eitaa logo
این الفاطمیون
203 دنبال‌کننده
6.3هزار عکس
2.1هزار ویدیو
153 فایل
ارتباط با ما : #پیشنهادات و انتقادات و #نظرات خود را با ما در میان بگذارید. 👇👇👇 : @mdzaer
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از این الفاطمیون
1_125527643.mp3
4.28M
(عج) 🌼‍ 🔷‍ باز رحمت از چشمان تو دنیا چه می خواهد 💭 👇👇 •••═✼✾⊱🌹⊰✾✼═••• 🌍 eitaa.com/fatemiyoon18 _ir 🌍 sapp.ir/fatemiyoon18 .org 📡حداقل برای یک☝️نفر ارسال کنید
💢 سرمایه بی کران منتظر ظهور 👤 رهبرانقلاب: 🔺یک نفر معتقد به مسئله‌ی مهدویّت، در سخت‌ترین شرایط، دل را خالی از #امید نمیداند و میداند که این دوران تاریکی، این دوران ظلم، قطعاً سپری خواهد شد. 🆔 @fatemiyoon18
❁﷽❁ #يا_حبيب_الباڪين🌹 (❤️)جز #حسين ڪیست☝️🏻 ڪه در سایہ ے مِهرش برویم🍃 (💜)رحمتِ اوست ڪه هر لحظہ #پناهِ من و توست...💐 #حرم_پناه_آخرم✋🏻💗🌿🌤 @fatemiyoon18
🌀پيامبر خدا صلي‌الله عليه و آله 🔺مَن خالَفَتْ سَريرَتَهُ علانِيَتُهُ فَهُوَ مُنافقٌ. 🔰منافق آن كسي است كه #ظاهرش برخلاف #باطنش باشد. 📙سفينه، ج ٢، ص ٦٠٦ 🆔👉 @fatemiyoon18
🔴در فتنه‌ی بعد از رسول خدا (ص) همراه امیرالمؤمنین (ع) باشید ♦️رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند: سَتَكونُ بَعدی فِتنَةٌ فإذا كانَ ذلكَ فالزِموا علی بن أبی طالِب، فإنَّهُ أوَّلُ مَن يَرانی و اوَّلُ مَن يُصافِحُنی يَومَ القِيامَةِ و هو الصِّدّيقُ الأكبَر و هُوَ الفاروقُ هذه الاُمَّةِ، يفرقُ بَينَ الحَقِّ و الباطِلِ و هو يَعسوبُ المُؤمِنينَ. ♦️ به زودی بعد از من فتنه ای خواهد بود، پس در آن هنگام همراه علی بن ابی طالب (ع) باشید که او اولین کسی است که مرا می بیند و با من در روز قیامت مصافحه می کند، ♦️و اوست صدیق اکبر و فاروق این امت که بین حق و باطل فرق می نهد و اوست بزرگ مؤمنین. 📚 اسدالغابه ۲۸۷/۵، اصابة ١٦٧/٧، استيعاب ٦٥٧/٢، كنزالعمال ١٥٥/٦ 🌍 eitaa.com/fatemiyoon18 _ir ایتا 🌍 sapp.ir/fatemiyoon18 .org سروش
#یا ابا عبدالله 💔 نامت شروع مبحث زیبای عاشقی ست حا سین و یا نون الفبای عاشقی ست هر کس که عاشقت شده فهمیده ست که تنها فقط حسین،معنای عاشقی ست السلام علیک یا ابا عبدالله الحسین (علیه السلام ) #صبحتون حسینی 🌹🍃 🆔 @fatemiyoon18
✨﷽✨ ✅عـابد مـغرور ✍روزے حضرت عیسی (ع) از صحرایے می گذشت. در راہ به عبادتگاهی رسید که عابدی در آن جا زندگی می کرد. حضرت با او مشغول سخن گفتن شد. در این هنگام جوانی که به ڪارهای زشت و ناروا مشهور بود از آن جا گذشت.وقتی چشمش به حضرت عیسی (ع) و مرد عابد افتاد، پایش سست شد و از رفتن باز ماند همان جا ایستاد و گفت: خدایا من از کردار زشت خویش شرمندہ ام. اکنون اگر پیامبرت مرا ببیند و سرزنش ڪند، چہ ڪنم؟ خدایا! عذرم را بپذیر و آبرویم را مبر 💥مرد عابد تا آن جوان را دید سر بہ آسمان بلند کرد و گفت: خدایا! مرا در قیامت با این جوان گناہ کار محشور نکن. در این هنگام خداوند به پیامبرش وحی فرمود که به این عابد بگو: ما دعایت را مستجاب کردیم و تو را با این جوان محشور نمے کنیم، چرا که او بہ دلیل توبہ و پشیمانی، اهل بهشت است و تو بہ دلیل غرور و خودبینی، اهل دوزخ. 📚به نقل از:محمد غزالی، کیمیای سعادت، ج ۱ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌↶【به ما بپیوندید 】↷ --------------------------------------- 🌎eitaa.com/fatemiyoon18 ایتا 🌎sapp.ir/fatemiyoon18 سروش
#حدیث #امیرالمومنین علی (علیه السلام ) در آغاز سردی هوا خود را از سرما حفظ کنید و در پایان آن ،از آن استقبال کنید زیرا سرما با بدن همان می کند که با درختان می کند . در آغاز،برگ درختان را می سوزاند و در پایان می رویاند .🍃 📓نهج البلاغه ، حکمت ۱۲۸ 🆔 @fatemiyoon18
🌠کارهای نیک جلوی مرگ بد را می‌گیرد مردی به نام ابن جدعان می‌گوید: در یکی از روزهای بهاری از خانه بیرون رفتم، چشمم به شترهایم افتاد که بسیار چاق و سرحالند و از بس شیرشان زیاد است، نزدیک است که از پستان‌هایشان بیرون بریزد. ناگهان چشمم به یکی ازماده شتران افتاد که بچه‌اش دنبالش بود، من این شتر را از تمام ثروت حلالم بیشتر دوست داشتم، با خود گفتم: به خدا که این ماده شتر را با بچه‌اش به همسایه‌ام صدقه می‌دهم. او مرد فقیر و بی‌چاره‌ای بود که هفت دختر داشت. خداوند متعال می‌فرماید: «لَنْ تَنالوا الْبرَّ حتّی تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ.»[آل عمران/۹۲].( هر گز به نیکی دست نیابید، مگر آنکه از آنچه دوست دارید، ببخشید.) ماده شتر را با بچه‌اش گرفتم و درب خانه‌اش را زدم، وقتی در را باز کرد، گفتم: این ماده شتر را با بچه‌اش به عنوان هدیه از من قبول کن. او بسیار خوشحال شد و از شدت خوشحالی نمی‌دانست چه بگوید! او از آن به بعد از شیر آن ماده شتر می‌نوشید و هیزم بر پشتش حمل می‌نمود و خلاصه این ماده شتر خیلی برایش مفید واقع شد. فصل تابستان با آن گرمای طاقت فرسایش فرارسید و صحرانشینان برای به دست آوردن آب و علف کوچ می‌کردند. ابن جدعان می‌گوید: ما هم بار و بندیل‌مان را جمع کردیم و در چاه‌ها به جست و جوی آب پرداختیم. من برای پیدا کردن آب وارد یکی از این چاه‌های سرتنگ و باریک شدم تا با خود آب بیاورم. سه پسرم بیرون چاه منتظر من بودند. در این هنگام پدر (ابن جدعان) راهش را گم کرد و نتوانست از چاه بیرون بیاید، پسران سه روز پی‌درپی منتظر ماندند و سپس با خود گفتند: حتما او زیر زمین گم شده و تا به حال مرده است. آنها منتظر مرگ پدرشان بودند تا به اموال و دارایی او دست یابند. پس با سرعت به خانه بازگشتند و ثروت پدر را میان خود تقسیم کردند. در این لحظه به خاطرشان آمد که روزی پدرشان ماده شتری را به همسایه داده است. سه پسر نزد همسایه رفتند و به او گفتند: ماده شتر را به ما پس بده و این شتر نر را به جای آن بگیر و گر نه آن را به زور از تو می‌گیریم و در مقابلش هم چیزی به تو نمی‌دهیم. همسایه مسکین گفت: من شکایت شما را نزد پدرتان می‌برم. پسران گفتند: او مرده است. مرد فقیر گفت: مرده؛ چطور و کجا؟. پسران گفتند: در صحرا به داخل چاهی رفت و دیگر از آن چاه بیرون نیامد. مرد همسایه گفت: ماده شتر را بگیرید و این شترتان را هم نمی‌خواهم، ولی می‌خواهم که جای آن چاه را به من نشان دهید. پسران مرد همسایه را سر همان چاه بردند و خودشان از آنجا رفتند. مرد همسایه طنابی را برداشت و آن را در بیرون از چاه به جایی محکم بست و مشعلی به دست گرفت و پایین رفت و شروع کرد به خزیدن، گاهی با چهار دست و پا می‌رفت و گاهی سینه خیز، سپس بوی رطوبت آب به مشامش رسبد، ناگهان صدای ناله‌ای به گوشش رسید، او خود را به صدا نزدیک کرد و با دستش به جست و جو پرداخت، در این هنگام دستش به گل رسید و مدتی بعد دستش به ابن جدعان برخورد کرد. دستش را جلوی دهان او گرفت و فهمید که او زنده است و نفس می‌کشد. مرد همسایه بلند شد و چشمان ابن جدعان را بست تا نور خورشید به آنها آسیبی نرساند، سپس او را کشان کشان از چاه خارج کرد و چند خرما به او داد تا بخورد، سپس او را بر پشتش حمل کرد و به خانه‌اش برد. ابن جدعان کم کم جان گرفت. همسایه فقیر از ابن جدعان پرسید: به من بگو چطور یک هفته تمام زیر زمین دوام آوردی و نمردی؟ ابن جدعان گفت: همه چیز را می‌گویم. وقتی وارد آن چاه تنگ و باریک شدم، گم شدم و نمی‌دانستم که به کدام طرف بروم، به ناچار نزدیک آب آمدم و از آن می‌نوشیدم، ولی آب به تنهایی برایم کافی نبود، بعد از سه روز، گرسنگی مرا از پای درآورد، ولی چاره چه بود؟ خودم را به پشت انداختم و همه چیز را به خدا سپردم. که ناگهان احساس کردم شیر گرمی به داخل دهانم ریخته می‌شود، سپس نشستم ولی به علت تاریکی زیاد چیزی نمی‌دیدم، ولی احساس می‌کردم ظرفی پر از شیر به دهانم نزدیک می‌شود، من هم از آن می‌نوشیدم تا این که سیر می‌شدم، سپس آن ظرف ناپدید می‌شد. این ظرف سه بار در روز به طرفم می‌آمد و من از آن شیر می‌نوشیدم، ولی دو روز است که این ظرف شیر دیگر به سراغم نیامده و من دلیل آن را نمی‌دانم. مرد همسایه گفت: من دلیلش را می‌دانم. پسرانت گمان ‌کردند که تو مرده‌ای، نزد من آمدند و ماده شتری را که خداوند شیرش را به تو می‌نوشانید، از من گرفتند، چون مسلمان در سایه و پناه صدقه‌اش است. «وَمَنْ یَتَّقِ اللهَ یَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجًا(۲) وَیَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لَایَحْتَسِبُ.» [الطلاق/۲،۳] ( و هرکس تقوای خدا را پیشه کند، [خدا] برای او راه بیرون شدنی قرار می‌دهد(۲) و از جایی که حسابش را نمی‌کند، به او روزی می‌رساند.) ✍🏻 محمد احمد هلالي مترجم: دکتر ابراهيم ساعدي رودي/ 🌍 eitaa.com/fatemiyoon18 _ir ایتا 🌍 sapp.ir/fatemiyoon18 .org سروش
🌹روبه گوشه ترین قبله ی عالم هر 🌹بردن نام بن علی می چسبد 🌹اَلسلام علَی الْحسَیْن 🌹وعلی علی بْن الْحسین 🌹وعلی اولادالحسین 🌹وعلی اصحاب الحسین 🆔 @fatemiyoon18
🔴 پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) فرمودند: اگر آدمیزاده از روزی خویش بگریزد ، چنانکه از مرگ میگریزد ، روزیش به او رسد چنانکه مرگ میرسد. 📚نهج الفصاحه حدیث 2300 🌍 eitaa.com/Fatemiyoon18 _ir ایتا 🌍 sapp.ir/Fatemiyoon18 .org سروش