eitaa logo
کانال برهان
74 دنبال‌کننده
3 عکس
0 ویدیو
0 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم الله الرحمن‌الرحیم
بسمه تعالی «نکاتی درعرف» مقدمه: علوم،توصیفی اندو اعتباری. علوم توصیفی(Descriptive)،گزاره هایی با است و نیست اند و علوم اعتباری (Normative)،گزاره هایی با باید و نباید. علوم توصیفی مبتنی بر استقراء را علوم تجربی خوانند یا Science و علوم توصیفی مبتنی بر استنتاج،شامل ریاضیات و فلسفه اند. علوم اعتباری نیز با فرض قبول تمایز فقه و اخلاق،شامل ایندواند. عرف:افعال و اقوال مبتنی بر استقراء جوامع (اعم ازتام یاناقص). نکاتی چند: 1⃣ اگرعرف،مبتنی بر Fact هایی با شرائط صدق اثبات شده باشند(به تعبیر منطقی مانند مجربات مبتنی برمشاهدات)،میتواند مبنای قانون قرار گیرد پس بدین معنی،علم تجربی نیز سنخی از عرف است.مثلا عموم مردم انبساط فلزات را با افزایش دما دیده اند علی القول به دلیلیت استقراء ناقص، اگر شرایط صدق یا آزمایش را فراهم کنیم در واقع مبنای یک قانون را فراهم ساخته ایم. 2⃣ اگر عرف،مبتنی بر Fact ها باشد لکن شرایط صدق آنها و مبانی آنها نامعلوم باشد،صدق این گزاره ها افاده و افاقه ای برای تولید قانون ندارد. مثلا اگر مردم بگویند از فلان حکم بیزاریم و واقعا هم چنین باشد،میتوان به صدق این گزاره رسید که:فلان حکم منفورست اما این گزاره نمیتواند مبنای نیل به قانون باشد. چرا که شرایط صدق این باورها نامعلومست یا حداقل باید ابتدا مبنای پذیرش این گزاره ها و مبدأ میل آدمیان ثابت شود چرا که تمایل مردم،نه الزاما کاشف از واقعیات کلیه قانونیه است و نه مولِّد واقعیات کلیه قانونیه. 3⃣ اگر شرع را اعتبارات شارع بدانیم،عرف،طریقیتی در کبریات ندارد لکن در صغریات،طریق است. مثلا عرف نمیتواند کاشف حلیت یا حرمت أکل حیوان بحری مفلَّس باشد اما میتواند کاشف حیوان مفلَّس باشد مثلا بگوید انواع حیوانات فلس دار دریایی چنینند و یا نمیتواند کاشف حلیت و حرمت موسیقی مضل باشد اما میتواند کاشف موسیقی مضل باشد و یا نمیتواند کاشف حلیت و حرمت ربای معاملی مبیع مکیل و موزون باشد اما میتواند به حسب جغرافیا،کاشف مبیع مکیل و موزون باشد. تغایر،تغایر حکمی و موضوعیست،که اولی کارفقیه است لکن در دومی،رأی فقیه نیز،کأحدالآرائست و هکذا در سایر قواعد فقهیه چون لاضررو... 4⃣ اگر برای کبریات فقهی ،طریقیت عرفی قائل شویم،مانند کتاب اخلاق دین شناسی،باید وجاهت آنرا در استقراء بدانیم که ابطالش در بند ۲ گذشت فضلاعلی الاستنتاج. علاوه اینکه بنابر تقسیم صدر کلام،آن دو روش در اعتباریات نافذ نیستند و قائل به نفوذ و تأثیر،قائل به ابتنای قانون بر مقبولیت عامست که نقد آن در نقد محجبه های پر اگماتیست و دکتر مجتهد شبستری گذشت. 5⃣ احترام به برخی عرفها با قانونی و لازم الاجرا دانستن آنها دو چیزست و در حکومت دینی،عرفی مسموع و محترم است که معارض شرع مقدس نباشد و شرع پنداشته نشود،چرا که بدعت میشود. بدعت دو نوعست: -وجودی:إدخال مالیس فی الدین فی الدین.که بدعت وجودی را خرافه خوانند -عدمی:إخراج مافی الدین من الدین. 6⃣ وفق تعریف عرف،اگر اقوال عموم و افعال آنان،مغایر باشند؛ حال اگر این تغایر،عالماً باشد،کاشف از نفاق عمومی و اگر جاهلاً باشد،کاشف از تنازل فرهنگی علمی عمومیست. 7⃣ با این مبنا «مُد»،به عنوان داده(اعم از اقوال و افعال و اشیایی)ای که بیشترین فراوانی را دارد،فی نفسه ارزشی ندارد. و السلام علیکم و رحمة الله ✅ @boorhan_fathi 💎کانال رسمی میثم فتحی در تلگرام کانال رسمی میثم فتحی در ایتا: https://eitaa.com/fathi_boorhan
❓سوال ❓ سلام عليكم و رحمة الله استاد،اگر قضيه (انسان نوع است) كه حمل شايع صناعي ست را اين گونه تحليل كنيم صحيح است؟ مفهوم انسان،مصداق مفهوم نوع است. و آيا اگر بگوئيم انسان و نوع اتحاد مصداقي دارند غلط نيست؟ چون نوع از معقولات ثانيه منطقي ست و خارج از ذهن مصداق ندارد اما انسان معقول اوليه است. كلا تحليل بنده غلط است؟ ✅ @boorhan_fathi 💎کانال رسمی میثم فتحی در تلگرام کانال رسمی میثم فتحی در ایتا: https://eitaa.com/fathi_boorhan پاسخ: علیکم السلام فرد و مصداق ،دو چیزند. فرد به اعتبار طبیعی و مصداق به اعتبار کلی یا مفهوم است. 📓تعبیر مرحوم آخوند در صفحه اول کفایه هم دال بر همین مطلب فلاسفه است: «الطبیعی و افراده و الکلی و مصادیقه» ✅مثلا در عبارت زید الجاهل،زید مصداق جاهل است اما فرد آن نیست چرا که جهل از مقوله عدم است و کیف، لکن زید چنین نیست. 💠پس تحلیل شما درست است و انسان،مصداق نوع است نه فرد آن. ضمنا در نظر داشته باشید که نظر مرحوم علامه (ره)،در تحلیل این قضیه ،خلاف مشهور بوده و ایشان کلا حمل ذاتی بر ذات را اولی ذاتی میدانند نه شایع. 💠به عقیده حقیر،در این فقره حق با مشهور است. ملتمس دعا ✅ @boorhan_fathi 💎کانال رسمی میثم فتحی در تلگرام کانال رسمی میثم فتحی در ایتا: https://eitaa.com/fathi_boorhan
❓سوال❓ سلام وقت بخیر یک سوال از آقای فتحی، لطفا بفرماییدروایات منقول از ائمه هدی علیم صلوات الله در تبیین احکام الهی مانند میزان دیه زن و مرد، نظر فقهی و استنباطی ائمه ع بوده یا اینکه به نوعی به آنها وحی یا الهام می شده است؟ ✅ @boorhan_fathi 💎کانال رسمی میثم فتحی در تلگرام کانال رسمی میثم فتحی در ایتا: https://eitaa.com/fathi_boorhan 💎پاسخ💎 بسمه تعالی با تقدیم سلام و احترام بحث علم امام،گسترده است لکن به قدر کفایت پرسش،عارضم: آیاائمه تمام علوم را داشته اند؟جواب :خیر. اما به تعبیر پیامبر(ص): اذا شئنا علمنا منقولست ایشان با اصحاب از غزوه ای بر میگشتند.هنگام استراحت،ایشان از کشته شدن فلان منافق در فلان شهر خبر میدهند.اما لحظه ای با طوفان شن مختصری،شترشان را در همانجا گم میکنند و از یاران کمک میجویند و بعد این شبهه که شما که شتر خود را اینجا نمیجویید چگونه از واقعه ای در فلان شهر خبر میدهید را اینگونه پاسخ فرمودند که :اذا شئنا علمنا(اگربخواهیم، میدانیم)که البته بعد هم خودشان محل شتر را به یاران فرمودند. ✅مبنای ائمه و پیامبران الهی ،حتی در علم ،فاصله گرفتن از مردم نبوده البته در علومی که مردم توان کسب آنها را داشته اند یعنی علوم توصیفی. ✅فلذ در روایات علم قاضی،به روایاتی بر میخوریم که با اینکه ایشان میتوانستند از ذخیره غیب ،بهره گیرند اما مانند مردم کسب علم میکردند ✔️مثلا در وسائل الشیعه باب قضا و شهادات این روایت شریفه نبوی(ص): انما‌اقضی بینکم بالبینات و الأَیمان یعنی در حتی در مقوله مهمی مثل قضا،باز پیغمبر مانند یک قاضی غیر معصوم،از روش بینه و یمین و قسم و... بهره میبرند. ✅اماعلومی که لازمه سعادت بشرند و بشر نمیتواند بدانها برسد،بر پییام آوران الهی وحی میشود نه اینکه آنها استنباط کنند حتی مقوله علل الشرایع،در نزد ائمه استنباطی نیست. 💎روایات موضوعات مورد پرسش را میتوانید در مبانی تکملة المنهاج محقق خویی(ره)ملاحظه فرمایید. ملتمس دعا ✅ @boorhan_fathi 💎کانال رسمی میثم فتحی در تلگرام کانال رسمی میثم فتحی در ایتا: https://eitaa.com/fathi_boorhan
بسمه تعالی یادداشتهای فلسفه منطق(Metalogic) «عدم امکان تعریف مفهومی» (بخش نخست) تردیدی نیست که لِمَ ،اعم از ثبوتی و اثباتی،همواره بعد از ما و هل مطرح میشود. بحث بر سر تقدیم و تأخر هل و ما نسبت به یکدیگر است. 💠تقدم هل بسیطه بر مرکبه: مفاد هلیات مرکبه،بررسی وجود و عدم صفتی در ماهیت است.مثلا در پاسخ هلیه مرکبه می آید: این شیئ دارای این صفت است. وفق قاعده فرعیه(ثبوت شیئ لشیئ فرع لثبوت المثبَت له)،تا موضوع قضیه محقق نباشد،تصدیقی که مفاد هلیات مرکبه است،نمی آید پس ابتدا باید تکلیف هلیه بسیطه روشن شود. 💠تقدم مای شارحه برهلیات بسیطه: مای حقیقیه نمیتواند بر هلیات بسیطه مقدم باشد چرا که مای حقیقیه،تعریف امر محقق است و با تحقق امری،تکلیف هلیه بسیطه آن روشن است اما به نظر، مای شارحه مقدم بر هلیه بسیطه باشد چراکه لازمه تقدم هلیه بسیطه،اینست که در قضیه؛ فلان شیئ وجود دارد،باتوجه به عدم تعریف موضوع قضیه،از محمول یا مفاد هلیه بسیطه اش سخن برود. حال،کلام در اینست که مفاد مای شارحه یا تعریف ،نه تنها مشکل،بلکه غیر ممکنست. ذاتی ماهیت،چگونه قابل درک است؟ خود ماهیت بما هو،یک مفهوم کلیست. تعریف ،فرع بر وجود سلسله انواع و اجناس است. ❓❓❓ حال آیا تکوین این سلسله، من العالی الی الدانیست؟ یعنی نقطه آغاز از مقولات و جنس الاجناس است ویا من الدانی الی العالی یعنی از نوع الانواع است؟ پس مسأله دو سویه دارد وبا ابطال طرفین،عنوان نوشتار ثابت میگردد. اما‌ محتملات: 1⃣بافرض آغاز از جنس الاجناس،پرسش اینست که جنس الاجناس که یک مفهوم کلیست،خود از کجاست؟ در پاسخ: الف)یا بدیهی است یعنی بدون مشاهده عینی وAbstraction(تجرید یا کلی سازی از جزئیات)،حاصل بوده است. 🔺اشکال:محالست ،چرا که حکم به کلیت،ملازم با لحاظ جزئیت است چه اینکه این سخن در مقولات نیز جاریست. ب)یا جنس و فصلش تعریف شده. 🔺اشکال:این فرض با فرض اصلی یعنی من العالی بودن معارضست چرا که وفق این فرض،سیر،من الدانی خواهد شد فهو باطل. پس سیر من العالی باطلست. پایان بخش نخست. 🆔 @boorhan_fathi 🆔کانال رسمی میثم فتحی در تلگرام کانال رسمی میثم فتحی در ایتا: https://eitaa.com/fathi_boorhan
سلام لطفا از استاد بپرسید بهترین شرح وحاشیه ی فارسی بر کفایه و مکاسب کدوم هستش؟؟ممنون ✅ @boorhan_fathi 💎کانال رسمی میثم فتحی در تلگرام کانال رسمی میثم فتحی در ایتا: https://eitaa.com/fathi_boorhan
بسمه تعالی با تقدیم سلام و احترام معمولا و البته نه همیشه،نقل مطالب فنی و تخصصی،هر چه عمومی تر شود، از دقت آن کاسته میشود لذا به طلاب گرانقدری که به سطح دو رسیده اند و با کتبی مانند رسائل و مکاسب و کفایه مواجهند،توصیه میشود به شروح و حواشی و تقریرات علمای بزرگ مراجعه فرمایند. 💠مثلا کسی که رسائل را با حاشیه محقق خراسانی و یا محقق آشتیانی و یا کفایه را با صوت مرحوم آیت الله فاضل لنکرانی و یا مکاسب را با کتاب البیع مرحوم امام بفهمد،اگر مجتهد نگوییم،میتوان قریب الاجتهاد گفت لذا به صرف عربی بودن خود را از دقت این متون محروم نفرمایید اما در عین حال شروح فارسی ای هم معرفی میگردد: -شرح مکاسب: 1⃣ علی محمدی خراسانی(انتشارات الامام الحسن بن علی(ع)) 2⃣ مرحوم آیت الله پایانی(انتشارات دارالعلم) -شرح رسائل: 1⃣ علی محمدی(انتشارات دارالعلم) 2⃣ شرح نوین رسائل(ظاهرا تنها بخش ظن آن موجودست)اثر رضا حیدری(انتشارات دارالعلم) -شرح کفایه: 1⃣ علی محمدی خراسانی(انتشارات الامام الحسن بن علی(ع)) 2⃣ نهایة الوصول اثرسید حسن اشرفی 3⃣ مرحوم آیت الله ایروانی با ترجمه حامد دلاوری(انتشارات نصایح) التماس دعا ✅ @boorhan_fathi 💎کانال رسمی میثم فتحی در تلگرام کانال رسمی میثم فتحی در ایتا: https://eitaa.com/fathi_boorhan
بسمه تعالی یادداشتهای فلسفه منطق(Metalogic ) «عدم امکان تعریف منطقی» (بخش نهایی 2⃣با آغاز انوع الانواع،مشکلات قبلی مندفع است لکن با مشکلات جدیدی مواجه میشویم: الف) ساختن مفهوم،مبتنی بر معناست و معنا عبارتست از آن حیثیتی که عده ای از افراد را به مصادیق تبدیل میکند مثل دانش آموز بودن برای افرادی که ممکنست هر کدام با حیثیتی دیگر مصداق مفهومی دیگر باشند.حال آن حیثیت جداکننده گروهی از افراد،خود،کلی است وباید نزد ما تعریف شده باشد پس نقل کلام میشود به خوداین مفهوم و دوباره حیثیتی هم که در تکوین خود این مفهوم ،مهم بوده،مفهومی کلی است و مبتنی بر حیثیتی دیگر.فیتسلسل. ب)برای تکوین مفهوم کلی،باید حیثیتی خاص از آنها را مدنظر قرار داده،مفهوم را تشکیل دهیم که برای تکوین آن مفهوم ابتدا نیاز به فصل است چرا که؛ لو لاالفصل،لاالجنس والاعراض العامة والخاصة. 🔺فصل ذاتیست یعنی آن صفتی که فقدان آن ماهیت را غیرقابل تصور و بالنتیجه تعریف را غیرممکن میسازد. 🔻پس وجود ماهیت،محک تشخیص فصل شد.حال: ➖اگر مراد از ماهیت،وجود کلی یا ذهنی آن باشد،مستلزم دو محذور است: اول: ❌دور؛توقف تعریف ماهیت برفصل و توقف تعریف فصل بر تعریف ماهیت. ثانی: ❌پس ماهیت،چیزی جز وجود لفظی و بالتبع،کتبی نیست فلذا باید ذاتی او حروف وحرکاتش باشند که بی معناست. ♦️همینجا نظریه مهمی رخ مینماید: «ماهیت صرفا ذهنیست وتصور او جز تصور وجود کتبی یا احد مصادیق نیست» 🔺ازطرفی باتوجه به اینکه منطقا،یک دالّ نمیتواند در آن واحد،چند دلالت داشته باشد،پس ذاتی او یا به حروف آنست که بی معناست و یا به افرادش که این فرض هم در بندبعدی رد میشود. ➖اگرمراد از ماهیت،مصادیق آنند یعنی فصل،صفتی است که مصادیق(جزئی ها) بدون آن قابل تصور نیستند.بااین فرض، اشکالات زیر مطرح خواهند شد: الف)جزئی ها متشخص هستند وتشخص آنها به صفات مختلفه است پس تصور آنها نیز تابع همان صفات متغیره است وحال آنکه ما در پی قدر جامعیم. ب)چه بساصفتی که فقدان آن ،شیئ را غیر قابل تصور میکند،عرضی خاصه باشد نه فصل آن و اینگونه نیز هست چه اینکه این فرایند(یافتن فصل)،تنها با علائم و ظهورات عینی ،محقق است. حال با توجه به اینکه تکوین سلسله انواع و اجناس،که قرار است پایه تعریف باشد در هر دو شکل محصور عقلی آن باطل شد، پس تعریف مفهومی با این مشکلات نه تنها دشوار،بل،مستحیل است چرا که حداقل یکی از لوازم آن،تسلسل است. به زعم حقیر تعاریف ،در بهترین حالت به تعبیر ویتگنشتاین، Family Resemblence میباشند. والسلام علیکم ورحمة الله پایان بخش نهایی 🆔 @boorhan_fathi 📖کانال رسمی میثم فتحی در تلگرام 🔍کانال رسمی میثم فتحی در ایتا: https://eitaa.com/fathi_boorhan
«یوژنیک،به مثابه ابزار» (ضمیمه ای به نوشتار عرف) 🔻ثابت شد که عرف،طریقیتی ندارد الا در صغریات،پس به نظر شرعی،عرف ، غائیت دارد چرا که نسبت به تحقق شرع مقدس آلیت دارد که البته سعادت و طمأنینه خلق نیز در گرو این است. حال که تحقق عرف مستعد،مقدمه واجب و وجوب ذی المقدمه مستلزم وجوب مقدمه است،پس بر ساخت عرف مستعد،واجب است. ➕مضافا اینکه وجوب تحقق او وجوب تحصیلی است نه حصولی ،مانند وضو للصلوة ،نه استطاعت للحج. 🔵رأی فقهی در خصوص یوژنیک: مقدمه مختصر: جالبست که این مفهوم،پیش از تئوری مندل در ۱۹۰۰ و سر آغاز ژنتیک، بوسیله فرانسیس گالتون در ۱۸۸۳ و مبتنی بر بررسی های پسر عمویش،چارلز داروین،بر سر زبانها افتاد و پس از باز تعریف تئوری مندل،بوسیله تئوری ژرم پلاستی و ایسمن،سویه های سیاسی ،اجتماعی نیز پیدا کرده وبوسیله سیاسیونی چون چرچیل،مارگرت سانگرو و البته بدنامترین مدافع این نگاه یعنی هیتلر،پذیرفته و ترویج شد. 🔴یوژنیک،بیانگر تولید مثل گزینشی،باهدف خلق کودکانیست که دارای ویژگیهای مطلوب باشند از طریق تأثیرگزاری بر نرخ تولید مثل.👶 البته برخی محققین امروزین،یوژنیک را مجازا در کنترل فرهنگی نیز بکار میبرند. ✍پس یوژنیک مثبت یعنی کمک به افزایش ژنهای خوب به معنای واقعی و یوژنیک منفی یعنی کمک به کاستن ژنهای ناقص به معنای واقعی. با توجه به تعبیر مجازی،ژن دارای معنایی موسع است و شامل افراد نیز میشود ✍ با این تلقی،امر به معروف و نهی از منکر با تمام شرائط و مراتبش،مصداق واقعی یوژنیک مثبت و منفیی است و واجب. ✍البته مابادوسوی افراطی وتفریطی قضیه مخالفیم؛ ازیک سویوژنیک اجباری قانون عقیم سازی نژادی ایالات متحده بین سالهای ۱۹۰۷تا۱۹۶۳میلادی مبتنی بر Genetic Labeling ودرسوی دیگر،معارض پنداشتن یوژنیک وکرامت انسانی دراعلامیه های جهانی اخلاق زیستی وحقوق بشروهمچنین مصوبه های بعدی دادگاه عالی ایالات متحده درجرم انگاری یوژنیک.کنایتا عارضیم این گمگشتگی تئوری اخلاقیست نه پویایی اخلاق. حال: باتوجه به اینکه حقیر،تبعالقاطبة الفقهاء،ضررمعتنی به دنیوی رادرجان و مال وعرض وأخروی رادرآسیبهای دینیه میدانم،علاوه بریوژنیک درکاربردمجازی فرهنگی آن که وجوبش به وجوب امربه معروف ونهی ازمنکراست،اگرتلازم یوژنیک به معنای واقعی کلمه،یعنی کنترل وبرساخت ژنتیکی،مقدمه دفع ضررمعتنی به نیزباشد،وجوب اورابه دو مبناثابت میدانم: 1⃣مقدمه واجب. 2⃣دفع ضرر معتنی به قطعی و نه محتمل. تئوری معماری عرف،که البته معماران عرف،وفق قول حقیر به اصالت فرد در تعریف جامعه،افرادند و نه الزاما حکومتها. والسلام علیکم و رحمة الله 🆔 @boorhan_fathi 📖کانال رسمی میثم فتحی در تلگرام 🔍کانال رسمی میثم فتحی در ایتا: https://eitaa.com/fathi_boorhan
بسمه تعالی یادداشت منطقی «ترادف مغالطات تمثیل و عدم تکرار حد وسط» (Quarternioterminorum is an Analogical Fallacy) مغالطه عدم تکرار حد وسط،مغالطه ایست صوری از انواع مغالطات در مقام استدلال که با اینکه شکل قیاس اقترانی را دارد،منتج نیست. 🔻تحلیل مغالطه عدم تکرار حد وسط،به ارکان تمثیل و بالنتیجه،مغالطه تمثیلیست. 🖋به زعم حقیر،فرمول ارکان مغالطه عدم تکرار حد وسط به شکل زیر است: اصل:حد وسط فرع:حد اصغر جامع:اشتراک لفظی(همواره) حکم:حد اکبر مثلا: -شراب از انگور است. -انگور حلال است. —»پس شراب حلال است. اصل:انگور فرع:شراب جامع:اشتراک لفظی حکم:حلیت -در باز است -باز پرنده است —»پس در پرنده است اصل:باز فرع:در جامع:اشتراک لفظی حکم:پرنده بودن 🔺نکته ای درباب«أول مَن قاس إبلیس»: قیاس شیطان در قالب این مغالطه نیز از مثالهای قاعده بالاست؛ -انسان از خاک است -خاک پست تر از آتش است —»پس انسان پست تر از آتش است اصل:خاک فرع:انسان جامع:اشتراک لفظی حکم:پست تر از آتش بودن ➕به علاوه استدلال بعدی: -انسان پست تر از آتش است(مقدمه ای که نتیجه استدلال قبل است) -شیطان از مصادیق آتش است(وإذا صدقت الکلیة صدقت الجزئیة) —»پس انسان پست تر از شیطان است 🔵مثال آخر مغالطه ای مبتنی بر ماده ۱۸ و ۱۹ اعلامیه جهانی حقوق بشر: -عقیده از بشر است -بشر محترم است —»پس عقیده محترم است فتأمَّل. والسلام علیکم ورحمة الله 🆔 @boorhan_fathi 📖کانال رسمی میثم فتحی در تلگرام 🔍کانال رسمی میثم فتحی در ایتا: https://eitaa.com/fathi_boorhan
❓❓سوال❓❓ ضمن تشکر از طرح بحث مسیح و نکات منقه آقا میثم، به عنوان یک طلبه علوم اجتماعی چند نکته به نظرم میرسه که عرض میکنم. پيشاپيش از طولانی بودن عرایض عذرخواهی میکنم و از وقتی که می‌گذارید ممنونم. البته بحث ممکنه از حوصله و دایره دغدغه بزرگواران بدور باشه که مجدد باید پوزش بخوام بنده دو مقدمه عرض میکنم و بعد هم طرح سوال مقدمه اول. مبحثی در حوزه علوم اجتماعی وجود دارد به نام شناخت اجتماعی. موضوع این حوزه از علوم اجتماعی این است که چیزها (اعم از پدیده یا پدیدار) چطور فهمیده می شوند؟ نگاه های مختلفی در این حوزه وجود دارد و دسته بندی های مختلفی ارائه می شود. بطور کلی و در یک برداشت عمومی شناخت دینی، علمی، اخلاقی، ایدئولوژیک و اساطیری از هم تفکیک می شوند. با یک مثال توضیح میدهم. به عنوان مثال ما با مجموعه کهکشان ها، ستاره ها، سیارات، صورتهای فلکی، اجرام آسمانی و پدیده های نجومی به عنوان یک پدیده طبیعی مواجه می شویم. پرسش این است که چطور این پدیده را می شناسیم؟ اگر از زاویه دین -به معنی متون دینی- به ماجرا نگاه کنیم نوعی از صورتبندی را مشاهده میکنیم. مثلا اینکه آسمان ها و زمین در هفت روز و شب به دستور پروردگار و با کیفیتی مشخص آفریده شده اند. به زنده شدن هر چیز از آب می رسیم یا تصاویری که در خصوص قیامت و آخر الزمان وجود دارد. علم این پدیده را مبتنی بر روش شناسی خاص خود به مجموعه ای از کنش ها و واکنش های فیزیکی و شیمیایی پیوند میزند و با ابزار ریاضیات صورت بندی خاصی ارائه میدهد. در نگاه اساطیری نیز وجه دیگری را می بینیم. مثلا اینکه اجرام آسمانی به اساطیر نسبت داده می شوند و تعاملات خاصی برایشان تصور میکنیم. این یک مثال ساده از گوناگونی شیوه های شناخت یک پدیده است. مثال های پیچیده دیگری نیز می شود مطرح کرد. مثلا انسان، عبادت، جامعه. البته این شکل های گوناگون شناخت، اساسا دیگری را نفی نمی کنند. نمی شود گفت شناخت دینی از انسان درست است و شناخت علمی درست نیست. چراکه اساسا روش شناسی این دو نوع از شناخت با هم متفاوت است و با ابزار یکی نمی توان دیگری را محک زد. شاید بشود در هر حوزه مویداتی برای یافته های حوزه دیگر پیدا کرد اما آن هم معتبر نیست. مثلا نمی شود گفت نماز خوب است، چون پنج مرتبه خم و راست شدن با چنین ترکیب و توالی مشخصی به استحکام استخوان کمک میکند. یا دانشمند ژاپنی به خواص روزه پی برد، یا شواهدی برای بیگ بنگ در قرآن و روایت پیدا شد و ...هر کدام از این روایت ها –خوانش ها- از چیزها، جایگاه خاص خودش را دارد و موضوعات بر اساس خوانش های مختلفی شناخته می شوند. مقدمه دوم. مفهوم دولت -state-، به معنای دولت مدرن بر اساس چهار رکن تعریف می شود. در حقیقت ما به موجودی میگوییم دولت که این چهار حوزه را تعیین تکلیف کند. این چهار حوزه عبارتند از اخلاق، آزادی، عدالت و امنیت. وظیفه دولت، ایجاد همزیستی و تعادل میان این چهار حوزه است. نمی شود که یکی را بربکشد و دیگران را نادیده بگیرد. در این صورت اساس دولت ناپایدار می شود. حالا بر مبنای این تعریف از دولت، و البته اینکه دولت –state- مورد نظر ما برآمده از انقلاب اسلامی سال 57 است، وظیفه اش در خصوص پدیده ها و پدیدار ها باید تعریف شود. همینجا چند نکته در خصوص فرمایشات آقا میثم بزرگوار عرض کنم. 1. آیا فقه یعنی همان شاخه اعتباری علوم، توانمندی اداره جامعه را دارد؟ (منظور از اداره جامعه، برقراری تعادل میان چهار رکن دولت مدرن است) 2. آیا منحصرا با ابزار فقه می توان جامعه را اداره کرد؟ (سوال اول دوم متفاوت است. اولی ناظر به توانمندی درونی یا به عبارتی ادعای این علم است، دومی ناظر به واقعیت) 3. بر اساس این فرض که پاسخ به پرسش قبلی مثبت نباشد، آیا از علوم توصیفی برای اداره جامعه باید استفاده کرد؟ کدام شاخه از علوم توصیفی؟ آیا علوم استقرایی هم به کار می‌آیند؟ 4. به نظر میرسد که اگر پاسخ به پرسش قبل را مثبت بدانیم، ناگزیر از پذیرفتن همان تفکیک مقدمه اول هستیم. یعنی در کنار قرائت دینی از پدیده ها و پدیدارها، قرائت های دیگری را هم میتوانیم قرار بدهیم. اخلاقی، علمی، ایدئولوژیک و اساطیری. اگر این صورت‌های متفاوت شناخت در تزاحم با هم قرار بگیرند، تکلیف چیست؟ بر چه مبنایی یکی را بر دیگری تفوق می‌دهیم؟ اینجا پایان این بخش از عرایض بنده است. سپاسگزارم که تا اینجا خواندید ✅ @boorhan_fathi 💎کانال رسمی میثم فتحی در تلگرام کانال رسمی میثم فتحی در ایتا: https://eitaa.com/fathi_boorhan