اَلسَّلامُ عَلَى الْمَهْتُوكِ الْخِباءِ،
سلام بر كسى كه خيمه گاهش هتك حرمت شد...
(زیارت ناحیه مقدسه)
#سلام_ای_خاک_قبرت_سجده_گاهم
@fatemeeyeh 🌷
#کــــلام_اســــتاد
📣 خلاصه سخنان استاد مصلح کیا در تاریخ دوشنبه 10 شهریور 99 مصادف با شب شهادت امام سجاد علیه السلام.
عمر سعد از کسانی بود که به اعتبار پدرش کسی شدهاند. مثل خیلی از کسانی که در جامعه ما و در جاهای دیگر کارهایی را بر عهده گرفتند، در شورا رفتند، نماینده مجلس شدند، انواع سمتها را گرفتند... خودشان حرف درستی برای گفتن ندارند، ولی در چنین جایگاههایی هستند. چپ و راست هم با آنها مصاحبه میکنند و سمتهای اضافه به آنها میدهند، نگرانند که نکند ایشان در جامعه حرف اضافه بزنند و... ، چرا چنین است؟ از کجا این اعتبار آمده است؟ مال کیست؟
اعتباری است که مال پدرش هست. بابای شهید، بابای رشید، بابای تئوریسین و ...
عمر سعد همهی زورش را زد و اعتبارش در کربلا سوخت. چون به عنوان فرمانده لشگر آنجا ظاهر شد، وقتی برگشت، دیگر راه برگشت و غلط کردن نداشت. برگردد چه بگوید؟
یک جمعی هم دنبال بهانه میگشتند که بگویند دلیل حضور ما در جنگ به خاطر اعتبار عمر سعد بوده است. خودشان را چسبانده بودند به اعتبار عمر سعد. حال اگر عمرسعد بگوید غلط کرده است، اولین کسانی که میریزند سرش، همین مردم کوفه هستند و حسابی از خجالتش در میآیند. دولت هم یک جورایی از خجالتش در میآید. دولت که نمی پذیرفت عمرسعد یکدفعه تغییر موضع بدهد، آن هم یک دولتی مثل دولت یزید و ابن زیاد.
عمرسعد همه جوره بدبخت شد. نه راه برگشت داشت، نه راه توبه. البته راه توبه همیشه باز است، ولی آدمی که تا فرق سر در لجن فرو رفته است و کارهایی انجام داده است که دیگران شاهد بودند، دستورِ نعل تازه زدن و... که این نعل تازه زدن و بر پیکرها تاختن خیلی چیز عجیبی است! عمرسعد صدای زینب را شنیده است و گریه کرده است، ولی در عین حال این دستور را داده است. پس خودش میفهمد چقدر لجن است. چه توبهای کند؟
او دنیاپرست است. عاشق دنیاست. الان هم موقعیتش پیش بیاید و دوباره برگردد، همان کارها را میکند. لذا هیچ وقت توبه واقعی از این آدم صادر نمیشود. پس برگشتی اتفاق نمیافتد. اعتبارش هم که سوخته است. ملک ری را برای چه به او بدهند؟
هرچه بدبخت خودش را به در و دیوار زد، انگار نه انگار که آدم است. بعد هم دچار یکسری اختلالات شد و ...
بجز عمرسعد، به عدهای هم وعدههایی داده بودند که به آنها نیز ندادند. همان جو را به آنها ندادند. چرا به آنها ندادند؟
یک دلیلش این بود که گفتند جنگ است دیگر! میروید در جنگ و هرچه خواستید غنیمت برمیدارید. اینها هم
میدانستند که آن جو خیلی به درد نمیخورد، میدانستند که با آن مشکلی حل نمیشود، گفتند جنگ است، برویم دنبال غنیمت...
از چه کسی میخواستند غنیمت جمع کنند؟
بالاخره حسین با خودش زنان و بچهها را آورده بود و میدانستند که آنها بدون خلخال، زینت،گردنبند، لباس و تجهیزات نمیشوند... خیلی از کسانی که به حسین بن علی ملحق شدند، آدمهای سرشناسی بودند، از جمله زهیر که تاجر بود. فقط زره اش را برمیداشتند، یک سال از زندگیشان میچرخید.
1⃣5⃣
#محرم
@fatemeeyeh 🌷
#کــــلام_اســــتاد
📣 خلاصه سخنان استاد مصلح کیا در تاریخ دوشنبه 10 شهریور 99 مصادف با شب شهادت امام سجاد علیه السلام.
عمر سعد خودش مثل اینها بود. ولی اینها از او پست تر بودند. برای همین وقتی به انگشتر رسیدند، با انگشت جمعش کردند! چون برای آن انگشتر آمده بودند. اگر آن را برنمیداشتند، میدانستند که بار جو به دردشان نمیخورد...
باید چیزی گیرشان میآمد. یک دلیلش این بود.
ولی دلیل دیگری هم دارد. این دلیل دوم مهم است. اینها وقتی در چنین نبردی آمدند، اگر میتوانستند غنیمتی جمع کنند و چیزی گیرشان بیاید که هیچ، ولی اگر هیچ چیزی گیرشان نمیآمد چه؟ به هر حال مجبور بودند بعد از جنگ به کوفه برگردند، به خانههای خود.
خوب طرف از کجا برمیگشت؟
از جنگِ با اهل بیت پیغمبر! از جایی که اوج جنایتِ مسلمانی ممکن است اتفاق بیفتد. حال که میخواهد به سوی خانواده و قوم و خویش و کسانش برگردد، اگر از او بپرسند که در جنگ چه کار میکردی؟ برای چه رفتی؟ چه چیزی گیرت آمد؟ چه جوابی بدهد؟
آیا میتواند بگوید که برای یک بارِ جو یا غنیمتی رفتم ولی چیزی گیرم نیامد؟
آیا میتواند بگوید که رفتم برای کشتنِ حسین و در کشتن بچه های پیغمبر مشارکت کردم، ولی چیزی گیرم نیامد، میتواند این را بگوید؟
آیا خانوادهاش دو دستی بر سرش نمیزنند؟ فامیلش نمیگویند که تو اوج رسوایی ما هستی؟
پس باید چه کار کند؟
آدم ها در این مواقع از جهت روانشناسی و جامعه شناسی چه کار میکنند؟
باید برگردد به سمت وجدانی که دارد درونش نعره میزند، و جوابی جور کند برای آدم هایی که قرار است به آنها جواب پس بدهد، باید به آنها بگوید که در این جنگ چه غلطی میکرده است و چرا حاضر شده است.
باید برگردد و جوابی به خودش بدهد؛ یعنی باید خودش را قانع کند؛ یعنی باید بگوید که حضور من در این جمع لازم بود. من باید میبودم و این کار، کار من بود و خودم انتخاب کردم!
اگر غیر از این باشد، از درون و از بیرون خفه میشود. هم کتک بیرون و هم کتک درون آزارش میدهد. هم وجدان میگوید تو چه موجود پستی هستی، هم بیرونیها به او میگویند. لذا شروع میکند خودش را توجیه کردن:
« ما که به حسین گفتیم برگردد، خودش برنگشت. اگر بر میگشت، ما خیلی هم به او احترام میگذاشتیم... ما قبل از این هم وقتی مسلم بن عقیل آمد تا از ما اعتبار و رای جمع کند، همه مقابلش خم شدیم و احترامش کردیم، اگر این چنین بود، باز هم مقابل حسین خم میشدیم. خودش نخواست...»
ادامه دارد .....
1⃣6⃣
#محرم
@fatemeeyeh 🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#ویدئو_استوری_روزشمار_اربعین
🏴 ۳۶ روز مانده به اربعین حسینی
@fatemeeyeh 🌷
#ذکر_امیر_مؤمنان_در_قرآن شماره 10
«وَاعْلَمُوا أَنَّمَا غَنِمْتُم مِّن شَيْءٍ فَأَنَّ لِلَّـهِ خُمُسَهُ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِي الْقُرْبَىٰ وَالْيَتَامَىٰ وَالْمَسَاكِينِ وَابْنِ السَّبِيلِ إِن كُنتُمْ آمَنتُم بِاللَّـهِ وَمَا أَنزَلْنَا عَلَىٰ عَبْدِنَا يَوْمَ الْفُرْقَانِ يَوْمَ الْتَقَى الْجَمْعَانِ ۗ وَاللَّـهُ عَلَىٰ كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ» (انفال/41)
امام صادق عليه السلام درباره کلام خداى تعالى: «بدانيد كه هر چه غنيمت گيريد، يك پنجم آن برای خدا و پيغمبر و صاحبان قرابت است ...»
فرمودند: صاحبان قرابت با پیامبر، امير المؤمنين و ائمه عليهم السلام اند
(الکافی، ج1، ص414)
@fatemeeyeh 🌷
🌷السلام علیک یا صاحب الامر و الزمان عج🌷
هر روز با ذکر #صلوات
🌷🍃 *السَّلَامُ عَلَیکَ يَا ام صاحب الامر عج .*🌷
هدیه به #نرجس_خاتون (س) سیصد گل🌷 صلوات .
@fatemeeyeh🌷
🤲 #دعای_هفتم صحیفه سجادیه 🤲
(توصيه رهبر معظم برای رفع بلا و بيماری)
@fatemeeyeh 🌷
اَلسَّلامُ عَلَى ابْنِ سِدْرَةِ الْمُنْتَهى
سلام بر فرزند سدرة المنتهى (بالاترين مكان در بهشت)...
(زیارت ناحیه مقدسه)
#سلام_ای_خاک_قبرت_سجده_گاهم
@fatemeeyeh 🌷
#کــــلام_اســــتاد
📣 خلاصه سخنان استاد مصلح کیا در تاریخ دوشنبه 10 شهریور 99 مصادف با شب شهادت امام سجاد علیه السلام.
بنابراین شروع میکند در درون خویش برای خودش توجیه آوردن که وقتی به نزد کسانش برمیگردد، به آنها بگوید که اگر در جنگ بودم، به خاطر اعتقاد و دین بوده است.
خیلی از کسانی که تاریخ را تحلیل کردند، از شنیدن این جملات فریب خوردند. باور کردند که اینها واقعا معتقد بودند، و گفتند خیلی از اینها نفهمیدند که دارند با که میجنگند...
چرا فهمیدند! فهمیدند ولی باید یک جوری حرف بزنند و وانمود کنند که انگار حق با آنهاست و اینطوری در تاریخ ثبت شود: « ما که رفتیم جنگیدیم، اعتقاد داشتیم! درد دین داشتیم، ما هم نماز میخوانیم و میگوییم اشهد ان محمد رسول الله ...»
وقتی بچه های پیغمبر را با آن شرایط میکشند، معلوم است که نمیتوانند توجیه دیگری بیاورند، اصلا راه توجیه ندارند.
از طرفی، آنها وسط میدان جنگ آمدند، چه با تهدید و چه با تطمیع. گروهی را که همفکر یزید و ابن زیادند، کنار میگذاریم و کاری به آنها نداریم. سر و کارمان با گروه بعدی است.
گروه دوم که تعدادشان هم قابل توجه بود. میدان جنگ رفتن، مثل رفتن به پای صندوق رای نیست. اینطور نیست که اگر موافق نباشی و به زور هم آمده باشی، بتوانی رای سفید بیندازی و گوشهای به تماشا بایستی و کسی هم کاری به کارت نداشته باشد. اینجا میدان جنگ است. آمار میگیرند که فلانی چه کار دارد انجام میدهد؟ قبایل کنار هم ایستادهاند، ابن زیاد سراغ میگیرد که فلانی به جنگ رفته است یا نه؟
به او میگفتند که مثلا ابراهیم بن مالک اشتر مریض هست. میگفت مریض است؟ باید بروم و ببینم که حالش خوب است یا نه، ... سلیمان بن صُرَد خُزاعی کجاست؟ فلانی کجاست؟ آمار میگرفت.
به همین ترتیب در جنگ آمار میگرفتند. قبایل همدیگر را میشناختند. اصلا عرب به شناخت قبایل همدیگر برای تاریخ شناخته شده است. در میدان جنگ مدام به همدیگر نگاه میکردند که دیگری برای چه آمده است...
باید جوابی برای همدیگر داشته باشند. چه جوابی به هم بدهند؟
آیا بگوید برای جو اسبم آمده ام؟ میتواند چنین حرفی بزند؟
و یا میتواند بگوید ترسیدم؟!
تهدیدهایی که ابن زیاد میکرد شوخی بردار نبود. پست ترینها و لئیم ترینها را میفرستادند برای حکومت کوفه. چون کوفه جایی بود که علی تربیتشان کرده بود. سلحشور بودند. هر از چندی سعی میکردند یک جورایی حکومت را سرنگون کنند. بدترین حاکمان را به کوفه میفرستادند. ابن زیاد همان اول کار سنگهایش را با کوفیان باز کرد:
« هر کدامتان که به لشگر حسین ملحق شوید، خانه را خراب میکنم و برایم مهم نیست که در این خانه چه کسانی هستند، خانه را بر سر اهالی خراب میکنم که دیگر نه خانوادهای داشته باشد و نه خانهای».
از طرف ابن زیاد تهدیدهای سنگینی میشدند. ابن زیاد چند خانه را هم خراب کرد.
1⃣7⃣
@fatemeeyeh 🌷
#کــــلام_اســــتاد
📣 خلاصه سخنان استاد مصلح کیا در تاریخ دوشنبه 10 شهریور 99 مصادف با شب شهادت امام سجاد علیه السلام.
در این اوضاع و احوال چه چیزی در میدان جنگ به هم بگویند؟ آن هم رزمنده سلحشوری که در میدان حاضر شده است. آنها اینگونه بودند که وقتی به هم میرسیدند، از شجاعت خود و قبیلهشان لاف میزدند. آیا میتواند که بگوید از ترس تهدیدهای ابن زیاد اینجاست؟
میدانید عرب برای اینکه نشان بدهد نمی ترسد، چه جور برخورد میکرد و چه روحیهای نشان میداد؟
امیرالمومنین در جنگ جمل یا یک ترفند و زحمتی زبیر را نزد خود آورد و به او گفت که میخواهم چند کلمه با تو حرف بزنم. چند جمله به او گفت و زبیر یکدفعه تکان خورد. تصمیم گرفت با امیرالمومنین نجنگد. برگشت و به اطرافیانش، فرزندانش و عایشه اعلان کرد که دیگر نمیخواهم با علی بجنگم. به سرعت پسرش، عبدالله بن زبیر، همان آدم شکم پرست و از خیلی جهات آلوده، به پدرش گفت: ترسیدی؟!
زبیر آنقدر ناراحت شد که گفت: من ترسیدم؟!
شمشیرش را کشید و سوار اسبش شد و آمد وسط میدان. امیرالمومنین تا دید زبیر آمده است، به سرعت پیام داد که هیچ کسی مقابل او نایستد، جلویش را خالی کنید و کنار بروید. زبیر را تحریک کردند. آمده است ثابت کند که فقط ترسو نیست. با او نجنگید.
حال تصور کنید کوفیان دائما به همدیگر نگاه میکردند که برای چه اینجایید؟
در این شرایط، معلوم است که طرف نمیتواند بگوید برای بار جو آمده است! اگر هم بگوید برای غنیمت گرفتن از خاندان پیغمبر، در آن صورت به همدیگر فحش میدهند، به خصوص اوایل کار.
در میدان جنگ هیچ راهی ندارد الا اینکه بجنگد. از یک طرف وجدان، از یک طرف ترس، از یک طرف دو راهی، از یک طرف دنبال بهانه بودن... از یک طرف نمیخواهد به او بگویند ترسو و... .
انسان در این شرایط باید خودش را اقناع کند تا حاضر باشد اینقدر پست شود. این لُب کلام ماست. آدم ها با خودشان رودربایستی دارند. آری این یک واقعیت است. آدمها علیرغم اینکه میدانند درونشان چه خبر است و چه اتفاقی برایشان
میافتد؛ با این حال خودشان، خودشان را فریب میدهند. این یک واقعیت است.
ادامه دارد ......
1⃣8⃣
#محرم
@fatemeeyeh 🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بی سرو سامان توام یا حسین
دست به دامان توام یا حسین
🎤محسن چاوشی
@fatemeeyeh 🌷
💠مباحث مهدویت با رویکرد کتاب نگین آفرینش در کانال جامعه فاطمیه💠
❇️ به نظر شما در دنیای پیشرفته امروزکه انواع ابداعات و خلاقیتها به عرصه انسانیت ارائه میشود، بحث مهدویت چه ضرورتی دارد؟
❇️ و اصلاً قرار است چه نیازهایی از ما را برطرف نماید؟
🔆 اگر شما هم به دنبال پاسخ صحیحی به این سوالات هستید،
👌 حتماً مباحث مهدویت را در روزهای سه شنبه در کانال جامعه فاطمیه دنبال کنید.
🔶 با بیانات شیوای سرکار خانم دکتر حسینی.
@fatemeeyeh 🌷
مهدویت ۷.mp3
12.86M
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
جلسه هفتم ؛ ضرورت طرح مباحث مهدویت با محوریت کتاب نگین آفرینش
☆ بعد اعتقادی
☆ بعد اجتماعی
☆ بعد سیاسی
☆ بعد تاریخی
☆ بعد فرهنگی
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
#سه_شنبه_های_مهدوی
🔶 با بیانات شیوای سرکار خانم دکتر حسینی.
@fatemeeyeh 🌷