پس از بسیج حقوقدانها تنها جای بسیج نصابهای ماهواره در سازمان بسیج اقشار خالی است...
سنیها هزار سال پیش از ما خلفی شدند، چه هزار سال پیش از ما حکومت اسلامی بر پا کردند. نوخلفیهای شیعهتبار محصول عبرت نگرفتن حکومت شیعی از تجربههای حکومتهای سنی تاریخ است...
بیروت نمونهی نزدیکی است که مهمل بودن ترکیب برساختهی شهروند را پیش چشم ما میآورد؛ از عالیه در شمال شهر تا برجالبراجنة در جنوب شهر، هیچ وجه جمع و اجماعی میان آدمهای آن در کار نیست جز یک اسم: بیروت...
نظام اکنونی ما مندمج از دو نظام است: نظام شرعی و نظام عرفی؛ و آن اولی نظام اسلامی خوانده میشود. فتوای حضرت رهبر هم آن است که تخلف از اولی جائز نیست و اگر نه دومی کم قانون صریح ضد شرع ندارد: از جریمهی ربوی بانک گرفته تا راه دادن زنها ناملتزم به ورزشگاه مردهای نیمشلوارپوش...
تصمیم نظام؟ آن چه تصمیم نظام شریعت است همواره پیوست فقهیش را با خود دارد و در چهارچوبی جواهری اجتهادپذیر و احتجاجپذیر است. نهادهای نظام قدرت اما برای شرعی جا زدن قانونهای عرفی بر آمده از دورهمیهای حقوقدانها و پزشکها و مهندسها باید پی راه دیگری باشند...
فرمود: تخلف از قانون نظام اسلامی جائز نیست. نظام را اگر یک مشترک لفظی بدانیم ترجمهاش میشود: تخلف از قانون نظام شریعت جائز نیست؛ این یعنی تخلف از قانون غیر شرعی نظام قدرت مشمول این حکم نیست...
روندهای درونی نظام دست کم دو دسته از رگههای در هم پیچیده است: ناموس، ناناموس. و ناموس عالم همآن شریعت است. این یعنی در مشترک لفظی نظام و قانون نظام، نظام ناموس در اعتقاد و التزام غیر از نظام ناناموس است که در آن آویخته است. نظام ناموس همآن نظام اسلامی و نظام شرعی است...
شریعت قانون جهان و ناموس عالم است؛ سکولارهای هار سویهی بیناموس جامعهی ایرانید...
اکنون میدانیم که بسی مدعیان کار کارشناسی درازمدت در تمام مدت در پسآی غائلهی ژینا با متشرعین جامعهی ایران کار فرهنگی میکردهاند تا با جنبش فواحش و شورش هرزهها و پویش پتیارهها کنار بیاییم...
کسی که کف جنگ احزاب حجاب میگوید: حجاب اولویت نیست، نسخهی نرم همآن آدم سختی است که یکی پس از دیگری موشک میخورد و میگوید: در زمان مناسب و مکان مناسب پاسخ میدهیم...
آن دخترک یتیم در غزهی در جنگ میگوید: زعتر را خالی میخوریم؛ و گریه میکند: دلم نان میخواهد. ترک بر میدارم. صبحهای شام، زعتر را با نان هم نمیتوانستم بخورم؛ و اگر چیزی نبود، نان در روغن زیتون میزدم یا نان خالی میخوردم، و زعتر تند همآن طور دستنخورده بر سفره میماند...
از چابهار ایران تا بصرهی عراق تا نبطیهی لبنان صدایش شناسهی حضور شیعهها و نوشیعهها است. آن شب سرد در خلوتی خیابان در حارة حریک بیروت صدایی که شاید انتظارش را نداشتم، صدای حاج محمود بود که به فارسی از آن خودروی پایهبلند که میرفت، میآمد...
سن تکلیف در بیعت و مشورت همآن سن تکلیف شرعی است. این رسانهها که سن عرفی هجده سال را سن تکلیف سیاسی میخوانند و برایش جشن تکلیف هم میگیرند تبریک شب یلدا را به خاطر آدم میآورند و شب آرزوها خواندن لیلةالرغائب را...
این دموکراسیخواههایی که هنوز احساس مسلمانی دارند میگویند: خدا حق تشریع را به انسان وا سپرده است؛ یعنی: پیامبران بازنشست شدهاند، وحی هم که نمیآید، و افسارمان بر شانهی ما نهاده شده است. به این مشرب در فلسفهی سیاست چه باید گفت؟ نومفوضه...
رأی دادن، چه به بیعت و چه در مشورت، اگر یک تکلیف شرعی باشد، درستش آن است که سن شروع رأی دادن هم سن تکلیف شرعی باشد، و نه این سن مندرآوردی عرفی...
عرفیسازها در ایران هنگامی که میخواهند شرعیسازی را بزنند از چه ترکیبی استفاده میکنند؟ خالصساز...
نظام حقوقی مدرن چنبره زده بر ایران اسلامی به هماین راحتی با تعریف مندرآوردی سن قانونی هجده سال، انبوهی انسان مکلف را کودک کرده است و حقوق شرعی آنها را به راحتی سلب میکند...
اینها که با حد وسط اکثریت استدلالهای شرعی میکنند، جایی در متن شریعت میتوانند به اکثریت اشاره کنند؟ و نه به قدح...
نامزدهای سرخ انتخابات را فهرست کنید و صورتیها را دور بریزید؛ هر کدام از ما باید صبح جمعه با یک سیاههی سرخ در دست پای صندوق رأی باشیم...