یاد باد ...
آن خاطرات جبههها
گویِ سبقت را ربودند
آن سبکبالان مست ...
#مردان_بی_ادعا
#دفاع_مقدس
banavayekarevan_32267.mp3
4.6M
🎵نوای پر شور جبههها
🌴 با نوای ڪاروان
بار بندید همرهـان
این قافله عزمِ کربُبلا دارد ...
#حاج_صادق_آهنگران
دوران دفاع مقدس
مردانگی به شناسنامه نیست ؛
همّت بلند و غیرت را
در نگاهش ببین ...
#نوجوانان
#دفاع_مقدس
هدایت شده از سرباز منتظر
میهمان جلسه هفته آینده شهید عزیز روحانی آقا حسین فاطمی هستند.
برا شادی روحشان صلواتی هدیه بفرمایید.
بزودی مستندی از ایشان در گروه ارسال خواهد شد.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هر کسی وسطِ میدانِ تکلیف باشه
بداند که شهدا به او سر میزنند...
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
نفوس مطمئنه
@fatemi48
لازم نیست حتما به دنبال شهادت باشیم؛ عمل به وظیفه، اثرات وضعی دارد که ممکن است منجر به شهادت شود.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#مستند
#شهید_حسین_فاطمی
شهدا شرمنده ایم .....
شادی روح شهدا صلوات
#هیئتمنتظران_رهروان_امام_و_شهدا
https://eitaa.com/fatemi48
هدایت شده از منبرک فاطمی
✨﷽✨
آستين خالى فرمانده!
🌷رفتیم بیمارستان، دو روز پیشش ماندیم. دیدم محسن رضایی آمد و فرماندههای ارتش و سپاه آمدند و کی و کی. امام جمعهی اصفهان هم هر چند روز یکبار سر میزد بهش. بعد هم با هلیکوپتر از یزد آوردندش اصفهان. هر كس میفهمید من پدرش هستم، دست میانداخت گردنمو ماچ و بوسه و التماس دعا. من هم میگفتم: چه میدونم والا! تا دو سال پیش که بسیجی بود، انگار حالاها فرمانده لشکر شده.
🌷تو جبهه همدیگر را میدیدیم. وقتی برمیگشتیم شهر، کمتر. همانجا هم دو_سه روز یکبار باید میرفتم میدیدمش. نمیدیدمش، روزم شب نمیشد. مجروح شده بود. نگرانش بودم. هم نگران هم دلتنگ. نرفتم تا خودش پیغام داد: بگید بیاد ببینمش. دلم تنگ شده.
🌷خودم هم مجروح بودم. با عصا رفتم بیمارستان. روی تخت دراز کشیده بود. آستین خالیش را نگاه میکردم. او حرف میزد، من توی این فکر بودم؛ فرمانده لشکر؟! بیدست؟! یک نگه میکرد به من، یک نگاه به دستش، میخندید. میپرسم: درد داری؟ میگوید: نه زیاد. _میخوای مسکن بهت بدم؟ _نه. میگم: هرطور راحتی. لجم گرفته. با خودم میگویم: این دیگه کیه؟ دستش قطع شده، صداش در نمیآد.
🌹خاطره ای به یاد جانباز شهید سردار حاج حسین خرازی
راوى: پدر گرامی شهید
#منبرک_فاطمی
🆔 @fatemi222
🔰 داعشی ها محاصره اش کردن،
تا تیر داشت مقاومت کرد و جنگید،
تیرش که تموم شد، داعشی ها نیت کرده بودن زنده بگیرنش
همون موقع حاج قاسم هم توی منطقه بود
خلاصه اینقدری این بچه رو زدن تا دیگه بدنش هم کم آورد و اسیر شد.
ولی یک لحظه هم سرشو از ترس پایین نیاورد...
تشنه بود آب جلوش می ریختن روی زمین
فهمیدن حاج قاسم توی منطقه اس
برای خراب کردن روحیه حاج قاسم بیسیم رضا اسماعیلی رو گرفتن جلو دهن رضا و چاقو رو گذاشتن زیر گردنش
کم کم برا این که زجر کشش کنن آروم آروم شروع کردن به بریدن سرش و بهش می گفتن به حضرت زینب فحش بده پشت بیسیم
اینقدر یواش یواش بریدن که ۴۵ دقیقه طول کشید...
ولی از اولش تا لحظه ای که صدای خر خر گلو آمد این پسر فقط چند تا کلمه گفت: اصلا من آمدم جون بدم برای دختر مظلوم علی...
اصلا من آمدم فدا بشم برای حضرت زینب...
اصلا من آمدم سرم رو بدم...
یا علی یا زهرا...
✅میگن حاج قاسم عین این ۴۵ دقیقه رو گریه می کرد.
بعدم سر رضا رو گذاشتن جعبه و فرستادن برای حاج قاسم...
👌امنیت ما اتفاقی نیست عزیزان، چقدر سرها و خون ها دادیم تا توانستیم به این آرامش برسیم...
🙏شهیدرضااسماعیلی
شهید مدافع حرم تیپ فاطمیون
♦️شادی روح پاکش صلوات
https://eitaa.com/fatemi48
✋تفکر چمران"
🌷وقتی کنسروها رو پخش میکرد، گفت: دکتر چمران گفته قوطی خالیِ کنسروها رو دور نریزین و سالم نگه دارید... بعد هم خود دکترچمران اومد با کلی شمع... توی هر قوطی یه شمع گذاشتیم و محکمش کردیم که نیفته... شب شمعها رو روشن کردیم و قوطیها رو فرستادیم رویِ اروند... عراقی ها هم فکر کردند غواصه که حرکت میکنه؛ تا صبح آتیش میریختند رویِ قوطی ها و مهمات هدر می دادند.
ادامه از شهید چمران
👇👇
✋قداست مادر
#چمران
🌷... دست مرا گرفت و بوسید... یادم هست روزی که مصطفی آمد دنبالم، قبل از آن که ماشین را روشن کند دست مرا گرفت و بوسید، می بوسید و همان طور با گریه از من تشکر می کرد... من گفتم: برای چه مصطفی؟... گفت: این دستی که این همه روزها به مادرش خدمت کرده برای من مقدس است و باید آن را بوسید... گفتم: از من تشکر می کنید؟... خب، این که من خدمت کردم مادر من بود، مادر شما نبود، که این همه تشکر میکنید... گفت: دستی که به مادرش خدمت کند مقدس است و کسی که به مادرش خیر ندارد به هیچ کس خیر ندارد... من از شما ممنونم که با این همه محبت وعشق به مادرتان خدمت کردید.....
کتاب زندگی به سبک شهدا,
💠 شخصیت جامع و چندبُعدی او که ساخته و پرداخته مکتب اهل بیت(ع) بود درعرصه های گوناگون جهادعلمی ، فرهنگی ، سیاسی و نظامی باتمام توان درخدمت به مستضعفین و پابرهنگان ،سر از پا نمی شناخت .
👌او که در بالا ترین رتبه های علمی و دربهترین شرایط رفاهی قرارداشت بااحساس تکلیف دینی و اسلامی ، تمامی محاسبات مادی و دنیایی را به کناری نهاد و درهجرتی تمام عیار و مجاهدانه به لبنان رفت و باتلاشی همه جانبه و خستگی ناپذیر برای ساماندهی اوضاع شیعیان ، با رنج و درد آنها همراه شد وبرای خدمت به خانواده های مستضعف همت گماشت . فداکاریهای شهید چمران درلبنان ، ازاو چهره ای فوق العاده محبوب ، مردمی ومجاهد در اذهان مردم پدیدارساخت .
👌با پیروزی انقلاب اسلامی به رهبری حضرت امام ، شهید چمران برای مجاهدت درراه تحقق آرمانهای امام و خدمت خالصانه به انقلاب اسلامی ، پس ازسالها به ایران برگشت و در مسئولیت های مهم و خطیر، کمر همت بست .
#چمران
#وظیفه_شناسی
#چمران
#وظیفه_شناسی
درهنگامه ای که انقلاب نوپای اسلامی مورد هجوم گروه های ضد انقلاب درکردستان و کفاربعثی و حامیان مستکبرش درجنوب قرار گرفت وهنوز میدانهای نبرد سرو سامانی به خود نگرفته بود شهید چمران به همراه عده ای از افراد پرشور و انقلابی ، راهی جبهه های حق علیه باطل شد و با جانفشانی هاو ایثارگریهای جانانه ، جان خویش رادرطبق اخلاص نهاد و صحنه های باعظمتی از دلاوریها را به نمایش گذاشت . کردستان و جبهه های جنوب بویژه سوسنگرد شاهد مجاهدتهای خستگی ناپذیر و غرورآفرین شهید والامقام دکترمصطفی چمران است . اوبا خدای خویش نجواکرد که :👇
💠ترا شکر مي کنم که از پوچي ها ، ناپايداري ها ، خوشي ها و قيد و بندها آزادم کردي و مرا در طوفانهاي خطرناک حوادث رها ننمودي، و درغوغاي حيات، در مبارزه با ظلم و کفر غرقم کردي، لذت مبارزه را به من چشاندي، مفهوم واقعي حيات را به من فهماندي...فهميدم که سعادت حيات در خوشي و آرامش و آسايش نيست ، بلکه در جنگ و درد و رنج و مصيبت و مبارزه با کفر و ظلم و بالاخره در شهادت است.
💠 او در حیات دنیایی اش از #نیایش به مجاهدت و شهادت رسید و چه زیبا وصیت کرد که : "... به خاطر عشق است كه فداكاري مي كنم. به خاطر عشق است كه به دنيا با بي اعتنائي مي نگرم و ابعاد ديگري را مي يابم. به خاطر عشق است كه دنيا را زيبا مي بينم و زيبائي را مي پرستم. به خاطر عشق است كه خدا را حس مي كنم، او را مي پرستم و حيات و هستي خود را تقديمش مي كنم. و با آغوش باز به استقبال شهادت مي روم ..."
#چمران
#وظیفه_شناسی
https://eitaa.com/fatemi48
⭕️ چمرانی که نمیشناسیم
🔹 "چمران" را ما با تصویر و تصورات ذهنمان میشناسیم، خیلیهایمان با عکسهای قشنگ و برخیهایمان هم با دستنوشتههای شورانگیز و زندگینامهاش. ما اما با "زندگی و زیست چمران" بیگانهایم. برایمان این جملهی امام جذاب است که "مثل چمران بمیرید."، اما حواسمان نیست مثل چمران مردن، مقدمهاش مثل #چمران_زیستن است.
🔸 چمران را به ظاهر زندگی مادیاش که نگاه کنی چیزی ندارد، رسما باخته است. نه شغل ثابتی، نه درآمدی، نه پیشرفتی، نه اندوخته مالی درست درمانی. میگویند وقتی شهید شد وسایل خانهاش هم چیز قابل ذکری نبود. در زندگی خانوادگیاش هم فراز و فرود و ناکامی کم ندارد.
🔹 رک و روراست اگر امروز یک جوان #حزباللهی اینطور زندگی کند، یعنی در راه آرمان و انقلاب و معتقَداتش از آسایش و آرامش و ثبات و درآمد زندگیاش بزند، یک بار زنش رهایش کند برود، آنقدر درگیر جهاد فی سبیل الله _به معنای عامش_ بشود که بعد از چند دهه زندگی، نه اندوخته مالی داشته باشد و نه بار و بساط زندگی؛ سایرین او را چگونه قضاوت میکنند؟ همین جماعت حزباللهیها را میگویم. نمیگویند بی عرضه بود؟ اولویت نشناس بود؟ مدیر نبود؟
🔸 زندگی چمران را بدون ذکر نام بنویسید و بدهید به رفقای خودمان بخوانند، بگویید نظرتان درباره این مدل زندگی کردن چیست؟ خودتان یا فرزندانتان حاضرید اینطور زندگی کنید؟ بگویید الان یک نفر در سال ۱۴۰۱ میخواهد اینطور زندگی کند، میخواهد این مَنش را در زندگیاش پیاده کند، نمیخواهد همه زندگیاش خودش و زن و بچهاش شود، میخواهد وقتی همه دنبال خدمت به انقلاب با حقوق و بیمه و ثبات شغلی و مزایا هستند، مثل چمران زندگیاش را وقف دین خدا و انقلاب کند، چه جوابی میشنوید؟
👇👇👇
🔹 چمران بهار ۱۳۳۹ وقتی داشت در آمریکا درس میخواند، وقتی رفقایش به دنبال زندگیشان بودند نوشت: "عالَم و مافیها مرا راضی نمیکند. مردم را میبینم که به هر سو میدوند، کار میکنند، زحمت میکشند، تا به نقطهای برسند که به آن چشم دوختهاند.
ولی ای خدای بزرگ از چیزهایی که دیگران به دنبال آن میروند بیزارم.
اگرچه بیش از دیگران میدوم و کار میکنم، اگرچه استراحت شب و نشاط روز را فدای فعالیت و کار کرده و میکنم، ولی نتیجه آن مرا خشنود نمیکند. فقط به عنوان وظیفه قدم به پیش میگذارم و در کشمکش حیات شرکت میکنم."
🔸 چند درصد یا چند دهم درصد از جوانهای ما حزباللهی حاضرند پا را از حد شعار_ استوری اینستاگرام و توییت و پیکسل روی کیف و امثال اینها_ فراتر بگذارند و مثل چمران زیست کنند؟ اولین نفرش خودِ نگارنده این سطور....
✍️➖ توصیف این زمانه را باید سید مرتضی #آوینی بکند با آن قلم فاخرش:
🔺 "نگاهي به شهر بيندازيد! عقل غربي سيطره يافته و وجود بشر را در دائرهالمعارف خويش معنا کرده است.
#بيدردي و لذتپرستي توجيهي عقلايي يافته است و از ميدانهاي ورزش تا کلاسهاي دانشگاه، «ربالنوع تمتع» است که پرستيده ميشود و باز در اين ميان، بسيجي حزبالله، تنها و غريب است و با آن چوب زيربغل و پاي مصنوعي و دست فلج و چشم پلاستيکي و موي کوتاه و محاسن و لباس ساده و فقيرانه و لبخند معصومانه، مظهري است از يک دوران سپري شده که با «خونين شهر» آغاز شد و در «والفجر ۱۰ » به پايان رسيد و بعد از «مرصاد»، از ظاهر اجتماع به باطن آن هجرت کرد و بيماردلان را در اين غلط انداخت که ديگر تمام شد!"
#چمران
#وظیفه_شناسی
https://eitaa.com/fatemi48
🔻امام خمینی:مثل چمران بمیرید...
چمران با عزت و عظمت و با تعهد به اسلام جان خودش را فدا کرد و در این دنیا شرف را بیمه کرد و در آن دنیا هم رحمت خدا را بیمه کرد؛ ما و شما هم خواهیم رفت. مثل چمران بمیرید...
https://eitaa.com/fatemi48
#امام_خامنه_ای:
شهید دکتر مصطفی چمران، انسانی مؤمن، مجاهد، شجاع، بصیر، دانشمند، منصف، هنرمند، با صفا، اهل مناجات، دارای روحیه ای لطیف و بی اعتنا به نان، نام و مقام دنیا بودند...
#چمران
🌱خدایا بگذار دریا باشم... ساکن و ساکت، ڪه طوفانهای سخت هم من را به هیجان نیاورد،قلبم رامثل آسمان صاف وپاک کن که لڪه ڪدورتی ازاعمال خلاف دیگران بر ساحتش ننشیند... شهید دکتر چمران
☀️در آستانه سالروز شهادت دکتر مصطفی چمران در ۳۱ خرداد ۱۳۶۰، نقل خاطراتی کوتاه از سیره رفتاری این رزمنده عارف، قطعا پر برکت خواهد بود.
1) با خودش عهد كرده بود تا نيروى دشمن در خاك ايران است برنگردد تهران. نه مجلس مى رفت، نه شوراى عالى دفاع. يك روز از تهران زنگ زدند.
حاج احمد آقا بود. گفت «به دكتر بگو بيا تهران.» گفت: «عهد كرده با خودش، نمىآد.»گفت: «نه بياد. امام دلش براى دكتر تنگ شده.». بهش گفتم. گفت «چشم. همين فردا مىريم.»
#وظیفه_شناسی
2) گفتم «دكتر، شما هرچى دستور مىدى، هرچى سفارش مى كنى، جلوى شما مىگن چشم، بعد هم انگار نه انگار. هنوز تسويه اى ما رو ندادن.
ستاد رفته زير سؤال. مى گن شما سلاح گم كرده اين...» همان قدر كه من عصبانى بودم، او آرام بود. گفت «عزيزجان، دل خور نباش. زمانه ى نابه سامانيه. مگه نمى گفتن چمران تل زعتر را لو داده؟ حالا بذار بگن حسين مقدم هم سلاح گم كرده. دل خور نشو عزيز.»
#آرام
3) دكتر آرپى جى مى خواست، نمى دادند. مى گفتند دستور از بنى صدر لازم است. تلفن كرده بود به مسئول توپ خانه. آن جا هم همان آش و همان كاسه. طرف پاى تلفن نمى ديد دكتر از عصبانيت قرمز شده. فقط مى شنيد كه «برو آن جا آرپى جى بگير. ندادند به زور بگير. برو عزيز جان.»
#وظیفه_شناسی
#به_زور بگير
4) از اهواز راه افتاديم; دو تا لندرور. قبل از سه راهى ماشين اول را زدند. يك خمپاره هم سقف ماشين ما را سوراخ كرد و آمد تو، ولى به كسى نخورد، همه پريديم پايين، سنگر بگيريم.دكتر آخر از همه آمد. يك گُل دستش بود. مثل نوزاد گرفته بود بغلش. گفت «كنار جاده ديدمش. خوشگله؟»
#شجاعت
#آرامش
5) اوايل كه آمده بود لبنان، بعضى كلمه هاى عربى را درست نمى گفت. يك بار سر كلاس كلمه اى را غلط گفته بود. همه ى بچه ها همان جور غلط مى گفتند. مى دانستند و غلط مى گفتند. امام موسى مى گفت «دكتر چمران يك عربى جديد توى اين مدرسه درست كرد
6) به پسرها مى گفت شيعيان حسين، و به ما شيعيان زهرا. كنار هم كه بوديم، مهم نبود كى پسر است كى دختر. يك دكتر مصطفى مى شناختيم كه پدر همه مان بود، و يك دشمن كه مى خواستيم پدرش را در بياوريم.
#پدر
7) چپى ها مى گفتند «جاسوس آمريكاست. براى ناسا كار مى كند.» راستى ها مى گفتند «كمونيسته.» هر دو براى كشتنش جايزه گذاشته بودند. ساواك هم يك عده را فرستاده بود #ترورش كند. يك كمى آن طرف تر دنيا، استادى سر كلاس مى گفت «من دانشجويى داشتم كه همين اخيراً روى فيزيك پلاسما كار مى كرد.»
#ناشناخته
8) سال دوم يك استاد داشتيم كه گير داده بود همه بايد كراوات بزنند. سر امتحان. چمران كروات نزد، استاد دو نمره ازش كم كرد. شد هجده. بالاترين نمره.
#شجاعت
#غیرت
9) تصميم گرفتم بروم پيشش، توى چشم هاش نگاه كنم و بگويم «آقا اصلا جبهه مال شما. من مى خوام برگردم.» مگر مى شد؟ يك هفته فكر كردم، تمرين كردم. فايده نداشت. مثل هميشه، وقتى مى رفتم و سلام مى كردم، انگار كه بداند ماجرا چيست، مى گفت «عليك السلام» و ساكت مى ماند. ديگر نمى توانستم يك كمله حرف بزنم. لبخند مى زد و مى گفت «سيد، دو ركعت نماز بخوان درست مى شه.»
10) مى گفتند «چمران هميشه توى محاصره است.» راست مى گفتند. منتها دشمن ما را محاصره نمى كرد. دكتر نقشه اى مى ريخت. مى رفتيم وسط محاصره. محاصره را مى شكستيم و مى آمديم بيرون...😰
#محاصره
11) اولین هدیه ی شهید چمران به همسرش؛هدیه ای فراموش نشدنی برای یک دختر #مرفه
📌من در آن هنگام حجاب مناسبی نداشتم و این باعث شده بود تا برخی از بچهها نسبت به من احساس دوری و بیگانگی داشته باشند ولی دکتر چمران همواره کوشش میکرد تا ارتباط مرا به بچهها نزدیک نماید. من در سرکشی به روستاهای جنوب لبنان، با دکتر چمران همراه میشدم، البته در آن هنگام هنوز #ازدواج نکرده بودیم. یادم هست روزی در حالی که در یک روستا درون خودرویی نشسته بودیم، دکتر چمران هدیهای به من داد و آن هدیه یک #روسری گلدار بود. چمران لبخند زیبایی زد و به من گفت: بچهها دوست دارند شما را با روسری ببینند. من از همان جا روسری را روی سرم گذاشتم.
#کتاب_چ_مثل_چمران
#نهی_منکر
https://eitaa.com/fatemi48
✍🏻 #شهید_چمران
#امام_خمینی در وصف #شهیدچمران فرمودند: چمران در این دنیا #شرف را بیمه کرد و در آن دنیا هم رحمت خدا را بیمه کرد. شماها چند سال دیگر نیستید در این عالم، چمران هم نیست؛ چمران با عزت و عظمت و با تعهد به اسلام جان خودش را فدا کرد و در این دنیا شرف را بیمه کرد و در آن دنیا هم رحمت خدا را بیمه کرد ؛ ما و شما هم خواهیم رفت. مثل چمران بمیرید. یکم تیرماه ۶۰
💠 #معجونی به نام #چمران و الگوئی برای همه دوران ها و برای همه ی قشرها "خصوصا مسئولین"
👌 یک نفر را فرض کنید با سابقه علمی بسیار عالی که در ایالات متحده آمریکا مشغول به تحصیل در سطوح عالی بوده و یک دانشمند فیزیک پلاسمای هستهای به شمار میرود.
👌یک شخص دیگر را فرض کنید که گروهبان تعلیم دهندهی عملیات های نظامی است؛ در لبنان کار با آرپیجی را یاد گرفته و در جنگ، به رزمندگان خودمان آموزش میدهد.
👈این دو شخصیت را با هم ترکیب کنید؛ احساسات رقیق و #ایمان قوی را به آن اضافه کنید. معجونی به دست میآید به نام #چمران... معجونی که با وجود او #تضاد بین سنت و مدرنیته میشود حرف مُفت؛ تضاد بین ایمان و علم میشود حرف خندهدار. معجونی که این تضادهای قلابی را که تحت عنوان نظریه مطرح است باطل میکند و میشود نمونهی بارز یک استاد و #دانشمند_بسیجی.
💥قسمتی از نیایش شهید چمران:
من دنیا را طلاق دادم. خدای بزرگ مرا در آتش عشق و محبت سوزاند. مقیاس ها و معیارهای جدید بر دلم گذاشت و خواسته های عادی و مادی و شخصی در نظرم حذف شد.
روزگاری گذشت که دنیا و مافیها را سه طلاقه کردم و ازهمه چیز خود گذشتم. از همه چیز گذشتم و با آغوش باز به استقبال مرگ رفتم و این شاید مهمترین و اساسی ترین پایه پیروزی من در این امتحان سخت باشد.
#چمرانم_آرزوست
💐نمازهایت را عاشقانه بخوان ، حتی اگر خسته ای یا حوصله نداری . قبلش فکر کن چراداری نماز میخوانی وبا چه کسی قرار ملاقات داری. آن وقت کم کم لذت می بری از کلماتی که در تمام عمر داری تکرارشان می کنی ولی از تکرارشان لذت میبری. تکرار هیچ چیز در این دنیا جز نماز قشنگ نیست.
💥به قول #شهید چمران؛ بیزارم از چیزهایی که دیگران صبح تا شب بخاطر آن می دوند! وقتی سقف تلاش و طلب آدم ها می شود، بزک کردن قیافه و لباس و خانه و ماشین شان. وقتی بازی دنیا را آنقدر جدی گرفته اند که به خاطرش آرامش ندارند و در راهش دروغ می گویند و سر هم کلاه می گذارند. جایی که فکر به آسمان نشود، پرواز هم معنا ندارد و من دلم نمی خواهد دنیا "اکبرُ هَمِّنا" باشد. خدا نکند دنیا بزرگترین هم و غم ما قرار گیرد. می خواهم عاشق باشم و بسوزم و نور دهم و بزرگترین نعمتم خدمت در راه خدا باشد.
🌷ابتکار #شهیدچمران
وقتی کنسروها را پخش می کرد، گفت: "دکتر گفته قوطی ها شو سالم نگه دارین." بعد خودش پیداش شد، با کلی شمع. توی هر قوطی یک شمع گذاشتیم و محکمش کردیم که نیفتد. شب قوطی ها را فرستادیم روی اروند. عراقی ها فکر کرده بودند غواص است، تا صبح آتش می ریختند!
🌷خدای بچه ها که بیدار است
✨شهید چمران وقتی یتیم خانه ای رادر لبنان دایر می کند در آن فضا به خانمش می گوید ما از این به بعد غذایی را می خوریم که این یتیم ها می خورند. همسر لبنانی شهید چمران تعریف می کند که یک روز مادرم غذای گرم و لذیذی را برای من و مصطفی پخته بود... مصطفی آن شب دیروقت به خانه آمد. وقتی به او گفتم بیا این غذا را بخور، همین که خواست بخورد از من پرسید که آیا بچه ها هم از همین غذا خوردند؟ گفتم نه بچه ها غذای یتیم خانه را خوردند و این غذا را مادرم برای شما پخته، چمران با تمام گرسنگی و ولعی که برای خوردن غذا داشت، این غذا را کنار گذاشت و گفت ما قرار گذاشتیم فقط غذایی را بخوریم که بچه ها بخورند. به او گفتم حالا که بچه ها خوابند و شما هم که همیشه رعایت می کنید این دفعه این غذارا بخورید. دیدم چمران شروع کرد اشک ریختن وگفت بچه ها خوابند خدای بچه ها که بیدار است... یک جاذبه خدایی در دکتر #چمران بود که همه را به سوی خود جذب میکرد...
#کتاب_چ_مثل_چمران
https://eitaa.com/fatemi48
✋مروری بر منش اجتماعی و سیاسی شهید چمران
✍️شهید چمران از جمله شخصیتهای مهم و مبارزاتی معاصر است که در کنار فعالیتهای مبارازتی خود، دارای روحیه جهاد و از خودگذشتی، خدمت صادقانه، اهمیت و توجه به مشکلات، توجه به مضامین اخلاقی در مناسبات اجتماعی و سیاسی، تبعیت از ولی فقیه و... بود.
1. روحیه ایثار و از خودگذشتگی
یکی از ویژگیهای بارز شهید چمران در فعالیتهای سیاسی و اجتماعی روحیه ایثار بود و این روحیه حتی در عرصه جهاد و دفاع مقدس نیز خود را به خوبی نشان میداد. او همواره خود را #وقف آرمانها و ارزشهای والای دینی و فرهنگی میکرد که برآمده از اسلام بود.
جهاد و ایثار او نه برای هیاهوهای سیاسی و خودنمایی، بلکه در راستای رضای الهی و اهداف مقدس بود. در دست نوشتههای شهید چمران همواره از عشق به شهادت سخن به میان آمده و او همیشه در میادین جنگ و دفاع از مرزهای اسلامی همواره با ایثار و از خودگذشتگی تلاش داشت به حفاظت از اسلام بپردازد.
#وقف آرمان
2. توجه به آرمانهای انقلاب اسلامی
مصطفی چمران همواره در مصاحبهها، تقریرات و بیانات خود به #آرمانهای انقلاب توجه میکرد و بررسی نوشتهها و مصاحبههای وی نشان میدهد که او ارکان انقلاب اسلامی را ذیل دین و معنویت، رهبری و مردم میدانست و با توجه به این ارکان تاکید داشت که اهداف انقلاب اسلامی شامل عدالت اجتماعی، فقرزدایی، استقلال، آزادی، و تحول روحی و معنوی میباشد.
آسیب شناسی انقلاب نیز همواره مدنظر وی بود. #آسیبهای انقلاب از دیدگاه شهید چمران به دو دسته خارجی و داخلی تقسیم میشود. وی درباره آسیبهای خارجی به عناصری نظیر ابرقدرتها، صهیونیستها و قدرتهای پوشالی وابسته به ابرقدرتها اشاره میکند و آسیبهای داخلی را چنین برمیشمارد؛ گروهکها، فرصتطلبان، منفعتپرستها، مصلحتاندیشان، طاغوت و هواهای نفسانی، تفرقه، جناحبازی و سیاست بازی.
#آرمانهای_انقلاب
3. خدمت صادقانه
دکتر چمران، سالهاي زيادي از عمر خود را به تعليم و تعلم تفکر جهادي با اعتقاد به تغيير جامعه پرداخت.
چمران را به علت تلاشهایی که برای استحکام، مانایی و استقرار نظام جمهوری اسلامی انجام داده است، «خادم انقلاب» لقب دادهاند.
او در خدمت به جامعه، صرفاً به رضای الهی توجه داشت و با پارسایی و زهد به فعالیتهای خیرخواهانه میپرداخت.
در خاطرات مختلف نقل شده است که چمران با محرومان همدردی داشت و همواره با امر به معروف و نهی از منکر سعی میکرد از حقوق افراد بیبضاعت دفاع نمایند و حامی مستضعفین و محرومان جامعه باشد.
حاج حسين خليل-معاون سياسي دبير کل حزب الله لبنان- در خصوص روحیه خدمت در شهید چمران اشاره میکند؛ «او با پشتکار و به نحوي خستگي ناپذير، به اين راه و خط خدمت ميکرد. داراي شخصيت علمي و با ايمان و بسيار بسيار به فقيران و تهي دستان نزديک بود و نسبت به کوچک و بزرگ اهتمام داشت.»
4. توجه به تشکیلات
شهید چمران مخالف انفراد و تکروی در فعالیتهای نظامی و سیاسی بود و همواره بر کار تشکیلاتی و لزوم توجه به #انضباط گروهی تاکید میکرد.
او همواره به اصول احترام میگذاشت و هیچگونه سازشی نسبت به افرادی که در تشکیلات نسبت به اصول اسلام بیتوجه بودند نداشت.
وی در فعالیت سیاسی نیز بیباک و #شجاع بود. به دلیل همین روحیه تشکیلاتی بود که او علاوه بر ایران، در آمریکا، مصر و لبنان مترصد کادرسازی و ایجاد تشکیلات منظم و ساختاری علیه استکبار و استعمار بود که بتوانند اهداف خود را پیگیری نماید. به عنوان نمونه، چمران ساختارها و تشکیلاتی نظیر حرکت المحرومین، کمک به شکلگیری ساختار نظامی لبنان و.... را پیگیری نمود.
5. توجه به مضامین اخلاقی در مناسبات اجتماعی و سیاسی
اخلاق و معنویت در زندگانی و شخصیت علمی و اجتماعی مصطفی چمران نهادینه شده بود و نمونههای فراوانی از برخوردهای اخلاقی وی در جبهههای جنگ، در محیط خانواده و در عرصههای سیاسی و اجتماعی وجود دارد که نشان دهنده پیوند اخلاق با سیره عملی وی میباشد. او در فعالیتهای اجتماعی خود به تسلیم و رضا در برابر خواست و اراده خداوند، شکر نعمت، عدل، حقطلبی، نکوهش ظلم و ستم، زهد، فروتنی، آزادگی، عدم دلبستگی به دنیا، صبوری، قناعت، انفاق، بخشش، پندپذیری، امر به معروف و نهی از منکر، عفو و گذشت و نکوهش نفاق توجه داشت.
https://eitaa.com/fatemi48
6. تبعیت از ولی فقیه
شهید چمران به خصوص بعد از پیروزی انقلاب اسلامی برای جلوگیری از بروز انحرافات و بی عدالتیها و بیتقواییها در تقابلهای سیاسی معطوف به قدرت، تلاش خود را الگوسازی مبتنی بر اطاعت از ولایت و رهبری امام خمینی(ره) میدانست و او در این هدف موفق بود.
در این مسیر، آگاهی و بینش شهید چمران باعث گردید تا از مرز خودبینی و خودخواهیها گذر کند و با تبعیت از رهبر انقلاب در حوزههای دفاع و مبارزه، به تعالی دست یابد. او از ته دل فریاد میزد: «من نمیگویم ولی فقیه معصوم است ولی ملتی که به امر خدا به امر ولی فقیه اعتماد میکنند، خدا اجازه اشتباه به آن رهبر را نمیدهد و به نوعی به او معصومیت میبخشد.»
7. مبارزه مستمر با ظلم و استبداد
یکی از خصوصیات شهید چمران، مبارزه با ظلم، استبداد و جنایتهای ضدبشری است. او در طول حیات خود همواره با ظلم و استبداد خارجی و داخلی مبارزه کرد و این امر نه تنها به ایران منحصر نبود بلکه در لبنان و مصر هم چنین روحیهای داشت. مهدي اميرکمالي-اولين کاردار سفارت جمهوري اسلامي ايران در لبنان- در این خصوص اشاره میکند؛ «دکتر چمران به خاطر حساسيتهاي ويژهاي که از دوران کودکي و نوجواني نسبت به مسائل انساني داشت و به منظور مبارزه با ظلم و استبداد در ايران، امريکا و سپس مصر و لبنان با هدف پيوستن به جريان عدالتخواهي هجرت ميکند. از همه تعلقات و وابستگي ها و موقعيتها ميگذرد و از بهترين و پيشرفتهترين نقطه جهان به يکي از فراموش شدهترين مناطق جغرافيايي آن زمان يعني جنوب لبنان پا ميگذارد و به ميان محرومين ميآيد و در کنار ملتي مظلوم و تحقير شده که جز خدا هيچ کسي را ندارند مهمترين استراتژي اجتماعي، سياسي، فرهنگي و نظامي را پايه گذاري ميکند.»
امام خمینی(ره) در این زمینه میفرمایند: «ملت شهیدپرور ما سربازی را (شهید چمران ) از دست داد كه در جبهههای نبرد با باطل چه در لبنان و چه در ایران حماسه آفرید و سرلوحه مرام او اسلام عزیز و پیروزی حق بر باطل بود.»
https://irdc.ir/fa/news/5895/%D9%85%D8%B1%D9%88%D8%B1%DB%8C-%D8%A8%D8%B1-%D9%85%D9%86%D8%B4-%D8%A7%D8%AC%D8%AA%D9%85%D8%A7%D8%B9%DB%8C-%D9%88-%D8%B3%DB%8C%D8%A7%D8%B3%DB%8C-%D8%B4%D9%87%DB%8C%D8%AF-%DA%86%D9%85%D8%B1%D8%A7%D9%86
همسر شهید چمران
https://eitaa.com/fatemi222/7137
https://eitaa.com/fatemi222/3653
همت انسان
https://eitaa.com/fatemi222/1361
🟢 برگی از یک خاطره
🔸رضا سگ باز!!!
یه لات بود تو مشهد...
هم سگ خرید و فروش می کرد،
هم دعواهاش حسابی سگی بود!!
🔸یه روز داشت می رفت سمت کوهسنگی برای دعوا و غذا خوردن! که دید
یه ماشین با آرم ”ستاد جنگهای نامنظم“
داره تعقیبش میکنه.
🔸شهید چمران از ماشین پیاده شد و دست اونو گرفت و گفت: ”فکر کردی خیلی مردی؟!“
- رضا گفت: بروبچه ها که اینجور میگن.....!!!
- چمران بهش گفت: اگه مردی بیا بریم جبهه!!
به غیرتش بر خورد، راضی شد و راه افتاد سمت جبهه......!
🔸مدتی بعد....
شهید چمران تو اتاق نشسته بود که یه دفعه دید داره صدای دعوا میاد....!
چند لحظه بعد با دست بسته، رضا رو آوردن تو اتاق و انداختنش رو زمین و گفتن: ”این کیه آوردی جبهه؟!“
رضا شروع کرد به فحش دادن.
(فحشای رکیک!)
اما چمران مشغول نوشتن بود!
وقتی دید چمران توجه نمی کنه، یه دفعه سرش داد زد:
”آهای کچل با تو ام.....! “
یکدفعه شهید چمران با مهربانی سرش رو بالا آورد و گفت:
بله عزیزم!
چی شده عزیزم؟
چیه آقا رضا؟
چه اتفاقی افتاده؟
- رضا گفت: داشتم می رفتم بیرون که سیگار بخرم ولی با دژبان دعوام شد!!!!
چمران: ”آقا رضا چی میکشی؟!! برید براش بخرید و بیارید.....!“
چمران و آقا رضا تنها تو سنگر.....
- رضا به چمران گفت: میشه یه دو تا فحش بهم بدی؟! كشيدهای، چیزی؟!!
- شهید چمران: چرا؟!
- رضا: من یه عمر به هرکی بدی کردم، بهم بدی کرده....!
تا حالا نشده بود به کسی فحش بدم و اینطور برخورد کنه!!
- شهید چمران: اشتباه فکر می کنی!!!!
یکی اون بالاست که هر چی بهش بدی می کنم، نه تنها بدی نمی کنه، بلکه با خوبی بهم جواب میده!
هِی آبرو بهم میده.....
تو هم یکیو داشتی که هِی بهش بدی میکردی ولی اون بهت خوبی میکرده.....!
منم با خودم گفتم بذار یه بار یکی بهم فحش بده و منم بهش بگم بله عزیزم.....!
تا یکمی منم مثل اون (خدا) بشم …!
🔸رضا جا خورد!....
رفت و تو سنگر نشست.
آدمی که مغرور بود و زیر بار کسی نمیرفت، زار زار گریه میکرد!
تو گریه هاش میگفت: یعنی یکی بوده که هر چی بدی کردم بهم خوبی کرده؟
اذان شد.
رضا اولین نماز عمرش بود.
رفت وضو گرفت.
سرِ نماز،
موقع قنوت صدای گریش بلند شد!!!!
وسط نماز،
صدای سوت خمپاره اومد.
پشت سر صدای خمپاره هم صدای زمین افتادن اومد.....
رضا رو خدا واسه خودش جدا کرد......!
(فقط چند لحظه بعد از توبه کردنش)
یه توبه و نماز واقعی........
(به نقل از کتاب خاطرات شهید مصطفی چمران)
#منبرک_فاطمی
🆔 @fatemi222