eitaa logo
محمد مهدی فاطمی صدر
3هزار دنبال‌کننده
449 عکس
32 ویدیو
2 فایل
مدرسه‌ی شیعی وتر | روایت نهضت امت @mahdi_vvatr
مشاهده در ایتا
دانلود
مشکل آکادمی ایرانی در مناسک اربعین چه است؟ بسی کم‌تر از پیرزن‌های عراقی پیاده می‌رود، بسی بیش‌تر از آن‌ها نظریه می‌دهد...
شام فردای اربعین در دیروقت جاده‌ی کربلاء می‌خواستم به نجف برسم اما چشم‌هایم یاری نمی‌کرد. موکب‌ها همه رفته بودند. وارد حیاط آن موکب شدم که چراغش روشن بود؛ کلید آوردند و قدری بعد شام و چای و وه که چه خنک بود. از تصویر شیخ قیس در حیاط معلوم بود که با ایرانی‌ها مهربانند...
دیروقت، تازه پیامک آخر را در اعلان‌های گوشی می‌دیدم: فردا عصر تشییع و تدفین است. اشرف خانم که فوت کردند نرسیده به پیاده‌روی اربعین، از هم‌آن نجف به ایران برگشته بودند. با خودم گفتم: چه قدر دیر تدفین می‌کنند. پیامک‌ها را که باز کردم، دیدم پدربزرگ‌شان، حاج حیدر، از دنیا رفته است...
چه کار خوبی کرده‌اند که در مسیر بیاده میان نجف تا کربلاء هر از چندده عمود تصویر حاج قاسم و ابومهندس را در صف تصویر شهدای مقاومت کار کرده‌اند. آدم هر از گاه به آن‌ها می‌نگرد و جان می‌گیرد و ادامه می‌دهد...
عراقی‌ها در تحلیل غائله‌ی ژینا و شورش حجاب‌ستیزها، خودشان را گرفتار پیچ‌وخم‌های نظری نمی‌کنند؛ یک راست می‌گویند: یک مشت ملحد؛ خواص درس‌خوانده‌شان هم اگر از تعبیر تیار العلماني در توصیف این جریان ایرانی استفاده کنند باز منظورشان هم‌آن یک مشت ملحد است...
عراق سکولار دارد، سکولار هار دارد. دلیل دست‌دست کردن آن‌ها در دریدن متشرعین اما جدای از بافت عشیره‌یی این کشور، سلاح مقاومت در دست مؤمنین است. این دلیل ساده‌یی است که مکتبی‌های خلع سلاح شده در زد و بندهای دولتی کف خیابان‌های پای‌تخت آن جا به قتل صبر کشته نمی‌شوند...
نماز مغربم را که خواندم از آن موکب بیرون زدم و از مغازه‌‌ی کناری آب معدنی خریدم تا به مسیر ادامه بدهم. اسکناس ربع‌دینار را که در آوردم، پرسید: ایراني؟ گفتم: بله. رقمش را نگرفت؛ گفت: هاي علی عهدتي...
برادران باورشان شده که نیروی قدس، بازوی عملیات مخفی سپاه است؛ هم‌این است که قصد ندارند از سال‌ها جنگ بی‌نام و گم‌نام که امریکایی‌ها را از عراق فراری داد حرفی بزنند؛ نتیجه‌ی غلبه‌ی حفاظت بر روایت در این فقره این شده که پیاده‌روی اربعین وام‌دار تفنگ‌دارهای امریکایی خوانده می‌شود...
ایرانی‌های سرگردان و گرفتار با راننده‌های کرایه‌بر، زیر پل ثورة‌العشرین، آدم هبوط کرده را یاد آدم می‌آورد؛ از وسط به‌هشت اربعین خورده به زمین سفت عراق روزمره...
از خود بغ‌داد جاده‌ی بیاده از رود دجله یا فرات که فاصله می‌گیرد خشک و داغ می‌شود و با رود که مماس می‌شود خنک و سایه. ام‌سال اما ترجیحم آن بود که هر چه می‌شود به رود نزدیک نباشیم؛ بس که شرجی آن در هوای گرم تابستان عراق نفس آدم را تنگ و خفه می‌کرد...
زجر، رنج نفهمیده و نپذیرفته است. مناسک اربعین، مانند مناسک حج پر از رنج است و تهی از زجر...
پیاده‌روی اربعین و موکب‌داری آن این سال‌ها میدان مشترک کنش تشیع صفوی و تشیع مصطفوی بوده است و یک نمونه‌ی موفق از وحدت آن‌ها با هم. تلاش تشیع صهیونی در این میدان اما رفتن در پوست شیعه‌ی صفوی و چنگ کشیدن به تشیع مصطفوی بوده است؛ بسط نفرت/نکبت جای وحدت/دعوت...
به خانه رسیدم؛ خانه‌ی پدری؛ به مسجد کوفه. خانه‌ی آدم، نوح، علی، مهدی. تشیع شاید هم‌این باشد؛ بیرون شدن از خانه‌ی خود و درون شدن به خانه‌ی امام...
حرکت پیاده از خانه ایده‌ی ساده‌یی دارد: هر شیعه، شده یک بار در عمر از خانه‌ی خود تا خانه‌ی امام پیاده برود...
گاهی اوقات باید دست نگه داشت و سینه نزد؛ گاهی اوقات باید روضه نخواند و شور نگرفت. خانه‌ی علی در کوفه برای شیعه تنها بهت و سکوت می‌خواهد...
با پای خودمان به در خانه‌ی امام برویم؛ این تقریر ساده‌‌ی حرکت پیاده از خانه به عتبه است...
از مدینه‌ی زائر به طرف عتبه‌ی کربلاء آدم‌های مسیر را مرور کردم و به یاد آوردم تا در راه با من باشند؛ از آن‌ها که نیابت زیارت داده بودند تا آن‌ها که متلک پرانده بودند. از مزار میثم به طرف عتبه‌ی نجف خویشانم را مرور کردم و به یاد آوردم تا در راه با من باشند؛ دیده‌ها و ندیده‌ها...
گام‌های آخر حرکت پیاده از خانه به عتبه از قم تا کاظمیه تا کربلاء تا نجف، در شارع‌الرسول را به نیابت که پیاده می‌روم و پا به صحن علوی می‌نهم؟ پاسخش برایم آنی بود که سال‌ها پیش اربعین و ظرفیت تمدنی آن را کشف کرده بود و از آن سال هنوز به عراق نیامده بود: سید علی حسینی خامنه‌یی...
حرکت پیاده از خانه به عتبه؛ از مبدأ قم مقدسه. موسم اربعین ۱۴۰۲؛ روز بیست‌ودوم، حرم امیرالمؤمنین، علیه‌السلام...
امریکایی‌های اشغال‌گر خیلی پیش از آن که پای ما به جاده‌های پیاده‌ی اربعین برسد، برای آن نام هم انتخاب کرده بودند: التنین الاسود/افعی سیاه...
پس از نماز نقشه را می‌بینم و به عادت جمع می‌کنم تا به جاده بزنم؛ جاده‌ی بیاده‌ی موسم اربعین ام‌سال اما تمام شده است و من در انتهای آن در ابتدای شارع‌الرسول نجفم. چه می‌کنم؟ مبدأ حرم رضوی و معبر سومار و موعد عصر عاشوراء برای شروع پیاده‌روی موسم بعد را بررسی می‌کنم؛ چله‌ی حکمت...
آینده‌ی حرکت پیاده از خانه به عتبه بر دوش پاک‌ها و ترک‌ها است؛ این‌ها پیاده‌روی عمیق اربعین را تا عمق شبه‌قاره‌ی هند و ساحل اقیانوس آرام خواهند برد و آن‌ها تا عمق اروپای غربی و ساحل اقیانوس اطلس...
از سامرای عراق پیاده تا زینبیه‌ی سوریه رفته‌‌اند؛ یک کاروان از ناصریه. مسیر برگشت آن را از رأس‌الناقورة باید رفت، به بیروت به دمشق به تدمر به آل‌بوکمال به موصل به سامراء به کاظمیه به کربلاء به نجف...
پیاده از خانه به عتبه که می‌روی، پیاده از عتبه هم به خانه بر می‌گردی؟ می‌گفتم: نه، این قدرها حزب‌اللهی نیستم؛ و آن روایت‌های فضیلت بازگشت پیاده به خانه از عتبه ته ذهنم خلجان می‌کرد. تا این بار که پیاده از خانه به عتبه رفتم و پیاده از عتبه به خانه برگشتم؛ به خانه‌ی پدری، کوفه...