نسخه اي كه غرب براي زن پيچيد
اين بود كه مجسمه ي حضرت
مريم سلام الله عليها را برهنه كنه
براي برهنه كردن زنان...
.
و اگر تمام دنيا را بگردي
عزتي كه اسلام و دين اسلام به زن
مسلمان گذاشته رو هيج جا پيدا نميكني...
.
هنر غرب و غربي ها فقط برهنه كردن زنان
براي استفاده از اونها بوده....
شرم بر اين ديدگاه جنسي و جنسيتي به زن...
.
زن هم يك انسان است
نه وسيله ي لذت و درامد...
❃•بانو•❃
بوۍ بهشت مۍگیرد چاڋرت
وقتۍ ڪه بہ بݩ بست مۍڪشد
نگاه نامحرمۍ را•••
#عفاف_و_حجاب
#پوشش_مظلوم
https://eitaa.com/fatemyyon
#به_بهانه_روز_دانشجو
🎓سلام دانشگاه حجابیا!
روز شما که دانشجوی دانشگاه حجابید مبارک☺
اولین دانشگاهی که ما مسلمونا دانشجوش میشیم و تا آخر عمرمون هم اگه لیاقت داشته باشیم دانشجوی اونجا میمونیم دانشگاه #اسلام هست.😇
تو این دانشگاه استادایی داریم که در طول دوران دانشجوییمون سعی میکنیم مثه اونا باشیم،مثه اونا فک کنیم،مثه اونا زندگی کنیم...🤗
نمیدونم چقدر خودتونو شبیه این استادا کردید ولی یه چیزو خوب میدونم اینکه این استادا بهترین هستن واسه الگو شدن، و اگه درسا رو درست ازشون یادبگیری بهترین زندگی برات ساخته میشه...🤓
امیدوارم از وجود این استادا بهره ی کاملو ببرید.
#چادر_من_پناهه_منه
#کار_من_فاطمه_بودنه...
🌸 https://eitaa.com/fatemyyon
✍ #یه_نکته_بگم؟
⛔️ دوختن نگاه شما مایه سلب آرامش ماست🙄
⬅️ در نتیجه مخالف با #آزادی ما هست !💯
وقتی کلاس کنکور میرم ،اساتید همه مرد هستن که محدوده سنی بیست و هفت به بالا دارن
یکی از استادها خیلی چشم هاش این ور و اون ور میره 👀 و با دخترا بگو و بخند و شوخی داره و طرز نگاهش به دخترا حال آدم بد میکنه😖
یه بار که داشتم با یکی از دوستانم صحبت میکردم انقدر به من با چشم بد نگاه کردند که خجالت کشیدم ولی بعد که چشمم به چادر روی سرم افتاد دلم محکم شد و حالم خوب شد و وجودم غرق #آرامش .
✍ #مهشید
#حیا / #نگاه_به_نامحرم / #حجاب
✅ شما کجا با چادرت آزادی رو حس کردی؟
⬅️ میتونی حس خوبت رو با دوستانت به اشتراک بذاری تا با نام خودتون منتشرش کنیم😊
_____________
⇱ ڪلیــڪ ڪنید ⇩⇩⇩
🌸 https://eitaa.com/fatemyyon
⭕️تو خونه نشسته بودم که در زدن؛ انتظار ديدن هر كس رو داشتم غير از محمود! اون هم با سر پانسمان كرده. بی اختيار گریهم گرفت.
🔸گفتم: "تو با اين سر و وضع چطور اومدی؟ بايد بيمارستان میموندی و استراحت میکردی."
گفت: "دنيا جای استراحت نيست! بايد برم لشكر، كار زمين مونده زياد دارم."
پيدا بود برای رفتن عجله داره.
گفت: "اين چند روز خيلی به تو زحمت دادم، وظیفهم بود كه بيام تشكر كنم."
🔹محمود زير بار اعزام به خارج و معالجه نرفته بود. گفتم: "داداش! فكر میکنی كار درستی میکنی؟"
🔸گفت: "انسان در هر شرايطی بايد ببينه وظیفهش چيه."
گفتم: "تو اصلا به فكر خودت نيستی. تو با اين همه تركشی که توی سرت داری به خودت ظلم میکنی."
🔹گفت: "من بايد به وظیفهم عمل كنم." پرسيدم "خوب چرا نمیخوای بری خارج؟"
گفت: "اولا اعزام به خارج خرج روی دست دولت میذاره و من هيچ وقت حاضر نيستم برای جمهموری اسلامی خرج بتراشم. در ثانی گفتم كه، بايد ديد وظيفه چيه"
اون روز حال غريبی داشتم. نمیدونم چرا دلم نمیخواست ازش جدا بشم.
#شهید_محمود_کاوه
#درس_اخلاق
❌قابل توجه مسئولینی که جز هزینه تراشی برای جمهوری اسلامی کار دیگهای نمیکنن!
https://eitaa.com/fatemyyon
💠سوالات قبر چیست؟💠
✅ دو ملک به نام نکیر و منکر در قبر از عقاید و اعمال کلی انسان، سوالاتی را مطرح میکنند که انسان باید بالاجبار به آن سوالات جواب دهد.
🔳 امام سجاد (ع) در این باره میفرماید:
1⃣ اولین سؤال آن دو فرشته این است که آیا خدا را پرستش می کردی یا مشرک بودی؟
2⃣ دوم این که از پیامبر و مکتب و دین و کتاب (قرآن) سؤال میشود؛
3⃣ سوم این که از رهبری و ولایت می پرسند که کدام رهبر (حق یا باطل) را تقویت و یا تضعیف می کردی؟
4⃣ چهارم این که از عمر می پرسند که در چه راهی مصرف کردی؟
5⃣ پنجم این که از مال و درآمدها می پرسند که از چه راهی به دست آوردی و در چه راهی مصرف نمودی؟
◀️ بعد حضرت در ادامه می فرمایند: خودتان را برای پاسخ گویی به سؤالات شب اول قبر آماده نمایید.
📕بحار الأنوار، ج ۶، ۲۲۳٫
•┈┈••✾❀🕊🕊❀✾••┈┈•
🇮🇷 https://eitaa.com/fatemyyon
خدايا!
اگر میدانستم با مرگ من يک دختر در دامان #حجاب میرود،
حاضر بودم هزاران بار بميرم تا هزاران دختر در دامان حجاب بروند.
#پویش_حجاب_فاطمے
https://eitaa.com/fatemyyon
🔸مرحوم حاج سید احمد خمینی نقل نمودند...
آن روزی که حکومت نظامی شاه اخطار داده بود از ساعت ۴ بعد از ظهر در تهران حکومت نظامی است و کسی در سطح شهر حق ندارد حرکت کند...
امام با ناراحتی قدم می زدند و مرتب می گفتند :
ای امام زمان این کشور و این انقلاب مال شماست خودتان محافظتش کنید ...
این جمله را مرتب تکرار می کردند...
چند دقیقه گذشت ناگهان برگشتند و گفتند : بگویید مردم همه ساعت ۴ به خیابانها بریزند...
آن روز همه مسولان قیام ، نگران بودند و از امام می خواستند این دستور را لغو کند...
امام با قاطعیت می گفتند : دستور همین است...
آیت الله طالقانی نقل کردند :
دوستان اصرار کردند که اقای طالقانی شما به امام بگویید کوتاه بیاید...
آن روز به امام تلفن زدم گفتم :
آقا اوضاع خطرناک است بفرمایید مردم به خیابان نیایند...
امام فرمود : به خیابان بریزید چند بار گفتم : همین جواب را شنیدم...
عرض کردم اقا مگر دستور ، دستور حضرت حجت (ع) هست؟؟!!
امام لحظه ای جواب ندادند و سپس بدون آن که انکار کنند ، فرمودند.... دستور همین است !!
من قلبم آرام گرفت و سپس آن روز با هجوم مردم به خیابان حماسه پیروزی انقلاب رقم خورد...
آری امام گوشش به کلام امام زمان (ع) بود...
✅ اما آقا گوشش به کیست ؟؟
✅ از کجا میگفت آمریکایی ها وقتی خرشان از پل گذشت به ریش شما می خندند ؟؟
✅ از کجا می دانست بشار اسد می ماند ؟
✅ از کجا می داند آمریکا از ایران مایوس می شود ؟؟
✅ از کجا به سید حسن نصرالله در نبرد ۳۳ روزه پیام داد بجنگید که شما پیروزید ؟
✅ از کجا می داند اسراییل ۲۵ سال دیگر وجود ندارد ؟؟
✅ با چه حسابی می گوید من آرامم !؟
✅ از کجا می گوید هر کس از قطار نظام پیاده شود ضرر کرده. ؟؟
✅ مطمئن هستم کلام رهبری بالاتر از یک بصیرت انسان معمولی است.
✅ بنابر این با او می مانیم.
تا آخر هم می مانیم.
ان شاءالله
🇮🇷 https://eitaa.com/fatemyyon
اصلا قرارنیست کہ زیباترم کنے
یاسوژه ے نگاه کس دیگرم کنے
زیبایے از درون خودم جلوه میکند
باید شبیہ آینہ ها باورم کنے
#چادر_نور_است
#عفاف_و_حجاب
#پوشش_مظلوم
https://eitaa.com/fatemyyon
بسم رب الشهدا و الصدیقین
🌛عاشقی به افق حلب🌜
#پارت_هفتم
بابا که انگار تازه متوجه حضور من شده بود گفت:
_سلام زلزله ی بابا ،چیز خاصی نیست. یک از خدا بی خبر آمد کیفم را بزند ،مقاومت کردم که این بلا سرم آمد...
خیالم راحت شد که بابا سالم است اما انگار اشتباه میکردم...
همه چیز از آن تصادف شروع شد.
یک هفته بعد، بعد از افطار با خانواده به پارک رفتیم...
من از بابا خواهش کردم تا بلند شود تا باهم والیبال بازی کنیم،درست مثل همیشه...
بابا حال خوبی نداشت، اما هرگز روی من را زمین نمی انداخت...
همیشه میگفت : من یک ریحانه بیشتر ندارم نمیخواهم دلش را بشکنم...
خواهر بزرگترم 22 سال داشت.
او را نیز خیلی دوست داشت...هر چه باشد دختر اول است دیگر...
اما من همان ته تغاری تخس شیطون بودم،معروف به زلزله...
بابا بلند شد و توپ را برداشت، من هم ایستادم رو به رویش...
باهم بازی کردیم، اما بابا مثل قبل نبود...
نمیتوانست توپ را پرتاب کند.
همه خانواده متوجه وضعیت بد بابا شده بودیم...
سمت چپ بدن بابا کم کم داشت بی حس میشد...
ادامه دارد...
✍نویسنده: #میم_سلیمی
🌜 https://eitaa.com/fatemyyon