eitaa logo
فضائل‌ امیرالمومنین‌ علیه‌السلام
521 دنبال‌کننده
512 عکس
100 ویدیو
11 فایل
«ـ﷽ـ» 🚩السلام علیک یا مولای یا امیرالمومنین روحی لک الفداء 🔸قال رسول الله صلي الله عليه و آله: ذكرُ عليٍّ عبادة 📚 فضائل امیرالمومنین علیه‌السلام از منابع معتبر شیعی Admin: @ad_fazaael110
مشاهده در ایتا
دانلود
🔰 سالروز واقعه ... ✨ امام صادق علیه السلام فرمودند: 🔸إنَّ يَوْمَ النَّيْرُوزِ هُوَ الْيَوْمُ الَّذِي أَخَذَ فِيهِ النَّبِيُّ لِأَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ الْعَهْدَ بِغَدِيرِ خُمٍّ فَأَقَرُّوا لَهُ بِالْوَلَايَةِ فَطُوبَى لِمَنْ ثَبَتَ عَلَيْهَا وَ الْوَيْلُ لِمَنْ نَكَثَهَا. 🔹همانا روز نوروز همان روزی است که در آن، صلی الله علیه و آله در غدیر خم برای علیه السلام (از مسلمانان) عهد و پیمان ستاند و مردم به امیرالمؤمنین اقرار کردند؛ پس خوشا بحال کسی که بر ولایت او ثابت ماند و وای بر کسی که پیمان شکست. 📚 بحارالانوار، ج۵۶ ص۱۱۹ @fazaael110
🔰 شهر هدایت... علیه السلام فرمودند: از جدم صلی الله علیه و آله شنیدم که می‌فرمودند: ✨ إِنَّ عَلِیّاً هُوَ مَدِینَةُ هُدًی فَمَنْ دَخَلَهَا نَجَا وَ مَنْ تَخَلَّفَ عَنْهَا هَلَکَ ✨ علیه السلام شهر هدایت است، هر کس در آن داخل شود نجات می‌یابد و هر کس از آن روی گرداند هلاک می‌شود. 📚 بحارالانوار ج۴۰ ص۲۰۲ @fazaael110
🔰 داستان شگفت زن و مردی که علیه السلام نسبت بین آنها را معلوم کرد... 🔹 مرحوم ابن شهر آشوب در کتاب مناقب روایت می‌کند: 🔸 علیه السلام به وشّاء فرمودند: به محله خود برو آنجا کنار در مسجد، زن و مردی را خواهی یافت که در حال مشاجره و دعوا با هم هستند. آنها را نزد من بیاور. 🔹وشّاء گفت: به آنجا رفتم و زنی و مردی را در حال نزاع و مشاجره دیدم. گفتم: امیرمؤمنان شما را خواسته است. به راه افتادیم تا اینکه به محضر حضرت رسیدیم، 🔸 فرمودند: ای جوان! چه ارتباطی با این زن داری؟ 🔹 گفت: ای امیر مؤمنان! او را به عقد خود درآورده‌ام و مهریه اش را داده‌ام و شرعا همسر من شد، اما وقتی در شب زفاف خواستم به او نزدیک شوم او خون دید و در کار خود متحیر ماندم. 🔸 امیرالمومنین علیه السلام فرمودند: این زن بر تو حرام است و نمی توانی با او ازدواج کنی! 🔹مردم که آنجا بودند با شنیدن این سخن سر و صدایشان بلند شد و شگفت زده شدند. 🔸حضرت رو به آن زن کردند و فرمودند: مرا می‌شناسی؟ 🔹زن گفت: درباره شما چیزهایی شنیده ام، اما تا به حال از نزدیک شما را ندیده ام 🔸حضرت فرمودند: تو فلانی دختر فلانی از آل فلان هستی؟ 🔹گفت: بله به خدا سوگند راست می‌گوئی، 🔸فرمودند: تو بدون اطلاع خانواده ات و مخفیانه با فلانی ازدواج موقت کردی و از او حامله شدی و پسری به دنیا آوردی، اما از قوم و خانواده ات ترسیدی و بچه را برداشتی و شب از شهر خارج شدی تا اینکه به بیابانی خالی از سکنه رسیدی و بچه را بر روی زمین گذاشتی و قصد رفتن کردی، اما دلت به حال او سوخت و طاقت نیاوردی و برگشتی و او را بغل گردی سپس بار دیگر خواستی که او را دور بیندازی تا اینکه گریه کرد و از رسوائی ترسیدی. سگها سر رسیدند و شروع به پارس کردن کردند. ترسیدی و فرار کردی. یکی از سگ‌ها به طرف بچه ات رفت و شروع به بوییدن او کرد. به خاطر بوی بدی که بچه داشت خواست که او را گاز بگیرد که تو در این هنگام به خاطر ترحم بر بچه و دور کردن سگ سنگی را به طرف او پرتاب کردی اما سنگ به سگ برخورد نکرد و سر بچه را شکست و به گریه افتاد و تو ترسیدی که صبح فرا رسد و رسوا شوی. آنجا را ترک کردی در حالی که قلبت سرشار از نگرانی و اضطراب بود. در آن هنگام دستانت را به نشانه دعا به طرف آسمان بلند کردی و گفتی: ای حفظ کننده امانت ها! امانت من را هم حفظ کن. 🔹زن گفت: بله سوگند به خدا تمام آنچه که می‌فرمایی عین حقیقت است. از این سخنانت در حیرت مانده ام. 🔸حضرت دستور داد تا آن مرد را صدا زنند. مرد آمد، فرمودند: حجاب را از پیشانیت بردار. وقتی پیشانیش نمایان شد، امیرمؤمنان علیه السلام به آن زن گفت: این همان شکستگی است که در سر فرزندت به وجود آمد. این مرد همان پسری است که در بیابان تنها گذاشتی خداوند متعال با دعائی که خواندی او را حفظ کرد و با نشانه ای که به او نشان داد اجازه نداد با تو همبستر شود. شکر خداوند را به خاطر این لطفی که به تو کرد به جای آور. 📚 مناقب آل ابی طالب ج۲ ص۲۶۶ @fazaael110
فضائل‌ امیرالمومنین‌ علیه‌السلام
🔰 داستان شگفت زن و مردی که #امیرالمومنین علیه السلام نسبت بین آنها را معلوم کرد... 🔹 مرحوم ابن شهر
این ایام، ایام سالگرد وفات علامه ابن شهر آشوب مازندرانی است. ایشان در شب جمعه ۲۲ شعبان سال ۵۸۸ هجری قمری از دنیا رفتند. به روح ایشان و همه علمای ربانی صلواتی هدیه کنیم. اللهم صل علی محمد و آل محمد
«ـ﷽ـ» 🔰 حیله و نیرنگ به خودِ حیله‌گر بر می‌گردد... ❗️توطئه ابوسفیان و فرزندش بر علیه صلوات الله علیه... ✍ مرحوم ابن شهرآشوب در کتاب مناقب روایت می‌کند: 🔹حنظله پسر ابوسفیان، عُمیر بن وائل ثقفی را تطمیع کرد که نزد حضرت علیه السلام برود و به دروغ ادعا کند هشتاد مثقال طلا نزد صلی الله علیه و آله امانت گذاشته بوده و بگوید: حال که از مکه گریخته و تو وکیل او هستی آن را بازگردان. و به او گفت اگر علی از تو شاهد خواست ما گروه قریش برای تو شهادت خواهیم داد و برای این کار صد مثقال طلا به عنوان پاداش به او دادند که از جمله آن ها: گردنبندی بود از آنِ هند که به تنهایی ده مثقال طلا وزن داشت. 🔹عمیر نزد امیرالمومنین علیه السلام رفت و از آن حضرت مطالبه امانت کرد. ✨ حضرت تمام امانت‌ها را نگاه کرد اما سپرده ای به نام عمیر ندید و فهمید که وی دروغ می‌گوید پس او را موعظه نمود تا از ادعایش دست بردارد ولی آن همه پند و اندرز سودی نداشت و عمیر همچنان به گفته خود ثابت بود و می‌گفت من بر ادعای خویش گواهانی از قریش دارم که آنان برایم گواهی می‌دهند مانند: ابو جهل، عکرمه، عقبة بن ابی معیط، ابوسفیان و حنظله. ✨ امیرالمومنین علیه السلام فرمود: این نیرنگی است که ضرر آن به تدبیر کننده اش بر می‌گردد و آن گاه دستور داد همه شهود در خانه کعبه نشینند و به عمیر رو کرده و فرمود: اکنون بگو بدانم در چه وقتی امانتت را به پیامبر تسلیم نمودی؟ گفت: نزدیکی ظهر بود که آن را به حضرت تحویل دادم و او آن را از دستم گرفت و به غلام خود داد. ✨ سپس ابو جهل را به حضور طلبید و پرسش‌های عمیر را از او پرسید ولی ابو جهل گفت: مرا حاجتی به پاسخ گفتن نیست. ✨ سپس ابوسفیان را به نزد خویش خواند و همان سؤالات را از او پرسید. ابوسفیان گفت: نزدیک غروب بود که عمیر امانتش را تسلیم محمد کرد و او مال را از او گرفت و در آستین خود قرار داد. ✨ پس حنظله را به محضر خود فرا خواند و چگونگی را از او پرسش نمود. حنظله گفت به خاطر دارم که آفتاب در وسط آسمان بود که عمیر ودیعه را به محمد تسلیم داشت و او امانت را در پیش رو گذاشت تا وقتی که خواست برخیزد آن را به همراه خود برد. ✨ سپس عقبه را احضار کرد و این بار از او سؤال نمود. وی گفت: به هنگام عصر بود که عمیر امانتش را تحویل محمد داد و او فورا آن امانت را به خانه اش برد. ✨ پس از او عکرمه را طلب کرد و سؤالات را از او پرسید، عکرمه گفت اول روز بود که عمیر امانت را به محمد تحویل داد و او آن را گرفت و فورا به خانه علیها‌السلام فرستاد! ✨ آنگاه حضرت به عمیر رو کرد و فرمود: چرا رنگ صورتت زرد شده و حالتت دگرگون گشته است. 🔹عمیر گفت الان حقیقت را به شما خواهم گفت، زیرا شخص حیله‌گر رستگار نخواهد شد. به خدا سوگند من هرگز امانتی نزد محمد نداشتم و تنها عامل محرک من حنظله و ابوسفیان بودند و این دینارهای ایشان است و در میان آنها گردنبند هند است که مُهر هند بر آن‌ها نقش بسته است. ✨ سپس امیرمؤمنان علیه السلام فرمود: بیاورید شمشیری را که در گوشه خانه پنهان است. شمشیر را آوردند. حضرت شمشیر را به دست گرفت و به حاضرین نشان داد و فرمود: آیا این شمشیر را می‌شناسید؟ گفتند: آری این شمشیر حنظله می‌باشد. ابو سفیان گفت: این شمشیر از حنظله سرقت شده است. ✨ امیرمؤمنان علیه السلام به او فرمود: اگر راست می‌گویی غلام سیاه تو «مهلع» چه کرد؟ ابوسفیان گفت او فعلا برای ماموریتی به طائف رفته است. ✨ آن حضرت فرمود: ای کاش می‌آمد و تو یک بار دیگر او را می‌دیدی و اگر راست می‌گویی او را احضار کن تا بیاید! ابو سفیان خاموش شد و سخنی نگفت، ✨ سپس آن حضرت به ده نفر از غلامان اشراف قریش فرمود تا محلی که ایشان تعیین کرد را حفر نمایند. چون آنجا را حفر کردند ناگهان با جسد «مهلع» رو به رو شدند. حضرت فرمود: آن را بیرون بیاورید. جسد را بیرون آوردند و به طرف خانه کعبه حمل کردند. مردم از سبب قتلش از آن حضرت پرسیدند. ✨ امیرمؤمنان علیه السلام فرمود: ابو سفیان و پسرش این غلام را تطمیع کرده و پاداش کشتن مرا آزادیش قرار دادند و او را بر این کار تشویق کردند تا اینکه در راهی برایم کمین کرد و به ناگاه بر من حمله نمود، من هم مهلتش ندادم و گردنش را زدم و شمشیرش را گرفتم! و چون نیرنگ آنان این بار به جایی نرسید خواستند بار دیگر حیله ای به کار برند و این بار دست به دامان عمیر شدند. 🔹 عمیر در آن هنگام گفت: أشهد أن لا الله الا الله و أشهد أن محمد رسول الله [و مسلمان شد]. 📚 مناقب آل ابی طالب ج۲ ص۳۵۲ @fazaael110
🔰 امامت، مسیر شناخت خداوند... 💠‌ ابوحمزه ثمالی می گويد: علیه السلام به من فرمودند: 💠 إِنَّمَا یَعْبُدُ الله مَنْ یَعْرِفُ الله فَأَمَّا مَنْ لَا یَعْرِفُ الله فَإِنَّمَا یَعْبُدُهُ هَکَذَا ضَلَالًا 🔹خدا را فقط كسى پرستد كه او را بشناسد و اما كسى كه خدا را نشناسد، او را اين گونه [مانند مخالفین] گمراهانه می‌پرستد ⁉️ عرض كردم: قربانت گردم، معرفت خدا چيست؟ 💠 قَالَ: تَصْدِیقُ الله عَزَّ وَ جَلَّ وَ تَصْدِیقُ رَسُولِه وَ مُوَالاةُ عَلِیٍّ وَ الِائْتِمَامُ بِهِ وَ بِأَئِمَّةِ الْهُدَی وَ الْبَرَاءَةُ إِلَی الله عَزَّ وَ جَلَّ مِنْ عَدُوِّهِمْ هَکَذَا یُعْرَفُ الله عَزَّ وَ جَلَّ. 🔹 حضرت فرمودند: تصدیق و قبول داشتن خداى عز و جل و پيغمبرش صلوات الله علیه و آله و قبول علیه‌السلام و امامت او و ائمه هدى علیهم‌السلام و بيزارى جستن به سوی خداى عز و جل از دشمن ايشان؛ اين چنين خداى عز و جل شناخته می ‏شود 📚 کافی، ج۱، ص۱۸۰ @fazaael110
«ـ﷽ـ» 🔰 فرشتگانی بیشتر از فرشتگان موکل بر قطرات باران... صلی الله علیه و آله در مورد آیه ۲۲ سوره بقره《وَ أَنْزَلَ مِنَ اَلسَّمٰاءِ مٰاءً》{و از آسمان آبی فرو فرستاد} فرمودند: 💠 يَعْنِي اَلْمَطَرُ يَنْزِلُ مَعَ كُلِّ قَطْرَةٍ مَلَكٌ يَضَعُهَا فِي مَوْضِعِهَا اَلَّذِي يَأْمُرُهُ بِهِ رَبُّهُ عَزَّ وَ جَلَّ 💠 فَعَجِبُوا مِنْ ذَلِكَ 🔹 مقصود از ماء(آب)، باران است، که با هر قطره‌ای از آن فرشته‌ای نازل می‌شود تا آن قطره را در محلی که پروردگارش به او امر می‌کند، قرار دهد. 🔹اصحاب از این مطلب(که هر قطره باران یک فرشته موکل دارد) تعجب کردند. 💠 فَقَالَ رَسُولُ اَلله صَلَّى اَلله عَلَيْهِ وَ آلِهِ: أَ وَ تَسْتَكْثِرُونَ عَدَدَ هَؤُلاَءِ؟! 💠 أَنَّ عَدَدَ اَلْمَلاَئِكَةِ اَلْمُسْتَغْفِرِينَ لِمُحِبِّي عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ أَكْثَرُ مِنْ عَدَدِ هَؤُلاَءِ وَ أَنَّ عَدَدَ اَلْمَلاَئِكَةِ اَللاَّعِنِينَ لِمُبْغِضِيهِ أَكْثَرُ مِنْ عَدَدِ هَؤُلاَءِ 🔹 رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند: آیا این تعداد از فرشتگان را بسیار می‌پندارید؟! 🔹[بدانید که] تعداد فرشتگان استغفار کننده برای محبان و دوستداران بیشتر از آنهاست و همچنین تعداد فرشتگان لعنت‌کننده و نفرین‌کننده بر دشمان آن‌حضرت نیز از تعداد آن فرشتگان بیشتر است‌. 📚 تاویل الآیات ص۴۱ @fazaael110
🌙 حلول ماه مبارک رمضان، ماه معرفت، عبادت و بندگی، ماه نزول قرآن و ضیافت بیکران الهی، مبارک باد. 🤲 دعای امیرالمومنین صلوات الله علیه در هنگام دیدن هلال ماه رمضان: 🤲اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ خَیْرَ هَذَا الشَّهْرِ وَ فَتْحَهُ وَ نُورَهُ وَ نَصْرَهُ وَ بَرَکَتَهُ وَ طَهُورَهُ وَ رِزْقَهُ وَ أَسْأَلُکَ خَیْرَ مَا فِیهِ وَ خَیْرَ مَا بَعْدَهُ وَ أَعُوذُ بِکَ مِنْ شَرِّ مَا فِیهِ وَ شَرِّ مَا بَعْدَهُ اللَّهُمَّ أَدْخِلْهُ عَلَیْنَا بِالْأَمْنِ وَ الْإِیمَانِ وَ السَّلَامَةِ وَ الْإِسْلَامِ وَ الْبَرَکَةِ وَ التَّوْفِیقِ لِمَا تُحِبُّ وَ تَرْضَی. 📚 کافی ج۴ ص۷۶ @fazaael110
«ـ﷽ـ» 🔰 اسلام آوردن راهب با دیدن معجزه علیه السلام.... 💠 ابن سعيد عقيصا مى گويد: با عليه السّلام به طرف مى رفتيم وقتى از گذشتيم فرمود: «اينجا محل شهادت و ياران اوست». 💠 سپس رفتيم تا اينكه رسيديم به صومعه راهبى. مردم از تشنگى شكايت كردند و به على عليه السّلام گفتند: چرا تو راهى را انتخاب كردى كه در آن آب نيست و از نزديكى فرات نرفتى؟ 💠 على عليه السّلام نزديك صومعه راهب رفت و گفت: «آيا در اين نزديكى آب هست؟ ».  راهب گفت: نه. پس لجام اسبش را برگرداند و در شنزارى فرود آمد.  💠 و به همراهان دستور داد كه آنجا را حفر نمايند. آنان نيز كندند و به سنگ سفيدى رسيدند كه سيصد مرد اجتماع نمودند اما نتوانستند آن را حركت دهند. 💠 حضرت فرمود: «كنار برويد، اين كار من است. سپس دست راستش را زير سنگ برد و آن را بيرون آورد و به زمين گذاشت و از زير آن آب زلالى بيرون آمد و يارانش خوردند و سير شدند و مشكهاى خود را پر كردند و سپس سنگ را به جاى خود گذاشت و شنها را روى آن ريخت و مثل اول شد» 💠 راهب (با دیدن این صحنه) آمد و اسلام آورد و گفت: پدرم از زبان جدّش كه از حواريون عليه السّلام بود به من خبر داده بود كه در زير اين شنها چشمه آبى پنهان است و فقط و او مى توانند آن را استخراج كنند. 💠 آنگاه به امیرالمومنین علیه السلام گفت: مى توانم همراه تو باشم؟ حضرت فرمود: ملازم من باش و او را دعا كرد. 💠 راهب در «ليلة الهرير» شهيد شد. حضرت با دست خود او را دفن كرد و فرمود: «مثل اينكه مكان او را در بهشت مى بينم و درجه اش را كه خدا گرامى داشته است» 📚 بحارالانوار ج ۳۳ ص ۴۱ @fazaael110
«ـ﷽ـ» 🤲 دعای صلوات الله علیه به هنگام افطار در ماه مبارک رمضان: ✨ بِسْمِ الله اَللّهُمَّ لَکَ صُمْنا، وَ عَلی رِزْقِکَ اَفْطَرْنا، فَتَقَبَّلْهُ مِنّا اِنَّکَ اَنْتَ السَّمیعُ الْعَلیمُ. ✨ در روایت دیگری آمده که اینگونه دعا می‌کردند: اَللّهُمَّ لَکَ صُمْنا، وَ عَلی رِزْقِکَ اَفْطَرْنا، فَتَقَبَّلْ مِنّا. ذَهَبَ الظَّمَأْ، وَ ابْتَلَّتِ الْعُرُوقُ، وَ بَقِیَ الاَْجْرُ اِنْ شاءَ الله تَعالی 📚 صحیفه علویه، ص۴۲۹ @fazaael110
«ـ﷽ـ» 🔰 علی خیر البشر ... 📜 این روایت بین عامه و خاصه معروف است و مرحوم شیخ صدوق در کتاب امالی آن را با چند سند مختلف نقل می کند: 💠 حذیفه از صلی الله علیه و آله نقل می کند که حضرت فرمودند: «علی بن ابی طالب خیر البشر و من ابی فقد کفر» بهترینِ انسانهاست و هرکس نپذیرد کافر شده است. ‼️حتما مادرش مشکل داشته: 💠 ابوزبیر مکی می گوید جابر را دیدم عصاکشان در کوچه و محافل انصار میگردید و مى گفت: «على خیر البشر است هر که قبول نکند کافر است. اى گروه انصار، فرزندان خود را به دوستى تربیت کنید، هر که قبول نکرد نگاه به مادرش کنید که حتما مشکلی داشته است!» ‼️جز کافر کسی در این مطلب شک نمی کند: 💠 از پدران بزرگوارشان از صلوات الله علیهم اجمعین نقل می کنند که صلی الله علیه و آله به من فرمودند: «انت خیر البشر و لا یشک فیه الّا کافر» «تو خیر البشری و جز کافر کسی در این مطلب شک نمیکند» 📚 امالی شیخ صدوق ، مجلس ۱۸ حدیث ۵ ، ۶ و ۷ _ ص ۷۶ ‼️ استفاده از این ذکر برای برکت غذا: 💠 مرحوم آیت الله بهجت نقل می کند: مرحوم میرزای نوری در سامرا دستور فرموده بود برای دو شبِ پنجشنبه و جمعه، صد نفر از طلاب را دعوت کنند،(یعنی ۵۰ نفر شب اول و ۵۰ نفر شب دوم) ولی اشتباهاً همه صد نفر را برای یک شب دعوت کرده بودند، و غذا به اندازه پنجاه نفر تدارک دیده بودند؛ لذا به خانه مرحوم آخوند ملا فتح‌علی سلطان آبادی رفتند و ایشان را از ماجرا باخبر نمودند. ایشان فرموده بودند: سر دیگ غذا را بر ندارید، تا من بیایم. قبل از کشیدن غذا ایشان حاضر شد، پارچه آب نخورده‌ای را مطالبه نمود و روی دیگ گذاشت و سه مرتبه دست را روی آن به طرف چپ و راست حرکت داد و گفت: «عَلِی خَیرُ الْبَشَرِ، وَ مَنْ أَبی فَقَدْ کفَر؛ علی بهترین انسان است، هرکس این را نپذیرد، قطعاً کافر است». سپس غذای داخل دیگ را کشید و به همه صد نفر رسید! 📚 در محضر بهجت، ج۲، ص۱۲۶ eitaa.com/fazaael110