eitaa logo
فتح قلم🖋
170 دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
1.1هزار ویدیو
2 فایل
هوالبصیر (ما با ذهنها مواجهیم، با دلها مواجهیم؛ باید دلها قانع بشود. اگر دلها قانع نشد، بدنها به راه نمی‌افتد، جسم‌ها به‌کار نمی‌افتد»(۱۳۹۵/۰۴/۱۲) تنها شمشیر سلاح فتح نیست.قلم، سلاح حزب الله است در فتح فکرها. محتاج عنایت خدا هستم. @F_Rahjo
مشاهده در ایتا
دانلود
❇️از شما جدا نمی شوم پدر شمس الدین از روزگاری که جوانتر بود برایش گفته. آن روزها که از ران چپ پدر تاول بزرگی بیرون زده بود و بهار که می شد می ترکید و چرک و خون زیادی از آن می رفت؛ از درد و نجس شدن لباسش حسابی کلافه شده بود. به فکرش رسید خودش را برساند به حلّه؛برود پیش رضی الدین علی ابن طاووس تا فکری به حالش کند؛سید رضی الدین پزشکان حله را جمع می کند تا مداوایش کنند.نظر اطبا این بود که اگر دمل را برش بزنند ممکن است شاه رگش پاره شود و او بمیرد؛ روی این حساب زیر بار جراحی نمی روند.سید که بنا داشت به بغداد برود اسماعیل را هم با خودش می برد تا طبیبان بغداد چاره ای کنند.بغدادی ها هم همان حرف طبیبان حله را می زنند.سید برای اینکه غصه ی اسماعیل کمتر شود از آسان بودن احکام می گوید و او را به نماز با همان وضع دلداری می دهد.ولی اسماعیل که هنوز فکر خلاص شدن از این درد و دردسر از سرش نیفتاده به حال و هوای زیارتی که به دلش افتاده فکر می کند.با سید در میان می گذارد و به امیدی، مشرّف می شود به حرم.در سرداب مقدس همه بیچارگی اش را کف دست می گیرد ودلش را نشان می دهد به حضرت صاحب الزمان؛مولایش را شفیع می کند وبا خدا از دردهایش می گوید.نجواهایش چند ساعت طول می کشد؛ برمی گردد پیش سید .تا روز پنجشنبه مهمان سامرایی هاست؛ آن روز قبل از تشرف به حرم، خودش را به دجله می رساند وبا آب نهر، غسل می کند و لباس تمیزی می پوشد ؛برای زیارت که به شهر نزدیک می شود، از لای حصارهای شهر،چهار سوار بیرون می آیند و به اسماعیل نزدیک می شوند.اطراف حصارها گوسفندهایی در حال چریدن اند؛اسماعیل به خیالش سواران ،گلّه دارند و از اَشراف این حوالی اند. وقتی می رسند می بیند دو سوار جوان دست راست اند و زیر لباسشان شمشیر دارند ؛سوار سمت چپ هم پیرمردی است نقابدار ،که نیزه ای در دست دارد.وسط این سه نفر آقایی است با فَرَجیه ای (لباس خاص آن زمان)به تن که زیر آن شمشیری آویزان است.مردان سواره به اسماعیل سلام می کنند و اسماعیل هم جواب می دهد.صاحب فرجیه از اسماعیل می پرسد: _"فردا برمی گردی پیش خانواده ات ؟" اسماعیل :بله. اشاره می کند به اسماعیل تا جلو رود که آن دمل را ببیند. با اینکه لباس اسماعیل هنوز نم دارد و او ترجیح می دهد کسی به بدنش دست نزند ولی،بدون کلمه ای حرف ،می رود جلو؛سوار خم می شود و دوش اسماعیل را می گیرد و نگاهی به پایش می اندازد؛ دست مرد تاول را فشار می دهد و دردی به پای اسماعیل می افتد؛دستش را که برمی دارد درد تمام می شود.با اینکه او چهار سوار را نمی شناسد ولی پیرمرد نقابدار به اسم، صدایش می زند: _"اسماعیل! رستگار شدی؛: تعجبی بزرگ که حالا چشمان اسماعیل را در خودش غرق کرده ، زل می زند به سوارها؛ پیرمرد، حیرت اسماعیل را از چشمانش می خواند و می گوید: _"این بزرگوار امام عصر توست." اسماعیل ،دل می شود و با شوقی بی نهایت می افتد به پای امام؛یک بوسه می زند به پای آقایش. هنوز لبهای اسماعیل تمنای بوسیدن پای حضرت را دارند که ایشان اسبش را می رانَد و دل اسماعیل هم با قدم های اسب می دود.پاهایش تاب ندارند ومی روند تا برسند به کششی که از دلش فواره زده؛ آقا او را امر می کند که برگردد. چطور برگردد؟ با یک دنیا مِهر، صدا می زند : _" از خدمت شما جدا نمی شوم ." جواب می شنود: _"مصلحت در آن است که برگردی." رفتن آقا زنجیری شده که دل اسماعیل را سخت به خودش می کشد. اسماعیل بهانه ای ندارد برای برگشت؛حرکت موج می زند به دلش؛شوق مثل پیچک در تمام تنش می پیچد وبرای رفتن با امام بی طاقتش می کند.با کلمه هایی که پر از صدای التماس است می گوید: _"از شما جدا نمی شوم." پیرمرد بیدار باش می دهد و از شرمی می پرسد که لای شوق های اسماعیل گم شده؛ _"چطور فرمان امامت را نادیده می گیری در حالیکه ایشان دو بار تو را امر کرده که برگردی؟" حرفهای پیرمرد،پای اسماعیل را سست می کند و دلش با حسرتی ناتمام به روی خاک تنش می افتد. اسماعیل با آن گره محبتی که امام به دلش انداخت،هر سال عازم سامرا می شود.زیارت حرم نصیبش می شود ولی چهل سال مشرف شدن هایش پر است از انتظار دیدار. هرسال لباس تمیز می پوشد و چشم انتظار صدایی می ماند، شاید هم نگاهی، یا اسبی، شاید بوسه ای بر پایی ولی............... بعد از انتظاری طولانی ،چهل سال چشم به راهی اش را می پیچد لای بقچه ای و با دلی پر از حسرت،لباس ابدیت می پوشد. (اصل داستان از کتاب عبقری الحسان است که به قلم حقیر بازنویسی شده.) ✍ره جو @fatheGhalam
🏴 | شهادت عبدالله‌بن‌الحسن در راه دفاع از ابی‌عبدالله ▪️ رهبر انقلاب: عبدالله بن الحسن، وقتی فهمید عمویش در میدان روی زمین افتاده است، با شتاب آمد و رسید بالای سر ابی عبدالله علیه السلام. هنگامی که رسید، یکی از سربازان خبیث و قسیّ القلب ابن زیاد، شمشیر را بلند کرده بود که بر بدن مجروح ابی عبدالله علیه السلام فرود بیاورد. دستهای کوچک خود را بی اختیار جلوی شمشیر گرفت، دست این بچّه قطع شد. فریادش بلند شد. اینجا بود که امام حسین علیه السلام خیلی منقلب شد؛ کاری هم از او برنمی آید. دست به دعا برداشت و از ته دل مردم را نفرین کرد. صدا زد: «أللَّهُمَّ أَمْسِکْ عَنْهُمْ قَطْرَ السَّمَاءِ»؛ خدایا! باران رحمتت را بر این مردم حرام کن. ۱۳۶۴/۷/۵ ▫️ 💻 @Khamenei_ir
⚫️سوال❓ چرا در زیارت عاشورا امام حسین علیه السلام را با وصف (ثارالله)خطاب می کنیم؟ ◾️پاسخ از مقام معظم رهبری نسبت به حضرت اباعبدالله الحسین (علیه‌السّلام) سیّدالشّهداء تعبیر «ثارالله» به کار رفته است، یعنی کسی که خون‌بهای او خدا است -معنای ثارالله این است؛ عظمت خون‌بهای او به‌قدری است که جز خود خدای متعال هیچ چیز نمیتواند خون‌بهای این عزیزان باشد- عین همین تعبیر درباره‌ی امیرالمؤمنین است؛ چون شما میگویید: یا ثارَ اللهِ وَ ابنَ ثارِه؛(۱) «وَ ابنَ ثارِه» یعنی امیرالمؤمنین هم در همین رتبه‌ی عظمت از لحاظ خون‌بها است. عظمت این شهید بزرگوار، شهید در محراب، شهید در راه حق، شهید قاطعیّت، شهید استقامت، از این تعبیرات کاملاً آشکار است.۱۳۹۵/۰۴/۰۵ @gahneveshtha
◾️ استاد مهدی پیشوایی درگذشت ▪️ حجت الاسلام والمسلمین مهدی پیشوایی از اساتید برجسته حوزه علمیه قم و مؤلف کتاب مشهور «سیره پیشوایان» دارفانی را وداع گفت و اخبار تکمیلی متعاقبا اطلاع رسانی خواهد شد. @HawzahNews | خبرگزاری‌حوزه
🔹🔹🔹هر روز یک روایت ⚫️مثل سایه ای که صبح روی زمین می افتد و غروب تمام می شود. قال الحسین بن على(علیه السلام) «ان جمیع ما طلعت علیه الشمس فى مشارق الارض و مغاربها، بحرها و برّها و سهلها و جبلها عند ولیّ من اولیاء الله و اهل المعرفة بحق الله كفیى الظلال». از امام حسین(علیه السلام) به ندرت روایت نقل شده و اكثر مواردى كه از آن حضرت نقل شده است، پیرامون داستان عاشوراست. آن حضرت مى فرماید: همه آنچه در مشرق و مغرب زمین وجود دارد و خورشید بر آن مى تابد از دریاها و خشكى ها تا كوهستان ها و بیابان ها، تمام این موارد در نظر شخص خداپرست مانند سایه اى است كه بر زمین مى افتد و پس از ساعتى از بین مى رود. اگر كسى خدا را بشناسد و با خدا رابطه داشته باشد، همه امور ارزنده عالم مانند جواهرات، معادن و ثروتهاى عالم، در نظر چنین شخصى مانند سایه اى است كه بامدادان بر زمین مى افتد و هنگام غروب از بین مى رود./مرحوم حضرت آیت الله مصباح یزدی @fatheGhalam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
آمار کرونا - یک‌شنبه ۲۴ مرداد 🔴رکورد تعداد قربانیان شکست! بالاترین میزان فوتی ۵۸۸ نفر بود که امروز به ۶۲۰ نفر رسید. مبتلایان: ۳۶۷۳۶ نفر فوتی‌ها: ۶۲۰ نفر مجموع واکسن تزریق‌شده: ۱۹,۱۶۶,۶۲۶ دُز @Farsna
🔹زیر پسماندها له شده اند. شاید روزی در کتابهای تاریخ بنویسند، در پشت کوه قاف،مغزهایی بودند که دو قدم پیاده روی صدراعظم آلمان در خرید روزانه (آن هم نه در شرایط کرونا،نه در کشوری که مسولینش در خطرترور همیشگی اند،نه کشورشان هزار دشمن دارد) تیتر یک رسانه های شان می کردند و آب حسرت از دهان شان فواره می زد ولی با حضور میدانی شخص دوم مملکت،رییس جمهور، در دل مریض خانه هایی کرونایی و شلوغی های خطرناک داروخانه ها ودر کشوری که مسولینش در معرص ترور اند، زبان شان بند می آمد.پلکشان را روی هم می گذاشتند و سرشان را برمی گردانند تا نبییند.گویی صم بکم عمی اند. تاریخ قضاوت شان نمی کند.حق دارند. غرب زده اند؛ نه؛ زیر پسماند و فاضلاب تفکر غربی له شده اند. @fatheGhalam
🔴وزیر پیشنهادی فرهنگ و ارشاد اسلامی، مسلط بر کار است مرتضی آقاتهرانی نماینده مجلس: 🔹در جلسه با آقای اسماعیلی، وزیر پیشنهادی فرهنگ و ارشاد اسلامی، ابتدا ایشان برنامه و کارنامه خود را ارائه دادند و بعد نمایندگان سوالات خود را از ایشان مطرح کردند و ایشان نیز بخوبی پاسخ دادند و صحبتهای ایشان قانع کننده بود و چنین به نظر رسید که ایشان مسلط بر کار هستند.
🔹🔹🔹سقوط سه شهروند افغانستان از هواپیمای آمریکایی این ها تنها تصاویر وحشت و فرار مردم از دست طالبان نیست؛ نتیجه حضور بیست ساله چکمه هایی است که خناسانه مملکتِ فکر یک سرزمین را غصب کردند واز خودشان لات و هبلی معجزه گر ساختند تا در چنین روزی جوان افغان در حالیکه هویتش به فنا رفته،این گونه به چرخ های مرکب کاهنان معبد شیطان چنگ بزند و به امید نجات، برای غاصبان فرهنگ و خاکش ذلیلانه دست تکان دهد. چه کنایه ی تلخی است دویدن جوانان به دنبال یانکی ها. تصویری از شخم زدن مغزهای یک ملت به دست جنایتکاران تاریخ. دریغ که نسل جدید افغان برای درک عرض و طول تبهکاری تکیه گاه پوشالی اش چنین هزینه سنگینی باید بدهد. گمشده دیروز و امروز این ملت **هیهات منّا الذله** است. ✍ره جو @fatheGhalam