بودم.
بنده خدا یک دستش بــه قــلبش بــود و یــک دســتش بــه پـشتش!
🔺حـاج آقا آمد از چادر بیرون و با#عصبانیت گفت: الهی #پـات بـشکنه، مـگه من چیکار کردم که اینجوری لگد زدی؟
جـلو رفـتم و گفتم: حاج آقا #غلط کردم. ببخشید. من
بـا کسی دیگه شما را #اشتباه گرفتم. اصلاً حواسم نبود
که پوتین پایم کردم و ممکن است #ضربه شدید شود.
خـلاصه اون شـب خـیلی #معذرت خواهی کردم. بعد
بـه حـاج آقـا گفتم: شرمنده، شما بروید بخوابید، من
تـو مـاشین مـیخوابم، فقط با اجازه #بالش خودم رو
برمیدارم.
چـراغ بـرداشتم و رفتم توی چادر، همین که بالش رو
بـرداشتم، دیـدم یـک #عـقرب به بزرگی کف دست زیر بالش من قرار دارد!
حـاج آقـا هـم داخـل شـد و هر طوری بود عقرب رو
کـشتیم.
🔻حـاجی نـگاهی به من کرد و #گفت: جان مرا
نـجات دادی، امـا #بد لگدی زدی، هنوز درد دارم. من
هـم رفـتم داخـل ماشین خوابیدم. روز بعد اردو تمام
شد و برگشتیم.
🔺روز بـعد، مـن در حـین #تـمرین در باشگاه ورزشهای
رزمـی، پـایم شـکست. اما نکته جالب توجه این بود
کـه مـاجرای آن روز در نامه عمل من، کامل و با شرح
#جزئیات نوشته شده بود.
🔺جوان پشت میز به من گفت: آن عقرب #مأمور بود که
تـو را بکشد، اما #صدقهای که آن روز دادی، #مرگ تو را به عقب انداخت!
🔺هـمان لـحظه فـیلم مربوط به آن صدقه را دیدم. یام
افتاد عصر همان روز، #خانم من زنگ زد و گفت: فلانی کـه هـمسایه ماست، خیلی مشکل مالی دارد. هیچی بـرای خـوردن نـدارند. اجازه دارم از پولهایی که کنار
🔺گذاشتی مبلغی به آنها بدهم؟ گفتم: آخه این پولها
بـرای خـرید #مـوتور اسـت. امـا عیب نداره. هر چقدر
مـیخواهی بـه آنهـا بـده. جوان گفت:
➖صدقه #مرگ تـو را عـقب انـداخت. امـا آن روحانی که لگد خورد؛
ایـشان در آن روز کاری کرده بود که باید این ضربه را
مـیخورد.
🔺ولی به نفرین ایشان، پای تو هم شکست.
بـعد به اهمیت صدقه دادن و خیرخواهی برای مردم
اشاره کرد.(۱)
الـبته ایـن نکته را باید ذکر کنم: «به من گفته شد که
صـدقات، #صـلهرحم، نـماز جماعت و #زیارت اهل بیت
عـلیه الـسلام و حـضور در جـلسات دینی و هر کاری
کـه #خـالصانه بـرای رضای خدا انجام دهی جزو مدت
عـمرت حـساب نـشده و بـاعث طـولانی شـدن #عمر
میگردد.»
۱. آیـه ۲۹ سـوره فـاطر مـیفرماید:
🔺«کسانی که کتاب الـهی را تـلاوت مـیکنند و نـماز را بر پا میدارند و از
آنـچه بـه آنهـا روزی دادهایـم پنهان و آشکار انفاق
مـیکنند، تجارت(پرسودی) را امید دارند که نابودی و
کساد در آن نیست.»
یـا حدیثی که امام باقر علیه السلام فرمودهاند: صدقه
دادن، #هفتاد بلا از بلاهای دنیا را دفع میکند و صدقه
دهــــنده از مــــرگ بــــد رهــــایی مـــییابد
•┈••✾🍃💞🍃✾••┈•
#منبرک_فاطمی
@fatemi222
•┈••✾🍃💞🍃✾••┈•
منبرک فاطمی
🔺در دوران جـوانی در پـایگاه بسیج شهرستان فعالیت داشـتم. روزهـا و شـبها با دوستانمان با هم بودیم. شـ
دو سـال نـمازی کـه بـیشتر به جماعت بود. دو سال عـبادت را دادم بـه خـاطر #اذیت و آزار یک مؤمن
این متن رو از کتاب سه دقیقه در قیامت در لینک زیر مطالعه کنیم
👇
https://eitaa.com/fatemi222/1988
فرازی از تفسیر ایات جزء (بیست وهفتم )
🌸🍃﷽🍃🌸
✍ مشکلات مبلغینِ همه قَرنها
❗️اوووف ! 😬😤👇
🕋 وَمَا يَأْتِيهِمْ مِنْ رَسُولٍ إِلَّا كَانُوا بِهِ يَسْتَهْزِئُونَ
⚡️هیچ پیامبری به سوی آنان نمی آمد مگر آنکه او را مسخره می کردند.
👆اون زمان پیامبران رو که مامور خدا بودند #توهین و #مسخره میکردند
🔚 حالا #مبلغین و کسانی رو که دوست دارند دستورات خدا رو انجام بدن #توهین و #مسخره میکنند؛↶
👈 یه روز میگن؛ خشک مقدسی❗️
👈 یه روز میگن؛ بیکلاس و عقب افتادهای❗️
👈 تازگیا یاد گرفتن میگن #دیدگاه_طالبانی داری❗️🙄 🤦♀
و .....
🔻دست از تمسخر برنمیدارند😣
✔️ غیرتی باشی، #مسخره میکنند
✔️ غیبت نکنی، #مسخره میکنند
✔️ حجاب داشته باشی، #مسخره میکنند
✔️ آهنگ گوش ندی، #مسخره میکنند
✔️ نماز اول وقت بخونی، #مسخره میکنند
✔️ ریش بزاری، #مسخره میکنند
✅چون شیطانِ وسوسهگر دسیسه میکنه، همیشه #تبليغ_دين و در #راه_خدا موندن، آزار و #اذیت هم به دنبالش هست❗️
👈 به همین دلیل #صبر و حوصله لازمه.💯
🕋 وَ اصْبِرْ لِحُكْمِ رَبِّك فَإِنَّكَ بِأَعْيُنِنا
وَ اصْبِرْ لِحُكْمِ رَبِّكَ فَإِنَّكَ بِأَعْيُنِنا وَ سَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ حِينَ تَقُومُ (طور/۴۸)
⚡️براى فرمان پروردگارت صبر كن، كه تو منظور نظر ما هستى و هنگامى كه (از خواب) بر مىخيزى، با ستايش پروردگارت او را به پاكى ياد كن.
✅ اون چیزی که باعث #صبوری و آرامش میشه اینه که بدونیم زیر نظر و تحتِ حمایتِ خدا هستیم 😌
🔚 برای آسانی کار، مثل حضرت موسی از خدا #شرح_صدر بخواهیم👌
⚘⚘⚘⚘⚘⚘
🌹ماه رمضـــــــان رخصت دَق الباب است
🌷بر آستان حضرت دوست
🌹عریضه هرچه هســـت
🌹حاجت دل هـــــر چه،
🌷برایتان آرزوی اجابت دارم
🌹رمزهادر رمضانست
🌷خدا مى داند
🌹برترین ماه زمانست
🌷خدا مى داند
ماه رمضان ماه طاعات و عبادات است
💖 التماس دعای فرج ان شاءالله
بسته معرفتی بیست و هفتم👇
https://eitaa.com/fatemi222/13284
﷽
✍ ویروسی خطرناکتر از کرونا
👀 بعضی از #نگاه ها، ویروسِ #گناه منتشر میکنند و #حیا را آلوده میکنند.😱
😱 این ویروس خیلی خطرناکه، باید مراقب باشیم❗️🔔
👇👇👇
✅ خدا هم در قرآن توصیه کرده:
🕋 علَيْكُمْ أَنْفُسَكُمْ (مائده/۱۰۵)
✨بر شما باد(حفظ) خودتان.
📣📣 پس لازمه که خودمون رو حفظ کنیم، ولی چجوری؟؟🤔
❌ اصلا نگران نباشید❌😌
✅ اسلام دستورات لازم رو داده، کافیه بهش عمل کنیم:
👇👇👇
🕋 و لْیَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلیٰ جُیُوبِهِن
✨و #روسریهای خود را بر روی سینه خود بیفکنند.
🕋 و لاٰ یُبْدِینَ زِینَتَهُنَّ
✨و #زینتهای خود را آشکار نکنند،
🕋 ...وَ لا يُبْدِينَ زِينَتَهُنَّ إِلَّا لِبُعُولَتِهِنَّ...(نور/۳۱)
✨بانوان نباید #زیبائیهای خود را به جز شوهر و محارم خویش، به غیر آنان نشان دهند.
✨✨✨
🔔 راستی، برای اینکه سالم بمونید این نکته رو هم لطفا رعایت کنید.❗️👇
👠 بعضی از کفشهای زنان طوری طراحی شده که علاوه بر رنگِ زننده، صدای زیادی هم ایجاد میکنند که جلب توجه میکنند. 👀
☝️لطفا بانوان عفیف و پاکدامن، از پوشیدن این کفشها خودداری کنند؛↶
🕋وَ لا يَضْرِبْنَ بِأَرْجُلِهِنَّ(نور/۳۱)
✨زنان #پاهای خود را (محکم) به زمین نزنند.
👇👇👇
📣📣 پس به همه بگید باید #حجاب رو کامل رعایت کنیم👌
🕋ُّ یُدْنِینَ عَلَیْهِنَّ مِنْ جَلاَبِیبِهِنَّ(احزاب/۵۹)
✨#چادرهای بلند بر خود بیفکنند.
✍️ عفت، مایهی حرمت
🔻 #امام_رضا عليه السلام فرمود:
💢منِ اتَّقَى اللّه َ يُتَّقى
👈هر كس حريم خدا را حفظ كند، حرمتش حفظ مى شود.
📚كافى، ج ۱، ص ۱۳۷، ح۳
✨✨✨
🕋 یا أَیُّهَا النَّبِیُّ قُلْ لِأَزْوٰاجِکَ وَ بَنٰاتِکَ وَ نِسٰاءِ الْمُؤْمِنِینَ یُدْنِینَ عَلَیْهِنَّ مِنْ جَلاَبِیبِهِنَّ ذٰلِکَ أَدْنیٰ أَنْ یُعْرَفْنَ فَلاٰ یُؤْذَیْنَ(احزاب/ ۵۹)
✨ ای پیامبر! به همسران و دخترانت، و به زنان مؤمنان بگو: #چادرهای بلند بر خود بیفکنند. این عمل مناسبتر است، تا به عفّت و پاکدامنی شناخته شوند، و مورد آزار قرار نگیرند.
🧕 #حجاب فرمان خداست برای اینکه #اذیت نشیم❌
🍃🌹🍃
@fatemi222