امام سجاد"ع" میفرمایند:
آيـات قـرآن ، گـنجيـنه هائى اسـت و هرگاه (درب) گنجيـنه اى گـشوده شد شايسته است ببينى چه چيزى در آن است..
#سهشنبه
@fatere133
راستی شما قرآن میخونید؟..
به نظر من آرامش خیلی خاصی تو تک تک کلماتِ هر آیه داره:)..
#محلام
راستییییی قسمت اول رمان #ناحله رو خوندیییین؟
الان میخوایم بریم قسمت دوم رو بخونیممم😉🥲
#ناحله
#قسمت_دوم
محکم با پشت دست کوبید تو دهنم
و فکم و گرفت و گفت: خوبه خوشم میاد از دخترای این مدلی 😏
داشتم فکر میکردم یه ادم چوب کبریت چجوری میتونی انقدر زور داشته باشه 🤦♀😭
فاصله امون داشت کم تر میشد
با اینکه چادری نبودم و حجابم با مانتو بود ولی تا الان هیچ وقت ب هیچ نامحرمی انقدر نزدیک نشده بودم💔😓
از عذابی که داشتم میکشیدم
بغضم ترکید و زدم زیر گریه ولی نگاه خبیثش هنوز مثه قبل بود 😭🔪
آینه رو تو دستم گرفتم
وقتی دیدم تو ی باغ دیگه اس از فرصت استفاده کردم و با تمام زور ناچیزم آینه رو از قسمت تیزیش کشیدم رو کمرش صدای آخش بلند شد 🩸😒
دیگه صبر نکردم ببینیم چی میشه با تمام قدرت دوییدم
از شانس خیلی بدم
پاهام به یه سنگ گنده گیر کرد و با صورت خوردم زمین 😭💔
دیگه نشد بلند شم بهم رسیده بود
به نهایت ضعف رسیدم و دیگه نتونستم نقش دخترای شجاع و بازی کنم
گریه ام ب هق هق تبدیل شده بود
هم از ترس هم از درد
اینبار تو نگاهش هیچی جز خشم ندیدم😡
بلندم کرد و دنبال خودش کشوند
هرچی فحشم از بچگی یاد گرفته بود و نثارم کرد
همش چهره ی پدرم میومدم تو ذهنم و از خودم بدم میومد ..👩🦯
مقاومت کردم ،از تقلاهای من کلافه شده بود
چاقوش و گذاشت زیر گلوم و گفت : دخترجون من صبرم خیلی کمه میفهمی ؟ خیلی کم 😒
یهو ی صدایی از پشت سرش بلند شد
(صبر منم خیلی کمه)..🌱
با شنیدن این صدا دلم اروم شد ولی اشکام بی اختیار رو گونه ام جاری بود
ولم کرد ی نگاه ب پشت سرش انداخت..
وقتی کنار رفت تازه متوجه شدم صدای کی بود ..:)
@fatere133
_ ایطبیبدلبیمارجهان ،تعجیلی🌱"
_ دردمندانِ تو را حسرتدرمانتاچند..!
@fatere133