eitaa logo
منبرک فاطمی
6.2هزار دنبال‌کننده
997 عکس
891 ویدیو
1.3هزار فایل
✔️ مباحث قرآنی، اخلاقی،داستان ✔️اهلبیت ومناسبتهامذهبی ✔️احکام کاربردی،پاسخگو ✔️امرمعروف و نهی منکر ✔️مرثیه و مداحی ✔️عفاف وحجاب ✔️جهادتبیین ✔️فرزندآوری ✔️مهدویت ✔️شهدا ✔️نماز @a_f_133 🔺فهرست + تبلیغات شما و... https://eitaa.com/fatemi222/6618
مشاهده در ایتا
دانلود
✅👈 دو داستان در رابطه با نتایج و آثار حجاب و بی‌حجابی رو خدمت شما ارسال می‌کنم که ذکر آن خالی از حسن نمی‌باشد ادامه دارد 🆔 @fatemi222
💙ملاقات بانويي که مواظب حجاب خود بود🧕 ✍️يکي ازعلماء بزرگ ( مرحوم آيت الله سيد محمد باقر مجتهد سيستاني پدر آيت الله العظمي حاج سيد علي سيستاني دامت برکاته ) در مشهد مقدس براي آنکه به محضر امام زمان شرفياب شود ختم زيارت عاشورا را چهل جمعه هر هفته در مسجدي از مساجد شهر آغاز مي کند او مي گفت: 🔰در يکي از جمعه هاي آخر ناگهان شعاع نوري را مشاهده کردم که از خانه هاي نزديک آن مسجدي که من در آن مشغول به زيارت عاشورا بودم مي تابيد، حال عجيبي به من دست داد،😍 از جاي برخاستم و به دنبال آن نور به درب آن خانه رفتم، خانه کوچک و فقيرانه اي بود، از درون خانه نور عجيبي مي تابيد ، در زدم وقتي در را باز کردند، مشاهده کردم حضرت ولي عصر امام زمان عليه السلام در يکي از اتاقهاي آن خانه تشريف دارند و در آن خانه جنازه اي را مشاهده کردم که پارچه سفيدي به روي آن کشيده بودند. 🔹وقتي من وارد شدم و اشک ريزان سلام کردم ، حضرت به من فرمودند: 🔰چرا اينگونه دنبال من مي کردي و رنجها را متحمل مي شوي ؟ مثل اين باشيد (اشاره به جنازه کردند) تا من دنبال شما بيايم .☺️☘️ 🔹بعد فرمودند اين بانويي است که در دوره بي حجابي (رضا خان پهلوي) هفت سال از خانه بيرون نيامد تا مبادا نامحرم او را ببيند !😇 🍃 🌼 @fatemi222
صاحب کتاب «سرگذشت ارواح» می نویسد: یکی از ائمه جواعت تهران شبی در عالم خواب می بیند زنی را که نمی شناسد نزد او آمده می گوید: من زن صالحه ای می باشم و از دنیا رفته ام و این منزل و قصر عالی مال من است ولی می خواهند مرا به خاطر بند و باری که دارم برای شکنجه و عذاب ببرند زیرا او بی حجاب و بی توجه به وظائف دینی خود است و این تقصیر من بوده که او را خوب تربیت نکرده و بی توجه به او بوده ام 👌لذا از شما تقاضا دارم که پیام مرا به او برسانید و حال مرا به او بگوئید و برای آنکه او کند، من به شما نشانی می دهم که او اطلاع ندارد و آن این است که من فلان مبلغ پول در فلان محل از منزل گذاشته ام و فلانی هم همین مبلغ پول را از من طلب دارد، آن پول را بردارند و به او بدهند و شماره تلفن منزل ما هم این است... 👌آن عالم گفت: من از خواب بیدار شدم و شماره تلفن و مبلغ پول را که هنوز فراموش نکرده بودم یادداشت نمودم و فوراً به همان منزل با همان شماره، تلفن زدم دیدم صدای گریه و عراداری بلند است. 👌 من دختر صاحب خانه را پشت تلفن خواستم و تمام جریان را به او گفتم و به او تذکر دادم که من به هیچ وجه با شما آشنائی نداشتم و بخصوص که از طلبکار و مقدار پول و محل پول که ممکن نبود اطلاعی داشته باشم. بنابر این شما به خاطر نجات مادرتان و نجات خودتان کوشش کنید که به دستورات اسلام عمل نمائید. آن دختر اول از من تقاضا کرد که اجازه بدهم، او ببیند آن نشانی درست است یا نه، لذا گوشی تلفن را نگه داشتم. او رفت و دید دقیقاً همان مبلغ پول در همان محل بدون کم و زیاد گذاشته شده است. آن دختر برگشت و در پشت تلفن به من گفت: آقا مطلب شما درست است، می خواهید آدرس بدهید تا این پول را برای شما بیاورم. 👌گفتیم: من احتیاج به آن پول ندارم، شما آن را به طلبکاری که در خواب مادرتان نامش را ذکر کرده بدهید و به وصیت او عمل کنید، او قبول کرد. من از او خداحافظی کردم، پس از مدتی باز همان خانم متوفا را در خواب دیدم که از من تشکر می کرد و می گفت: بحمد الله دخترم با تذکرات شما صالحه شده و توبه کرده است 2 . 2. سرگذشت ارواح، به نقل عالم عجیب ارواح، ص130. 🆔 @fatemi222
روضه امام سجاد علیه‌السلام روزی که پیکرم را بر روی ناقه بستند در یک لحظه جدایی قلب مرا شکستند آنجا غریب و تنها بودم میان اعدا دیدم که عمه ام را به تازیانه بستند من اینچنین جدایی هرگز ندیده بودم همه نعش و عزدار هر دو به خون نشستند امام سجاد طفل صغیر می دید گریه می کرد ، آب می آوردند وضو بگیرد گریه می کرد ، اگر اسیری می دید احترامش می کرد ، اگر می دید گوسفندی را ذبح می کنند گریه می کرد ، می فرمود : آبش دادید یا نه ؟ آری آقا ، ما مسلمانیم با گریه می فرمود :عده ای هم در کربلا می گفتند ما مسلمانیم ولی بابای من لب تشنه کشتند . هر وقت یاد شهر شام می افتاد گریه می کرد . آقا چرا اینقدر گریه می کنی ؟ ( آقا شرح می داد ) می فرمود : اول صبح بود وارد شهر شام شدیم ما را عصر رساندند به مجلس یزید ، آقا خیلی راه نیست چرا اینطور ؟ فرمود : ما را سر هر کوچه و بازار نگ می داشتند تا این مردم ما را نظاره کنند ما را از محله یهودیان بردند آن ها به ما سنگ می زدند عزیزان پیغمبر را وارد مجلس نا محرم کردند ، ما را خرابه های شام جای دادند تو این خرابه یکی از خواهران من آنقدر گریه کرد ، سراغ بابا را گرفت خواهر چشم انتظار من با لبان تشنه و شکم گرسنه جان داد . لاله سرخ شهادت تن تب دار من است چشمه فیض خدا چشم گهر بار من است حافظ خون و پیام شهدای ره دین لب گویای من و دیده خونبار من است داغ یک دشت شهید و غم یک خیل اسیر این همه بار گران بر تن تب دار من است دشمنم بسته به زنجیر و ولی غافل از آن که بر انداختن ریشه او کار من است پای در سلسله و دست به دامان وصال دشمن از بی خردی در پی آزار من است پرچم نهضت خونین شهیدان امروز گر چه بر دوش من و عمه افکار من است صبر را بین که در این مرحله از وادی عشق سخت بیمارم وا و باز پرستار من است خواهر کوچک من همچو گلی پرپر شد اشک طفلان ز غمش شمع شب تار من است ازغم اکبر و اصغر جگرم می سوزد آه از این غم که خداوند خبر دار من است 🆔 @fatemi222
✋جلسات منبر متنی ۱_سه دلیل حجاب https://eitaa.com/fatemi222/9871 ۲_غفلت https://eitaa.com/fatemi222/9899 ۳_غفلت از خود https://eitaa.com/fatemi222/9938 ۴_غفلت از قیامت https://eitaa.com/fatemi222/9960 ۵_غفلت از قیامت ۲ https://eitaa.com/fatemi222/9986 ۶_غفلت و محاسبه ۳ https://eitaa.com/fatemi222/10014 ۷_توحید و انقطاع https://eitaa.com/fatemi222/10057 ۸_رابطه توحید و آرامش https://eitaa.com/fatemi222/10072 نگرانی سیاسی پیامبر https://eitaa.com/fatemi222/10211
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔹سخنرانی حجت الاسلام سید علیرضا تراشیون با موضوع «حجاب زمینه‌ حفظ شخصیت و انسانیت»، سال ۱۴۰۱ 🎙 📺 🆔 @fatemi222 ┄┄┅═✧❁🎙❁✧═┅┄
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
"ویژگی های بهترین زنان" در روایت داریم که بهترین زن های شما کسانی هستند که چند ویژگی را دارند: ۱. اولاددار بشوند. ۲. با محبت باشند. ۳. عفیف باشند و حجاب را رعایت کنند... 🎙 📺 🆔 @fatemi222 ┄┄┅═✧❁🎙❁✧═┅┄
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔹 فلسفه خانم محجّبه مدیر است و مردِ متواضع مدیریت زن را می پذیرد و لذا مردانِ متکبّر اولین دشمن حجاب بانوان هستند؛ زیرا به غرورشان بر می خورد. دو فلسفه برای حجاب مطرح می شود و جهان پیرامون ما متشکل از دو واقعیت است: اول واقعیت های ثابت مانند اشیاء و اشخاص ؛ دوم واقعیت های سیّال مانند رابطه ها. در میان ما هم این روابط وجود دارد. برای هر انسانی اولین رابطه ارتباط بین مادر و فرزند است و این رابطه هم مسبوق به سابقه ارتباط یک زن و مرد است. پس می توان گفت حیات انسان از رابطه بین انسان ها آغاز شده است 🆔 @fatemi222 ┄┄┅═✧❁🎙❁✧═┅┄
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
دو نکته درباره امام سجاد علیه‌السلام ـ+ دو حدیث حکمت آمیز از امام چهارم 🎙 حجت‌الاسلام دکتر 🆔 @fatemi222
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
✅ سه ماموریت امام سجاد علیه السلام ▪️ استاد عالی 🆔 @fatemi222
🟢 علیه‌السلام: ⚪️ پیش از مهدی علیه‌السلام، پنج رخداد بزرگ در پیش خواهد بود: 1️⃣ 2️⃣ قیام و 3️⃣ 4️⃣ 5️⃣ قتل 🔴 اکمال الدین صدوق جلد ۲ صفحه ۶۴۹ - الغیبه شیخ طوسی صفحه ۲۶۷ - بحارالانوار علامه مجلسی جلد ۵۲ صفحه ۲۰۳ ❤️ اللهم صل علی محمد و آل محمد 🇮🇷 ع 🆔 @fatemi222
سلام تشکر بابت زحماتی که می‌کشید ومطالب کاربردی تو کانال تون قرار میدید. خدا خیرتون بده ممنون محمدخسروشیری
1⃣👈جلسه اول چراحجاب؟ https://eitaa.com/fatemi222/9871 2⃣👈جلسه دوم؛ غفلت 👇👇
امشب موضوع مبحث غفلت خواهد انشالله بعد از نماز و مراسم روضه در خدمت دوستان خواهم بود
سلام بزرگوار من نرم افزار ها و منبرهای مکتوبی زیادی را دیدم ولی اونی که میخاستم نبود. اما منبر متنی شما فوق العاده است و قابل استفاده خدا خیرتون بده خواهشا ادامه داشته باشه دعاگوتون هستیم🤲 حبیبی از اصفهان
✅غفلت در قرآن 🔺1-غفلت بنی اسرائیل از آزمایش الهی و آ ثار سوء آن‏ 🔸و حسبوا ألا تکون فتنه فعموا و صموا تاب الله علیهم ثم عموا و صموا کثیر منهم و الله بصیر بما یعلمون(مائده، آیه 71.)؛ 🔸گمان کردند مجازاتی در کار نخواهد بود! از این رو (از دیدن حقایق و شنیدن سخنان حق،) نابینا و کر شدند؛ سپس (بیدار گشتند، و) خداوند توبه آنها را پذیرفت، دیگر بار (در خواب غفلت فرو رفتند، و) بسیاری از آنها کور و کر شدند؛ و خداوند، به آنچه انجام می‏دهند، بیناست. 🔻2-فراموش کردن تذکرات آسمانی و تبعات آن‏ 🔸فلما نسوا ما ذکروا به فتحنا علیهم أبوب کل شی‏ء حتی اذا فرحوا بما أوتوا أخذنهم بغته فاذا هم مبلسون فقطع دابر القوم الذین ظلموا و الحمد الله رب العلمین(انعام، آیات 44 - 45)؛ 🔸(آری،) هنگامی که (اندرزها سودی نبخشید و) آنچه را به آنها یادآوری شده بود فراموش کردند، درهای همه چیز از نعمتها را به روی آنها گشودیم؛ تا (کاملاً) خوشحال شدند (و دل به آن بستند؛ ناگهان آنها را گرفتیم و سخت مجازات کردیم؛ در این هنگام، همگی مأیوس شدند؛ و درهای امید به روی آنها بسته شد. و به این ترتیب، دنباله زندگی جمعیتی که ستم کرده بودند، قطع شد. و ستایش مخصوص خداوند، پروردگار جهانیان است. 🔺3- رابطه غفلت و سقوط و هلاکت‏ 🔸و کم من قریه أهلکنها فجاءها باسنا بیتاً او هم قائلون( اعراف، آیه 4.)؛ 🔸چه بسیار شهرها و آبادیها که آنها را بر اثر گناه فراوانشان هلاک کردیم! و عذاب ما شب هنگام، یا در روز هنگامی که استراحت کرده بودند، به سراغشان آمد. 🔻4- خواب غفلت زمینه‏ای برای گرفتاری‏ها 🔸افامن أهل القری أن یأتیهم بأسنا بیتا و هم نائمون( اعراف، آیه 97.)؛ 🔸 آیا اهل این آبادیها، از این ایمنند که عذاب ما شبانه به سراغ آنها بیاید در حالی که در خواب باشند؟! 🔻5-غفلت از کیفر الهی باعث ضرر و فساد 🔸أ فأمنوا مکر الله فلا یامن مکر الله الا القوم الخسرون( اعراف، آیه 99.)؛ 🔸 آیا آنها خود را از مکر الهی در امان می‏دانند؟! در حالی که جز زیانکاران، خود را از مکر و مجازات خدا ایمن نمی‏دانند! 🔺6-غفلت و سقوط 🔸فانتقمنا منهم فأغر قنهم فی الیم بأنهم کذبوا بئایتنا و کانوا عنها غفلیین(اعراف، آیه 136.)؛ 🔸 سرانجام از آنها انتقام گرفتیم، و آنان را در دریا غرق کردیم؛ زیرا آیات ما را تکذیب کردند، و از آن غافل بودند. 🆔 @fatemi222
غفلت روایات : 🔻1- نادانی‏ 🔸قال أمیر المؤمنین (علیه السلام) کم من غافل ینسج ثوبا لیلبسه و انما هو کفنه و یبنی بیتا لیسکنه و انما هو موضع قبره( الامالی للصدوق: 110.)؛ 🔸 امام علی (علیه السلام): ای بسا غافلی که پارچه‏ای می‏بافد تا آن را بپوشد، اما کفن او می‏شود و خانه ی می‏سازد تا در آن بنشیند، اما همان جا قبر او می‏شود. 🔺2-غفلت چرا؟ 🔸ان کان الشیطان عدوا فالغفله( من لایحضره الفقیه 4: 393.)؛ 🔸 امام صادق (علیه السلام): اگر شیطان دشمن است، پس غفلت چرا؟ 🔻3-نیت کار نیک‏ 🔸عن أبی ذر عن النبی (صلی الله علیه و آله و سلم) فی وصیته له قال یا أباذر هم بالحسنه و ان لم تعملها لکی لا تکتب من الغافلین(وسائل الشیعه 1: 56.)؛ 🔸پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم): ای ابوذر! قصد کار نیک کن، هر چند آن را بکار نبندی تا در زمره غافلان نوشته نشوی. 🔻4-یاد خدا مانع غفلت است‏ 🔸بدوام ذکر الله تنجاب الغفله(1554)؛ امام علی (علیه السلام): 🔸با پیوسته به یاد خدا بودن است که پرده غفلت کنار می‏رود. 🔻5-غفلت از آخرت‏ 🔸ان من عرف الایام لن یغفل عن الاستعداد؛ 🔸 امام علی (علیه السلام): هر که ایام را شناخت، از آماده شدن برای آخرت غافل نگشت. 🔻6-غفلت از نمازهای واجب‏ 🔸عن أبی جعفر (علیه السلام) قال: أیما مؤمن حافظ علی الصلوات المقروضه فصلاها لوقتها هذا من الغافلین 🔸؛ امام باقر (علیه السلام): هر مؤمنی که به نمازهای واجب اهمیت دهد و آنها را به وقتش بخواند، از غافلان نیست. 🔺7-نشانه ‏های غفلت‏ 🔸عن أبی عبدالله (علیه السلام) قال لقمان لابنه یا بنی لکل علامه یعرف بها و یشهد علیها... و اللغافل ثلاث علامات السهو و اللهو و النسیان؛ 🔸 لقمان (علیه السلام) - در نصیحت به فرزندش - پسرم! هر چیزی را نشانه‏ای است که با آن شناخته می‏شود و به وجود آن گواهی می‏دهد... و غافل را سه نشانه است: اشتباه و سرگرمی و فراموشی. 🔺8-هلاکت غافل‏ 🔸من طالت غفلته تعجلت هلکته؛ 🔸 امام علی (علیه السلام): هر که غفلتش طولانی شد، سریع‏تر به هلاکت می‏رسد. 🔺9-دل مردگی غافل‏ 🔸من غلبت علیه الغفله مات قلبه؛ 🔸 امام علی (علیه السلام): هر که غفلت بر او چیره گردد، دلش بمیرد. 🔺10-کوری بصیرت همراه غفلت‏ 🔸دوام الغفله یعمی البصیره 🔸 امام علی (علیه السلام): ادامه یافتن غفلت، دیده بصیرت را کور می‏کند. 🆔 @fatemi222
داستان 🔻بنده است یا آزاد؟یک جمله او را از غفلت خارج کرد صدای ساز و آواز بلند بود. هرکس که از نزدیک آن خانه می‏گذشت، می‏توانست حدس بزند که در درون خانه چه خبرهاست؟ بساط عشرت و میگساری پهن بود و جام می‏بود که پیاپی نوشیده می‏شد. کنیزک خدمتکار دورن خانه را جاروب زده و خاکروبه‏ها را در دست گرفته از خانه بیرون آمده بود، تا آنها را در کناری بریزد. در همین لحظه مردی که آثار عبادت زیاد از چهره‏اش نمایان بود، و پیشانیش از سجده‏های طولانی حکایت می‏کرد، از آنجا می‏گذشت، از آن کنیزک پرسید: صاحب این خانه بنده است یا آزاد؟ - آزاد. - معلوم است که آزاد است، اگر بنده می‏بود پروای صاحب و مالک و خداوندگار خویش را می‏داشت و این بساط را پهن نمی‏کرد. رد و بدل این سخنان، بین کنیزک و آن مرد، موجب شد که کنیزک مکث زیادتری در بیرون خانه بکند. هنگامی که به خانه برگشت، اربابش پرسید: چرا این قدر دیر آمدی؟ کنیزک ماجرا را تعریف کرد و گفت: مردی با چنین وضع و هیئت می‏گذشت، و چنان پرسشی کرد، و من چنین پاسخی دادم. شنیدن این ماجرا او را چند لحظه در اندیشه فرو برد، مخصوصا آن جمله جمله (اگر بنده می‏بود از صاحب اختیار خود پروا می‏کرد) مثل تیر بر قلبش نشست. بی‏اختیار از جا جست و به خود مهلت کفش پوشیدن نداد؛ با پای برهنه به دنبال گوینده سخن رفت تا خود را به صاحب سخن - که کسی جز امام هفتم حضرت موسی بن جعفر (علیه السلام) نبود - رساند. به دست آن حضرت به شرف توبه نائل شد و دیگر به افتخار آن روز که با پای برهنه به شرف توبه نائل آمده بود کفش به پا نکرد. او که تا آن روز به بشربن حارث بن عبدالرحمن مروزی معروف بود، از آن به بعد، لقب الحافی یعنی پابرهنه یافت، و به بشر حافی معروف و مشهور گشت. تا زنده بود به پیمان خویش وفادار ماند، دیگر گرد گناه نگشت. تا آن روز در سلک اشراف زادگان و عیاشان بود، از آن به بعد، در سلک مردان پرهیزکار و خداپرست درآمد. 🔻موعظه امام علی (علیه السلام) بعد از نماز صبح‏ عصر خلافت علی (علیه السلام) بود، شبی به مسجد آمد، و پس از اذان صبح، نماز را به جماعت با مسلمانان خواند، پس از نماز، به مردم رو کرد و فرمود: سوگند به خدا من انسانهائی (از اصحاب رسول خدا را) دیده‏ام که شب را تا صبح با سجده و قیام، به عبادت خدا به سرآورند، گاهی پیشانی بر زمین می‏نهادند، و گاهی زانو بر زمین می‏گذاشتند، حالشان به گونه‏ای بود که گویا نعره آتش دوزخ در کنار گوششان، زوزه می‏کشید، و وقتی که از خدا، در نزد آنها یاد می‏شد، مانند درخت در برابر باد شدید، می‏لرزیدند، شما نیز چنین باشید، و افسوس که گویا این مردم (حاضر و معاصر) در خواب غفلت فرو رفته‏اند. سپس آن حضرت، از مجلس برخاست و رفت، و پس از این نصیحتش تا هنگام شهادتش، کسی او را خندان ندید. 🔺دنیا و دردسر یکی از دانشمندان می‏گفت: روزی در بیرون صحرا نشسته بودم، موری را دیدم که دانه گندمی را از زیر خار و خاشاک پیدا کرد، آن را با زحمت و مشقت بسیار از زیر خار و خاشاک بیرون آورد و مقداری آن را با خود حمل کرد. هرجا که پستی و بلندی بود، او به زحمت بسیار می‏افتاد و آن دانه گندم را با سختی بسیار همراه خود می‏برد. من هم عقب سرش رفتم تا ببینم او به کجا می‏رود. مسافت زیادی را پیمود تا بالاخره به لانه‏اش رسید، اما ناگهان دیدم که گنجشکی از بالا به پائین جست و دانه گندم را به همراه خود مورچه بلعید. به فکر فرو رفتم که، آدمی این همه زحمت می‏کشد، ناگهان فرشته مرگ می‏آید و او را می‏برد. آنچه زحمت کشیده، تمامش به هدر می‏رود. مال و جاه را با خود تا لب گور می‏آورد، اما آنجا از او می‏گیرند و بدنش را زیر خاک می‏کنند، نه فرش و نه چراغی، نه انیس و مونسی، جز ایمان و عمل صالح، هیچ چیز هم ندارد. آدمی بدبخت این جور است که برای خوشی در دنیا زحمت می‏کشد، اما بیچاره نمی‏داند غیر از دردسر، چیز دیگری نیست. پس چرا اینهمه غفلت؟ 🆔 @fatemi222
🔺امان از غفلت‏ در خانقاهی ده‏ها درویش تهیدست زندگی می‏کردند. از قضا درویشی از مسافرت بازگشت، یکسره به خانقاه رفت و الاغ خود را به فراش خانواده سپرد تا یک شب در مراسم بزم درویشان شرکت جوید. درویشان گرسنه مقدم را گرامی شمرده و سران خانقاه با هم خلوت کرده، به هم چنین گفتند: درویشان این خانقاه با گرسنگی دست به گریبانند. جائی که در آئین اسلام خوردن میته برای افراد گرسنه جایز شمرده شده، پس فروختن الاغ رفیق خانقاه، مباح و جایز خواهد بود. به تصویب هیئت رئیسه، خرک درویش از همه جا بی‏خبر به فروش رفت و عموم صوفیان خانقاه به برکت خرک، شکم از عزا درآورده و غذای سیر خوردند. پس از پایان غذا، مراسم سماع و پایکوبی دسته‏جمعی درویشان - که درویش صاحب الاغ نیز جزء آن‏ها بود - آغاز گردید و مطرب آن شب را با جمله خر برفت! آغاز کرد: چون سماع آمد ز اول تاکران - مطرب آغازید یک ضرب گران خر برفت و، خر برفت آغاز کرد - زین حرارت جمله را انبار کرد زین حرارت پایکوبان تا سحر - کف زنان، خر رفت، خر رفت، خر رفت ای پسر از ره تقلید، آن صوفی همین - خر برفت آغاز کرد، اندر چنین ورد خر برفت! تا آغاز طلیعه فجر ادامه داشت و درویش صاحب الاغ از همه‏جا بی‏خبر با آنها دم گرفته و همان ورد را با صد شوق به زبان جاری ساخت. بامدادان، درویشان، خانقاه را خلوت کردند و هر کسی راه خانه خود پیش گرفت. درویش صاحب الاغ بیرون آمد و الاغ خود را از فراش خانقاه طلبید. او گفت: دیشب صوفیان گرسنه الاغ شما را فروخته، سفره دیشب را به راه انداختند و خود شما نیز در مراسم ضیافت شرکت داشتید. گفت من مغلوب بودم صوفیان - حمله آوردند و بودم بیم جان تو جگربندی میان گربگان - اندر، اندازی و جوئی زان نشان در میان صد گرسنه گربه‏ای - پیش صد سگ گربه پژمرده‏ای درویش بینوا گفت: چرا مرا از این کار آگاه نساختی؟! من الان گریبان چه کسی را بگیرم؟! و چه کسی را پیش قاضی ببرم؟! فراش گفت: به خدا سوگند من خواستم بیایم تا تو را آگاه سازم، حتی وارد خانقاه شدم، ولی دیدم تو نیز مانند دیگران - بلکه باشوقی بیشتر - این جمله را به زبان جاری می‏سازی و می‏گوئی: خر برفت، خر برفت! من پیش خودم گفتم لابد خود این مرد از اوضاع خر آگاه است و می‏داند چه بلائی به سر خر آمده است؛ وگرنه معنی ندارد یک مرد عارف جمله‏ای را نسجیده بگوید و نفهمد که چه می‏گوید و برای چه می‏گوید. گفت والله آمدم من بارها - تا ترا واقف کنم زین کارها تو همی گفتی که خر رفت ای پسر - از همه گویندگان با ذوق‏تر باز می‏گفتم که خر رفت ای پسر - از همه گویندگان با ذوق‏تر باز می‏گفتم که او خود واقف است - زین قضا راضی است مرد عارف است درویش بینوا گفت: من دیدم دیگران این جمله را می‏گویند؛ من نیز خوشم آمد و گفتم و این بلا که متوجه من گردید زائیده غفلت و تقلید بی‏جای من از حلقه درویشان بود. گفت آن را جمله می‏گفتند خوش - مر، مرا هم ذوق آمد گفتنش خلق را تقلیدشان بر باد داد - ای دو صد لعنت بر این تقلید باد 🆔 @fatemi222
🔺در بزم خلیفه‏ متوکل، خلیفه سفاک و جبار عباسی، از توجه معنوی مردم به امام هادی (علیه السلام) بیمناک بود و از اینکه مردم به طیب حاضر بودند فرمان او را اصاعت کنند رنج می‏برد. اطرافیانش هم به او گفتند ممکن است علی بن محمد (امام هادی) باطنا قصد انقلاب داشته باشد و بعید نیست اسلحه و یا لااقل نامه ‏هایی که دال بر مطلب باشد در خانه ‏اش پیدا شود. لهذا متوکل یک شب بی‏خبر و بدون سابقه، بعد از آنکه نیمی از شب گذشته و چشمها به خواب رفته و هرکسی در بستر خویش استراحت کرده بود، عده‏ای از دژخیمان و اطرافیان خود را فرستاد به خانه امام که خانه‏اش را تفتیش کنند و امام را هم حاضر نمایند. متوکل این تصمیم را در حالی گرفت که بزمی تشکیل داده و مشغول میگساری بود. مأمورین سرزده وارد خانه امام شدند و اول به سراغ خودش رفتند، او را دیدند که اطاقی را خلوت کرده و فرش اطاق را جمع کرده، بر روی ریگ و سنگ ریزه نشسته به ذکر خدا و راز و نیاز با ذات پروردگار مشغول است. وارد سایر اطاقها شدند، از آنچه می‏خواستند چیزی نیافتند. ناچار به همین مقدار قناعت کردند که خود امام را به حضور متوکل ببرند. وقتی که امام وارد شد، متوکل در صدر مجلس بزم نشسته مشغول میگساری بود. به امام دستور داد که پهلوی او بنشیند. امام نشست. متوکل جام شرابی که در دستش بود به امام تعارف کرد. امام امتناع کرد و فرمود: به خدا قسم که هرگز شراب داخل خون و گوشت من نشده، مرا معاف بدار. متوکل قبول کرد، بعد گفت: پس شعر بخوان و با خواندن اشعار نغز و غزلیات آبدار، محفل ما را رونق ده. امام هادی (علیه السلام) فرمود: من اهل شعر نیستم و کمتر از اشعار گذشتگان حفظ دارم. متوکل گفت: چاره‏ای نیست، حتما باید شعر بخوانی. امام شروع کرد به خواندن اشعاری که مضمونش اینست: قله ‏های بلند را برای خود منزلگاه کردند و همواره مردان مسلح در اطراف آنها بودند و آنها را نگهبانی می‏کردند، ولی هیچ یک از آنها نتوانست جلو مرگ را بگیرد و آنها را از گزند و روزگار محفوظ بدارد. آخر الامر از دامن آن قله‏های منیع و از داخل آن حصنهای محکم و مستحکم به داخل گودالهای قبر پائین کشیده شدند، و با چه بدبختی به آن گودالها فرود آمدند. در این حال منادی فریاد کرد و به آنها بانگ زد که: کجا رفت آن زینتها و آن تاجها و هیمنه‏ها و شکوه و جلالها؟ کجا رفت آن چهره‏های پرورده نعمتها که همیشه از روی ناز و نخوت در پس پرده‏های الوان، خود را در انظار مردم مخفی نگاه می‏داشت؟ قبر، عاقبت آنها را رسوا ساخت. آن چهره‏های نعمت پرورده عاقبت الامر، جولانگاه کرمهای زمین شد که بر روی آنها حرکت می‏کنند! زمان درازی دنیا را خوردند و آشامیدند و همه چیز را بلعیدند، ولی امروز همانها که خورنده همه چیزها بودند، مأکول زمین و حشرات زمین واقع شده ‏اند! صدای امام با طنین مخصوص و با آهنگی که تا اعماق روح حاضرین و از آن جمله خود متوکل نفوذ کرد این اشعار را به پایان رسانید. نشئه شراب از سر میگساران پرید. متوکل جام شراب را محکم به زمین کوفت و اشکهایش مثل باران جاری شد. به این ترتیب آن مجلس بزم درهم ریخت و نور حقیقت توانست غبار و غفلت را، ولو برای مدتی کوتاه از یک قلب پر قساوت بزداید 🆔 @fatemi222
مرحوم ملا احمدنراقى در اشعارى پر محتوا با بيان تمثيلى، حال غافلان را بيان میكند كه مضمون اشعار به اين صورت است: اى غافل بیخبر! داستان بیخبرى و غفلت داستان آن مردى را می ماند كه در بيابانى هولناك شير درنده مستى به او حمله برد. آرى، كسى كه از خدا و حق دور بماند در بيابان زندگى با صد خطر روبه‌رو میشود. آن مرد براى نجات از حمله شير به چاهى پناه برد كه طنابى در آن آويخته بود، طناب را گرفت و وارد چاه شد و شير هم سر چاه متوقف گشت تا با بيرون آمدن او به او حمله كند. در وسط چاه چشمش به اژدهايى افتاد كه در عمق چاه براى طعمه دهان گشوده است. در حالى كه غرق ترس و وحشت شده بود، صدايى توجه وی را جلب كرد. ديد دو موش مشغول جويدن طناب‏اند. آن مرد خودرا از بالا و پايين چاه ودر كنار كار آن دو موش در خطر حتمى ديد، ناگهان چشمش به انبوهى زنبور افتاد كه در كمرگاه چاه عسل اندوخته ‏اند، با ديدن عسل شيرين خاك‏ آلود كه در حقيقت سم تلخ دنياى هلاك‏ كننده بود به سوى عسل دست برد تا ازآن عسل تناول كند ودر حال خوردن عسل از شير و اژدها و دو موش كه رشته عمرش را قطع میكردند، غافل و بیخبر ماند؛ با خوردن عسل از نيش زنبورها هم در امان نبود. هست اين دنيا چَه و عمرت رسن‏ روز و شب هستند موشان بى‏سخن‏ رشته عمر تو را ليل و نهار پاره سازد لحظه لحظه تار تار اژدها قبر است بُگشوده دهان‏ منتظر تا پاره گردد ريسمان‏ مرگ باشد شير مست پر غرور تا كشد جان تو را از تن به زور مال دنيا انگبين و اهل آن‏ جمله زنبورند نى بل برغمان‏ از پى اين شهد زهرآلوده چند در جدل با ريش مالان اى لوند شهد نبود سم جانفرساست اين‏ نوش نبود نيش درد افزاست اين‏ مهر تابان نيستند اين دوستان‏ دشمنانند اى برادر دشمنان‏ زاهل دنيا تا توانى اى عزيز میگريز و میگريز و می‏گريز آرى، غفلت از خدا و بى‏توجهى به آخرت و فراموشى حقايق و دورى از صفات عالى انسانى، آدمى را- مرحوم ملا احمد نراقى در اشعار بالا فرمود- گرفتار دام خطر كرده‏ و دست انسان را از دامن سعادت جدا خواهد كرد . 🆔 @fatemi222
پنج عامل پیدایش زنگار بر قلب(غفلت) https://eitaa.com/fatemi222/8750 غفلت از یاد خدا، سبب همنشینی با شیطان https://eitaa.com/fatemi222/8537 امام هادی(ع) و غفلت متوکل https://eitaa.com/fatemi222/7533 شیطانِ همراه https://eitaa.com/fatemi222/6441 غفلت قیامت https://eitaa.com/fatemi222/5675 - خواب غفلت https://eitaa.com/fatemi222/2925 👇👇 شش آیه از غفلت در قرآن https://eitaa.com/fatemi222/9893 غافل از حیوان پست تر https://eitaa.com/fatemi222/5472 یک لحظه غفلت حضرت یونس https://eitaa.com/fatemi222/6416 غفلت در روایات https://eitaa.com/fatemi222/9894 سه داستان از غفلت https://eitaa.com/fatemi222/9895 امان از غفلت درویش https://eitaa.com/fatemi222/9896 امام هادی علیه السلام و اشعارغفلت زدا https://eitaa.com/fatemi222/9897 توصیف جالب حال غافلان https://eitaa.com/fatemi222/9898
چهار نکته از احکام مسافر
شش آیه از غفلت در قرآن https://eitaa.com/fatemi222/9893
غافل از حیوان پست تر https://eitaa.com/fatemi222/5472