لطفاً به دقت گوش کنید

مولودی خوانی ذاکر خوش نوای اهلبیت عصمت و طهارت (علیهم السّلام) آقای حاج شهروز حبیبی بمناسبت میلاد مسعود حضرت صدّیقه طاهره ، فاطمه زهرا (سلام الله علیها)

فدای نام مهدی(عجّ ا...) من کمترین غلام تو یا صاحب الزّمان         جانم فدای نام تو ؛ یا صاحب الزّمان هستم به بزم کسب معارف به ذات حق            دلبسـته کلام تو ؛ یا صاحب الزّمان بعد از نماز ظهر و سحر ؛ عصر و مغربین     از جان دهم سلامِ تو ؛ یا صاحب الزّمان شیعه برای امر فرج می کند دعـا       دارد به دل پیام تو ؛ یا صاحب الزّمان داغ فراق تو به دلِ عاشقان نشست         شادم کند قیام تو ؛ یا صاحب الزّمان لایق نباشد آنکه نشیند کسی به دهر           بر مسندِ مقامِ تو ؛ یا صاحب الزّمان برگرد ای یگانه دوران ؛ چو یاریِ       مظلوم شد مرام تو ؛ یا صاحب الزّمان کی گیرد از تنِ همه ظالمان دهر        سَر ؟ تیغ إنتقام تو ؛ یا صاحب الزّمان در حسرتِ قیام ؛ بنالَد به روزگار         شمشیرِ در نیامِ تو ؛ یا صاحب الزّمان ای آنکه  انتقامِ دَمِ شاه کربلا         فکرِ عَلَی الدَّوامِ تو ؛ یا صاحب الزّمان (فضلی) ببارد اشک دو دیده قسم به حق         در حسرت زمام تو ؛ یا صاحب الزّمان  

تضمین غزل زیبای سعدی ، خطاب به محضر حضرت ولیّ عصر (أَرواحُنا لِتُرابِ مَقدَمِهِ الفِداء) چون مرغ پرشکسته چو بی بال و بی پریم پروانه وار یا چو محرّق در آذریم در این جهان فانی و دون ای شه کریم ((بگذار تا مقابل روی تو بگذریم دزدیده در شمایل خوب تو بنگریم)) هستیم چون ز هجر رخ یار دربدر یا عامل فراق وی و عمر ما هدر دارم ز دشمنان تو ای یار الحذر ((شوق است در جدایی و جور است در نظر هم جور به که طاقت شوقت نیاوریم)) جانا نگاه ما به لب نکته دان توست در این جهان وظیفه ما حفظ جان توست در پشت پرده أَینَ ؟ ندانم مکان توست ((روی ار به روی ما نکنی حکم از آن توست بازآ که روی در قدمانت بگستریم)) گشتیم ما ز فرقت دلدار ؛ دلفکار از بهر دیدنش به جهانیم ؛ بیقرار یابن الحسن بغیر توأم نیست هیچ کار ((ما را سریست با تو که گر خلق روزگار دشمن شوند و سر برود هم بر آن سریم)) از بَعضِ خویش خویش ترند اهل عشق من بر قلب خصم نیشتر اند اهل عشق من در کیش ؛ پاک کیش ترند اهل عشق من ((گفتی ز خاک بیشترند اهل عشق من از خاک بیشتر نه که از خاک کمتریم)) هرگز مباد بُعد من از تو به یک وجب یا باد اگر ؛ ز کوتهی ماست نی عجب در محضریم یا نه؟! ؛ ندانیم ای عجب ((ما با توایم و با تو نه‌ایم اینت بلعجب در حلقه‌ایم با تو و چون حلقه بر دریم)) هرگز صدا نمی شنویم از تو ای عجب تا کی دگر جدا بشویم از تو ای عجب در حسرتیم تا بِشَویم از تو ؛ ای عجب ((نه بوی مهر می‌شنویم از تو ای عجب نه روی آن که مهر دگر کس بپروریم)) بلبل حزین ز سوختن باغ و بوستان آتش فکنده فاصله در بین دوستان اذنی بده که تا بشوم خاکبوستان ((از دشمنان برند شکایت به دوستان چون دوست دشمن است شکایت کجا بریم)) ای بی کسان جامعه را چون تو یار و کَس بنما مرا رها تو ز قید هوی ؛ هوس من که توان ندارم و افتادم از نفس ((ما خود نمی‌رویم دوان در قفای کس آن می‌برد که ما به کمند وی اندریم)) اهل جهان چو در ره دین جمله دَرهَمند یاران با وفای تو در جامعه کم اند (فضلی) بگو که شیعه بدون تو در غم اند ((سعدی تو کیستی که در این حلقه کمند چندان فتاده ‌اند که ما صید لاغریم))   تاریخ إنشاد : پنجشنبه ؛ ۱۳۹۸/۰۳/۳۰