eitaa logo
دیوان فضل
271 دنبال‌کننده
306 عکس
244 ویدیو
20 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از اشعار آیینی حسینیه
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ ای رئوفه که در تمام سفر در امام رئوف گُم بودی هیجده روز بیشتر نشده میهمان دیار قم بودی @hosenih آری حق داشتی مریضه شوی یا شهیده شوی به زهر ستم معجر اما ندیده ای، غارت نشدی تو اسیر شهر ستم @hosenih داغ دیدی به روی داغ اما یاد زینب ز خاطر تو نرفت هیجده کشته دادی اما باز سرِ نیزه برادر تو نرفت @hosenih در مدینه اگر چه، ای بانو همه جا با برادرت بودی همسفر تا به قتلگاه آیا شاهد قتل سَرورت بودی @hosenih قسمتت تل زینبیه نشد و ندیدی هجوم نامردان زیر شمشیرها امامت را که ندیدی تو پاره پاره دهان @hosenih تو ندیدی سه شعبه بر قلبش لحظۀ آخرِ برادر را تو ندیدی، بریده ، ای خواهر از قفایش سر برادر را @hosenih تو ندیدی میان گودالی که رضا زیر سم اسب رود تو ندیدی امام معصومت طعمۀ گرگهای کوفه شود @hosenih تو اسیری نرفته ای بانو تو نرفتی خرابه با حرَمت تازه موسی بن خزرج آمد و گفت: همۀ خانه های ما حرمت @hosenih در قم آیا در آستان ورود هیچ جا سنگ بر سرت بارید از سرِ بامهایشان آیا شعله بر روی چادرت بارید @hosenih هیچ آیا شبیه کوفه و شام نان و خرما به تو تعارف شد بُردنَت مجلس شراب اصلاً سیلی آیا به تو تعارف شد @hosenih وای از درد غربت زینب اینهمه غربتِ تماشایی همه را دید و عاقبت هم گفت: من ندیدم به غیر زیبایی ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
هدایت شده از اشعار آیینی حسینیه
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ ﺗﺎ ﮐﯽ ﺑﻪ ﺗﻮ ﺍﺯ ﺩﻭﺭ ﺳﻼ‌ﻣﯽ ﺑﺮﺳﺎﻧﻢ ﺍﺯ ﺗﻮ ﺧﺒﺮﯼ ﻧﯿﺴﺖ ﺑﺮﺍﺩﺭ ﻧﮕﺮﺍﻧﻢ جان بی تو به لب آمده، ﺍﯼ ﭘﺎﺭۀ ﺟﺎﻧﻢ دلگیرم ازین شهر و روا ، نیست بمانم ﯾﮏ ﺭﻭﺯ ﺑﻪ ﯾﻌﻘﻮﺏ ﺍﮔﺮﺟﺎﻣﻪ ﺭﺳﯿﺪﻩ ﺣﺎﻻ‌ ﺑﻪ ﻣﻦ ﺍﺯ ﺳﻮﯼ ﺭﺿﺎ ﻧﺎﻣﻪ ﺭﺳﯿﺪﻩ... @hosenih ﺍﯼ ﮐﺎﺵ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺗﻮ ﺧﺒﺮﯼ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻢ ﺩﺭ ﺁﺗﺶ ﻋﺸﻖ ﺗﻮ ﭘﺮﯼ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻢ ﺑﺎﯾﺪ ﺑﻪ ﺧﺮﺍﺳﺎﻥ ﺳﻔﺮﯼ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻢ ﺩﺭ ﺭﺍﻩ ﺑﻪ ﻗﻢ ﻫﻢ ﻧﻈﺮﯼ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻢ ﺑﺎ ﺧﺎﻃﺮ ﺁﺳﻮﺩﻩ ﺑﻤﺎﻥ ﭼﺸﻢ ﺑﻪ ﺭﺍﻫﻢ ﯾﮏ ﻗﺎﻓﻠﻪ ﻣﺤﺮﻡ ﺑه ﺨﺪﺍ ﻫﺴﺖ ﺳﭙﺎﻫﻢ! @hosenih ﺍﯾﻦ ﺟﺎﺩّﻩ ﻫﺎ ﭼﺸﻢ ﺑﻪ ﺭﺍﻩ ﻗﺪﻡ ﻣﺎﺳﺖ ﺍﯾﻦ ﮐﻪ ﻧﺮﺳﺪ ﻗﺎﻓﻠﻪ ﺗﺎ ﻃﻮﺱ، ﻏﻢ ﻣﺎﺳﺖ ﺍﻧﮕﺎﺭ ﮐﻪ ﺍﯾﻦ ﺧﺎﮎ ﻋﺮﺍﻕ ﻋﺠﻢ ﻣﺎﺳﺖ ﺣﺎﻻ‌ ﮐﻪ ﺑﻪ ﻗﻮﻝ ﭘﺪﺭﻡ، ﻗﻢ ﺣﺮﻡ ﻣﺎﺳﺖ... حاشا ﮐﻪ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ﮐﻨﻢ ﺩﻟﺒﺮ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﺎﯾﺪ ﮐﻪ ﺑﺴﺎﺯﻡ ﺣﺮﻡ ﻣﺎﺩﺭ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ @hosenih ﺑﺎﯾﺪ ﻧﺮﺳﯿﺪﻥ ﺑﻪ ﺭﺿﺎ ﺭﺍ ﺑﭙﺬﯾﺮﻡ ﺣﺎﻻ‌ ﺑﻪ ﺷﻬﺎﺩﺕ ﺑﺮﺳﻢ ﯾﺎﮐﻪ ﺑﻤﯿﺮﻡ ﻭﻗﺘﯽ ﮐﻪ ﭘﺮﯾﺸﺎﻧﻢ ﻭ ﺑﯿﻤﺎﺭ ﻭ ﺍﺳﯿﺮﻡ ﺧﻮﺏ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺣﺠﺮﻩ ﯼ ﺧﻮﺩ ﺭﻭﺿﻪ ﺑﮕﯿﺮﻡ ﺑﺎ ﯾﺎﺩ ﻏﻢ ﻓﺎﻃﻤﻪ ﻫﻖ ﻫﻖ ﺑﻨﻮﯾﺴﻢ ﺑﺮ ﺣﺎﺷﯿﻪ ﯼ ﺑﺮﮒ ﺷﻘﺎﯾﻖ ﺑﻨﻮﯾﺴﻢ... @hosenih ﺑﺎ ﮔﺮﯾﻪ ﯼ ﻣﻦ ﻫﯿﭻ ﮐﺴﯽ ﮐﺎﺭ ﻧﺪﺍﺭﺩ ﻗﻢ ﮐﺎﺭ ﺑﻪ ﻣﻬﻤﺎﻥ ﻋﺰﺍﺩﺍﺭ ﻧﺪﺍﺭﺩ ﺩﺭ ﮐﻮﭼﻪ ﺩﺭﯼ ﻫﺴﺖ ﮐﻪ ﻣﺴﻤﺎﺭ ﻧﺪﺍﺭﺩ ﻣﻌﺼﻮﻣۀ ﺗﻮ ﺩﺳﺖ ﺑﻪ ﺩﯾﻮﺍﺭ ﻧﺪﺍﺭﺩ نامحرم اگر هست در این کوچه غمی نیست اینجا زدن فاطمه ها حرف کمی نیست @hosenih ﺑﯿﻦ ﻧﻈﺮ ﺁﻥ ﻫﻤﻪ ﺑﺎ ﺍﯾﻦ ﻫﻤﻪ ﻓﺮﻕ ﺍﺳﺖ ﺑﯿﻦ ﻫﻤﻪ ﺩﺭ ﭘﺸﺖ ﺩﺭ ﻭ ﻫﻤﻬﻤﻪ ﻓﺮﻕ ﺍﺳﺖ ﺑﯿﻦ ﺍﺛﺮ ﻫﻠﻬﻠﻪ ﺑﺎ ﺯﻣﺰﻣﻪ ﻓﺮﻕ ﺍﺳﺖ ﻣﺎﺑﯿﻦ ﻏﻢ ﻓﺎﻃﻤﻪ ﺑﺎ ﻓﺎﻃﻤﻪ ﻓﺮﻕ ﺍﺳﺖ از مردم نامرد در اینجا اثری نیست در شهر قم از ضربۀ سیلی خبری نیست ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
هدایت شده از اشعار آیینی حسینیه
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ گرچه از دوریِ برادر خود ذره ذره مریض تر می شد عوضش میهمان مردم قم لحظه لحظه عزیزتر می شد @hosenih تا بیایی تبرکی ببرند همه درهای خانه ها وا بود در میان اهالی این شهر سر مهمانی تو دعوا بود @hosenih خوب شد پرده های محمل تو هر کجا رفته ای حجابت شد خوب شد با محارمت بودی زانویی خم شد و رکابت شد @hosenih آب پاشیده اند و خاک مسیر ذره ای روی چادرت ننشست رد نشد ناقه ی تو از بازار محمل چوبی ات سرت نشکست @hosenih کوچه ها ازدحام داشت اما سرِ این شهر رو به پایین است می روی کوچه کوچه می گویی ضربِ شامی عجب سنگین است @hosenih می رسی و حواس مردم هست آب در دلت تکان نخورد از کنارِ خرابه رد نشوی یا نگاهت به خیزران نخورد @hosenih دختری بود با شما یا نه؟ که اگر بود غصه ای کم داشت جای زنجیر و خار و نامحرم گرد خود چند چشم محرم داشت @hosenih معجرت احترام خود دارد چه خیالی اگر برادر نیست روی سرهایشان طبق آمد ولی اینبار روی آن سر نیست @hosenih آه بیماری و همه بیمار شهر قم شد مریضِ روضه ی تو حرف دختر شد و دلت لرزید شده وقت گریز روضه ی تو @hosenih عمه اش گفت خوب شد خوابید چند شب بود تا سحر بیدار کمکم کن رباب جای زمین سر او را به دامنت بگذار @hosenih آمد از بین بازوان سر را تا که بردارد عمه اش ای داد یک طرف دخترک سرش خم شد یک طرف سر به روی خاک افتاد ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
هدایت شده از اشعار آیینی حسینیه
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ دیده بر راهم و با گریه کمی آرامم محتضر ،خسته ،از این بی کسی ایامم ازهمان کودکی ام روزی من هجران شد چهارده سال هم از وصل پدر ناکامم از تو یک نامه فقط مانده برایم چه کنم؟ شده تسکین به همین نامه کمی آلامم چقَدَر خوب شد اینجا سروکارم افتاد میهمانِ قم و این سلسلۀ خوش نامم چشم ناپاک نیفتاده سوی محمل من فکر آوارگی زینبو شهرِ شامم جز سلام ، از همه یک بی ادبی نشنیدم سرِبازار ندادست کسی دشنامم داغها دیدم اگر بی کس و تنها نشدم دست بسته سرِ هر کوچه تماشا نشدم @hosenih عزتم را نشکستند خیالت راحت غیرتم را نشکستند خیالت راحت پَرِ خاکی ننشسته است روی چادر من حرمتم را نشکستند خیالت راحت مثلِ کوفه وسط خطبۀ من کف نزدند صحبتم را نشکستند خیالت راحت دست بر سینه مودب همه ره وا کردند شوکتم را نشکستند خیالت راحت با لگد باز نکردند درِ بیت النور خلوتم را نشکستند خیالت راحت قم کجا شام کجا غربت سادات کجا سرِ بر نیزه و دروازۀ ساعات کجا @hosenih دخترِ فاطمه ! بازار! خدا رحم کند چادرِ پاره و انظار خدا رحم کند ما که از کوچه فقط خاطرۀ بد داریم شود این حادثه تکرار خدا رحم کند یک و زن و قافله و خندۀ نامحرم ها بر اسیران گرفتار خدا رحم کند یک شبه پیر شدی یا زتنور آمده ای یک سر و این همه آزار خدا رحم کند نیزه داران همه مستند نیفتی پایین حنجرت خوب نگه دار خدا رحم کند گیسویت کم شده و این جگرم میسوزد بر من و زلف ِ خم یار خدا رحم کند ظرفِ خاکسترِ یک عده هنوز آتش داشت شعله افتاد به گلزار خدا رحم کند دست انداخت یکی پرده محمل را کَند جلویِ چشم علمدار خدا رحم کند راهمان از گذرِ برده فروشان افتاد این همه چشمِ خریدار خدا رحم کند زنی از بام صدا زد که کدام است حسین نوبت من شده این بار خدا رحم کند یک نفر گفت اگر بغض علی را داری سنگ با حوصله بردار خدا رحم کند ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
هدایت شده از اشعار آیینی حسینیه
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ غمی میان دل خسته ام شرر دارد دل شکسته ام اینگونه همسفر دارد کبوتری که نشسته به روی ایوانم دوباره آمده و از رضا خبر دارد @hosenih خیال غربت او می کشد مرا ، اما دلم زغصه زینب غمی دگر دارد : ز کاروان اسیران وخواهری تنها که حلقه ای زیتیمان در به در دارد ز مادری که سپر شد کبود شد خم شد ز مادری که ز غم دست بر کمر دارد @hosenih ز مادری که کنار سر دو طفلانش ز کوچه های یهودی نشین گذر دارد ز دختری که یتیم است و در تمامی راه به سمت نیزه بابا فقط نظر دارد ز دختری که به لکنت به عمه اش میگفت بگو به دختر شامی که این ، پدر دارد @hosenih ز صوت ضربه سنگین سنگها فهمید لبان خشک پدر زخم های تر دارد سر پدر به زمین خورد و بین آن مردم کسی نبود که سر را زخاک بردارد ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
هدایت شده از اشعار آیینی حسینیه
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ بعد از پدر حالا نگارم را گرفتند از من تمام روزگارم را گرفتند از این جدایی جان من بر لب رسیده هستیِ من تاب و قرارم را گرفتند @hosenih انگار قسمت نیست وصل ما دوباره در ساوه شوق بی شمارم را گرفتند اما خیالت تخت هر جایی رسیدم خویشان و نزدیکان کنارم را گرفتند حالم بد است اما خدا را شکر در قم با مهربانی حال زارم را گرفتند @hosenih با احترام و عزت و شوکت کمی از این بار غم هایی که دارم را گرفتند حتی زمان پر زدن از این قبیله مردم همه دور مزارم را گرفتند در شام اما خواهری مضطر چنین گفت: یارب ببین دار و ندارم را گرفتند @hosenih بالا و پایین رفتن از ناقه چه سخت است وقتی همه ایل و تبارم را گرفتند نیمی ز معجر سوخت...نیمی را کشیدند اصلا تمام اعتبارم را گرفتند در گوش من مانده صدای ذوالجناحش میگفت: با نیزه سوارم را گرفتند @hosenih یک "یادگاری" بود... اما در خرابه "بنت الحسین" آن یادگارم را گرفتند ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
هدایت شده از اشعار آیینی حسینیه
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ دل شده راهی دوباره سوی قم بر مشام جان رسیده بوی قم پر زدم تا کعبه دلجوی قم سائلم من سائل بانوی قم فاطمه اینجا پناهم داده است حضرت معصومه راهم داده است @hosenih این حرم بوی خراسان می دهد بوی الطاف فراوان می دهد بهترین ها را به مهمان می دهد مردگان را خادمش جان می دهد تا ابد قم خانه امید ماست کاظمین و مشهد و کرببلاست @hosenih چون نگینی در جهان پیداست قم مرکز فقه و اصول ماست قم شعبه ای از عالم بالاست قم یار ما در شادی و غم هاست قم جای جای قم معطر گشته است مرجع تقلید پرور گشته است @hosenih واشده از قم دری سوی جنان گشته قم سنگ صبور عاشقان دارد این شهر ملائک پاسبان از مزار مخفی زهرا نشان حضرت معصومه از روز الست فاطمه در فاطمه در فاطمه است @hosenih اوست که اعجاز عیسی می کند درد را نامش مداوا می کند مثل بابایش گره وا می کند دخت موسی کار موسی می کند در قیامت هم قیامت می کند خوب و بدها را شفاعت می کند @hosenih بود آن نور دو چشمان رضا سخت دلتنگ و پریشان رضا روز و شب دلواپس جان رضا پیر شد از داغ هجران رضا از مدینه تا به قم بی تاب بود چشم او از غصه ها پر آب بود @hosenih گرچه بار غم روی شانه کشید پای دوری رضا قدش خمید جز ادب چیزی ازین مردم ندید پیش دنیا شهر قم شد رو سفید خیره بر قم بود چشم آسمان احترامش کرد هر پیر و جوان @hosenih حرف مهمان است و حرف احترام آی مردم هست ناموس امام واجب التعظیم چون بیت الحرام داد قم مهمان نوازی یاد شام قبر خانم بین ویرانه نبود دفن و تشییعش غریبانه نبود @hosenih بین ویرانه رقیه پیر شد با لگد با تازیانه سیر شد خسته از زخم غل و زنجیر شد غیر زینب از همه دلگیر شد زنده کرد او داغ هجده ساله را کشت غسل او زن غساله را ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
هدایت شده از اشعار آیینی حسینیه
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ ماییم گدای حضرت معصومه محتاج عطای حضرت معصومه همراه رضا ز دیده خون می باریم در روز عزای حضرت معصومه @hosenih آمد ز مدینه تا که در قم باشد در مملکت امام هشتم باشد شاید که خدا نخواست تا مرقد او مانند مزار فاطمه گم باشد @hosenih در سر هوس دیدن دلبر دارد بر سینه ی خود داغ برادر دارد افسوس که تا دیار ساوه آمد دیگر نتوانست قدم بردارد @hosenih زخمی به جگر داشت و در تب می سوخت از داغ برادرش مرتب می سوخت هر جا که سر دردِ دلش وا می شد می گفت : " امان از دل زینب " می سوخت @hosenih با ناله دو چشمان ترش را وا کرد تا سِیر کند دور و برش را ، وا کرد نومید ز دیدن برادر بود و با ذکر رضا بال و پرش را وا کرد @hosenih صد آه اگر بر جگرش افتاده هر چند جدا ز دلبرش افتاده کِی بر بدن برادرش رقصیدند ؟ کی دست کسی به معجرش افتاده @hosenih او خواهر یک امام بود و زینب... ! او شاهد احترام بود و زینب... ! ظلم بسیار اگر چه دید ، اما کِی - در مجلسی از حرام بود ؟ و زینب...! ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
هدایت شده از اشعار آیینی حسینیه
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ ای سایه ی بالاسر خواهر، برادر! ای جانه از جان خودم بهتر، برادر! خواهر همان احساس مادر بر برادر "دارم برایت می شوم مادر، برادر" @hosenih ای سوره.. چشمی بر منه آیه بینداز یعنی نگاهی هم به همسایه بینداز یکبار دیگر بر سرم سایه بینداز "بر خواهرانش سایه دارد هر برادر" @hosenih چیزی به غیر از چشم تر دارم؟ ندارم از گوشه زندان خبر دارم؟ ندارم اصلاً نمی دانم پدر دارم؟ ندارم؟ "دیدم کمالات پدر را در برادر" @hosenih از راه وقتی که رسیدم، رفتم اما خیلی خودم را می کشیدم، رفتم اما وقتی جمالت را ندیدم، رفتم اما... "یکریز می گفتم دم آخر، برادر..." ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
هدایت شده از اشعار آیینی حسینیه
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ خیمه گاه این بار در قم بود، مقتل طوس بود جاده ی مشهد به قم لبریز از فانوس بود نامه با خط برادر داشت در دستان خود خواهری از دور می آمد ولی مایوس بود @hosenih بر لب خشکیده ی قم ذکر یا معصومه و بر لب معصومه خانم ذکر یا قدوس بود بس که چشمش را به راهت دوخته،از راه قم خاک مشهد بیشتر در حسرت پابوس بود رود غم های پدر،دریای دوری رضا بر فراز ناقه ای انگار اقیانوس بود @hosenih زینب این بار آمده قبل از برادر جان دهد این خودش متن زیارتنامه ی مخصوص بود روضه ی دشت برادرهای از هم ریخته داغ سنگین بود،روضه روضه ی ناموس بود در فراق هشتمین طاووس جنت جان سپرد آنکه در دستان خدّامش پر طاووس بود ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
هدایت شده از اشعار آیینی حسینیه
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ اى دختر و خواهر ولایت آیینه ی مادر ولایت بر ارض و سما ملیکه در قم آرام دل امام هفتم @hosenih معصومه به کُنیه و به عصمت افتاده به خاک پایت عفت در کوى تو زنده ، جان مرده بر خاک تو عرش سجده برده در قصر تو جبرئیل حاجب زُوّار تو را بهشت واجب @hosenih گفتند و شنیده اند ز آغاز کز قم به جنان درى شود باز حاجت نبُوَد مرا برآن در قم باشدم از بهشت بهتر قم قبله ی خازن بهشت است این جا سخن از بهشت ، زشت است @hosenih قم شهر مقدس قیام است قم خانه یازده امام است قم تربت پاک پیکر توست اینجا حرم مُطهَّر توست گر فاطمه(س) دفن شد شبانه نَبوَد ز حریم او نشانه @hosenih کى گفته نهان زماست آن قبر من یافته ام کجاست آن قبر آن قبر که در مدینه شد گم پیدا شده در مدینه ی قم ... مریم به بَرَت اگر نشیند این منظره را ، مسیح بیند @hosenih سازد به سلام سَرو قد خم اول به تو ، بعد از آن به مریم ... روزى که به قم قدم نهادى قم را شَرَفِ مدینه دادى آن روز قرار از مَلک رفت ذکر صلوات بر فلک رفت @hosenih تابید چو موکبت ز صحرا شهر از تو شنید بوى زهرا(س) درخاک رهت ز عجز و ناله مى ریخت سرشک ، همچو لاله با گریه ی شوق و شاخه ی گل بُردند به ناقه ات توسل @hosenih دل بود که بود ، محفل تو غم گشت به دور محمل تو آن پیر که سید زمان بود رویش همه را چراغ جان بود گردید به گردِ کاروانت شد پاى برهنه ساربانت @hosenih بردند تُرا به گریه هودَج تا خانه موسى اِبن خِزرَج ازشوق تو اى بتول دوم قم داد ندا به مردم قم کاى مردم قم به پاى خیزید از هر در و بام گل بریزید @hosenih آذین به بهشت قم ببندید ناموس خدا مرا پسندید قم شام نبود تا که در آن دشنام دهد کسى به مهمان قم شام نبود ، تا که از سنگ گردد رخ میهمان ز خون رنگ @hosenih قم کوفه نبود تا که خواهر بیند سر نى ، سر برادر ... حاشا که قم این جفا پذیرد مهمان به خرابه جاى گیرد ... بستند به گرد میهمان صف قم با صلوات و - شام با کف ... @hosenih قم مهمان را عزیز خوانند کى دخت و را کنیز خوانند؟ ... «میثم» همه عمر آن چه را گفت در مدح و مصیبت شما گفت ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
هدایت شده از اشعار آیینی حسینیه
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ چشم هایش نشر دین ، تبلیغ آیین میکند عطر او فیضیه ها را عطراگین میکند نامسلمان را مسلمان میکند با هرنفس برکتش همواره کافر را خدابین میکند @hosenih دختر معصوم یعنی حضرت معصومه که دست اعجازش کتاب الله تدوین میکند زائر کعبه طواف مرقدش را هفت بار موسم حج دور بیت الله تمرین میکند میدرخشد از دل چادر نمازش آفتاب نور عالم را خدا اینگونه تامین میکند @hosenih آبرو و اعتباری میدهد پابوسی اش "مرعشی" را خاک کویش عالم دین میکند آب شور این حرم با رحمت خاتون شهر زندگی تلخ را شیرین شیرین میکند از کریمه جز کرم چیزی ندیده سائلش هرچه را در خانه دارد نذر مسکین میکند @hosenih صورت و سیرت اگر زیباست کار چشم هاست صورتم را گریه ی درروضه تزئین میکند مطمئن هستم که آقای خراسان تک تک گریه کن ها را برای روضه گلچین میکند محض دیدار برادر از مدینه خواهری مرکبش را با دو دست خسته اش زین میکند @hosenih حاجتش تنها زیارت کردن روی رضاست هرشب از شوق اجابت ختم یاسین میکند باز هم عشق و علاقه به حسین دیگری زینبی را از فراق یار غمگین میکند روضه اش یعنی گریزی سوی دشت کربلا پس مسیر روضه را اینگونه تعیین میکند @hosenih جای شکرش باقی است این خواهر محزون ندید سینه ی آزرده ای را چکمه سنگین میکند ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
هدایت شده از اشعار آیینی حسینیه
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ هم غمِ اشک دو خواهر ، دو برادر را کشت هم فراق دو برادر که دوخواهر را کشت هر دو تا داغِ بزرگیست برای زهرا وای از غصّۀ اولاد که مادر را کشت @hosenih خواهری در قُم و از هجرِ برادر جان داد کوفه و شام هم آن خواهرِ دیگر را کشت آه ای حضرت معصومه بمیرم بی بی غربت تو به خدا شیعۀ حیدر را کشت پیش چشمت به رضای تو جسارت شد ؟ ... نه دید زینب که عدو سبط پیمبر را کشت @hosenih کرد خورشیدِ سرش بر افقِ نیزه طلوع گیسوی درهمِ او خواهرِ مضطر را کشت جان گرفت و به لبش آیۀ قرآن گل کرد خیزران صوت رسای لب و حنجر را کشت دلِ شب داخلِ ویران ، سر خونینِ حسین در طبق آمد و این منظره دختر را کشت ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
هدایت شده از اشعار آیینی حسینیه
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ تشریف زهر آلود دست ناکسانی کرده است باغ چهره ات را ارغوانی رخت عزا بر قامت عمرت کشیده یعنی همان از اولش هم در خزانی @hosenih دارد رضا از طوس می آید نه... بانو! باید که هر طوری شده زنده بمانی غارت شدی داغ برادر دیدی امروز فردا برادر را به داغت می نشانی از عمر کوتاهت ندیدی خیر، اما زهراترین صاحب مزار این زمانی ما پشت دستِ حیف بر دندان که یعنی دیر آمدی و زود رفتی در جوانی پای زیارت نامۀ مشتاقمان را پشت غبار محمل خود می دوانی با خود نگاه گریه دار تشنه ام را تا چشمه سار روضه هایت می کشانی محض عبور از کوچۀ پهلو گرفته دادند از شهر شما نام ونشانی این چند روزه با تو قم باغ بهشت و نازل شده بی تو عذاب آسمانی حالا که میل پر زدن از خاک داری حالا که بیش از این نمی خواهی بمانی @hosenih دنیا نه جای تو نه جای عمه ات بود نه جای دست بسته و قد کمانی نه جای چوب خیزران و چشم زینب یعنی اهانت بر لب شیرین بیانی ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
هدایت شده از اشعار آیینی حسینیه
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ خیمه گاه این بار در قم بود، مقتل طوس بود جاده ی مشهد به قم لبریز از فانوس بود نامه با خط برادر داشت در دستان خود خواهری از دور می آمد ولی مایوس بود @hosenih بر لب خشکیده ی قم ذکر یا معصومه و بر لب معصومه خانم ذکر یا قدوس بود بس که چشمش را به راهت دوخته،از راه قم خاک مشهد بیشتر در حسرت پابوس بود رود غم های پدر،دریای دوری رضا بر فراز ناقه ای انگار اقیانوس بود @hosenih زینب این بار آمده قبل از برادر جان دهد این خودش متن زیارتنامه ی مخصوص بود روضه ی دشت برادرهای از هم ریخته داغ سنگین بود،روضه روضه ی ناموس بود در فراق هشتمین طاووس جنت جان سپرد آنکه در دستان خدّامش پر طاووس بود ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
هدایت شده از اشعار آیینی حسینیه
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ اى دختر و خواهر ولایت آیینه ی مادر ولایت بر ارض و سما ملیکه در قم آرام دل امام هفتم @hosenih معصومه به کُنیه و به عصمت افتاده به خاک پایت عفت در کوى تو زنده ، جان مرده بر خاک تو عرش سجده برده در قصر تو جبرئیل حاجب زُوّار تو را بهشت واجب @hosenih گفتند و شنیده اند ز آغاز کز قم به جنان درى شود باز حاجت نبُوَد مرا برآن در قم باشدم از بهشت بهتر قم قبله ی خازن بهشت است این جا سخن از بهشت ، زشت است @hosenih قم شهر مقدس قیام است قم خانه یازده امام است قم تربت پاک پیکر توست اینجا حرم مُطهَّر توست گر فاطمه(س) دفن شد شبانه نَبوَد ز حریم او نشانه @hosenih کى گفته نهان زماست آن قبر من یافته ام کجاست آن قبر آن قبر که در مدینه شد گم پیدا شده در مدینه ی قم ... مریم به بَرَت اگر نشیند این منظره را ، مسیح بیند @hosenih سازد به سلام سَرو قد خم اول به تو ، بعد از آن به مریم ... روزى که به قم قدم نهادى قم را شَرَفِ مدینه دادى آن روز قرار از مَلک رفت ذکر صلوات بر فلک رفت @hosenih تابید چو موکبت ز صحرا شهر از تو شنید بوى زهرا(س) درخاک رهت ز عجز و ناله مى ریخت سرشک ، همچو لاله با گریه ی شوق و شاخه ی گل بُردند به ناقه ات توسل @hosenih دل بود که بود ، محفل تو غم گشت به دور محمل تو آن پیر که سید زمان بود رویش همه را چراغ جان بود گردید به گردِ کاروانت شد پاى برهنه ساربانت @hosenih بردند تُرا به گریه هودَج تا خانه موسى اِبن خِزرَج ازشوق تو اى بتول دوم قم داد ندا به مردم قم کاى مردم قم به پاى خیزید از هر در و بام گل بریزید @hosenih آذین به بهشت قم ببندید ناموس خدا مرا پسندید قم شام نبود تا که در آن دشنام دهد کسى به مهمان قم شام نبود ، تا که از سنگ گردد رخ میهمان ز خون رنگ @hosenih قم کوفه نبود تا که خواهر بیند سر نى ، سر برادر ... حاشا که قم این جفا پذیرد مهمان به خرابه جاى گیرد ... بستند به گرد میهمان صف قم با صلوات و - شام با کف ... @hosenih قم مهمان را عزیز خوانند کى دخت و را کنیز خوانند؟ ... «میثم» همه عمر آن چه را گفت در مدح و مصیبت شما گفت ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
هدایت شده از اشعار آیینی حسینیه
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ چشم هایش نشر دین ، تبلیغ آیین میکند عطر او فیضیه ها را عطراگین میکند نامسلمان را مسلمان میکند با هرنفس برکتش همواره کافر را خدابین میکند @hosenih دختر معصوم یعنی حضرت معصومه که دست اعجازش کتاب الله تدوین میکند زائر کعبه طواف مرقدش را هفت بار موسم حج دور بیت الله تمرین میکند میدرخشد از دل چادر نمازش آفتاب نور عالم را خدا اینگونه تامین میکند @hosenih آبرو و اعتباری میدهد پابوسی اش "مرعشی" را خاک کویش عالم دین میکند آب شور این حرم با رحمت خاتون شهر زندگی تلخ را شیرین شیرین میکند از کریمه جز کرم چیزی ندیده سائلش هرچه را در خانه دارد نذر مسکین میکند @hosenih صورت و سیرت اگر زیباست کار چشم هاست صورتم را گریه ی درروضه تزئین میکند مطمئن هستم که آقای خراسان تک تک گریه کن ها را برای روضه گلچین میکند محض دیدار برادر از مدینه خواهری مرکبش را با دو دست خسته اش زین میکند @hosenih حاجتش تنها زیارت کردن روی رضاست هرشب از شوق اجابت ختم یاسین میکند باز هم عشق و علاقه به حسین دیگری زینبی را از فراق یار غمگین میکند روضه اش یعنی گریزی سوی دشت کربلا پس مسیر روضه را اینگونه تعیین میکند @hosenih جای شکرش باقی است این خواهر محزون ندید سینه ی آزرده ای را چکمه سنگین میکند ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
هدایت شده از اشعار آیینی حسینیه
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ هم غمِ اشک دو خواهر ، دو برادر را کشت هم فراق دو برادر که دوخواهر را کشت هر دو تا داغِ بزرگیست برای زهرا وای از غصّۀ اولاد که مادر را کشت @hosenih خواهری در قُم و از هجرِ برادر جان داد کوفه و شام هم آن خواهرِ دیگر را کشت آه ای حضرت معصومه بمیرم بی بی غربت تو به خدا شیعۀ حیدر را کشت پیش چشمت به رضای تو جسارت شد ؟ ... نه دید زینب که عدو سبط پیمبر را کشت @hosenih کرد خورشیدِ سرش بر افقِ نیزه طلوع گیسوی درهمِ او خواهرِ مضطر را کشت جان گرفت و به لبش آیۀ قرآن گل کرد خیزران صوت رسای لب و حنجر را کشت دلِ شب داخلِ ویران ، سر خونینِ حسین در طبق آمد و این منظره دختر را کشت ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
هدایت شده از اشعار آیینی حسینیه
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ تشریف زهر آلود دست ناکسانی کرده است باغ چهره ات را ارغوانی رخت عزا بر قامت عمرت کشیده یعنی همان از اولش هم در خزانی @hosenih دارد رضا از طوس می آید نه... بانو! باید که هر طوری شده زنده بمانی غارت شدی داغ برادر دیدی امروز فردا برادر را به داغت می نشانی از عمر کوتاهت ندیدی خیر، اما زهراترین صاحب مزار این زمانی ما پشت دستِ حیف بر دندان که یعنی دیر آمدی و زود رفتی در جوانی پای زیارت نامۀ مشتاقمان را پشت غبار محمل خود می دوانی با خود نگاه گریه دار تشنه ام را تا چشمه سار روضه هایت می کشانی محض عبور از کوچۀ پهلو گرفته دادند از شهر شما نام ونشانی این چند روزه با تو قم باغ بهشت و نازل شده بی تو عذاب آسمانی حالا که میل پر زدن از خاک داری حالا که بیش از این نمی خواهی بمانی @hosenih دنیا نه جای تو نه جای عمه ات بود نه جای دست بسته و قد کمانی نه جای چوب خیزران و چشم زینب یعنی اهانت بر لب شیرین بیانی ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
هدایت شده از اشعار آیینی حسینیه
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ هم آفتابی و هم سایه بر سرم داری یک آسمان کرم و لطف دم به دم داری تو آیتی ز بهشتی که آمدی ایران به روی دوش خودت بیرق کرم داری @hosenih امامزاده ی موسی بن جعفری اما برای فاطمه در شهر قم حرم داری برای بخشش هر چه گناه، ای بانو به روی نامه ی اعمال ما قلم داری تو مثل عمه ی سادات بر فراز حرم به عشق گنبد سلطان خود علم داری به زیر پای تو گل ریخت قم ولی پیداست برای روضه ی زینب همیشه غم داری @hosenih نه ازدحام حرامی، نه بزم نامحرم چه قدر دور و برت چشم محترم داری شراب بود و کباب و رباب هم بود یزید گفت به مطرب بزن، چه کم داری؟! ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
سرتاسرِ قم را غمی در بر گرفته آرامِشَش را آهِ شعله‌ور گرفته از داغِ معصومه سلام الله، حتی خاکِ کویر از ابر، چشمِ تَر گرفته هفت آسمان با اهلِ خود مشغولِ گریه‌ست شاهِ خراسان روضه بر منبر گرفته سخت است داغِ خواهری هجران‌کشیده جانِ برادر را دلی مضطر گرفته خاموش شد خورشیدِ بیت النور امشب حال و هوایِ صحنهٔ محشر گرفته از دست داده حضرتِ بنتُ الهُدی را بر دوشِ خود آیاتی از کوثر گرفته سِرّ نجابت بود و رفت و دستِ تقدیر از دخترانِ شیعه، تاجِ سر گرفته در صحنِ آیینه به همراهِ ملائک موسی بن جعفر روضه‌ی دختر گرفته از داغِ دختر، خوانده اما در حقیقت قلبش برایِ غربتِ مادر گرفته * * آن مادری که بعدِ ضربه خوردن از "در" سردردهایِ سخت در بستر گرفته وضعِ وخیمِ زخمِ میخِ بی‌مروّت لبخند را از صورتِ حیدر گرفته...! شاعر:خانم عاطفی https://eitaa.com/fazlll دیوان اشعار مذهبی محمد اسماعیل فضل الهی مشهدالرضا علیه السلام
ﺗﺎ ﮐﯽ ﺑﻪ ﺗﻮ ﺍﺯ ﺩﻭﺭ ﺳﻼ‌ﻣﯽ ﺑﺮﺳﺎﻧﻢ ﺍﺯﺗﻮ ﺧﺒﺮﯼ ﻧﯿﺴﺖ ﺑﺮﺍﺩﺭ ﻧﮕﺮﺍﻧﻢ جان بی تو به لب آمده، ﺍﯼ ﭘﺎﺭﻩ‌ی ﺟﺎﻧﻢ دلگیرم ازین شهر و روا نیست بمانم ﯾﮏ ﺭﻭﺯ ﺑﻪ ﯾﻌﻘﻮﺏ ﺍﮔﺮ ﺟﺎﻣﻪ ﺭﺳﯿﺪﻩ ﺣﺎﻻ‌ ﺑﻪ ﻣﻦ ﺍﺯ ﺳﻮﯼ ﺭﺿﺎ ﻧﺎﻣﻪ ﺭﺳﯿﺪﻩ... ﺍﯼ ﮐﺎﺵ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺗﻮ ﺧﺒﺮﯼ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻢ ﺩﺭ ﺁﺗﺶ ﻋﺸﻖ ﺗﻮ ﭘﺮﯼ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻢ ﺑﺎﯾﺪ ﺑﻪ ﺧﺮﺍﺳﺎﻥ ﺳﻔﺮﯼ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻢ ﺩﺭ ﺭﺍﻩ، ﺑﻪ ﻗﻢ ﻫﻢ ﻧﻈﺮﯼ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻢ ﺑﺎ ﺧﺎﻃﺮ ﺁﺳﻮﺩﻩ ﺑﻤﺎﻥ ﭼﺸﻢ ﺑﻪ ﺭﺍﻫﻢ ﯾﮏ ﻗﺎﻓﻠﻪ ﻣﺤﺮﻡ به‌خدا ﻫﺴﺖ ﺳﭙﺎﻫﻢ! ﺍﯾﻦ ﺟﺎﺩّﻩﻫﺎ ﭼﺸﻢ ﺑﻪ ﺭﺍﻩ ﻗﺪﻡ ﻣﺎﺳﺖ ﺍﯾﻦ ﮐﻪ ﻧﺮﺳﺪ ﻗﺎﻓﻠﻪ ﺗﺎ ﻃﻮﺱ، ﻏﻢ ﻣﺎﺳﺖ ﺍﻧﮕﺎﺭ ﮐﻪ ﺍﯾﻦ ﺧﺎﮎ ﻋﺮﺍﻕ ﻋﺠﻢ ﻣﺎﺳﺖ ﺣﺎﻻ‌ ﮐﻪ ﺑﻪ ﻗﻮﻝ ﭘﺪﺭﻡ، ﻗﻢ ﺣﺮﻡ ﻣﺎﺳﺖ... حاشا ﮐﻪ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ﮐﻨﻢ ﺩﻟﺒﺮ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﺎﯾﺪ ﮐﻪ ﺑﺴﺎﺯﻡ ﺣﺮﻡ ﻣﺎﺩﺭ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﺎﯾﺪ ﻧﺮﺳﯿﺪﻥ ﺑﻪ ﺭﺿﺎ ﺭﺍ ﺑﭙﺬﯾﺮﻡ ﺣﺎﻻ‌ ﺑﻪ ﺷﻬﺎﺩﺕ ﺑﺮﺳﻢ ﯾﺎﮐﻪ ﺑﻤﯿﺮﻡ ﻭﻗﺘﯽ ﮐﻪ ﭘﺮﯾﺸﺎﻧﻢ ﻭ ﺑﯿﻤﺎﺭ ﻭ ﺍﺳﯿﺮﻡ ﺧﻮﺏ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺣﺠﺮﻩ‌ﯼ ﺧﻮﺩ ﺭﻭﺿﻪ ﺑﮕﯿﺮﻡ ﺑﺎ ﯾﺎﺩ ﻏﻢ ﻓﺎﻃﻤﻪ ﻫﻖ ﻫﻖ ﺑﻨﻮﯾﺴﻢ ﺑﺮ ﺣﺎﺷﯿﻪ‌ﯼ ﺑﺮﮒ ﺷﻘﺎﯾﻖ ﺑﻨﻮﯾﺴﻢ... ﺑﺎ ﮔﺮﯾﻪ‌ﯼ ﻣﻦ ﻫﯿﭻ ﮐﺴﯽ ﮐﺎﺭ ﻧﺪﺍﺭﺩ ﻗﻢ ﮐﺎﺭ ﺑﻪ ﻣﻬﻤﺎﻥ ﻋﺰﺍﺩﺍﺭ ﻧﺪﺍﺭﺩ ﺩﺭ ﮐﻮﭼﻪ ﺩﺭﯼ ﻫﺴﺖ ﮐﻪ ﻣﺴﻤﺎﺭ ﻧﺪﺍﺭﺩ ﻣﻌﺼﻮﻣﻪﯼ ﺗﻮ ﺩﺳﺖ ﺑﻪ ﺩﯾﻮﺍﺭ ﻧﺪﺍﺭﺩ نامحرم اگر هست در این کوچه غمی نیست اینجا زدن فاطمه‌ها حرف کمی نیست ﺑﯿﻦ ﻧﻈﺮ ﺁﻥ ﻫﻤﻪ ﺑﺎ ﺍﯾﻦ ﻫﻤﻪ ﻓﺮﻕ ﺍﺳﺖ ﺑﯿﻦ ﻫﻤﻪ ﺩﺭ ﭘﺸﺖ ﺩﺭ ﻭ ﻫﻤﻬﻤﻪ ﻓﺮﻕ ﺍﺳﺖ ﺑﯿﻦ ﺍﺛﺮ ﻫﻠﻬﻠﻪ ﺑﺎ ﺯﻣﺰﻣﻪ ﻓﺮﻕ ﺍﺳﺖ ﻣﺎﺑﯿﻦ ﻏﻢ ﻓﺎﻃﻤﻪ ﺑﺎ ﻓﺎﻃﻤﻪ ﻓﺮﻕ ﺍﺳﺖ از مردم نامرد دراینجا اثری نیست در شهر قم از ضربه‌ی سیلی خبری نیست... ✍