eitaa logo
شعر مداحی و مرثیه اهلبیت
2.7هزار دنبال‌کننده
27 عکس
24 ویدیو
31 فایل
فهرست https://eitaa.com/fatemi8/100 محرم https://eitaa.com/fatemi8/484 فهرست روضه ومداحی کانال اصلی https://eitaa.com/fatemi222/6620 اشعارویژه سفر عتبات https://eitaa.com/fatemi414/277
مشاهده در ایتا
دانلود
چوب ستم و سر بریده والله قسم نـدیده دیـده این لعل لبی که می‌زنی چوب پیغمبــر اکـرمش مکیده هر کس سر نی زده است سنگش قرآن ز دهان وی شنیده آهسته بزن که پای این طشت رنگ از رخ فاطمه پریده آهسته بزن که دور این سر سروِ قد مصطفی خمیده آهسته بزن که ایستادند یک مشت اسیر داغدیده آهسته بزن که سینه‌اش را از ضرب سنان «سنان» دریده هم دشمنش از جفا زده سنگ هم قـاتلش از قفـا بریده والله قسم گـریسته خـون تیغی که بر این گلو رسیده هم لب ز عطش دو چوبه خشک هم خون دل از دیده چکیده کی دیده کنار مجلس می قرآنِ به خاک و خون کشیده از زخم، سرش گرفته بوسه بادی که به صورتش وزیده «میثم» شررِ غمِ حسین است روحی که به پیکرت دمیده شاعر: استاد
بر عفو بی‌حسابت، این نکته‌ام گواه است گفتی که یَأس از من، بالاترین گناه است من غرق در گناهم، مسکین و رو سیاهم تنها تویی پناهم، «لا تَقنَطُوا» گواه است هرگز نمی‌پسندی، دَر بَر رویم ببندی آخر کجا گریزد، عبدی که بی‌پناه است در دیده اشک سُرخم، بر چهره رنگ زردم مویم شده سفید و، پرونده‌ام سیاه است بازآمدم به سویت، برگشته‌ام به کویت این بندۀ فراری، محتاج یک نگاه است من عهد خود شکستم، من راه خویش بستم ور نه به جانب تو، هر سو هزار راه است یک جمله با تو گفتن، ذکر هزار سال است یک لحظه بی‌تو بودن، یک‌عمر اشتباه است یک یا اِلهی اَلْعَفو، جبرانِ جُرمِ یک عمر یک شام قَدر با تو، بِهْ از هزار ماه است ✍️استاد
بر عفو بی‌حسابت، این نکته‌ام گواه است گفتی که یَأس از من، بالاترین گناه است من غرق در گناهم، مسکین و رو سیاهم تنها تویی پناهم، «لا تَقنَطُوا» گواه است هرگز نمی‌پسندی، دَر بَر رویم ببندی آخر کجا گریزد، عبدی که بی‌پناه است در دیده اشک سُرخم، بر چهره رنگ زردم مویم شده سفید و، پرونده‌ام سیاه است بازآمدم به سویت، برگشته‌ام به کویت این بندۀ فراری، محتاج یک نگاه است من عهد خود شکستم، من راه خویش بستم ور نه به جانب تو، هر سو هزار راه است یک جمله با تو گفتن، ذکر هزار سال است یک لحظه بی‌تو بودن، یک‌عمر اشتباه است یک یا اِلهی اَلْعَفو، جبرانِ جُرمِ یک عمر یک شام قَدر با تو، بِهْ از هزار ماه است ✍️استاد
من کوفه را چون مردگان بی‌درد دیدم نـامردهاشان را بـه شکل مـرد دیـدم ایـن نـاسپاسان جمـله اشبـاه‌الرجالند خصم رسـول و حیـدر و قـرآن و آلند اینان به آن دستی که بـا من عهد بستند عهـد مـن و فـرق مـرا با هم شکستند تنهـا نـه در کوفـه مـرا آواره کردنـد قـلبم دریدنـد و لبـم را پـاره کردنـد این شهر را پیوسته نـامردی بـه من بود این قوم تنها مـردشان یـک پیرزن بود زن‌هـا ز نـامردان کوفـه وانماندنـد از بام‌ها بر فرق من آتش فشاندنـد مـن جـان نثار عترت خیرالانـامم صید بـه خـون غلطیده‌ی بـالای بامم وقتی که خود را از عطش بیتاب دیدم عکس لب خشک تـو را در آب دیدم در موج خون دریای لارا دیدم امروز از بـام کوفـه کربلا را دیـدم امروز انگـار می‌بینم جراحـات تنـت را خونین به چنگ گرگ‌ها پیراهنت را انگـار ‌بینـم لاله‌های پـرپـرت را پاشیده از هم عضوعضوِ اکـبرت را انگار می‌بینم که بعد از قتـل یـاران هم تیرباران می‌شوی، هم سنگ باران انگـار مـی‌بینم ذبیـح کـوچکت را زخم گلوی شیرخواره کودکت را انگار می‌بینم که با اشک دو دیـده داری به روی دست خود دست بریده انگار بینم غرق خـون آیینه‌ات را جای سم اسبان و زخم سینه‌ات را انگار بینم شمـر مـی‌آید بـه گودال انگار بینم می‌زنی در خون پر و بال ...انگار دیدم جان شیـرینت فـدا شد زهرا نگه کرد و سرت از تن جدا شد من بهترین مهمان شهـر کوفـه هستم مهمـان قصابـان شهـر کـوفـه هستم لب تشنـه از پیکر جـدا گردد سر من آویـزه گـردد بـر قنـاره پیکـر من تنهـا نـه ایـن نامرد مردم می‌کُشندم در کـوچه‌های شهر کوفه می‌کِشندم «میثم» شرار از نظم جانسوزت فشاندی بس کن که دل‌ها را به بحر خون نشاندی ✍️استاد 🆔 @fatemi222
بیا و درد هجران محبّان را مداوا کن نگاهی از کرم بر چشم‌های خسته‌ی ما کن تمام آفرینش بی‌تو باشد جسم بی‌جانی بیا با یک نظر بر خلق، اعجاز مسیحا کن بیا از غربت جدّت بگو، با مردم عالم بیا و چشم ما را از سرشک سرخ، دریا کن کنار علقمه با مادر مظلومه‌ات زهرا دو چشم خویش را دریا، به یاد چشم سقا کن بیا با اشک کن همچون عموی خویش، سقّایی بریز از دیده خون و گریه بر اولاد زهرا کن بیا و تير را بیرون بکش از حنجر اصغر پسر که ذبح شد از تیرِ قاتل، فکر بابا کن ** بیا دست یداللهی، برون از آستین آور طناب خصم را، از دست‌های عمّه‌ات وا کن سر بالای نی، آوای قرآن، خندۀ شادی بيا دروازۀ ساعات و زینب را تماشا کن بریزد خون «میثم» تا به خاک پای یارانت بیا او را برای روز جانبازی، مهیا کن ✍استاد
؛ ؛ کلیم اگر دعا کند بی تو دعا نمی‌شود مسیح اگر دوا دهد بی تو دوا نمی‌شود اگر جدایی اوفتد میان جسم و جان من قسم به جان تو دلم از تو جدا نمی‌شود گریه اگر کنم همی بهر تو گریه می‌کنم ورنه ز دیده‌ام عبث اشک رها نمی‌شود گرد حرم دویده‌ام صفا و مروه دیده‌ام هیچ کجا برای من کرب‌وبلا نمی‌شود کسی که گشت گرد تو گرد گنه نمی‌رود پیرو خط کربلا اهل خطا نمی‌شود.. ** جز سر غرق خون تو که شد چراغ قافله رأس بریده بر کسی راهنما نمی‌شود.. کرب‌وبلا و کوفه شد سخت به عترتت ولی هیچ کجا به سختی شام بلا نمی‌شود چوب به دست قاتلت سوخت و گفت این سخن جای سر بریده در طشت طلا نمی‌شود.. ✍استاد
روبهان بر همسر شیر خدا سیلی زدند در بهشت وحی بر خیر النّسا سیلی زدند نامسلمانان که دم از دین و قرآن می‌زدند بر رخ تطهیر و قدر و هل اتی سیلی زدند گر «من آذاها فقد آذانی‌» اَت خورده به گوش آن ستمکاران به روی مصطفی سیلی زدند فاطمه آیینه‌ی توحید و وجه کبریاست بر رخ توحید و وجه کبریا سیلی زدند صورت انسیّة الحورا کجا سیلی کجا؟ با که گویم دیوها حوریّه را سیلی زدند اینکه رویش نیلگون گردیده ناموس خداست فاش می‌گویم به ناموس خدا سیلی زدند چارده قرن است می‌پرسند آل فاطمه اهل عالم مادر ما را چرا سیلی زدند؟ روی زهرا شد کبود و سوخت رخسار حسن بر گل روی امام مجتبی سیلی زدند «میثم!» آن سیلی به روی فاطمه تنها نخورد بر تمام انبیا و اولیا سیلی زدند ✍استاد فهرست روضه ومداحی https://eitaa.com/fatemi8/100
ای خوش آن‌روزی که ما، در خانه مادر داشتیم دیده از دیدار رخسارش، منور داشتیم هر کسی جسم عزیزش روز بر دارد، ولی، ما که جسم مادر خود را به شب برداشتیم! کاش آن‌روزی که تنها مادر ما را زدند ما یکی را در میان کوچه، یاور داشتیم! کاش محسن را نمی‏کشتند، تا ما غنچه‏‌ایی یادگار از آن گلِ رعنای پرپر داشتیم! کاش آن ساعت که دانستیم بی مادر شدیم جای آغوشش به خاکِ تیره، بستر داشتیم! این در و دیوار می‏گرید به حال ما، که ما مادری بشکسته پهلو پشت این در داشتیم! مادر ما، رفت از دنیا در آن‌حالی که ما گریه بر حالش سر قبر پیمبر داشتیم! (میثم) از دل می‏‌سراید شعرِ جان‌سوزش، بلی از عنایت ما به او چون لطف دیگر داشتیم ✍️استاد با رفتنت خالی مکن دور و برم را https://eitaa.com/fatemi222/736 فهرست روضه ومداحی https://eitaa.com/fatemi8/100
امشب بـه جهان آمـده پیغمبر دیگر؟ یا کعبه گرفته‌ست به بر حیدر دیگر؟ یا از حَسَنین است عیـان منظر دیگر؟ دارد به سـرِ دست، رضـا کوثـر دیگر بُشری که دلِ آل محمّد همه شاد است این مژده بگوییـد کـه میلاد جواد است ای بحـر تجلـی! گهـرت باد مبارک ای شاخۀ طوبـا! ثمـرت بـاد مبارک ای شمس ولایت! قمرت باد مبارک میـلاد گرامـی پسـرت بـاد مبارک این قبلۀ اربـاب مـراد اسـت، مـراد است الحق که جواد است، جواد است، جواد است بــا مــاه بگوییـد چـراغ سحـر اسـت ایـن بـا مهـر بگویید کـه از مهـر، سـر است این طفـلش نتـوان گفت که خیرالبشر است این جانم به فدایش پسر است این، پسر است این ما را به پسر بودن او فخر از آن است کو بعد پدر، رهبر خلق دوجهان است این است کز آغـاز خداونــد ستـودش این است که بگشود نبی لب به درودش این است که افتاد «کرامت» به سجودش این است که جود آمده مرهون وجودش جوشد ز کفش لطف و عنایات خدایی آرنـد به سویش همگان دست گدایی سرتا بـه قدم حُسن خداوند جلیلش مـرآت جمـال نبـوی روی جمیلش زوّار حـرم آدم و نوح است و خلیلش مأمون شده در اوج شهی عبد ذلیلش این است که در محضر او زادۀ «اکثم» آورد چو یک کودک ناخوانده الف، کم این است همـان مخزن اسرار الهی وابستـه بــه علـم ازل نامتناهــی بی‌پرتو او علمْ سیاهی‌ست سیاهی دارد خبر از ابر و هـوا و یم و ماهی کز معجزه‌اش هوش پرید از سر مأمون گویی که جدا روح شد از پیکر مأمون ای از ازلـت نــام دل‌آرای محمّد وی آینــۀ طلعـت زیبـای محمّد سرتا به قدوم تـو سراپـای محمّد بوسیده پدر روی تو را جای محمّد از جود تـو یا فضل تو یا علم تو گویم؟ وز خلق تو یا خوی تو یا حلم تو گویم؟ با این همه اوصافِ خدایی ز خدایت در حیرتم آخر چه بگویم بـه ثنایت گوهر چه بُوَد تا که بریزند بـه پایت؟ فرمـود پـدر: ای پــدرم بـاد فدایت! تو مصحـف زهرایی و قرآن رضایی تو روح رضا، قلب رضا، جان رضایی تـو دسـت عطـا و کرم و لطف خدایی تو در دو جهان از همگان عقده‌گشایی تو حج و تو میقات، تو مروه، تو صفایی مـا جملـه گدا و تـو جواد ابن رضایی جود و کرم از توست، تضرع صفت ماست والله گـدایـیِ درت سلطـنت مــاست من میثم آلودۀ بی‌دست و زبانم در باغ بهار تو کم از برگ خزانم مگـذار برِ بـاد بـه کـوی دگرانم بگذار در اطراف گلت خار بمانم من با همه گفتم که جواد است امامم باشد که بخوانی ز ره لطف، غـلامم ✍ فهرست روضه ومداحی https://eitaa.com/fatemi222/6620
امشب ای ماهِ الهی، آفتاب آورده‌ای اختری تابان ز برج بوتراب آورده‌ای گلبن سبز ولایت را گلاب آورده‌ای یا که از بحر نبوّت دُرّ ناب آورده‌ای شادی و وجد و سرور بی حساب آورده‌ای پای تا سر احمد ختمی مآب آورده‌ای کوثر طاها! دلت روشن تبارک زاده‌ای این مبارک ماه را، ماهِ مبارک زاده‌ای مُلک هستی غرق در انوار پا تا سر شده جلوه‌گر در ماه حقّ، ماهی خدامنظر شده روشن از خورشید حسنش، چشم پیغمبر شده پای تا سر غرق شادی و شعف حیدر شده بر همه معلوم سرّ سورۀ کوثر شده یا محمّد! یا محمّد! دخترت مادر شده عزّت و مجد و جلال کبریایی را ببین در گل روی حسن، حُسن خدایی را ببین می‌توان دیدن جمال غیب را در این جمال می‌توان خواندن چو ذات بی مثالش بی مثال صاحبان عقل، مات این جمال و این جلال عارفانِ دهر، محو این صفات و این کمال کبریا وجه و علی آیین و احمد خطّ و خال کرده بیت وحی را یکباره غرق شور و حال گاه حیدر داردش چون کعبۀ جان در بغل گه محمّد گیردش مانند قرآن در بغل حُسن‌ها بر گِرد شمع عارضش پروانه‌ای خلدها از بوستان طلعتش ریحانه‌ای حلم‌ها در پیش حلم حضرتش افسانه‌ای قدسیان در آستان قدس او بیگانه‌ای اختران هر یک به بحر رحمتش دُردانه‌ای آسمان از کوثر احسان او پیمانه‌ای ماه کنعان ولایت، یوسف زهراست این اوّلین فرزند حیدر، دوّمین مولاست این دامن ماه صیام امشب دهد بوی حسن آسمان‌ها سجده آوردند در کوی حسن مهر، خود را کرده گُم در پرتو روی حسن ماه، زیبایی گرفت از حَسن دلجوی حسن سوره‌ی و اللّیل، خود را بسته بر موی حسن آیۀ والشّمس، گردیده ثناگوی حسن ابر، لطف و رحمتش بر خلق بارد بیشتر آنچه خوبان سر به سر دارند، دارد بیشتر این کریم اهلبیت، این مظهر لطف خداست این امام دوّم این اوّل عزیز مصطفاست این فروغ سوّم این چارم نفر زاهل کساست این گرامی وارث صبر علیّ مرتضاست این به صلحش فُلک سرگردان دین را ناخداست این صراط الله اعظم، این امام مجتباست هم سپهری‌ها زعیم اهلبیتش خوانده‌اند هم زمینی‌ها کریم اهلبیتش خوانده‌اند روح اهل خلد و ریحان بهشت است این پسر بلکه طاووس گلستان بهشت است این پسر سرو خوشرفتار بستان بهشت است این پسر جان آل الله و جانان بهشت است این پسر آفتاب صبح ایوان بهشت است این پسر سیّد جمع جوانان بهشت است این پسر ای تمام شیعیان! این است مولای شما ای جوانان بهشت! این است آقای شما سرّ دشمن بر ملا گردید با صبر حسن جاودان دین خدا گردید با صبر حسن حق ز باطل تا جدا گردید با صبر حسن هستی دشمن فنا گردید با صبر حسن نهضت عترت به پا گردید با صبر حسن کربلا، کرب و بلا گردید با صبر حسن دین اسیر انزوا می‌شد اگر صلحش نبود دست دشمن باز وا می‌شد اگر صلحش نبود ای خط و خالت همه آیت در آیت یا حسن ای سپهر وحی را شمس ولایت یا حسن ای کلامت خلق را نور هدایت یا حسن ای خروشان بحر موّاج عنایت یا حسن ای یم جود، ای کریم بی‌نهایت یاحسن ای جهانت جمله در ظّل حمایت یا حسن یابن‌ زهرا! من نمی‌گویم ثناگوی توأم تو کریم عالمی، من سائل کوی توأم سینه‌های سوخته، شمع شب تار توأند طایرانِ سدره صبح و شام زوّار توأند عرشیان در عرشِ اعلا هم گرفتار توأند آسمان‌ها غرق در دریای انوار توأند ماه‌رویان ذرّه‌ای از مهر رخسار توأند شهریاران برده‌های کوه و بازار توأند مهر تو هم بحر ما، هم فُلک ما، هم نوح ماست تربت بی زائرت، بیت الحرام روح ماست تو ز وصف عرشیان و فرشیان بالاتری نو نبی را جانِ شیرین، تو خدا را مظهری تو کتاب اللهِ روی سینۀ پیغمبری تو علیّ مرتضایی، تو بتول اطهری تو امام مجتبی، چشم و چراغ حیدری تو کریم عترتی، تو دست لطف داوری جودْ سائل، عفوْ مرهون و کَرَمْ مهمان توست چشمِ «میثم» در دو دنیا بر تو و احسان توست ✍ فهرست روضه ومداحی https://eitaa.com/fatemi222/6620
جمعه‌ها روز انس با مهدی‌ست بهترین ذکر جمعه یا مهدی‌ست حاجت از حجت خدا خواهید به خدا حجت خدا مهدی‌ست هر که را در جهان امامی هست اهل عالم! امام ما مهدی‌ست با دو بال غدیر و عاشورا اوج پرواز شیعه تا مهدی‌ست چارده وجه چارده معصوم ز ابتدا تا به انتها مهدی‌ست حجرالاسود و حطیم و مقام زمزم و مروه و صفا مهدی‌ست زخمی زخم سینه‌ی زهرا وارث خون کربلا مهدی‌ست ما دعا بر ظهور او کردیم روح آمین این دعا مهدی‌ست چشم دل باز کن ببین "میثم" شیعه هرجا که هست با مهدی‌ست ✍ فهرست روضه ومداحی https://eitaa.com/fatemi222/6620
ای خوشه‌ای ز خرمن فیضت تمام علم! با منطق تو اوج گرفته مقام علم با صد زبان به علم کلامت، سلام علم هر جا که علم بود، تو بودی امام علم تو وارث کمال و جلال محمّدی مصداقِ صدق و صادقِ آل محمّدی آیینۀ تمامِ کمالات، روی توست یادآور رسول خدا، خلق و خوی توست دارالشفای هر دل بیمار، کوی توست گلواژه‌های وحی، پر از رنگ و بوی توست بی‌منطق رسای تو قرآن زبان نداشت بی‌همت تو دین، شرف جاودان نداشت توحید معتبر شده از اعتبار تو گلخانۀ وسیعِ امامت، بهار تو «بحرالعلوم»، قطره‌ای از جویبار تو «شیخ مفید»، لاله‌ای از لاله‌زار تو «طوسی» و «مجلسی» و «صدوقت» سه آیت‌اند با نور دانش تو چراغ ولایت‌اند... با آنکه خاک پاکِ مدینه دیار توست ویرانۀ بقیعِ دلِ ما مزار توست تا روز حشر، سینۀ ما دغدار توست هر شیعۀ شکسته‌دلی اشکبار توست... ای آفتاب، زائر صحن و سرای تو! خاموش شد چگونه صدای دعای تو؟ شرح غم تو، خون به دل سنگ خاره کرد  منصور دون به تو ستم بی شماره کرد  مانند شمع، آب تنت را هماره کرد  قلب تو را ز زهر جفا پاره  پاره کرد  تنها نه در غم تو روان اشک "میثم" است  گریان به یاد غربت تو چشم عالم است ✍ روضه امام صادق علیه السلام https://eitaa.com/fatemi8/311
ای دُر یمِ عصمت یا حضرت معصومه ای فاطمه ی عترت یا حضرت معصومه ای خاک رهت جنّت یا حضرت معصومه ای سایه ی تو عفّت یا حضرت معصومه قم از تو یم رحمت یا حضرت معصومه محتاج دمت حکمت یا حضرت معصومه تو در حرم موسی انسیّه ی حورایی انسیّه ی حورایی محبوبه ی یکتایی محبوبه ی یکتایی ممدوحه ی طاهایی ممدوحه ی طاهایی ریحانه ی بابایی ریحانه ی بابایی آیینه ی زهرایی در صورت و در سیرت یا حضرت معصومه تنها نه محیط قم، ایران به تو می نازد عصمت به تو می نازد، ایمان به تو می نازد عترت به تو می نازد، قرآن به تو می نازد تفسیر و اصول و دین، عرفان به تو می نازد جنّ و ملک و حور و انسان به تو می نازد بانوی همه خلقت یا حضرت معصومه شمس و قمر و النجم، جنّ و ملک و انسان جنّ و ملک و رضوان، حور و پری و غلمان هم حوری و هم غلمان هم مالک و هم رضوان هم عالم و هم حاکم هم بنده و هم سلطان دارند به تو چشمِ، لطف و کرم و احسان گیرند زتو حاجت یا حضرت معصومه نبوَد عجب ای بانو شاهی به گدا بخشی وز گرد حریم خود بر روح شفا بخشی بر روح، شفا بخشی بر سینه صفا بخشی حاجات خلایق را از لطف و عطا بخشی بر خلق زمین بخشی بر اهل سما بخشی داری زحق این قدرت یا حضرت معصومه ای کعبه ی اهل دل ایوان طلای تو ای سرمه ی حور العین خاک کف پای تو قم نه همه ی عالم مرهون عطای تو فیضیّه بُود دائم در ظلّ همای تو گردد درِ جنّت باز از صحن و سرای تو یک بذل تو صد جنّت یا حضرت معصومه ای بانوی نُه افلاک ای مادر اهل قم ای خاک حریم تو تاج سر اهل قم ای کوثر فیض تو در ساغر اهل قم آید زنسیمت جان در پیکر اهل قم گلدسته ی صحنینت روشن گر اهل قم ای قم حرم امنت یا حضرت معصومه آنانکه به شهر قم بر عرض ادب آیند آنانکه به پای جان رو سوی تو بنمایند در صحن تو روگردان از جنّت اعلایند هر گام که ای بانو در صحن تو پیمایند هر زائر قبر تو هم زائر زهرایند نازند بدین رتبت یا حضرت معصومه ای دسته گل زهرا زیحانه ی اهل البیت ریحانه ی اهل البیت دُردانه ی اهل البیت زوّار حریم تو پروانه ی اهل البیت قبر تو بوُد کعبه در خانه ی اهل البیت قم گشته زفیض تو کاشانه ی اهل البیت نازند به تو عترت یا حضرت معصومه ای چشم رضا دیده در حُسن تو زهرا را هم صورت زهرا را هم زینب کبری را خاک حرمت دارد اعجاز مسیحا را دل می بری از رفعت صد مریم عذرا را معصومه ای ای بانو ذرّیه ی طاها را ای فاطمه در فطرت یا حضرت معصومه تو جان سجود استی تو روح قیام استی موسای محمّد را تورات تمام استی دخت صلوات ستی فرزند سلام استی فخریّه ی اجداد و آباء عظام استی الحق که یکی مریم از هفت امام استی ای فاطمه را زینت یا حضرت معصومه تو پاکی و معصومه من عبد گنه کارم تو بحر کرم داری من دست تهی دارم سرمایه ی من تنها اشکی است که می بارم گر اهل بهشت استم گر مستحق نارم هم بنده ی این کویم هم «میثم» این دارم ممنونم از این منّت یا حضرت معصومه 🟩سایر اشعار حضرت معصومه👇 https://eitaa.com/fatemi8/1204
برای ؛ ؛ ؛ مدینه، صفا بخش جان و دلم فراق تو مشکل‌ترین مشکلم دریغا که همچون نسیم سحر مرا زود بگذشت عمر سفر خداحافظ ای یک جهان باغ گل خداحافظ ای شهر ختم رسل خداحافظ ای غرق انجم شده خداحافظ ای تربت گمشده خداحافظ ای قبله‌گاه همه خداحافظ ای خانه‌ی فاطمه خداحافظ ای شهر خیر البشر خداحافظ ای زخم گل میخ در خداحافظ ای ناله‌ی بی جواب خداحافظ ای چار قبر خراب خداحافظ ای شهر سوز و محن خداحافظ ای زادگاه حسن خداحافظ ای مسجد قبلتین خداحافظ ای جای پای حسین خداحافظ ای بهترین سرزمین خداحافظ ای قبر ام البنین خداحافظ ای بیت رب جلیل خداحافظ ای مهبط جبرئیل خداحافظ ای ناله‌ی آه آه خداحافظ ای محسن بی گناه خداحافظ ای درّ نایافته که نورت به هر سینه‌ای تافته خداحافظ ای اشک‌ها بر تو خون خداحافظ ای کوثر نیلگون الا ای خدا شاهد پاکی‌ات خداحافظِ ای چادر خاکی‌ات سلام خدا بر تن و روح تو به دست و به بازوی مجروح تو به قبر تو بس چشم انداختم در آغوش من بود و نشناختم محمّد! به لب‌های خندان تو به زخم سر و خون دندان تو زکوی تو من با چه حالی روم مبادا که با دست خالی روم به خون حسین و به اشک حسن دم مرگ بازآ به دیدار من چو عطشانِ بارانِ ابرِ توأم به هر جا روم، گرد قبر توأم ✍️ 📍اشعارمداحی و مرثیه اهلبیت https://eitaa.com/fatemi222/6620
ای دوّمین محمّد و ای پنجمین امام از خلق و از خدای تعالی تو را سلام چشم و چراغ فاطمه، خورشید هفت نور روح روان احمد و فرزند چار امام.. وصف تو را نگفته خدا جز به افتخار نام تو را نبرده نبی جز به احترام.. حکم خدا به همّت تو گشته پایدار دین نبی به دانش تو مانده مستدام با آن همه جلال و مقامی که داشتی دیدی ستم ز خصم ستمگر علی الدوام گه دید چشم پاک تو بیداد از یزید گاهی شنید گوش تو دشنام از هشام گریند در عزای تو پیوسته مرد و زن سوزند از برای تو هر روز خاص و عام گاهی به دشت کرب‌وبلا بوده‌ای اسیر گاهی به کوفه بر تو شده ظلم، گه به شام خواندند سوی بزم یزیدت، بدان جلال بردند در خرابۀ شامت بدان مقام گه کف زدند اهل ستم پیش رویتان گه سنگ ریختند به سرهایتان ز بام راحت شدی ز جور و جفای هشام دون آن‌دم که گشت عمر تو از زهر کین تمام داریم حاجتی که ز لطف و عنایتی بر قبر بی‌چراغ تو گوییم یک سلام.. ✍ شعر امام باقر علیه السلام https://eitaa.com/fatemi8/334
ای ولــیّ‌الــلـه داور، الــســلام ای سـلامت از پـیـمبر، الـسلام حـجّـت خـلاق اکـبــر، الـسـلام زادۀ زهــرای اطـهـر، الـسـلام الــسـلام ای بــاقــر آل‌ رســول چـارمـین فرزند زهـرای بتول ای نـبـی بـر تو فـرستاده سلام وی به زین‌الـعـابدین، ماه تـمام هفتمین معصومی و پنجـم امام مکتبت تا صبح محشر، مستدام تیغ نطقت می‌شکافـد، عـلـم را روح می‌بخشد مرامت، حلم را ای ســـلام ذات حــــیّ داورت بر تو و نطق فـضیلت‌پـرورت علم آرد سـجـده بر خاک درت حلم گردیده‌ست بر دور سرت نسل نوری، هم ز باب و هم ز مام خود امام و مادرت بنـت الامام کـیـستـی ای آیت سـرّ و عـلن؟ تو هم از نسل حسینی، هم حسن تـو امـامت را روانـی در بـدن ای ولایـت را چــراغ انـجـمـن عـلم تو، عـلـم خـداونـد جـلـیـل وحی باشد بر لبت بی‌جـبـرئیل از درخـت عـلـم، بَـر داریـم ما وز تو صد دریا گهـر داریم ما بـس حـدیـث مـعـتـبـر داریم ما از شـما کی دست بـرداریم ما؟ یابن زهـرا! سر بـرآور بـاز هم «جابر جُعفی» بـپـرور باز هم یابن زهرا گرچه با بغض تمام حرمتت گردید پامـال «هشام» بر تـنت آزار آمد صبح و شـام تـو امامـی، تـو امامی، تو امام نور از هر سو که خیزد، دیدنی‌ست چهرۀ خورشید کی پوشیدنی‌ست؟ تـو خـزانِ بـاغ زهــرا دیـده‌ای تو تن بی‌سر به صحرا دیده‌ای گـردن مـجـروح بــابـا دیـده‌ای بـر فـراز نـیزه سرهـا دیـده‌ای کاش می‌دیدم چه آمد بر سرت یا چه کرده کعب نی با پیکرت؟ تو چهل‌ منـزل اسارت دیـده‌ای از ستمکاران جسـارت دیده‌ای خود عزیزی و حقارت دیده‌ای تشنگی و قتل و غارت دیده‌ای چار ساله، کـوه مـاتـم بُـرده‌ای مثل عـمـه، تـازیـانه خورده‌ای شـام بـود و مجـلس شـوم یـزید چشم تو چوب و لب خشکیده دید گه سکینه ناله از دل می‌کـشید گاه زینب جامـه بـر پیکر درید چشم بر رگ‌های خونین دوختی سـوختی و سـوخـتی و سوختی ای دل شـیـعـه چـراغ تــربـتت دیـده‌هـا دریای اشک غـربـتت سال‌ها بـر دوش کـوه محـنـتت روز و شب پامال می‌شد حرمتت ظلم دیـدی در عیان و در خـفا تـا شـدی مسمـوم از زهـر جفا ای به جانت از عدو رنج و عذاب هم به طفلی، هم به پیری، هم شباب قلبت از زهـر ستـم گردیـد آب قبــر بـی‌زوّار تــو، در آفتــاب وسعت صحن تو مُلک عالم است لالۀ قبر تو اشک «میثم» است ✍ 📍اشعارمداحی و مرثیه اهلبیت https://eitaa.com/fatemi222/6620
⬆️ علی شاهد و مشهود، علی عابد و معبود، علی قاصد و مقصود، علی حامد و محمود، علی ذاکر و مذکور، علی ناصر و منصور، علی آمر و مأمور، علی ناشر و منشور، علی ناظر و منظور، علی باب مراد است، علی مرد جهاد است، علی کیست ولی الّه و وجه الّه و عین الّه و باب الّه و نور الّه و سر الّه یکتاست، علی آیت عظماست، علی عالِم اسماست، علی عالی و اعلاست، علی والی و والاست، علی شوهر زهراست، علی واسطه‌ی فیض الهی‌ست، علی آمر و ناهی‌ست، علی مُهر گواهی‌ست، علی را علی را، بجز هو نشناسد، خدا را خدا را، به جز او نشناسد، بخدا غیر خدا و نبی و غیر علی، عالم خلقت نشناسند علی را، به همه خلق بگوئید که بی مهر علی هیزم نار است، گر آرید همه طاعت و تقوا و عبادات و دعا را :: سخن ختم رسل را همه حجّاج شنیدند، وَ زدل نعره‌ی تکبیر کشیدند، به حیدر گرویدند، وَ مقامش همه دیدند، بدو روی نمودند و پی بیعت او دست گشودند و علی را همه از جان و دل خویش ستودند، بسی نغمه‌ی تبریک سرودند، گروهی شده مسرور، گروهی ز حسد کور، که بر خواست ز قلب کره‌ی خاک به نُه قلّه‌ی افلاک ندای علی مولا علی مولا، همه آئید و ببینید چه غوغای عظیمی شده بر پا که زن و مرد، چه از پیر و چه برنا، همه پروانه‌ی مولا، همگی مست تولا، همگی غرق تجلی، همه دلداده‌ی مولا، علی عالی اعلی، همه دیدند که عطر گل لبخند محمد به بهشت ابدی کرده مبدّل همه جا را :: علی ای سرّ ودودم، علی ای بود و نبودم، علی ای غیب و شهودم، علی ای رکن و سجودم، تو قیام و تو قعودم، به تو پیوسته برازنده بُوَد از طرف ختم رسل خلعت زیبای خلافت، تو امامی، تو قیامی، تو سلامی، تو شه عرش مقامی، تو صلاتی، تو صیامی، کرم و عزت و ایمان و شجاعت بُوَد از تو، تو ولیّی، تو علیّی، تو همان وجه خدایی، تو همان شمس هدایی، تو همه هستی مایی، تو به هر درد دوایی، تو شفیع دو سرایی، تو شه ارض و سمایی، تو همان نفس رسولی، تو همان زوج بتولی، تو دَرِ شهر علومی، تو هماره ز دل ختم رسل عقده گشودی، تویی آنکس که همه خلق نبودند و تو بودی، به خدایی که تو را داد چنین جاه و جلالت، به ولایت، به رسالت، به فضیلت، به عدالت، که ره غیر تو کفر است و ضلالت، همه عالم ز تو گوید، دم «میثم» ز تو گوید، تو امامی، تو امامی، تو امامی، تو وصیّی، تو وصیّی، تو وصیّی، به خداوند قسم شخص رسول دو سرا را ✍ 📍اشعارمداحی و مرثیه اهلبیت https://eitaa.com/fatemi8/100
من، آن گلم که خفته به خون باغبان من نه گل، نه غنچه مانده، به باغ خزان من مرغ بهشت وحی‌ام و از جور روزگار ویرانه‌های شام شده آشیان من هفتاد داغ دارم و در سوز آفتاب هجده سر بریده شده سایبان من زن‌های شام خنده به ناموس من زدند این بود احترام من و خاندان من زنجیرها به زخم تن من گریستند دشمن نکرد رحم به اشک روان من افتاد روى خاک به سنگ یهودیان از روى نی سر پدر مهربان من شام بلا و طشت طلا و سر حسین گردید قاتل پدرم، میزبان من من سخت ناله می‌زدم، او چوب خیزران من تن به مرگ دادم و او سوخت جان من... ✍ 📍اشعارمداحی و مرثیه اهلبیت https://eitaa.com/fatemi222/6620
قیامتـی‌ است گمانم قیامت مهدی است جهـان محیط وسیع کرامت مهدی است زمان، زمان شروع زعامت مهدی است غدیـر دوم شیعـه، امـامت مهدی است همه کنیـد قیـام و همـه دهید سلام امـام کـل زمان‌ها دوباره گشت امام بشـارت آمـده بهـر بشـر مبارک باد شب فراق سحر شد، سحر مبارک باد بهشتِ وصلِ خـدا را ثمر مبارک باد بـرای منتظـران این خبر مبارک باد خطاب نـور همه آیه‌های نصر شده ولـیِّ عصـر، دوباره ولیِّ عصر شده خطاب حضرت معبود را بخوان با من پیام قاصـد و مقصود را بخوان بـا من بیــا ترانـۀ داوود را بخـوان تـا مـن سرود مهـدی موعود را بخوان با من دوبـاره آیـه‌ی جاء الحق آشکار شده به یُمن وصل، همه فصل‌ها بهار شده ز تیرگـی چـه زیان! کوهِ نور نزدیک است رهی که بود به چشم تو دور، نزدیک است فـراق رفتـه و فیض حضور نزدیک است الا تمامــی یــاران! ظهـور نزدیک است فـرار ابـر و رخ آفتــاب را نِگَــرید سراب‌هـا همـه رفتنـد، آب را نِگَرید بشارت ای همه یاران! که یار می‌آید نویــد رحمـت پــروردگار می‌آید محمـد از طــرف کوهسـار می‌آید علی گرفته بـه کف ذوالفقار می‌آید دعـای عهد و فرج را همـه مرور کنید سلام تازه بر آن تک سوار نور کنید ز مکـه سر زده صبح قیام ابراهیم رسد بـه عالـم هستی پیام ابراهیم امـام عصر که بر او سـلام ابراهیم قیـام کــرده، کنـار مقـام ابراهیم حـرم رسانه‌ی آوازه‌ی «انـا المهدی» است چهان پر از سخنِ تازه‌ی «انا المهدی» است جهانیان! همـه جا در کنار یار کنید دلِ خـزان زدۀ خویش را بهار کنید یهودیـان همه جا در شرارِ نار کنید الا تمامــیِ وهابیــان! فــرار کنید رها کنیـد حرم را، حرم، دیار علی است به دستِ مهدیِ موعود، ذوالفقار علی است ✔️اشعارمداحی و مرثیه اهلبیت https://eitaa.com/fatemi8/100