مدارس المهدي مدرسههای جهانی حرکت حزبالله است. زبان دوم آنها نه فرانسهی معمول لبنان، که انگلیسی است و مدتی است پارسی زبان سوم و اختیاری است. جالب اما لبنانیهای مقیم قمند که جای شعبهی قم این مدرسه، کودکانشان را به مدارس ایرانی شهر میفرستند تا زبان و فرهنگ ما را بیاموزند...
مدارس المهدي برای تربیت مکتبی فرزندان حرکت حزبالله تأسیس شد. با این همه دلاری بودن شهریهی آن و گران شدن سال به سال دلار و نگاه خودگردان به آنها، کار را به این جا رسانده است که نه تنها در ایران که حتا در لبنان برخی از رزمندههای قدیمی بچههاشان را به مدرسههای عادی بفرستند...
نخستین خاکریزهای جنگ ما، نبرد با سویهی پارسی امت ابلیس در محیط رایان و عیان است؛ تا برسیم به سویههای عبری و فرنگی آن...
حرکت حزبالله لبنان کمابیش برابر آکادمی ایرانی بیدفاع است. از طرفی طائفهی شیعه در لبنان با آن چه از ایران میآید با خوشبینی و گشادهرویی برخورد میکند و از سویی سنت حوزوی شاملی در شام وجود ندارد که توان انتخاب انتقادی از دانشگاه مدرن را داشته باشد...
داریم بررسی میکنیم که میشود از مسجد الأقصی مسیر بیادهی اربعین به طرف کربلای معلا را شروع کرد؟ شیعههای فلسطینی کرانهی باختری گرفتار تقیه نیستند و میتوانند تا پشت رود اردن را بروند. میگوید: اردن اما اجازهی عبور نمیدهد. اردن گره منطقه است و باید بازش کنیم، شده به دندان...
دارم آمار فلسطینیهای شیعهی مقلد سید علی خامنهیی و سید علی سیستانی در غزه و کرانهی باختری و سرزمینهای اشغالی را در میآورم. جالبترینشان عرباسرائیلیهای مقلد حضرت رهبرند. جالبترش این که جریان شیرازی در باریکهی غزه مقلد ندارد...
نقطهی چاووش غزه، مزرعهی کنج بیت حانون، اکنون وسط منطقهی جنگی است. کیان موقت اسرائیل در روزهای پس از جنگ و تا پیش از فروپاشی نهائی اما ناگزیر است با بیادهی اربعین از غزه تا کرانه به مقصد کربلاء کنار بیاید، همآن طور که با مسجد مسلمانها و مناسک شیعهها کنار آمده است...
مسیر بیادهی غزه به کرانه اگر باز شود، آن زمان انبوه شیعهی امامی تا سنی صوفی مصر و شمال افریقا از نقطهی چاووش رفح وارد این مسیر میشوند؛ هزاران نفر از محبان اهل بیت پایشان به جادهیی باز میشود که تا پیش از این تنها دستشان به عتبهی رأسالحسین قاهره میرسیده است...
حسین پشت گوشی برای کسی در عراق دارد ایدههای بیاده در منطقهی شام را توضیح میدهد؛ پی واژهی میگردد که ته کار را نشان دهد، و به او یادآوری میکنم: الغزو الناعم...
اردن یک پهنهی مسدود بیاده است؛ مانند آذربایجان. دولتی آن جا سر کار است که اجازهی عبور زائر اربعین را نمیدهد. ایدهی ما برای باز کردن زمین آذربایجان به جاده آوردن زائران پیاده تا پشت مرزش، از مبدأ دربند و کازان بود و برای باز کردن زمین اردن باید از قدس و الخلیل به جاده زد...
میپرسد: از چه باید اکنون در بارهی پسااسرائیل بحث ایجابی کنیم؟ میپرسم: فلسطین پسااسرائیل چه خواهد بود؟ دولت عربی سکولار؟ یا امارت سلفی اخوانی؟ یا جمهوری اسلامی فلسطین؟ یا چه...
قضیهی فلسطین امی حل خواهد شد و عمق راهبردی امت، شیعهی امامی انقلابی است؛ این یعنی بی حل مسألهی دوازدهامامیهای جهادی فلسطینی، دست ما هیچ گاه به قدس نخواهد رسید...
گیرم که شما پی شیعه کردن کسی روی آن چه محور مقاومت میخوانیم نیستید، انکار هویت شیعهها و نوشیعهها روی این محور، از یمن تا فلسطین، را با کدام احتجاج احراز کردهییم؟ یا چه...
میدانیم که مدتها است از دعوت به نفع وحدت دست کشیدهیید. این که تاخت زدن هویت شیعه با قدرت سنی را وحدت روی محور مقاومت میدانید را اما نمیفهمیم...
میگفتند: قرار نیست روی محور کسی را شیعه کنیم. میگویم: قرار نبود روی محور شیعه را به شعب بفرستید...
28.64M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
گفته میشود به خاطر سپیدی شیرین برفهای لبنان، این سرزمین را لبنان خواندهاند؛ در ساحل و شهرهای حاشیهی مدیترانه اما زمستانها خبری از برف نیست. باران در ساحل اما سیلآسا است؛ جدای آوارههای در چادر و رزمندههای در سنگر، گاه نگرانم ما را در خانه و خیابان آب ببرد...
همآن قدر که جنگ در سوریه شباهتی به جنگ با عراق نداشت، جنگ لبنان با اسرائیل هم شباهتی به جنگ در سوریه ندارد، چه رسد به جنگ با عراق...
دست کم نیم دهه طول کشید که آموزش و رزمایش سازمان رزم بسیج در ایران به جایی برسد که بتواند نیرو به جبهههای سوریه بفرستد. با سازماندهی اکنونی این سازمان نمیدانم چند دهه طول بکشد تا بتواند نیروهای بسیجی را به جبههی جنگ لبنان با اسرائیل برساند...
فتنهی تقلب نشان داد که سازمان بسیج کف معرکهی جنگ نرم عملیاتی نیست؛ این شروع قرب بقیةالله و بنیاد خاتم و سازمان اوج بود. غائلهی ژینا و غیبت اینها و آنها از معرکهی نرم و حتا سخت جنگ احزاب حجاب نشان داد که نه تنها از اولی که از دومی هم به حلقههای میانی امت گذر باید کرد...
نسلی که طی سالها با روایت بستر از جنگ با عراق و حتا جنگ در سوریه آموختهییم را نمیتوان یکشبه به جنگ با اسرائیل فرستاد، و روزها روایت سنگر میخواهد...
برادر حاج امین سالها پیش با مربیهای ایرانی آموزش رزم دیده است و اکنون روی خط پاراگوئه تا برزیل به تجارت سرگرم است. پشت گوشی میخواهد تصویری صحبت کنیم؛ جملهی دوم یا سومش در زمان مناسب و در مکان مناسب است. دکترین امنیت ملی برادران تا کف جنگلهای آمازون هم شرمندهمان کرده است...
میگوید: راحت باشید؛ پیامها روی سکوهای گوشی این جا در شنود اسرائیل است. میگویم: سکوهای ایرانی نصب کنید؛ و یکدو از آنها را معرفی میکنم. برایشان جالب است که سکوی ملی داریم. اما یادم نبود که مدتی پیش تلاش آن برادرمان برای نصبشان شکست خورد چون شمارهی لبنانی قبول نمیکردند...
جنگ در سوریه خلاف جنگ با عراق خاکریز نداشت و خط مقدم از زنجیرهیی از خانهها ساخته میشد. در جنگ با اسرائیل در لبنان نه تنها خاکریز که حتا خط مقدم را در میان خانهها نمیبینی؛ چه رسد به دیدن خودروهای رزمی یا ساز و برگ نظامی. اسرائیل در جنوب لبنان با اشباح میجنگد...