🔴 تو را به خاطر دِرهَم چه دَرهَمَت کردند
بلند مرتبه شاهی و پیکرت افتاد؛
همینکه پیکرت افتاد، خواهرت افتاد
تو نیزه خوردی و یکمرتبه زمینخوردی
هزار مرتبه زینب، برابرت افتاد
همینکه از طرف جمعیت دوتا چکمه
رسید اول گودال، مادرت افتاد
تو را به خاطر درهم چه درهمت کردند
چنانکه شرح تن توبه آخرت افتاد
ولی به جان خودت خواهرت مقصر نیست
درآن شلوغی اگر بارها سرت افتاد
خبر رسید که انگشتر تورا بردند
میان راه، النگوی دخترت افتاد
کنار خیمه رسیده است لشگرکوفه
و خواهر تو به یاد برادرت افتاد..
علیاکبر لطیفیان -از شاعران شعر آیینی معاصر
روضه روز سیزدهم
مقتل الحسین علیهالسلام، بحرالعلوم ص۴۶۶ نوشته .......
🥀 بعد از که گذشت سه روز از عاشورا وقتی که بنی اسد، بر بالای بدن پاک و مطهر سیدالشهدا علیهالسلام رسیدند،
او از روی نشانه های امامت و نوری که از او ساطع میشد، شناختند.
دور پیکر امام علیهالسلام را گرفتند و شروع به گریه و زاری در اطراف او کردند.
📋 و حٰاوَلوا تَحريكَ عضوٍ من أعضائه، فلَم يَتمكّنوا.
▪️سعی کردند یکی از اعضای او را جابجا کنند، اما نتوانستند.
🥀 یکی از آنها گفت: چگونه ما می توانیم این بدنها را دفن کنیم؟!
ما از کجا میدانیم که هر جسد از آن کیست؟!
📋 و هُم كما تَرونَ جُثثٌ بلا رؤوس، قد غَيّرتْ مَعالمَهُم الشّمسُ و التّرابُ
▪️خودتان هم میبینید که اینها اجسادی هستند بدون سر؛ خاک و خورشید، وضعشان پریشان کرده است.
تنها به روی خاک مانده، سر نمانده
چیزی به غیر از خاک و خاکستر نمانده
جسم جوانان بنی هاشم به خاک است
لشکر نمانده، ساقی لشکر نمانده
زیباترین پروانه در گودال مانده
پروانهای که در تن او پر نمانده
مادر کنار پیکرش روضه گرفته
نایی برای گریهاش دیگر نمانده
تقصیر قلب سنگ نیزهدارها شد
حالا کنار او اگر خواهر نمانده
پیچید پیکر را میان بوریا و
فرمود آقا: چیزی از پیکر نمانده
::
با احتساب ضربههای آخر شمر
حتماً دگر چیزی از این حنجر
🥀 در همین حینی که مشغول صحبت باهم بودند، سواری را مشاهده کردند
که نزدیک آن ها می آمد و نقاب بر صورت زده بود. آن ها _به گمان اینکه این سوار از بنی امیه است
_ از اجساد فاصله گرفتند و دیدند که آن مرد از اسب پیاده شد و در حالی که کمرش، منحنی شده،
آرام آرام از کنار اجساد، رد میشد؛
📋 حتّى إذا وَقعَ نَظرَهُ على جسدِ الحسين رَمَى بِنَفسِه عليه، و احتَضَنه،
وجعلَ يَشمّه تارةً، و يُقبّله أخرى، و هو يَبكي و قد بَلّ لِثامُه مِن دموع عينيه،
▪️تا اینکه که چشمش به بدن امام حسین علیهالسلام افتاد ، پیش آمد و خود را بر آن انداخت
، آن را در آغوش گرفت و شروع کرد به گریه کردن.گاهی آن ها را می بوسید و گاهی آن را می بویید.
آن قدر گریه کرد تا نقاب چهره اش، خیس از اشک شد و می فرمود:
📋 «يا أبتاه بِقَتلك قَرّتْ عيونُ الشّامتين، يا أبتاه بِقتلك فَرِحت بنو أميّة،
يا أبتاه بعدك طالَ حُزنُنا، يا أبتاه بعدك طالَ كَربُنا»
▪️پدرجان! با کشتن تو، چشم های مردم کوفه و شام، روشن شد. پدرجان! با کشتن تو، بنی امیه خوشحال شدند. پدرجان بعد از تو اندوه ما طولانی است و غصه هایمان تمامی ندارد.
🥀 سپس رو به بنی اسد کردند و به آنها فرمودند: چرا دور و بر این اجساد ایستادهاید؟ گفتند:
ما آمدیم آن را تماشا کنیم.حضرت فرمود: قصد شما چه بود؟ آنها گفتند: بدان ، ای برادر ، اکنون ما آنچه را در دل خود داریم در مورد آن جنازه ها به تو می گوییم.
🥀 ما آمدهایم تا جسد امام حسین علیهالسلام و اصحاب او را به خاک بسپاریم و مشغول این کار بودیم که تو از دور نمایان شدی و ما به گمان اینکه تو از اصحاب بنی امیه هستی، دست از کار کشیدیم.
🥀 سپس امام علیه السلام ، خطی را روی زمین کشیدند و رو به بنی اسد کرده و فرمودند: اینجا را حفر کنید
. بنی اسد مشغول حفر شدند. سپس حضرت دستور دادند که هفده جسد را در آن حفره به خاک بسپارند
. سپس کمی آن طرف تر خطی را روی زمین کشیدند و دستور دادند تا آن جا را حفر کنند و باقی جسدها را در آن به خاک بسپارند به جز یک جسد را...
بعد از آن که اجساد مطهر شهدای کربلا را إمام سجاد علیهالسلام همراه بنی اسد به خاک سپردند،
آرام به طرف جسد مطهر سیدالشهدا علیه السلام آمدند و مقدار کمی از خاک ها را کنار زدند و یک قبر حفر شده نمایان شد ؛ همان قبری که رسول خدا صلی الله علیه و آله حفر نموده بودند.
🥀 مردان بني اسد پیش آمدند تا حضرت را کمک کنند....
اما امام علیه السلام با یک حالت خضوع و خشوعی فرمودند:
من به تنهایی کفایت میکنم. به او گفتند: ای برادر! چگونه تو تنهایی می توانی آن را خاک کنی
؟! ما همگی نتوانستیم حتی یک عضو از اعضای او را تکان بدهیم!
🥀 در این هنگام امام علیهالسلام گریه کردند و فرمودند:
📋 إنَّ مَعِیَ مَن یُعینُنی
▪️همراه من کسانی هستند که مرا کمک دهند.
🥀 سپس با دست مبارکشان، بدن مطهر سیدالشهدا علیه السلام را بلند کردند و فرمودند:
«بِسمِ اللّهِ و بِاللّهِ و في سَبيلِ اللّهِ و عَلىٰ مِلَّةِ رَسولِ اللّهِ، هذا ما وَعَدَ اللّهُ و رَسولُهُ،
و صَدَقَ اللّهُ و رَسولُهُ، ما شاءَ اللّهُ، لا حَولَ و لا قُوَّةَ إلّا بِاللّهِ الْعَليِّ الْعَظيم»
🥀 و به تنهایی جسد مطهر را در خاک نهادند و کسی از بنی اسد جلو نیامد. ...
نمانده
📋 لَمَّا أقَرَّهُ في لَحدِهِ وَضَعَ خَدَّهُ عَلىٰ نَحرِهِ الشَّريفِ، و هو يَبكي و يَقولُ:
▪️ وقتی که آن پیکر مطهر، در قبر آرام گرفت، امام زين العابدين علیهالسلام، گونه مبارکشان را بر روی رگهای گلوی سیدالشهدا علیهالسلام گذاشتند و در حالی که گریه میکردند، فرمودند:
📋 طوبىٰ لِأرضٍ تَضَمَّنَتْ جَسَدَكَ الطّاهر،
أمّا الدُّنيا فَبَعدَكَ مُظلِمَةٌ، و أمّا الآخِرَةُ فَبنوركَ مُشرِقَةٌ،
أمّا الْحُزنُ فَسَرمَدٌ، و أمّا اللَّيلُ فمُسَهَّدٌ.
▪️خوشا به حال زمینی که جسم تو را در بر گرفته است. اما دنیا، بعد از تو دیگر تاریک است و اما آخرت از نور تو ، نور گرفته است. از غم تو، حزن واندوه ما بی پایان شد و شب ها، خواب را از ما ربود؛
گریز.........
دقیقا این عبارت را کسی دیگه هم گفت امیرالمومنین
وقتی بدن زهرا را دفن کرد......
فَلَمَّا نَفَضَ يَدَهُ مِنْ تُرَابِ الْقَبْرِ هَاجَ بِهِ الْحُزْنُ، وَ
أَرْسَلَ دُمُوعَهُ عَلَى خَدَّيْهِ.........
صدا زد
و اما الحزن فسرمد و و اما الیل فمسهد............
( أمالي، شیخ طوسي، صفحه: 110-109
امالی شیخ مفید، صفحه: 281-283 )
اگر زین العابدن تنها بدن پدر دفن کرد
در تشیع مادر هم مولا علی تنها بدن زهرا
برد کنار قبر....
علی ماهَـش بـه سـوی قبر بُرد
مـاه، رخ از شـرم، پـشت ابـر بُرد
آرزوهـا را عـلــی در خـاک کـرد
خاک هـم گویی گریـبان چاک کرد
زد صدا: ای خاک، جـانـانم بگـیر
تن نـمانـده هیـچ از او، جـانم بگیر
علی صدایی شنید می زد (نزد من بیار علی جان)...
نــاگــهـان بـر یــاری دســت خــدا
دسـتی آمد، همچو دست مصـطـفی
بدن را کنار قبر گذاشت دید دو دست شبیه دست های پیامبر
ظاهر شد بدن تحویل گرفت......
گوهرش را از صدف، دریا گرفت
احـمد از دامـاد خود، زهـرا گرفت
از من ایـن آزرده جانت را بگـیـر
بـازگــردانــدم، امـانــت را بـگـیـر.
آخی علی گفت یا رسول الله این امانتی که شب عروسی به سپردی....
در پاسخ صدا آمد: علی جان آن شب پهلوش شکسته نبود،
رویش کبود نبود...
__ کنار قبر هم صدا زد یا رسول الله
فَاسْتَخْبِرْهَا الْحَالَ، فَكَمْ مِنْ غَلِيلٍ مُعْتَلِجٍ بِصَدْرِهَا
یا رسول الله خودت از فاطمه ات سوال کن خیلی غم و غصه ها در سینه داشت ......
می کِشد خجلت عـلی از محضرت
یــاس دادی، می دهـد نـیــلـوفــرت
صدا بزن یا زهرا.........
..
چهره از خون خدا کردی خضاب ای ذوالجناح!
چون شرار افتاده ای در پیچ و تاب ای ذوالجناح!
صیحههایت الظّلیه، شیهههایت یا حسین
هر نفس داری هزاران التهاب ای ذوالجناح!
ای بُراق تیر باران گشته در معراج خون
از چه بر تن زخم داری بیحساب ای ذوالجناح!
فاش بر گو ماه زینب را کجا انداختی
در یم خون یا میان آفتاب ای ذوالجناح!
گوش کن در قَلزم خون از گلوی خشک او
دم به دم آید صدای آب آب ای ذوالجناح!
چهره از خاک و غبار کربلا پوشیدهای
یا ز خون صاحبت بستی نقاب ای ذوالجناح!
قلب ما را سوختی این گونه سقایی مکن
کم بریز از چشم گریانت گلاب ای ذوالجناح!
باز شو سوی منای خون خلیلم را بگو
خیمهها زمزم شد از اشک رباب ای ذوالجناح!
من ز سوز سینه خود با تو میگویم سخن
تو به اشک دیده می گویی جواب ای ذوالجناح!
با وجود آن که ریزد از دو چشمت سیل اشک
زانویت را خون گرفته تا رکاب ای ذوالجناح!
شیهههایت شعلههای نظم «میثم» میشود
تا جهان را افکند در اضطراب ای ذوالجناح!
غلامرضا سازگار
#امام_حسین_ع_مناجات_محرمی
وقتی همه جا شهره به عنوان تو باشیم
باید که فقط ریزهخور خوان تو باشیم
دامن نکش از دست گداهای گرفتار
بگذار کمی دست به دامان تو باشیم
خیرالعمل این است که ارباب تو باشی
ما هم یکی از مزد بگیران تو باشیم
فردای قیامت خبر از دربه دری نیست
امروز اگر بی سر و سامان تو باشیم
در سیر مقامات، پی گوهر اشکیم
ما چله نشستیم که گریان تو باشیم
اسلام بنا بر «لک لبیک حسین» است
ما نیز بنا شد که مسلمان تو باشیم
گویی که ابالفضل دعاگوی لب ماست
هرجا که به یاد لب عطشان تو باشیم
ما یاد گرفتیم که در روضۀ گودال
آشفتهتر از زلف پریشان تو باشیم
✍ #مصطفی_متولی
📍اشعارمداحی و مرثیه اهلبیت
https://eitaa.com/fatemi8/100
#امام_زمان_عج_مناجات
اهل ولا چو روی به سوی خدا کنند
اول به جان گمشدۀ خود دعا کنند
شد عالمی اسیر جمال تو، رخ نما
تا عاشقانه سیر جمال خدا کنند
روی تو را ندیده خریدار بودهاند
«تا آن زمان که پرده برافتد چهها کنند؟»..
آهسته چون نسیم گذر کن در این چمن
تا غنچهها به شوق تو آغوش وا کنند..
عهدی که بستهایم، فراموش کی کنیم؟
صاحبدلان به عهد امانت وفا کنند
از ما جمال خویش مپوشان که گفتهاند:
«اهل نظر معامله با آشنا کنند»..
«پروانه» سوخت ز آتش هجران ولی نگفت:
«شاهان کم التفات به حال گدا کنند»
✍ #محمدعلی_مجاهدی
📍اشعارمداحی و مرثیه اهلبیت
https://eitaa.com/fatemi8/100
#امام_زمان_عج_مناجات_محرمی
#حضرت_زینب_س_اسارت
#تنور_خولی
يا اين دل شكستۀ ما را صبور كن
يا که به خاطر دل زينب ظهور كن
ای ماه پرفروغ بنیهاشمی، بتاب!
اين جادههای شبزده را غرق نور كن
ماندهست چند کوچه به پایان انتظار؟
ما را برای همرهی خود غیور کن
با كولهبار غربت و اندوه خود بيا
از كوچههای سينهزنیمان عبور كن
امشب بيا كه روضهبخوانی برايمان
دل را پر از تلاطم و لبریز شور کن
يا چند صفحه مقتل كربوبلا بخوان
يا روضههای شام بلا را مرور كن
هم از طلوع ماه روی نیزهها بگو
هم يادی از مصيبت و داغ تنور كن
✍ #یوسف_رحیمی
📍اشعارمداحی و مرثیه اهلبیت
https://eitaa.com/fatemi8/100
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
گفت حمله کنید طرف خیمه ها
خودشو رو ی نیزه بلند کرد
گفت من هنوز زنده ام
حسین جانم 😭😭😭😭😭
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 شکر خدا را که در پناه حسینم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔺محاله کربلا منو صدا نکنه...💔
#اربعین_۱۴۰۳
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
11.23M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
خیلی تأثیر گذار حتما ببینید
یه آقایی داشتم اسمش #حسین بود....
Mohammad Hossein Pooyanfar - Ah Men Alferagh (320).mp3
9.45M
آه من الفراق ای کعبه عراق از حال دلم میشه بگیری سراغ!
دور دور دورم حسین جان از آغوش گرم ضریحت!
هرچی گشتم آقا ندیدم هیشکی و تو دنیا شبیهت…
محاله کربلا منو صدا نکنه به عهد هر ساله ما وفا نکنه!
منو فراق کربلا خدا نکنه…
آه من الحرم ای سایه سرم جز خونت جای دیگه ندارم برم!
هر گوشه ای از قلبم آقا یک گوشه ای از کربلاته
یه دلم تل زینبیه یه دل من پایین پاته…