eitaa logo
دیوان فضل
271 دنبال‌کننده
306 عکس
244 ویدیو
20 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از کانون مداحان
سلام شماهم باارسال به دیگران مبلغ کانال باشید: ❁﷽❁ خوشابحال دلی که به دلبری برسد به سفره ی کرم ذره پروری برسد همه رعیت ارباب میشویم اما غلام باادب اینجا به برتری برسد کسی که بر در این خانه سر بلند نکرد به یک اشاره ی اقا به سروری برسد اگرچه سائل او بی نیاز از دنیاست در آخرت به مقامات بهتری برسد به نیم قطره ی اشک محبتش ندهد  اگر خوشی دو عالم به نوکری برسد شبیه فطرس درمانده غصه ای دارم نشسته ام که مگر پر...نه...شهپری برسد ز "قال باقر علیه السلام " مست شود اگر کسی به فیوضات منبری برسد کسی که بر کرمش افتخار میکردند اگر نبود خلائق چه کار میکردند!؟ قلم به دست گرفته رساله بنویسد به نام حضرت جل جلاله بنویسد مقید است به تحلیل کربلای حسین کنار این همه مقتل ، مقاله بنویسد مقید است که تاریخ را ورق بزند دوباره از غم تلخ قباله بنویسد روایت سفرش سوی کربلا کم نیست تمام روز و شب اش را به ناله بنویسد میان روضه ی بازار شام میطلبد که از نجابت طفل سه ساله بنویسد تمام مرثیه هایش میان لفافه ست به اشک چشم تر از "باغ لاله " بنویسد برای اینکه محرم به کربلا برسم نشسته ام که برایم حواله بنویسد کنار این همه ابر بهار گریه کنم میان روضه ی او زار زار گریه کنم دلی شکسته و بغضی شکسته تر دارد دوباره یاد چه کرده که چشم تر دارد ؟! همیشه مجلس روضه ش پر تلاطم بود حسین گفتن او مزّه ای دگر دارد مرور خاطره ها کار هر شب آقاست چقدر زخم روی زخم بر جگر دارد چقدر پیر شده ، خم شده ، شکسته شده به خاطر غم و غصه است ، خب اثر دارد  چقدر این شب اخر به مادرش رفته میان نافله اش دست بر کمر دارد  لهوف از غم یک صبح تا شبش،گفته کجا کسی ز غم و غصه اش خبر دارد!؟ میان این همه ارثی که از پدر برده اگر غلط نکنم گریه بیشتر دارد  همیشه بالش زیر سرش پر از اشک است چرا که روضه ی گودال زیر سر دارد غروب روز دهم را نمی برد از یاد شبیه خیمه شده ، آه شعله ور دارد به یاد کودکی اش از رقیه می خواند چه خاطرات عجیبی ز همسفر دارد ... همین که خار نشسته به پای او کافی ست خدا کند که دگر زجر دست بردارد  میان دفتر عمرش چه خاطرات بدی ز چوب و باده و دندان و تشت زر دارد در آن شبی که سنان بین راه اسیرش کرد گرسنه بود ولی تازیانه سیرش کرد علیرضا خاکساری ایتا https://eitaa.com/madahanesfahan سروش http://sapp.ir/madahanesfahan گپ https://gap.im/Kanonmadahan 🇮🇷کانون مداحان وشاعران موسسه خیریه فرهنگی ومراکزآموزش مداحی اصفهان
هدایت شده از کانون مداحان
سلام شماهم باارسال به دیگران مبلغ کانال باشید: بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ نگاه چشم ترم کل صحنه ها را دید در این میان فقط از دست زجر می ترسید اگرچه سینه ام از هُرم زهر می سوزد ولی وجود من از داغ کربلا خشکید چه گویمت که کجا رفتم و چه ها دیدم در اوج کودکیم قامتم ز غصه خمید چه گویمت که در آنجا چه ظلم ها کردند چه لاله ها چه قدر غنچه ها که دشمن چید چه گویمت من از آن لحظه که عمو می رفت کنار آب رسید و نمی از آن نچشید چه گویمت من از آن لحظه که علم افتاد حرم نه کل جهان بود که ز هم پاشید چه گویمت که امامی ز صدر زین افتاد و نیزه ها که تن پادشاه را بوسید مقابل من و عمه... رقیه سیلی خورد هزار مرتبه ازدرد هی به خود پیچید میان قافله او را نشانه می کردند چه لحظه ها که مغیلان به پای او نرسید چه بوسه ها که نزد عمه جان به صورتمان به جای زخم کبودی به جای دست پلید در آن دقیقه که از تل نگاه می کردم تمام موی سرم شد شبیه عمه سفید اگر چه زهر جفا قاتلی به قلبم شد ولی قدم فقط از داغ کربلا خم شد ایتا https://eitaa.com/madahanesfahan سروش http://sapp.ir/madahanesfahan گپ https://gap.im/Kanonmadahan 🇮🇷کانون مداحان وشاعران موسسه خیریه فرهنگی ومراکزآموزش مداحی اصفهان
هدایت شده از کانون مداحان
سلام شماهم باارسال به دیگران مبلغ کانال باشید: بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ منم که دل به غم و درد آشنا دارم به دیده جام می ناب نینوا دارم به سینه وسعت صحرای کربلا دارم همیشه در همه جا روضه ی منا دارم منم که بانی این روضه های پر شورم تمام عمر، سروری نکرد مسرورم کسی که باطن هر روضه را خبر دارد کسی که گلشنی از لاله بر جگر دارد کسی که خاطره ی وادی خطر دارد ز روز واقعه هفتاد و دو اثر دارد منم که سجده ی سجّاد دیده در شعله حرارت غم جانان چشیده در شعله منم که داغ یتیمان مجتبی دیدم شهادت همه ی آل مصطفی دیدم به زیر سمّ ستور آیت خدا دیدم به کوفه هیبت فریاد مرتضی دیدم به صحنه، شاهد اجساد عاریات منم بلا کشیده ی نسوات بارزات منم کسی که دید امام زمان در آتش بود کسی که عمّه ی او باعث نجاتش بود کسی که تشنه و صد چشمه ی فراتش بود کسی که کرب و بلا قلّه ی حیاتش بود به چار ساله غمم برتر از چهل ساله که دیده؟ گریه ی پنجاه ساله بی ناله منم که هجمه ی سیلی به کاروان دیدم هجوم کعب نی و زخم کودکان دیدم به نیزه معجر خاکی بانوان دیدم ز خاتمی که به دستان ساربان دیدم جواهرات زنان بود و دست نامحرم فرار کودک و فریاد پست نامحرم هرآنکه از کرمم کربلا نمی خواهد ز آل فاطمه دفع بلا نمی خواهد ز خوان نعمت علمم صلا نمی خواهد بهشت، غیر دل مبتلا نمی خواهد من آنچه خاطره دارم ز کربلاست و بس روایت هنر عشق، نینواست و بس بیا که باقرم و کاشف هُمومم من هماره پشت و پناه بشر، عمومم من به علم غیب شکافنده ی علومم من بیا که با خبر از گردش نجومم من به مدرسم همه تازه دروس می بینی هزار بوعلی و شیخ طوس می بینی بگیر دست توسّل، تو را نظر از من بساز همّت دانش، به دل اثر از من مرو به دامن بیگانگان، ظفر از من فقاهت از من و طب از من و هنر از من بیا که باقر اعلام اولیاء منم به علم و حلم، معلّم به انبیاء منم ⏹ ایتا https://eitaa.com/madahanesfahan سروش http://sapp.ir/madahanesfahan گپ https://gap.im/Kanonmadahan 🇮🇷کانون مداحان وشاعران موسسه خیریه فرهنگی ومراکزآموزش مداحی اصفهان
هدایت شده از کانون مداحان
سلام شماهم باارسال به دیگران مبلغ کانال باشید: امام باقر(ع) - شهادت گرفته دور و برم را دوباره آه غریبی هجوم خاطره ی تلخ روسیاه غریبی دوباره شعله ی غربت به خرمن دل من خورد کشانده بیشترم در دل سپاه غریبی ورم نموده تنم بسکه آتش دل این زهر هجوم برده به دامان بی پناه غریبی پر است ردّ جراحات مانده بر دلم از شام به التماس غریبانه ی گناه غریبی هنوز خاطره ی شام شعله می زند و من هنوز شعله ورم بین قتله گاه غریبی هنوز مانده به یادم سکینه در دل بازار فرار کرده ز چنگال رو سیاه غریبی چقدر هلهله کردند دور اشک رقیه مسیر برده فروشان و شاهراه غریبی چقدر فاصله افتاد بین کاخ و درِ شهر چقدر عمه پس افتاد از نگاه غریبی ایتا https://eitaa.com/madahanesfahan سروش http://sapp.ir/madahanesfahan گپ https://gap.im/Kanonmadahan 🇮🇷کانون مداحان وشاعران موسسه خیریه فرهنگی ومراکزآموزش مداحی اصفهان
هدایت شده از کانون مداحان
سلام شماهم باارسال به دیگران مبلغ کانال باشید: امام باقر(ع) - شهادت چقدر خاطرات تلخی از سفر کربلای خود داری یادگاری خار صحرا را همه جا زیر پای خود داری چقدر ناسزا شنیدی تو از دهان همان اراذل ها بی صدا گریه کردی از غصه در خرابه به پیش قاتل ها دست و پایت کبود زنجیر است همه جا با طناب میرفتی چقدر هُو شدی زمانی که سمت بزم شراب میرفتی لحظه غارت خیام حرم غیر گریه چه کار میکردی پدرت راه چاره افشا کرد با رقیه فرار میکردی تو همین که فرار میکردی دلت اما به پیش بابا ماند ناگهان با سرت زمین خوردی آتش عمامه تو را سوزاند چقدر ناله میزدی وقتی که رقیه شهیده شد در راه بر لب توبود به عزت و به شرف لا اله الا الله با دوچشم تر خودت دیدی تازیانه به کودکان خورده بدتر این فقط اشاره کنم به لبی چوب خیزران خورده چشمت از اشک دائما لبریز تا نگاهی به آب میکردی به سر و سینه میزدی آقا یاد طفل رباب میکردی حال و روزت شبیه زهرا بود چقدر ضربه بی هوا خوردی من جواب سوال میخواهم ضربه با پهنه عصا خوردی ایتا https://eitaa.com/madahanesfahan سروش http://sapp.ir/madahanesfahan گپ https://gap.im/Kanonmadahan 🇮🇷کانون مداحان وشاعران موسسه خیریه فرهنگی ومراکزآموزش مداحی اصفهان
هدایت شده از کانون مداحان
سلام شماهم باارسال به دیگران مبلغ کانال باشید: امام باقر(ع) - شهادت ای پنجمین امام که معصوم هفتمی از ما تو را ز دور «سلامٌ علیکمی» بر درد جهل خلق، ز عالم طبیب‌تر نامت غریب و قبر، ز نامت غریب‌تر وقف علوم و دانش و دین کرده، همّ خویش باشی کنار ابن و اب و اُمّ و عَمّ خویش آب و گل و سجیّت تو، جز کرم نداشت دیدم چرا مزار تو صحن و حرم نداشت گلدسته‌ای نداشت حرم، مرقدی نبود صحن و سرا نیافتم و گنبدی نبود این خاک عشق باشد و بر باد کی رود؟ غم‌های عهد کودکی از یاد کی رود آتش به خرمن جگر از آه، با تو بود یک عمر، خاطرات تو همراه با تو بود از صبح تا غروب کشیدی ز سینه آه اما چه خوب شد که نرفتی به قتلگاه تو دیده‌ای چه‌ها به اسارت به عمه شد در شهر شوم شام، جسارت به عمه شد تو طفل روی ناقه‌ی عریان نشسته‌ای بر روی رحل ناقه، چو قرآن نشسته‌ای تو طعم تازیانه و سیلی چشیده‌ای بر روی خار، همره طفلان دویده‌ای دیدی تو خیمه‌های به آتش کشیده را داغ و فرار و رنگ ز چهره پریده را ایتا https://eitaa.com/madahanesfahan سروش http://sapp.ir/madahanesfahan گپ https://gap.im/Kanonmadahan 🇮🇷کانون مداحان وشاعران موسسه خیریه فرهنگی ومراکزآموزش مداحی اصفهان
هدایت شده از کانون مداحان
سلام شماهم باارسال به دیگران مبلغ کانال باشید: امام باقر(ع) - شهادت باز روزی ما غم است آقا اشک با دیده محرم است آقا فرصت گریه با امام زمان باز امشب فراهم است آقا پای آن غصه ها که خوردی تو من اگر جان دهم کم است آقا تو عزادار کربلا هستی تا که این عالم ، عالم است آقا  آری آری شب عزای شما پیشواز محرم است آقا  تا قیامت به پیش چشمانت رأس بر نی مجسم است آقا چشم تو یاد کربلا دریاست همه ی روزهایت عاشوراست می روی یاد کودکی از حال پیر کرده تو را غم گودال  یاد آن خاطرات بارانی کربلایی شده منا ده سال با غرورت چه کرده مرد صبور ؟ غارت گوشواره و خلخال داشت در بین خیمه ها می سوخت پدرت از خجالت اطفال باتو گفته چه قدر اسرار از دفن آن پیکری که شد پامال وای از این اتفاق ، هم بازیت پیش چشمان تو شده بی بال کربلا ، کوفه ، شام در دل توست روضه های رقیه قاتل توست  ایتا https://eitaa.com/madahanesfahan سروش http://sapp.ir/madahanesfahan گپ https://gap.im/Kanonmadahan 🇮🇷کانون مداحان وشاعران موسسه خیریه فرهنگی ومراکزآموزش مداحی اصفهان
هدایت شده از کانون مداحان
سلام شماهم باارسال به دیگران مبلغ کانال باشید: امام باقر(ع) - شهادت روضه بخوان برایِ کس و کارِ ما مِنا افتـاده از نَفَــس دل و دلـدارِ ما مِنا ده سال روضه یِ عطش و سوختن بخوان گودال و ازدحام و تنِ بی کفن... بخوان افتاده زهرِ کیـنه به جانِ امـیرِ عشق دل از مدینه پر زده تا کوفه و دمشق این سوزِ تشنگیِ تو از جنـسِ کربلاست انگار پیشِ چشمِ تو سر رویِ نیزه هاست انگار می بـَرند تو را دست بسـته و ... سنگی رسیده و سرِ زینب شکسته و ... پایِ برهنه دختـرِ دردانه می رود بالابلنـدِ عرش به ویرانه می رود یادِ غروبِ بی کسی و شعـله ها کنید صحنِ بقیـع و سینـه یِ ما کربلا کنید مانده تنِ حسینِ تو در گـودیِّ عذاب زینب کشانده شد به کجا؟... مجلسِ شراب از چوبِ خیزران و لبِ یارِ ما نگو از اضطـرابِ دخترِ دلـدار ما نگو دیدی به چشمِ خود که حرم زار می زند وقتی رقـیه سر رویِ دیـوار می زند سرما و طعنه ها و هجـوم کنایه ها رقصـیدنِ هـزار نفر پایِ نیـزه ها آمد طَبَق که دق کند آرامِ جانِ شاه لکنـت زبان گـرفت تمام خـرابه... آه آهِ رقیـه دامـنِ محـراب را گرفت خوابید و از دوچشمِ حرم خواب را گرفت ای یادگارِ روضه یِ تنـهاییِ حسین یادش به خیر... دخترِ بابایی حسین زد بر لب و دهن که پدر پیکر تو کو؟ ما ندبه خوانده ایم بگو دلبرِ تو کو؟ ایتا https://eitaa.com/madahanesfahan سروش http://sapp.ir/madahanesfahan گپ https://gap.im/Kanonmadahan 🇮🇷کانون مداحان وشاعران موسسه خیریه فرهنگی ومراکزآموزش مداحی اصفهان
هدایت شده از کانون مداحان
سلام شماهم باارسال به دیگران مبلغ کانال باشید: امام باقر(ع) - شهادت و بازهم غم دیگر میان خاک بقیع گرفته بوی محمد تراب پاک بقیع امام پنجم شیعه ، امام باقر ما امام در همه ی عمر حی و حاضر ما کسی که علم جهان را شکافت بعد نبی محمد بن علی بن "تشنه" بن علی کسی که علم برایش چنان مسلم بود که کل شهر ، برای تلمذش کم بود نبوده اند به او لایق و جفا کردند دوباره خون به دل "آل مصطفی" کردند عزیز کرده ی زهرا غریب و تنها بود میان شهر مدینه ، شبیه زهرا بود گداخت زهر جفا ، پای... تا سر او را کشاند... ناله اش انگار مادر او را کسی که در دل او یاد کربلا مانده غم حسین ، دلش را مدام سوزانده کسی که مثل رقیه دویده تا شام و... به جز جسارت و سیلی ندیده تا شام و... کسی که گریه ز اعمال هر شبش بوده همیشه یاد غم عمه زینبش بوده تمام عمر پریشان پیکری بی سر به فکر غارت انگشت یا که انگشتر میان حجره ی تاریک دست و پا میزد غریب کرب و بلا را فقط صدا میزد ایتا https://eitaa.com/madahanesfahan سروش http://sapp.ir/madahanesfahan گپ https://gap.im/Kanonmadahan 🇮🇷کانون مداحان وشاعران موسسه خیریه فرهنگی ومراکزآموزش مداحی اصفهان
هدایت شده از کانون مداحان
سلام شماهم باارسال به دیگران مبلغ کانال باشید: امام باقر(ع) - شهادت هجوم ِ موجِ بلا را به چشم خود دیدم غروبِ کرببلا را به چشم خود دیدم به سر زنان پیِ عمه به روی تل رفتم ذبیحِ دشتِ منا را به چشم خود دیدم میانِ آن همه نیزه به دست در گودال سنان ِبی سروپا را به چشم خود دیدم به زورِ نیزه زِرِه را ز تن در آوردند مُرَملٌ بدماء را به چشم خود دیدم زقتلگاه همه دستِ پُر که می رفتند به دوشِ خولی عبا را به چشم خود دیدم زمان حمله آن ده سوارِ تازه نفس غبارِ رویِ هوارا به چشم خود دیدم میانِ پنجه هر نعل تازه و میخش لباسِ خون ِ خدارا به چشم خود دیدم سلام بر بدنِ بی سری که عریان شد تنِ به خاک ،رها را به چشم خود دیدم میانِ طایفه ها رأسها که قسمت شد سرِهمه شهدا را به چشم خود دیدم عمو که خورد زمین رویِ حرمله واشد تمام واقعه هارا به چشم خود دیدم به پشتِ خیمه به دنبال ِ قبر اصغربود شکارِ رأسِ جدارا به چشم خود دیدم فرارِ دختری آتش گرفته در صحرا میانِ هلهله را به چشم خود دیدم گذشته از همه اینها به شهرِ بد نامان زمانِ قحطِ حیارا به چشم خود دیدم میانِ مجلسِ نامحرمان وبزمِ شراب ورودِ آل عبا را به چشم خوددیدم تَهِ پیاله خود را کنارِ سر می ریخت قمار وتشتِ طلا را به چشم خود دیدم ضریحِ صورتِ جدم دوباره ریخت به هم شتابِ چوبِ جفارا به چشم خود دیدم عزیز کرده زهرا کنیزِ مردم نیست اشاره دو سه تا را به چشمِ خود دیدم ایتا https://eitaa.com/madahanesfahan سروش http://sapp.ir/madahanesfahan گپ https://gap.im/Kanonmadahan 🇮🇷کانون مداحان وشاعران موسسه خیریه فرهنگی ومراکزآموزش مداحی اصفهان
هدایت شده از اشعار آیینی حسینیه
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ دلگیرم از خودم که دلم گیر یار نیست اصلا برای آمدنش بی قرار نیست گیرم رسید روز وصالش چه فایده؟! وقتی که دل، به شوق وصالش دچار نیست @hosenih روزی هزار بار دلش را شکسته ام این گونه زیستن، ادبِ انتظار نیست همسایه ای گرسنه و اهل محله خواب یعنی در این محله کسی سفره دار نیست؟! آخر چقدر در پی دنیا دویده ایم؟! باور کنیم، حرص زدن افتخار نیست امروز اگر که توبه نکردم، چه می کنم فردا که زیر خاک، مرا اختیار نیست؟! باید که گردگیری دل کرد و گریه کرد گریه برای عاشق دلداده عار نیست ای دل به هوش باش و ببین چرخ روزگار خالی ز لطف و رحمت پروردگار نیست @hosenih وای از مزار و غمکده ی باقرالعلوم یک سایه بان به گستره ی آن مزار نیست حجاج، مکه اند و به روز شهادتش یک شیعه در مجاورت آن دیار نیست ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
خواهم کنم روایت، با صوتِ آشکارا یک گوشه از تمامِ، غوغای کربلا را وقتی که مرکب آمد بی راکبش ز گودال حالِ حرم بهم ریخت، عصمت شد آشکارا از پرده‌های خیمه بیرون شدند زن‌ها لطمه‌زنان به صورت، خَستند قلب ما را من بودم و امامم، یعنی امام سجاد مَحرم نمانده بود از اَقوام، خیمه‌ها را دیدم که بانوان تا، گودال می‌دویدند سعیِ صفا و مروه اینجاست نینوا را بر سر زنان تمامِ اهل حرم به گودال کردند جمله بر پا اهلِ سما عزا را کعبه حسین بود و اهلِ حرم به گِردش با چشمِ خویش دیدیم خونبارشِ مِنا را من همرهِ رقیه ملحق شدم به عمه غلطان به‌خاک دیدم فرزند مصطفا را با گوشه چشمِ جدم، عمه به خیمه برگشت نگذشت دیری اما، دیدم چنین قضا را "وَالشمرُ جالِسٌ" وای، با چکمه روی سینه دیدیم ساعتی بعد، آقای سر جدا را بی سر عزیز زهرا افتاده بود بر خاک این است عشق‌بازی با بندگان خدا را تنگِ غروب بود و حکمِ امیرِ لشکر: عریان کنید اینَک ابدانِ کشته‌ها را! تن‌ها همه به صحرا، سرها همه به نیزه! نه با کسی مروت، نه با کسی مدارا دیدم تمامِ سرها بر نیزه‌ها چو خورشید کردند سوی سرها، پرتاب سنگِ خارا در بینِ آتش و دود شد صحبت از اسارت از عمه‌اَم بجویید دنبال ماجرا را... ((((https://eitaa.com/fazlll دیوان اشعار مذهبی محمد اسماعیل فضل الهی
از سن کودکی شده غم آشنای من باد خزان وزیده به دولت‌سرای من بغض و شرر گرفته مسیر صدای من بالا گرفته کار دل و گریه های من خاک مزار من ز جفا بی نصیب نیست زائر نمانده دور حریمم، عجیب نیست مانند من امام غریبی، غریب نیست گریه کنید اهل منا در عزای من اهل زمانه غصه به قلبم رسانده‌اند بر روح و جان من، غم و غربت چشانده‌اند من را به روی مرکب سمی نشانده‌اند از زهرِ زینِ اسب، ورم کرده پای من از کودکی رسیده به من چهره‌ای کبود در کربلا و کوفه و جولانگه یهود از بس که زخم‌های تنم در فشار بود مانده نشان سلسله بر جای جای من بر روی خار سخت مغیلان دویده‌ام از ابن سعد و حرمله طعنه شنیده‌ام هفتاد و دو ستاره سر نیزه دیده‌ام این روضه‌هاست گوشه‌ای از ماجرای من بازار و ازدحام نرفته ز خاطرم آتش ز پشت بام نرفته ز خاطرم بزم حرامِ شام، نرفته ز خاطرم مانده ز شام کرب و بلایی برای من یادم نرفته چشم ترِ عمه زینبم آتش گرفته بود، پر عمه زینبم یاد لباس شعله‌ور عمه زینبم فریاد می‌کشد جگر مبتلای من من روضه‌خوان غربت عمه رقیه‌ام مردم شکست، حرمت عمه رقیه‌ام آه... از شب شهادت عمه رقیه‌ام تغییر کرده صحبت و حال و هوای من یاد غروب کرب و بلا زار و مضطرم آن خاطرات می‌گذرد از برابرم یک عمر یاد تشنگی جد اطهرم ذکر حسین گشته دعا و نوای من داغش برای اهل ولا سینه سوز ماند بی حال، زیر خنجر آن کینه‌توز ماند در زیر آفتابِ بیابان سه روز ماند اعضای جدِ تشنه‌لب و سر جدای من https://eitaa.com/fazlll کانال پخش کننده اشعار مذهبی محمد اسماعیل فضل الهی 📝
دلگیرم از خودم که دلم گیر یار نیست اصلاً برای آمدنش بی قرار نیست گیرم رسید روز وصالش چه فایده؟! وقتی که دل، به شوق وصالش دچار نیست روزی هزار بار دلش را شکسته‌ام این‌گونه زیستن، ادبِ انتظار نیست همسایه‌ای گرسنه و اهل محله خواب یعنی در این محله کسی سفره دار نیست؟! آخر چقدر در پی دنیا دویده‌ایم؟! باور کنیم، حرص زدن افتخار نیست امروز اگر که توبه نکردم، چه می‌کنم فردا که زیر خاک، مرا اختیار نیست؟! باید که گردگیری دل کرد و گریه کرد گریه برای عاشق دلداده عار نیست ای دل به هوش باش و ببین چرخ روزگار خالی ز لطف و رحمت پروردگار نیست ** وای از مزار و غمکده ی باقرالعلوم یک سایه‌بان به گستره‌ی آن مزار نیست حجاج، مکه‌اند و به روز شهادتش یک شیعه در مجاورت آن دیار نیست دیوان اشعار مذهبی محمد اسماعیل فضل الهی مشهدمقدس https://eitaa.com/fazlll
در بهار زندگی، رنگ خزان را دیده‌ای هر چه را مقتل روایت کرده آن را دیده‌ای سوز زهر آتش به جانت زد ولی در کودکی تشنه‌لب سوزان‌ترین روز جهان را دیده‌ای روز عاشورا میان خنده‌های کوفیان ناله پیری به بالین جوان را دیده‌ای در تمام عمر اگر می‌سوختی مثل رباب روی دوش حرمله تیر و کمان را دیده‌ای در میان خیمه‌ها وقت غروب آفتاب لحظه لحظه اضطراب عمه‌جان را دیده‌ای خاک عالم بر سرم در زیر سم اسب‌ها جسمِ عریانِ بزرگِ خاندان را دیده‌ای از درون خیمه‌هایی که در آتش سوختند گوشواره بردن غارتگران را دیده‌ای وقتی از زخم زبان کوفیان راحت شدی تازه بعدش شامیان بد دهان را دیده‌ای در کنار عمه‌جان، در مجلس نامحرمان بر لب قاری، هجوم خیزران را دیده‌ای داغ‌هایی که شمردم شمه‌ای از داغ توست هر چه را مقتل روایت کرده آن را دیده‌ای ✍ https://eitaa.com/fazlll دیوان اشعار مذهبی محمد اسماعیل فضل الهی