eitaa logo
دیوان فضل
271 دنبال‌کننده
306 عکس
244 ویدیو
20 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از °•○☆فضل الهی☆○•°
1.15M
هدایت شده از °•○☆فضل الهی☆○•°
شب جمعه شب کربلا باصدای فضل الهی
❤️❤️❤️❤️❤️❤️ آن روز كه به داغِ غمت مبتلا شديم دل خون تر از شقايق دشتِ بلا شديم ما يادمان كه نيست ولي راستي حسين با درد غربت تو كجا آشنا شديم؟! ممنون از اينكه آمدي آقاي ما شدي ممنون از اينكه نوكر اين خانه ما شديم شكرِ خدا كه فاطمه ما را خريده است شكر خدا كه خرج بساط شما شديم غربت سراي ماست عزاخانه ي شما با گريه بر تو بود عزيز خدا شديم ما را خدا به عشق تو مي بخشد عاقبت ما عاقبت به خيرِ تو در روضه ها شديم گم می شویم تا که تو پیدایمان کنی نوکر شدیم تا که تو آقایمان کنی شاید دلت به حال دل ما بسوزد و فکری برای روز مبادایمان کنی ما یک برات کرب و بلا لای پوشه ایم ساکت نشسته ایم تو امضایمان کنی چیزی ز شاه بودن تو کم نمیشود در بین نوکرانت اگر جایمان کنی ما را هدف ز نوکری ترفیع رتبه نیست مجنون نمیشویم که لیلایمان کنی چندیست مرده ام ز انفاس قدسیت اصلا بعید نیست مسیحایمان کنی حتی غزل تغزلتان را بیان نکرد باید عنایتی به غزلهایمان کنی بی جذبه ی عصا که به جایی نمیرسم یک جذبه کن که حضرت موسایمان کن 🔸شاعر: ____ ناشر: فضل الهی
حملهٔ این روزها به خانه حضرت علی علیه السلام @fazlll دیوان اشعار محمد اسماعیل فضل الهی آفرینش ز دولت زهراست کعبه مات عبادت زهراست نخل های فدک که چیزی نیست دوجهان ملک حضرت زهراست همه خدمت گذار فضه شدند فضه اما به خدمت زهراست پدرش هم که رفت تا معراج شک ندارم به دعوت زهراست گرچه با آب روزه اش وا شد نان عالم ز برکت زهراست زهد اورا ببین که کهنه حصیر بالش استراحت زهراست فاطمه در حمایت علی است و علی در حمایت زهراست "طاعت مفترض" که میخوانیم در حقیقت اطاعت زهراست ولی امر ماست مثل علی شیعه دینش ولایت زهراست شرح و تفسیر داده مادر را عمر زینب روایت زهراست راضیه عالمه اغیثینی مادرم فاطمه اغیثینی شاعر:
@fazlll دیوان اشعار محمد اسماعیل فضل الهی @fazlll ببار رحمت خود را، هميشه بارانی دلم هوای تو كرده خودت كه ميدانی دو ماه گريه برای مصیبت تو کم‌ است چه ميشود كه هميشه مرا بگريانی به هر محله كه رفتم به چشم خود ديدم نداشت غير در خانه ی تو خواهانی تو را به جان عزيزت بيا از اين خانه مرا جدا مكن آنی و كمتر از آنی غريبه نيست كسی كه غريبه مي آيد چه زود ميشود اينجا كسی خودمانی مقابل حرم تو مسيحی افتاده كه نيست شرط حسينی شدن مسلمانی نگاه تو به سياهی جُون قيمت داد گران شدند غلامان تو به ارزانی به درد تو كه نخوردم اگرچه ميدانم ولي به كار می آيم برای دربانی دوباره آمده اند و دوباره جا ماندم نميشود كه مرا زائرت بگردانی؟ چرا لباس تو را از تنت در آوردند كه اينچنين ته اين قتلگاه عريانی شعر از گروه
@fazlll دیوان اشعار محمد اسماعیل فضل الهی چشم کویر لایق دریا نمی شود دنیایمان بدون تو زیبا نمی شود آقا ببین که غصه و درد نبودنت درجام صبرِ منتظرت جا نمی‌شود دنیا پر از تهاجم و بیداد و فتنه است دردی چنین که بی تو مداوا نمی‌شود حتی اگر شده یکروز قبل از آن "یومُ الوعید" بی تو که برپا نمیشود دلخوش به یک نگاه پر از مهر و رأفتم چشمم بدون روی تو بینا نمی شود رویای صبح صادق و فجر سپید وصل جز در شب وصالِ تو معنا نمی شود تکلیف قلب خسته مجنون بگو که چیست؟ شوریده بهر او دل لیلا نمی شود؟ گمگشته ی دیار غریبی و بی کسی جز با نگاه مهر تو پیدا نمی شود عشق تو از تمام جهان بس بُود مرا همراه و هم نوای تو، تنها نمی شود دیگر چگونه وصل تو را آرزو کنم گل زخمه های عشق که حاشا نمی شود "بالای تخت یوسف کنعان نوشته اند هر یوسفی که یوسف زهرا نمی شود" شاعر:
گرچه فقط بی آبرویی کرده ام باز مولای من لطفی کن و دورم نینداز عمر مرا وقف اباصالح نوشتند در به درت بودم گل نرگس از آغاز سائل رسیده، تشنه ی احسان و جود است دریای لطفت را نما ای یار ابراز ظرف دلم محبوس دنیا شد ولی باز با یک دعایت می شود قفل دلم باز خالی است دستانم، چه سازم در قیامت بی توشه ی اعمال صالح، بی پس انداز دارایی ام اشک است، شاید این عنایت سازد مرا در دیده ی زهرا سرافراز روضه بخوان از ماجرای داغ مادر از قتل محسن، پشت در، ای محرم راز در وصف در، در وصف میخ در، چه گویم؟! در سنگدل، در بی حیا، مسمار لجباز آخر چه آمد بر سرِ زهرا که دیگر با بال زخمی بود تنها فکر پرواز شاعر:
@fazlll دیوان فضل فوج مَلَک دُور و بَرَش دارد نگارم هفت آسمان زیر پرش دارد نگارم باید تمام عرشیان چاوش بخوانند تاج ولایت بر سَرَش دارد نگارم صبر علی ، روی حسن ، خوی حسینی خُلقی چو جدّ اطهرش دارد نگارم نامی دِگر از حاتمِ طاعی نمانده است از بس گدا در محضرش دارد نگارم حتّی منِ پیمان شکن را هم دعاگوست الحق که ارث از مادرش دارد نگارم از اولّ غیبت به شیعه بوده معلوم فکری برای آخرش دارد نگارم یعنی به سر فکر تقاص خون جدّ و شش ماههِ طفلِ پرپرش دارد نگارم وقتِ فرج شمشیر حیدر را به دستی قرآن به دستِ دیگرش دارد نگارم @گ کوری چشم دشمنان لطفی مداوم بر این نظام و رهبرش دارد نگارم ما در پیِ دیدارِ رویِ یار هستیم از غَمزه ی چشمان او بیمار هستیم شاعر: دیوان اشعار محمد اسماعیل فضل الهی @fazlll
هدایت شده از دیوان فضل
@fazlll دیوان فضل فوج مَلَک دُور و بَرَش دارد نگارم هفت آسمان زیر پرش دارد نگارم باید تمام عرشیان چاوش بخوانند تاج ولایت بر سَرَش دارد نگارم صبر علی ، روی حسن ، خوی حسینی خُلقی چو جدّ اطهرش دارد نگارم نامی دِگر از حاتمِ طاعی نمانده است از بس گدا در محضرش دارد نگارم حتّی منِ پیمان شکن را هم دعاگوست الحق که ارث از مادرش دارد نگارم از اولّ غیبت به شیعه بوده معلوم فکری برای آخرش دارد نگارم یعنی به سر فکر تقاص خون جدّ و شش ماههِ طفلِ پرپرش دارد نگارم وقتِ فرج شمشیر حیدر را به دستی قرآن به دستِ دیگرش دارد نگارم @گ کوری چشم دشمنان لطفی مداوم بر این نظام و رهبرش دارد نگارم ما در پیِ دیدارِ رویِ یار هستیم از غَمزه ی چشمان او بیمار هستیم شاعر: دیوان اشعار محمد اسماعیل فضل الهی @fazlll
@fazlll دیوان اشعار محمد اسماعیل فضل الهی تاج امامت است به روی سر شما خیل ملائکند به دور و بر شما قربان چهره ات که تجلی مصطفاست قربان آن صلابت چون حیدر شما ای کاش صبح روز ظهورت صدا کنند نام مرا عزیز خدا؛ یاور شما در زیر طاق صحن گوهرشاد حاضر است از بهر خطبه خوانی تان منبر شما نفرین فاطمه شده صدشکر مستجاب لبخند آمده به لب مادر شما آقا دعا کنید که در زندگی مان باشیم ای ذخیرۀ حق یاور شما ای چشمۀ زلال الهی ظهور کن ماتشنه ایم، تشنه لب کوثر شما فرموده ای که الگوی من مادر من است با این حساب فاطمه شد رهبر شما کی ریشه کن کنی تو تبار یهود را ای جان فدای طنتنه ء خیبر شما بیرون بکش زخاک دوتا غاصب فدک این انتقام گشته به حق باور شما روز ظهور نعره زنی جدی الحسین کرببلاست چون هدف آخر شما شاعر:
وداع با پیکر استاد موید امشب ساعت ۸ منزل ایشان بلوار فاطمیه
1_1521721730.mp3
12.41M
مولودی امام زمان عجل الله فرجه « از شوق میمیرم اگه ... » جشن ميلاد امام زمان عليه السلام @fazlll دیوان اشعار محمد اسماعیل فضل الهی
ثابت شده درعالم این که. دین اسلام کاملترین دین وعداوت بی نتیجه است اسلام مدیون محمد ..بود. و. حیدر حامی این دین ثروت پاک خدیجه است شاعر: @fazlll دیوان اشعار محمد اسماعیل فضل الهی مشهدالرضا کرامت پیشه ای بی مثل و بی مانند می آید که باران تا ابد پشت سرش یک بند می آید کسی که نسل او را می شناسد، خوب می داند که او تنها نه با شمشیر، با لبخند می آید همان تیغی که برقش می شکافد قلب ظلمت را همان دستی که ما را می دهد پیوند می آید همه تقویم ها را گشته ام، میلادی و هجری نمی داند کسی او چندِ چندِ چند می آید جهان می ایستد با هرچه دارد روبروی او زمان می ایستد، بوی خوش اسفند می آید ولی الله، عین الله، سیف الله، نورالله علی را گرچه بعضی بر نمی تابند، می آید بله! آن آیت اللهی که بعضی خشک مذهب ها برای بیعت با او نمی آیند می آید برای یک سلام ساده تمرین کرده ام عمری ولی می دانم آخر هم زبانم بند می آید بخوان شاعر! نگو این شعربافی در خور او نیست کلاف ما به چشم یوسف ارزشمند می آید به در می گویم این را تا که شاید بشنود دیوار به پهلوی کبود مادرم سوگند... می آید 🔸شاعر: ___________________ 🔹 ناشر: _فضل الهی
1_1246191112.mp3
6.19M
🌸 (ص) 💐عزیز عالم اومده 💐 شرف آدم اومده 🎤 👏 @fazlll دیوان اشعار محمد اسماعیل فضل الهی
میلادیه پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله زیباترین پدیده وقتی که آمدی به تو هستی سلام کرد هفت آسمان به پاس قدومت قیام کرد گفتند سقف طاق مدائن شکست خورد گفتم که لب گشود و حضورت سلام کرد نورت به صحن معبد زرتشتیان رسید آتشکده خموش شد و احترام کرد جبریل ازآسمان به حضورت رسید وگفت باید به خاک مقدم تو استلام کرد صبح ظهور نور تورا آفریده گار زیباترین پدیدة تاریخ نام کرد ای چشمة حیات به پاس تو ذوالجلال برتشنگان رحمت خود می به جام کرد تنها خدا به مکه نبخشید آبرو شهرمدینه را زتو دارالسّلام کرد نامت مقّدس است وبه تصریح کردگا باید به نام اطهر تو احترام کرد جز در وجود قدسیت این قدر راز و وحی درسینة کدام رسول ازدحام کرد درپیش سیل فتنه، کدامین پیامبر این قدر بهر دین خدا اهتمام کرد بعد از تو خاندان شریف حریم وحی اسلام را برای ابد مُستدام کرد شیرین نبود شعر «وفایی»وطبع را باگفتن مدیح تو شیرین کلام کرد @fazlll دیوان اشعار محمد اسماعیل فضل الهی
هدایت شده از °•○☆فضل الهی☆○•°
چهارده نذر نام بلندش بر شب قدسی آسمان محمد بر نفس گرم آستان محمد بر شکن زلف دلستان محمد بر دل عشاق بی نشان محمد یا که قسم بر خودش به جان محمد نام علی هست در اذانِ محمد آمده با جلوه تمامی اسماء آمده صاحب مقام سوره‌ی اسراء کعبه موسی شده است قبله‌ی ترسا ریخته قبل تشرفش به مصلی کنگره‌های بلند سنگی کسرا آی زمین آمده زمان محمد نور ازل ، عقل کل و صادر اول اوست کتاب مبین ، ظهور مفصل بر همه‌ی انبیاست مَرجع و مُرسل بر همه ماسواست اقدم و افضل تا به ابد بین خلق اعلم و اعقل هست جهان  نقطه‌ی جهان محمد شمس برآورده است در شب بطحا دامن مادربزرگِ حضرت زهرا مادر او آمنه است ، خم شده اما بوسه زند تا به دست اُمِ‌ابیها این نفَس فا‌طمه است  و قبله‌ی مولا ای به فدای دو جاودان  محمد جلوه حق با خودش که مشتبه آمد حضرت خورشید مکه شامگه آمد زلف به غارت گشود با سپه آمد شام غم و جهل رفت و مِهر و مه آمد نور یکی بود و جلوه‌ی چهارده آمد چهارده آینه آمد از کران محمد دست به دامان توست اینهمه دستان هست غبارت به چشم باده پرستان حیف که خاکِ تو هست مامن پَستان کاش دعایی کنی به حرمت مستان تاکه شود این عربستان حسنستان ناب ببینیم تا نشان محمد ای جلواتت همه جمال حسینت ارث تو شد هیبت و جلال حسینت خورده گره حال تو به حال حسینت خون دل عاشقان حلال حسینت نیست در این سر بجز خیال حسینت   جان به فدای حسین جانِ محمد نور خدا را ببین به رغم منافق پُر شده عالم از این شمیم شقایق گفت فقط جعفری است مذهب عاشق می‌شکفد شیعه از صراحت صادق هست علی بر لبت تمام دقائق کوری چشمانِ دشمنان محمد ناله‌ی من تا انا  سائلکم شد بارِ گناهم کنار لطف تو گم شد قمست ما کاظمین و مشهد و قم شد مستی ما شد فزون نوبت خُم شد این صلوات و سلام چهاردهم شد باد مبارک به  خاندان محمد شاعر: 🚩 ایران قوی این قوم، مرامش علوی بوده همیشه از بسکه علی گفته، قوی بوده همیشه ترک و لر و کرد و عرب و شیعه و سنّی در دین محمّد اخوی بوده همیشه با مغزِ جوان دشمنی‌اش دست خودش نیست ضحّاک، پی مغزجَوی بوده همیشه! هشدار که افراط به تفریط می‌افتد با تندروی کندروی بوده همیشه دعوا سر بنزین و حجاب و صف نان نیست دعوا سر ایران قوی بوده همیشه "ما زنده به آنیم که آرام نگیریم"* این قصّه اگر می‌شنوی، بوده همیشه شاعر: * کلیم کاشانی■ ای جان جهان فدای نامت مرغ دل عاشقان به دامت ای آنکه خدا ز شوق رویت با وحی رسانده حق سلامت هم آنکه تویی نبی و مرسل هم داده خدا تو را امامت هنگام طلوع طلعت تو خورشید نشسته روی بامت چشم همه انبیا به دستت قلب همه اولیا مقامت هر دم ز لبان نازنینت ریزد دُر و گوهر از کلامت هستی همه مست چشم مستت مستان همه جرعه نوش جامت ای آنکه به حد قاب قوسین در عرش نموده ای اقامت تو رحمت عالمینی ای جان لبخند تو بهترین علامت آنجا که علی بود عبیدت شاهان همه کمترین غلامت جبریل به همره ملائک همواره نموده احترامت دریای کرامت و سخایی شاهنشه جودی و کرامت تو معرفت مجسم هستی من کشته و مرده ی مرامت ای باده نور جام مستی ای جان جهان و جان هستی ای جلوه ذات حی معبود از روز ازل نوید موعود ای آنکه تمام آفرینش از عشق تو حق نمود موجود ای علت و رمز و راز هستی بر خلقت کائنات مقصود ای پاکترین حقیقت محض در وصف تو حق چه نیک فرمود لولاک لما خلقت الافلاک عالم ز وجود توست خشنود تو آینه ی صفات ذاتی بر جلوه ی ذات حق تو مشهود تو نور خدای ذوالجلالی کان شب به جلال تو بیفزود پیموده ای آن رهی که حتی بودست به جبرئیل مسدود معراج تو تا به قاب قوسین آنجا که تو بودی و خدا بود حتی ز بهشت و خلد و فردوس بُد پاکترین سرای بهبود حجت تویی و دلیل و برهان بر خلقت ماسوی تو فرنود چون سجده نکرد بر تو ابلیس از درگه حق بگشت مطرود گر ختم نبوتی ولی هر پیغامبری ره تو پیمود نوحی که به ورطه ی بلا بود چون دید تو ناخدایی آسود آتش به خلیل شد گلستان با مرحمتت ز خشم نمرود موسی ارِنی چو گفت در طور نور تو به طور جلوه گر بود جان یافت مسیح از دم تو دم می زد و مرده زنده بنمود شد بنده ی درگهت سلیمان تا ارث دهد به نسل داوود همواره ز تو مدد گرفتند ادریس و شعیب و صالح و هود شد ابرهه و سپاه فیلش در سال ولادت تو نابود آتشکده ای که بود روشن خاموش و تهی ز نور و شد دود دریاچه ی ساوه خشک گردید پر آب سماوه گشت و شد رود شد کنگره ها جدا ز کسری خسرو پس از آن فسرد و فرسود ای پاک و ستوده ای محمد ای احمد و مصطفی و محمود بی مهر تو و ولای حیدر طاعات خلائق است مردود تو رحمت بی کرانی ای جان مدحت نشود به شعر محدود ای مطلع تو همیشه عالی ای طالع تو همیشه مسعود ای جلوه پر فروغ سرمد ای سیّد کائنات احمد شاعر: ■ فضل
@fazlll دیوان اشعار محمد اسماعیل فضل الهی حدّ مدحِ تو برتر از قلم است ، قلم از عجزِ خویش گشته خجل که خدا مدح کرده است تو را ، شده قرآن به مدح تو نازل تو زلالی زلال تر از آب ، تو لطیفی لطیف تر از گُل نیست فرشی مناسب قدمت ، زیر پایت مگر بریزم دل تویی آن بنده ی خدای نما ، تویی آن جلوه نخستینش که رسیدی به قاب قوسین و نیست بین تو و خدا حائل ابتدای رسالتت "اقرا" ، انتها و کمال آن "بلّغ" که بدون ولایت حیدر ، نرسد بارِ دین به سرمنزل شاعر: © اشعار آیینی منتشر شده در(دیوان اشعار محمد اسماعیل فضل الهی)
ایران تن است و ما همه اعضای پیکریم این خاک خانه ایست که با جان بر آن دریم کرد و بلوچ، ترک و عرب، زیر پرچمش با هر نژاد و مذهب خواهر-برادریم ایران من! نفس به هوای تو می‌کشیم ایران من! فقط به هوای تو می‌پریم خود را فروخت آنکه اقامت خرید و رفت ما عشق را به قیمت جان از تو می‌خریم بر خون گذاشت پا و گذشت از وطن ولی لعنت به ما اگر که از این خاک بگذریم «ما را سریست با تو که گر خلق روزگار دشمن شوند و سر برود هم بر آن سریم» روزی هزار بار برای تو جان دهیم تا که تو را به دست امام زمان دهیم شاعر: 🔹 ناشر:، اشعار محمد اسماعیل فضل الهی @fazlll دیوان فضل
هدایت شده از °•○☆فضل الهی☆○•°
بلغ العلی (بانفس محمد اسماعیل فضل الهی).mp3
971.3K
کوتاه و شنیدنی ازمحمد اسماعیل فضل الهی