سوره 59 قرآن کریم: الحشرتعداد آیه: 24جزء : 28بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِبه نام خداوند رحمتگر مهربانسَبَّحَ لِلَّهِ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ وَهُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ ﴿۱﴾آنچه در آسمانها و در زمين است تسبيحگوى خداى هستند و اوست شكست ناپذير سنجيده كار (۱)هُوَ الَّذِي أَخْرَجَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ مِنْ دِيَارِهِمْ لِأَوَّلِ الْحَشْرِ مَا ظَنَنْتُمْ أَنْ يَخْرُجُوا وَظَنُّوا أَنَّهُمْ مَانِعَتُهُمْ حُصُونُهُمْ مِنَ اللَّهِ فَأَتَاهُمُ اللَّهُ مِنْ حَيْثُ لَمْ يَحْتَسِبُوا وَقَذَفَ فِي قُلُوبِهِمُ الرُّعْبَ يُخْرِبُونَ بُيُوتَهُمْ بِأَيْدِيهِمْ وَأَيْدِي الْمُؤْمِنِينَ فَاعْتَبِرُوا يَا أُولِي الْأَبْصَارِ ﴿۲﴾اوست كسى كه از ميان اهل كتاب كسانى را كه كفر ورزيدند در نخستين اخراج [از مدينه] بيرون كرد گمان نمیکرديد كه بيرون روند و خودشان گمان داشتند كه دژهايشان در برابر خدا مانع آنها خواهد بود و[لى] خدا از آنجايى كه تصور نمیکردند بر آنان درآمد و در دلهايشان بيم افكند [به طورى كه] خود به دست خود و دست مؤمنان خانه هاى خود را خراب میکردند پس اى ديدهوران عبرت گيريد (۲)وَلَوْلَا أَنْ كَتَبَ اللَّهُ عَلَيْهِمُ الْجَلَاءَ لَعَذَّبَهُمْ فِي الدُّنْيَا وَلَهُمْ فِي الْآخِرَةِ عَذَابُ النَّارِ ﴿۳﴾و اگر خدا اين جلاى وطن را بر آنان مقرر نكرده بود قطعا آنها را در دنيا عذاب میکرد و در آخرت [هم] عذاب آتش داشتند (۳)ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ شَاقُّوا اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَمَنْ يُشَاقِّ اللَّهَ فَإِنَّ اللَّهَ شَدِيدُ الْعِقَابِ﴿۴﴾اين [عقوبت] براى آن بود كه آنها با خدا و پيامبرش در افتادند و هر كس با خدا درافتد [بداند كه] خدا سخت كيفر است (۴)مَا قَطَعْتُمْ مِنْ لِينَةٍ أَوْ تَرَكْتُمُوهَا قَائِمَةً عَلَى أُصُولِهَا فَبِإِذْنِ اللَّهِ وَلِيُخْزِيَ الْفَاسِقِينَ ﴿۵﴾آنچه درخت خرما بريديد يا آنها را [دست نخورده] بر ريشه هايشان بر جاى نهاديد به فرمان خدا بود تا نافرمانان را خوار گرداند (۵)وَمَا أَفَاءَ اللَّهُ عَلَى رَسُولِهِ مِنْهُمْ فَمَا أَوْجَفْتُمْ عَلَيْهِ مِنْ خَيْلٍ وَلَا رِكَابٍ وَلَكِنَّ اللَّهَ يُسَلِّطُ رُسُلَهُ عَلَى مَنْ يَشَاءُ وَاللَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ ﴿۶﴾و آنچه را خدا از آنان به رسم غنيمت عايد پيامبر خود گردانيد [شما براى تصاحب آن] اسب يا شترى بر آن نتاختيد ولى خدا فرستادگانش را بر هر كه بخواهد چيره مى گرداند و خدا بر هر كارى تواناست (۶)مَا أَفَاءَ اللَّهُ عَلَى رَسُولِهِ مِنْ أَهْلِ الْقُرَى فَلِلَّهِ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِي الْقُرْبَى وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينِ وَابْنِ السَّبِيلِ كَيْ لَا يَكُونَ دُولَةً بَيْنَ الْأَغْنِيَاءِ مِنْكُمْ وَمَا آتَاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ شَدِيدُ الْعِقَابِ ﴿۷﴾آنچه خدا از [دارايى] ساكنان آن قريه ها عايد پيامبرش گردانيد از آن خدا و از آن پيامبر [او] و متعلق به خويشاوندان نزديك [وى] و يتيمان و بينوايان و درراهماندگان است تا ميان توانگران شما دست به دست نگردد و آنچه را فرستاده [او] به شما داد آن را بگيريد و از آنچه شما را باز داشت بازايستيد و از خدا پروا بداريد كه خدا سخت كيفر است (۷)لِلْفُقَرَاءِ الْمُهَاجِرِينَ الَّذِينَ أُخْرِجُوا مِنْ دِيَارِهِمْ وَأَمْوَالِهِمْ يَبْتَغُونَ فَضْلًا مِنَ اللَّهِ وَرِضْوَانًا وَيَنْصُرُونَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ أُولَئِكَ هُمُ الصَّادِقُونَ ﴿۸﴾[اين غنايم نخست] اختصاص به بينوايان مهاجرى دارد كه از ديارشان و اموالشان رانده شدند خواستار فضل خدا و خشنودى [او] مى باشند و خدا و پيامبرش را يارى مى كنند اينان همان مردم درست كردارند (۸)وَالَّذِينَ تَبَوَّءُوا الدَّارَ وَالْإِيمَانَ مِنْ قَبْلِهِمْ يُحِبُّونَ مَنْ هَاجَرَ إِلَيْهِمْ وَلَا يَجِدُونَ فِي صُدُورِهِمْ حَاجَةً مِمَّا أُوتُوا وَيُؤْثِرُونَ عَلَى أَنْفُسِهِمْ وَلَوْ كَانَ بِهِمْ خَصَاصَةٌ وَمَنْ يُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُولَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ ﴿۹﴾و [نيز] كسانى كه قبل از [مهاجران] در [مدينه] جاى گرفته و ايمان آورده اند هر كس را كه به سوى آنان كوچ كرده دوست دارند و نسبت به آنچه به ايشان داده شده است در دلهايشان حسدى نمى يابند و هر چند در خودشان احتياجى [مبرم] باشد آنها را بر خودشان مقدم مى دارند و هر كس از خست نفس خود مصون ماند ايشانند كه رستگارانند (۹)وَالَّذِينَ جَاءُوا مِنْ بَعْدِهِمْ يَقُولُونَ رَبَّنَا اغْفِرْ لَنَا وَلِإِخْوَانِنَا الَّذِينَ سَبَقُونَا بِالْإِيمَانِ وَلَا تَجْعَلْ فِي قُلُوبِنَا غِلًّا لِلَّذِينَ آمَنُوا رَبَّنَا إِنَّكَ رَءُوفٌ رَحِيمٌ﴿۱۰﴾و [نيز] كسانى كه بعد از آنان [=مهاجران و انصار] آمده اند [و] مى گويند پروردگارا بر ما و بر آن برادرانمان كه در ايمان
ن بر ما پيشى گرفتند ببخشاى و در دلهايمان نسبت به كسانى كه ايمان آورده اند [هيچ گونه] كينه اى مگذار پروردگارا راستى كه تو رئوف و مهربانى (۱۰)أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ نَافَقُوا يَقُولُونَ لِإِخْوَانِهِمُ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ لَئِنْ أُخْرِجْتُمْ لَنَخْرُجَنَّ مَعَكُمْ وَلَا نُطِيعُ فِيكُمْ أَحَدًا أَبَدًا وَإِنْ قُوتِلْتُمْ لَنَنْصُرَنَّكُمْ وَاللَّهُ يَشْهَدُ إِنَّهُمْ لَكَاذِبُونَ ﴿۱۱﴾مگر كسانى را كه به نفاق برخاستند نديدى كه به برادران اهل كتاب خود كه از در كفر درآمده بودند مى گفتند اگر اخراج شديد حتما با شما بيرون خواهيم آمد و بر عليه شما هرگز از كسى فرمان نخواهيم برد و اگر با شما جنگيدند حتما شما را يارى خواهيم كرد و خدا گواهى مى دهد كه قطعا آنان دروغگويانند (۱۱)لَئِنْ أُخْرِجُوا لَا يَخْرُجُونَ مَعَهُمْ وَلَئِنْ قُوتِلُوا لَا يَنْصُرُونَهُمْ وَلَئِنْ نَصَرُوهُمْ لَيُوَلُّنَّ الْأَدْبَارَ ثُمَّ لَا يُنْصَرُونَ ﴿۱۲﴾اگر [يهود] اخراج شوند آنها با ايشان بيرون نخواهند رفت و اگر با آنان جنگيده شود [منافقان] آنها را يارى نخواهند كرد و اگر ياريشان كنند حتما [در جنگ] پشت خواهند كرد و [ديگر] يارى نيابند (۱۲)لَأَنْتُمْ أَشَدُّ رَهْبَةً فِي صُدُورِهِمْ مِنَ اللَّهِ ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لَا يَفْقَهُونَ ﴿۱۳﴾شما قطعا در دلهاى آنان بيش از خدا مايه هراسيد چرا كه آنان مردمانى اند كه نمى فهمند (۱۳)لَا يُقَاتِلُونَكُمْ جَمِيعًا إِلَّا فِي قُرًى مُحَصَّنَةٍ أَوْ مِنْ وَرَاءِ جُدُرٍ بَأْسُهُمْ بَيْنَهُمْ شَدِيدٌ تَحْسَبُهُمْ جَمِيعًا وَقُلُوبُهُمْ شَتَّى ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لَا يَعْقِلُونَ ﴿۱۴﴾[آنان به صورت] دسته جمعى جز در قريه هايى كه داراى استحكاماتند يا از پشت ديوارها با شما نخواهند جنگيد جنگشان ميان خودشان سخت است آنان را متحد مى پندارى و[لى] دلهايشان پراكنده است زيرا آنان مردمانى اند كه نمى انديشند (۱۴)كَمَثَلِ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ قَرِيبًا ذَاقُوا وَبَالَ أَمْرِهِمْ وَلَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ ﴿۱۵﴾درست مانند همان كسانى كه اخيرا [در واقعه بدر] سزاى كار [بد] خود را چشيدند و آنان را عذاب دردناكى خواهد بود (۱۵)كَمَثَلِ الشَّيْطَانِ إِذْ قَالَ لِلْإِنْسَانِ اكْفُرْ فَلَمَّا كَفَرَ قَالَ إِنِّي بَرِيءٌ مِنْكَ إِنِّي أَخَافُ اللَّهَ رَبَّ الْعَالَمِينَ ﴿۱۶﴾چون حكايت شيطان كه به انسان گفت كافر شو و چون [وى] كافر شد گفت من از تو بيزارم زيرا من از خدا پروردگار جهانيان مى ترسم (۱۶)فَكَانَ عَاقِبَتَهُمَا أَنَّهُمَا فِي النَّارِ خَالِدَيْنِ فِيهَا وَذَلِكَ جَزَاءُ الظَّالِمِينَ ﴿۱۷﴾و فرجام هردوشان آن است كه هر دو در آتش جاويد مى مانند و سزاى ستمگران اين است (۱۷)يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَلْتَنْظُرْ نَفْسٌ مَا قَدَّمَتْ لِغَدٍ وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ خَبِيرٌ بِمَا تَعْمَلُونَ ﴿۱۸﴾اى كسانى كه ايمان آورده ايد از خدا پروا داريد و هر كسى بايد بنگرد كه براى فردا[ى خود] از پيش چه فرستاده است و [باز] از خدا بترسيد در حقيقت خدا به آنچه مى كنيد آگاه است (۱۸)وَلَا تَكُونُوا كَالَّذِينَ نَسُوا اللَّهَ فَأَنْسَاهُمْ أَنْفُسَهُمْ أُولَئِكَ هُمُ الْفَاسِقُونَ﴿۱۹﴾و چون كسانى مباشيد كه خدا را فراموش كردند و او [نيز] آنان را دچار خودفراموشى كرد آنان همان نافرمانانند (۱۹)لَا يَسْتَوِي أَصْحَابُ النَّارِ وَأَصْحَابُ الْجَنَّةِ أَصْحَابُ الْجَنَّةِ هُمُ الْفَائِزُونَ﴿۲۰﴾دوزخيان با بهشتيان يكسان نيستند بهشتيانند كه كاميابانند (۲۰)لَوْ أَنْزَلْنَا هَذَا الْقُرْآنَ عَلَى جَبَلٍ لَرَأَيْتَهُ خَاشِعًا مُتَصَدِّعًا مِنْ خَشْيَةِ اللَّهِ وَتِلْكَ الْأَمْثَالُ نَضْرِبُهَا لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ ﴿۲۱﴾اگر اين قرآن را بر كوهى فرومى فرستاديم يقينا آن [كوه] را از بيم خدا فروتن [و] از هم پاشيده مى ديدى و اين مثلها را براى مردم مى زنيم باشد كه آنان بينديشند (۲۱)هُوَ اللَّهُ الَّذِي لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ عَالِمُ الْغَيْبِ وَالشَّهَادَةِ هُوَ الرَّحْمَنُ الرَّحِيمُ﴿۲۲﴾اوست خدايى كه غير از او معبودى نيست داننده غيب و آشكار است اوست رحمتگر مهربان (۲۲)هُوَ اللَّهُ الَّذِي لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ الْمَلِكُ الْقُدُّوسُ السَّلَامُ الْمُؤْمِنُ الْمُهَيْمِنُ الْعَزِيزُ الْجَبَّارُ الْمُتَكَبِّرُ سُبْحَانَ اللَّهِ عَمَّا يُشْرِكُونَ ﴿۲۳﴾اوست خدايى كه جز او معبودى نيست همان فرمانرواى پاك سلامت[بخش و] مؤمن [به حقيقت حقه خود كه] نگهبان عزيز جبار [و] متكبر [است] پاك است خدا از آنچه [با او] شريك مى گردانند (۲۳)هُوَ اللَّهُ الْخَالِقُ الْبَارِئُ الْمُصَوِّرُ لَهُ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَى يُسَبِّحُ لَهُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَهُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ ﴿۲۴﴾اوست خداى خالق نوساز صورت
گر [كه] بهترين نامها [و صفات] از آن اوست آنچه در آسمانها و زمين است [جمله] تسبيح او مى گويند و او عزيز حكيم است (۲۴)
/ سوره حديد / آيه هاى 6 - 1
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ
1 . سَبَّحَ لِلَّهِ ما فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ هُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ.
2 . لَهُ مُلْكُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ يُحْيِي وَ يُمِيتُ وَ هُوَ عَلى كُلِّ شَيْ ءٍ قَدِيرٌ.
3 . هُوَ الْأَوَّلُ وَ الْ آخِرُ وَ الظَّاهِرُ وَ الْباطِنُ وَ هُوَ بِكُلِّ شَيْ ءٍ عَلِيمٌ.
4 . هُوَ الَّذِي خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ فِي سِتَّةِ أَيَّامٍ ثُمَّ اسْتَوى عَلَى الْعَرْشِ يَعْلَمُ ما يَلِجُ فِي الْأَرْضِ وَ ما يَخْرُجُ مِنْها وَ ما يَنْزِلُ مِنَ السَّماءِ وَ ما يَعْرُجُ فِيها وَ هُوَ مَعَكُمْ أَيْنَ ما كُنْتُمْ وَ اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ.
5 . لَهُ مُلْكُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ إِلَى اللَّهِ تُرْجَعُ الْأُمُورُ.
6 . يُولِجُ اللَّيْلَ فِي النَّهارِ وَ يُولِجُ النَّهارَ فِي اللَّيْلِ وَ هُوَ عَلِيمٌ بِذاتِ الصُّدُورِ.
ترجمه
به نام خداوند بخشاينده مهربان
1 - آنچه در آسمان ها و زمين است خدا را به پاكى [و شكوه ]ستايش كرده اند، و او همان پيروزمند و فرزانه است.
2 - فرمانروايى آسمان ها و زمين تنها از آن اوست؛ [اوست كه ] زنده مى كند و مى ميراند، و او بر هر چيزى تواناست.
3 - او سرآغاز [و پديدآورنده جهان و انسان ] است و سرانجام [هستى ]، و [نظام شگرف آن از نشانه هاى قدرت او] هويداست و [ذات بى همتاى او] نهان است، و او بر هر چيزى داناست.
4 - اوست آن كه آسمان ها و زمين را در شش روز [و شش مرحله ]پديد آورد، آن گاه بر عرش استقرار يافت؛ آنچه در زمين فرو مى رود و آن چه از آن بيرون مى آيد و آن چه از آسمان فرود مى آيد و آن چه در آن بالا مى رود، [همه ] را مى داند و هر جا كه باشيد، او با شماست؛ و خدا به آن چه انجام مى دهيد بيناست.
5 - فرمانروايى آسمان ها و زمين تنها از آن اوست و كارها تنها به سوى خدا بازگردانيده مى شود.
6 - شب را در روز فرو مى برد و روز را در شب و او به [راز نهفته در] ژرفاى سينه ها داناست.
تفسير
ويژگى ها و اوصاف بيستگانه خدا در اين آيات
قرآن شريف، سوره مباركه واقعه را با ستايش و تسبيح خدا به پايان برد؛ اينك آغازين آيات اين سوره را با ياد و اوصاف باعظمت خدا و ستايش ذات پاك و بى همتاى او آغاز مى كند و در پى آن فراتر از بيست ويژگى و وصف پديدآورنده و تدبيرگر توانا و داناى هستى را به تابلو مى برد. در نخستين آيه مى فرمايد:
سَبَّحَ لِلَّهِ ما فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ
آنچه در آسمان ها و زمين است خدا را به پاكى و شكوه ستايش مى نمايند، و آنچه ذات بى همتاى او در خور آن است با همان وصف و ويژگى او را مى خوانند و از هر عيب و نقصى او را دور مى شمارند.
به باور «مقاتل» يكى از مفسران پيشين، منظور اين است كه: هر موجود جاندار و بى جان و هر پديده اى كه در آسمان ها و زمين است خدا را به پاكى و عظمت ستايش مى كنند، امّا شما ستايش و تنزيه آنها را نمى فهميد.
روح ستايش چيست؟ و پديده هاى گوناگون چگونه پديدآورنده تواناى هستى را مى ستايند؟ مگر همه آنها مى توانند لب به سخن بگشايند؟ و اگر نه، پس چگونه آسمانيان و زمينيان او را ستايش مى كنند؟
پاسخ اين است كه: ستايش گاه با زبان و بيان و سخن است، گاه با قرائن و شواهد؛ زمانى با وصف و حال است، و زمانى ديگر با هر دو، به اين صورت:
1 - حقيقت ستايش و ذكر خدا و ياد او و سپاس گزاردن به بارگاه او اين است كه خردمندان و خردورزان عالم با آگاهى از عظمت خدا و علم و قدرت بى كران او زبان به ستايش او مى گشايند و در دل نيز به اين عظمت و والايى عقيده دارند. با اين بيان سپاس خردمندان، سپاس با زبان و عقيده و سپاس در ميدان عمل است.
2 - امّا واقعيت سپاس خدا و ستايش او در پديده ها و موجوداتِ فاقد خرد و شعور اين است كه آن ها از نظر آفرينش به گونه اى آفريده شده و به طور غريزى فرمانبردارى او را برگزيده و يا از نظر تكوينى در برابر او خاضع و خاشع هستند كه همين رفتار و عملكرد، حساب، اندازه گيرى، شگرفى، حكمت، عجايب و نظم حاكم بر وجود آن ها نشانگر قدرت بى كران و علم بى پايان و حكمت وصف ناپذير اوست؛ و همه اينها نشانگر سپاس آن ها به بارگاه خدا و ستايش ذات بى همتاى او از سوى اين پديده هاست، و قرآن همين شيوه را تسبيح خدا از سوى موجودات آسمانى و زمينى عنوان مى دهد.
به باور پاره اى «ما» در آيه شريفه به معناى «مَنْ» آمده است؛ و «ابوزيد» مى گويد: در «حجاز» هنگامى كه مردم غرش رعد و جهش برق را مى شنيدند و مى ديدند، مى گفتند: «سبحان ما سبحت له» پاك و منزه است آن پديدآورنده بزرگ و بى همتايى كه همه پديده هاى هستى او را به پاكى و عظمت ستايش مى كنند.
با اين بيان تسبيح و ستايش خردمندان و موجوداتِ صاحب خرد - كه فرشتگان، آدميان و پريان هستند - اين گونه است كه خدا را با زبان و دل و انجام كارهاى شايسته به
كى و عظمت مى ستايند، اما موجودات فاقد شعور و خرد با فرمانبردارى تكوينى از ذات بى همتاى او و نشانه هايى كه از قدرت و علم و حكمت او با خود دارند، او را به پاكى و عظمت ستايش مى كنند.
در آخرين فراز از آيه مورد بحث در اشاره به دو وصف از اوصاف خدا مى افزايد:
وَ هُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ
و او همان شكست ناپذير و توانا و فرزانه است. توانايى و قدرت او به گونه اى است كه انجام هر كارى - هر چند بى نهايت بزرگ - براى او آسان است، و تدبير او هماره و در مورد همه پديده ها بر اساس حكمت است، چرا كه در تدبير امور به طور كامل دانا و آگاه است.
در دومين آيه مورد بحث در ترسيم دو وصف ديگر پديدآورنده تواناى هستى مى فرمايد:
لَهُ مُلْكُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ
فرمانروايى آسمان ها و زمين و تدبير امور و تنظيم شئون همه آن ها و پديده هاى موجود در كران تا كران آن ها از آن خداست و هيچ قدرتى نمى تواند مانع اين كار گردد، چرا كه همه پديده ها از ناچيزترين ذرات تا بزرگترين كهكشان ها آفريده اويند و ذات بى همتاى او فرمانروا و صاحب اختيار و مالك آن هاست.
يُحْيِي وَ يُمِيتُ
اوست كه مردگان را براى روز رستاخيز زنده مى سازد، درست همان سان كه نخستين بار در اين جهان انسان ها را آفريد. و نيز اوست كه پديده مرگ و قانون مرگ را آفريد و به موجب آن همه را مى ميراند.
به باور پاره اى منظور اين است كه: اوست كه انسان و حيوان و ديگر جانداران را از نطفه اى بى روح مى آفريند و به آنان زندگى مى بخشد و زندگان را بر اساس سرآمد مقرر و پايان عمرشان مى ميراند.
وَ هُوَ عَلى كُلِّ شَيْ ءٍ قَدِيرٌ
و اوست كه بر هر چيز و هر كارى تواناست.
اوست كه مى تواند مردگان بى جان را دگرباره در روز رستاخيز زنده سازد، و يا انسان و ديگر جانداران را در يك جهان پديد آورد و نيز زندگان را با پديده مرگ به پايان زندگى برساند و نيز مى تواند از گفتار و رفتار بندگان جلوگيرى كند و يا به آنان نيرو بخشد و يا قدرت را از آنان سلب كند.
در سومين آيه مورد بحث در اشاره به پنج وصف و ويژگى ديگر پديدآورنده توانا و دانا و فرزانه هستى مى فرمايد:
هُوَ الْأَوَّلُ
او سرآغاز و پديدآورنده جهان و انسان است.
با اين بيان او سرچشمه هستى و پديدآورنده همه پديده هاست و همه موجودات، حادث و پديده هستند و اوست كه همه را آفريده است.
وَ الْآخِرُ
و سرانجام هستى نيز اوست.
همه موجودات و جانداران و انسان مى ميرند، و ذات بى همتاى اوست كه پاينده و جاودانه است.
وَ الظَّاهِرُ
او ظاهر است و نظام شگرف هستى از نشانه هاى قدرت اوست و ذات بى همتايش بر همه چيز چيره است و همه فرمانبردار اويند.
وَ الْباطِنُ
و ذات پاك او نهان است و از همه حقايق و رويدادها آگاه.
وَ هُوَ بِكُلِّ شَيْ ءٍ عَلِيمٌ
و او به هر چيز داناست.
آنچه آمد ترجمه اى از آيه شريفه است و در تفسير آن ديدگاه ها متفاوت است:
از ديدگاه پاره اى منظور اين است كه: او با دليل و برهان خرد پسند ظاهر است و بدان جهت كه داناى نهان هاست و از همه چيز آگاه مى باشد، باطن است.
امّا به باور پاره اى منظور اين است كه: اوست كه به پديده هاى ظاهرى داناست و از پديده هاى نهانى آگاه.
از ديدگاه پاره اى ذات پاك او در پرتو دلايل توحيدگرايى و يكتاپرستى ظاهر است و از نظر احساس ظاهر و درك و ديدن چشم ما نهان مى باشد.
امّا به باور برخى منظور اين است كه: او آغاز بدون آغاز است و پايان بدون پايان. ظاهر و آشكار است بى آنكه به ظاهر نزديك باشد و باطن است بدون اينكه مانع و حجابى او را از خردمندان نهان دارد و دور سازد.
«سدى» مى گويد: ذات پاك او آغاز و آغازگر است، چرا كه در پرتو دليل و برهان، انسان را راه مى نمايد و پايان بخش و پاينده است، چرا كه با آمرزش و بخشايش خود توبه توبه كاران را مى پذيرد و بر آنان مى بخشايد. او هنگامى كه فرمانش را ببرى و مقررات اورا رعايت نمايى، با احسان و ارزانى داشتن توفيق بندگى و عبادت به تو انسان ظاهر و آشكار است و آن گاه كه نافرمانى او را بنمايى باطن است و از تو دورِ دور.(186)
امّا «ابن عمر» مى گويد: او در آفرينش هستى آغاز است و آغازگر، و بر رزق و روزى دادن به موجودات زنده آخر است. او به زنده نمودن ظاهر است و به ميراندن موجودات باطن مى باشد.
«ضحاك» مى گويد: ذات بى همتاى او آغاز و آغازگر است، بى آنكه پيش از او آغازى باشد و فرجام همه كارها به سوى اوست بدون آنكه چيزى پس از او تصور گردد. و او ظاهرترين ظاهرها و نهان ترين نهان هاست.
«ورّاق» مى گويد: او به دليل هماره بودن، آغاز است و به دليل پاينده بودن آخر و فرجام مى باشد. او به يكتايى آشكار است و به بى نيازى و بى همتايى نهان است.
«عبدالعزيز» مى گويد: او آغاز و انجام است و ظاهر و باطن.
«يمان» مى گويد: او آغازگرى است كه آغازى ندارد و پايان بخشى است مهربان و ظاهرى اس
ت فرزانه و مصلحت انديش و باطنى است داناو توانا.
و «بلخى» مى گويد: او آغازگر كارها و پايان بخش آنها و ظاهر و باطن امور است و همه چيز از او سرچشمه مى گيرد و همه كارها در كف قدرت و به تدبير اوست.
كوتاه سخن اين كه او سرآغاز هستى است و هموست كه پس از پايان كار جهان نيز خواهد بود، به همه چيز احاطه دارد و ظاهر باطن هستى ذات بى همتاى اوست.
در اين آيات تاكنون قرآن شريف يازده وصف و ويژگى در مورد ذات بى همتاى خدا به تابلو برد، اينك در ادامه آيات مى فرمايد:
هُوَ الَّذِي خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ فِي سِتَّةِ أَيَّامٍ
اوست كه آسمان ها و زمين را در شش روز آفريد. اين آفرينش تدريجى به صورت شش مرحله، يا شش دوران بر اساس مصالحى است كه براى فرشتگان و انسان ها در آن نهفته است و درس آموز مى باشد وگرنه براى ذات بى همتاى خدا آسان بود كه هستى را در يك لحظه پديد آورد، چرا كه او دانا و تواناست.
ثُمَّ اسْتَوى عَلَى الْعَرْشِ
پس از آفرينش جهان بر تخت قدرت قرار گرفت و به تدبير امور پرداخت.
به باور پاره اى منظور اين است كه: آن گاه بر عرشى كه در آسمان هاست قرار گرفت.
گفتنى است كه منظور از قرار گرفتن بر عرش يا بر تخت قدرت، عبارت از تدبير امور و توانايى بر آفريدن و ميراندن و قدرت بر دگرگون ساختن است، نه مفهوم ظاهرى آن. در ادبيات عرب نيز واژه «استوى» به مفهوم به كف گرفتن قدرت و پرداختن به تدبير امور فراوان آمده است. براى نمونه شاعر عرب چنين مى سرايد:
ثم استوى بِشر على العراق ...
آن گاه «بشر» بدون به كار بردن شمشير و يا ريخته شدن خونى زمام امور عراق را به كف گرفت.
و به باور پاره اى ديگر منظور اين است كه: پس به پديد آوردن پديده ها و آفرينش عرش پرداخت.
يَعْلَمُ ما يَلِجُ فِي الْأَرْضِ وَ ما يَخْرُجُ مِنْها
آنچه در زمين فرو مى رود و آنچه از آن برمى آيد و آنچه از آسمان مى آيد و آنچه به سوى آسمان بالا مى رود، همه را مى داند و از همه آن ها آگاه است.
آرى، ذات آگاه و دانا و بى همتاى خدا آنچه در زمين فرو مى رود و نهان مى گردد، و آن چه از گل ها و گياهان، جانداران و حيوانات، پديده هاى داراى روح و بدون روح، همه را مى داند و نيز از آنچه از برف و باران و ديگر پديده ها از آسمان فرود مى آيد و آن چه از فرشتگان و نيز كارهاى شايسته آدميان و پريان به آسمان بالا مى رود، از همه آن ها آگاه است.
وَ ما يَنْزِلُ مِنَ السَّماءِ وَ ما يَعْرُجُ فِيها وَ هُوَ مَعَكُمْ أَيْنَ ما كُنْتُمْ
و او با شماست در هر كجا كه باشيد و گفتار و عملكرد و انديشه ها و نيت هاى شما بر ذات بى همتاى او نهان نيست.
وَ اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ
و خدا به آنچه شما انجام مى دهيد بيناست.
پس از ترسيم پنج وصف از اوصاف خدا در آيه پيش اينك مى فرمايد:
لَهُ مُلْكُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ
فرمانروايى آسمان ها و زمين از آن اوست و او به هر صورتى كه اراده كند آن ها را تدبير مى كند.
وَ إِلَى اللَّهِ تُرْجَعُ الْأُمُورُ
و بازگشت همه پديده ها و فرجام همه كارها به سوى اوست؛ چرا كه هر كس جز ذات بى همتاى خدا و فرمانروايى زوال ناپذير و جاودانه او در اين جهان مالك چيزى باشد، مالكيت او فناپذير و پايان يافتنى است.
در آخرين آيه مورد بحث مى افزايد:
يُولِجُ اللَّيْلَ فِي النَّهارِ وَ يُولِجُ النَّهارَ فِي اللَّيْلِ
اوست كه شب را در روز فرو مى برد و روز را در شب.
به باور «عكرمه» و «ابراهيم» منظور اين است كه: آنچه از شب كوتاه مى شود، در روز وارد مى گردد، و آنچه از روز كوتاه مى گردد در شب وارد مى شود، و همه اين ها بر اساس مصالح و منافع بندگان و بر اساس حكمت تدبير مى گردد.
وَ هُوَ عَلِيمٌ بِذاتِ الصُّدُورِ
و او به رازهاى نهفته در دل ها و جان ها داناست.
با اين بيان، ذات بى همتاى خداست كه به اسرار سينه هاى مردم، به انديشه ها، باورها، عقيده ها، قصدها، نيت ها، تصميم ها و كرامت هايى كه در دل ها نهفته است دانا، و از همه رويدادها آگاه است.
گفتنى است كه اين فراز از آيه هشدارى است براى انجام كارهاى شايسته و دورى از ستم و گناه.
پرتوى از آيات
اوصاف بيست گانه خدا
در آيات شش گانه اى كه گذشت، قرآن شريف فراتر از بيست وصف و ويژگى از اوصاف و ويژگى هاى خداى فرزانه را به تابلو مى برد و در اين راستا درس هاى ظريف و لطيف و انسان پرورى در ابعاد گوناگون به انسان ها مى دهد. اين ويژگى ها عبارتند از:
1 - عزت و شكست ناپذيرى خدا،
2 - حكمت و فرزانگى خدا،
3 - پديدآورنده آسمان ها و زمين،
4 - تدبيرگر جهان هستى،
5 - زندگى بخش،
6 - پديدآورنده پديده مرگ،
7 - آغازگر و سرآغاز هستى،
8 - وجود بى انتها و پاينده،
9 - خدايى كه با نشانه هاى قدرت و حكمت و علم خود هويداست،
10 - خدايى كه حقيقت ذات بى همتايش بر كسى روشن نيست،
11 - خداى
آگاه و دانا،
12 - پديدآورنده آسمان ها و زمين،
13 - تدبير كار جهان يا تدبير هستى،
14 - دانش گسترده و بى كران خدا بر كران تا كران هستى،
15 - خدايى كه همه جا با انسان است،
16 - خداى بينا،
17 - فرمانرواى آسمان ها و زمين،
18 - خدايى كه بازگشت ها به سوى اوست،
19 - نظام بخش شب و روز و نور و ظلمت و فصل هاى چندگانه سال،
20 - و ديگر داناى رازهاى نهفته در سينه ها و اعماق دل ها.
37
/ 43
26قُلِ اللّهُمَّ مالِکَ الْمُلْکِ تُؤْتِی الْمُلْکَ مَنْ تَشاءُ وَ تَنْزِعُ الْمُلْکَ مِمَّنْ تَشاءُ وَ تُعِزُّ مَنْ تَشاءُ وَ تُذِلُّ مَنْ تَشاءُ بِیَدِکَ الْخَیْرُ إِنَّکَ عَلى کُلِّ شَیْء قَدیرٌ
27تُولِجُ اللَّیْلَ فِی النَّهارِ وَ تُولِجُ النَّهارَ فِی اللَّیْلِ وَ تُخْرِجُ الْحَیَّ مِنَ الْمَیِّتِ وَ تُخْرِجُ الْمَیِّتَ مِنَ الْحَیِّ وَ تَرْزُقُ مَنْ تَشاءُ بِغَیْرِ حِساب