اگر میخواهیم تراز همزیستی شیعههای مکتبی و صلیبیهای سکولار در خاک لبنان را بدانیم، کافی است بدانیم که حرکت حزبالله اعضایش در ضاحیه را به جهات امنی از رفتن به خیابان الحمرای بیروت منع کرده است؛ هر چند در مشهورات صورتی ایرانی این خیابان مرکز روشنفکری جهان عرب دانسته
میشود...
ارتش کیان موقت اسرائیل میگوید: موشکهای حرکت حزبالله در خانههای مردم چه میکند؟ میخواهند موشک زدن به خانههای مردم را توجیه کنند. نمیدانند حرکت حزبالله مردم لبنانند که برابر ارتش نامردم اسرائیل میجنگند؟ میدانند...
پس از شهادت سید حسن نصرالله و شروع نبرد زمینی در جنوب لبنان این باور کمابیش در رفقای حرکت حزبالله وجود دارد که پس از جنگ باید این حرکت را بازسازی و بازنویسی کرد؛ باورم قدری فراتر است: زمان بازتعریف سپاه پاسداران و نیروی قدس و سازمان بسیج آن در پسآی طوفانالأقصی رسیده است...
در بارهی اسلوب ورود ستاد کل نیروهای مسلح جمهوری اسلامی ایران تا سپاه پاسداران انقلاب اسلامی تا نیروی قدس و سازمان بسیج آن در نبرد امی طوفانالأقصی شاید گویاترین توصیف همآن جملهی شهید حسن باقری است...
هوش مصنوعی همآن قدر ترکیب اشتباهی است که فضای مجازی. این دومی محیط رایان است و آن اولی ادراک رایان...
هوش خودآگاهی است. هیچ رایانهیی خودآگاه نیست که بتوان آن را هوشمند نامید؛ هماین است که انتظار هیچ خلاقیت از آن چه هوش مصنوعی میخوانیم نمیرود...
حقوقدانها گرفتار همآن دشوارهی ریشهیی داستاننویسها و سینماگرهایند: با اذن که برای عالم قانون مینهند؟ ءالله أذن لکم أم علی الله تفترون...
از کانت به ویتگنشتاین به فرگه، غرب مدرن با طناب پوسیدهی فلسفهی ذهنایستایش در چاهی فرو آمده است که با منصههای آن چه هوش مصنوعی میخواند نمیتواند از آن بالا بیاید...
فلسفهی غرب مدتها است که کمابیش از تأمل بر فلسفهی وجود هم وا داده است چه رسد به این که در بارهی حیات تفلسف کند. هماین است که از اساس متوجه نمیشوند که از چه رایانه را نمیتوان هوشمند کرد و در گرههای شبکههای عصبی وقت تلف میکنند...
تروریست نامیدن کیان اسرائیل و ارتش آن تا هنگامی که خطکش تعریف ترور در جیب آنها است کار بیهودهیی است؛ کیان اسرائیل و ارتش آن را کافر باید نامید؛ کافر حربی...
دیر یا زود با ابطالطلبهای هار سکولار در ایران همآن رفتاری را باید در پیش بگیریم که حرکت حزبالله در لبنان دههها است با قواتچیها دارد...
گربههای ضاحیه، گربههای فیضیه را به یاد من میآورند؛ خوفی از کسی ندارند؛ هر چند ترس از موج انفجارها برایشان تازه است و محلههایی که از مردم تهی شده است. سنیها حتا احتیاط شیعهها با گربهها را ندارند و اگر در خانهی دومیها وارد میشوند تا مسجد اولیها هم میآیند و حتا محراب...
موج اولی که با شروع جنگ زمینی پا به لبنان نهادند رسانههای واکنش سریع بودند که اکنون کمابیش به ایران بازگشتهاند. موج دوم رسانههاییند که در فرسایش بطیء پای کار میمانند؛ از این دومیهای ایرانی که فرسایشی در لبنان ماندهاند حسین پاک را میشناسم و حامد هادیان و زهیر صیدانلو...
گفت: برادران بالا در بیروت حاضرند و نامحسوس رصد میکنند. گفتم: کاش جای مسألهدار کردن افراد با پیگیری از این که چه کسی از حلقههای میانی این روزها به ساحل روشهی بیروت میروند، پیگیر افراد مسألهداری بودند که این روزها در ساختمان پاستور طهران در حلقهی حاکمیت حکم میگیرند...
ملسة را فقط شنیده بودم؛ گوشت خام چرخ شده با ادویه و سبزی که در نان میپیچند و میخورند. میگفتند: در جنوب لبنان طرفدار فراوان دارد، و این جا بیروت بود. با رفقاء برای خرید قربانی به آن قصابی شیعه رفته بودیم، و بی هوا کسی یک لقمهی سرد لواش دستم داد: ملسة بود؛ نباید رد میکردم...
شیخ راهی ایران بود و شب میخواست به ما شاورما بدهد. گفتم: فقط بپرسید که مسلمان باشد. دفعهی پیش امیرحسین را از پای پیشخوان آن غذاخوری در بشامون برگردانده بودم. گفت: مسلم است. در آن محلهی دروزینشین آن غذاخوری سنی غنیمت بود؛ اهل قبله برای هم بسمل میکردند و کباب میکردند...
آن هواپیمای ترابری نظامی، نرم در فرودگاه ساحلی بیروت به زمین نشست. گوشی را نگاه کردم و دیدم از قطر آمده است. طبیعی است که برای جنگزدهها کمک آورده است تا عروبت کند. در منع فرود ایرانیها و قطع جادههای سوریه ما با نون.زای باید پی بار آوردن میبودیم و رقیبمان با سی هفده...
وهابیت عملیات فریب آلسعود برای دههها فرسایش عالم اسلام بود، از شیعی تا سنی. کنار نهادن کاربست وهابیت در این سالها از سوی آلسعود و بازگشت به عربیت مدرن به همه نشان داد که این قبیلهی جاهلی از همآن هم اسلام نیاورده بود...
درست مانند نماز خواندن بی مهر، سلام کردن به کافر جائز نیست؛ و تو میخواهی بگو: שלום...
چراغی که به خانه روا است به مسجد حرام است؛ این جمله حتا اگر روایت میبود اعتبارش در حد پیاز عکه در مکه بود...
پدر شهید نابینا بود؛ مادر شهید با سبزی پاک کردن بچهها را بزرگ کرده بود؛ در آن محله که پایینترین نقطهی بیروت بود: ضاحیهی ضاحیه. برادر شهید اکنون در جبههها بود. این جا در لبنان هم بار جهاد بر دوش کوخنشینها و پابرهنهها است...
چراغی که به خانه روا است به مسجد حرام است؛ این جمله حتا اگر روایت میبود اعتبارش در حد پیاز عکه در مکه بود...