eitaa logo
منبرک فاطمی
6.4هزار دنبال‌کننده
1.1هزار عکس
931 ویدیو
1.3هزار فایل
✔️ مباحث قرآنی، اخلاقی،داستان ✔️اهلبیت ومناسبتهامذهبی ✔️احکام کاربردی،پاسخگو ✔️امرمعروف و نهی منکر ✔️مرثیه و مداحی ✔️عفاف وحجاب ✔️جهادتبیین ✔️فرزندآوری ✔️مهدویت ✔️شهدا ✔️نماز @a_f_133 🔺فهرست + تبلیغات شما و... https://eitaa.com/fatemi222/6618
مشاهده در ایتا
دانلود
✋دعای زائر مخلص گناه 5سال رو پاک کرد +حسابی به مشکل خورده بودم. اعمال خوبم به خاطر شوخی های بیش از حد و صحبت های پشت سر مردم و غیبت ها و ... نابود می شد و اعمال زشت من باقی می ماند . +البته وقتی یک کارخالصانه انجام داده بودم همان عمل باعث پاک شدن کارهای زشت می شد. چرا که در قرآن آمده بود: (ان الحسنات یذهبن السیئات) اما خیلی سخت بود اینکه هر روز ما دقیق بررسی و حسابرسی می شد اینکه کوچک ترین اعمال مورد بررسی قرار می گرفت خیلی مشکل بود . +همین طور که اعمال روزانه بررسی می شد به یکی از روزهای دوران جوانی رسیدیم اواسط دهه هشتاد. یکباره جوان پشت میز گفت: به دستور آقا اباعبدالله علیه السلام پنج سال از اعمال شما را بخشیدیم. این پنج سال بدون حساب طی می شود. با تعجب گفتم: یعنی چی؟ گفت: یعنی پنجسال گناهان شما بخشیده شده و اعمال خوب تان باقی می ماند. نمی دانید چقدر خوشحال شدم. اگر در آن شرایط بودید، لذتی که من از شنیدن این خبر پیدا کردم را حس می کردید پنج سال بدون حساب و کتاب؟! +گفتم: علت این دستور آقا برای چی بود؟ همان لحظه به من ماجرا را نشان دادند در دهه هشتاد و بعد از نابودی صدام، بنده چندین بار توفیق یافتم که به سفر کربلا بروم +در یکی از این سفرها، یک پیرمرد کر و لال در کاروان ما بود. مدیر کاروان به من گفت: می توانی این پیرمرد را مراقبت کنی و همراه او باشی؟ منم هم مثل خیلی های دیگر دوست داشتم تنها به حرم بروم و با مولای خودم خلوت داشته باشم، اما با اکره قبول کردم کار از آنچه فکر می کردم سخت تر بود. + این پیرمرد هوش و هواس درست و حسابی نداشت او را باید کاملاً مراقبت می کردم اگر لحظه ای او را رها می کردم گم می شد. خلاصه سفر کربلای ما تحت الشعاع حضور این پیرمرد شد این پیرمرد هر روز با من به حرم می آمد و بر می گشت قلب من کم شده بود چون باید مراقب این پیرمرد می بودم. +روز آخر قصد خرید یک لباس داشت فروشنده وقتی فهمید که او متوجه نمی شود قیمت را چند برابر گفت. من جلو آمدم و گفتم: چی داری می گی؟ این آقا زائر مولاست. چرا اینطوری قیمت می دی؟ این لباس قیمتش خیلی . خلاصه اینکه من لباس را خیلی ارزان تر برای این پیرمرد خریدم با هم از مغازه بیرون آمدیم. +من عصبانی و پیرمرد خوشحال بود. با خودم گفتم: عجب دردسری برای خودمون درست کردیم. این دفعه کربلا اصلاً به ما حال نداد یکباره دیدم پیرمرد ایستاد رو به حرم کرد و با دست مرا به آقا نشان داد و با همان زبان بی زبانی برای من دعا کرد +جوان پشت میز گفت: به دعای این پیرمرد، آقا امام حسین علیه السلام شفاعت کردند و گناهان پنج سال تو را بخشیدند باید در آن شرایط قرار می گرفتید تا بفهمید چقدر از این اتفاق خوشحال شدم صدها برگه در کتاب اعمال من جلو رفت. اعمال خوب این سال ها همگی ثبت شد و گناهانش محو شده بود. 📚احکام، ، ویژه محرم ۱۴۰۳ https://eitaa.com/fatemi222/14309