✅ خلاصه درس تفسیر سوره مبارکه حمد
📆 جلسه : ۵
بخش 1️⃣: رحمت و مهربانی انسان گاهی از سر #کمال است و گاهی #ضعف:
رحمت در انسان همراه با تاثر قلبی است که این انفعال ناشی از نقص است. گاهی انسان کمک به مستمند را بخاطر برطرف شدن تاثر قلبی انجام می دهد نه بخاطر احترام به او یا انجام #وظیفه_دینی. این نقص است نه کمال. او باید طوری زندگی کند که مستمند به این حالت در نیاید و حالا که درآمد باید بخاطر احترام انجام دهد. یعنی انسان میگوید:«دلم برایش سوخت» در اینجا وی برای برطرف شدن آن نقصان نفسانی و عاطفی خودش، تصمیم میگیرد. اما رحمت خدا بدون انفعال و تاثر قلبی است. انسان کامل هم لوجه الله عمل می کند (انما نطعمکم لوجه الله)
🔺کمال در #عقل است نه در عاطفه. عقل گاهی فرمان برخورد سخت می دهد و گاهی فرمان رحمت. مثلا در مورد اجرای حدود، رافت، ناشی از عقل نیست بلکه ناشی از #نقصان_نفسانی و عاطفه است. در ذات رحمت، عاطفه نیست بلکه رحمت خداوندی از روی عقل است و انسان کامل هم از روی عقل رحمت میورزد.
بخش 2️⃣: #حمد چیست؟
🔺تفاوت کوچکی بین حمد و ثنا هست. (حمد، شکر و ثنایی بر جمیل است در برابر منعِمِ حکیم، خواه نسبت به حمد کننده باشد یا دیگران!)🌿
یعنی حمد، بر کار زیباست،چه این کار، نعمت بر خودِ من باشد یا دیگران، در حال و گذشته باشد یا آینده همگی حمد به دنبال دارد. حمد در برابر کار جمیل است نه در برابر کار.
🔺(الله خالق کل شیء - الذی احسن کل شیء خلقه)
پس هر چیزی مخلوق خداست و همه مخلوقات هم احسن و جمیل(زیبا) خلق شده اند. تمام کارهای خدا جمیل است و جمیلی نیست که خلق خدا نباشد. پس حمد تنها برای خداست در همه چیز و همه وقت.
بخش 3️⃣: درکارها #علل_وسطی را نباید تاثیر گذار دانست.
🔸در کارها، علل وسطی را نباید اثرگذار دانست بلکه #علت_تام و تمام ، خداست (و ما رمیت اذ رمیت و لکن الله رمی) [زمانی که تو تیر انداختی، تو نبودی که تیر انداختی بلکه خدا انداخت]
(فلم تقتلوهم و لکن الله قتلهم) این فیض خداست که جنگ را اداره کرده است. (و ما بکم من نعمت فمن الله) تمام نعمت ها از خداست و همین باعث حمد اوست.
👈امام به رزمندگان میگفت: «خرمشهر را خدا آزاد کرد.» و نیز میگفت:« بازوی شما را که دست خدا بالای اوست میبوسم!» یعنی تمام نعمت ها و علل را از خدا می دانست.
📚 تفسیر تسنیم
📡 @fater110
✴️ سه شنبه 👈6 اسفند 98
👈1رجب 1441👈25 فوریه 2020
🕌مناسبت های دینی و اسلامی.
❤️ولادت امام محمد باقر علیه السلام(57 هجری).
🌹استحباب زیارت امام حسین علیه السلام در شب و روز اول رجب.
⛴سوار شدن نوح و اصحاب بر کشتی.
❇️روز خوب و مبارکی برای:
✅ خواستگاری عقد و عروسی
✅تجارت خرید و فروش و داد و ستد.
✅دیدار رجال سیاست و فعالیت های سیاسی.
✅طلب علم و معاش.
✅امور کشاورزی و زراعی.
✅و سایر حوائج خوب است.
👶نوزاد امروز مبارک و رزقش وسیع خواهد.ان شاءالله.
🤕بیمار امروز خوب شود ان شاءالله
✈️ مسافرت بسیار خوب است.
🔭 احکام و اختیارات نجومی.
✳️امور کشاورزی و زراعت.
✳️بنایی و ساخت و ساز.
✅و امور تعلیم و تعلم نیک است.
💑 امشب
مباشرت برای سلامتی جسم نیک است
💇💇♂ اصلاح سر و صورت
طبق روایات، #اصلاح_مو (سر و صورت) خوب نیست و باعث کوتاهی عمر است.
💉💉حجامت خون دادن فصد و زالو انداختن.
🔴 #خون_دادن یا #حجامت در این روز خوب نیست برای رگها ضرر دارد.
✂️ناخن گرفتن
سه شنبه برای #گرفتن_ناخن، روز مناسبی نیست و در روایتی گوید باید برهلاکت خود بترسد .
👕👚دوخت و دوز.
سه شنبه برای بریدن،و دوختن #لباس_نو روز مناسبی نیست و شخص، از آن لباس خیری نخواهد دید.
( به روایتی آن لباس یا در آتش میسوزد یا سرقت شود و یا شخص، در آن لباس مرگش فرا رسد)
✅ وقت #استخاره در روز سه شنبه: از ساعت ۱۰ صبح تا ساعت ۱۲ ظهر و بعداز ساعت ۱۶ عصر تا عشای آخر( وقت خوابیدن)
😴😴تعبیر خواب
تعبیر خوابی که شب چهار شنبه دیده شود طبق ایه 2 سوره مبارکه بقره است...
الم ذالک الکتاب لا ریب فیه هدی للمتقین
و مفهوم ان این است که خواب بیننده بر چیزی اطلاع می یابد که در فکر و خاطرش نبوده .
و یا خبری در قالب نامه یا حکمی به وی برسد و باعث خوشحالی وی گردد. ان شاءالله... و شما مطلب خود را قیاس کنید.
❇️️ ذکر روز سه شنبه : یا ارحم الراحمین ۱۰۰ مرتبه
✳️️ ذکر بعد از نماز صبح ۹۰۳ مرتبه #یاقابض که موجب رسیدن به آرزوها میگردد .
💠 ️روز سه شنبه طبق روایات متعلق است به #حضرت_امام_سجاد_علیه_السلام و #امام_باقر_علیه_السلام و #امام_صادق_علیه_السلام سفارش شده تا اعمال نیک و خیر خود را در این روز به پیشگاه مقدس ایشان هدیه کنیم تا ثواب دوچندان نصیبمان گردد.
🌸ززندگیتون مهدوی🌸
📚 منابع ما.👇
تقویم همسران
تالیف:حبیب الله تقیان
انتشارات حسنین علیهما السلام
@fater110🌸🌸🌸🌸
✨#چنـد_دقـیقـہ_دلـت_را_آرام_کن
✍ سیـد مهـدے بـنـے هـاشـمـے
🌹قسـمـت نـوزدهــم
اخر هفته شد و خواستگارها اومدن و من از اطاقم میشنیدم که با بابا دارن سلام و احوال میپرسی میکنن
مامانم بعد چند دیقه صدام کرد
چادرم رو مرتب کردم و با بی میلی سینی چای رو گرفتم و رفتم به سمت پذیرایی
تا پامو گذاشتم بیرون مامانش شروع کرد به تعریف و تمجید از قد و بالای من
به به عروس گلم
فدای قدو بالاش بشم
این چایی خوردن داره ازدست عروس آدم
فک نمیکردم پسرم همچین سلیقه ای داشته باشه
داشت حرصم میگرفت و تو دلم گفتم به همین خیال باش.
وقتی جلو خواستگاره رسیدم اصلا بهش نگاه نکردم
دیدم چایی رو برداشت و گفت ممنونم ریحانه خانم
نمیدونم چرا ولی صدای سید تو گوشم اومد
تنم یه لحظه بی حس شد و دستام لرزیدقلبم داشت از جاش کنده میشد.تو یه لحظه کلی فکر از تو ذهنم رد شد. نمیدونم چرا سرم رو نمیتونستم بالا بگیرم اصلا مگه میشه سید اومده باشه خواستگاری؟!
نگاه به دستش کردم دیدم انگشتر زهرا رو هم نداره دیگه.
اروم سرم رو بالا اوردم که ببینمش
دیدم عهههه
احسانه...
داشت حرصم میگرفت از اینکه چرا ول کن نبود
یه خواهش میکنم سردی بهش گفتم و رفتم نشستم
بعد چند دقیقه بابا گفت خوب دخترم اقا احسان رو راهنمایی کن برین تو اطاق حرفاتونو بزنین
.
با بی میلی بلند شدم و راه رو بهش نشون دادم
هر دوتا روی تخت نشستیم و سکوت
-اهم اهم...شما نمیخواید چیزی بگید ریحانه خانم؟!
-نه...شما حرفاتونو بزنین. اگه حرفای من براتون مهم بود که الان اینجا نبودید
-حرفات برام مهم بود ولی خودت برام مهم تر بودی که الان اینجام
ولی معمولا دختر خانم ها میپرسن و اقا پسر باید جواب بده
-خوب این چیزها رو بلدینا...معلومه تجربه هم دارین
-نه.اختیار داری ولی خوب چیز واضحیه
به هر حال من سوالی به ذهنم نمیاد
و چند دقیقه دیگه سکوت
-راستی میخواستم بگم از وقتی چادر میزاری چه قدر با کمال شدی
البته نمیخوام نظری درباره پوششت بدما چون بدون چادر هم زیبا بودی و اصلا به نظر من پوششت رو چه الان و چه بعد ازدواج فقط به خودت مربوطه و باید خودت انتخاب کنی.
-از ژست روشنفکری و حرف زدناش حالم بهم میخورد و به زور سر تکون میدادم
تو ذهنم میگفتم الان اگه سید جای این نشسته بود چی میشد
یه نیم ساعت گذشت و من همچنان چیزی نگفتم و ایشون از خلقت کائنات تا دلیل افزایش قیمت دلار تو بازار ازاد حرف زد و اخر سر گفتم: اگه حرفهاتون تموم شد بریم بیرون
بفرمایین ...اختیار ما هم دست شماست خانم
حیف مهمون بود وگرنه با اباژورم میزدم تو سرش
وارد پذیرایی شدیم و مادر احسان سریع گفت وایییی چه قدر به هم میان..ماشا الله...ماشا الله
بابام پرسید خب دخترم؟!
منم گفتم : نظری ندارم من
مامانم سریع پرید وسط حرفمو گفت بالاخره دخترها یکم ناز دارن دیگه..باید فک کنن
مادر احسانم گفت : اره خانم...ما هم دختر بودیم میدونیم این چیزارو عیبی نداره پس خبرش با شما .
خواستگارا رفتن و من سریع گفتم لطفا دیگه بدون هماهنگی من قراری نزارید
مامان: حالا چی شده مگه؟؟خب نظرت چیه؟!
-از اول که گفتم من مخالفم و از این پسره خوشم نمیاد
و حالا شروع شد سر کوفت بابا که تو اصلا میدونی چه قدر پول دارن اینا؟! میدونی ماشینشون چیه؟! میدونی پدره چیکارست؟!میدونی خونشون کجاست؟!
-بابای گلم من میخوام ازدواج کنم نمیخوام تجارت کنم که
-آفرین به تو...معلوم نیست به شما جوونا چی یاد میدن که عقل تو کله هاتون نیست
-شب بخیر..من رفتم بخوابم
اونشب رو تا صبح نخوابیدم
تا صبح هزار جور فکر تو ذهنم میومد
یه بار خودم با لباس عروس کنار سید تصور میکردم
اما اگه نشه چی؟!
یه بار خودمو با لباس عروس کنار احسان تصور میکردم
داشتم دیوونه میشدم
از خدا یه راه نجات میخواستم
خدایا حالا که من اومدم خب سمتت تو هم کمکم کن دیگه
ادامه ...👇
@fater110
✨ #چنـد_دقـیقـہ_دلـت_را_آرام_کن
✍ سیـد مهـدے بـنـے هـاشـمـے
🌹قسـمـت بـیـسـتـم
فرداش رفتم دفتر بسیج.. یه جلسه هماهنگی تو دفتر اقا سید بود...اخر جلسه بود و من رفته بودم توی حال خودم و نفهمیده بودم که زهرا پرسید:
-ریحانه جان چیزی شده؟!
-نه چیزی نیست
-سمانه که از خواستگاری دیشب خبر داشت سریع جواب داد چرا ...دیشب برا خانم خواستگار اومده و الان هوله یکم
-زهرا :ااااا...مبارکه گلم...به سلامتی
تا سمانه اینو گفت دیدم اقا سید سرشو اول با تعجب بالا آورد ولی سریع خودشو با گوشیش مشغول کرد بعد چند بار هم گوشی رو گرفت پیش گوشش و گفت:
لا اله الا الله...انتن نمیده
و سریع به این بهونه بیرون رفت
دلیل این حرکتشو نمیفهمیدیم
با سمانه رفتیم بیرون و اقا سید هم بیرون در داشت با گوشیش حرف میزد...تا مارو دید که بیرون اومدیم سریع دوباره رفت داخل دفتر
من همش تو این فکر بودم که موضوع رو یه جوری باید به اقا سید حالی کنم
باید یه جوری حالیش کنم که دوستش دارم
ولی نه...من دخترم و غرورم نمیزاره
ای کاش پسر بودم
اصلا ای کاش اونروز دفتر بسیج نمیرفتم برای ثبت نام مشهد
ای کاش از اتوبوس جا نمیموندم
ای کاش...ای کاش
ولی دیگه برای گفتن این ای کاش ها دیره
-امروز اخرین روز امتحانهای این ترمه
زهرا بهم گفت بعد امتحان برم آقا سید کارم داره..
-منو کار داره؟!
-آره گفته که بعد امتحان بری دفترش
-مطمئنی؟!
آره بابا...خودم شنیدم
بعد امتحان تو راه دفتر بودم که احسان جلو اومد
-ریحانه خانم
-بازم شما؟!
-اخه من هنوز جوابمو نگرفتم
-اگه دیشب جلوی پدر و مادرتون چیزی نگفتم فقط به خاطر این بود احترامتون رو نگه دارم وگرنه جواب من واضحه لطفا این رو به خانوادتون هم بگید
-میتونم دلیلتون رو بدونم؟؟
-خیلی وقت ها ادم باید دنبال دلش باشه تا دنبال دلیلش
-این حرف آخرتونه؟!
-حرف اول و آخرم بود و هست
وبه سمت دفتر سید حرکت کردم و اروم در زدم
-رفتم توی دفتر و دیدم تنها نشسته و پشت کامپیوترش مشغول تایپ چیزیه.
منو دید سریع بلند شد و ازم خواست رو یکی از صندلیهای اطاق بشینم و خودش باز مشغول تایپش شد.
(فهمیدم الکی داره کیبردشو فشار میده و هی پاک میکنه)
-ببخشید گفته بودید بیام کارم دارید
-بله بله
(همچنان سرش پایین و توی کیبرد بود )
-خوب مثل اینکه الان مشغولید من برم یه وقت دیگه میام
-نه نه..بفرمایید الان میگم
.راستیتش چه جوری بگم؟!
لا اله الا الله...
میخواستم بگم که...
-چی؟!
ادامه ...👇
@fater110
🌹سلام بر ماه رجب ....
🌿ماه پیوند بندگان با معبود مهربان
🌹ماه بارش مهر و محبت الهی
🌿ماه رسیدن به سر منزل مقصود و ماه انس شب زنده داران همیشه بیدار با محبوب و معبود بی همتا
🌹سلام بر بهار مناجات و بندگی
🌿 سلام بر نجوای شبانه اهالی رجب
🌹سلام بر شب های رجب که پذیرای زاهدان است و سلام بر روزهایش که میزبان عاشقان وصال الهی است
🌿و سلام بر لحظه لحظه رجب که شاهد ذکر ذاکران است
فرا رسیدن ماه پرفضیلت الهی برهمه شما مبارک 🌿💐🌿💐🌿💐
🙏🙏🌹🌹
@fater110
4_5989810160355246082.mp3
5.42M
#دعای_هر_روز_رجب
🔹⇦ در تمام ایام ماه رجب دعائی را که روایت شده امام زین العابدین علیهالسلام در حجر در غره خواندند، خوانده شود:
✿⇜یَا مَنْ یَمْلِكُ حَوَائِجَ السَّائِلِینَ وَ یَعْلَمُ ضَمِیرَ الصَّامِتِینَ لِكُلِّ مَسْأَلَةٍ مِنْكَ سَمْعٌ حَاضِرٌ وَ جَوَابٌ عَتِیدٌ اللَّهُمَّ وَ مَوَاعِیدُكَ الصَّادِقَةُ وَ أَیَادِیكَ الْفَاضِلَةُ وَ رَحْمَتُكَ الْوَاسِعَةُ فَأَسْأَلُكَ أَنْ تُصَلِّىَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ أَنْ تَقْضِىَ حَوَائِجِى لِلدُّنْیَا وَ الْآخِرَةِ إِنَّكَ عَلَى كُلِّ شَىْءٍ قَدِیرٌ.
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم و العن اعدائهم اجمعین 🌹
🌤اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج🌤
@fater110